زنگوله این تابوت نباشید
نقدی بر چپ زدگی
علی فرخی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۲ خرداد ۱٣٨۵ -
۱۲ ژوئن ۲۰۰۶
چپ البته بسیار پیچیده تر، عمیق تر و ریشه دارتر از آن است که چون منی در صدد نقد و صرافی آن برآید. چه سالیان سال به وسعت تمام جغرافیای دنیا از شوروی گرفته تا چین و کره تا حتی آمریکای جنوبی و بسیاری نقاط دیگر، مردمان بسیاری خاطر ایدئولوژی چپ را عزیز داشته اند، برایش مرده اند و برایش زندگی کرده اند، برایش کشته اند و برایش زنده باد و زنده یاد گفته اند.
برای ما ایرانیان نیز چپ نه تنها غریب نیست که تاریخ معاصر نیز بسیار از چپ روایت کرده است از توده تا کومله تا گلسرخی و...تاریخ از چپ بسیار گفته است، هم از همتش و هم از خیانتش البته.
از نوجوانان تازه پشت سیبیل سبزکرده عشق سرخ و گلسرخ، که به اقتضای سن بکارتشان به غارت حداکثر مقدمه کتابی – یا سخنرانی پر شوری- می رود تا پیرانه به سرهای توده ای که در کافه های فرنگستان- و یا فرنگستانی- به سلامتی کارگران شیشه بر هم میزدند و میزنند لابد.
این است که حکایت چپ و تاریخش پژوهشی عمیق می خواهد و جهدی عظیم.
اما گویا چپ می رود که تکرار شود، ظاهرا سیاست های نومحافظه کارانه جرج بوش چپ ها را گرد هم آورده است. از کوبا و ونزوئلا که بگذریم، انتخابات بولیوی، شیلی، کاستاریکا، آرژانتین در حیاط خلوت ایالات متحده تا کره شمالی در شرق که نان از دهان مردمانش می گیرد که نام از چپ نگیرد، در فلسطین و ایران نیز هم که چپ ها اگر چه با نام هایی متفاوت، اما با همان شولا بر سر کار آمده اند.
این اما همه قضیه نیست، از آن مضحکتر و دردآورتر، شیوع چپ زدگی در میان دانشجویان است. آنجا که فانتزی چپ دامان نوباوگان متخصص امور خائن شناسی را گرفته، و دنبال بهانه تا باز هم سوسیالیسم را بکنند نخود سیاه و امپریالیسم را چونان خوره بر جان پیکر نیمه جان این ملت بدبخت اندازند که چه؟ همه چیز را با هم و یک جا می خواهند.
این جماعت حرفهاشان بیشتر از سویه نفی است تا ایجاب که ایدئولوژی اساسا درصدد نفی است، در صدد براندازی است و هم البته تخریب. این می شود که ناگاه چپ سر بلند می کند و می خواهد در این میانه قهرمان بازی درآورد که مبادا کسانی وطن فروشی کنند و این مرز و بوم به غیر دهند. نمی گویم مراقب نباشیم که بنیادمان بر باد دهند که امروزه روز بیش از هر زمان دیگر منافع ملی و جمعی مان در معرض آسیب و تعرض است، اما بدانیم و بیاموزیم که همه چیز را همیشه و یکجا نمی توان خواست. بدانیم و بیاموزیم که رسالتی اگر هست و اگر چراغی روشن باید کرد در این خانه باید روشن کرد، صرافت همه دنیا را آباد و از بند آزاد ساختن جز فاشیسم نخواهد زایید و این چنین است که اگر هم نقدی بر مناسبات جهانی می کنیم، در راستای منافع ملی ایرانیان باشد نه اهداف جهانشمول صرفا انتزاعی. این است که آن دوست –دوستانی– را که برای محکوم ساختن دیگران حدیث بومیان سلاخی شده آمریکا، گوانتانامو، عراق، ژاپن و ... را از نو می خواند- ضمن تایید همه این موارد و محکومیت آمریکا در همه این موارد- چنان می دانم که وقتی ایدئولوژی حکومتی از هولوکاست می گوید.
در این زمانه که سیاست، از منافع بر می خیزد و بر مدار منطق می چرخد شعر و شعار کاری از پیش نبرده و نخواهند برد. اتحادی اگر در این دهکده جهانی شایسته است نه برای کشتن و کشته شدن و قهرمان بازی های شبه چه گوارایی که باید بر اساس توسعه فزاینده، گسترش صلح و توزیع و توسیع لذت صورت پذیرد.
قطعا یک جامعه نرمال هم چپ قوی می خواهد و هم راست نیز. اما به شرط آنکه همه در خدمت توسعه ملی گام بردارند. چپ اگر چپ است بیش و پیش از فحش دادن به امپریالیسم و دشمنان واقعی و تخیلی خود و ملت خود، باید از عقب ماندگی بگوید، باید بر عدم توسعه یافتگی افسوس بخورد، باید بنالد و بگرید و معترض صاحبان قدرتی باشد که بی عدالتی را دامن می زنند. باید حقوق بشر را در رفع فقر ببیند و در سامان به امور دادن بکوشد. باید از سندیکای اتوبوسرانی بگوید باید از کاهش حدود ۴۰ درصدی قدرت خرید کارگران بگوید، از مسمومیت کارگران شاغل در عسلویه، ازمرگ کارگران زغال سنگ در کرمان، بیرجند، سنگرود و... پس چگونه است که در این وبلاگ های سرخ و سیاه شان و در بیانیه ها و نوشته ها و سخنرانی هایشان اثری از این سخنان نیست؟ مگر تظاهرات دانشجویان فرانسوی جز در جهت برقراری عدالت اجتماعی بود؟ و مگر جز این است که دولت شیراک را تا بدانجا عقب برد که همه مان به عینه دیدیم؟
دوستان! رفقا! ما همه باید بیاموزیم که با هر تفکر و گرایشی که داریم، از مهملات لاطائل و بی سود بگریزیم وبه فکر بدبختی های خودمان باشیم که نشود چنین که شده است، شده ایم نماد آدم خواری و جنایت و عقب ماندگی، حتی برای آنان که تا همین دیروز به حسابشان نمی آوردیم.
از این روست که چپ اگر کارویژه ای در راه توسعه و برقراری عدالت و آزادی برای خود قائل است، این احساس رسالت و دردمندی از فانتزی گری و رفتارهای متظاهرانه ارضا نخواهد گردید که برادرانه می گویم، دوستان! رفقا! پی تشکیل سندیکاها و انجمن های حمایت از محرومان جامعه را بگیرید. نگذارید کارگران در خفا بپوسند و بمیرند. نگذارید ایدئولوژی های جهانشمولی که امتحان خود را پس داده اند همت و رغبتتان را بگیرند. آنچه می کنید آب به آسیاب ایدئولوژی نومحافظه کار داخلی ریختن است، تقویت افسانه پرستان است. امروز بیش از هر زمان دیگر ایدئولوژی ها به هم بافته شده اند. شما دچار ایدئولوژی هستید، ایدئولوژی که بی آزاریش نه در اخلاق و اعتبارش که در اپوزوسیون بودنش است. این ایدئولوژی امتحان خود را پس داده، آب ندیده وگرنه شناگر ماهری است.
ایدئولوژی را از هر طرف که بیندازی چونان گربه مرتضی علی چهار پنجولی فرود خواهد آمد بر حماقت. گریزی از توسعه نیست و آنچه این ایدئولوژی های کاذب متکی بر بنیاد گرایی-دینی و غیر دینی اش –تفاوتی نمی کند، در ذهن همه ما فرو می کند نیست جز عقب ماندن و عقب رفتن و دیگر هیچ.
ایدئولوژی های این چنینی که همه چیز را یکباره و با هم می خواهند و سر به دیوار می کوبند که همه دنیا را تغییر دهند دیر یا زود رفتنی اند که در مسیر واقع نیفتاده و نمی افتند و جای خود را به برنامه هایی در جهت توسعه و پیشرفت خواهند داد. مناسبات دنیای جدید تحول یافته است، ایدئولوژی های سرخ رنگ جای خود را به صلح و آرامش داده اند که تنها در پناه این دو موهبت است که چرخ های زندگی به نیکی می چرخد. امپریالیسم، سوسیالیسم و ...تنها بهانه هایی هستند برای حرکت در جهت توسعه بیشتر. هر یک که به حقوق انسانی عنایت بیشتری کنند قهرمان ترند. دنیای قهرمانان افسانه ای گذشته است، دنیای امروز نیازی به چه گوارا و چه گوارا بازی ندارد که کمپانی های چند ملیتی که به دنبال سود بیشتر اند برای مردمان نیز سودآورترند. جهان را رسم و آیین تازه گشته، ایدئولوژی هایی که همه چیز را با هم و یکجا میخواهند در تابوت خفته اند، زنگوله این تابوت نباشید.
چاپ شده در شماره دهم نشریه دانشجویی واژه
|