ضرورت اتحاد نیروهای سکولار
سیروس ملکوتی
•
هیچ قطب و نیروی سیاسی قادر نخواهد بود به تنهایی سکان این کشتی گمشده در امواج ویرانگر را به تنهایی در دست بگیرد. تنها راه بیرون امدن از پیله هاییست که خود را اسیر ان نمودیم. همان پیله هایی که روزگاری گمانمان بود طرح هم اوایی هاست و راه رهایی، اما میبینیم که همه قوایمان به انسداد و بن بست ها دچار امده است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۶ اسفند ۱٣٨۹ -
۷ مارس ۲۰۱۱
صحنه اجتماعی ارایش ناهمگونیست از درک و گرایشات گوناگون اندیشه مدیریت سیاسی . تضادی اشتی ناپذیر میان جوهر اعتراض در تقابل با حاکمیت و مدیریت اجباری یا نمادین جنبش به تصویر کشیده میشود. حل این تضاد دو راه بیش ، پیش روی نمی نهد. تسخیر یا تسلیم.
اصلاح طلبان حکومتی و هم اندیشان چپ و راست انان در چنین برزخی اگاها نه این دوگانگی را توهم سازی مینمایند. از سویی در اشکارا از ماندگاری در حاکمیت اصلاح پذیر سخن و وعده می اورند و از سوی دیگر زمزمه ناروشنی را در ذهنیت اجتماعی میپرورانند که گویا این بیان ماندگاری بهانه ایست برای شکستن هرم قدرت تا گذار با کمترین هزینه ممکن گردد.
با چنین سیاستی قادرند بجای بیان زلال و روشن بدیل ، خود را در غبار ناروشنی ها حفظ نموده و شرایط مدیریت نمادین و اجباری خود را به مدیریتی گزینشی و مقبول نزد دلاوران معرکه تغییر ارایش دهند.
هرگاه بر منشور اشکار و بیان شده انان استناد اوریم در برابرت منشور نانوشته و ناگفته زمزمه را برهان می اورند.
در این وادی گمگشت گزینه ها ، و یا دوگانگی گزینه ها ، فریاد و جوهر حقیقی اعتراض با همه حضور درخشان خود نمی تواند مدیریت اندیشه خود را در بستر سیاست بیابد ، زیرا توانهای سیاسی که گذار از حاکمیت را نشانه گرفته اند خود نیز در برزخی ماندگار تنیده اند و گویا هنوز فصل تنیدن را بر هم اوایی با معرکه مبارزه ترجیح میدهند. زیرا قادر نمی گردند ذهنیت پیشین خود را به کناری نهند و با داده های حقیقی پیش روی منشور دیگری را میزبان گردند. این ذهنیت تاریخی اما بیمار تر از ان است که بتواند در بستر مبارزات معاصر دخالتی تاریخ ساز داشته باشد. احزاب و سازمانهای سیاسی که گذار از حاکمیت ولایی را با ادراک گوناگون خود نشانه گرفته اند اسارت خود را در کارنامه سیاسی خود و دیگران انچنان فراهم اوردند که قادر نمی گردند داده های متغیر زمان خود را حتی در دگر گونه بود خود دریافت دارند . در برابر این ماندگاری اما مدیریت اصلاحات
قادر است نقش افرینی کند و خود را به مثابه تنها بدیل ممکن در صحنه ارایش دهد.
در میانه چنین ماندگاری و برزخی، اندیشه ای بروشنی بدیل ممکن را پیش روی مینهد ، این اندیشه بجای کارنامه و پیشینه های سیاسی ، برنامه سیاسی را بر بنیاد حداقلهایی ازوجوه اشتراک بمیان میکشد.بر این باور است که اتحاد میتواند بر بنیاد درک مشترک در گذار از نظام و حاکمیت ولایی ، پذیرش نظامی سکولار و دمکرات، متکی بر ارزشهای حقوق بشری پدید اید. این اتحاد به معنای هم امیزی و یگانگی اندیشه نهایی نیست تنها واهه ای را برای ایجاد فضایی که بتوان ازادی انتخاب و گزینه های سیاسی را ممکن سازاند در بر میگیرد. در برا بر چنین بدیل روشن و ممکن اما ما شاهد سکوت و نظاره حوادث بیش نیستیم. هراس از هم امیزی با نیرویی که سالها دشمن سروده شد همه دینامیزم و قوه تحرک نیروها را در خود تنیده است. عامل دیگر بازدارنده در این میان عدم درک نیروها و توانهای سیاسی از طرح یک جبهه برای حداقلها و حد اکثر دادخواهیهای سیاسیست.
در طی همه این سالها سازمانها و احزاب سیاسی در طراحی قطب بندیهای سیاسی قادر نگردیدند بدیل خود را جهانشمول سازند.
انچه بر جای نهاده شد بدیل های ناممکن و متضادیست که نه تحولی را در این واهه از زندگی سیاسی ممکن میسازد و نه قادرند مدیریت مبارزه را در اختیار اورند، اما این مجموع میتوانند بازدارنده قوای یکدیگر و عاملی برای بدیلهای پوپولیستی گردند.
با نگاهی به قطب بندیهای گروهی نیروها و طرح بدیلهای ناممکنشان در این برهه میتوان این گتوهای سیاسی را بازیافت . از احزاب چپ تا مجاهدین و احزاب قومی و سپس ملی همه انچنان در طرحهای درونی خود گرفتار امدند که یارای دخالت حقیقی را از خود سلب نموده اند. انقدر بر غرور گروهی خود الوده اند که تصور دارند پذیرش طرحی نوین و برانداز اما ممکن به مفهوم نابودی قاموس باور و گمانشان هزینه میشود. حقیقت تلخ دیگر در این روایت دلهره اور در این است که بر خلاف برخی از اندیشه های انکار گرا نمی توان از وجود چنین توانهایی برای هر اتحاد ملی گذشت و خود را بر اساس فردیت ها بنا نهاد. شاید اگر سالها پیش این نیروی پراکنده را در سامانه نوین اندیشه گرد هم می اوردیم امروز قادر میشدیم دخالت سازمان یافته ای را عملی سازیم اما در این تنگنای حوصله مبارزه و تغییر یک اتوپی خواهد بود که بتوان بدیلی را با هم اوایی فردیت های پراکنده فراهم اورد. امروز مسئولیت تاریخی نیروهای سیاسی که مدعی گذار از کلیت نظام هستند بیش از پیش میرود.
تکرار بی دریغ در درون ماندگاریشان و عدم پذیرش ارایشی نوین بر بنیاد یک برنامه حداقل با حضور همه قطبهای سیاسی –اجتماعی ، انان را در فردای شولات سیاسی با حاکمیت تکرار واره همین نظام مسئول خواهد ساخت. سی و دو سال پرداخت و هزینه سنگینی با جان و روان خود دادیم. حاکمیت ولایی قادر گردید ویرانه ای را برای ایندگان بر جای بگذارد که ترمیم ان دهه های متمادی را به خود تخصیص دهد. میلیونها جوان اسیر اسیبها و دردهای اجتماعی قوای حقیقی خود را از دست دادند. هر روز که از ماندگاری این نظام بگذرد انبوهی از ویرانی انباشت سرمایه ملی ما میگردد. حوصله تردید و شکیبایی ماندگاری دیریست که پایانه خود را درنوردیده. همچنین تکیه بر باور و حقانیت گروهی نیز مفهوم خود را از دست داده است. هیچ قطب و نیروی سیاسی قادر نخواهد بود به تنهایی سکان این کشتی گمشده در امواج ویرانگر را به تنهایی در دست بگیرد. تنها راه بیرون امدن از پیله هاییست که خود را اسیر ان نمودیم. همان پیله هایی که روزگاری گمانمان بود طرح هم اوایی هاست و راه رهایی، اما میبینیم که همه قوایمان به انسداد و بن بست ها دچار امده است . بنابراین تنها میماند گزینه حیات در ایجاد راهی دیگر اما بر بنیاد داده ها و دریافت حقیقی زمان.
سیروس ملکوتی
|