گشتی های ساواک در تعقیب انقلابیون
یادی از پوران بازرگان: چهار سال گذشت
تراب حق شناس
•
این فایل های صوتی گزیده ای ست از شنود بی سیم گشتی های ساواک که به تعقیب و مراقبت انقلابیون می پرداخته اند. این نوارها در سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۵۲ و ۵۳ تهیه شده و برای پخش در رادیو میهن پرستان ارسال شده بود؛ اما چون آن رادیو تعطیل شد پخش نگردید
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱٣ اسفند ۱٣٨۹ -
۴ مارس ۲۰۱۱
«کسی که نمی جنبد سنگینی زنجیر را احساس نمی کند.»
روزا لوکزامبورگ
peykarandeesh.org
۱
پس از سالها که رکود و افت، سرکوب و کشتار، خبرهای هرروزهء تجاوز و اشغال و اعدام های دستجمعی بر صحنهء سیاست در منطقهء ما غلبه داشت، پس از سالها که لابه های تسلیم طلبی و توجیهات کرنش دربرابر سرمایه و زور فضا را انباشته بود، پس از سالها که اکتفا کردن به گدایی حقوق بشر آنهم از پایمال کنندگان آن، و نفرت از حتی حرف «براندازی» محتوای «فعالیت سیاسی» برخی از مدعیان بود، باری، پس از بحران سرمایهء جهانی در سال گذشته، و تحقیر دائمی توده های عرب چه در غارت اموالشان و چه در نابود کردن مردم فلسطین و حقوقشان، بالاخره نوبت شادی له شده ها و به جان آمده ها و تحقیر شدگان هم رسید. هیچکس به خاطرش هم خطورنمی کرد که توده های به جان آمده در کشورهای عرب یکی پس از دیگری به انقلاب توده ای دست بزنند و مصممانه آن را ادامه دهند. انقلاب ضرورتی ست که به گفتهء یک شاعر فرزانه: «می آید، می آید \ مثل بهار از همه سو می آید \ دیوار یا سیم خاردار نمی داند \ می آید، از پای و پویه باز نمی ماند» (از کوچه باغهای نشابور اثر شفیعی کدکنی). این زمانهء انقلاب های توده ای ست که یکی از دیگری شاهکارتر است و عصر ورود توده ها به تاریخ را صلا می دهد، عصر ابتکارها و سازمانیابی های بی سابقه، عصر جنبش های توده ای برخاسته از اعماق که نه سایهء خمینی ها بر سرشان سنگینی می کند نه گوششان به بیانات رهبران خود گمارده بدهکار است. باید هزار عامل دست به دست هم میداد، باید تراکم شرایط مادی و ذهنی به جایی می رسید تا چنین شاهکاری پدید آید که رئیس جمهوری های سلطنتی و بی شرم را نه تنها بلرزاند بلکه کله پا کند. چه سعادتی ست شاهد این تحولات بودن! تحولاتی که سالها انتظار اندکی از آن را می کشیدیم! تحولاتی که توده های ستمدیدهء عرب خالق آن هستند و شووینیست های ایرانی حسابی از آن دمغ شدند. یادتان هست چقدر دربارهء ذات دیکتاتورمنشی اعراب و مسلمانان و «تنها دمکراسی خاورمیانه در اسرائیل» هوچیگری می کردند؟ چقدر از پایان عصر انقلابات دم می زدند و حتی دست فوکویاما را هم از پشت بسته بودند؟ و برای «انقلاب مخملی» شان چه توجیهاتی سر می دادند؟
آگاهیم که بر سر راه موفقیت این انقلاب های توده ای چاه و چاله فراوان است و زحمتکشان به ویژه کارگران مهاجر رنج ها می برند و از همین الآن قدرتهای سرمایه داری محلی و جهانی طرح خفه کردن این انقلاب ها را در دست دارند، اما شب دراز است و قلندر بیدار. این توده ها که تجربهء هزاران نوع اسارت را با خود دارند بعید است که به آسانی سر فرود آرند. مهم این است که حتی اگر در این مسیر رهایی وقفه ای پدید آید توده های میلیونی که در کورهء انقلاب آبدیده شده اند درس هایی را که در این مدرسه فرا گرفته اند فراموش نخواهند کرد. فولاد سرگذشت حرارتی اش را حفظ می کند.
باری، در این روزهای پرشور و پر تأمل و سرشار از خبرهای خوش و غافلگیرکننده که از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس را دربرگرفته و به گفتهء روزنامه اسرائیلی هاآرتز، کسی که این روزها خواب ندارد ناتنیاهو است، و رابرت گیتس رئیس پنتاگون هشدار می دهد که هر رئیس جمهوری که به فکر حملهء نظامی در خارج آمریکا باشد مغزش معیوب است، آری در این روزها بسیار بجا ست از کسانی یاد کنیم که به امید رسیدن به چنین روزهایی از انقلاب توده ها، صادقانه به جان مبارزه می کردند و پنجه در پنجهء سازمانهای جهنمی سیا و موساد و ساواک انداخته بودند، روزگاری که پیروزی چون شمعی کم نور از دوردست کورسو می زد و آنها آن را چون خورشید پیش چشم می دیدند، روزهایی که مبارزه نه شهرت به بار می آورد، نه مقامی به کسی می رسید، نه دسته گل به گردن کسی می آویختند، بلکه تنها مرگ و زندان قسمت می کردند. بسیار بجا ست لحظه ای جدیت مبارزهء دشوار طبقاتی را در ذهن مجسم کنیم و به آنان که با سری نترس به انباشت تجارب مبارزاتی جوامع انسانی کمک کردند بیندیشیم؟ اسناد صوتی زیر شما را با خود به آن روزگار می برد، روزگاری که در خیلی عرصه ها هنوز به پایان نرسیده است.
۲
این فایل های صوتی گزیده ای ست از شنود بی سیم گشتی های ساواک که به تعقیب و مراقبت انقلابیون می پرداخته اند. این نوارها در سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۵۲ و ۵۳ تهیه شده و برای پخش در رادیو میهن پرستان ارسال شده بود؛ اما چون آن رادیو تعطیل شد پخش نگردید. این رادیو در آن زمان با همکاری مشترک جبههء ملی ایران در خاورمیانه و سازمان مجاهدین تأسیس شد و به همین نحو تا آخر اداره می شد و مخفیانه از عراق پخش می گردید. این جریان فعال در درون جبههء ملی (که بعداً «وحدت کمونیستی» نام گرفت) مدتی نمایندگی س چ ف خ را نیز بر عهده داشت. دو رادیوی دیگر یکی «صدای انقلابیون ایران» و دیگری «رادیو سروش» نیز به همین ترتیب، با مشارکت مجاهدین، و رفقای جبههء ملی، به وجود آمدند و ماهها ادامه داشتند.
باری، دریافت موج های کوتاه که ساواک و پلیس از آن استفاده می کردند، از طریق یک ابتکار فنی که مجاهد شهید مجید شریف واقفی با دستکاری در رادیوهای ترانزیستوری ساده انجام داده بود برای سازمان مجاهدین میسر شد. از آن پس با شنود دائمی بی سیم های ساواک و شهربانی، سازمان می توانست بداند که کدام منطقه مثلاً از تهران در محاصره است، گشتی ها مجهز به چه وسایلی هستند و به دنبال چه کسی می گردند و چه چیزهایی را در کوچه و خیابان کنترل می کنند و اطلاعات فراوان دیگر، تا بتوان از تور پلیسی فاصله گرفت و از ضربه خوردن جلوگیری کرد. از این طریق و با تحلیل اطلاعات می شد فهمید که یک ضربه از کجا وارد آمده و بدین وسیله از افتادن در دام توهمات و شایعاتی که گاه بی هیچ مسوولیتی بر سر زبانها می افتد و تر و خشک را با هم می سوزاند و به کل جنبش ضربه می زند جلوگیری کرد. در چارچوب همکاری هایی که بین سازمان مجاهدین و سازمان چریکهای فدائی خلق وجود داشته این امکان شنود رادیوی ساواک در اختیار رفقای فدائی قرار گرفته بود و آنها هم به این وسیله مجهز شده بودند (گفتنی ست که در پایگاه های سازمان پیکار نیز تا سال ۱۳۶۰ از این رادیوها برای شنود ارتباطات پاسداران و غیره استفاده می شد).
پوران بازرگان از ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۲ با فرار از دست ساواک که برای دستگیریش به دبیرستان دخترانهء رفاه (که وی مدیریت آن را بر عهده داشت) ریخته بودند در خانه های تیمی مخفی بسر می برد و یکی از وظایفش شنود همین ارتباطات گشتی های ساواک بود. او طی یادداشتی به یکی از این شنودها اشاره می کند:
«در آن سالهای خفقان و عملیات چریکی، کمیته [شهربانی] و ساواک با اکیپ های خود دائماً در سراسر تهران در پی مبارزین مسلح بودند و دائماً با بی سیم با اکیپ های خود در تماس. زنده یاد مجید شریف واقفی که در این کارها خبره بود [و مدتی مسوولیت نشریهء امنیتی سازمان را بر عهده داشت] با دستکاری در رادیوهای سادهء معمولی توانسته بود [ارتباطات] پلیس را ردیابی کند و [از این رو] با رادیوهای کوچک دستی می شد امواج پلیس و ساواک را شنید. از آن به بعد با گوش دادن مرتب به آن رادیو از تمام کارهای ساواک و اکیپ های او با خبر می شدیم و قرارها را قبلاً چک می کردیم. پس از این کشف، مجاهدین بلافاصله نمونه هایی از این رادیو گیرندهء امواج ساواک را در اختیار رفقای فدائی گذاشتند...
«حالا جریان رادیو و واقعهء روز ششم اردیبهشت ۱۳۵۳ را که خودم از بی سیم ساواک شنیدم برای شما بازگو می کنم. خوشبختانه پس از ۳۱ سال همه چیز در ذهنم نقش بسته است. در این روز از اردیبهشت ۵۳ من که به بی سیم ساواک گوش می دادم ناگهان متوجه شدم که مسألهء حادی در پیش است و ساواک مشغول عملیاتی ست. عملیات در خیابان ویلا بود نزدیک همان ایستگاه ویلا در خیابان شاهرضای قدیم، بین میدان فوزیه و میدان ۲۴ اسفند. اکیپ ها به مرکز می گفتند که همه چیز درست و مرتب است و سوژه هم خیلی طبیعی راه می رود (سوژه را ساواک به فردی می گفت که با خود سرقرار می برد تا فرد لورفته را شناسایی کند). در اینجا سوژه دختری بود که سر قرار می آوردند برای شناسایی رفیقش. در حینی که اکیپ ها منتظر بودند که فرد مزبور بیاید، ناگهان به مرکز خبر دادند که یک مرد وارد محوطه شد و می پرسیدند که او را دستگیر کنیم یا نه. مرکز جواب داد که قرار است زنی سر قرار بیاید، با آن مرد کاری نداشته باشید. برای من لحظات به کندی می گذشت. بالاخره اکیپ به مرکز گفت زنی وارد محوطهء قرار شده و سوژه هم خیلی طبیعی راه می رود. مرکز گفت فرد را تعقیب کنید. از قرار، فرد تعقیب شده متوجه وضع غیر عادی می شود. اکیپ ها تا میدان فوزیه فرد اول را تعقیب می کنند. در همین زمان، یک زن دیگر با زن اول تماس می گیرد. اکیپ این امر را به مرکز اطلاع می دهد. مرکز در جواب گفت فرد اول را بگیرید و دومی را تعقیب کنید (البته قصد آنها رسیدن به خانه ای بود که در کوچهء شترداران [خیابان ری] قرار داشت. در میدان فوزیه، فرد [زن] اول را که گویا، آنطور که بعداً فهمیدیم، شیرین معاضد بوده می گیرند و فرد [زن] دومی را که مرضیهء احمدی اسکویی بوده تا نزدیکی میدان ژاله تعقیب می کنند. در همین وقت، اکیپ می گوید: دومی به نظر می رسد مسلح است، چه کنیم؟ (می دانید که ساواکی ها بیش از مبارزین مسلح از جان خود می ترسیدند.) مرکز دستور داد به رگبار ببندید. در اینجا پروندهء دومی هم که مرضیهء اسکویی باشد بسته می شود. تا اینجا من خودم شخصاً از بی سیم شنیدم. بعداً از رفقای خودمان شنیدم که آن مردی که وارد محوطه شده بوده حمید اشرف بوده است. باری، موج بی سیم ساواک از آن روز به بعد قطع شد...».
این سطوری بود از نوشته ای در دفتر یادداشت پوران بازرگان. یاد او و رفقای مبارز و شهید مجاهد و فدایی که نامشان در اینجا آمده گرامی باد. بجا ست این شعر را به یاد آوریم که می گوید:
«به گلگشت جوانان یاد ما را زنده دارید ای رفیقان \ که ما در ظلمت شب \ زیر بال وحشی خفاش خون آشام \ نشاندیم این نگین صبح روشن را \ به روی پایهء انگشتر فردا...» (از محمد زهری)
اکنون دربارهء نوار تماسهای گشتی های ساواک:
از این ردیف اسناد صوتی دو حلقه کاست (هریک پشت و رو ۱۲۰ دقیقه) در دست است یکی همین شنود تعقیب و مراقبت گشتی های ساواک و دیگری یک مانور ژاندارمری که برای آزمایش و آمادگی پرسنل جهت مقابله با شورش های احتمالی انجام شده و چنانکه اشاره شد رفقا از داخل کشور آنها را در سال ۱۳۵۳ برای پخش از رادیو میهن پرستان تنظیم و ارسال کرده بودند.
نوار با پارازیت و موارد نامفهوم همراه است. اما این توضیحات که رفقا در همان سال ۱۳۵۳هنگام تنظیم کاست ها داده اند و تیتر هر قسمت محسوب می شود قابل شنیدن است، از جمله موارد زیر در روی اول کاست که در اینجا به نقل همین تیترها و نکات بسنده می کنیم:
ــ ... منازل بی شماری ست که بدون هیچگونه محدودیت و ضوابطی آنها را مورد یورش وحشیانه قرار می دهند و در صورت مشاهدهء موارد مشکوکی برای دستگیری کسانی که به آنجا می آیند در آن تله می نشینند...
ــ نمونه ای از چپاول اموال انقلابیون پس از دستگیری آنها،
ــ وقتی یک انقلابی شهید می شود از ترس اینکه مبادا رفقایش منزل او را تخلیه کنند، تمام منطقه ای که حدس زده می شود حدود منزلش باشد مورد بازرسی و کنترل قرار می گیرد،
ــ نمونه ای از فعالیت وسیع کمیته و همکاری گاردهای دانشگاهها برای دستگیری دانشجویان مبارز و احیاناً وابسته به گروه های چریکی،
ــ نمونهء تعقیب: دختری هست با شلوار ...، بلوز مشکی، موهای روشن بلند و قد متوسط،
ــ نمونهء دیگری از دستگیری ها و بازرسی هایی که توسط کمیته هر روز انجام می شود،
ــ نمونه ای از بازرسی و شناسایی محل یک قرار در پارک فرح در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۵۲،
ــ این هم چند نمونه از دستگیری هایی که در تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۵۲ توسط دژخیمان کمیته صورت گرفته است،
ــ قرار است تجمعی از طرف کارگران شرکت واحد انجام شود. مراقبت کنید و اطلاع دهید،
ــ خیابان پهلوی نرسیده به تخت طاووس، کوچهء افتخار،
ــ این صدای دکتر شیبانی مدیر عامل ذوب آهن است که از اتومبیل خود با بی سیم ساواک صحبت می کند،
ــ از دستوراتی که داده شده به خوبی مشخص می شود که به مأمورین دستورات اکید می دهند که رفت و آمدشان، تحقیق و بررسی شان، و حتی مراجعتشان برای دستگیری، حتی المقدور غیرمحسوس و مخفیانه باشد تا کسی متوجه نشود.
ــ این هم نمونه ای از وحشیگری مأمورین،
ــ اول تلفن می زنند تا اگر فرد در خانه بود اقدام به دستگیری اش کنند،
ــ دستگیری یک گروه چند نفری که البته با تعقیب و برنامه ریزی قبلی صورت می گیرد.
اما روی دوم کاست را که نسبتاً خوب شنیده می شود در سه فایل می آوریم با مطالبی از جمله:
ــ ملاقات زندانیان ضدامنیتی: ملاقات با زندانی احمد بناساز نوری را با خانواده اش کنترل کنید که رئیس زندان...
ــ مربوط به تعقیب خانمی ست که برای شرکت در سوگ یکی از افراد خانواده اش از خارج آمده و توصیه می شود که بدون اینکه او یا کسانش متوجه شوند، درمراسم شرکت کنید، زیر تابوت را بگیرید و بلند لااله الا الله بگویید و از او دود بگیرید یعنی عکس بگیرید.
ــ مواخذهء فرمانده اکیپ ساواک از یک ساواکی دیگر،
ــ دربارهء تشکیل ساواک نهاوند: اطلاعیه ای را دیکته می کند،
ــ مربوط به اعتصابات کارگری...
سه فایل صوتی را از سایت اندیشه و پیکار بردارید و بشنوید.
www.peykarandeesh.org
|