سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

هفتاد شعر، پیشکش به آنانی که در ایران به ستوه آمده اند
دوربینِ مخفی
همراه متن کُردی ی سروده ها


علی عبدالرضایی


• در میدان انقلاب
سینمای تازه ای باز شده
در این فیلمی که دارد پخش می شود
همه بازیگرند
کسی تماشا نمی کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ٨ اسفند ۱٣٨۹ -  ۲۷ فوريه ۲۰۱۱



۱
اول از خیابان آزادی آغاز شد
بعد
به خیابان آزادی رسید
که زندان ِآزادی ست
باید در همین خیابان کار را تمام کرد
و به آزادی رسید


۲
تو آنجا تیر می خوری
تا گل بدهد
گلبولهای قرمز در خیابان آزادی
می میری
که برف بیاید
با گلبولهای سفیدش
نرم نرمک
تو را کفن کند
مخفی ت می کند
تا بادِ شومی نیاید
تو را که از آنها نبودی بدزدد

تو از آنها نیستی
شریان ِیک شهر است سُرخرگهات
و اینکه می تپد در میدان انقلاب
هنوز قلب توست
که می کند راهی
یکی
یکی
تاکسی ها را
به هر خیابانی که منتهی شود
چون سیاهرگ
به قلب من
که میدان آزادی ست

ما هر دو در یک خیابان می جنگیم
تو آنجا تیر می خوری
من اینجا می میرم


٣
میدانی که انقلاب شده باشد
و خواسته باشد برسد
به میدانی
مثل آزادی
سمت چپ

خیابانی که آن را دور زده باشد   
و باز گشته باشد باز
مثل آزادی
به میدانی که می خواهد انقلاب کند
سمت راست

توحید را هم گذاشته ام آن بالا
پیشِ ستارخان
که جمهوری را
      کشیده باشم پایین
مثل پرچمی که جای شیرش خدا نشست
تا ملاّی بُزدلی را شیر کند

جز خیابانها
پلیس ها
پاسدارها
حتی درختانِ در حاشیه را سیاه کرده ام
که مردم را رنگ نکنم

این درد را شهری کشید
که شریانش
پر از شرابِ شیراز است
و خورشیدش
که عمری در چاه یوسف حبس بود
حالا که مصر آزاد است
بالای رَزهای پاسارگاد است
که شربتِ بیماری فرهاد را کند شیرین
ببین
برای اسفند هم اسپند دود کردم
که پیش از آنکه بهار برسد
به پایان نرسد
مثل این نقاشی
کارشان دیگر تمام است
فقط باید خیابانها را سبز کنید


۴
باید آزاد باشی که بگویی لا
وگرنه ربطی به لا ندارد این الله
به آن شیرِ پیر هم که دیگر پاکتی شده
کسی بها نمی دهد
نه سبز
نه سرخ
و نه حتی سفید
می تواند سرِ این برج
پرچمی تکان بخورد
به رنگِ آزادی
هی تو که عمری پای این پنج حرف افتادی
و عاقبت توی میدانش جان دادی
اصابت هر گلوله ای
از دنده های سینه ات
نرده ای جدا کرده
که باید سوار شود
سرِ نردبانی
که هنوز
به برج ِ بلندِ آزادی نمی رسد


۵
بدون تیغ یا تیزی
به جنگ تو
آقایان
شش تیغه آمده اند
خانوم ها
بس که توسری خورده اند
جای روسری
کلاه دارند کلاهبردار!
چقدر تو بی ریشه ای آخر!؟
حتی گروهی که ریش دارند
از تو می نالند آغا!
سرور!
رهبر!
چقدر تو گُهی آخر!
اینهمه آدم
علیه تو
فقط یک نفرند


۶
در میدان انقلاب
سینمای تازه ای باز شده
در این فیلمی که دارد پخش می شود
همه بازیگرند
کسی تماشا نمی کند


۷
تازه از بازی بازگشته اند
میدان آزادی پر از شعارهایی ست
که نه استقلال درش پیدا می شود
نه پیروزی
یکی تیر می خورد
کنارشان می میرد
پسر
روی شانه های پدر
فوتبال تازه ای یاد می گیرد


٨
به عکس ژاله نگاه می کنم
به این نویسنده ی جوان
که هرگز او را نخوانده بودم
برای اینکه خوانده باشم
باز نگاهش می کنم
داستانش را نمی خواند
نگاهش را می دزدد
که من هم او را ندزدم


۹
بازار را مُرده خور کردند
میدان ژاله را از شهید پر کردند
امام حسین هم دیگر آغوشِ امنی نیست
اما مردُم
در خیابانِ آزادی راهپیمایی می کنند
پس هنوز راهی هست
آزادی نمی میرد
مگر محمد مختاری پیش تر نمرد!؟
اگر مرده
پس چرا دوباره او را کشتند؟
برای ژاله هم که در رودکی مُرد
داستان ها نوشتند
پس هنوز رودکی زنده ست


۱۰
سنگی پرت می کنم
در رودخانه ی
Thames
پرنده ای که دارد آب می خورد
می پرد
و در برج پارلمان که آن روبروست
پناه می گیرد
تو اما در رودکی
حوالی همان پارلمانی تیر خوردی
که داشتی ازش فرار می کردی


۱۱
نمی دانم این رودخانه که آمده ست خانه
جاجرود است که ریخته در آبِ شهر
یا رگِ تو را باز کرده اند در وانی که خودکُشی کرده
حتی صدایت را آب می شنود
خونی که از تهران سرازیر می شود
پشتِ حصارک نمی ماند
بَرش می دارد و سدّ ِ کرج را
انقلابِ آب
   برمی دارد


۱۲
محمد فراوان است
مختاری!؟
آری!
اما فقط تویی که باز می میری
مختارند
تخم ها را بکِشند
هر که را بُکشند
چه می دانند
این حرفه هر جا نمی گیرد
که مختاری نمی میرد
در دامت انداختند
که به چنگ ات بیآرند
پشیمانند
حالا که در نامت گرفتارند


۱٣
دوره اش کرده اند بسیجی ها
می خندد
می زنندش با باتوم
می خندد
به هر چه فحش که می دهند
جوابی نمی دهد جز خنده
چنگ می زنند به چهره اش
که لبخند عمیقش را کنده باشند
می خندد
بلند می شود باتومی
که بر فرق سرش فرود بیاید
در حالی که دارد می خندد
می آید
و می میرد
جنازه را می برند
و با همان لباس خونی در گور می گذارند
پیش از آنکه خاک بریزد قاتل
مشتی خاک برمی دارد
که اول چاله ی زیر گونه اش را پُر کند




۱۴
به این باتوم
و آن تفنگی که دارند می بالند
نمی دانند
کتک می زنند
نمی دانند
شلیک می کنند
چه می دانند
یکی از همین روزها
بغضی که در ما کار گذاشته اند
مثل بمب می ترکد


۱۵
سگ ها پارس می کنند
شما شعار می دهید
سگ ها حمله می کنند
شما فرار می کنید
یکی شکار می شود
دو تا
سه تا
هزار تا
و دیگر سگی نمی ماند
که بسیجی شود


۱۶
دو تا بسیجی می گیرندش
با دست های از پشت بسته
می برندش
سرش را برمی گرداند
به دوست دخترش می گوید
بهتر
حالا بیشتر دوستت دارم


۱۷
برای اینکه دست هم را در خیابان بگیرند
پارسال آمده بودند
رأی شان را پس بگیرند
که دوست دخترش تیر خورد
مُرد
حالا که با دختر دیگری راه پیمایی می کند
همانطوری که دارد شعار می دهد
فکر می کند
به راه پیماییِ بعدی
و اینکه کدامیک


۱٨
دست دادن
به شبِ کوچکی که دنبال کرده بودی در کوچه
در کوچه
تا خانه ای که در خیابان گم شد
از دست دادن یک گوشه از مادر
مادر
و خانه ای که مال مردم شده بود

چادری در خیابان گم شده بود
و گریه می کرد کودک


۱۹
پدر طبق معمول سرِ کار رفت
خواهرت دانشگاه
مادرت هم که سالها پیش
رفته پیشِ زهرا ... بهشت
تنها تو بودی
که مدرسه را تعطیل کردی
مانده بودی خانه
که سه بشود
    بروی تظاهرات

دیر است پسر
همه برگشتند
جز تو
که رفته ای بهشتِ زهرا


۲۰
پاسداری به او شلیک می کند
می افتد
موبایلش را در می آورد
از قاتلش عکس می گیرد
بعد می میرد



۲۱
چاقو خورده بود
از صورتِ طرف معلوم بود
پول کلانی گرفته
چاقویش را به زور گرفت
و درحالی که باید او را می کشت بخشید
دست روی زخمش گذاشت
چشمهاش را گرفت
بسیجی در رفت


۲۲
با هم بزرگ شده بودند
همسایه دیوار به دیواری بود
که هر شبه تریاک می کشید
تازه بسیجی شده بود
هر چه بیشتر کتک می خورد
بیشتر می خندید
بیشتر می خندید
و گریه دیگر امانش نمی داد


۲٣
آنها چه می دانند
تو که راحت سبز نشدی
مثل نوزادی که تازه آمده باشد
و رفته باشد مادرش
بزرگ شدی
تا مثل زنی که اول او را کردند
بعد بردند
کوچک شوی



۲۴
همین چند لحظه پیش
که مردم شعار می دادند
درست همین چند لحظه پیش
با هم حرف می زدند
جمله هایی رد و بدل می کردند
با فعل هایی که حالش ساده بود
حالا
دارد از دوستش حرف می زند
که چند لحظه پیش تیر خورد
مرد
فعل هایش
همه ماضی شده اند


۲۵
بسیجی ها کمین کرده بودند
لباس شخصی ها
پاسدارها
و مردم شعار می دادند
نمی دانستند
که باید ربطی به هم داشته باشند
میدان انقلاب ولی می دانست
همه را با هم
وقتی که سمت آزادی می رفتند
سال پنجاه و هفت دیده بود


۲۶
شنای در دریای مردم که ترسی ندارد
در آب
با آب
نمی توانند کاری بکنند
هر چه بیشتر در این دریا غرق شوید
تمیزتر
حتی عزیزتر می شوید


۲۷
هوای تاریک دارد این راه پیمایی
کودک
با چشمهای بسته فریاد می زند
اما همه جا
مثل تکلیفی که جای خانه دارد
در خیابان انجام می دهد
روشن است


۲٨
زمان تنگ و راه باریک است
می روی تا می شود
تا می شود می روی و تا می روی تاریک است
شب بلند و ماه در اروند
می رسد تاریخ
صبح این تاریک نزدیک است


۲۹
زلزله ای درکار نبود
خانه ای خراب نشد
دیروز
تهران بندری رقصید
چون دعایش مستجاب شد


٣۰
پنج حرف دارد آزادی
که سرِ هر حرفش
پنج رییس جمهوری که داشتیم تا حالا
ایستادند و همین که صندلی دیدند
ریدند
چیزی نمانده حالا
جز مستراح
بیخود نیست
که اصلاح طلب ها
همه کارمند شهرداری اند


٣۱
رهبر می خواهی چکار؟
مثل انقلاب مشروطه
که روسفیدش کرد شاه
یا بیست و دوی بهمن
که دوم خرداد بود
از طریق انقلاب
به آزادی رسیدن آسان است
نقشه را که از بریم
جاده را هم بلدیم
ما فقط وقتی به مقصد می رسیم
گم می شویم


٣۲
صدای زن ها بلندتر است
هی نگویید ما مردان
دردی که سینه پهلو کرده
دری ندارد
که در برود از ایران
هیچ مردی از پسِ این زایمان برنمی آید
برای یک بار هم که شده
بیاییم
خود را به یک زن بسپاریم
شاید به این گربه شیر داد


٣٣
یک مشت رفت بالا
هوا گود شد
دو مشت
سه مشت
سه ملیون چاله توی هوای تهران
شد طوفان
که دارد هنوز پیش می رود
هی پیش می رود
حالا اگر بداند این باد
کجا می رود
حتی اگر خس باشیم
اگر خاشاک
می رسیم


٣۴
یا حسین
یا میرحسین
چه فرق می کند
هر دو مظلومند
یا ظلم کرده بودند
یا ظلم کرده بودند


٣۵
درد نزدیک بود
مرد
در سیاهه ی آدمها گم
قرار بود
پایان روشنی به داستانش بدهد
ریختِ خون
پای تیر چراغ برق


٣۶
خسته بود
و حالا خواب است
ولش کن
دست این ایرانی را نگیر
برنمی خیزد
ایرانی ها را دست کم نگیر
خرس هایی هستند دوقطبی
رفته در خوابی زمستانی
این فیلمها که پیشاپیش می بینی
تیکه هایی ست
که تازه توی خواب می ریزند
وای به حال خوابگزار
اگر که واقعن برخیزند


٣۷
جوانی تیر خورد
هزار پنجره در خیابان باز شد
عینکش افتاد
شکسته شد دو تا
همه ترسیدند
تک کتابی که در دست داشت
در هوا چرخی زد
خودش را باز کرد و وقتی زمین نشست
پنجره اش را بست
حالا فقط دو تا مانده بود
که آن هم وقتی مرد
از درد به خود پیچید و نقشِ زمین شد
بسته شد


٣٨
مرگ در خیابان بود
کسی از او نمی ترسید
باتوم داشت
تفنگ داشت
ولی خایه نداشت
حرف حساب بشنود




٣۹
سه نوجوانِ خوش لباس
سرِ کوچه ای که تعریف می کند خیابان را
با هم حرف می زنند
درباره ی دختری شاید
که دارد از دور می آید
هفت جوانِ دیگر
دمِ کوچه ی روبرو ایستاده اند
شاید
درباره ی همان دختری می کنند پچ پچ
که حالا کمی نزدیکتر شده
سه تایی به هفت رسیدند و دعوایی درنگرفت
و پیش از آنکه دختر رسیده باشد
به سمتی که می خواست برود راه افتادند
از پیاده رو هفتاد نفر دارند می گذرند
و از خیابانِ بعدی
حالا هزار تا
یازده هزار نفر در میدانِ بزرگ منتظرند
نیروی انتظامی دستپاچه ست
جاده را بسته ست
مبادا که دختر برسد


۴۰
پا به پایت نمی میرم
گرچه انتقامت را
خواهی نخواهی می گیرم
بین عشق هایی که دارم
من بی طرفم
تو اما با هزار جور مزدور طرفی
گذشته از نوع ایرانی ش
می آورندشان از لبنان
که با تو حال کنند در اوین
برای همین
چند سالی ست می روم بیروت که حال کنم


۴۱
پاسداری که می توانست فرهاد باشد
به شیرین پرخاش می کند
دین
همه را عوض کرده
عوضی کرده
و من
جز این دیگر حرفی ندارم


۴۲
نشد هرگز یکی بمیرد
که دیگری آزادیش را پس بگیرد
کسی حق ندارد
برای اینکه دارد
به جرم ما بمیرد
ما را سیاه کرده اند
شما را سبز
که حق ما را بگیرید
ما غایبیم
شما حاضر
پس نمی گیرید
و می میرید
شما می روید
که ما بیاییم
ما غایبیم
شما حاضر
پس نمی آییم
و می میرید
به دل نگیرید
برای همین است
که برای می نویسم


۴٣
سیلی که می خواهد بیاید
من مطمئنم
کوتاه نمی آید
دریا نشسته اگر آرام ... اگر آبی
پس این موجِ نورس
چه می بیند
که باز برمی گردد؟
پیش از آنکه وداع کند با ساحل
چه می نویسد بر ماسه ها
کسی می خواند؟


۴۴
کاری برایت نمی کند آزادی
فقط دیواری را که دورت کشیده گاهی می لرزاند
و گاهی می نویسد چیزی
تا فکر کنی آخرین شعر توست
که دیشب
وقتی چاقویی در گوشت داشتی
بر دیوار شاشیدی


۴۵
او آدم خرابی ست
خیلی خر است
دشمنانش را خر کرد
دوستانش را خر کرد
زیردستانش را خر کرد
و دیگر هیچکس خر نمی شود


۴۶
کی‌ گفته که چادر خفن و مقنعه چیز است؟
در باد فقط قوس همین چیز عزیز است
یک دختر خوشگل توی این باد ندیدم
ویران شود این شهر که اسلام ستیز است


۴۷
چون گدایی که از گدا می کند خواهش
از من آن حقیقت می خواهید
که مردم آن بالا و من این پایین دارم؟
هنوز در شکی که زیر شکم دارم
سرِ کارم
من نکردم به خدایی که کرده ام اقرار
تا خدای نکرده خطا نکنید


۴٨
پشت هر تک که زد این امت یکپارچه پاتک آمد
باز دیوار بلندی به کرج جای حصارک آمد
کربلای عربی شد عجم آنجا که سیاوش جان داد
رستم از واقعه رفت و عربی جای سیامک آمد
جانبِ مصر مبارک شد و فرعون که موسا آورد
کفتری صلح نیاورد ولی لشکر لک لک آمد
گوشت بر آتش اگر اشک نمی ریخت نمی آمد دود
دود بر پا شده طوری که یقین رفت و چنین شک آمد
اشک حُسنی نشد اسباب شفای تلفاتِ یعقوب
یوسفی رفته از این مصر که یک کاره مبارک آمد


۴۹
با ما لج و با خود لج و با خلق ِخدا لج
خوب است که حاجی کند او را سفر حج
با اینکه چنین چپ شده ما راست نکردیم
ای کاش خودش راست کند این همه جا کج


۵۰
بچه ها
در منطقه ای جنگی
به اردو آمده اند
توپ عمل نکرده ای
لای بوته ها پیدا می کنند
یکی شوت می زند
همه گل می خورند



۵۱
با یک قرار کاری
می شد کمی خاطر نگاه داریم
عمری ست بی شماریم
از بس که بی قراریم
تا بوده چشم هامان
در بین راه بوده
عمری در انتظاریم
چون وعده ای نداریم


۵۲
چادرت
این شب بلند
و چهره ات
چون ماه
در دل شب
پس روزِ تو کی می رسد دختر!؟


۵٣
چادر مزاحم است
گل که اینطوری آب نمی خورد
آزادیِ تو هرگز
از گلی که در گلدان است
آب نمی خورد


۵۴
نیازی نیست
به آدمکشی پول بدهی
خودکشی آسان است در تهران
کافی ست
سری به آزادی بزنی
می میری


۵۵
از این بیشتر از من یکی برنمی آید
به مادرم که هرهفته زنگ می زند
هنوز می گویم خوبم
به دوست دخترم   دوستت دارم
به دوستانم؟
خوب می شود همه چی!
با اینکه هنوز شروع نکرده ام
به ناشرم که کارش درست است
همیشه می گویم
            فردا تمام می شود
تمامی ندارد این بازی
لااقل بگذارید
در شعرم
کمی خودم
اگر نشد!
لااقل کمی رو راست باشم


۵۶
تو کشته مرده ی لبی
من هم که عاشق لبه هات
پس چرا هر وقت به پست هم می خوریم
از گندِ تازه ای که آقا زد حرف می زنیم؟


۵۷
چه مانده از ما باقی
مثل آستینی
که از دست داده باشد دست
وشلواری
که یک لنگه اش خالی ست
معلوم جنگی هستیم
تن به تن
جنگ من
         با من


۵٨
مردن
برای زندگی کردن
تنها چاره ی ماست
اگرچه سخت است
سخت است بگویی برو
و خود بمانی
بگویی بمیر
در حالی که زندگی می کنی


۵۹
رحمی در کار نیست
آدمی را از رحِم انداختند بیرون
که بگردد
هی بگردد
پیدا که شد
عاشق بشود
عشقی که او را بکشد
و باز برش گرداند
به رحِم
رحمی در کار نیست


۶۰
انگار که در مبارزه ای
برده باشد و دستش
رفته باشد بالا
آن را برای من از دور تکان می دهد
یعنی
این همان شاگرد است
که دستگیرش کرده بودند
یا آنکه اینطوری
اجازه می خواست
وقتی که شاش داشت؟


۶۱
از همان دستی که می دهی...    می گیری
در ِقفس را باز کن
آزادش کن
تا درست همان وقتی که این کبوتر مفلوک را به آسمان می دهی
خلبانی
آن بالا
با فشار فقط یک شاسی
بمبی رها کند


۶۲
با سیلی که آمد
برق رفت
تلفن قطع شد
تا کمی با خودت حرف بزنی
اینهمه به تلویزیون گیر نده
به خودت نگاه کن
ببین
به چه روزی افتادی


۶٣
امروز همه جا تعطیل است آقا
من ولی مجبورم
بااینکه نا ندارم
روی تو کار کنم
که عاشقِ جنگی
و دوست داری
از هر طرف محاصره ات کنم


۶۴
پشت در ِخانه ام
چه می خواهد کمیته؟
من که نشد هرگز
بی وقت در بزنم
بی خبر
به کسی سر بزنم


۶۵
هر روزه بچه های کلاس را می شمردم
همیشه یک نفر کم می آمد
تو را ولی در ردیف آخر
یک بار هم ندیدم نباشی
جز یک روز
فقط یک روز
که رفته بودی مثل سرو
میدان پشت مدرسه را سبز کنی
یکی
دو تا
...
هنوز هم دارم
بچه های کلاس را می شمارم
همه هستند
اما همیشه یک نفر کم می آید


۶۶
سراسیمه می دوید
اول کتاب
بعد کیف
روسری ش که افتاد
از روی او رد شد
ماشینی که نصفش کرده بود

بسیجی ها
به نیمی که باسن داشت
نگاه می کردند


۶۷
پرنده ای هستی
در نیستی
تولد
سرت را می بُرد
که جان بدهی مدام
تا هستی


۶٨
مواظب باش
یکی از دست ها
یا صدایت را کمی بالا نبری
اگر بردی
زبانت را گاز بگیری
وگرنه می میری
زندگی سخت است در ایران
مرگ ... آسان
کافی ست
سرت را کمی بالا بگیری
به همین سادگی
می میری


۶۹
از شرِّ این دختر
من هم در حبس خانگی هستم
آنها با شر طرفند
من با کوسشعر


۷۰
دو تا کتاب داشتم
که دوست نداشتم
پس فایل شان را کشتم
زباله را هم خالی کردم و خلاص
اما این یکی را دوست داشتم
نه اینکه دوست داشته باشم
دوست داشتم
منتشر بشود
که شما را زجر بدهم




متن کردی ی سروده ها:

کامیرای شاڕاوه


شیعر: عه‌لی عه‌بدول ره‌زایی
وه‌رگیران: ته یب هوشیار


۱
سێ ڵاوی خۆش پێ که‌وتو
له سه‌ر کۆڵانێک دا که پێناسه‌ی شه‌قام ده‌کات
پێکه‌وه قسه ده‌که‌ن
له سه‌ر کچێک له‌وانێه
که له دووره و ڕا دێت
حه‌وت ڵاوی تر
له سه‌ر کٶلانی به‌رانبه‌ر وه‌ستاون
له‌وانێه
له سه‌ر هه‌مان کچ ده‌که‌ن چپه چپ
که ئیستا تۆزقالیک نزیک بووه‌ته‌وه
سیان به حه‌وت گه‌یشتن   به گژ یه‌ک دا نه‌چوون
و پێش له‌وه‌ی کچه بگات
به‌ره‌وشۆینێک که به هیوا بو بڕوات به‌ ڕێی که‌وتن
له ڕیێ ره‌وه‌‌که‌دا حه‌فتا نه‌فر تێ په‌ر ده‌بن
و له‌و شه‌قامی تر
ئیستا هه‌زاری تر
یازده هه‌زار نه‌فر له مه‌یدانه گه‌وره‌که دا چاوه‌ڕوانن
هیزی ئینتزامی سه‌ڕیان لێ شیواوه
شه‌قامیان به‌ستووه
نه‌کا کچه‌که بگاته به‌ره‌وه


٢
تۆ له‌وی دا فیشک ده‌خۆیت
تاکۆ گٶل به‌دات
خڕۆکه‌سووره‌کان ،،، له شه‌قامی ئازادی
ده‌مری
که به‌فر بێت
له گه‌ڵ خڕۆکه‌ سپی کانی دا
نه‌رم نه‌رم
تۆ کفن ده‌کات
ده‌تشاڕیته‌وه
هه‌تا باییکی شۆم نه‌ێیت
تۆ که له‌وان نه‌بووی نه‌دزیت
تۆ له‌وا ن نێت
لیدانی شاڕیکه ده‌ماره سووره‌کانت
و ئیستا لی ئه‌دات له مه‌یدانی ئینقلاب
ئیستایش دڵی تۆیه
که ده‌یکات ڕیگایک
دانه
دانه
تاکسیه‌کان
به هه‌ر شه‌قامیک که دوای دێت
وه‌ک ده‌ماڕی ڕه‌ش
بۆ دڵئ من
که مه‌یدانی ئازادیه
ئیمه هه‌ردوو له یه‌ک شه‌قام دا شه‌ر ده‌که‌ین
تۆ له‌وی دا ده‌پێکرێت
من لێڕه دا ده‌مڕم


٣
مه‌یانێک ڕاپه‌رین بو بێت
و بێ هه‌وێت   بگات
به مه‌یانیک
وه‌کو ئازادی
لای چه‌پ
شه‌قامێک که ئه‌وێی ده‌ۆر دابێته‌وه
و وه‌ڕگه‌رابێت وه‌ر
وه‌کو ئازادی
به مه‌یانیک که ده‌یه‌وێت ئینقلاب بکات
ده‌ستی ڕاست
ته‌وحیدیشم خستووه‌ته ئه‌و سه‌ره
لای ستار خان
که کۆماریشم
کیشابێته خۆاری
وه‌ک ئاڵایه‌ک که له جیگای شێر خۆا قنچکی دا
تا مه‌لایکی ترسنۆک شێڕ بکات
جگه له شه‌قام
پۆلیسه‌کان
پاسداره‌کان
ته‌نانه‌ت داڕه‌کانی ئه‌و لاشم ڕه‌ش کرده‌وه
که مردن ره‌نگ نه‌که‌م
کڕۆکی ئه‌م ئێشه شار کێشای
که جمۆجۆلی
پڕ له شه‌ڕابی شیڕازه
و هه‌تاویشی
زه‌مه‌نیکه له چاڵی یۆسف دا حه‌پسه
ئیستا که میسر ئازاده
له سه‌ر ره‌زه‌کان پاسارگاده
که شه‌ربه‌تی نه‌خۆشی فه‌رهاد بکات شیرین
سه‌یر که
بۆ ڕه‌شه‌مه
ئه‌سپه‌ن ده‌سۆتێنم
که پیش له‌وی به‌هار بگات
به کۆتایی نه‌گات
وه‌کو نه‌قاشی
کاریان سه‌رئه‌نجامه
ته‌نیا ده‌بێت شه‌قامه‌کان سه‌وز بکه‌ن



٤
ده‌بی ئازاد بێت تا بڵێی نه
وه‌گه‌ر نه په‌یوه‌ندی نیه به نه ،الله
به ئه‌و شێره پێره‌یش که ئیتر بووه به پاکه‌تی
که‌س چی تر بایه‌خ نادات
نه سه‌ورز
نه‌ سوور
ته‌نانه‌ت سپی
ده‌توانی له سه‌ر ئه‌م بۆڕجه
ئاڵایک بشکیته‌وه
له ره‌نگی ئازادی
ئه‌ی تۆ که ساڵانیکه له دۆای ئه‌م پینج پیته که‌وتووی
و له کۆتایش دا له مه‌یدان دا گیانت داوه
پیا کیشانی هه‌ر فیشه‌کێک
له جۆمگه‌کانی سینگت
پله‌کانێکی لێ ساز دڕا
سه‌ر هه‌ر پله‌کانێک
که هیشتا
ناگاته بۆڕجی به‌رزی ئازادی


٥
بی چه‌قۆ بی تیخ
بۆ شه‌ری تۆ
پیاوه‌کان
شه‌ش تیخ هاتوون
ژنه‌کان
ئه‌وه‌ند ژێر چه‌پۆک بوون
له جیگای سه‌ڕپۆش
کڵاویان هه‌یه کڵاو لابه !!
چه‌نێک تۆ بی ڕیشه‌ی ئاخر
ته‌نانه‌ت ئه‌و تاقمه‌ی که‌ ڕیشیان هه‌یه
له ده‌ستی تۆ ده‌ناڵینن ئه‌ی پیاو!!
سه‌روه‌ر
ڕیبه‌ر !
چه‌نێک تۆ گووی ئاخر!
ئه‌م هه‌موو به‌شه‌ره
له دژی تۆ دا
ته‌نیا یه‌ک نه‌فه‌رن





٦
له مه‌یانی ئینقلاب دا
سینمایه‌ک تازه کڕاوه‌ته‌وه
له‌م فیلمه‌دا که بڵاۆ ده‌‌بێته‌وه
هه‌مۆ ئه‌کته‌رن
که‌س نییه دانیشی بۆ ته‌ماشا
تازه له یاری گه‌راونه‌ته‌وه
مه‌یانی ئازادی پر له شۆعار بووه
که نه ئیستقلال له ناۆی دا په‌یا ئه‌بێت
نه پیڕوزی(سه‌ڕکه‌وتن)
که‌سیک فیشک ده‌خۆات
له په‌نای دا ده‌مڕیت
کۆڕ
له سه‌ر شانی باۆک
دوو گۆلیکی تازه فێر ده‌بێت


٨
سه‌یری وینه‌ی ژاڵه ده‌که‌م
به‌م نۆسه‌ره ڵاوه
که هیچ کات ئه‌وم نه‌خۆینده‌ بو
بۆ ئه‌وی بم خوێندایته‌وه
دیسان سه‌یری ده‌که‌م
چیڕۆکه‌که‌ی ناخۆینیته‌وه
تماشاکانی بزڕ ده‌کات
که منیش ئه‌و بزر نه‌که‌م


٩
بازاڕیان مردو خۆر کرد
مه‌یانی ژاله‌یان پڕ کرد له شه‌هید
ئیمام حسینیش ئیتر باوه‌شیکی ئه‌من نییه
به‌لام خه‌لک
له شه‌قامی ئازادی دا ڕیپیوان ده‌که‌ن
که وا بو ڕیگایه‌ک هه‌ر ماوه
ئازادی نامڕێت
مه‌گر مه‌حه‌مه‌د مۆختاری پیشتر نه‌مرد !؟؟
ئه‌گر مرده‌وه
ئیتر بۆچ دیسان ئه‌ویان کۆشته‌وه ؟
بۆ ژاڵه‌یش که له ڕۆده‌کی دا مرد
چیرۆک گه‌لیک یان نووسی
که وا بێت ڕوده‌کی هیشتا زینده‌وه


١٠
به‌ردێک هه‌ل ئه‌ده‌م
ناو ڕووباری
Thames
په‌له‌وه‌ریک که خه‌ریکی ئاۆ خۆاردنه
هه‌ل ئه‌فڕی
و له بۆڕجی پاڕلمان دا که له به‌رانبه‌ر دایه
خۆی حه‌شار ئه‌دات
به‌لام تۆ له رووده‌کی
له نزیک ئه‌و پاڕلمانه‌وه پێکڕایت
که به هیوا بووێت له ده‌ستی هه‌‌ل به‌ێیت


١١
نازانم ئه‌م ڕوباره که هاتووته مال
جاج ڕووده که ده‌ڕژیته ناو ئاوی شار
یا ده‌ماری تۆیان کرده‌وته‌وه له ناۆ وانیک دا خۆی کوشتووه
ته‌نانه‌ت ده‌نگێشت ئاو ده‌یبێستێ
خۆێنێک له تاڕان ده‌رژێت
له پشتی حه‌ساره‌وه نامێنێ
ڕاپه‌رینی ئاو به‌ر به‌ستی که‌رج‌یش هه‌ل ده‌گڕی


١٢
مه‌حه‌مه‌د زۆره
موختاڕی!؟
به‌ڵام ته‌نیا تۆوێت که دیسانه‌وه ده‌مڕی
سه‌ربه‌ستن
وه‌‌چه‌کان بکوژن
هه‌ر که‌س که به‌کوژن
چه ده‌زانم
ئه‌م قسانه به هیچ ناگات
که موختاری نامڕێت
هه‌لیان دا کۆشت
که بت گرنه نیۆ ده‌سته‌کانیان
په‌ژیوانن
ئیستا له ناۆی تۆ دا گیڕوده‌ن


١٣
ده‌وڕیان گڕتووه به‌سیجیه‌کان
پێ ده‌که‌نن
لی ئه‌ده‌ن به باتۆم
پێ ده‌که‌نن
به هه‌ر شتێک که جنیو ئه‌ده‌ن
وه‌لام ناداته‌وه جگه له بزه
چه‌پۆک ئه‌دات له ده‌مو چاوی
که بزه‌ی قوولی هه‌ل ته‌کینێ
پێ ده‌که‌نێ
هه‌ل ده‌ستی باتۆمێک
که به ته‌وقی سه‌ری دا بێته خۆار
له کاتێک دا که خه‌ریکه پێ ده‌که‌نێ
دێت
و ده‌مڕیت
لاشه‌ی ده‌به‌ن
به جل و به‌رگی خوێنه‌وه هه‌لی ده‌نه گۆڕ
پیش له‌وی خۆل بکه‌ن به‌ سه‌ری دا قاتل
مشتێک خۆل هه‌ل ده‌گڕی
که چاڵی ژێر چه‌ناگه‌ی پێ پڕ کاته‌وه


١٤
به‌م باتومه
و ئه‌و چه‌که‌ی که خه‌ریکه شانازی پێ ده‌که‌ن
نازانن
کۆتک ئه‌وه‌شێنن
نازانن ئه‌ته‌قینن
چه ده‌زانن
ڕۆژیک له‌م ڕۆژانه
ئه‌و بۆغزه که ناشتوویانه له ئیمه دا
وه‌ک بۆم ئه‌ته‌قیته‌وه


١٥
سه‌گه‌کان ده‌وه‌رن
ئیوه شۆعار ئه‌ده‌ن
سه‌گه‌کان په‌لامار ده‌‌ینن
ئیوه هه‌ل دێن
یه‌کیک ده‌بێت به نه‌چیر
دووان
سیان
سه‌دان
هه‌زاران
و ئیتر سه‌گیک نامێنێ
بێت به به‌سیجی


١٦
دوو به‌سیجی ده‌یگڕن
به ده‌ستی له پشته‌وه به‌ستراو
ده‌ێبه‌ن
سه‌ری هه‌ل ده‌گێریت
به کچه خۆشه‌ویسته‌که‌ی ده‌ڵێت
باشتر
ئیستا زیاتر خۆشم ده‌وێی


١٧
بۆ ئه‌وی ده‌ستی یه‌ک بگرن له شه‌قام دا
پاڕه‌که هاتبوون
ده‌نگی خۆیان وه‌ڕ بگڕنه‌وه
که کچه خۆشه‌ویسته‌که‌ی به‌ر فیشه‌ک که‌وت
مرد
ئیستا که له گه‌ل کچیکی تر دا ڕێپێوان ده‌کات
شۆعار ئه‌دات و بێر ده‌کاته‌وه
به ڕێپیوانیێکی تر
تا که‌سی کی تر


١٨
ته‌ۆقه کردن
به شه‌ویکی بچۆک که له شۆینی بوویت له کۆلان دا
له کۆلان
تا ماڵیک که له نیو شه‌قام دا وه‌ن بو
له ده‌ست چۆنی سۆچیکی دایک
دایک
و ماڵیک که بو به هین خه‌لکی
و چاڕشیوێک له شه‌قام دا وه‌ن بو بو
و ده‌‌گڕیان مندال


١٩
باۆک وه‌کو عاده‌ت چو بۆ سه‌ر کار
خۆشکیشت بۆ زانکۆ
دایکیشت که ساڵانی پێشو تر
ڕۆیشتووه بۆ لای زارا ،،، به‌هه‌شت
ته‌نیا تۆ بوویت
که مه‌کتبت دا خست
مابوویته‌وه له ماله‌وه
که بێت به سێ
برویت بۆ خۆپێشاندان
دڕنگه کۆره‌که
هه‌موویان گه‌ڕاونه‌ته‌وه
ته‌نیا تۆ که ڕویشتووی بۆ به‌هه‌شتی زارا
تیبینی به‌هه‌شتی زارا له ئیران دا بۆ قه‌برستان به کار دێت



٢٠
پاسداریک ته‌قی لی ده‌کات
ده‌که‌وێت
موبایله‌که‌ی ده‌ر دێنێ
له قاتله‌که‌ی ڕه‌سمێک ده‌گڕیت
و ده‌مڕێت


٢١
چه‌قووی خۆارده‌ بو
له ده‌موچاوی وا ده‌ر ئه‌که‌وت
پاڕه‌یه‌کی باشی وه‌ڕگڕتووه
چه‌قوکه‌ی به زۆر لێ سه‌ند
له کاتێک دا که ده‌بوایه بی کۆشتایی به‌خشی
ده‌ستی نا سه‌ڕ بڕینه‌که‌ی
چاوه‌کانی نۆقاند
به‌سیجی هه‌لهات


٢٢
پیکه‌وه گه‌وره بوون
دڕاوسی دیوار به دیوار بوون
که هه‌مو شه‌ویک تریاکی ده‌کێشا
تازه بو بو به به‌سیجی
هه‌رچی زیاتر لی دانی ده‌خۆارد
زیاتر پێ ده‌که‌نێ
زیاتر پێ ده‌که‌نێ
گڕیان ئیتر ئه‌مانی لێ بڕیبو


٢٣
ئه‌وان چه ده‌زانن
تۆ به ئاسانی نه‌بوویت به سه‌وز
وه‌ک کۆڕپه‌ی ساوا که تازه هاتبێت
و دایکی ڕۆیشتبێت
گه‌وره بووێت
تا به عه‌ینی ژنێک که له پیش دا سواری بوون
دواتر بردیان
بچووک بیته‌وه


٢٤
ئیستا چه‌ن چڕکه له‌و پێش
که خه‌لکی شۆعاریان ئه‌دا
ڕێک چه‌ن چڕکه له‌وه پێش
پێکه‌وه قسه‌یان ده‌کرد
ره‌سته‌گه‌لێک یان تاۆ و توی کرد
به فێعل گه‌لێک که ئیستای زۆر ئاسان بو
ئیستا
خه‌ریکه قسه‌ هاوڕیه‌که‌ی ده‌کات
که چه‌ن چڕکه له‌و پیش فیشه‌کی خۆارد
مرد
فێعله‌کانی بوون به مازی


٢٥
به‌سیجیه‌کان خۆیان حه‌شار دا بو
جڵ مه‌ده‌نیه‌کان
پاسداره‌کان
و خه‌لکیش شۆعاریان ئه‌دا
نه‌یان ده‌زانی
که ده‌بووا پیکه‌وه گڕی دراو بێت
مه‌یانی ئینقلاب به‌لام ده‌یزانی
گشتی پێکه‌وه
کاتیک به‌ره‌و ئازادی ده‌ڕویشتن
سالی په‌نجا و هه‌وتیان بینی بوو


٢٦
مه‌له کردن له ناو ده‌ڕیای خه‌لک دا ترسی خۆ نییه
له ناۆ ئاو
له گه‌ل ئاو
ناتوانن هیچ بکه‌ن
هه‌ر چه‌نێک لهنیو ئه‌م ده‌ریا دا زیاتر به‌خه‌نکین
پاک تر
ته‌نانه‌ت خۆشه‌ویست تر ده‌بن


٢٧
هه‌وای تاڕیکی هه‌یه ئه‌م ڕێپیوانه
مندال
چاوانی نوقانده‌وه هاوار ده‌کات
به‌لام هه‌مو شوێنێک
به عه‌ینی مه‌شق که جیگای ماله‌وه بو
له شه‌قام دا ده‌یکرد
ڕوونه


٢٨
کات ته‌سکه و ڕیگا باڕیک
ده‌روێت تا ده‌بێت
تا ده‌بێت ده‌ڕویت و تا ده‌روێت تاڕیکه
شه‌و دڕێژ و مانگ له به‌ڕزی
ده‌گات مێژۆ
ده‌م به‌یانی ئه‌م تاڕیکی نزیکه


٢٩
بۆمه له‌ڕزه‌ له نیوان دا نه‌بو
ماڵیک ویڕان بو
دوینێ
تاڕان به‌نده‌ری ره‌قسا
له به‌ر ئه‌وه دۆعای گیڕا بو


٣٠
پینج پێتی هه‌یه
ازادی
که له سه‌ر هه‌ر پێتیکی
پێنج سه‌روک کۆمار که بوومانه تا ئیستا
ڕاوه‌ستان تاکۆ کورسیان بینی
تووڕان
شتیک نه‌ماوه
به جیگه‌ی ئاو ده‌ست
له خۆ ڕا نییه
که گۆڕان خۆازه‌کان
هه‌موویان کارمه‌ندی شاڕه‌وانین      



٣١
ڕیبه‌رت ده‌وێت بۆچی ؟
وه‌ک ڕاپه‌رینی مه‌شروته
که ڕووی سپی کرد شاه
به بیست و دووی ڕیبه‌ندان
که دووی جۆزه‌ردان
له ڕیگای ئینقلاب
بۆ گه‌یشتن به ئازادی ئاسانه
نه‌خشه‌که‌یش شاڕه‌زاێن
جاده‌یش که به‌له‌وین
ئیمه کاتیک ده‌که‌ینه مه‌قسه‌ت
ووه‌ن ده‌بێن


٣٢
ده‌نگی ژنان به‌رزتره
قه‌د مه‌لێن ئیمه پیاوه‌کان
ئێشێک که سینگی گڕتووین
ده‌رگای نییه
که ده‌ر چێت له ئیران
هیچ پیاویک ته‌حه‌مولی زیسان بوون ناکا
ته‌نانه‌ت بۆ یه‌ک جاڕیش
وه‌رن
خۆمان به‌ده‌ێن ده‌ستی ژنێک
له‌وانی به‌م پشیله شیر به‌دات

            
٣٣
مشتێک ڕاسا
هه‌وا چال بو
دوو مشت
سێ مشت
سێ ملوێن چال له هه‌وای تاران دا
بۆ به ڕه‌شه‌با
که هیشتا خه‌ریکه پێش ده‌ڕوات
هه‌ر ده‌ڕوات پێشتر
ئیستا ئه‌گر بزانن ئه‌م با
بۆ کوێ ده‌ڕوات
ته‌نانه‌ت ئه‌گر خه‌س بین
ئه‌گر خاشاک ده‌گه‌ین


٣٤
یا حۆسین
یا میر حۆسین
چه‌ جیاوازیکی هه‌یه
هه‌ر دۆکیان مه‌زلوومن
یا زولمیان کرده‌وه
یا زولمیان کرده‌وه


٣٥
ده‌رد نزیک بو
پیاو
له نیوان ڕه‌شای خه‌لک دا ون
قه‌رار بو
کۆتاییکی ڕوناک به‌دات به چیڕوکی
ڕژا خۆێن
له ژێر دار تیلی چڕای به‌رق دا


٣٦
هیڵاک بو
و ئیستایش خه‌وتو
وازی لی بێنه
ده‌ستی ئه‌م ئیرانی مه‌گڕه
ڕاناپه‌رێت
ئیرانیه‌کان به که‌م مه‌زانه
وه‌ڕچ گه‌لیکن دوو سه‌ر
چوونه‌ته خه‌ویکی قوولی زستانی
ئه‌م فیلمانه که له پێش دا ده‌یان بینی
تێکه گه‌لیکن
که له ناۆ خه‌و دا ده‌یڕیژن
قۆر به سه‌ر خه‌ۆ داڕیژ
ئه‌گڕ به ڕاستی ڕاپه‌ڕێت


٣٧
ڵاویک فیشه‌ک وه‌به‌ر که‌وت
هه‌زاران ده‌لاقه له شه‌قام دا کڕایه‌وه
چاۆیلکه که‌ی داکه‌وت
شکا دووان
گشتی ترسا
ته‌نیا کتێبێک که له ده‌ستی دا بو
له هه‌وا دا سۆڕایه‌وه
خۆێ کرده‌وه کاتیک له سه‌ر زه‌وی نیشت
ده‌لاقه‌که‌ی داخست
ئیستا ته‌نیا دووان ماوه
که ئه‌ویش کاتیک مرد
له ئێش دا پیچی له خۆی ئه‌دا
داخڕا


٣٨
مه‌رگ له شه‌قام دا بو
که‌س لێ نه‌ده‌ترسا
باتۆمی بو
چه‌کی پێ بو
به‌لام ماڵی نه‌بو
تا قسه‌ی ڕیک و پێک گۆێ بگڕێت


٣٩
له ده‌ستی ئه‌م به‌لا کچه
منیش خۆم زیندان کرده‌وه
ئه‌وان له گه‌ل شه‌ر دا ڕوو به‌ ڕوون
منیش له گه‌ل کۆزه شیعر


٤٠
هه‌نگاو به هه‌نگاو له گه‌ڵت نامرم
ئه‌گه‌رچی تۆله‌ت
بته‌وێت و نه‌ته‌وێت ده‌یگڕم
سه‌یر که عه‌شق گه‌لێک که هه‌مه
من بی لایانم
تۆ له گه‌ل هه‌زار زۆل دا ڕوو به ڕووی
له‌وه‌ش به ئه‌و لاوه ، له ئیرانیشی
ده‌یانهینن له لۆبنان
که له گه‌ل تۆ دا ڕابویری له ئه‌وین
له به‌ر ئه‌وه
چه‌ن سالیکه ده‌روم بۆ به‌یروت که ڕابویرم


٤١
پاسدارێک که ده‌یتوانی فه‌رهاد بێت
به ڕووی شیرین دا هه‌ل ده‌شاخێت
دین
هه‌موی گۆڕیوه
عه‌وه‌زی
و منیش جیا له‌وه قسه‌یه‌که‌م نیه


٤٢
نه‌کرا هه‌ڕگیز یه‌کی بمڕێت
که که‌سیکی تر ئازادیه‌کی وه‌ر بگڕی
که‌سیک حه‌ق نییه
بۆ ئه‌وی که هه‌یته‌ی
به تاوانی ئیمه بمڕێت
ئیمه‌یان ر‌ه‌ش کرد
ئیوه‌یان سه‌وز
که ماڤی ئیمه بگڕن
ئیمه غایبین
ئیوه حازر
ئیتر نایگرن
و ده‌مڕن
ئیوه ده‌ڕون
که ئیمه بێن
ئیمه غایبین
ئیوه حازر
که وا بێت نایین
و ده‌مڕن
به دڵ مه‌‌یگڕن
له به‌ر ئه‌ویه
له به‌ره‌که‌ی ده‌نووسم


٤٣
ڵافاویک که به هیوای بێت
دڵنیام
ئارام ناگڕێت
ده‌ریا دانیشتووه ئه‌گه‌ر ئارام ، ئه‌گه‌ڕیش شین
که ئه‌م شه‌پوله تازه پی گه‌یشتوه‌وه
چه ده‌بینی
که دیسان وه‌ڕده‌گه‌ری؟
پیش ئه‌وی بێ جی بهیلی قه‌راخ
چه ده‌نووسی له سه‌ر زیخه‌کان
که‌سیک ده‌یخوینه‌ته‌وه ؟


٤٤
هیچت بۆ ناکا ئازادی
به‌س ئه‌و دیواره‌ی که له ده‌ورتیان کیشاه تاوتاو ده‌له‌‌ڕزێنی
و تاویک ده‌نووسی شتێک
تا بیر بکه‌یته‌و دۆایین شیعری تویه
که دۆینه شه‌و
کاتیک چه‌قۆییک که گۆشتی تۆ دا بو
به دیوار دا هه‌ڵمیزای


٤٥
ئه‌و به‌شه‌ریکی خڕاپه
زۆڕ که‌ره
دۆژمنه‌کانی که‌ر کرد هاوڕییه‌کانی که‌ر کرد
ژێرده‌سته‌کانی که‌ر کرد
و ئیتر که‌س که‌ر نابێت


٤٦
کێ ده‌ڵێت چاڕشیو لاده‌یی و مه‌قنه‌عه شته ؟؟
له با دا ئه‌و قه‌وسه ته‌نیا عه‌زیزه
کچیکی شۆخ و شه‌نگ له ناو ئه‌م بایه دا نه‌دی
کاۆل بێت ئه‌م شاره که ئیسلام قڕێنه


٤٧
وه‌کو سۆالی له سوال ده‌کا ته‌مه‌نا
له من ئه‌و ڕاستی ده‌وێت
که خه‌لک له سه‌ره‌وه و من ئه‌م خۆاره‌م هه‌یه
هیشتا له گۆمان دایه که له ژێر وه‌رگ هه‌مه
له سه‌ر کارم
من نه‌مکرده‌وه به خۆداێک ئیقرار
تا خۆای نه‌کرده هه‌له نه‌که‌ن


٤٨
له پشتی هه‌ر ده‌گه‌ێک ، دژه ده‌گه‌یه‌ک هات
دیسان دیواریکی به‌رز له که‌ره‌ج له جیگای حه‌ساره‌ک هات
که‌ربه‌لا بو به عه‌ره‌بی عه‌جه‌م له‌وی دا که سیاوه‌س گیانی دا
روسته‌م له بێره‌وه چو و عه‌ره‌بی به جیگای سیامه‌ک هات
له میسر موبارک بو که فه‌رعون موسای هینا
کۆتڕیک سوڵحی نه‌هینا به‌لام سۆپاییک له لق لق هات
گۆشت له سه‌ر ئه‌گر گه‌ڕچی فرمێسکی نه‌ڕشت نه‌هات دۆکه‌ل
دۆکه‌ڵ هه‌ستاوه به له‌ونێک که یه‌قین ڕووی و به‌م شیوه گومان هات
فڕمێسک نه‌بو به حوسنێک که‌ره‌سه‌ی شه‌فای له ده‌س چووی یه‌عقوب
یوسفی ڕویشتووه له ئه‌م میسره که موبارک هات


٤٩
له گه‌ل ئیمه لاسار له گه‌ل خۆی لاسار و له گه‌ل میله‌ت لاسار خۆا لاسار
باشه که حاجی بێکات سه‌فه‌ری حه‌ج
له گه‌ل چه‌پی ئه‌و دا ئیمه راستمان نه‌کرد
خۆزگه خۆی راستی ده‌کرد ئه‌م هه‌موو شوینه لار


٥٠
مناڵه‌کان
له دوڕگه‌یکی شه‌ردا
هاتبوون بۆ سه‌یران
تۆپیکی نه ته‌قیووه
له ناو ده‌ونه‌کان دا دیار بو
یه‌کێک شوتی کرد
هه‌موویان گۆلیان خۆارد



٥١
له وه‌عه‌ده‌یکی کاری
ده‌کڕا که‌مێک بێره‌وری ڕاگڕین
ته‌مه‌نیک بئ ژومارین
ئه‌وه‌ند بێ قه‌رارین
هه‌تا بووه چاوه‌کانمان
له سه‌ر ڕیگا بووه
ته‌مه‌نیکه چاوه‌ڕوانین
له به‌ربی وه‌عده‌ییه


٥٢
چاڕشیو
ئه‌م شه‌وی دڕیژ
و سه‌ر وچاوت
به عه‌ینی مانگ
له دڵی شه‌و
ئاخر که‌ی ڕۆژی تۆ دێت کچی


٥٣
چاڕشیو موزاحیمه
گۆل به‌م شیوه ئاو ناخۆات
ئازادی تۆ قه‌ت
له گۆلێکی ناۆ گۆلداندا ئاو ناخۆات

   
٥٤
پێویست ناکات
بۆ کۆشتنی خه‌لک پاره به‌دێت
خۆکۆژی ئاسانه له تاران
ته‌نیا
سه‌ریک به ئازادی دا بکه‌ێت
ده‌مری


٥٥
له‌مه زیاتر هیچی ترم له ده‌س ناییه
به دایکم که هه‌مو حه‌وتوییک زه‌نگم بۆ لی ئه‌دا
هیشتا ده‌ڵێم باشم
به خۆشه‌ویسته‌که‌م ده‌ڵیم خۆشم ئه‌وی
به هاوڕییه‌کانم ؟
باش ده‌بێت هه‌مو شتێک!
ئه‌گه‌ڕچی هیشتا ده‌ستم پی نه‌کرده‌وه
به ناشرم که کاری ڕیک و پێکه
به‌رده‌وام ده‌ڵیم
به‌‌یانی ته‌واو ده‌بێت
ته‌واو بوونی نییه ئه‌م یاری
بهیڵن
له شیعرم دا
که‌میک خۆم
ئه‌گه‌ریش نه‌کرا
تۆزقالیک ڕو راست بم

      
٥٦
تۆ سوتاو و مردوی لیوی
منیش عاشقی لیوه‌کانت
ئیتر بوچی هه‌ر کات ده‌گه‌ین به‌یه‌ک
له په‌نه تازه‌که‌ی شیخ باسم بۆ ده‌که‌ی


٥٧
چه ماوه له ئیمه باقی
هه‌ر وه‌ک قۆڵ
له ده‌ستی چووبێت ده‌ست
و شه‌لواڕیک
ده‌رقاچیکی بۆش بێت
مه‌علوومه شه‌رانین
ته‌ن به ته‌ن
سه‌ری خۆم
له گه‌ل خۆم


٥٨
مردن
بۆ ژیان کردن
ته‌نیا ڕیگا چاره‌مانه
گه‌رچی سه‌خته
سه‌خته بڵێت بڕو
و خۆت بمێنێته‌وه
بڵێ بمره
له حالێک دا که ژیان ده‌که‌ێت


٥٩
ره‌حمێک له گۆڕی دا نییه
به‌شه‌ریان له ره‌حه‌م دا هه‌ڵ دایه ده‌ری
که بگه‌ڕی
هه‌ڕ بگه‌ری
په‌یا که بو
عاشق بێت
عه‌شقێک که بێکۆژێت
و دیسان بیهینه‌ته‌وه
به ڕه‌حه‌م
ره‌حمێک له گۆڕی دا نییه


٦٠
ده‌ڵێت له کی بڕ کیک دا
سه‌رکه‌وتو بو بێت و ده‌ستی
هه‌ل بڕا بێت بۆ سه‌ری
بۆ منی ڕاده‌وه‌شینی
ئه‌مه هه‌مان به‌رده‌سه
که ده‌زگیریان کرده‌بو
یا هه‌ر به‌م شیوه
مه‌جالی ده‌خۆاست
کاتیک که میزی ده‌هات


٦١
به ئه‌و ده‌سته که ئه‌ی ده‌یه‌ت ،،،، ده‌ێ گڕی
ده‌رگای قه‌فه‌س به‌که‌ره‌وه
ئازادی که
تا ڕیک هه‌ر ئه‌و کاته که کۆتڕی داماو هه‌ل ئه‌ده‌ێت بۆ ئاسمان
فڕۆکه وانێک
له‌و سه‌ره ڕا
به کڕته کردن له سه‌ر یه‌ک شاسی
بۆمێک به‌ته‌قینێ


٦٢
له گه‌ل هاتنی لافاو کاڕه‌با ڕویشت
ته‌له‌فوون بڕا
تا که‌مێک له گه‌ل خۆدا به په‌یڤی
که‌م وه‌ردی ته‌لفزوێن به‌ره‌وه
سه‌یری خۆت بکه
    چه ڕۆژگاڕیک که‌وتووی


٦٣
ئه‌مڕو هه‌مو شۆینیک ئه‌وتڵه‌یه پیاوه‌که
به‌ڵام من مه‌جبوورم
هه‌ر چه‌ن که نا م نێیه
له سه‌ر تۆ ئیش بکه‌م
که عاشقی شه‌ری
و حه‌ز ده‌که‌ی
له هه‌مو شوینه‌که‌وه
گه‌ماڕووت به‌ده‌ن


٦٤
له پشتی ده‌رکه‌ی ماڵم
چی لێم ده‌ۆێت کومیته
من که هه‌ر گیز پێم نه‌کرا
له نا وه‌خت دا ده‌رگا لی به‌ده‌م
بێ خه‌به‌ر
سه‌ر له که‌سیک به‌ده‌م


٦٥
هه‌مو ڕۆژیک مناله‌کانی پۆله‌که‌م ده‌ژمارد
دایمه یه‌ک که‌س که‌م ده‌هات
تو له ڕیزی ئاخره ‌وه نه‌مبینی نه‌بێت
ته‌نیا یه‌ک ڕۆژ نه‌بێت
ته‌نیا یه‌ک ڕۆژ
که ڕۆیشتبووی وه‌ک داڕی سه‌روو
گۆڕه‌پانی پشتی مه‌کتب سه‌وز بکه‌ێت
یه‌ک
دووان
،،،،
هیشتایش هه‌ڕ خه‌ریکم
مناڵانی ناۆ پۆله‌که ده‌ژمیرم
هه‌موویان هه‌ن
به‌لام به دایم یه‌ک که‌س که‌م دێت


٦٦
شپڕزه هه‌ڵ ده‌هات
ئه‌وه‌ل کتێب
دواتر جانتا
له‌چکه‌که‌ی دا که‌وت
به‌سه‌ری دا ڕویشت
   ئوتوموبیلیک کردی به دوو که‌رته‌وه
به‌سیجیه‌کان
سه‌یری نیوه‌ی سمت و ڕانیان ده‌کرد

   
٦٧
په‌له‌وڕیکی له بوون دا
له نه‌بوون دا
له دایک بوون
سه‌رت ئه‌بڕێت
که گیان به‌ده‌یت به‌رده‌وام
هه‌تا هه‌یت


٦٨
ئاگادار به
یه‌کیک له ده‌سته‌کانت
یا ده‌نگه‌ت که‌مێک هه‌ل نه‌بڕی
ئه‌گر هه‌ڵت بڕی
زوبانت گاز بگره
ئه‌گینا ده‌مری
ژیان دژۆاره له ئیرا ن
مه‌رگ،،، ئاسان
ته‌نیا
سه‌ر هه‌لبری
به‌و ئاسانی ده‌مڕی


٦٩
ده‌ست پێکی شه‌قامی ئازادی بو
دواتر
به شه‌قامی ئازادی گه‌یشت
که زیندان ئازادیه‌
ده‌بی له‌م شه‌قامه دا هه‌مو شتیک کۆتایی بێت
تا به ئازادی ده‌گات


٧٠
دوو کتیبم بو
که حه‌زم لی نه‌بو
فایله‌که‌یم کوشت
ته‌نه‌که‌ی خۆله‌که‌یشم به‌تاڵ کرد
به‌ڵام ئه‌مم خۆش ده‌ویست
نه بۆ ئه‌وی خۆشم بووییت
حه‌زم ده‌کرد
بڵاو بیته‌وه
که ئازاری ئیوه به‌ده‌م

   
٧١
من له نیشتمان دوورم
له گه‌ل هاۆ نیشتمانانم هه‌ڵ نه‌بڕاوم
هیشتاکه شاعیرکی نیشتمانیم
که له گه‌ل وه‌شه‌م جه‌سته‌م
به ده‌ستی خۆم نیه
له گه‌ل هه‌ر فیشه‌کیک دا که خۆین ده‌مژێت
پێنوسه‌که‌م لێره ده‌هرد ئه‌کێشێ
و خۆێنی ڕه‌شی
وه‌شه به وه‌شه
له سه‌ر ڵاپه‌ره د‌ڕێژێت


٧٢
ئه‌گه‌ڕچی ده‌ترسم
دیسانه‌وه نیدایکی تر ڕۆژنامه‌که‌نان به‌نه‌خشێنێ
گه‌رچی ده‌ترسم
له نیو چاوانتا بدۆزنه‌وه شه‌یتانێک
و به‌ته‌قێنن
به‌لام بڕو
بڕو به‌ڵام
چاۆیلکه‌ به‌ڕ هه‌تاوت له بێر نه‌چێت   


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست