یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

با «ویراست» یا بی «ویراست»
وقت عبور از کلیت نظام است!


محمدعلی اصفهانی


• از ۲۵ بهمن به بعد، در مجموعه ی معادلات میان مردم و حکومت چیزی تغییر کرده است. سخن در اینجا از ورود جنبش به یک نقطه ی عطف کیفی است که الزامات خود را می طلبد. الزاماتی دیگرگون. هم در شکل و هم در محتوا ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱٣ اسفند ۱٣٨۹ -  ۴ مارس ۲۰۱۱


از ۲۵ بهمن به بعد، در مجموعه ی معادلات میان مردم و حکومت چیزی تغییر کرده است.
سخن در اینجا از اعلام چندین و چندباره ی حضور جنبش، و نقطه ی پایان نهادن بر پاره یی توهمات (چه در پوزیسیون و چه در اپوزیسیون) در باره ی فروکش کردن فرضی و یا حتی تمام شدن کار جنبش نیست.
سخن در اینجا از ورود جنبش به یک نقطه ی عطف کیفی است که الزامات خود را می طلبد. الزاماتی دیگرگون. هم در شکل و هم در محتوا.
بازداشت نیمه رسمی «همراهان جنبش» (با هر زاویه یی که با این افراد داشته باشیم یا نداشته باشیم) هزینه ی پایداری و استقامت و وفای به عهد اینان با توده های جنبش، و موقع شناسی همراه با پذیرش شرافتمندانه ی همه گونه عواقب کوتاه نیامدن در ماجرای دعوتشان از مردم به راه پیمایی در ۲۵ بهمن است. و این را هم اگر ـ به درستی ـ با موقعیت جدید جنبش جمع کنیم، باید الزامات جدید ورود به مرحله ی کیفی جدید را در محور های زیر، نه خلاصه، بلکه نشانه کنیم:

۱ ـ پایان هر نوع امیدواری یا توهم یا هر چیز دیگر نسبت به امکان تحقق خواست های حتی اولیه ی جنبش، در شرایط ادامه ی بقای نظام کنونی که استوار بر پایه های عینی و ذهنی و تئوریک و عملی غیر قابل انعطاف خودش است.

۲ ـ و به تَبَع آنچه در بالا آمد، ضرورت تعیین و تبیین استراتژی و تاکتیک های جنبش با چشم انداز از میان برداشتن نظام موجود در کلیت آن.

۳ ـ متمرکز نکردن نیروی خود بر:
ـ ویراستن گاه در مواردی شبیه به بازتکثیر منشور های از پیش و به تناسب مراحل پیشین تهیه شده؛ و یا به مطرح کردن دوباره ی آن ها. من هنوز هم نمی توانم انگیزه ی انتشار ناگهانی «ویراست دوم منشور جنبش» را که قبل از ورود به مرحله ی کیفی جدید تهیه شده بود، آن هم در غیاب خود موسوی و کروبی که تدوین کنندگان آن بودند، به درستی درک کنم.
منتشر کنندگان این ویراست دوم در غیاب موسوی و کروبی، البته می توانند به آن بخش از منشور استناد کنند که بر ضرورت بازنگری منشور و در خواست از مردم در کمک به این بازنگری تأکید کرده است. این، برای خودش استدلالی است، اما (راستش را بخواهید) مرا نمی تواند زیاد قانع کند.
ـ بیش از اندازه ی لازم پرداختن به نقد و بررسی این منشور در حال حاضر، با توجه به بی ثمر بودن بحث بر سر موضوعی که زمان بحث بر سر آن یا گذشته است، یا نرسیده است، و یا به اعتقاد من اساساً در شرایط کنونی می تواند به جای حرکت به جلو، توقف در گذشته (توقفِ همراه با احساس کاذب حرکت) را در پی داشته باشد.

۴ ـ چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه باب طبع ما باشد، و چه باب طبع ما نباشد، چه با توان بعضی از افراد و نیرو های حاضر در جنبش ما همخوان باشد، و چه با توان بعضی از افراد و نیرو های حاضر در جنبش ما همخوان نباشد، ما نیاز به انطباق خود با شرایطی داریم که بر ما تحمیل شده است. به خصوص بعد از آنچه با «همراهان جنبش» کرده اند و بهایی سنگین تر از هر چه فکر می کنند نیز بابت آن خواهند پرداخت. انطباق فعال؛ و نه انطباق غیرفعال. انطباق فعال به معنای تغییر دادن شرایط به جای تسلیم به آن. همانگونه که پیشتر به تقصیل توضیح داده ام. (۱)

۵ ـ شرط این انطباق فعال، عبور از نظام کنونی است. و این می تواند به صورت های مختلف، مورد بحث و بررسی و ارزیابی و سنجش خرد جمعی قرار گیرد.
عبور از نظام کنونی، نه با آرمان گرایی های زیبا امکان پذیر است؛ نه با ماجراجویی ها و آوانتوریسم بعد از سی خردادی، نه به دست «قهرمانان» و «پیشتازان»ی که از «سرشت دیگر» هستند و ماحصل «قهرمانی» ها و «پیشتازی» هاشان، امروز ـ در سرانجام محتوم و پیش بینی شده ی خود ـ به شکل ایراد سوگند وفاداری و نوشتن استغفارنامه برای بیگانه ترین بیگانگان، و به تعبیر زننده و واقعاً برخورنده ی خود همان ها «ابزاری از جعبه ی ابزار» شان شدن در برابر دیدگان همه است؛ نه با کمک خواستن از کسانی که رویای «خاورمیانه ی بزرگ» شان را بیداری توده های همان «خاورمیانه ی بزرگ» در هم آشفته است. (اصطلاح «خاورمیانه ی بزرگ»، اصطلاح ساخته و پرداخته ی نئوکان هاست که یک مجموعه ی کامل ایده ئولوژیک و ارزشی را تشکیل می دهند، ولی ـ از سر اشتباه ـ معمولاً فقط شاخه ی سیاسی آن ها به چشم می آید.)
عبور از نظام کنونی، باید به اراده ی خود ما و به دست خود ما باشد.

۶ ـ جنبش سراسری مردم ایران، کرامت وجود (و نه موجود) ی به نام انسان، آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی و اقتصادی، هویت فردی و مدنی، و در روابط خارجی اش سیاست موازنه ی منفی را که همزیستی مسالمت آمیز از موضع قدرت با «جامعه ی جهانی» است در ذات و گوهر خود دارد. و درست به همین دلیل، دشمنان خارجی ایران از آن متنفرند و به هر طریق ممکن کوشیده اند و خواهند کوشید تا مانع پیروزی اش شوند. به خصوص «باز» ها و مافیاهای وابسته به آن ها، و دولت اسراییل، که بهترین یار و یاور و متحد عینی خود در عمل، یعنی احمدی نژاد را بدون جایگزین کردن مهره های گوش به فرمان بر نخواهد تافت. (۲)

تلاش در جهت آلترناتیو سازی در مقابل این جنبش بی دلیل نیست. بی خود یک عده از همین «باز» ها در روز های اخیر به میدان نیامده اند، و محض رضای خدا و یا برای نجات دادن و آزاد کردن مردم ایران نیست که مرتباً به این طرف و آن طرف عالم سفر می کنند و کنفرانس و سمینار و سمپوزیوم و جلسه برای یک تشکیلات سیاسی ـ نظامی مخصوص برگزار می کنند.
قصد ورود به این مبحثِ بسیار گسترده (و تلخ) را ندارم؛ ولی به مصداق «چون که صد آمد نود هم پیش ماست»، فقط اشاره به لیست چند تن از کسانی که در روز های اخیر بر فعالیت خود به صورت حیرت انگیزی برای «آزادسازی» مردم ایران از طریق آن تشکیلات افزوده اند شاید ضروری باشد. اشاره یی بسیار کوچک به لیستی بسیار بزرگ و متشکل از طیف گسترده یی از جنایتکاران همه ی اطراف و اکناف عالم:
ـ تعداد قابل توجهی از وزیران کابینه ی بوش، با همین عنوان وزیر کابینه ی بوش.
ـ دو رییس سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا یا همان سی آی ای معروف، مایکل هیدن، و جیمز وولسی.
ـ رییس سابق اف بی آی، لوییس فری.
ـ رییس ستاد مشترک ارتش بوش در قتل عام مردم خاورمیانه، پیتر پیس.
ـ رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا در ۲۰۰۱ ـ ۱۹۹۷ هیو شیلتون.
ـ دادستان اسبق و وزیر دادگستری جرج بوش دادگستر و عادل و پایبند به موازین حقوق بشر مخصوصاً در مورد «تروریست» ها، مایکل موکیسی.
ـ وزیر امنیت داخلی جرج بوش، تام ریچ.
و حتی یکی دو مشاور قبلی یا غیر رسمی باراک اوباما. (به یاد داشته باشیم که مثلاً جان بولتون، برای انتصاب به سمت نمایندگی آمریکا در سازمان ملل متحد، از فرط منفور بودن و سوابق بی نهایت آلوده اش نتوانسته بود رأی همه ی نمایندگان حزب حاکم در زمان بوش را کسب کند، و چند تن از «باز» های حزب دموکرات با رأی دادن به او به کمک بوش شتافتند.)

بشمار همین طور تا به آخر.
و برگرد همین طور از آخر به اول.
به:
ـ جان بولتون، که به تفصیل در باره ی او و اصل و نسب سیاسی ـ مافیایی ـ جنایی اش، خیلی پیشتر از این ها در سال ۱۳۸۴ نوشته بودم. (۳)
ـ رودی جولیانی، شهردار نیویویورک، قبل و بعد از حمله ی تروریستی یازده سپتامبر. کسی که برای حفظ «امن و امان شهر»، از بی رحمانه ترین شیوه ها استفاده می کرد، و تا به آنجا نیز در خدمت اسراییل قرار داشت و دارد که همین چند سال پیش، در مراسمی که در نیویورک به مناسبت بزرگداشت قرار و مدار بی قرار و بی مدار «صلح فلسطین و اسراییل» برگزار شده بود، حتی بر خلاف «اظهار تأسف» قلابی سران دولت وقت اسراییل، حاضر نشد یاسر عرفات شهید را به شهر نیویورک راه بدهد، و عربده می کشید که: من هرگز به این تروریست که دستش به خون اسراییلی ها آلوده است اجازه نمی دهم که شهر ما را با حضور خود کثیف کند. (او این تشکیلات را «امید مردم ایران» نامیده است!)
ـ ایلنا رُز لِهتینن که با پیروزی نئوکان ها و جمهوری خواهان نزدیک به آن ها، در حال حاضر ریاست کمیته ی روابط خارجی کنگره ی آمریکا را به عهده دارد، و همین دو سه روز پیش اعلام کرد که ما از حالا باید برای پیروزی مک کین در انتخابات سال آینده ی ریاست جمهوری آمریکا فعالیت کنیم.
و مک کین، همان رقیب شکست خورده ی اوباماست که اجرای ترانه ی «بمب! بمب! بمب! ایران را بمباران می کنیم!» یکی از شاهکار های هنری او در تلویزیون به هنگام تبلیغات انتخاباتی بود. و همان کسی است که در پاسخ خبرنگاری که از او پرسیده بود آخر شما چه طور دلتان می آید مردم ایران را با بمباران و حمله ی نظامی بکشید پاسخ داده بود: «من دلم به حال آن ها بسوزد؟»
و ده ها مهره ی ریز و درشت این درندگان در اروپا، مثل خوزه ماریا آزنار، از بنیانگذاران فعال «جمعیت دوستان اسراییل». و غیره و غیره و غیره.
ـ تعدادی از شیوخ مرتجع عرب، افراد برجسته یی از حزب بعث عراق که در خارج از عراق به خدمت آمریکا درآمده بودند و به هر طریق ممکن، به بوش برای آماده سازی افکار عمومی برای حمله ی نظامی به عراق کمک می کردند. از جمله هر روز خبر و گزارش در باره ی سلاح های کشتار جمعی و بمب اتمی و تأسیس مراکز آموزش تروریسم به وسیله ی صدام را به دستور سروران آمریکایی خود در سراسر جهان پخش می کردند.
ـ موجوداتی مثل ایاد علاوی نخستین «نخست وزیر» دست نشانده ی آمریکا پس از اشغال عراق، که از همان نوع نوری مالکی ها هستند، و نزاع اصلی اشان با دسته ی اخیر، بر سر تقسیم هرچه بیشتر و بهتر غنائم به دست آمده از تجاوز آمریکا و انگلستان و نیرو های ائتلاف به عراق است و بس....

پرداختن به این قضیه، مقاله و مقاله های متعدد دیگری را می طلبد، و اصلاً موضوع جداگانه یی است؛ و بهتر آن است که بگذاریم و بگذریم و فقط سه نکته را هم اضافه کنیم:
ـ نظام در گل فرو مانده ی ولایت و خلافت، از یک سو با چسبانیدن جنبش به این جریان، و از سوی دیگر با به شهادت رسانیدن اسیران شریف و آرمانگرای علاقمند یا منتسب به علاقمندی به این جریان، خود را در خدمت گردانندگان این جریان قرار داده است. و این چندان هم غیر طبیعی نیست؛ چرا که معمولاً دو دشمن اینچنینی، در عین دشمنی مطلق با هم، به یکدیگر نیازمندند و هر کدامشان علت وجود خود را در ارتباط با وجود آن دیگری توضیح می دهد.
ـ اتهامات ابلهانه ی فرافکنانه یی نظیر دست داشتن این جریان در کشتار مردم در تظاهرات، که این روز ها مستقیماً، هم به وسیله ی حکومت، و هم به وسیله ی پاره یی سایت های خارج از کشوری مشکوک به همکاری با دستگاه های امنیتی حکومت، به طرز عجیب و در ابعاد بسیار وسیع و اشکال گوناگون اما با محتوای واحد تبلیغ می شود، مبتذل تر از آن است که احتمالاً خر ملا نصرالدین هم بتواند آن را جدی بگیرد.
ـ دست اندازی به ساحت حتی دور ترین افراد منسوب یا وابسته به این جریان، از سوی جنایتکاران حاکم بر میهن ما، بدون هیچ برو برگرد و الّا و امّایی به معنای دست اندازی به حریم تمام مردم ایران است؛ و جزئی است از دشمنی آنان با تمامی فرزندان ایران. اگر بحثی در کار باشد ـ که هست ـ بحثی است میان فرزندان ایران با یکدیگر در چگونگی مقابله با دشمنان سوگند خورده ی مشترکشان یعنی کلیت نظام کنونی، و به خصوص نیرو ها و نهاد های سرکوبگر نظامی و اطلاعاتی و قضایی آن.
اهریمن جماران و کارگزارانش باید بدانند که آنجا که پای خون فرزندان میهن به میان می آید، سبز و سرخ و سفید و زرد و نارنجی و بنفش و آبی و رنگین کمانی و بی رنگ و کرد و ترک و بلوج و عرب و آذری و همه و همه دست در دست هم دارند و تا سرنگونی این سفلگان از پای نخواهند نشست، و پاسخ هر قطره خون پاک به خاک ریخته را و هر جان سربلندِ به دار آویخته را به اینان خواهند داد. در آینده یی که خود این ها نیز دیگر می دانند که سخت نزدیک است...

۷ ـ و حالا که عبور از نظام در کلیت آن، نه از طریق آویزان شدن به دشمنان ایران می گذرد، و نه از طریق آوانتوریسم، و نه با چشم امید داشتن به خود نظام و عناصر تشکیل دهنده ی آن، باید به همان مفهوم همیشه مطرح «مسالمت و خشونت» (۴) نگاهی دوباره انداخت. مفهومی که در این مقام، هم نام آن نادرست است و هم صورت طرح آن.
شاید بهتر باشد به جای مسالمت، از اصطلاح «مبارزه ی مدنی»، و از آنچه خشونت نامیده می شود، در آنجا که به مردم برمی گردد از اصطلاح «قهر انقلابی» استفاده کنیم.
و هیچ دلیلی وجود ندارد که الزاماً یکی از این دو، نفی کننده ی آن دیگری باشد. یعنی می توان از این هر دو در کنار یکدیگر، و شاید هم اگر لازم شود به عنوان مکمل یکدیگر استفاده کرد.

این ها خطوط کلی محور هایی بود که به اعتقاد من باید الزامات جدید ورود به مرحله ی کیفی جدید را در آن محور ها نشانه کنیم.
به هریک از این محور ها بیاندیشیم و در باره اشان بگوییم و بنویسیم.
به سهم ناچیز خودم هم لازم می دانم که علی الحساب به عنوان «نُت»، و نه به عنوان خود بحث، در همین ارتباط، به چند نکته ی زیر اشاره کنم و تفصیل هریک از این موارد را برای بعد بگذارم:

۱ ـ قطعاً مجموعه ی نظام، در پی ۲۵ بهمن، خود را باخته است؛ و در نتیجه: دو فرصت برای دو طرف وجود دارد. فرصت در طرف دشمن: خود را جمع و جور کردن و راه های مناسب یافتن. و فرصت در طرف ما: این امکان را به دشمن ندادن.
پیشتر از این تأکید کرده بودم که شخص خامنه ای خواهان دستگیری موسوی و کروبی است، اما «عاقلان» نظام، یا کسانی که بالادست تر از او هستند این را نمی خواهند. به عنوان یکی از نشانه ها به خرده فرمایش های منصور ارضی پدرخوانده ی مافیای مداحان در ایران، و مداح محبوب و برگزیده ی مراسم «بیت رهبری»، در همین دی ماه گذشته، در ارتباط با «سران فتنه» توجه کنیم:
«حرف ما با سران قوا است، شما بیدار شوید... شما سعی کنید گرفتار شیطان نشوید. ما امروز خواهش می کنیم اما بعدا جور دیگری خواهیم گفت. آقا می گوید و آنها طفره می روند و آن را وتو می کنند.» (۵)
یادمان هست که عامل اصلی حصر منتظری نیز خود خامنه ای بود. تا جایی که در پی تلاش های ناموفق برای شکستن این حصر، منتظری یکبار با صراحت گفت که:
آن آقا [خامنه ای] می گوید تا زنده است نخواهد گذاشت که این کار انجام شود. (نقل به مضمون)

برای آن که هرچه بیشتر مانع آن شویم که نظام بتواند خود را جمع و جور کند و از عواقب ضربه ی گیج کننده ی ۲۵ بهمن و بعد از آن تا به امروز، بیرون بیاید، حرکت های اعتراضی در تمام اشکال ممکن و مقدور باید بدون کوچک ترین وقفه یی ادامه پیدا کنند. نه مثلاً سه شنبه به سه شنبه. و باز نه مثلاً فقط به صورت تظاهرات.
در حدود یک ماه قبل، پیشنهادی داده بودم (۶) که فکر می کنم بسیار کم هزینه، بسیار عملی، و بسیار پر سر و صدا می تواند باشد، و در عین حال، هم حضور زنده ی جنبش را مرتباً به خود ما و مردم جهان و به دشمن اعلام دارد، هم در ما شور و شوق و نیز اعتماد به نفس بیشتر به وجود بیاورد، و هم دشمن را گیج در گیج کند.
پیشنهاد بسیار ساده یی که در همان زمان هم اشاره کرده بودم که چون یا به موقع خود مطرح نشده است، و یا مطرح کنندگانش مشتی دلقک بوده اند، انسان در ارائه ی آن کمی پروای نام و ننگ می کند، اما نباید چنین باشد.
پیشنهاد من در قالب یک پرسش با پاسخ معلوم، این بود:
شما فکر می کنید که با این شهر های پرترافیک و پر از اتوموبیل، اگر در ساعات محدود و معینی از روز های مثلاً زوج یا فرد، که ضمناً پرترافیک ترین ساعات باشند، یکباره به مدت زمانی معین، مثلاً دو ساعت، بوق های ماشین ها به صدا درآیند چه اتفاقی خواهد افتاد؟

۲ ـ حالا که نظام، همه ی مرز ها را درنوردیده است، دیگر هیچ دلیلی وجود ندارد که در صورت فراهم آمدن امکان و ضرورت، «قهر انقلابی» را با مبارزه ی مدنی درهم نیامیزیم. اما طبعاً این کار (اگر قرار بر انجام آن باشد) باید با ظرافت بسیار، و کاملاً اندیشیده و سنجیده انجام بپذیرد. وگرنه، نتیجه یی معکوس خواهد داد.
چگونه؟ چگونه انجام دادنش را نمی دانم. اگر کسی می داند، بگوید و بنویسد. اما چگونه انجام ندادنش را می دانم:
ـ آوانتوریسم و چیز هایی در ادامه ی تز «زدن سرانگشتان رژیم»!
ـ به آتش کشیدن خودرو های افراد معمولی یا وسایل نقلیه ی عمومی، یا مراکزی که برای خدمات عمومی لازمند مثل مغازه ها، بانک ها، ادارات...
ـ آنارشیسم و هرج و مرج، که هم مطلوب حکومت است برای سرکوب، و هم مطلوب دشمنان خارجی ایران است برای اجرای نیات خود، و هم دلسرد کننده ی مردمان عادی.
ـ و از همه بدتر: کمک خواستن از قدرت های خارجی برای «آزادسازی ایران». اگر موارد قبلی را بتوان در کلمه ی «خشونت»، و نه «قهر انقلابی»، خلاصه کرد (که به حق نیز چنین است) مورد اخیر را حتی در کلمه ی «خیانت» نیز نمی توان خلاصه کرد. کلمه یی ننگین تر از «خیانت» و «جنایت» و این نوع کلمات باید برایش یافت.

در این مورد معین، جای گفتگو بسیار است، و صرفنظر از مختصر در مختصری که در بخشی از این مقاله آمد، و صرفنظر از آنچه قبلاً چند بار به اشاره یا به تفصیل نوشته ام (۷) با توجه به پاره یی تحریک و تحرکات جدید، مثل ورود دو ناوچه ی نظام به آب های مدیترانه با عبور از کانال سوئز، برای چندین و چندمین بار به همه و مخصوصاً به کسانی در جنبش که از امکانات خاصی برخوردارند یادآوری می کنم که:
برای شروع یک تجاوز نظامی، همیشه نیاز به یک جرقه وجود دارد. و این جرقه را دشمن می تواند خود به دست عناصر نفوذی یا به خدمت گرفته شده ی خود به وجود بیاورد. نه به دشواری، که به راحتی. و شاید درست در لحظه یی که انتظارش را نمی کشیم. ماجرای «خلیج تانکن» (۸) را که می دانید!
۱۲ اسفند ۱۳۸۹

توضیحات
۱ ـ انطباق فعال، مهم ترین ضامن پیروزی جنبش است ـ ۳ اسفند ۱۳۸۹
www.ghoghnoos.org
۲ ـ سخنان آتش افروزانه ی احمدی نژاد، جامعه ی جهانی را علیه کشور او متحد کرده است. و این یک خدمت بزرگ و کلیدی به اسراییل است.
این را رییس سابق موساد، افراییم هالیوی (هالیفی)، درتلویزیون عربی زبان «الحرّه» که تحت کارفرمایی آمریکا قرار دارد اظهار داشت.
او گفت که احمدی نژاد، هدیه یی بزرگ به اسراییل است. ما هرگز در موساد قادر نبودیم عملیاتی بهتر از آنچه احمدی نژاد برای ما انجام می دهد انجام دهیم.
«رییس سابق موساد: احمدی نژاد، هدیه یی بزرگ به اسراییل است!»، به همین قلم:
www.ghoghnoos.org
اگر محمود احمدی نژاد را مرم ایران در انتخابات ماه ژوئن، بار دیگر به عنوان رییس جمهوری خود انتخاب کنند، این هدیه یی به ما و لطفی در حق ماست... ما نیازمند به احمدی نژاد هستیم... بدون احمدی نژاد، کار ما در چالش با ایران دشوار خواهد بود...
این ها را در نشست بزرگ و تعیین کننده و پر سر و صدای ماه مه ۲۰۰۹«آیپاک»، بزرگترین و نیرومند ترین لابی اسراییل در آمریکا، دو تن از سخنرانان برجسته ی این لابی اظهار داشتند.
«بزرگترین لابی اسراییل در آمریکا خواهان انتخاب دوباره احمدی نژاد است!» ـ به همین قلم:
www.ghoghnoos.org
مگر ایران هم جزء «خاورمیانه ی بزرگ» نیست؟ چرا همه آری، و ما نه؟ ـ ۱۱ بهمن ۱۳۸۹
www.ghoghnoos.org
۳ ـ جان بولتون کیست و چه خوابی برای ایران دیده است؟
www.ghoghnoos.org
۴ـ خشونت و مسالمت را از نو تعریف کنیم ـ ۱۲ دی ۱۳۸۸
www.ghoghnoos.org
۵ ـ برای بعد از دستگیری احتمالی رهنورد و کروبی و موسوی آماده شویم ـ ۱۲ دی ۱۳۸۹
www.ghoghnoos.org
۶ ـ سه به علاوه ی یک پیشنهادِ احتمالاً عملی برای این روز ها ـ ۱۵ بهمن ۱۳۸۹
www.ghoghnoos.org
۷ ـ برای سرکوب جنبش، دارند به استقبال جنگ می روند ـ ۲۹ تیر ۱۳۸۹
www.ghoghnoos.org
جنبش باید هوشیار باشد؛ خطر در یک قدمی است ـ ۲۵ آبان ۱۳۸۹
www.ghoghnoos.org
مراقب جنبش خودمان باشیم ـ ۱۰ تیر ۱۳۸۹
www.ghoghnoos.org
۸ ـ از خلیج تانکن در ۱۹۶۴ تا خلیج فارس در ۲۰۰۸ ـ همان استراتژی دروغ و چالش جنگ طلبانه؟ ـ ۲۲ دی ۱۳۸۶
www.ghoghnoos.org


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست