روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲ اسفند ۱٣٨۹ -
۲۱ فوريه ۲۰۱۱
«طلوع دوباره رسول خدا(ص)»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛
۱- فردا میلاد پیامبر بزرگی است که «خاتم انبیا» بود و ولادت او با تشریفات خاصی همراه گردید چون زاده شد بت ها شکستند، آتشکده ها خاموش شدند، ارکان کاخ های ابرقدرت ها لرزیدند و فرو ریختند، زبان هایی از لکنت آزاد و پرگویانی خاموش شدند. اهالی مکه نور دنباله داری که از کعبه برخاست و به خانه «عبدالله» فرود آمد را به چشم دیدند و بسیاری این ندای آسمانی پرطنین را شنیدند که: «محمد آمد» کم نبودند زنان بنی هاشم و غیربنی هاشم که دور بستر «آمنه» به چشم دیدند که «طفل عبدالمطلب» با انگشت آسمان را اشاره کرد و با زبانی فصیح گفت: «لااله الاالله» و این همه مهر تاییدی بر این روایت است که: «چون پیامبری مبعوث گردد، همه با جانشان آن را شهادت می دهند و وای بر زبان هایی که ترجمان قلب نباشند.»
محمد-ص- چهل سال در میان مردم و با آنان آمیخته بود، با آنان به سفر می رفت و درحضر به سخنان مردم گوش می داد و با آنان سخن می گفت. در هر خیری با مردم بود و در شرور از آنان فاصله می گرفت و آنان را انذار می کرد. از این رو همه می دانستند او «راستگوترین»، «دلسوزترین»، «امین ترین» و «فداکارترین» مردم است. روزی که بعد از مرمت کعبه قرار بود «حجر الاسود» به جای خود بازگردد و این آنان را - از این جهت که چه کسی سزاوارتر است- درگیر منازعه کرد و در نهایت قرار شد اولین کسی که وارد می شود او «حجر» را به جای خود بازگرداند و او «محمد»-ص- بود، هیچ چیز دیگر به اندازه ورود «امین مکه» نمی توانست دو یا چند طرف نزاع را خشنود گرداند و او با تدبیری عالی همه را در این کار شریک گردانید. پیامبر در همه عمر مانند یک «خدمتگزار» بود و مردم را چون «خانواده» خود دوست می داشت. او بویژه با فقرا چنان بود که تشخیص او از آنان کار ساده ای نبود. وقتی به پیامبری برگزیده شد همه اهل مکه با قلب او را تصدیق کردند. اکثر آنان خبر بعثت او را پیشاپیش از «ترسایان» شنیده و خود علائم بعثت را دیده بودند بنابراین جایی برای تردید نمانده بود.
علاوه بر این «نیاز به تحول ریشه ای»، مقابله با فساد و اعتقادات شرک آلود بسیار آشکار بود. کسی جز سران قریش از رسوم جاهلی حمایت نمی کرد و حمایت آنان نیز از قوه استدلال بهره ای نداشت بلکه آنان محافظان و مدافعان آداب و رسومی بودند که بر مبنای آنها حکومت های جبارانه خود را استوار کرده بودند. زنده به گور کردن دختران و قربانی کردن فرزندان در پای بت ها و سجده بردن به خاک و چوب چیزهایی نبودند که بتوان برای آنها استدلال آورد از این رو مشرکان قریش وقتی مورد پرسش قرار می گرفتند، می گفتند: «ما بر سیره آبا و اجداد خود هستیم» و وقتی گفته می شد: «اگر آبا و اجداد شما بر خطا بودند، چه» پاسخی نداشتند. با این وصف مصطفی- ص- در شرایط «سهل ممتنع» به پیامبری رسید. توده های مردم به زودی گرویدند و سران قریش تا آخر مقاومت کردند و تنها زمانی کوتاه آمدند که آینده خود را درخطر می دیدند. از این رو پیامبر با «خاک نشینان» و به تعبیر حضرت امام با پابرهنگان دمخور بود و می خواست که همواره با آنان باشد و البته خدای متعال هم در همان دوران مکه به پیامبر خود گفته بود اینها را به هیچ قیمتی از دست نده و برای جلب سران قریش جهدی نداشته باش و او خود در سال هشتم بعثت با واسطه عموی گرامش «ابوطالب» به آنان گفته بود: «اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من قرار دهید و در مقابل آن بخواهید که من از راه برگردم آنها را قبول نمی کنم» و پیام پیامبر(ص) با همین «بی نام و نشان ها» جهانی شد. همان خاک نشین ها که در اوج ناداری «وعده های عظیم» پیامبر را کاملا قبول داشتند- در حالیکه سران قریش به بسیار کمتر از آن وعده ها هم پوزخند می زدند- با اسلام ماندند و سران قریش که با اسلام هم درصدد بازتولید واژگان و رسوم کفرآلود بودند از همان لحظه ای که پیامبر چشم بر هم نهاد به زدن ریشه ها و پیکره اسلام مشغول شدند. اما با این همه، اسلام ماند و پابرهنگان توانستند بر بنی امیه، بنی عباس و... غلبه کنند و میراث محمد-ص- را سینه به سینه، گوش به گوش و دست به دست به «پابرهنگان بعد» بسپارند. پابرهنگان برخلاف ظاهر واژه، وجودشان آمیخته با حکمت، علم و معنویت بود و از این رو همواره در آنان سرآمدانی چون ابی ذر، سلمان، مقداد،... شهید مدرس، شهید نواب صفوی، شهید سعیدی ... و امام خمینی(ره) که در اداره امور زندگی هشت آنان همواره گرو نه شان بوده بروز و ظهور داشته اند. الان هم همین ها حاملان اسلام ناب محمدی-ص- هستند. کما اینکه شاگردان امروزی امام «جعفربن محمد الصادق» علیه السلام که فقهای نامدار شیعه اند از میان همین پابرهنگان برخاسته اند.
۲- این روزها، روزهای تولد دوباره انقلاب اسلامی ایران است. انقلاب ایران ٣۲ سال پیش با میدان داری پابرهنگان به پیروزی رسید در حالی که بسیاری از افراد صاحب«نظر»، این را محال می دانستند و با واژه هایی به تمسخر می پرداختند.
حکومت پابرهنگان- به تعبیر حضرت امام- در روز ۲۲ فروردین ۵٨ در ایران مستقر گردید و به سرعت به محیط اطراف پراکنده شد و اولین موج های مذهبی در همان ماههای اول در شمال آفریقا و خاورمیانه بپا خاست اما بنا به دلایلی اکثر این امواج وقتی به صخره غرب و رژیم های وابسته برخوردند، فرو نشستند.
جنبش النهضه در تونس، جنبش اسلامی در الجزایر، انتفاضه اول فلسطین، انتفاضه جزیره العرب و انتفاضه عراق از این قبیل بودند که در دهه اول انقلاب بر پا شدند و بی آنکه به هدف آنی خود برسند، فرو نشستند. بسیاری با نگاه به این وضعیت تحلیل کردند که «انقلاب ایران به پایان راه رسید» این سخن ابتدا در خارج مطرح گردید و سردمدار آن صهیونیست ها بودند.
حالا ٣۲ سال پس از آن روی کارآمدن حکومت پابرهنگان در ایران و حدود دو دهه پس از زمانی که گمان می شد، شعله های انقلاب فرو نشسته است شاهد موج مجدد در آن کشورها هستیم موجی که به سرعت بن علی ها، مبارک ها، صالح ها و بن خلیفه ها را واژگون می کند و در کشورهایی- نظیر کویت- که سر سوزنی گمان نمی رفت، سر برآورده است. سران غرب ابتدا گمان می کردند که با واژه سازی و تکیه بر عناصر ۴گانه قدرت خارجی خود- یعنی رسانه، دیپلماسی، روشنفکران وابسته و ارتش های مصر و...- می توانند بر روند فایق آیند ولی زمان زیادی- یک هفته- طول نکشید که متوجه اشتباه خود شدند. بلی انقلاب تونس، مصر و... اقتصادی نبود، روشنفکری نبود، تویتری نبود، پارلمانتاریستی نبود، رفرم نبود و غرب چگونه می توانست از طریق رسانه و دیپلماسی و... بر قیام هایی تاثیر بگذارد که در آن ها، «متهم ردیف اول» به حساب می آید بر این اساس سردمداران آمریکا و انگلیس و فرانسه خیلی زود دریافتند که در معادله تغییرات خاورمیانه و شمال آفریقا از اساس حرفی برای گفتن ندارند دقیقاً از این رو بود که به جای سخن گفتن به ساکت کردن روی آوردند. وقتی رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران در ۱۵بهمن ماه- ۱۰ روز پس از آغاز قیام مصر- آن خطبه های حکیمانه و انقلابی- بخصوص خطبه ای به زبان عربی و با تبیین دقیق شرایط و مشخص کردن کارهایی که برای پیروزی بر رژیم وابسته مبارک لازم بود- ایراد کردند و از راه بی بازگشتی رژیم مبارک سخن گفتند، وحشت سراپای غرب را فرا گرفت. آنان به جای دست زدن به اقدام ابتکاری، نسخه های قبلی را دست موسوی و کروبی و... دادند و تعدادی را برای خلق «کاریکاتور» حرکت مردم مصر و تونس به میدان فرستادند بلافاصله بعد از ترسیم کاریکاتور در ایران خانم هیلاری کلینتون در جلوی دوربین های تلویزیونی ظاهر شد و دلیل ماجرای ۲۵ بهمن را بیان کرد و گفت: «با این وصف ایران قابلیت الگو شدن برای دیگران را ندارد و خود درگیر همان موجی است که مصری ها و تونسی ها با آن مواجه اند.»
اگر نظری به ماهیت تظاهرات مردمی و رژیم هایی که به واسطه آن در معرض «فروپاشی آنی» قرار گرفته اند، بیاندازیم، درمی یابیم که ۵ موضوع رژیم های در حال فروپاشی را بهم پیوند داده است؛ وابستگی به غرب، ضدیت با اسلام و اصرار بر سکولاریزم، فساد، ناکارآمدی و دیکتاتوری. این پنج خصوصیت به همه رژیم های منطقه ای هوادار آمریکا سرایت دارد و اصولا آمریکا اگر مشکلی دارد با حاکمیت هایی نظیر جمهوری اسلامی ایران است که به پاکدستی، انتخابات سالم و فراگیر، مردم سالاری، دین مداری و عدم وابستگی به غرب و شرق شناخته می شود. ایران اسلامی و برخی دولت های مردمی دیگر نظیر دولت حماس فلسطین و دولت ترکیه همان دولت هایی اند که از تحولات کنونی با جدیت استقبال کرده اند و با استناد به این قیام ها، آینده را از آن خود ارزیابی می نمایند.
موج انقلاب - ضد وابستگی، ضد فساد، ضدسکولاریزم، ضددیکتاتوری و ضد ناکارآیی- یک هفته است که به «شبه جزیره عربستان، حساس ترین نقطه جهان اسلام از نظر اقتصادی -ژئواکونومیک- رسیده و سه کشور یمن، بحرین و کویت را درگیر کرده و رژیم های سعودی، عمان و امارات را به حالت آماده باش درآورده است. اگر این جنبش ها در نهایت به نتیجه مطلوب هم نرسند و فقط اثبات کنند که دوره حکومت «آل ها» و «امیرها» و «سلاطین» به پایان رسیده و دیگر نمی توان اعتقادات مذهبی و علایق سیاسی شهروندان را در نظر نگرفت، کفایت می کند چون این خود پایه اصلی «تحولات بزرگ» و انقلاب خواهد بود.
جمهوری اسلامی:ضرورت تغییر نگرش نسبت به لوایح بودجه
«ضرورت تغییر نگرش نسبت به لوایح بودجه»عنوان سرمق۴الهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛سرانجام و پس از تأخیری بی سابقه قرار است لایحه بودجه سال آینده، امروز به مجلس شورای اسلامی تقدیم شود. این تأخیر مدتها است نمایندگان مجلس را به این نتیجه رسانده که بررسی و تصویب لایحه بودجه سال ۱٣۹۰ در مدت زمان اندک باقی مانده از سال جاری تقریباً ناممکن خواهد بود. بنابر این به احتمال زیاد بودجه سال ۹۰ به صورت چند دوازدهم به تصویب خواهد رسید تا دولت و تمام دستگاههای کشور سال آینده را در شرایطی آغاز کنند که تصویر کاملی از اعتبارات و حدود هزینههای خود تا پایان سال داشته باشند.
این عدم اطمینان و اطلاع، در اقتصادی مانند اقتصاد ایران که به علت ساختار به شدت بروکراتیک و حجم بالای دولت در آن، حتی در زمانی که لوایح بودجه سنواتی در زمان مناسب بررسی و تصویب میشد، با مشکلات متعددی به علت بیانضباطیهای مالی مواجه بود، امیدواریها را برای اینکه سال ۹۰ از نظر اقتصادی سالی موفق باشد تا حدودی کمرنگ میکند.
در شرایط فعلی و با در نظر گرفتن حساسیتهایی که سال آینده به عنوان نخستین سالی که قرار است، قانون هدفمندی یارانهها در آن به صورت کامل عملیاتی شود و سال اول اجرای برنامه دوم سند چشم انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران به حساب میآید، شاید پرداختن به علل و ریشههای گرفتاری لایحه بودجه سال ۹۰ به این تأخیر چندان ضرورتی نداشته باشد و گرهی از مشکلات کشور نگشاید. چ
در موقعیت کنونی بی تردید توجهات و تجربیات در بدنه کارشناسی، دولت و مجلس باید براین مهم متمرکز شود که با استفاده از چه روشهای میان بری میتوان درعین اعمال دقت حداکثری، بهره وری بالا و زمان بری حداقلی، برنامه مالی کشور را برای یک سال پیش رو بررسی، تصویب و ابلاغ کرد.
واقعیت این است که در دنیای امروز، نگرشها نسبت به بودجههای سالانه به شکل چشمگیری تغییر کرده است و بودجههای سنواتی بیش از آنکه سیاهه دخل و خرجهای دستگاه و نهادهای حاکمیتی باشند، برنامههای اقتصادی و معیار و ملاکی برای سنجش عملکرد و بهره وری آنها تلقی میشوند. به عبارت دیگر بودجه هر سال تعیین کننده برنامه کاری دستگاههای مختلف خواهد بود و در عین حال نشان دهنده جهتگیریهای دولت در حوزههای مختلف از جمله اقتصاد است.
به عنوان نمونه بنابر آنچه از سوی مسئولان دولتی تدوین بودجه بیان شده، دولت برای دو مقوله مهم قیمت نفت و نرخ برابری ریال در برابر دلار، اعداد ٨۰ دلار و ۱۰۵۰ تومان را پیشنهاد کرده است. این دو عدد نشان میدهند که دولت و بانک مرکزی با وجود اصرار بر حفظ قدرت خرید ریال در برابر دلار، به صورت ضمنی حرکت ریال به سمت واقعی سازی نرخ برابری را آغاز کردهاند. این تصمیم اگرچه با خواستههای صادر کنندگان فاصله زیادی دارد اما این نوید را به فعالان اقتصادی میدهد که در یک بستر زمانی میان مدت شاهد کاهش فاصله ریال و دلار خواهند بود.
از سوی دیگر، پیش بینی قیمت ٨۰ دلاری هر بشکه نفت در لایحه بودجه سال آینده نشان میدهد که حرکت جدی و چشمگیری در راستای کاهش سهم و نقش نفت و درآمدهای نفتی در بودجه و اقتصاد کشور صورت نگرفته است و همچنان شاهد وابستگی اقتصاد کشور به نفت خواهیم بود.
این چنین نقش آفرینی در اقتصاد کشورهایی که از بخش خصوصی بزرگتر و قدرتمندتری برخوردار هستند به مراتب قابل توجهتر است چرا که این بخش با جهت گیریهای خود، دولتها را به حضور کمتر در عرصه اجرایی وا میدارند که پیامد مطلوب آن سبک شدن بخش جاری بودجه است.
با در نظر گرفتن این تغییر نگرش نسبت به لوایح بودجه سنواتی و اهمیت بیشتری که این لوایح به عنوان برنامههای جامع کشور نسبت به گذشته یافته اند؛ اتخاذ راهکارهایی برای کاهش هزینههای نامطلوب تأخیر در ارائه لایحه بودجه به مجلس ضرورتی افزونتر مییابد.
رسالت:سپیده و یاس در قدوم نبی
«سپیده و یاس در قدوم نبی»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم سید مسعود علوی است که در آن میخوانید؛امشب لیله القدر اهل ولاست و فردا نوید احیای عاشقان را از زبان صبای صبح می توان شنید؛ خورشید رسالت از کوهسار کرامت عرش، طلوعی شکوهنده می یابد. فردا نشاط بهار و رونق باغ بر بسیط خاک می گسترد و بشارت شگرف از ملکوت می تراود و بر دلهای مشتاقان نزول می کند. در لحظه تلألو گوهر رخشان وجود مقدس خاتم الانبیاء (ع) دریاچه دنائت خشکید، طاق طغیان فرو ریخت و بتهای بهت و جهالت بنی آدم به خاک افتاد.
سپیده و یاس در قدوم نبی امشب لیله القدر اهل ولاست و فردا نوید احیای عاشقان را از زبان صبای صبح می توان شنید؛
خورشید رسالت از کوهسار کرامت عرش، طلوعی شکوهنده می یابد.
فردا نشاط بهار و رونق باغ بر بسیط خاک می گسترد و بشارت شگرف از ملکوت می تراود و بر دلهای مشتاقان نزول می کند.
در لحظه تلألو گوهر رخشان وجود مقدس خاتم الانبیاء (ع) دریاچه دنائت خشکید، طاق طغیان فرو ریخت و بتهای بهت و جهالت بنی آدم به خاک افتاد.
باران ستاره و یاس از آسمان مکه بارید.
سپاه سپیده بر جنود ظلمت تاخت.
آبشار بشارت و نوید امید، تراوید.
خستگان زمین و مظلومین زمان را توان و تبسم به جان و لب نشست. روح بهاران از آفاق وصال دمید و عصر عطا در سرای آفرینش پیچید.
مسجود ملائک و محمود خلائق و مصطفای دلدار و امیر دلشدگان، خرامان به محفل دلخستگان آمد.
مسیح بن مریم از عرش به زیر آمد و در قدوم محمد (ص) شمع شعفناکی افروخت و موسای عمران با عصای ارادت، دریای شوق را شکافت.
سرادق توحید و رایت نور در وادی وداد، برافراشتند و هلهله اهل نیاز به آسمان برخاست.
بر دشت خشک خاطرات رنج و جهل و جفا، سبزه صدق و عشق و صفا رویید و درخت سترگ رسالت به ثمر نشست.
محمود آسمانیان از عرش عنایت یار به جمع اهل نیاز آمد.
آمد محمد و عطر سحر در سرای دل پیچید.
آمد محمد و بارگاه باهر مهر بر بسیط خاک برپا شد.
آمد محمد و بوستان عاشقان گل افشان شد.
السلام علیک یا رسولالله!
سلام برامیر عارفان و امین مومنان!
سلام بر تو ای پاکتر از نسیم صبحگاهان! ای شعفستان یاران، ای روح نیایش و ای نور ناب یار!
با کدامین زبان و قلم وصف تو شاید که افلاک، رهین خلقت توست؛ «لولاک لما خلقت الافلاک».
معراج تو لقای یار است و معراج ما محراب ابرویت.
مکتب تو رحمت رحیم است و آیین ما خورشید نگاهت.
قبله تو ذات حمید است و کعبه ما زلف محمد (ص).
تو عبد نور سماواتی و ما عبید نور سیمایت.
تو ساجد آستان یکتایی و ما خاضع خُـلق یکتایت؛ «انک لعلی خُلق عظیم».
آسمان بار امانت عشقت نتوانست کشید و قرعه ارادت به نام ما بیدلان زدند.
ای آخرین رسول نگار و اولین وقار بهار!
در قدوم تو یاسمنها به سجده افتادند و آوای رضایت و شکر از قنوت سپیداران برخاست.
دلهای پاک عاشقان، حرای دوباره گامهای تو باد.
میلاد تو آغاز انتشار فضائل است یا طه!
پدر و مادرم فدای یک تبسم ملیح تو باد. گلخند قدسی رضایت تو
می جوییم و کرامت باران نگاهت.
کاش منادای بشارت تو باشیم و پذیرای مخلص انذارت؛ «انا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیرا».
نگاه رأفت تو هماره بر امت یکتاپرستت باد.
مدینه امروز مسرور گامهای دیگری هم هست. آیینه دار آیین آسمانی امین ایمانیان (ص)، صادق آل یاسین (ع) با حضور خدایی خویش، قدم بر آستان دیده شیعیان نهاد.
انشراح سینه سترگ نبی (ص)، علم علی (ع)، حلم حسن (ع)، حماسه حسین (ع) و سطوت زهرا (س) دوباره در مدینه هویدا شد.
طلوع سپیده صادق و فجر حقایق برآمد و گوهر دانش و عشق و قیام، تابید و انوار اسرار آل محمد، تاریخ عاشقان را فرا گرفت.
میلاد مهر سپهر هدایت، محمد مصطفی خاتم الانبیاء (ص) و ولادت ستاره آسمان ولایت، صادق آل رسالت (ع) خجسته باد.
خدایا! به سیمای دلربای حبیبت سوگند؛ ما مریدان نبوت و ولایت را در طریق انبیاء و اولیاء برگزیده ات مستدام و مقاوم بدار و توفیق اطاعت از نایب ولی عصر (عج)، خامنه ای عزیز را هماره قرین راهمان گردان.
سیاست روز:مواضع شفاف اما اصولی
«مواضع شفاف اما اصولی»عنوان سرمقالهی روزنامهی سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱٣٨٨ را میتوان آزمونی بزرگ برای بسیاری از شخصیتها دانست.
در این اتفاقات ناخوشایند، بسیاری از شخصیتها مواضع گوناگونی را اتخاذ کردند. برخی از آنها سیاست سکوت را در پیش گرفتند، موضعگیری نکردند و در خلوت خود ماندند. برخی دیگر مستقیم یا غیر مستقیم از اتفاقات فتنه ٨٨ حمایت هم کردند، با سرانفتنه همراه شدند، در صورتی که چنین توقعی از آنها نمیرفت.
اما برخی دیگر هم سیاست روشن و شفافی را اتخاذ کردند، از همان ابتدا نسبت به توطئههای صورت گرفته در ماجرای فتنه هشدار دادند و حتی مقابله هم کردند. موضعگیری این افراد از همان ابتدا تا کنون باعث شد تا با افشاگریها و روشنگریهایی که داشتند ابعاد فتنه کمرنگتر گردد.
گر چه شاید بتوان نسبت به برخی مواضع تند اشکال وارد کرد، اما روش برخورد با اینگونه فتنهها که هم از داخل و هم از خارج تغذیه میشود روشنگری، افشای اهداف فتنهگران و آگاهسازی مردم از طرق اصولی و منطقی برای مقابله با فتنه و اقدامات فتنهگران بهترین راه است.
گروه دیگری هم هستند که از همان ابتدا و یا اتفاقات پس از انتخابات و یا به تازگی، مواضع دوپهلویی را اتخاذ کردند و سیاست یکی به نعل، یکی به میخ را در پیش گرفتهاند و از ابراز موضع روشن و شفاف خودداری کردند. اینگونه رفتار هم صدماتی را به نظام وارد کرد، در واقع هر کدام از اینها اگر به طور کامل به توصیهها، سخنان و مواضع رهبری در این یکسالواندی توجه کافی میکردند و از آن مواضع و روشنگریهای قاطع و منصفانه رهبر فرزانه انقلاب تبعیت مینمودند این مسیر بسیار زودتر از اینها بر روی فتنهگران بسته میشد.
ایشان بارها و در موارد گوناگون و به فراخور حال و شرایط کشور در دیدارهایی که داشتند این توصیهها را ارائه دادهاند.
حضرت آیتالله خامنهای در دیداری که مسئولین شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی در دی ماه سال گذشته با ایشان داشتند درباره موضعگیری شفاف خواص فرمودهاند: «در دوران فتنه و غبارآلود بودن فضا، وظیفه همه به ویژه خواص، موضعگیری شفاف و پرهیز از سخنان و مواضع دو پهلو است»
اشاره مستقیم ایشان به افرادی است که از انتخابات ریاست جمهوری تا کنون مواضع روشنی اتخاذ نکردهاند و همچنان بر همان سیاست دو پهلوی خود اصرار دارند. آن افراد هر کدام در نظام جمهوری اسلامی صاحب منصب هستند.
روی سخن با شخصیتهایی چون هاشمی رفسنجانی است که هم ریاست مجمع تشخیص را بر عهده دارد و هم ریاست مجلس خبرگان رهبری، تفاوت دیدگاهها نمیتواند باعث شود که چنین شخصیتی، هنگامه فتنه و توطئه یا سکوت کند یا مواضع غیر شفاف و غیر روشن اتخاذ کند.
هنگامی که میگوییم مردم ولی نعمتان ما هستند، همین مردم بسیار جلوتر از خیلیها پیش افتادند و توطئهها و فتنه را خنثی کردند. حال که فتنه و فتنهانگیزی وارد فاز دیگری شده است از چنین شخصیتهایی انتظار میرود وارد صحنه اصلی مبارزه شوند. همه باید متوجه باشند که اگر خدای ناکرده (که قطعا چنین اتفاقی نخواهد افتاد) به انقلاب آسیبی وارد شود نخستین کسانی که ضربه خواهند خورد همه آنهایی هستند که در انقلاب نقش و سهمی داشتند. همه میدانیم که دشمن به هیچکس رحم نخواهد کرد.
مردم سالاری:ولا دت دو موسس و معمار اسلا م ناب محمدی و مکتب جعفری
«ولا دت دو موسس و معمار اسلا م ناب محمدی و مکتب جعفری»عنوان سرمقالهی روزنامهِ مردم سالاری به قلم سیدرضا اکرمی است که در آن میخوانید؛
۱- ولا یت همانند بعثت و رحلت پیامبر و امام ششم، فرصتی است تا این بزرگواران را بهتر و دقیق تر و جامع تر شناخته و به دیگران بشناسانیم، زیرا این کار یک وظیفه است و رسالت «اللهم عرفنی رسولک، اللهم عرفنی حجتک» هر انسان معتقد و مومن و متعهد که این کار را انجام ندهد، پیامد ضلا لت و گمراهی را با خود «فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی» خواهد داشت. در قرآن مجید به موضوع ولا دت برجستگانی چون حضرت عیسی(ع) و یحیی(ع) توجه ویژه شده و تصریح خاص «وسلا م علیه یوم ولد، و یوم یموت و یوم یبعث حیا، والسلا م علی یوم ولدت و یوم الموت و یوم البعث حیا» دارد که در کنار وفات و بعثت رستاخیز، ولادت بازگو شده است و درباه حضرت رسول و فرزند وی «لاا قسم بهذا البلد وانت حل بهذا البلد و والد و ماولد» سوگند نیز آمده است و سوگند خداوندی گواه ارزشمندی این موضوع است.
۲- تلا قی این دو ولا دت «پیامبر وامام ششم» در هفده ربیع می تواند ارتباط وثیق و دقیق و ظریف این دو موسس و معمار مکتب و دین را بازگو نماید، که هر دو از آبشخور وحی و الهام سخن می گویند و هر دو از خدای یگانه، دین یگانه، قبله یگانه، معاد یگانه و مسوولیت یگانه، داد سخن داده و آیه شریفه «وجعلنا هم ائمه یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوه وایتا» الزکوه و کانوا لنا عابدین، انبیا»،۷٣» را راهنمای کار و دعوت خویش قرارداده اند و همگان را به توحید الهی و انجام کارهای نیک و اقامه نماز و دادن زکوه، فرامی خوانند و خود سمبل و نمونه عینی و عملی این دعوت «وکانوالناعابدین» هستند.
٣- مولود هفده ربیع «پیامبر خاتم» شناسنامه ای دارد با نام «احمد، محمد» و کنیه ای دارد با عنوان «ابوالقاسم» و القاب فراوانی چون «مصطفی، منتجب» و پدری به نام «عبدالله» و مادری به نام «آمنه» و ولا دت در مکه و رحلت «در مدینه» و حرم و مزار مطهر در «مدینه النبی و قبه الخضرا»» و شجره نامه ای دارد «شفاف و گویا» و برنامه ای دارد، کاملا گویا و پویا و رسا، و کارنامه ای جامع الا طراف و وصیت نامه ای ظریف و دقیق و عمیق و دادنامه ای پر از عطوفت و رحمت و نیز امام ششم که نام «جعفر» است و لقب «صادق» و کنیه «ابوعبدالله» و پدر «محمدبن علی» و مادر «فاطمه، ام فروه» در مدینه به دنیا آمد و در مدینه در سن ۶۵ سالگی به دستور منصور دوانیقی مسموم گشت و در «جنه البقیع» به خاک سپرده گشت. از هر دو بزرگوار میراث فرهنگی ارزشمندی چون «قرآن و حدیث» به یادگار مانده است، که راهنمای سعادت و عدالت و کرامت و پیشرفت می باشد.
۴- رسول خدا در قرن نخست تاریخ اسلا م «۲٣ سال» مردم را به تعلیم و تربیت، تزکیه و تطهیر، هدایت به سوی سعادت «یتلواعلیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه، و اما الذین سعدوافی الجنه» فراخواند و امام ششم در قرن دوم هجرت «۱۱۴ تا ۱۴٨ قمری» وظیفه جدش پیامبر را پی گرفت و دانشگاه عظیم جعفری «۴ هزار نفر» پایه گذاری نمود، که پس از وفات پیامبر، مسیر خلا فت و هدایت الهی تغییر یافت، ولی اصل دعوت و هدایت ومحتوای اسلا م ناب محمدی دستور کار رئیس مذهب قرار گرفت و چهار هزار شاگرد را جمع آوری نمود و چند دهه کار پدر را دنبال نمود و بارور ساخت، تا آنجا که شرق شناسان امام ششم را «مغز متفکر» عنوان داده اند و ٣۷۰ هزار حدیث و روایت، از آن بزرگوار در امور اعتقادی و اجتماعی و اخلا قی و سیاسی و فردی داریم و می تواند پاسخگوی هر سوال و جواب گوی هر پرسش باشد.
۵- پیامبر با ولا یت خود حوادث ویژه «خاموش شدن آتشکده فارس، سقوط بیتها در بت کده، شکست کنگره ایوان مدائن و اضطراب ابلیس» را دارد که بیانگر پیشامدهای هشدار دهنده و بیدارکننده در آینده می باشد و امام ششم ستاره درخشان هر محفل و مجلس در فرهنگ و فکر وفقه و عرفان است.
پیامبر خاتم با ولا دت میمون و نیز امام ششم با ولا دت مبارک خود، آینده شیرین و شیوا و با نشاط را نوید دادند و در عمل نیز خدمات بزرگی چون نجات مردم از ظلمات و تاریکی ها، «ویخرجهم من الظلمات الی النور» و برداشتن قید وبند از شانه و ومغزو دل «و یضع عنهم امرهم والا غلا ل التی کانت علیهم (اعراف ۱۵۷)» مردم و دعوت به بصیرت «قد جائکم بصائرمن ربکم» و اقامه عدالت «لیقوم الناس بالقسط» توسط مردم، را پی گرفت و با صراحت وصداقت و صلا بت اعلا م نمود «قل هذه سبیلی،ادعوالی الله علی بصیره انا و من اتبعنی» که «این راه من است و با بصیرت همه را به سوی آن دعوت می نمایم».
امام ششم در همین راستا گام برداشت و با صداقت اعلا م نمود، مردم هر شهری به سه نیروی کارآمد و موثر نیازمند می باشند، کارشناس دینی پارسا، مسوول مدبر که نیک خواه باشد و مقبول و طبیب حاذق مورد اطمینان «لا یستغنی اهل کل عن ثلا ثه، یفزع الیه فی امر دنیا هم و آخرتهم، فان عدموا ذلک کانواهمجا، فقیه عالم ورع و امیر خیرمطاع و طبیب بصیرثقه، (تحف العقول)» و در غیر این صورت پشه های سر راه باشند و پشتوانه ای نخواهند داشت.
تهران امروز:خوارج جدید
«خوارج جدید»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهارن امروز به قلم دکترمحمدرضا جمالی است که در آن میخوانید؛لقب خوارج جدید، مناسبترین صفتی است که میتوان به سران فتنه داد. خوارج همان افراد نام و نشانداری در تاریخ بودندکه محضر نبی اسلام را درک کرده بودند اما از فرامین ولی خدا و امام زمان خویش سرپیچی نمودند و با تحلیلهای غلط و نیز جهل و حقارت خویش و بزرگ بودن دنیا در پیش چشمشان در مقابل ولی خدا قرار گرفتند و با ظاهر دینی و به نام پیامبر با وصی و جانشین پیامبر جنگیدند. تاریخ اسلام از مقطع وقوع و پیدایش خوارج به عنوان فرازی تاملبرانگیز و در عین حال دردناک و عبرتآموز یاد میکند. آنجا که فتنه درمیگیرد و حق و باطل درمیآمیزد و حق و حقیقت در جانب رسول خدا و وصی او قرار میگیرد و برای آنها (خوارج) حقیقت و حقانیت علی (ع) روشن است اما جهل و حماقت و توهم و نادانی و پایبندهای دنیوی نمیگذارد آنها به مسیر حق برگردند و جهالت، آنها را به کام نیستی و عدم میبرد.
داستان خوارج و پیدایش مارقین با شهادت امام علی(ع) پایان نیافت و این تکرار تاریخ است که امروزخوارج را بهگونهای جدید و با مارک و نشان فریبنده دیگری آشکار کرده است.
عدهای که بهرغم نظام سلطه بینالمللی و حقانیت راه انقلاب و با ادعای فریبنده حمایت از مردم و ارزشها، بهگونهای ضدارزشترین رفتار را ارائه میدهند و همسو با دشمنان مردم علیه انقلاب و آرمانهای آن حرکت میکنند. چرا صفات خوارج برای این عده زیبنده است؟ این موضوع به راحتی قابل تشخیص است چون این افراد دائم گذشته خود را یادآوری میکنند و به رخ میکشند و از طرفی گرفتار توهم و تخیل و جهل هستند و فریبخورده جریان خارجی میباشند همان جریانی که بیشترین تلاش را برای ضربه زدن به انقلاب انجام داده است و آمریکا و اسرائیل برای آنها هورا میکشند. در چنین وضعیتی است که مناسب به نظر میرسد سران فتنه را خوارج جدید بگوییم.
ابتکار:پایان عصر انقلابهای کلاسیک و آغاز تغییرات مدرن
«پایان عصر انقلابهای کلاسیک و آغاز تغییرات مدرن»عنوان سرمقالهی ِروزنامهی ابتکار به قلم جاماسب محمدی بختیاری است که در آن میخوانید؛وقتی که در ۱۱ سپتامبر۲۰۰۱میلادی برجهای دوقلوی آمریکا مورد تهاجم قرارگرفتند و فاجعه ای عظیم به با آورده شد، صرف نظر از اینکه چه کسانی این حادثه را آفریدند و ریشه و منشا آن از کجا نشات گرفت، پیام مهم و رسایی را در جهان طنین افکند.
پیام ۱۱ سپتامبرپایانی بر نظریههای کلاسیک علوم سیاسی بود که دیگر دولتها و ارتشهای ملی و شناخته شده مرسوم دنیا نیستند، که به جنگ با یک کشور ویا یک قدرت بزرگ میروند؛ بلکه اگر اعتراضات بر علیه عملکرد یک دولت و یک کشور در عرصه داخلی و یا خارجی انباشته شود، خارج از اراده دولتها وچارچوبهای حقوق حاکم بر روابط بینالملل نیروها و جریانهایی هستند که با در نوردیدن مرزهای مرسوم و شناخته شده، ساختارهای سیاسی و اجتماعی داخلی و حتی بینالمللی هر قدرت و حکومتی را به چالش بطلبند.
این گروه های جدید الخلقه ونوظهور با هر نام وعناوینی چون، قهر ملتهای در بند، بیداری اسلامی ، یا احیاگران حقوق شهروندی ویا به تعبیری شورشیان حاشیه علیه متن ویا هر نام دیگری که بر آنها قلمداد شود، نام و عناوین ماهیت آنها را تغییر نمیدهد؛بلکه به چالش طلبیدن نظم سیاسی مستقر داخلی و بینالمللی با هژمونی قدرت حاکم و متصلب توسط این گروهها مورد توجه است.رخدادهای اخیر خاور میانه و کشورهای عربی از چنین گروهها و جریاناتی نشات میگیرد که با تونس و مصر آغاز وزیدن گرفت و گرد بادهای تند و سهمگین آن در حال در نوردیدن سایر نقاط است.
دولتهای فاقد نظامهای چند حزبی آزاد و برخوردار از فضای رقابت آمیز چرخشی قدرت اگر تا کنون با بستن فضای سیاسی و سرکوب منتقدان و معترضان با مخالفین و اپوزسیونی شناخته شده، با تشکیلات مرسوم معمول مبارزه جویانه ای، خواه گروههای چریکی و یا گروههای سیاسی مسالمت آمیز رو در رو بودند و مقابله میکردند، جنبشهای شکل گرفته جدید فضای سیاسی را دگرگون کرده و خط بطلان و پایانی کشید بر شیوههای قهر آمیز گذشته و کلاسیک، چرا که شیوهها و مبارزات احصا گونه گذشته را شکسته اند.
جنبش جدید مصر نمونه واضح و مصداقی از گروههای جدید و فاقد رهبری مشخص، با ارتباطات افقی و بهره گیری از از فضای سایبری با خاستگاهی روشنفکری و پایگاهی دانشگاهی براساس خواست و اراده همگانی با خصوصیات ذیل شناخته میشوند.
۱-این جنبشها از یک میانگین سنی ۱۷ تا ٣۰ سال برخوردارند.بحثی که امروز جامعه شناسان در بحثهای دمو گرافیکی و جامعه شناسانه خود از آن بعنوان گسست نسلها یاد میکنند در ذیل این بحث تعریف و مورد ارزیابی قرار میگیرند، فاقد رهبری به روشهای سنتی و کلاسیک است با شیوه ارتباطات افقی در فضای رسانه ای نوین با مخاطبان خود پیوند میخورند، فاقد علقهها و باورهای سنتی جامعه است. فهم زبان نسل قبل از خود برایش دشوار و ثقیل است. گفتمان خاص خود را دارد چرا که نه مبارک توانست با وابسته به خارج جلوه دادن آنها و یا وعدههای دروغین جلوی حرکت آنها را بگیرد، نه شیخ الازهر با فتواهای کلیشه ای و تکراری خود توانست با حلال و حرام کردن حرکت آنها زبان آنها را بند بیاورد.
۲-بنیانهای فکری آنها متکثر است . این جنبشها نه تنها از رویکرد و اید ئو لوژی خاصی تبعیت نمیکنند؛ بلکه از درو ن خود جریانی متکثر و از یک پلورالیسم سیاسی و فرهنگی تبعیت میکنند. علاوه بر آنکه روشی مسالمت جویانه و آشتی پذیری در درون ذهن و ضمیر خود مستتر دارند، در کنش سیاسی برونی خود زیستی مسالمت آمیز توام با احترام به محیط پیرامونی خود بروز میدهند.
٣-پرهیز از حس انتقام جویانه:در رفتار و مرام سیاسی و فرهنگی خود نوعی گاندی مسلکی و ماندلا ایسم در درون آنها مشهود است. هیچ حس انتقام جویی و کینه توزانه ای نسبت به سر سخت ترین مخالف خود ندارند.آنها به خوبی در یافتند که به گفته هاناآرنت نظریه پرداز فلسفه سیاسی «خشونت،خشونت را بار تولید میکند».این رویکرد نه یک تاکتیک برای بهره مندی از پتانسیلهای رژیم سیاسی موجود و استفاده آنی زود گذر از آن است ؛بلکه یک راهبرد آینده نگری برای سازگاری با مشی «استراتژی در تغییر حاکمان رفتار برای تغییر وضع موجود است». در جریان حوادث مصر گردانندگان حرکت اخیر در فضای سایبری هیچ گاه خواستار دستگری و محاکمه مبارک نشده اند؛ بلکه خواستار رفتن آن بودند و شعار« مبارک برو» به خواست عمومی وفصل مشترک تمام گروههای سیاسی ای شدند که در گذشته حت مش ستزه جوانه داشتند و خواسته یا ناخواسته به دنبال این جوانان کشانده شدند.
۴- برخورداری از یک بلوغ سیاسی:رفتار و عملکرد اعضای این جنبشهای جدید نشان میدهد که آنها از یک سطح تحصیلات عالی بر خوردار هستند. قواعد بازیهای سیاسی و ملزومات کار تشکیلاتی را در مصاف با حکومتهای پلیسی به خوبی میدانند، زیرا که با کنترل عقبه اجتماعی خود و تودههای مردم اجازه نمیدهند به روشهای غیر متعارف متوصل شوند . شعارشان محدود و مقاومت شان نامحدود است. با همین شعارهای محدود سعی میکنند با حرکتهای گام به گام به تعمیق آن بپردازند و خواسته مشخص و همه فهمی را مطرح میکنند .»
برگزاری انتخابات آزاد و انتقال مسالمت آمیز قدرت با احترام به موازین حقوق بشر». جنبشهای جدید به دولتهای مستقر سیاسی جامعه عربی توانست این پیام را انتقال دهد ،که با سرکوب احزاب سیاسی و جلوگیری از رشد نهادهای مدنی نمیتوانند دوام و ثبات خود را بر جریده عالم ثبت کنند؛ بلکه در روند انتقال مسالمت آمیز قدرت ضریب آسیب پذیری کشور و ملت خود را بالاتر میبرند و نام نیکی برای خود به یادگار نمیگذارند.
حمایت:حقوق و روشهای حل وفصل اختلافات وضرورت بازخوانی آن
«حقوق و روشهای حل وفصل اختلافات وضرورت بازخوانی آن»عنوان یادداشت روز روزنامهی حمایت است که در آن میخوانید؛همانگونه که در رسانه ها وفضای عمومی جامعه مشاهده می شود،برخی اختلاف نظرها ودیدگاه های متنوع در خصوص مسایل سیاسی اجتماعی ویا به تعبیر دیگر، امور عمومی کم وبیش در کشور ما نیز مثل هر جامعه پویای دیگری وجود دارد که البته گاه بر اثر لجاجت ها و پافشاری بر مسیر های غیرقانونی ،التهاباتی را نیز به بار می آورد ومتاسفانه طمع هایی را برای قدرت های استکباری نیز دامن می زند.در قبال این وضعیت، سیاسیون، معمولا هر یک از منظر اردوگاه فکری خود به جای اتخاذ تدبیر،اغلب بیشتر بر وضعیت تلاطم بی هدف دامن می زنندو توقعات مختلف وگاه کاملا متضادی را از مراجع حقوقی وقضائی مطرح می کنند.
دراین میان مردم کوچه وبازار نیز رویکردهای مختلفی را دارند یکی به این سو متمایل می شود ودیگری به سوی دیگر وبسیاری نیز افسوس می خورند که چرا به جای تلاش وکار جمعی همه سلایق در جهت پیشرفت کشور،سیاسیون گاه اسیر حاشیه ها می شوند وبه التهابات ناشی از سخن یا عمل خود در عرصه جامعه یا بازتاب های فراملی آن توجه لازم را معمول نمی دارند؟در میان جامعه حقوقی نیزگاه افرادی به جای حرکت در مسیر قاعده و استدلال قانونی دچار احساسات می شوند و به طلاطم بی هدف ولی مضر به حاکمیت قانون لطمه وارد می سازند. در چنین بستری، شاید مناسب باشد نگاهی مجدد به روشهای حل و فصل اختلافات از منظر حقوقی داشته باشیم تا حداقل چند نکته ضروری مورد تاکید قرار گیرد.با امید به اینکه جامعه حقوقی وقضائی کشور در این مقوله تاملات نظری مفید وجامعی را ارایه کنند وجملگی برای تقویت همبستگی ملی ودفاع از کیان اسلامی وملی خود تلاش کنیم، گذرا چند موضوع مورد اشاره قرار می گیرد:
۱- روشهای حل وفصل دعاوی واختلافات از منظر حقوقی قطعا در چارچوب حاکمیت قانون معنا می یابد. حاکمیت قانون هم از حیث شکلی وتشریفات چگونگی حل موضوع وهم از حیث ماهوی وچگونگی اعمال قاعده بر مصداق معین وهم از حیث تضمین اجرای حکم صادره با رعایت ضوابط مربوطه معنا می یابد. معمولا در کشورهای مختلف مرجع اصلی رسیدگی به مناقشات ودعاوی مختلف در جهت فصل خصومت، دستگاه قضائی است .دستگاه قضائی نیز معمولا از موجه ترین تحصیل کرده های دانش حقوق وآشنا با قوانین ومقررات مختلف تشکیل می شود که همواره در تلاشند تا پاسدار حریم قانون باشند وبا بیطرفی ومتانت لازم بسیاری از التهابات شکل گرفته در روابط چند نفر با یکدیگر یا در سطح عمومی را حل و فصل کنند.
۲- در حل وفصل حقوقی دعاوی واختلافات، همواره اصل بر این است که مرجع رسیدگی کننده به حقوق طرفین دعوا کاملا احترام می گذارد ودر تلاش است که ادلّه دو طرف را به نحو کامل بشنود وببیند سپس تصمیم می گیرد.مرجع رسیدگی کننده حتی گاه برای اتخاذ تصمیم لازم می داند که نظر کارشناسان دیگری را نیز اتخاذ کند تا با وقوف دقیق بر ابعاد موضوع اقدام کند.
٣- در حل وفصل حقوقی دعاوی، تشریفات خاصی لزوما در همه کشورها تعریف شده که اگر این تشریفات شکلی رعایت نشود اصل رسیدگی مخدوش تلقی می شود.به همین جهت، برخی می گویند که حل وفصل قضائی دعاوی و مناقشات خشک وعبوس است وانعطاف وسرعت سایر روشهای حل اختلافات از جمله مصالحه طرفین اختلاف از طریق پادرمیانی اطرافیان ومعتمدین ویا حل وفصل سیاسی اختلافات در سطح بین دولتها را ندارد.
۴- حل وفصل برخی دعاوی واختلافات در همه کشورها لزوما در صلاحیت مراجع قضائی است ومرجع دیگری نمی تواند به انها رسیدگی کند . وقتی که یک سوی دعوی جنبه عمومی پیدا کند قطعا از جمله مصادیق کلیت یاد شده است که مدعی العموم به نمایندگی از جامعه وحاکمیت موظف به پیگیری موضوع و طرح آن نزد دادگاه های ذیصلاح است.در قبال این مصادیق نیز مرجع رسیدگی کننده خود را موظف به رعایت قانون وحقوق طرفین دعوی می داند و نمی تواند بگوید چون یک طرف مدعی العموم است پس نیازی به رعایت اصل موازنه دفاعی در رسیدگی نیست.
۵- رسیدگی به دعاوی واختلافات مختلف در مراجع قضائی معمولا با شفافیت کامل انجام می شود وخفا وپنهان کاری در آن نیست مگر اینکه با لحاظ مجوز قانونی و در جهت نظم عمومی یا عفت همگانی ویا در دعاوی خصوصی، طرفین دعوی چنین بخواهند.رسانه ها در قبال این شفافیت البته باید حدود قانونی را رعایت کنند واگر قبل از قطعی شدن احکام ،گزارشی را از روند رسیدگی منعکس کنند ممکن است جنبه مجرمانه پیدا کند چنانچه در مقررات آیین دارسی کیفری کشور ما ذکر شده است.
۶- معمولا در حل وفصل دعاوی مراجع قضائی، حسب امکان قانونی، مراجع رسیدگی کننده از خدمات ضابطین خاصی می تواند بهره مند شوند ولی این بدان معنا نیست که تابع نظر آنها باشند یا ضابطین مزبور اجازه داشته باشند که نظر خود را بر مرجع رسیدگی کننده مستقیم یا غیر مستقیم تحمیل کنند.به همین جهت در قوانین کشورهای مختلف ضابطین تحت هدایت مراجع قضائی وظائف مربوط به حیطه رسیدگی های مورد بحث را انجام می دهند.
سخن آخر:
از آنچه به زبان ساده با مروری مجدد بر روشهای حل وفصل اختلافات از طریق مراجع حقوقی وقضائی ذکر شد نکات مختلفی می توان برگرفت که متناسب با نیاز امروز جامعه ماست.از جمله نکات مزبور این است که همه خود را مقید به فصل الخطاب بودن مراجع قضائی در رسیدگی به مناقشات مختلف بدانند،قبل از رسیدگی مراجع قضائی به هر موضوع برای قضات محترم وشریف وپاکدامن نسخه نپیچندیا انتظارات عجیب وغیر قانونی مطرح نکنند، همگان باور داشته باشند که اگر مراجع قضائی از تعادل وبیطرفی مقرر قانونی فاصله بگیرند آثار غیر قابل پیش بینی بر نظم عمومی وسرمایه اجتماعی که اعتماد مردم است ،در بر دارد ومی تواند بسیاری از فرایندهای پیشرفت هر کشور را به باد دهد. روشهای حقوقی حل وفصل دعاوی البته وظیفه سنگینی بر دوش مسوولان رسیدگی کننده نیز قرار می دهد که همواره بر خود مسلط باشند واز هیجان واحساسات بگریزند و مواظب باشند که یک سخن نابجا یا ذهنیت احساسی و برگرفته از هیجان های معمول اجتماعی می تواند آنها را از مسیر تعادل خارج کند وآن گاه به جای آن که کمکی به حل مسائل شود ،خود مسائل جدیدی را دامن می زند.
کشور ما در مسیر پیشرفت و تعالی خود گردنه های بسیاری را پشت سر گذاشته وبه تعبیر رهبر معظم انقلاب بسیاری از قدرتها در تلاشند تا از الگو شدن ایران برای ملت های مختلف جلوگیری کنند.در چنین کشوری وظیفه مراجع حقوقی رسیدگی کننده به اختلافات بس سنگین تر از دیگر مراجع است.
امید است جامعه اعتماد خود به مراجع حقوقی حل وفصل اختلافات ودعاوی را روز به روز بیشتر کند وبداند که بدور از نسخه های سیاسیون، مسیر عدالت ضابطه مند است و از سوی دیگر مسوولان ذیربط در مراجع ذیصلاح نیز با تدابیر قانونی وسنجیده به آرامش جامعه ودوری از تلاطم های بی هدف وتقویت همبستگی ملی کمک کنند.
آرمان:تفرقه، منشاء عذاب جامعه
«تفرقه، منشاء عذاب جامعه»عنوان سرمقالهی روزنامهی آرمان به قلم دکترسیدعلیمیرباقری است که در آن میخوانید؛اعتقاد به توحید، اصل نخست از اصول دین اسلام، بلکه اولین اصل تمام ادیان است. این عقیده، فطری و ریشهاش در ذات و وجود آدمی است، حتی به باور ما، توحید برکل عالم وجود حاکم است. اگر اعتقاد به توحید نباشد، اتمها، مولکولها، سلولها، جمادات و گیاهان و حیوانات و ستارهها و منظومهها و کهکشانها و آسمانها و جهان شکل نمیگرفت.
در جهان بینی توحیدی، حیات و تکامل و نظم، معنی و مفهوم مییابد؛ و کمال انسان در هیچ حد معینی متوقف نمیشود و جامعه انسانی با وحدت و نشاط و دلگرمی و امید، تا رسیدن به درجات متعالی کمال اجتماعی، به پیش میرود. در بینش توحیدی، جامعه، امّت واحدی است که همه اعضای آن از یک منبع هدایت میگردد. «اِنَّ هذِهِ اُمَتُکّم اُمَهٌ واحده و اَنَ ربُکُم فَاعبدوُن» (قرآن- س مومنون- آ۵۲) این جهان بینی، تخم صداقت، راستگرایی و اتحاد و وحدت را در قلب و عقل انسان میکارد و خودخواهی و خودمحوری و منیت و انحراف و تفرقه را از آنها پاک میکند.
در نظام توحیدی، اصل بر وحدت است و قرآن که منادی و مروج این نظام است، با تفرقه و جدایی در جامعه بشدت مخالف میباشد و به اعتقاد قرآن، تمام انبیاء الهی مهمترین کارشان این بود که بین مردم یکپارچگی و اتحاد بوجود آورند، زیرا این خواست خدا و اساس خلقت عالم است. «وَاعتَصِموُا بِحبلِ اللهِ جمیعاً و لاتَفَرَّقوا = و همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و پراکنده نباشید» (قرآن- س آل عمران – آ۱۰٣) قرآن، علت تفرقه و نفاق و اختلاف را، انحراف از صراط مستقیم الهی میداند. «وَ اَنَّ هذا صِراطی مُسْتَقیماً فَاتَّبِعوُهُ وَ لاتَتَبِعُ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلهِ = این راه مستقیم من است، از آن پیروی کنید و راههای مختلف را نروید که تفرقه و انحراف از حق بدنبال دارد» (قرآن- س انعام- آ۱۵٣) در تمام قرآن سعی براین است که در جامعه اختلاف و تفرقه پدید نیاید و بشدت و اصرار و دلایل محکم و مستدل، دعوت به وحدت و اتحاد انجام میپذیرد.
قرآن در موارد متعدد، مسلمانان را به مطالعه سرنوشت اقوامی که راه تفرقه و اختلاف پیش گرفتند و به شدیدترین عذابها، گرفتار شدند، دعوت مینماید. و نتیجه تفرقه و اختلاف و چند دستگی را ذلت و خواری میشناسد. پیامبر(ص) در اواخر عمر مبارک خود بارها، خطر اختلاف و چند دستگی را گوشزد نمود و بزرگترین خطر را اختلاف و تفرقه بین امت عنوان میفرمود و بشدت از بروز آن نگران بود و این خطر را از خطر کفّار و غوغای جنگهای خارجی شدیدتر میدانست.
نتیجه فوری اختلاف و نفاق، ذلّت و خواری است و ما، در تمام تاریخ زندگی بشر، ذلّت ملتها را در اختلاف و نفاق آنان مشاهده میکنیم، و میبینیم جامعههایی که اساس قدرت و ارکان همبستگی خود را با تیشه تفرقه درهم کوبیدهاند، سرزمینشان جولانگاه و قلمرو حکومت مستبدان و مستکبران و استعمارگران گردیده است و این عذاب بزرگی است! تفرقه و اختلاف بین امّت، آنقدر خطرآفرین و کشنده است که حضرت علی(ع) را با آنهمه قدرت و عظمت و پشتوانههای منطقی و عقلی و نقلی که برای احقاق حق خود در اختیار داشت (حقی که از طرف خدا و بواسطه پیامبر(ص) با تأکید، به آن حضرت واگذار شده بود) را، ۲۵ سال به سکوت و امام حسن مجتبی(ع) را به صلح با معاویه مجبور نمود.
به طور قطع آنجا که افرادی بر طبل تفرقه و اختلاف میکوبند، خدا حاکم نیست، توحید حاکم نیست و هوای نفس و غرور و شیطان حاکم است. در هنگامه اختلاف، وظیفه موحدان، مومنان و دوستان قرآن بسیار سنگین است. «یا اَیها الذّینَ امنُوا اْصبِروُا وَ صابروُا و رابِطُوا وَ اتَّقوُا اللهَ لَعَلَکّمْ تُفْلِحُونَ» (آخرین آیه سوره آل عمران) حضرت علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه به شرح مفصل از موضوعات مهمّی میپردازد، از جمله مینویسد: «امرهای این آیه اطلاق دارد؛ و صبر در این آیه شامل همه صبرهای فردی میگردد و صابروُا (که مصدرش مصابره است) عبارت است از صبر و تحمّل اجتماعی، و بدیهی است که صبر عمومی از نظر قدرت و نیرو و اثر، بالاتر از صبر فردی است. و در ظرف اجتماع و همکاریهای اجتماعی است که قدرتهای فردی به یکدیگر پیوند شده و نیروی عظیمی بوجود میآورد، و معنای «رابطوُا» این است که انسان در همه حال لازم است قدرتهای معنوی خود را روی هم ریخته و کلیه شئون حیاتی خویش را در پرتو تعاون و همکاریهای اجتماعی به سامان برساند و بدیهی است که یک سعادت کامل جز در پرتو همکاریهای اجتماعی میسر نیست» با این تفسیر، وظیفه در اجتماع مسلمانان، همکاری، همراهی، اتحاد و اتفاق است. و با همراه بودن همه نیروهاست که پیروزی و فلاح بدست میآید. به روایت دیگر دینداران موظفند همواره ساز وحدت و دوستی و همدلی بنوازند نه بر طبل دشمنی و کوس تفرقه و جدایی بکوبند. در تمام آیات قرآن مجید که در آن امر به وحدت و اتحاد گردیده و از تفرقه و اختلاف مذمت شده است نکته ظریفی نهفته است که باید مورد توجه واقع شود و شاید علت العلل تمام اختلافات اجتماعی و سیاسی در جامعه اسلامی همین مورد است.
انحراف و اختلاف بزرگی که در صدر اسلام و بعد از رحلت پیامبر(ص) پدید آمد نشأت گرفته از چه موضوعی بود؟ منشاء جنگهای خونین جمل، صفین، نهروان و کربلا چه نقطهای بود؟ سستی و عقب ماندگی مسلمانان در طول تاریخ پرفراز و نشیب آن ناشی از کدام ضعف است؟ تفسیری که ائمه معصومین(ع) از آیات دعوت به اتحاد در قرآن مجید مینمایند، جالب و شنیدنی است. آیت الله طباطبایی در تفسیر روایت خود از آیه آخر سوره آل عمران در مورد کلمه رابطو از قول امام صادق(ع) مینویسد، رابطوا یعنی با پیشوایان خود رابطه داشته باشید و در حدیث دیگری نقل میکنند که یعنی با امام خود مربوط و همراه باشید. در تفسیر نمونه ذیل آیه «وَاعْتَصِموُا بِحَبْلِ اللهِ...» از قول امام محمدباقر(ع) ذکر مینماید که حبل الله ما هستیم.
اتحاد و یکپارچگی جامعه مسلمانان در زمان حیات رسول خدا(ص)، مرهون دو موضوع است اول عطوفت ومهربانی رسول خدا(ص) با مردم (که : «... وَلَوْ کَنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لا انْفَضُّوُا مِنْ حَوْلک... و اگر نامهربان و خشن و سنگدل بودی از اطرافت پراکنده میشوند...» (س آل عمران- آ ۱۵۹) دوم اطاعت بی قید و شرط مسلمانان از دستورات آن حضرت. انتظار آن است که همه کسانی که خود را پیرو ولی فقیه میدانند، اعمال و رفتار و گفتار و موضع گیریهای خود را بر همین اساس تدوین و تنظیم نمایند.
آیا کسانی که در موضعگیریهای خود در حوادث و اختلافات و تنازعات اجتماعی جلوتر از مقام معظم رهبری حرکت میکنند و فریاد خود را بلندتر از صدای ایشان طنین انداز مینمایند، در خط رهبری قرار دارند؟! و آیا به وظیفه «رابطوا» درست عمل کردهاند؟! و آیا به «حبل الله» چنگ زدهاند؟ راستی این تأکید قرآن مجید خطاب به چه کسانی است؟ «...لاتُقَدّموُا بَینَ یدَی الله وَ رَسُولِهِ ... = از خدا و رسولش پیشی نگیرید. ...لا تَرْفَعوُا اَصْواتکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبی ... = صدای خود را بالاتر از صدای پیامبر نکنید» (س حجرات). آیا کسانی که امروز به این درخواست قرآن مجید عمل نمیکنند، پیرو ولی فقیه هستند؟! در تفسیر نمونه، ذیل این آیه مینویسد «اگر کسانی که تحت پوشش مدیریت قرار دارند، به طور خودسرانه عمل کنند، هر قدر هم مسئولان لایق باشند، شیرازه کارها به هم میریزد، بسیاری از شکستها که دامنگیر مسلمانان شده است، از همین رهگذر بوده است، وسعت مفهوم آیه به قدری زیاد است که هرگونه تقدم و تأخر و رفتار خودسرانه و خارج از دستور رهبری را شامل میشود» .
آیا این دستور قرآن مجید در زمان ما هم مصداق دارد؟! خدا در آیه دهم سوره حجرات میفرماید «اِنَّما الْمومِنونَ اِخْوهٌ فَاصْلِحوُا بَینَ اَخَوَیکُمْ وَاتقُوا اللهَ لَعَلَکُمْ تُرْحَمونَ = به یقین مومنان با هم برادرند، پس بین برادران اصلاح برقرار کنید، و تقوای الهی پیشه کنید تا مشمول رحمتش قرار گیرید» آیا امروز به این وظیفه عمل میکنیم؟ با توجه به شرایط اجتماعی و اوضاع و احوال جهان و بویژه خاورمیانه، ضرورت حتمی است که به دستور قرآن عمل نماییم «وَاطیعوا الله وَ رَسوُلَهُ ولاتَنازعوا فَتَقْشَلوُا و تَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِروُا اِنَّ الله مَعَ الصّابرینَ» (س انفال آیه ۴۶) در غیر این صورت، اگر بنابر سنت الهی، به عزت و شکوه و عظمتی که امام خمینی(ره) و شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی، در بین ما به امانت سپردهاند، لطمهای وارد شود همه مسئول و مدیون خواهیم بود.
دنیای اقتصاد:مدیریت پولی و استقلال بانک مرکزی
«مدیریت پولی و استقلال بانک مرکزی»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم دکتر احمد یزدانپناه است که در آن میخوانید؛تصمیمگیری برای حل و فصل کم و کیف استقلال بانکمرکزی و چگونگی اداره آن علم و هنر خاص خود را میطلبد که استفاده از تجارب کشورهای همتراز ایران مثل اندونزی که جنبههای مشترک متعددی با اقتصاد ملی ما دارد، میتواند کارساز باشد. بحران مالی شرق آسیا عوامل عدیدهای داشت که دو مورد آن در مورد اندونزی بارزتر است. یکی ضعف نظام بانکی و دیگری حجم انبوه بدهیهای بخش خصوصی به ارز خارجی.
مهمترین عوامل مرتبط به این دو مشکل که تشدیدکننده آثار منفی آن دو بود، فقدان زیربناهای مالی محکم از جمله عدم استقلال بانکمرکزی در این کشور بود. البته عدم استقلال بانک مرکزی به تنهایی سبب آن مشکلات و بروز بحران مالی و بانکی در آن کشور یا هر جای دیگر نیست؛ ولی برای نظارت و عملکرد کارآی سیستم بانکی، استقلال «بانک بانکها» از اهمیت ویژهای برخوردار است.
امروزه استقلال بانک مرکزی جزء لاینفک تصمیمسازی اقتصادی و بهبود شفافیت کسب و کارها در اقتصاد کشورها به حساب میآید. از درسآموزیهای بحران مالی آسیا یکی آن است که غلبه بر بحران و کاهش ضایعات آن شرط لازمی دارد بنام بانک مرکزی مستقل. در سال ۱۹۹٨ حبیبی، رییسجمهور اندونزی پس از گذشت چند روز از ریاست جمهوری خود اعلام کرد که تصمیم گرفته است مثل سالهای قبل از ۱۹٨٣ رییسکل بانکمرکزی خارج از هیات دولت و در سطحی بالاتر از سایر وزرا باشد.
واژه استقلال و آزادی از واژههای کشدار هم در حوزه اقتصاد و هم در حوزه سیاست هستند و به همین دلیل باید از «استقلال» رفع ابهام شود تا به نادرست به کار نرود. استقلال به معنی آزادی بانکمرکزی است در تعقیب اهداف تعیین شده برای آن و سدسازی بر سر راه نفوذ نیروهای مجریه، مقننه و قضائیه برای تضعیف یا لغو تصمیمات پولی بانکمرکزی. این همان اصلی است که استانلی فیشر به عنوان استقلال بانک مرکزی در ابزارها در برابر استقلال در اهداف آن مطرح کرده است. اهداف باید توسط دولت به عنوان هماهنگکننده قوا که لاجرم نظرات سه قوه را لحاظ میکند به بانکمرکزی ابلاغ شود. غیر از این، مسوولیتهای اصلی سهگانه و اولیه بانکمرکزی که «مدیریت پولی»، «سلامت و کارآیی نظام پرداختها» و «نظارت بر واسطهگران مالی» است، لوث میشود.
در حوزه مدیریت پولی، بانک مرکزی باید به طور کارآمد عرضه پول و اعتبار را متناسب با بخش واقعی اقتصاد؛ یعنی تولیدات و مبادلات مدیریت کند و در این راستا نرخهای سود بانکی را مدیریت نماید و با بهینهسازی سبد ذخایر ارزی، پشتوانه محکمی برای بازار ارز فراهم کند.
همچنین در حوزه نظارت، به عنوان «آخرین مرجع وامدهنده» در زمان رکود باید به بانکها کمک کند تا با تنظیم کم و کیف اعتبارات به بخشخصوصی به سطح اشتغال نیروی کار و سرمایه در فرآیند تولید لطمه نخورد. و سرانجام بانک مرکزی مسوولیت دادن مشاورههای کارشناسانه و مستقل در تصمیمات اقتصادی و مالی کلان به دولت را دارد. خلاصه، انجام این سه مسوولیت میطلبد که بانک مرکزی در سیاستها و ابزارهای دستیابی به اهداف مستقل، ولی در عین حال باید به عنوان بازوی حاکمیتی دولت، اهداف تعیین شده از سوی حاکمیت را پیگیری کند.
این نوع استقلال همانطور که در اندونزی تجربه شد به رفع دغدغههای بحق مجلسیان در مورد کسری بودجه و توسل به چاپ پول و تورمزایی آن و بزرگ شدن دولت و نیز کاهش فساد اداری و اقتصادی که دغدغه قوه قضائیه است، میانجامد.
در جریان استقلال بانک مرکزی اندونزی، رییسکل آن گفته بود اجازه بدهید من فقط به ارزش داخلی و خارجی روپیه فکر کنم، نه جلب رضایت همه نیروها؛ چراکه برخلاف خشکشوییها که مینویسند «هدف ما جلب رضایت شماست» بانک مرکزی وظایف و اهداف دیگری دارد و بنابراین مدیریت پولی کشور باید از یک طرف از حمایت همگان برخوردار باشد و از طرف دیگر فقط به منافع ملی (نه گروهی و منطقهای) بیندیشد.
منبع: جام جم آنلاین
نظرات
|