سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دگردیسی سیاسی در خاورمیانه و موقعیت اسراییل


محمدرضا فطرس


• تا زمانی که اسراییل به عنوان یگانه مرکز دموکراسی در خاورمیانه باقی بماند، همواره از امتیازات بی‌دریغ غرب برخوردار است، اما تولد کشوری دیگر در این منطقه با حاکیت مردم، می تواند این توازن را به هم بریزد و به نبردهای بی‌پایان اعراب و اسراییل پایان‌ دهد. این فروریختن سمبل دموکراسی در خاورمیانه، دست‌مایه‌ی نگرانی‌های دیگر هم برای اسراییل هست؛ از بین رفتن مصونیت جهانی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۴ اسفند ۱٣٨۹ -  ۵ مارس ۲۰۱۱


تحولات بخش ملتهب کره‌ی زمین، می‌تواند آغازی برای توازن این میانه‌ی خاوری با سرزمین‌های چهارسو‌ی دیگر خاک‌زمین باشد. تونس، مصر، لیبی و کشورهای دیگر شمال آفریقا و هم‌چنین، جنبش‌های سرکوب‌شده در ایران و چندکشور دیگر شمال و جنوب ایران، همه و همه نشانه‌های تلاش ساکنان خاورمیانه است برای هم‌گنی سیاسی با کشورهای دیگر دنیا. اما تا چه اندازه می‌توان به نتایج این حرکت‌های مردمی دل‌بست؛ مردمی که در حوزه‌ی حفاظت‌شده‌ی آمریکا زنده‌گی می‌کنند و زیر سایه‌ی اقتدار حافظ منافع این کشور قدرت‌مند زنده‌گی می‌کنند؛ اسراییل.
فساد تمامیت‌خواهان و ظلمی که بر مردم‌اشان می‌کنند، اسلام‌گرایان تندرویی که با آتش، دین می‌پراکنند و نظام‌های رشوه‌گستر و فاسد، موانع اصلی دورماندن کشورهای خاورمیانه از مدنیت جامع‌گراست. اما علاوه‌بر اینها، عامل دیگری هم هست که به عنوان هزارتویی چند وجهی، خاورمیانه را در مرکز توجه جهانیان قرار داده: چالش‌های ناشی از تقابل فرهنگی اعراب و اسراییل.
اسراییل، تنها کشوری‌ست که به استناد دلایل بی‌شمار، تفاوت‌های فاحشی با سایر کشورهای خاورمیانه دارد. اولین‌اش اینکه، کشور یهودیان از شصت‌وسه‌ سال پیش، یعنی سرآغاز بنیادش، یگانه حاکمیت مبتنی بر دموکراسی در منطقه را داشته، دومین‌اش هم مبتنی‌ست بر توامان‌بودن تولد این کشور با هم‌آرایی آمریکا و کشورهای اروپایی، یعنی همانی که، آن را به قوی‌ترین یار سیاسی آنها در خاورمیانه تبدیل کرده. اسراییل در خاورمیانه به عنوان پایگاه تفکرات جهان غرب به‌شمار می‌رود و حاکمیت این کشور هم همواره در این راستا قدم‌برداشته و هرگز مخالفتی نشان‌نداده‌است. حمایت‌های بی‌دریغ و همه‌جانبه‌ی غرب هم، تا بدان اندازه بوده که فاصله‌ی سیاسی و اقتصادی اسراییل و سایر کشورهای منطقه روزبه‌روز افزون‌ترشده؛ آنقدر که ایهود باراک در تعریف جایگاه کشورش در منطقه گفته بود:«اسراییل به مانند ویلایی‌ست در جنگل»؛ باراک اما به عوامل خارجی این ویلا‌شدن اسراییل اشاره‌ای نکرده بود.
با این همه، حالا دیگر این جنگل رو به تغییر گذاشته؛ از تونس تا قاهره و از طرابلس و میدان مروارید صنعا تا خیابان آزادی تهران، فریاد دموکراسی به گوش می‌رسد؛ نوری که در جنگل تابیدن‌گرفته، گرچه از سوی غربی‌ها با تردید، ولی توام با خوش‌بینی نگریسته می‌شود. علارغم این برخورد دو سویه، اسراییل با اندکی فرضیه‌های امیدوارکننده با نهایت ترس به این پوست‌اندازی‌های اطراف خود خیره‌مانده. برای اسراییل همه‌چیز می‌تواند تهدیدی برای از سرگرفته‌شدن جنگی قدیمی باشد. پر واضح است که هرگونه تحول یا انقلابی در خاورمیانه، به طور حتم، نه فقط بر موقعیت اسراییل تاثیرمی‌گذارد که نقش آمریکا و اروپا را نیز به چالش می‌طلبد.
غربی‌ها از سال ۱۹٨۹ و بعد از شروع تحولات سیاسی در اروپا انتظار می‌کشند تا با هر جنبش و اعتراضی، دیگرگونی بنیادین دیگری در بگیرد؛ همان‌گونه که دیوارها در اروپای شرقی فرو ریختند، می توان به ساده‌گی منتظرماند تا صحراهای کشورهای عربی هم به گلستان تبدیل شود. در مقابل، اسراییلی‌ها به‌جای اندیشیدن به انقلاب بورواژی ۱۷٨۹ در فرانسه به ترور راهبی فکرمی‌کنند که جنگ‌های ناپلئون را کلیدزد. این دو احتمال در بررسیدن تحولات خاورمیانه، به شکلی دیگر برای تحلیل‌گران هم وجوددارد: انتظار برای شادمانی تحولاتی ریشه‌دار، آن‌گونه که در کشورهای اروپای شرقی شکل‌گرفت و یا استقبالی تلخ از جنگ‌های ویران‌گر و به‌هم ریخته‌گی بیشتر در این منطقه.
برای تایید هر دوی این گمانه‌زنی‌ها، نشانه‌ها و شواهد بسیاری وجود دارد اما آنچه بر هرکدام از اینها مهر تایید می‌زند، همانا گذر زمان است. آنچه نیز مبرهن است، نقش غیرفعال اسراییل و آمریکا در نتایج این تحولات است و نقش اصلی تصمیم‌گیر هیچ نیست مگر خیابان‌های کشورهای ملتهب و اتاق فکر آنها. ارزش این وضعیت آنجا به نهایت می‌رسد که مردم خواهنده‌ی تغییر، می‌توانند در این برهه با رویکرد به آرزوهای تاریخی خود و اهداف نوگرایانه، مسیرهای نوین منتهی به سمت دموکراسی را طی‌کنند.
در این تلاش کشورهای خاورمیانه اما نکته‌ای خودنمایی می‌کند و آن بازخورد چالش‌های فرهنگی کشورهای عربی با اسراییل است که می‌تواند در درون این کشورها به گونه‌ای دیگر بازتاب پیداکند؛ چالش میان نسل جوان فیس‌بوک‌مدار با دو گروه طبقه‌ی متوسط: دین‌مدارانی که بنیادگرایی را در دامان خود می‌پرورند و یا ملی‌گراهای دو آتشه.
این گذار احتمالی اما، نزاع اسراییل و همسایه‌گان‌اش را به سرعت در پس زمینه‌ی تحولات موجود قرارمی‌دهد. این یعنی احیای سنت قدیمی اسراییل-دشمنی که بارها در لابه‌لای فریادها در میدان تحریر به گوش رسید، اگرچه در مجموع به هدف اصلی معترضان تبدیل نشد. تا به امروز در هیچ‌کدام از اعتراضات، پرچم اسراییل و یا حتا آمریکا به آتش‌کشیده نشده و هر چه سوخته، تصاویر مبارک، بن علی و قذافی بوده. با این همه، یک تاثیر خارجی می تواند همه‌چیز را جابه‌جاکند و آن‌چه می‌تواند از آن جلوگیری کند، موضع‌گیری به‌موقع آمریکا، اروپا و یا حتا خود اسراییل است. این واکنش، از لغزش‌های آتی جنبش‌ها و اعتراضات به سمت بنیادگرایی ضد یهودی و آمریکایی پیش‌گیری کند. یعنی همان واکنشی که به سرعت از جانب دستگاه‌های حکومتی آمریکا و اروپا صورت گرفت و شگفتی ایرانیان را برانگیخت که آغازگر اعتراضات دموکراسی‌خواهانه در خاورمیانه بودند و هرگز جنبش آنان مورد حمایت جدی قدرت‌های جهانی قرارنگرفت.
با همه‌ی این دوراندیشی‌ها و نگرانی دولت‌های آمریکا و اروپا، از کاخ‌سفید تا دفتر صدراعظم برلین و کاخ ‌الیزه در پاریس، اسراییل تا به امروز سکوت اختیار کرده. شاید به نوشته‌ی تحلیل‌گر آلمانی بتوان استناد کرد که معتقد است نه فقط اسراییل به محبوبیت خود در منطقه تمایلی ندارد، بلکه کسی در میان همسایه‌گان اسراییل هم، چندان تمایلی به برقراری رابطه‌ی صمیمی با این کشور نشان نمی‌دهد. آنچه از اسراییل باید توقع داشت، حفظ خونسردی‌ست و اینکه با بیش‌ترشدن اعتراضات، کنترل‌اش را از دست ندهد. این نظر تحلیل‌گر آلمانی زمانی دقیق‌تر می‌شود که جمله‌ی بنیامین نتانیاهو را در روزهای آغازین اعتراضات مصر به یاد آورد که بر افزایش بودجه‌ی نظامی و گسترش آن تاکیدمی‌کرد.
در کنار حاکمیت اسراییل، قدرت‌داران دیگری هم هستند که با نگرانی تحولات کشورهای عربی را دنبال می‌کند و در واکنش به این تحولات، دست به کاری عجیب زدند؛ حکومت‌داران ایران با ارسال ناوچه‌های جنگی به کانال سوئز، نشان دادند که به مانند اسراییلی‌ها، چندان از تحولات منطقه دل‌خوش نیستند. آنها با پیش‌بینی نگرانی‌های اسراییل به اوضاع منطقه، سعی کردند با این کارشان، دیگاه امیدوارکننده‌ی برخی از سیاست‌مداران اسراییل را به سوی بدبینی مطلق تغییردهند و اسراییل را وادارکنند تا واکنشی خصمانه از خود نشان دهد. حکومت ایران با واکنش اسراییل می‌تواند بهره‌ی بسیار ببرد. حکومت ایران در تلاش است تا اسراییل را به کانون توجه مردم کشورهای تحول‌یافته تبدیل کند تا از این طریق اسلام‌گرایان افراطی را فعال‌کند که این روزها برای قدرت‌گرفتن خیز برداشته‌اند. علاوه بر این، دولت تمامیت‌خواه ایران در جست‌وجوی راهی‌ست تا حرکت‌های اعتراضی داخل ایران را نیز برای همیشه خاموش کند و تصور می‌کند که با ایجاد بحران‌های برون‌مرزی بر این مشکل خود غلبه می‌کند.
تا زمانی که اسراییل به عنوان یگانه مرکز دموکراسی در خاورمیانه باقی بماند، همواره از امتیازات بی‌دریغ غرب برخوردار است، اما تولد کشوری دیگر در این منطقه با حاکیت مردم، می تواند این توازن را به هم بریزد و به نبردهای بی‌پایان اعراب و اسراییل پایان‌ دهد. این فروریختن سمبل دموکراسی در خاورمیانه، دست‌مایه‌ی نگرانی‌های دیگر هم برای اسراییل هست؛ از بین رفتن مصونیت جهانی، یعنی همان اتفاقی که به تازه‌گی در شورای امنیت سازمان ملل رخ‌داد و ۱۴ عضو این مجموعه خواستار پایان‌بخشیدن شهرافزونی اسراییل شدند. در میان آنها حتا انگلیس، فرانسه و آلمان نیز بودند، یعنی کشورهایی که از حامیان دائمی اسراییل به‌شمار می‌آمدند. آنچه بر این مصوبه خط بطلان کشید، وتوی آمریکا بود.
حالا باید منتظر ماند و با پیش‌رفت رویدادها در خاورمیانه، شاهد موضع‌گیری آمریکا در برابر دموکراسی عربی بود؛ این همانی‌ست که زودتر از هر چیزی به تعیین تکلیف فلسطینی‌ها می‌انجامد و به طولانی‌ترین بحران جهان، پایان خواهد داد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست