«چشم اسفندیار» در تصویری از «جنبش سبز»
مارال سعید
•
متأسفانه در یکساله ی گذشته، آنچه که از جبهه ی ایرانیان خواهان "تغییر از طریق عبور" مدّون گردیده، صرفا ً در حیطه ی نقد برنامه ی ایرانیان خواهان "تغییر از طریق اصلاح" بوده است ولاغیر. این بی برنامه گی ناشی ازعِلل عَدیده ایست که بارزترین آنها: الف- عدم اتّحاد و همدلی ب- عدم باور به خویش، در میان کُنشگران این جبهه است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۰ اسفند ۱٣٨۹ -
۱ مارس ۲۰۱۱
فکر میکنم بر این ایده توافقی غیر رسمی موجود باشد که، حرکت اعتراضی ی "رأی من کو" که در پس انتخابات مهندسی شده ی خرداد سال ٨٨ به راه افتاد و در طی یک پروسه خود را به جنبشی برای "تغییر" بَرکشید و اینک همگان، در ایران و جهان آنرا تحت نام "جنبش سبز" می شناسند، اگر نه از همان بَدو تولد، لیک باید پذیرفت که به کوتاه زمانی دو گونه تفسیر از "تغییر" را در بَطن خود نهفته داشت:
١- تغییر از طریق اصلاح حاکمیّت موجود ٢- تغییر از طریق عبور از حاکمیّت موجود
و باز جای ذکر دارد که به عَیان بگوئیم: از همان ابتدا، ایرانیان خواهان "تغییر از طریق اصلاح" موتور حرکتی ی این جنبش بوده اند. این حکم، نه به میل من، بَل وَرای خواست دیگر اشخاص و گروهای شرکت کننده در جنبش بوده وهست، مَگر آنکه در سیر حرکت جنبش، شرایط عینی و همچنین ذهنیّت مردم بگونه ای دگرگشت نماید که ایرانیان خواهان "تغییر از طریق عبور" موتور حرکتی این جنبش گردند.
از آنجا که از پس انتشار ویراست دوّم برنامه ی ایرانیان خواهان "تغییر از طریق اصلاح" بحثهایی حول آن در جریانست، من نیز مایلم در حدّ بظاعت خویش، صحنه را از زاویه ی دید خود به تصویر کشم، تا شاید از این گذربتوانم کمکی به تکمیل تصویر موزائیکی ی "جنبش سبز" نمایم.
در این راستا:
اگر بپذیریم جنبش سبز یک جنبش رنگین کمانیست، پس بدون شک، هم ایرانیان خواهان "تغییر از طریق اصلاح" و هم ایرانیان خواهان "تغییر از طریق عبور" میتوانند در زیر چتر آن گِرد آیند. امّا در پروسه ی تحوّلات ایران، بسیار پارامترها عملکرد داشته و خواهد داشت که همانا در حیطه ی سیاستگذاری های هیچیک از دو جبهه نبوده و نیست. لیک در نهایت این مَردمند که در پروسه ی عمل، تعیین می نمایند که خواهان کدام برنامه اند و در کنار آن همچنین این شرایط عینیست که اجازه ی اجرائی شدن برنامه ای را میدهد.
بی هیچ امّا و اگر، حق مسلّم ایرانیان خواهان "تغییر از طریق عبور" است که برنامه ی عمل خویش برای "تغییر" مورد نظر را ارائه نمایند.
لیک متأسفانه در یکساله ی گذشته، آنچه که از جبهه ی ایرانیان خواهان "تغییر از طریق عبور" مدّون گردیده، صرفا ً در حیطه ی نقد برنامه ی ایرانیان خواهان "تغییر از طریق اصلاح" بوده است ولاغیر.
این بی برنامه گی ناشی ازعِلل عَدیده ایست که بارزترین آنها:
الف- عدم اتّحاد و همدلی ب- عدم باور به خویش، در میان کُنشگران این جبهه است.
بدون تردید، سیاستها و عملکردهای بغایت نابخردانه، انحرافی و... تمامی ی اشخاص و جریانهای فعّال در پروسه ی به پیروزی رسانیدن انقلاب سال ٥٧ در مقابل حاکمیت جمهوری اسلامی (حداقل در دهه ی اوّل پس از پیروزی) چنان فضای اجتماعی- سیاسی وَهم آلودی را ساخت که متأسفانه پس از گذشت سه دهه همچنان هیچ همدلی و پیوند مُستحکمی در میان آنان به چشم نمی آید.
از دیگر سو، با آنکه بخش بزرگی از این جریانها بر تلّی از خاک و خون یاران خود بر نقد برنامه و عملکرد خویش نشستند، لیک از دل آن، نهال "باور به خویش" نرُست و این جریانها نتوانستند اعتماد به نفس گذشته ی خویش را بازیابند و آنرا با آگاهی های امروزینشان گره زنند و آماده ی خیزشی دیگر شوند.
(توجه داشته باشید که پاراگراف فوق، نظر به عَرصه ی عمل دارد نه عَرصه ی نظر.)
به این ترتیب، با آنکه همه میدانیم که "عبور" ادامه ی "اصلاح" است و گاه ایندو از هم تفکیک ناپذیر، امّا بایسته ی کار، آنست که برای "تغییر از طریق عبور" نیز برنامه داشت.
امّا بر صحنه، دو برنامه ی عمل مُدوّن موجود نیست، و برای من، بعنوان فردِ ایرانی ی شرکت کننده در "جنبش سبز"، راهی باقی نمی ماند جُز تَعمّق در برنامه ی سیاستگذاران "تغییر از طریق اصلاح".
از آنجا که بحث مُشعشع و دائمی ی یکساله ی گذشته و اکنون، بند "اجرای بی تنازل قانون اساسی" در این برنامه بوده و هست، لذا من نیز سعی می نمایم بفهمم بر اساس کدامین تحلیل آنان به این نتیجه رسیده اند که "اجرای بی تنازل قانون اساسی" را بَر تارُک برنامه ی خویش نشانده اند.
باید بگویم: از همین ابتدا شک نمی کنم که، آنها آخرین داور این میدان را صَندوقهای رأی قرار داده اند. پس بَر همین اساس، آماده سازی شرایط ذهنی را برنامه ی بی چون چرای فعالیّت روزانه ی خویش، و از همین امروز سعی دارند تا در روز موعود، بیشترین مردم را به پای صندوقها بکشانند. همان مردمی را که در طول پروسه ی رسیدن به "انتخابات آزاد" در عمل روزانه ی خویش به عینه درمییابند، این چه کسانی هستند که حتی حاضر نبوده و نیستند قانون اساسی ی خود مُصوّب خویش را به اجرا گذارند.
بسیار خوب، امّا آنها به تجربه نیز دریافته اند، برای "تغییر" نخواستن پائینی ها لازم است امّا کافی نیست، پس باید که نتوانستن بالائیها را نیز بر آن افزود تا دوباره نسیم بهاری بتواند بَر بال "تغییرات" بَر گستره ی ایران زمین وَزیدن گیرد و بر لب مردم شادی شکوفه زند.
باز در اینجا به کاربُرد دیگری از خواست "اجرای بی تنازل قانون اساسی" برمیخوریم که همانا در راهِ نتواستن بالائیها عملکرد می یابد.
آنها میدانند عُمده بار ماندگاری حاکمیّت موجود بَر دوش نیروهای قهر آن نهاده شده است. نیروی قهری که شامل: نیروهای مُسلّح (ارتش، سپاه، بسیج، نیروهای انتظامی)، وزارت اطلاعات و امنیّت، نیروهای لباس شخصی و بالاخره سیستم قضائی است.
این نیرو تشکیل یافته از پرسنل کادر و وظیفه است، که بیشترین افراد کادر آنها را افرادی با پسزمینه های روستائی- مذهبی شکل میدهند. این خاستگاه، مهمترین آبشخور شعارهای پوپولیستی حاکمیّت است. از دیگر سو، از این خاستگاه، باورهای دینی ئی تراوش میکند که در میان آنها، پندار: حمایت از این حکومت، حمایت از دین اسلام و یک وظیفه ی شرعیست، مهمترین رول را بازی مینماید.
پس اگر بتوان این باور را در مقابل خواست "اجرای بی تنازل قانون اساسی" قرار داد و آنها مَجبور شوند به این بیندیشند که، چرا حاکمان از "اجرای بی تنازل قانون اساسی" سر بازمیزنند؟ آنگاه کمترین نتیجه ی این پرسش، تَشتّت فکری در میان آنها، و در ادامه به انفعال و ریزش خواهد انجامید.
بخش دیگر این نیرو یعنی نیروهای وظیفه را حکومت نمی تواند در تمام مدّت شبانه روز و در تمام طول هفته و ماه در پادگانها و پاسگاها و مَقرها نگاه دارد. پس این نیرو در ارتباط دائم و مُستقیم با بدنه ی جامعه و خانواده های خویش خواهد بود، و از آنجا که خود با پیشزمینه های نارضائی به خدمت سربازی آمده، پُتانسیل بالائی از نافرمانی، انفعال و پیوست به مردم را در درون خویش حَمل می نمایند.
و دیگر و شاید مهمترین عملکرد خواست "اجرای بی تنازل قانون اساسی" در این نکته نَهفته باشد که، میخواهد ایرانیان جبهه ی مقابل (یعنی باورمَندان به حکومت فعلی) را بفکر وادارد، تا از خویش بپرسند، مَگر نه اینست که حاکمان باید مُجری قانون اساسی باشند، پس در نپذیرفتن این خواست کُنشگران سبز چه نهفته است که حاکمیّت بَر آن اصرار می وَرزد؟
این تصویر صحنه ی موجود از "جنبش سبز" و واکاوی "چشم اسفندیاری" بود، که از نگاه من، ایرانیان خواهان "تغییر از طریق اصلاح" بدان پرداخته اند.
امّا و اگر بسیار دارد، نیست؟!
میدانم، ولی اگر خود را در بند این امّا و اگرها قرار دهم، همین تصویر ناقص! را نیز نخواهم داشت. آنگاه تنها می مانم، میهنم در بند است، خواهران و برادران هم میهنم به مَنجنیق عَذاب اندرند چو ابراهیم.
ناقص است؟!
امّا این اشخاص، تشکلها و سیاستگذاراران جبهه ی ایرانیان خواهان "تغییر از طریق عبور" هستند که باید به هواداران خویش بگویند: این کتک خوردنها، به زندان رفتنها، کشته شدنهای هر روزه ی شما بیهوده نیست، ما نیز برای اجرائی شدن خواست "تغییر از طریق عبور" برنامه داریم، و باور داریم که با ترویج آن به روشهای دمکراتیک و در پروسه ی عمل، میتوانیم تا روز "انتخابات آزاد"، این خواست را به خواست اکثریت ایرانیان بَرکشیم. و تا آن روز، با این هویّت و به اندازه ی وزن خویش در کنار دیگر خواهران و برادران ایرانی ی خود در زیر چتر "جنبش سبز" قرار می گیریم.
من نیز تا آنروز و آن برنامه، با همین تصویر ناقص! در کنار دیگر خواهران و برادران ایرانیم در هر کجای گیتی که هستند در زیر چتر "جنبش سبز" خواهم ماند.
|