یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣ اسفند ۱٣٨۹ -  ۲۲ فوريه ۲۰۱۱


 «راز عصبانیت»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم مهدی محمدی است که در آن می‌خوانید؛عصبانیت به اضافه بیش فعالی، بهترین فرمولی است که می تواند وضع وحال فعلی آمریکا در منطقه را توصیف کند. سیستم رسانه ای انحصارگرا و فوق العاده سانسورچی آمریکا اجازه نمی دهد حقیقت آنچه در منطقه در حال رخ دادن است و بلایی که بر سر منافع حیاتی آمریکا نازل شده آشکار شود. حداکثر چیزی که تلویزیون های غربی نمایش می دهند صحنه هایی از زد و خورد به اضافه بیانیه های رسمی است که دولت های دیکتاتوری متحد آنها در منطقه پی درپی صادر می کنند و مضمون ناشیانه برخی از آنها هم این است که اوضاع تحت کنترل است و «ثبات خاورمیانه» حفظ خواهد شد!
دولت آمریکا در مخمصه ای سخت گرفتار شده است. آمریکایی ها هرگز باور نمی کردند -پیش بینی که مطلقا- اوضاع در خاورمیانه اینگونه از کنترل خارج شود. سرویس های اطلاعاتی آنها و همکارانشان در منطقه (که عمر سلیمان سرکرده آنها بوده)، آنگونه که پیتر هوکسترا عضو ارشد کمیته اطلاعاتی مجلس نمایندگان در نشست بنیاد دفاع از دموکراسی که آذر ماه ۱٣٨۹ در واشینگتن برگزار شد می گوید، مطلقا این حوادث را پیش بینی نکرده بودند.
سیا حتی تا چند روز قبل از سقوط دولت تونس و فرار بن علی عقیده داشت که او از عهده ناآرامی ها برخواهد آمد. لئون پانتا رییس سیا می گوید سازمان متبوعش می دانسته در خاورمیانه اتفاقاتی در حال وقوع است اما نتوانسته و هیچ وقت نخواهد توانست«زمان جرقه» را پیش بینی کند. اما ظاهرا برای این حرف ها نباید اهمیتی بیش از تعارفات قائل شد. مشکل آمریکایی ها این نیست که نتوانستند «زمان جرقه» را پیش بینی کنند، بلکه مشکل این است که آنها حتی قادر به دیدن آتشی چنین مهیب که زبانه های آن تا آستانه کاخ سفید سرک می کشد هم نیستند. در واقع مسئله اساسی تر از آن چیزی است که در سخنرانی های هیستریک خانم کلینتون و بیانیه های زرد آقای اوباما دیده می شود. تنها چیزی که در این اظهارنظرها نمی توان دید واقعیت است و تا زمانی که این واقعیت چنان که هست دیده نشود نمی توان دریافت که چرا آمریکایی ها اینگونه دستپاچه و عصبانی هستند و برای جمع کردن اوضاع منطقه به تکاپو افتاده اند. این یادداشت کمی به پس پشت این واقعیت بزرگ خواهد پرداخت.
روزی که مبارک از مصر گریخت، سرویس های آمریکایی تازه دریافتند قضیه بیخ دارد و با نوشتن گزارش های «همه چیز مرتب است» و دلداری دادن تلفنی به دیکتاتورها نخواهند توانست مسئله را کنترل کنند. تا قبل از آن همه نگرانی آمریکایی ها این بود که اولا چرا نتوانسته اند موضوع را پیش بینی کنند و ثانیا چگونه بحران را با حداقل هزینه فیصله بدهند؛ اما وقتی جنبش نیروی خود را تمام و کمال نشان داد و مبارک مجبور به ترک قاهره شد تازه متوجه شدند که باید خود را برای اتفاقات غیر منتظره بسیار بیشتری آماده کنند.
پس از مصر مهم ترین نگرانی آمریکایی ها عربستان است که نقشی حیاتی در دو عرصه بسیار کلیدی برای آمریکا ایفا می کند. نخست، این عربستان است که با خریدهای کلان و عموما غیر ضروری کمپانی های عظیم اسلحه سازی آمریکا را سرپا نگهداشته است. فقط در آخرین مورد از قراردادهای اعلام شده میان عربستان و آمریکا، این کشور بنا دارد در زمانی به مدت چند دهه چیزی حدود ۱۲۰ میلیارد دلار سلاح ازآمریکا بخرد که این معامله، بدون شک اوضاع بازار جهانی تسلیحات و تولیدکنندگان آمریکایی را به طور اساسی دگرگون خواهد کرد و بسیاری از کمپانی هایی را که به دلیل «کمبود جنگ» در جهان در حال ورشکسته شدن هستند، نجات می دهد. عربستان آنقدر مطیع و سر به راه است که موقع خرید اسلحه ها به اصلی ترین و پیش پا افتاده ترین سوال ممکن یعنی اینکه «چطور باید از این سلاح ها استفاده کرد»، حتی فکر هم نمی کند. بسیاری در آمریکا -و البته در اسراییل- تاکید می کنند ایرادی ندارد که سلاح هایی گران قیمت و فوق العاده پیشرفته به سعودی ها فروخته شود چرا که اولا بالاخره باید این سلاح ها را به کسی فروخت و ارتش آمریکا به دلیل کاهش تعهداتش در عراق و افغانستان، دیگر آن مشتری همیشه پای کار سابق نیست و ثانیا چه بهتر که این سلاح ها را سعودی ها بخرند چرا که همه می دانند «نمی تواند از آنها استفاده کند»! نشان به آن نشان که ارتش این کشور تا مستقیما از آمریکا و اسراییل کمک دریافت نکرد نتوانست مبارزان کوه نشین و بیابانگرد حوثی را که از یمن به بخش هایی از مرز آن حمله کرده بودند عقب براند.
کارکرد دوم عربستان بدون شک نقشی بی بدیل است که این کشور در بازار جهانی نفت ایفا می کند. عربستان است که ذخیره استراتژیک نفت آمریکا را تضمین می کند و مهم تر از آن با بالانس کردن بازار جهانی نفت به نفع سیاست های آمریکا اجازه نمی دهد، قلب تپنده اقتصاد آمریکا یعنی «دلار» دچار افت ارزش شود. یک نمونه جالب و عموما گفته نشده این است که عربستان نقشی حیاتی در کشاندن چین به ورطه تحریم ایران و همچنین منصرف کردن روسیه از فروش سامانه های دفاع موشکی اس-٣۰۰ به ایران بازی کرده است.
اکنون عربستان که اینگونه در مرکز راهبرد منطقه ای آمریکا قرار دارد لرزان و هراسان منتظر است که موج عدالت طلبی، استکبارستیزی و اسلام خواهی کی مرزهای آن را درخواهد نوردید. شاید بسیاری تصور کنند احتمال ناآرامی در عربستان پایین است اما متخصصان راهبردی می گویند تنها مسئله، مسئله زمان است و خصوصا اگر خبر تمام شدن کار عبدالله سعودی قطعی شود آن وقت هم درون حکومت عربستان و هم در سطح جامعه آن اتفاقاتی حیرت انگیز رخ خواهد داد.
پس از عربستان هیچ کشوری در منطقه خلیج فارس برای آمریکایی ها مهم تر از بحرین نیست که حکومت آن در این روزها تا آستانه سقوط رفته و مسلما عمری بیش از چند ماه نخواهد داشت. بحرین برای آمریکا یک عربستان کوچک است. آمریکا در بحرین ۴۰۰۰ نیرو دارد. ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا که مسئول تامین امنیت خلیج فارس و تضمین عبور بی دردسر نفت از تنگه هرمز است در این کشور مستقر شده است. ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا همچنین مسئولیت تامین امنیت دریای عرب را هم بر عهده دارد که یک گلوگاه کلیدی در شرق آفریقاست. ارتش آمریکا در سال ۲۰۰٣ تقریبا به صورت کامل از عربستان سعودی خارج شد تا در قطر و عمان مستقر شود اما سرفرماندهی ناوگان پنجم به طور کامل در بحرین استقرار دارد. حال تصور کنید که حکومت بحرین سقوط کند و کسانی بر سر کار بیایند که همه عمر با آرزوی انتقام گرفتن ازآمریکا زندگی کرده اند. آن وقت است که تمام جغرافیای نظامی منطقه بر هم خواهد ریخت. همین حالا خبرهایی هست که ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا خود را مهیای یافتن محل هایی جدید برای استقرار کرده است (که البته لااقل در خلیج فارس چنین محل هایی وجود ندارد) و سرنوشت بحرین هر چه باشد مسلما ۴۰۰۰ نیروی آمریکایی به همین زودی ها باید به دنبال جای جدید برای خود باشند یا اگر هم نشد به خانه هایشان برگردند.
این تازه فقط یک جنبه از مسئله است. آمریکا از مصر تا خلیج فارس ۱۵ تاسیسات لجستیکی دارد که وظیفه آنها تامین تدارکات برای ناوهای در حال تردد و نیروهای در حال عبور و مرور است. آخرین اطلاعات جمع آوری شده و گزارش هایی که برخی منابع غربی منتشر کرده اند نشان می دهد ۱۰ عدد از این تاسیسات در اثر تحولات اخیر منطقه به شدت ناامن شده و آمریکایی ها باید به زودی به دنبال جایگزین هایی برای آنها باشند و به این ترتیب نه فقط محل استقرار نیروهای بیگانه در منطقه ناامن شده بلکه اساسا آنچه آمریکایی ها در استراتژی نظامی ۲۰۲۵ خود «حضور در مقیاس جهانی» و «تردد برق آسا» نامیده بودند هم زیر سوال خواهد رفت. وقتی این اطلاعات را که فقط اندکی از گفتنی های بسیار است مرور کنیم آن وقت به آسانی می توان متوجه شد چرا عبور دو رزمناو ایرانی از کانال سوئز برای استقرار در سوریه اینگونه آمریکایی ها و صهیونیست ها را بر آشفته است. آنها خوب می دانند که تحولات سیاسی منطقه به زودی نقشه نظامی و امنیتی آن را هم تغییر خواهد داد و حرکت رزمناوهای ایرانی به سمت مدیترانه فقط یک نشانه سمبلیک از واقعیت بزرگی است که باید در انتظار آن باشند.
خلاصه کنیم، آنچه حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه خوانده می شود ۴ رکن اساسی دارد که همگی در حال فرو ریختن است:
۱- شبکه ای از پایگاه های نظامی ۲- تبادل اطلاعاتی مستمر با کشورهای منطقه ٣- استفاده از آب های سرزمینی کشورها ۴-حق پرواز در آسمان کشورها. به زودی روزی خواهد رسید که آمریکایی ها از همه این امکانات که تا به حال مفت و مجانی در اختیارشان بوده محروم خواهند شد. آیا حالا دشوار است که بفهمیم آمریکا چرا از دست ایران عصبانی است و خود را برای متوقف کردن آن به آب و آتش می زند؟

جمهوری اسلامی:ما و این شورانگیزترین دوران
«راز عصبانیت»،«ما و این شورانگیزترین دوران»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛شورانگیزترین دورانی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و دوران ٣۲ ساله عمر نظام جمهوری اسلامی به لحاظ تحولات جهانی و منطقه‌ای پیش آمده، این روزها و هفته‌ها و ماه هاست.
از همان صبح رهائی ایران از یوغ شاهنشاهی و سلطه خارجی، پیش بینی و خواست امام خمینی این بود که همه‌ی دیکتاتورهای منطقه و جهان اسلام ساقط شوند و قدرت‌های استعماری جهان نیز درهم بشکنند. اردوگاه کمونیسم و شرق با افول اتحاد جماهیر شوروی در آغاز دهه‌ی هفتاد فرو پاشید، اردوگاه غرب که آمریکا نماینده اقتدار آنست نیز در دهه هشتاد بشدت رو به ضعف و انحطاط رفت و اکنون شاهد سقوط پیاپی دیکتاتورهای منطقه خاورمیانه عربی و شمال آفریقا هستیم. چه چیز می‌تواند از این بشارت‌ها شورانگیزتر باشد؟‌ای کاش امام خمینی در میان ما بود و این صحنه ها، که از مصادیق بارز تحقق وعده الهی "ولینصرن الله من ینصره" - سوره حج آیه ۴۰ - هستند، را به چشم خود می‌دید.
اگر امام خمینی امروز در میان ما نیست تا این صحنه‌ها را که خود وعده آنها را داده بود ببیند، بیانات روشن و توصیه‌های آن عبد صالح خدا در میان ما به یادگار مانده است که عموم مردم به ویژه روحانیت را به حفاظت از انقلاب اسلامی ایران که پایگاه جهانی انقلاب‌های مردمی و اسلامی است دعوت کرده و از تفرقه و اختلاف پرهیز داده است. امام خمینی، با تیزبینی فوق‌العاده خود، تلاش قدرت‌های سلطه گر در چنین مواقعی را برای جلوگیری از گسترش انقلاب‌ها پیش بینی کرده و به روحانیت توصیه اکید نموده‌اند که با حفظ وحدت و هوشیاری در برابر این توطئه‌ها بایستند و دشمنان را ناکام نمایند. امام، در یکی از پیام‌های یوم الله ۲۲ بهمن فرمودند: "عرض من به روحانیت محترم و ائمه جمعه و جماعات آن است که همیشه آقایان محور وحدت کلمه در مردم بودید. و چنانچه می‌دانید، امروز بیشتر از هر وقت محتاج به وحدت کلمه هستیم. امروز که دستهای ناپاک برای تفرقه افکنی در فعالیت هستند و‌ از وحدت کلمه ملت خوف دارند، و ممکن است ساده دلان را که از انقلابهای جهان بی خبرند تحت تأثیر قرار دهند، بهترین قشری که با این طبقه تماس دارد شما هستید که می‌توانید با روشنگری خود آنان را از دست بدخواهان و توطئه گران نجات دهید؛ و به آنان گوشزد نمایید که انقلاب را شماها کردید و خود را از قید و بند اسارت امریکا و دیگر جهانخواران و از ستمهای رژیم پهلوی رها کردید. اکنون اگر به سمپاشیهای بدخواهان و وسوسه‌های وابسته و پیوسته به امریکا و دیگران گوش فرا دهید و خدای نخواسته در صفوف فشرده شما تفرقه پیدا شود، تمام زحمات طاقت فرسایتان و خونهای پاک شهدایتان به هدر می‌رود، و باز اسلام و کشورهای اسلامی و نسلهای آینده تان در دست اجانب و دشمنان اسلام و میهن اسیر خواهد شد؛ و اسلام که به دست توانای شما تجدید حیات کرد با دست شما سالها و قرنها شکستی جبران ناپذیر خواهد خورد، و در نزد خدا و نسل‌های آینده محکوم خواهید شد." صحیفه امام جلد ۱٨ صفحات ٣۴۵ و ٣۴۶ پیا م به مناسبت یوم الله ۲۲ بهمن ۱٣۶۲
این هشدار مهم و تاریخی را آحاد مردم به ویژه قاطبه روحانیت باید بسیار جدی بگیرند و مطمئن باشند که امروز فقط وحدت کلمه است که می‌تواند زحمات و تلاش‌ها و فداکاری‌های کم نظیر مردم ایران برای زایل ساختن رژیم ستم شاهی و دفن نمودن استبداد داخلی و استعمار خارجی را به نتیجه نهائی برساند و مانع بازگشت سلطه جهانخواران و شکست آنها در مصادره انقلاب‌های مردمی ملت‌های مسلمان خاورمیانه عربی و شمال آفریقا شود.
امروز که آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی نگران به خطر افتادن منافع نامشروع خود در منطقه هستند و تلاش می‌کنند اذهان و افکار را به انحراف بکشانند، این ما ملت ایران هستیم که باید با حفظ وحدت کلمه، آنها را از هر نوع خوراک تبلیغاتی محروم نمائیم. آنها به هر وسیله و ابزاری متوسل می‌شوند تا ایران را که پایگاه نهضت جهانی اسلام است ناکام و درگیر طوفان نشان دهند و به افکار عمومی ملت‌های درحال انقلاب القا کنند که این راه را نباید بپیمایند و به وضعیت موجود یعنی حاکمیت دیکتاتورها تن دهند. امروز اگر ما هوشیار نباشیم و این توطئه‌ها را خنثی نکنیم، علاوه بر اینکه به انقلاب ملت‌های منطقه خیانت می‌کنیم دستاوردهای عظیم انقلاب خود را نیز بر باد خواهیم داد. این واقعیت را نیز از زبان امام خمینی در باب اهمیت رسالت دو قشر روحانی و دانشگاهی به عنوان دو پایگاه تأثیرگذار در جامعه بخوانیم که فرمودند: "اگر ملت ما بخواهد گرفتار چنگال قدرتهای متجاوز و دنباله‌های آنان و همچنین گرفتار حکومتهایی مثل دوره قاجار، و صد مرتبه بدتر از آن رژیم پهلوی، نشود، باید برای اصلاح این دو قطب همت گمارد. و اگر طلاب و فضلا و علما و مراجع عظام و قشر دانشگاهی، از اساتید محترم و دانشجویان، و همچنین کلیه دانشمندان بخواهند کشورشان مبتلا به استعمار و استثمار جهانخواران نشود، باید در تربیت صحیح اسلامی، ملی، انقلابی ملت کوشش کنند؛ و نیز دانشجویان و طلاب با کوشش فراوان به راهنماییهای اساتید و معلمان و مربیان در ساختن خویش تلاش نمایند؛ و نیز در تحکیم وحدت به صورتی جدی بین دانشگاهها و مدارس علوم اسلامی کوشش نمایند. چرا که دشمنان ملت و میهن از تفرقه بین اینان سودها بردند و کشور و اسلام ضررهای جانکاه کردند." صحیفه امام - جلد ۱٨ - ص٣٣٨.
امروز، سوم اسفند و بیست و دومین سالگرد انتشار پیام مهم امام خمینی معروف به منشور روحانیت است. توجه به این پیام از جهات مختلف به ویژه در مقطع کنونی ضرورت دارد. یکی از نکات بسیار هوشمندانه و دقیقی که امام خمینی در این پیام آورده‌اند اینست که دشمنانی که به جان روحانیت می‌افتند به سراغ روحانیون غیرانقلابی و بی تفاوت نمی‌روند و دقیقاً آن دسته از روحانیونی را آماج حملات خود قرار می‌دهند که به اسلام و انقلاب و کشور خدمت کرده‌اند و برای جامعه مفید هستند و مخالف سلطه شرق و غرب می‌باشند:
"امروز نیز همچون گذشته، شکارچیان استعمار در سرتاسر جهان از مصر و پاکستان و افغانستان و لبنان و عراق و حجاز و ایران و اراضی اشغالی به سراغ شیردلان روحانیت مخالف شرق و غرب و متکی به اصول اسلام ناب محمدی - صلی الله علیه و آله و سلم - رفته‌اند و از این پس نیز جهان اسلام هر از چندگاه شاهد انفجار خشم جهانخواران علیه یک روحانی پاکباخته است." صحیفه امام جلد ۲۱ صفحه ۲۷۶
امام خمینی، از آنچه به تفصیل در پیام منشور روحانیت می‌آورند و توطئه‌های دشمنان اسلام و انقلاب و کشور برای خارج ساختن روحانیون پاکباخته از صحنه را تشریح می‌نمایند، این هشدار را نیز می‌دهند که:
"نتیجه می‌گیریم که اگر روحانیون طرفدار اسلام ناب و انقلاب، دیر بجنبند، ابرقدرت‌ها و نوکرانشان مسائل را به نفع خود خاتمه میدهند." صحیفه امام جلد ۲۱ صفحه ۲٨٨
راهکار بی بدیل مورد نظر امام خمینی برای خنثی کردن توطئه‌ها و حفاظت از دستاوردهای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، حفظ وحدت کلمه است.
امروز دست‌های مرموزی تلاش می‌کنند وحدت کلمه را که رمز پیروزی ملت ایران بود و در شرایط کنونی این ملت بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز دارد، از جامعه انقلابی و اسلامی ما بگیرند. صاحبان این دست‌ها کسانی هستند که همه را به جان هم می‌اندازند و خود به عنوان شاهد ساکت صحنه با ارزیابی نتایج توطئه‌های خود به طراحی چگونگی استمرار سیاست "تفرقه بیانداز و حکومت کن" می‌اندیشند و اقدام می‌کنند، عناصر مرموزی که حذف ولایت فقیه را در رأس برنامه‌های خود دارند. در مقابل این دست‌های مرموز، وظیفه انقلابی همه‌ی اقشار ایجاب می‌کند با محور قرار دادن ولایت فقیه، که ستون فقرات نظام جمهوری اسلامی است، برای حفظ و تقویت وحدت کلمه تلاش کنند. فقط از این طریق است که می‌توان چهره‌های مخفی شده در پشت دست‌های مرموز تفرقه افکن را افشا و رسوا کرد و جامعه را از خطر آنها رهاند.

رسالت:زمان به سود ماست
«راز عصبانیت»،«ما و این شورانگیزترین دوران»،«زمان به سود ماست»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن می‌خوانید؛جهان با نگاه بهت آلود به تحولات خاورمیانه می‌نگرد. مردم مصر، تونس، الجزایر، مراکش و لیبی در شمال آفریقا هر روز یک تصویر نو از خود به جهان مخابره می‌کنند. فریادهای مردم در یمن،‌ بحرین و کویت هر روز شبه جزیره عربستان را می‌لرزاند. خاورمیانه در التهاب است و در تب انتفاضه می‌سوزد. ژنرال‌های ‌آمریکایی هر شب با چکمه ‌می‌خوابند و در آماده‌باش کامل هستند. امیران، شاهان و روسای جمهور قلابی جهان عرب برخی رفته‌اند و برخی در حال بستن چمدان‌های خود هستند.      
رژیم صهیونیستی پس از شکست جنگ ٣٣ روزه در لبنان و شکست جنگ ۲۲ روزه غزه ناباورانه شاهد فروریزی پیمان نامه‌های صلح خیانت‌بار با اعراب است.
تحولات شگرف امروز خاورمیانه نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها در اتاق فکر سیا، پنتاگون و میز اعراب در وزارت امور خارجه از باب آینده پژوهی این روزها را پیش‌بینی نکرده بودند. آمریکایی‌ها و رژیم صهیونیستی بی‌آنکه خود بدانند وارد پروسه‌ای شده‌اند که ٣۰ سال پیش آن را آزموده‌اند. آنها فکر می‌کردند مشت را می‌شود با گلوله باز کرد. آنها منطق پیروزی خون بر شمشیر را قبول نداشتند. آنها بازتولید قدرت اسلام را در قرن حاکمیت الحاد باور نداشتند و بالاخره آنها قدرت خدا را دستکم گرفته بودند.
تحلیل وقایع اخیر در دیدار جمعی از شرکت‌کنندگان در کنفرانس بین‌المللی وحدت با رهبر معظم انقلاب یک نگاه واقع‌گرایانه و حقیقی به تحولات اخیر است.
مقام معظم رهبری فرمودند؛ "واقعیت این است که آ‌مریکا ضعیف شده است. حفظ وحدت و مرعوب نشدن در مقابل آمریکا زمینه‌ساز موفقیت است. زمان به سود ماست و ما همین‌طور پیش می رویم آنها (دشمنان اسلام) دارند توی سر خودشان می‌زنند."
اینکه در ستاد بحران خاورمیانه آمریکایی‌ها دنبال راه حل‌های امنیتی هستند بزرگترین اشتباه تاریخی و استراتژیک آنهاست. ملت‌های جهان اسلام در حالی که فرهنگ شهادت در جوامع اسلامی نهادینه شده است باید به عنوان یک فرصت استفاده کند.
از هر تیری که از تفنگ استبداد و استعمار خارجی به سوی ملت‌های مظلوم و به پا خاسته و عاصی شلیک می‌شود صدای یک شماره شمارش معکوس برای اضمحلال و سرنگونی کاخ‌های استبداد و تبهکاری در جهان اسلام و جهان عرب نیز شنیده می‌شود.
سقوط مبارک در روز ۲۲ بهمن سال ٨۹ نشان دادن یک نصرت رمزگونه از سوی خداوند متعال به ملت‌های منطقه نشان داده شده و نشانگر این است که جنس قیام و ریخت انقلاب در خاورمیانه از جنس و ریخت انقلاب اسلامی است. اشتباه دوم آمریکایی‌ها در مهار انقلاب اسلامی در منطقه به عنوان یک منبع الهام بخش، تشویق و ترغیب منافقان، سلطنت‌طلبان و مارکسیست‌ها و اهل فتنه برای تولید جیغ و داد در چند خیابان تهران و چند محله اشراف‌نشین‌ است.
آنها خوب می‌دانند انقلابی که با جنگ داخلی و تحمیل جنگ خارجی، محاصره اقتصادی و تهدید نظامی هر روز پرقدرت‌تر و با هیمنه بیشتر در منطقه ظاهر شده است با مرده باد و زنده باد جمعی ورشکسته سیاسی آ‌سیب نمی‌بیند اما آنها به این صداها برای تشفی دل خود و روحیه دادن به حکام مستبد و دست به ماشه منطقه نیاز دارند.
ما در آینده باید منتظر قیل و قال‌های جدیدتری باشیم این یک تهدید نیست، بلکه یک فرصت برای ما برای خالص کردن حرکت انقلاب از وجود اغیار است. انقلاب برای رسیدن به قله‌های افتخار و عظمت نمی‌تواند روی عناصر ناپاک و کسانی که دستی در خیانت به مردم داشتند و دهان و معده خود را از حرام آکنده کردند حساب باز کند. آنان که در آزمون سخت گذشتن از مهر فرزند و جاذبه جاه و مقام مردود شدند و آنان که در آزمون ولایتمداری نتوانستند از گردنه‌های صعب‌العبور لجاجت و عناد و کینه‌توزی به سلامت عبور کنند مورد رصد آمریکا و رژیم صهیونیستی هستند و می‌خواهند خنجر خیانت خود را تا دسته در پشت ملت فرو برند.
آنها به امر شیطان درون و رهنمود شیطان بزرگ، آمریکا می‌خواهند از ملت انتقام بگیرند. آمریکا خوب می‌داند، این جماعت عاجزتر از آن هستند که به غرب کمک کنند. اما از آ‌نها برای ایذاء و آزار مردم می‌شود استفاده کرد
آمریکایی‌ها نمی‌دانند زمان به سود ماست. جهان در حال گذار به مرحله‌ای از تاریخ است که ملت‌ها در انتظار موعود هستند و عطر ظهور را با نمایش حضور خود با تمام وجود حس می‌کنند.
تحولات قرن بیستم و بویژه اوایل هزاره سوم نشان می‌دهد جهان به سمت و سوی فاشیسم و مارکسیسم و لیبرالیسم حرکت نمی‌کند. مدرنیته به قرائت فاشیسم و مارکسیسم و لیبرالیسم به پایان عمر خود نزدیک می‌شود. این سه مکتب فکری با اعلام جنگ با خدا گور خود را به دست خود کنده‌اند. غرب نباید فکر کند که در برابر ملت‌ها قرار دارد. آنها چون نمرود و فرعون با خدا اعلام جنگ کرده‌اند. ملت‌هایی که به نام خدا مبارزه می‌کنند حتما به استکبار جهانی و صهیونیسم بین‌الملل غلبه خواهند کرد. تحولات خاورمیانه از پیروزی انقلاب اسلامی ایران آغاز شد، با سرنگونی دولت‌های فاسد عربی اوج می‌گیرد و بار انداز نهایی آ‌ن در سرزمینی است که آخرین منجی بشریت از آنجا ظهور خواهد کرد.

سیاست روز:موافقان و مخالفان دولت بخوانند
«راز عصبانیت»،«ما و این شورانگیزترین دوران»،«زمان به سود ماست»،«موافقان و مخالفان دولت بخوانند»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سیاست روز به قلم مدیرمسئول است که در آن می‌خوانید؛آیندگان دو فرصت طلایی را در کارنامه دهه چهارم جمهوری اسلامی(سالهای ٨٨ و ٨۹) خواهند دید و در خصوص چگونگی استفاده ما از آن دو فرصت کم نظیر و حتی بی نظیر، قضاوت خواهند کرد. اصلا باید سالهای‌های ٨٨ و ٨۹ را طور دیگری نگریست.
در سال ٨٨ ، انتخابات دور دهم ریاست جمهوری با بیش از ٨۵ درصد مشارکت در مقایسه با آمار مشارکت مردم در برخی از کشورهای صاحب نام و مدعی دموکراسی حداکثری ، از جمله آمریکا که در بالاترین آماردر کارنامه انتخاباتی خود ۶۶ درصدحضور را دارد،فرانسه با ۱۱/٣۴ درصد ، انگلیس با اعمال قانون شرکت اجباری در انتخابات و در بالاترین آمارثبت شده با ۶۵ درصد مشارکت، مصر با حداکثر ٣۵ درصد و بعضی دیگر کشورها که مجال ذکر آنها نیست ، می‌توان مشارکت ٨۵ درصدی مردم ایران را یک رکورد تلقی کرد.
و همینطور در سال ٨۹ در ماه‌های پایانی سال ، رویدادهای از جنس اتفاقات ۵۷ ایران دربرخی کشورهایی شروع به نضج گرفت (که ادامه دارد) که در ردیف هم پیمانان تمام قد غرب و دارای مواضع ضدیت علنی با ایران بودند. که به اعتقاد برخی کارشناسان از آن به عنوان زلزله‌های دنباله‌داری تعبیر می‌شودکه شرایط و معادلات منطقه و جهان را شکلی دیگر و چهره‌ای پیچیده می‌بخشد.
حتما آیندگان از این دو فرصت سوال خواهند کرد. یک اینکه، چرا فرصت برآمده از انتخابات ٨٨ با آن پشتوانه عظیم مردمی نتوانست بسیاری از معضلات داخلی و خارجی کشور از جمله پرونده هسته‌ای را مختومه کند و به عکس منجر به یک تهدید و کام تازه شیرین شده ملت را به تلخی مبدل کرد.
رفتار غیر منطقی و غیر قابل انتظار آقایان موسوی و کروبی و حتی برخی دیگر خواص و همچنین عکس‌العمل ناشی از بی‌تدبیری دولت، نتیجه‌ای را برای آن فرصت رقم زد که موجب حسرت همه دلسوزان نظام و مسرت معاندان ایران گردید.
هر چند از آقایان موسوی و کروبی بعنوان فرزندان انقلاب انتظار می‌رفت که مصالح و منافع نظام و مردم را به هر چیزی ترجیح دهند و مطالبات خود را از مجاری قانونی متعارف دنبال کنند، اما بیش از آنان از ریاست محترم جمهور توقع بود که بعنوان رئیس جمهور آحاد مردم با سعه‌صدر به معترضان می‌نگریست و خود را متعلق به همه ایرانیان در سراسر جهان اعم از نخبه و غیر نخبه، غنی و فقیر و ... دانسته و دامنه تسامح و تساهل خود را در مقابل برخی معترضان(البته معترضان غیروابسته به خارج از کشور) را افزایش می‌داد.
و اما در فرصت دومی که در اختیار قرار گرفته است موج آزادی‌خواهی و اسلام‌خواهی است که ملل عرب را فرا گرفته است. کشورهایی که سران آنها با نادیده گرفتن خواسته‌های مردمی و پشت کردن به آموزه‌های دینی در خدمت غرب قرار گرفته بودند. اکنون مردم آن کشورها نیازمند تجارب انقلاب اسلامی ایرانند وهمه نگاه‌های دوست و دشمن را به سوی ایران فرا خوانده است.
موضع‌گیری‌های اخیر مقامات غربی و اظهارنظر شفاف نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس مبنی بر اینکه باید کاری کرد که اتفاقات اخیر منطقه به نفع ایران تمام نشود موید همین موضوع است و از این روست که پروژه دامن‌زدن به اختلافات داخلی و هدایت مستقیم و غیرمستقیم برخی موافقین و مخالفین دولت با بروز عکس‌العمل‌های غیر عقلانی در قبال یکدیگر در دستور کار آنان قرار گرفته است.
لذا ضروری است که همه موافقین و مخالفین در اظهارنظر‌های خود و مواضع اطرافیان تجدیدنظر نمایند و مانع از موفقیت این سناریو درپروژه مشغولیت ذهنی و فکری به مسائل داخلی شوند.
امروزه معاندین و بدخواهان نظام سعی دارند با نفوذ به صفوف موافقین و مخالفین دولت ، از آب گل‌آلود ماهی بگیرند. لذا بار دیگر به آقایان موسوی و کروبی و همه معترضینی که خود را مبرا از هدایت عوامل خارجی می‌دانند و مدعی هستند که دل در گرو انقلاب و آرمان‌های آن دارند توصیه و یادآوری می‌شود که مراقب باشید که در آینده و تاریخ انقلاب ،از آنان به عنوان عاملین ضایع‌شدن و از دست رفتن فرصت کنونی ، یاد نشود و از طرفی بدیهی است که تکالیف هر سه قوه و روسای آن به نسبت گذشته سنگین‌تر و حساس‌تر گردیده،و باید با اتکال به خداوند متعال تلاش کنند که بتوانند با تدبیر و اتخاذ تمهیدات منطقی با ایجاد آرامش و امنیت خاطر برای همه آحاد جامعه از جمله اقلیت معترض غیر مغرض ،بستر وحدت کلمه را فراهم و همه ظرفیت‌ها و تجارب را صرف کمک و هدایت نهضت‌‌های شکل گرفته در سطح منطقه نمایند.

مردم سالاری:عرق شرم در مقابل انتفاضه خشم
«راز عصبانیت»،«ما و این شورانگیزترین دوران»،«زمان به سود ماست»،« عرق شرم در مقابل انتفاضه خشم»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم علی ودایع است که در آن می‌خوانید؛چه واژه شیرینی است، آزادی! دموکراسی و حق حکومت مردم برمردم آرزویی بوده است که ذهن مردم جهان را در قرون مختلف به خود مشغول کرده است. از سالیان پیش از میلا د مسیح تا امروز که بیست و یک قرن از آن می گذرد، مردم همواره در حال نبرد با حکومت خودکامگان و سفاکان بوده اند. در راه برقراری دموکراسی، جامعه جهانی هم شاهد به راه افتادن جوی های خون و ستانده شدن جان انسان های غیرنظامی بوده است.
البته در این بین حرکت های استقلا ل طلبانه در مقابل استعمارگران را نباید منهای حرکت های آزادی خواهانه تلقی کرد.می توان با صراحت گفت حقوق برابر، نبود تبعیض و برخورداری از حق تعیین سرنوشت کشور آرزوی قلبی هرملت آزادی فارغ از ملیت و مذهب است.
در روزهایی که اروپا دچار اپیدمی ویروس پوپولیسم و نخوت سیاسی شده است خاورمیانه شاهد قیامی متفاوت از تمام التهاب ها در خاورمیانه و حتی جهان است.
این منطقه استراتژیک جهان که همواره نگاه استعمارگران و ابرقدرت ها را به خود معطوف کرده با دیکتاتورهای منحصر به فرد همواره مملو از التهابات و بحران ها بوده است. جدل هایی که ناشی از موقعیت استراتژیک، منابع انرژی اعم از نفت و گاز، دولت های موافق یا معارض غرب، موضوع رژیم صهیونیستی، بنیادگرایی اسلا می، ایدئولوژی های متناقض اسلا می و یورش نیروهای نظامی بیگانه به منطقه بوده است.
به دور از چشم ریاست جمهوری های مادام العمر، خفقان و سرکوب سیاسی، ضعف وجود مشارکت مردم، وابستگی و سرسپردگی به غرب برای حفظ منافع رژیم صهیونیستی، مردم به آنچنان شعوری دست یافته اند که بسیاری انگشت حیرت بردهان گرفته اند. برخی، حوادث خاورمیانه و آنچه در مصر و تونس رخ داد شورشی که در نهایت به انقلا ب منتهی خواهد شد تعبیر می کنند.
در جامعه جهانی با سرعت معادلا ت تغییر می کند; اما آنچه روی می دهد به هیچ وجه به نفع دیکتاتورهای عرب نیست. خبرهای ضدونقیضی از مرگ بن علی منتشر شده است و حال فرعون مصر چندان مساعد نیست.
در یمن که دوش به دوش مردم مصرانتفاضه خشم را به پیش می برند علی عبدالله صالح با درماندگی دست های بیگانه را عامل اعتراضات مردمی معرفی می کند; سیاستی که پادشاه بحرین نیز در اظهاراتی مشابه کشورش را قربانی توطئه خارجی می داند و با فرافکنی ایران اسلا می و حزب الله را متهم معرفی می کند.(البته بحرین در سال ۲۰۰٨ هم سوریه را به دخالت در امور داخلی کشورش متهم کرده بود.)آسمان خاورمیانه را دود آتش خشم ملت های عرب فراگرفته است و چشم بسیاری را درغرب و سرزمین های اشغالی به اشک انداخته است.گویی جوانان عرب دیگر نمی خواهند ذلت و خفتی که پدران خود پذیرفته بودند تحمل کنند. کشورهای مختلف برای رسیدن به دموکراسی، گویی وارد یک مسابقه دموکراسی خواهی شده اند; اول تونس، دوم مصر و حالا رقابت به دیگر کشورها رسیده است.
گرچه الجزایر و یمن از مدت ها پیش قیام خود را آغاز کردند اما این مردم لیبی هستندکه با دستانی خونین گوی مبارزه با دیکتاتورها را ربودند.از کودتای سال ۱۹۶۹ این رهبر خون آشام از هیچ اقدامی برای استمرار دیکتاتوری فروگذار نکرد تا این کشور به چهارمین زندان بزرگ جهان برای زندانیان سیاسی بدل شود.
در طول سالیان سال مرزی برای سانسور اخبار و اطلا عات وجود نداشت، تنها ۴ روزنامه منتشر می شد که نظرات سرهنگ رامنعکس می کرد. تنها خبرگزاری فعال، خبرگزاری دولتی لیبی است که زیر نظر مستقیم دولت فعالیت می کرد.در این کشور ۵ میلیون و هفتصد هزار نفری، میانگین سن مردم لیبی ۲۴ سال است با ٣۰ درصد بیکاری که یک رقم بالا و فاجعه بار برای یک کشور حساب می شود.دیکتاتوری لیبی جدای از دیگر خودکامگان و فراعنه نبوده است; ثروت در میان اطرافیان قذافی دست به دست می شد و پولشویی کمترین جرمی است که آنها دست خود را به آن آلوده کردند.
خشم فروخفته مردم لیبی در چهل و اندی سال گذشته ترکید تا مردم این کشور عنوان نخست جهان شوند.بی اعتنایی و پاسخ خشن حکومت بنا شده بر خون ریزی به درخواست های مردم، خشم های کوچکی را به وجود آورد که امروز در لیبی و اغلب کشورهای عربی تبدیل به انتفاضه خشم بزرگ شده است.مردم قاطعانه تصمیم گرفتند انقلا ب کنند و هیچ چیز جز ساقط شدن خون آشام، آنان را آرام نخواهد کرد.
بن علی و حسنی مبارک برای مقابله با مردم از جوخه های مرگ و اراذل واوباش برای سرکوب مردم استفاده کردند، اما قذافی از همسنگران خود در دنیای دیکتاتورها درس هایی آموخته بود!ابتدا برای انحراف افکار عمومی همانند گذشته در ردای دفاع از ملت مظلوم فلسطین آنان را به قیام فراخواند و بعد در تظاهرات حامیانش در طرابلس شرکت کرد تا مثلا   وجه مردمی خود را ترمیم کند و گروهی از زندانیان سیاسی را آزاد کرد.
اما این اقدامات نتوانست خشم مردم را فرو نشاند. پس یکی از خشن ترین گروه های آفریقا یعنی مزدوران سیاه وارد این کشور شدند. سرهنگ غافل بود از این که مردم لیبی هم از مجاهدان مصری و تونسی آموخته اند که باید تا آخر نبرد در مقابل گردان های مرگ صف آرایی کنند. مردم لیبی آنچنان حماسه ای خلق کردند که خوی وحشیگری و تجاوز مزدوران قذافی به نابودی کشیده شد و حتی دوستان قذافی نیز یک به یک از او برائت جستند.
در کارزار نبرد مردم و دیکتاتورهای دست نشانده، یک نمره منفی بزرگ برای غرب و مدافعین بشریت شد چگونه غرب و جامعه جهانی وجود دیکتاتورهایی با این درجه از خون ریزی و سرکوب را برای سالیان سال تحمل می کند؟ با سقوط این دیکتاتورها پرده کنار رفته و افشای اسناد جنایات آنها عرق شرم برپیشانی جامعه جهانی خواهد نشاند.
نکته جالب اینجاست که در طول چند ماهی که از آغاز انتفاضه و قیام مردم می گذرد مدافعین حقوق بشر زبان در کام گرفته اند و تنها حماسه هایی را که مردم خلق می کنند به نظاره نشستند. خوی معامله گری اروپایی ها تا حدی این کشورها را به فلا کت واداشته است که برسرخون قربانیان حادثه لا کربی در سال ۱۹٨٨که ۲۷۰ نفر بودند معامله کردند.
دولت محلی اسکاتلند و بریتانیا تحت فشار شرکت نفتی بی پی برای به ثمر رسیدن قرارداد ۹۰۰ میلیون دلا ری این شرکت با لیبی; المقراحی را به بهانه بیماری سرطان آزاد کرد تا او به عنوان یک قهرمان وارد طرابلس شود و خانواده قربانیان لا کربی در بهت فرو روند.
آ نها چه هدفی را در پس این دید و بازدیدها دنبال می کردند؟ بی آن که سرنوشت امام موسی صدر پیگیری شود یا واکنش مقتضی به رفتار دو پهلوی لیبی اعمال شود. لیبی علیه منافع ایران اسلا می اقداماتی انجام داد که تا امروز نتوانست برخی از دوستداران قذافی را در تهران مجاب کند برای دوری از طرابلس.
قذافی در سال ۱٣٨٣ درخواست محرمانه ای به شورای امنیت فرستاد برای سپردن جزایر ٣ گانه ایران در خلیج فارس به امارات متحده عربی و ارسال نقشه ساخت سانتریفیوژهای هسته ای که توسط عبدالغدیرخان دانشمند هسته ای پاکستان طراحی شده بود در اختیار این کشور قرار گرفت در راستای فشارهای غرب علیه ایران اسلا می گزینه های کوچکی از خباثت های قذافی علیه تهران است. در نبرد مردم با دیکتاتورهای عربی گروهی سرافراز شدند که هرگونه رابطه را نفی کردند و خواهان سقوط آنها شدند برای روشن شدن حقایق.

تهران امروز:بررسی سریع بودجه به صلاح نیست
«راز عصبانیت»،«ما و این شورانگیزترین دوران»،«زمان به سود ماست»،«بررسی سریع بودجه به صلاح نیست»عنوان سرمقاله‌ِ روزنامه‌ی تهران امروز به قلم دکتر احمد توکلی است که در آن می‌خوانید؛پیرو نحوه بررسی لایحه بودجه سال آینده در مجلس شورای اسلامی، پیشنهاداتی مطرح شده است. رئیس‌جمهور نیز در زمان ارائه این لایحه به خانه ملت درخواست داشتند که این لایحه تا قبل از پایان سال ٨۹ بررسی، تصویب و به دولت ابلاغ شود. در این شرایط اما بررسی دقیق این لایحه در این زمان محدود، مقدور نیست. بر اساس قانون آیین‌نامه داخلی مجلس شورای اسلامی که قواعد حاکم و نحوه کار مجلس را تعیین کرده است، دولت هر سال تا ۱۵ آذرماه باید لایحه بودجه را به مجلس تقدیم کند تا نمایندگان تا پایان سال به مدت سه ماه و نیم زمان داشته باشند، این لایحه را به طور دقیق بررسی کنند و آن را به دولت ابلاغ کنند. دولت اما با این عذر که قانون برنامه پنجم توسعه دیر به دستش رسیده است، لایحه بودجه را در روز اول اسفندماه آن هم به طور ناقص به مجلس تقدیم کرده است. در این لایحه تقدیم شده بسیاری از جداول پیوست وجود ندارد. دولت قرار است تا امروز (سه‌شنبه) لایحه را کامل کند و جداول را ارائه دهد از این رو باید زمان ارائه لایحه بودجه را سوم اسفندماه دانست با این حساب از ٣ ماه و نیم وقت برای مجلس تنها ۲۵ روز باقی می‌ماند. بر اساس ماده ۲۱۶ آیین‌نامه داخلی مجلس یک روز زمان برای انتشار و توزیع آن میان نمایندگان لازم است یعنی ۴ اسفندماه لایحه به دست نمایندگان می‌رسد. نمایندگان از این تاریخ ۱۰ روز فرصت دارند تا پیشنهادات خود را ارائه دهند. پس از آن ۱۰ روز باید لایحه در اختیار کمیسیون تخصصی باشد تا به پیشنهادات و اصل لایحه رسیدگی شود. بر اساس همین ماده، ۱۰ روز نیز کمیسیون تلفیق زمان دارد تا نظرات ارائه شده را بررسی کند.
با این حساب حداقل ٣۰ روز زمان لازم است تا لایحه آماده طرح در صحن علنی شود. این در حالی است که در سال‌های گذشته همواره کمیسیون تلفیق از هیات رئیسه مجلس درخواست زمان اضافه برای بررسی بهتر داشته است و همواره هیات رئیسه با آن موافقت کرده است. حال اگر این را هم در نظر نگیریم، ۵ فروردین‌ماه لایحه آماده طرح در صحن مجلس می‌شود. البته این حق نمایندگان است که در روزهای تعطیل، کار نکنند و مجلس تعطیل باشد اما حتی اگر در ایام نوروز کار بررسی ادامه پیدا کند، ۶ فروردین لایحه به صحن می‌رسد. صحن علنی هم حداقل ۷ روز زمان لازم دارد تا لایحه را به تصویب برساند. در این ۷ سال گذشته که بنده در جریان امور بوده‌ام تا به حال از این کمتر زمان صرف نشده است. با این حال در این شرایط ۱٣ فروردین ماه مصوبه مجلس راهی شورای نگهبان می‌شود. اگر شورای نگهبان نیز ۵ روز را به بررسی مصوبه مجلس بپردازد و احیانا چند ایراد را به آن وارد بداند، روز ۱٨ فروردین آن را به مجلس بازمی‌گرداند. اگر مجلس نیز سه روز زمان برای رفع ایرادات شورا داشته باشد. عملا ۲۱ فروردین‌ماه قانون بودجه به دولت ابلاغ خواهد شد. بر این اساس دولت از ابتدای سال ۹۰ امکان هیچ‌گونه دخل و خرجی را نخواهد داشت. پس از مشروطه تاکنون سابقه نداشته دولت ها بدون بودجه به دخل و خرج بپردازند.
ر این شرایط چند پیشنهاد در مجلس مطرح است تا زمان بررسی لایحه بودجه کوتاه‌تر شود. برخی معتقدند می‌توان زمان بررسی لایحه در کمیسیون‌های تخصصی را کاهش داد و چند روز صرفه‌جویی کرد یا اینکه کمیسیون تلفیق زودتر از موعد کار بررسی را به اتمام برساند تا چند روزی هم در این بخش صرفه‌جویی شود. اما مشکل با این چند روز حل نمی‌شود. بررسی دقیق بودجه به زمان کافی نیاز دارد. در این شرایط عملا هیچ راهی برای تصویب لایحه بودجه ۹۰ در سال جاری وجود ندارد. ضمن اینکه تعجیل در بررسی این لایحه با این ارقامی که ارائه شده به نفع کشور و مردم نیست. هرچند که هنوز جداول مربوط به بودجه به دست ما نرسیده و نمی‌توانم به طور دقیق به آن بپردازم اما همین ارقامی که آقای احمدی‌نژاد در صحن علنی مطرح کردند، بسیار جای تامل دارد. حجم بودجه عمومی در سال جاری ۱۱۷ هزار میلیارد تومان بود اما این رقم برای سال آینده ۱۷۶ هزار میلیارد تومان اعلام شده است. رشد بیش از ۵۰ درصدی در این بخش از کجا قرار است تامین شود؟ حجم بودجه عمرانی نیز از حدود ٣۱ هزار میلیارد تومان در سال جاری به ۴۷ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان برای سال ۹۰ افزایش یافته است. در این بخش نیز رشدی بالغ بر
۵۱ درصد در نظر گرفته شده که بسیار جای بحث دارد. در ۱۰ ماهه ابتدایی سال سال جاری حدود ۵۰ درصد از بودجه عمرانی صرف شده و امکان تحقق همه آن تا پایان سال تقریبا وجود ندارد. در این شرایط معلوم نیست چرا دولت رشد ۵۰ درصدی را برای این بخش در نظر گرفته است. این میزان رشد معقول به نظر نمی‌رسد و از منظر اقتصادی نیز قابل دفاع نیست. بررسی بودجه‌ای که چنین ارقام تعجب‌آوری را در خود جای داده قطعا به دقت بیشتری نیاز دارد. البته ممکن است دولت استدلال‌های مناسبی برای چنین ارقامی در بودجه آورده باشد که بنده بعید می‌دانم چنین باشد. برای تحلیل چگونگی این لایحه باید کمی صبر کنیم تا ترکیب کامل آن به دست‌مان برسد. به احتمال فراوان دولت قصد دارد بخش زیادی از این رشد حجم بودجه را از محل کسب درآمد از یارانه‌ها و اصلاح قیمت‌ها محقق کند یا اینکه با برداشت از حساب ذخیره ارزی به آن برسد که بعد از رویت دقیق لایحه می‌توانیم راجع به آن سخن بگوییم. به هر حال نمی‌توانیم در زمان محدود و با دقت ناکافی به بررسی چنین بودجه‌ای بپردازیم. این بر خلاف مصلحت مردم است که دقت فدای سرعت شود.
در این شرایط تصویب چنددوازدهم بودجه منطقی‌ترین راه است. به اعتقاد بنده تصویب دو دوازدهم بودجه معقول است، این زمان نه زیاد است و نه کم. در این صورت دولت برای دخل و خرج در دو ماهه ابتدایی سال به مشکل قانونی برخورد نمی کند و مجلس همزمان کافی برای بررسی دقیق لایحه بودجه را خواهد داشت. با محاسباتی که انجام شد، اواخر فروردین‌ماه قانون بودجه به دولت ابلاغ خواهد شد و دولت هم تا اواخر ارد‌بهشت زمان دارد تا آیین‌نامه‌های آن را تنظیم کند.
توضیح: متن یادداشت دکتر توکلی حاصل گفتگوی شفاهی تهران امروز در عصر روز گذشته با ایشان است.

آفرینش:ضرورت توسعه پارس جنوبی
«راز عصبانیت»،«ما و این شورانگیزترین دوران»،«زمان به سود ماست»،«بررسی سریع بودجه به صلاح نیست»،«ضرورت توسعه پارس جنوبی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛اززمانی که رییس کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی از پیشرفت نیم درصدی به جای ۲۵ درصدی در برخی پروژه‌های پارس جنوبی خبر داده بود حدود دو ماه می گذرد در این حال این سخنان در کنار برخی اظهارات دیگر مبنی بر روند پیشرفت ناکافی در توسعه پارس جنوبی باعث واکنش هایی از سوی مقامات دولتی و موافقان پیشرفت مناسب در توسعه پارس جنوبی شد و حتی روابط عمومی وزارت نفت از دستاوردهای چشمگیر دولت سخن گفت و در جواب پیشرفت نیم‌درصدی مخالفان اشاره کرد که شواهد و قرائن موید این اظهارنظر نیست.
در این بین در دو ماه گذشته نیز دست اندرکاران این حوزه کوشیده اند تا روند توسعه در پارس جنوبی را مناسب و خوب ارزیابی کنند چنانچه اخیرا نیز وزیر نفت اظهار داشته‌اند که میزان پیشرفت فازهای پارس جنوبی براساس برنامه‌ریزی‌هاست .در این میان و با توجه به وجود ابهاماتی چند ذکر چند نکته قابل توجه است.
نخست آنکه بی شک اطلاع ‌رسانی کیفی و استفاده از اصطلاحاتی نظیر خوب‌بودن پیشرفت پروژه‌ها، متناسب بودن توسعه آنها در عین عدم توجه به ارائه اعداد و ارقام دقیق پیشرفت پروژه‌های پارس جنوبی و برآورد دقیق زمانی به نظر چندان مطلوب نمی رسد در این حال باید توجه داشت چنانچه مقامات در مقابل مخالفان و استدلال آنها مبنی بر روند نامناسب و توسعه ناچیز در فاز های پارس جنوبی نظر دارند باید آمارهای کمی و دقیق ارائه دهند.
دوم آنکه با امضای قراردادهای جدید با پیمانکاران داخلی از ابتدا امیدواری های بسیاری در مورد به سر انجام رسیدن و حل مشکلات پارس جنوبی از سوی مقامات کشور ارائه شد در این بین هم انتقاداتی در زمینه امکان توسعه فازهای یادشده طی مدت ٣۵ ماه وارد بود و حتی اکنون نیز برخی کارشناسان ونمایندگان مجلس نیز از اینکه این پروژه‌ها در پایان ٣۵ ماه به پایان نرسد نگران هستند در این میان اکنون که ماه‌ها از زمان امضای قرارداد با پیمانکاران داخلی میگذرد باید توجه داشت که رویه‌ای همچون رویه‌ای تاخیر در پرو ژه‌های قبلی و به تاخیر افتادن طولانی در بهره برداری از فازهای پارس جنوبی تکرار نشود در این بین شایان توجه است که باید مقامات و پیمانکاران برنامه ای زمان‌بندی شده برای مراحل توسعه میدان یادشده اعلام کنند تا هر گونه نگرانی در مورد تاخیر و یا عدم توسعه فازها از سوی کارشنانسان و مردم از بین رود.
سوم آنکه پارس جنوبی نگین درخشان صنعت نفت کشور است و در این راه نیز تحقق اهداف و منافع ملی در میدان مشترک پارس جنوبی در واقع باید مهم‌ترین هدف بنیادی مقامات کشور در توسعه فازهای باقی‌مانده میدان گازی پارس جنوبی مطابق با برنامه ٣۵ ماهه قبلا اعلام شده باشد در این حال نیز باید توجه داشت که با توجه به عقب ماندگی های پیشین کشور در برداشت از میدان مشترک پارس جنوبی در مقایسه با پیشرفت های قطر دربرداشت و سرمایه گذاری از این میدان بی شک هر گونه تاخیر بیشتر در این میدان و بهره‌برداری دیر تر عملا به باد دادن منافع ملی کشور تلقی می‌شود در این راستا باید توجه داشت که در کنار عملکرد مناسب پیمانکاران داخلی باید توجه بیشتری به ورود شرکت هاو سرمایه گذاران خارجی در این حوزه کرد امری که به نظر اکنون با جدیت پیگیری نمی شود.

ابتکار:سکوت دولتیان، خشم مجلسیان
«سکوت دولتیان، خشم مجلسیان»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم غلامرضا کمالی پناه است که در آن می‌خوانید؛زمانی‌که واعظ مشهور، علیرضا پناهیان، در جریان تشییع پیکر صانع ژاله عبارت «مرگ بر ساکتین» را بر زبان راند، خشم جمعیت را متوجه هاشمی کرد. در طول حوادث پس از انتخاباتِ دوره‌ی دهم، هرگاه بحث از خواصِ بی‌بصیرت پیش آمده، باز هم مخالفان هاشمی انگشت اشاره را به سمت وی نشانه رفته‌اند. اگرچه هاشمی در پسِ حوادث ۲۵بهمن، تلویحاً موضع‌گیری کرده و به شیوه‌های خاصِ خود، آن‌را غیرقانونی و حرام خوانده و گفته «باید همه‌ی اقشار جامعه، به قانون احترام بگذارند و هر اقدامی که با قانون مطابقت نداشته باشد، ضربه‌زننده به مملکت و خود انسان و به فتوای امام راحل حرام است.» و البته در راهپیمایی ۲۲بهمن هم، حضور داشت؛ اما او که قدرتی ندارد و به گفته‌ی مهدی طائب « انسان باید در دو موقعیت، احساس خطر کند و آن زمانی است که فردِ منحرفی مقبولیت عمومی داشته باشد یا دارای قدرت نظامی باشد که خوشبختانه هاشمی هیچ‌کدام را ندارد»؛ بنابراین، آنچه از سخن مزبور به‌وضوح دریافت می‌شود، این است که آقای هاشمی هم مقبولیت ندارد، هم قدرت ندارد. اما همان‌گونه که آقای طائب تأکید کرده است، آقای هاشمی سابقه‌ای درخشان، در پیروزی و حفظ انقلاب دارد که دیگر نمی‌توان منکر آن شد؛ البته این رسم روزگار است که «گه عزت دهد، گه به خار دارد». مگر هاشمی فقط ساکت بوده؟ او که نظر مخالف خویش را به سبک همیشگی خود، بیان کرده است و از این نظر، در میان معترضان هم، مخالفت‌هایی برانگیخته است.
واقعیت این است که در میان هر دو گروه، رفتارهای افراطی و ناخردمندانه‌ای وجود دارد. عده‌ای با رفتارها و شعارهای ساختارشکنانه و خارج از چارچوب قانون و عده‌ای دیگر، با برخوردهای خشن و شعارها و دشنام‌های نابخردانه، همواره فضا را مشتعل نگه می‌دارند و بویی از سخنان آرام و تسکین‌دهنده نبرده‌اند.
همه باید بپذیرند که در کشور ۷۵میلیونی، سلایق و عقاید متفاوتی وجود دارد. البته همه مثل هم فکر نمی‌کنند و رفتارهایشان یکسان نیست و اختلاف‌ها از همین‌جا ناشی می‌شود. برای پرهیز از برخوردِ میانِ صاحبان سلایقِ گوناگون، قانون حکم است و خروج از آن، تبعاتی دارد که باید همه به آن تن بدهند.
بی‌گمان، لحن و نحوه‌ی موضع‌گیری نهادها و شخصیت‌های ملی، در ایجاد فضای آرامش یا برعکسِ آن، تأثیر بسیار مهمی دارد. نمایش خشم و رفتارهای عصبی‌گونه‌ی نمایندگان مجلس، با سکوت و متانت دولتیان، تأثیر یکسانی ندارد. اینکه اشخاصی با ایجاد حوادث ۲۵بهمن قانون‌شکنی کرده‌اند، بحثی است که باید در چارچوب قانون، با آن‌ها برخورد شود و باید بدانند که حرکت‌های رادیکال و شالوده‌شکن، واکنش‌های رادیکالی را در پی خواهد داشت؛ اما واکنش کسانی‌که خود را عصاره‌ی ملت می‌دانند، موضوع مهم‌تری است. بدیهی است که نمایندگان ملت نمی‌توانند در مقابل حرمت‌شکنی عده‌ای بی‌تفاوت باشند، آنچنان‌که ملت، خود نیز بی‌تفاوت نیست، اما می‌توان این حساسیت را به‌گونه‌ای به نمایش گذاشت که اولاً وهن‌آور نباشد؛ ثانیاً تاثیرگذار باشد؛ ثالثاً مرزهای اخلاقی را نشکند.
چه‌بسا رفتارهای ناصواب، موجب مخدوش‌شدن حقانیت شود. دشنام‌دادن و گره‌کردن مشت و فریاد اعدام و انهدام، نه‌تنها تأثیر مثبت بسیاری نخواهد داشت که برای اشخاص بی‌طرف و حتی طرفداران مقبول، چنین رفتارهایی ناخوشایند است.
نقل است که عیسی (ع) از راهی می‌گذشت. شخص بی‌ادبی به او بد و بیراه گفت. عیسی (ع) به‌نرمی و مهربانی به او جواب داد. شخص دیگری که شاهد ماجرا بود، ناراحت شد و گفت: یا روح‌الله، با این فرد بی‌ادب به‌شیوه‌ی خودش رفتار کن. پیامبر خدا جوابی داد که برای همه آموزنده است. وی گفت: من گُل هستم. وظیفه‌ام پراکندن بوی خوش و لطافت است و او خار و کارش نیش‌زدن است. من مأمورم خار را به گل تبدیل کنم، نه اینکه خود خار شوم.
اگر جاهل به‌وحشت سخت گوید خردمندش به‌نرمی دل بجوید
کسانی‌که سکوت در مقابل این حوادث را سرزنش کرده‌اند، خوب است بدانند که رئیس‌جمهور و همکاران نزدیک وی در دولت، مشی متفاوتی در برخورد با اتفاقات اخیر با مجلسیان دارند و بعید است که کسی روش دولتیان را نشانه‌ی رضایتشان به اتفاقات اخیر بدانند؛ چراکه در سیاست، زبان و کلام کارکرد و تأثیر بسیاری دارد و گویی دولتیان دریافته‌اند که با زبان آتشین نمی‌توان گلستان محبت و محبوبیت کاشت. اگرچه عده‌ای این مشی را استراتژی زیرکانه برای جلب آرای معترضان و اصلاح‌طلبان قلمداد می‌کنند و بوی موفقیت آنان هم، در اتخاذ چنین شیوه‌ای به مشام می‌رسد؛ با وجود این، سکوت دولتیان تأثیرش از انتشار خشم مجلسیان در ایجاد فضای آرامش بیشتر است.   

حمایت:وحدت در عین کثرت، نیاز حقوقی جامعه ما
«وحدت در عین کثرت، نیاز حقوقی جامعه ما»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی حمایت است که در آن می‌خوانید؛در اندیشه اسلامی ،مقوله وحدت در عین کثرت یا بالعکس آن کثرت در عین وحدت، مفهوم وتبیین خاصی دارد که اجمالا اشاره به نگرش توحیدی دارد که از یکسو تنوع خلایق وموجودات عالم را مورد تصدیق قرار می دهد واز سوی دیگر تاکید داردکه همه این موجودات وخلایق تسبیح گوی خالق بی همتای خود هستند ودر مسیر تکوینی خلقت عالم از سوی پروردگار خود روند تکاملی را طی می کنند.
این اندیشه در ادبیات حقوقی نیز مفهوم خاص خود را دارد که بی تناسب نیست در حال وهوای فعلی کشورمان نگاهی بدان داشته باشیم. شاید مرور مبانی واصول، همه ما را به یکسری دقت ها فرا بخواند و از اتخاذ تدابیر نسنجیده وبی مبنا بدور سازد. طی روزهای اخیر مجددا رویکردهای فکری وعملی مشاهده شد که صرفا اصرار بر صحت دیدگاه ها و رفتار های خود دارند واز دیدن حقایق و واقعیات دیگر، خود را بی نیاز می بینند که البته این رویکردها برای جامعه نتایج خوبی دربرندارد. چرایی این زیانباری نیاز به برخی توضیحات دارد که درسطور ذیل اجمالا مورد اشاره قرار می گیرد:‏
‏۱- جامعه ایران از دیر باز در تارخ کهن وچند هزار ساله خود، همانگونه که از طبیعت بی نظیر ومتنوعی برخوردار بوده که انواع وضعیت های طبیعی را در خود دارد،از حیث جمعیتی جامعه ای متکثر ومشتمل بر اقوام وگروههای مختلف وحتی پیروان ادیان گوناگون بوده است. با آمدن اسلام به ایران و گرویدن ایرانیان به اسلام، اکثریت جامعه ایران را مسلمانان تشکیل داده اند که البته بین همین مسلمانان نیز تنوع حاکم است، یعنی اگرچه اکثریت را شیعیان تشکیل می دهند ولی اهل سنت نیز جمعیت قابل توجهی هستند. هم چنین از دیگر گرایش های اسلامی نیز پیروانی در این مرز وبوم زیست کرده و می کنند. به علاوه، پیروان سایر ادیان نیز فقط محدود به یک گروه نیست بلکه زرتشتی، کلیمی، مسیحی وحتی اقلیت های دیگری از قبیل صائبین ویا فرقه های به ظاهر اعتقادی ولی از حیث فکری غیر قابل قبول نیزجمعیتی دارند ومشغول زندگی طبیعی خود هستند.در این پیشینه تاریخی متکثر، قطعا همگرایی ها و تجربیات مشترک زیادی بین همه ایرانیان شکل گرفته به نحوی که مثلا شاهد هستیم در ایام عزاداری سالار شهیدان در ایران حتی ازپیروان ادیان دیگر نیز در جلسات عزاداری شرکت می کنند ویا در مواقع خطر ونیاز به دفاع از کشور آن گونه که در ایام دفاع مقدس شاهد بودیم همه با هم در جبهه ها شرکت جستند وبر این اساس هر کس به اندازه توان خود باری را برداشت. بنابراین به رغم تنوع وتکثر، نقاط مشترک بسیاری در روند تاریخی بین گرایش های مختلف ایرانی شکل گرفته ونهادینه شده، آن گونه که همه با لحاظ ویژگی های خاص خود به ایرانی بودنشان افتخار می کنند.‏
‏۲- در روند پیروزی انقلاب اسلامی همه گروهها واقشار به میدان آمدند واین چنین شد که یک ملت همصدا وهمگام، رژیم پهلوی را ساقط ونظام سیاسی مورد دلخواه خود را در چارچوب قانون اساسی جدید شکل دادند.در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی، اصول خاص ویژه به جمعیت های اقلیت کشور اعم از اقلیت های قومی، دینی ویا مذهبی قرار دادند تا در روند اجرای قانون اساسی همه مطمئن باشند که هیچ اکثریتی نمی تواند حقوق آنها را نقض کند.هم چنین در قانون اساسی،حاکمیت ملی ازآن همه مردم دانسته شده تا بر سرنوشت خود مسلط باشند واز طریق مسوولان مختلف که نمایندگان مردم وخدمتگزاران آنها هستند، با رعایت تفکیک قوا ودیگر سامانه های اداره کشور که در دنیای امروز معمول است،روند توسعه وپیشرفت را طی کنند.علاوه بر همه اینها قانون اساسی فصل خاصی را به حقوق ملت اختصاص داده تا هر مقامی که در این کشور بر جایگاههای رسمی می نشیند فراموش نکند که حقوق ملت دقیقا در قانون اساسی تعریف شده وهیچ کس حق ندارد به دلخواه خود یا توجیهات مختلف، حقوق مردم را نادیده به گیرد. حتی در قانون اساسی در اصل نهم به صراحت تاکید شده که نمی توان با قانونگذاری نیز حقوق وآزادی های مشروع مردم را سلب کرد.این موازین واصول در واقع بهترین چارچوبها برای حفظ تکثر وتنوع و در عین رعایت حقوق همه شهروندان ایرانی را مقرر داشته ولی از سوی دیگر همین قانون اساسی موازین واصولی را پیش بینی کرده که وحدت همه گروهها وتنوع موجود به خوبی حفظ شود. مواردی از قبیل اینکه دین وزبان رسمی کشور چه هستند،همه در انتخاب نمایندگان پارلمان خود ایفای نقش می کنند، همه در انتخاب رئیس جمهور خود موثرند، همه در انتخاب اعضای مجلس خبرگان که عالی ترین مقام کشور را بر می گزیند وبر استمرار شرایط ایشان نظارت می کند، ذیمدخلند، همه موظف به حفظ استقلال وتمامیت ارضی ایران هستند، فرایندهای کلانی هستند که وحدت را در سامانه های حقوقی کشور نهادینه می سازد.‏
‏٣- با لحاظ زمینه های تنوع از یکسو و وحدت وهمبستگی از سوی دیگر،در روند اجرای امور مختلف اداره کشور، گاه مصادیق ومواردی پیش می آید که اختلاف نظر ها وتنوع دیدگاهها خود را به نحو برجسته نمایان می سازند.در چنین مواردی ممکن است گروهی حرف خود را حق کامل بداند وگروهی دیگر را باطل وخلاف تلقی کند یا بالعکس طرف مقابل او انواع نسبت ها را روانه دیدگاه مخالف خود کند.
از یاد نمی بریم که طی سال های قبل شاهد بودیم که یک دیدگاه خود را آزادی طلب ومدافع مردم سالاری می دانست ودیدگاه مقابل خود را خشونت طلب ومتحجر می نامید ومتقابلا طرف مقابل گروه پیشین را بی دین یا سهل انگار در رعایت موازین دینی ویا پیرو اندیشه های مغرب زمین می نامید ودر این روند اختلاف نظرها وروشها، چه کشاکش هائی که شکل نگرفت.
در سال های اخیر اگرچه به ظاهر آن شکل تضاد دیدگاهها کمتر نمود عینی دارد ولی هم چنان در مواقع خاص به اشکال مختلف و با ادبیات دیگری همانند شعله سر بر می آورد و گرمای سوزان آن را در صحنه های مختلف می توان ملاحظه کرد. در سال های اخیر با تحولات جمعیتی و ورود نسل جدید، آن هم در بستر عصر اطلاعات وارتباطات و تاثیرپذیری های خاص آن شاهد گفتمان های تازه ودیدگاه های جدیدی هستیم که سابقه چندانی در گذشته ندارند ولی روزبه روز به عنوان واقعیت، خود را در بازار تنوع دیدگاهها بیشتر نمودار می سازند.
در قبال این تکثر وتنوع می توان راهبردهای مختلفی را برگزید: یکی اینکه اصولا این تنوع را منکر شد وفقط بر یک نگرش وگروه تاکید ورزید،حالت دیگر این است که در مقابل، همه این تنوع ها را هم دید وهم در مقام ارزشیابی همه را درست تلقی کرد وانتظار داشت که هر یک برای خود جایگاهی در عرصه اجتماعی بر پا کند.
حالت سوم این است که در وادی افراط وتفریط نغلطید ودر عین شناسایی تنوع دیدگاه ها وسلایق مختلف همواره متوجه بود که مسیر وحدت بخش، مسیر قانونی خصوصا قانون اساسی است واز مجرای آن است که می توان فهمید معیارها واصول کدامند؟مراجع داوری کدامند؟عناصر وحدت بخش چه مواردی هستند ودر نهایت بر مبنای چه معیارهایی اگر افکار یا رفتار های انحرافی ونادرست برای سلامت جامعه نمود یابد، مراجع قانونی موظف به برخورد قانونی هستند و در روند برخورد قانونی چه اصول ومعیارهایی از حیث حقوق متخلفین نیزباید رعایت شود؟ ‏
سخن آخر:
در شرایط معمولی که اختلاف دیدگاهها ونگرشها نشانی ندارد، شاید نیازی به یادآوری این اصول نباشد ولی در شرائط بروز سلایق مختلف است که از همه بازیگران عرصه سیاست واجتماع اعم از مسوولان یا گروههای مختلف مردمی باید انتظار داشت که اول اینکه به تنوع موجود در ایران احترام بگذارند دوم اینکه همواره در جهت تقویت عناصر وحدت بخش حرکت کنند. برای نظم وامنیت وسلامت جامعه ما به شدت مُضر است که هر کس تریبونی بدست آورد، سعی کند حرف خود را بر کرسی نشاند وبراحتی هر نسبت وسخن ناروایی را به دیگری نسبت دهد.از یاد نبریم که همه در یک کشتی نشسته ایم و همه ما دشمنان مشترکی داریم که با کوچکترین روزنه و زمینه ورود، از ما اجازه نمی گیرند وبه اشکال مختلف سعی می کنند مقاصد پلید خود را دنبال کنند.وقت آن است که همه احترام قانونی وحقوقی به یکدیگر رادر مجرای قانون اساسی مکرر تکرار ودر عمل رعایت کنیم و الا اگر قرار باشد با هیجان های مختلف که گاه از آن سوی مرزها جهت داده می شود به روی یکدیگر دست بلند کنیم معلوم نیست چه عواقبی در پی خواهد داشت وچه دستاوردهائی را به باد خواهیم داد والبته در چنین وضعیتی روند پیشرفت کشور رابه تاخیر خواهیم انداخت. به امید هوشیاری وتدبیر همه ما برای حفظ تنوع و وحدت وهمبستگی ملی وحاکمیت قانون. ‏

آرمان:افزایش فشارها بر هاشمی رفسنجانی
«افزایش فشارها بر هاشمی رفسنجانی»عنوان سرمقاله ی روزنامه‌ی آرمان به قلم دکتر صادق زیباکلام است که در آن می‌خوانید؛یکی از بازتاب‌های تحولات اخیر افزایش فشار بر آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی بوده است.به نظر می‌رسد برخی که دراردوگاه نزدیکان دولت هم هستند، در هر روزی که فضا ایجاب می‌کند به سروقت هاشمی‌رفسنجانی رفته و تلافی همه مشکلات و ناملایمات سیاسی را بر سر وی خالی می‌کنند. با این که هاشمی دیگر نقشی تاثیر گذاری ندارد،
مع‌الذلک همچنان در خط اول آتش حمله تندرو‌ها قرار دارد. برخی از آنان وی را تحت فشار گذارده‌اند که باید تکلیف خود را روشن کند. گروهی دیگری شعار مرگ بر ... را در اجتماعاتشان به راه‌انداختند و جمعی دیگر برای وی ضرب‌الاجل تعیین کردند که تا فلان ساعت اگر برائت‌نجویی،چنین و چنان خواهد شد. اشتباهی که «هاشمی‌ستیزان» می‌کنند آن است که گویا به شخصیت سیاسی ایشان آشنایی چندانی ندارند، آنان تصور می‌کنند با تهدید و ارعاب با فضاسازی و با سردادن شعار، وی را به تسلیم وادارند.
هاشمی رفسنجانی از سال‌های ٣۷و٣٨ مبارزه سیاسی و زندگی سیاسی‌اش را شروع کرده ، ظرف این ۵۰ سال او توفان‌ها، بحران‌ها و سختی‌های زیادی را پشت سر گذارده، او بیدی‌نیست که با سردادن شعاری بلرزد. و نیز در گذشته، سابقه‌ای به چشم نمی‌خورد که در مواجه شدن با تهدید و ارعاب تسلیم شده باشد.
اتفاقا یکی از مشخصه‌های زندگی سیاسی هاشمی رفسنجانی عبارت است از ایستادگی در برابر تندروی و رویارویی با تندروها. او معتقد است که مشکلات و مسائل کشور با تندروی حل نخواهد شد. به جای تندروی باید وارد تفاهم و مدارا شد.واقعیت هم نشان داده که هاشمی دنبال آرامش است و می‌گوید، مشکلات اجتماعی را نمی‌توان با تندروی حل و فصل کرد. اما فرض بگیریم که حق با جریان تندرو است و هاشمی رفسنجانی اشتباه می‌کند. آیا با برخورد تند می‌توان مشکلات و مسائل سیاسی، اجتماعی را حل و فصل کرد.
آیا با کسی که راه حلی خیرخواهانه برای حل و فصل مشکلات و مسائل کشورش ارائه می‌دهد، می‌بایسیتی اینگونه برخورد کرد؟ آیا در جوامع دیگر هم علیه منتقدینشان شعار «مرگ‌بر» می‌دهند؟ برخلاف تصور تندروها، فشار بر هاشمی و به راه انداختن شعار از یکسو باعث جزم‌تر شدن عزم و اراده مشاورالیه شده و از سوی دیگر باعث افزایش حمایت از ایشان در میان جریانات سیاسی میانه‌رو و معتدل‌تر جامعه خواهد شد. راه حل هر پدیده‌ای در قانون اساسی مشخص شده و هر گونه اقدام خلاف قانون می‌تواند برای وحدت که نیاز اصلی امروز کشور است، مخل وحدت باشد.

جهان صنعت:شکست هیمنه دیکتاتورهای عرب   
«شکست هیمنه دیکتاتورهای عرب»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ِ جهان صنعت به قلم مهرداد محمدی‌ است که در آن می‌خوانید؛شاید مهم‌تر از سقوط حکام دیکتاتور تونس و مصر این است که مردمی که سال‌ها تحت حکومت دیکتاتورها بوده‌اند حالا به خوبی دریافته‌اند آنقدرها هم که فکر می‌کردند این دژخیم مستحکم نیست و آنگاه که مردم اراده کنند رخت ظلم برکشیده خواهد شد.
این روزها الجزایر، بحرین، یمن و لیبی هم شاهد موج خشم مردم علیه حکام خودکامه هستند اما در لیبی گویی شرایط متفاوت از دیگران دنبال می‌شود. معمر قذافی دست به کشتار وحشیانه‌ای زده است که آمارهای غیررسمی از کشته شدن ۲۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر در جریان اعتراض‌ها خبر می‌دهد. به هر سو خبرهای ضد و نقیض حاکی از فرار قذافی به کشوری دیگر است و مردم تحت ظلم در سراسر دنیا حالا فهمیده‌اند که دیکتاتورها رفتنی هستند.
در این ماه‌ها که حکام خودکامه یکی پس از دیگری قدرت را ترک کرده‌اند کلام حضرت رسول را بیشتر درک می‌کنیم که فرمود حکومت با ظلم باقی نمی‌ماند‌ و چه زیباست که پرچمدار مبارزه با ظلم در دنیا پیروان نبی مکرم اسلام هستند.
پس از قذافی دیکتاتورهای دیگری هم در صف هستند که یک به یک باید ترک قدرت کنند تا ملت‌های مسلمان خود ادامه راه حکومت را انتخاب کنند. آری! هیمنه دیکتاتورهای عرب شکسته است.   

دنیای اقتصاد:به چه افرادی باید رای داد؟
«در حاشیه انتخابات اتاق‌های بازرگانی به چه افرادی باید رای داد؟»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیا یاقتصاد به قلم محمدصادق جنان‌صفت است که در آن می‌خوانید؛کسب‌وکار خصوصی و خارج از مالکیت دولت، در همه جامعه‌ها، بار اصلی اقتصاد ملی را بر دوش می‌کشد. کسب‌وکار خصوصی، شغل ایجاد می‌کند، صادرات را توسعه می‌دهد و پس‌انداز مورد نیاز برای رشد تولید ملی را تدارک می‌بیند.
این وضع موجب شده است که در چنین جامعه‌هایی، نهادهای مربوط به صاحبان کسب‌وکار خصوصی، قدرتمند و توانا باشند و در توازن و تعادل قدرت با دولت قرار گیرند. این نهادها، جز اختیار قانون‌گذاری در حوزه عمومی و سیاسی، در تصمیم‌سازی‌های اقتصادی و سیاسی و حتی سیاست خارجی نقش دارند. اتاق‌های بازرگانی و صنایع و معادن، اتحادیه‌های کارگری و کارفرمایی در کشورهای با کسب‌وکار خصوصی قدرت واقعی دارند. جامعه ایرانی اما از این وضع دور بوده است و تا همین چند سال پیش، نهادهای غیردولتی به دلیل کم‌اثری و کم‌قدرتی مورد توجه قرار نمی‌گرفتند. اتاق‌های بازرگانی و صنایع و معادن ایران که رسمی‌ترین نهادهای کسب‌وکار خصوصی به حساب می‌آیند نیز این شرایط را تجربه کرده‌اند. اکنون اما اقتصاد ایران براساس سند چشم‌انداز توسعه و شرایط ناگزیر، قرار است ریل عوض کند و بخش خصوصی، توانمندی واقعی به دست آورد. این موضوع موجب شده است که اتاق‌های بازرگانی و صنایع و معادن نیز اهمیت بیشتری پیدا کنند.
انتخابات دوره هفتم این نهاد پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این روزها در کانون توجه فعالان اقتصادی قرار گرفته است. در حالی که برخی ملاحظات موجب شده است شماری از کاندیداها از گردونه رقابت خارج شوند، کاندیداهای باقیمانده امروز آخرین رایزنی‌ها و چانه‌زنی‌ها را در میان فعالان اقتصادی انجام می‌دهند و موضوع کسانی که باید به هیات‌های نمایندگان راه یابند، داغ شده است. فعالان اقتصادی برای تشخیص افرادی که می‌توانند سخنگوی آنها در اتاق باشند، کدام معیارها را مورد توجه قرار می‌دهند. به نظر می‌رسد اعضای هیات نمایندگان باید ٣ ویژگی داشته باشند: دانا باشند، دلیری و شجاعت داشته باشند و عزت‌نفس آنها برای دیگران شناخته شده باشد.
هر فردی که می‌خواهد به هیات نمایندگان اتاق‌های بازرگانی و صنایع و معادن و احیانا به هیات‌رییسه راه یابد باید فردی دانا باشد. به این معنی که توانایی‌های ذهنی، اجرایی و اطلاعات کافی از روز و روزگار کسب‌وکار خصوصی و تنگناهای آن را داشته باشد تا در زمان بحث و تصمیم‌گیری از این دانایی‌ها به نفع کسب‌وکار خصوصی استفاده کند. دانایی به افراد کمک می‌کند روندها و فرآیندهای تحولات دیروز و امروز و فردا را در سطح کلان تشخیص داده و به بیراهه نرود اما آیا دانایی کافی است؟
فرد دانا اگرچه نسبت به دیگرانی که اطلاعات ناکافی دارند برتری دارد، اما این فرد باید با دلیری و شجاعت دانسته‌های خود را بیان کرده و در برابر دیگران به ویژه نهاد دولت و صدها سازمان، موسسه و دستگاه دولتی حرف‌هایش را بزند. دانایی، بدون دلیری، حربه کارسازی نخواهد بود و این دو در کنار هم، کارآمدی خواهند داشت. نکته آخر اینکه هر فرد دانا و دلیر، اگر به سلاح عزت‌نفس مجهز نشود، نمی‌تواند در روزهای سخت از منافع کسب‌وکار خصوصی حمایت کند. چرا که تنها فرد دارای عزت‌نفس است که در برابر وسوسه‌های احتمالی که منافع او را تامین، اما منافع دیگران را حمایت نمی‌کند، توانایی ایستادن دارد.

منبع: جام جم آنلاین


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست