یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

به مناسبت ۸ مارس
به مبارزه زنان بپیوندیم


فیروز نجومی


• زن با پسوند "آزاد،" کابوسی است هراس آفرین در جهان بینی حکومت ولایت، علما، فقها، مجتهدین و یا آیت الله ها، مراجع تقلید، حجت الاسلامها و طلبه های حوزه های علمیه. بختک ی ست که بر تخت سینه شان سنگین نشسته، و ترس و وحشت مرگ را بر وجود شان مستولی میسازد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۷ اسفند ۱٣٨۹ -  ٨ مارس ۲۰۱۱


زن با پسوند "آزاد،" کابوسی است هراس آفرین در جهان بینی حکومت ولایت، علما، فقها، مجتهدین و یا آیت الله ها، مراجع تقلید، حجت الاسلامها و طلبه های حوزه های علمیه. بختک ی ست که بر تخت سینه شان سنگین نشسته، و ترس و وحشت مرگ را بر وجود شان مستولی میسازد. نه اینکه ریاضت کشی و تحمل رنج الله شناسی، آنان را همچون کشیش های کاتولیک از ارضای شهوت خویش، محروم نموده باشد. الله، مرد را به لذت بری از زن تشویق کرده است. الله زن را برای مرد خلق نموده است، برای خشنودی و رضای بنده ی خود. الله مرد را بنده ی خاص خود بشمار میآورد. اما زن را به بندگی مرد در آورده است. کشت زاری خلق کرده است برای مرد. به مرد توانایی داده است که بهره برگیرد از زنان و شهوت خود فرو نشاند. در واقع تخم حرم سرای خلفا و پادشاهان و ارباب ان را پیامبر اسلام پاشیده است. چرا که زنان پیامبر اسلام بیشمار بودند و شهوت ش سیر ایی ناپذیر. بهمین دلیل اسلام با زنان آزاد، جاودانه در ستیز و خصومت است. چون زن که آزاد شد، که مستقل شد، طغیان و عصیان میآورد، بنای حرم سرا را ویران نموده و می نهد نقطه ی پایان را بر حکومت ولایت تا قیامت. یعنی که زن آزاد شالوده ی نظام اسلامی را که مبتنی بر تسلیم و اطاعت است بخطر میاندازد*.

بعید بنظر میرسد که بر سر درس و بحث مجتهد و یا آیت الله ای، بر فراز منبر خطابه و موعظه ای، ترس و وحشت از زن با پسوند آزاد بیان نگردد. که خود را در بحث در باره حجاب و یا "بد حجابی،" بیان میکند. فغان مراجع تقلید و آیت الله ها از عدم کارآیی نیروهای مجریه و قوای انتظامی بپا ست. آیت الله مکارم شیرازی در پا فشاری در اجباری ساختن حجاب به هدایت "دولت " میپردازد که چگونه شغل و حقوق زنان را وابسته به رعایت اکید مقررات حجاب نمایند.

حجاب، اما چیزی نیست که زن خود را زیر آن پنهان کند. بنیان نظم و انضباط شریعت دین اسلام است. تردید مدار که اگر زن حجاب از سر بر گیرد و خود را از بند باید ها رها ساخته و بنمایاند آنچه که هست، نشانی از نظام اسلامی در ایران زمین بر جای خود نخواهد ماند. چرا که حجاب انکار وجود زن است. در بهترین و پسندیده ترین وجه اش، حجاب فعالترین اعضای بدن زن را به بند میکشد. یا باید از دست های خود برای نگاهداری حجاب بر روی سر استفاده نماید و یا دهان خود را بدین منظور بکار گیرد. حجاب حتی زمانی که با زن پا به عرصه وجود میگذارد و به بخشی از خلق و خوی زن در میآید، نشانی از تبعیض و جدایی زن از مرد است. نزدیکی و آمیزش و معاشرت جنسیت ها، نشانی بر ضعف و تنزل دین است و اخلاق. یعنی پذیرفتن حجاب، حتی به رضا و دل بخواه، به هیچ وجه در معنا و مفهوم و ماهیت ش تغییری ایجاد نمیکند.

قشری که خود را "روحانیون " نامیده اند و به واسطه اش، خلق و خوی و رسم و رسوم جامعه را تعریف و تعیین میکنند، همه خواهان یک جامعه ی اسلامی اند، بویژه از نوع ولایتی آن ، آنجا که ولایت امر و اراده ی الله را حاکم بی چون و چرا بر جامعه میسازد. به این دلیل است که جامعه ی اسلامی، یک جامعه ی سالم است. زیرا که قبل از هر چیز در جامعه اسلامی، حضور زن مشروط و وابسته به ضوابط و تشریفاتی ست. عدول از نظم و انضباط حجاب است که جامعه را به سراشیب انحطاط و تباهی سرازیر میسازد. چرا که آشکار شدن رخ و موی و اندام زن، ضربه ی بزرگی ست بر نظام مالکیت مرد بر زن، نظامی که الله با عقل بیکران ش طراحی نموده است. چه مالکیت بر زن، بیانگر تسلیم به اراده و حکم الله است. مرد شرعن مکلف است که زن خود را تحت اختیار و کنترل خود داشته باشد. در پیروی از حکم الله است که نظام ولایت، مرد را در کلیه زمینه های حقوقی و مالی و عهد و قرارداد، طلاق و ازدواج و مسائل خانوادگی، ارجح و برتر دانسته و حمایت مینماید. حجاب را باید بیانگر این تبعیض و بی عدالتی و اسارت و بندگی در تحت حکومت ولایت دانست.

دوستان مارکسیست و انقلابی بد نیست که باین واقعیت نیز توجهی کنند که در جامعه ی اسلامی، این سرمایه داران نیستند که زنان را باسارت و بندگی در میآورند. مالکیت مرد بر زن در کتاب الله نوشته شده است. قبل از آنکه سرمایه دار به استثمار نیروی کار زن بپردازد، حوزه های علمیه هستند که جایگاه و موقعیت زن را در جامعه تعریف و تعیین میکنند. بنابراین، اگر در گفتار خود نسبت به جایگاه زن در جامعه صادق اند، باید در پی ویران ساختن نهاد و نگرشی باشند که زن را در جامعه ی ما خوار و حقیر نموده است. از دوستان کمونیست انقلابی باید پرسید که آیا میتوانند جایگاه و حق و حقوق زنان را در جوامع سرمایه داری با جایگاه و حق و حقوق زنان در جوامع اسلامی از جمله جامعه ی ولایت سالار ایران مقایسه نمود؟ زنان ایرانی همراه با زنان مسلمان جهان در دست سرمایه داری نیست که اسیراند. آنها اسیر احکام شریعت اند و تعصبات و تبعیضات حاصل از آن. بعید به نظر میرسد که سرمایه داری را یافت که سنگسار زن را مورد تایید قرار دهد. سنگسار زن، حکم الله است. اگر دست روحانیون باز بود بدون تردید مجازات سنگسار زن را به یک امر عادی و طبیعی تبدیل مینمودند. مارکسیست های انقلابی ما پیوسته از نگریستن در چشمان الله اجتناب ورزیده اند.

اسارت زن در جامعه در واقع در ستیز و خصومت با منافع سرمایه داری ست. سرمایه دار نمیتواند زنی که در بند است مورد استثمار قرار دهد. آیت الله ها، همه ستایشگر زنی هستند در بند. مثل زنان خود آنها که هرگز نگاه نامحرمی بر رخ آنها نیافتداه است و به گوش غریبه ای صدای شان هرگز نرسیده است. رهایی زن از قواعد و مقررات تحمیلی، برابر است با عفت و عفاف و ناموس سوزانی. حال آنکه سرمایه داری تنها میتواند از زنی که آزاد و مستقل است بهره ور ی کند. کمونیست های ایرانی فراموش میکنند که مارکس و انگلس در بیانیه کمونیست خود به تحسین و ستایش بورژوازی میپردازند به آن دلیل که دهقانان را، چه زن، چه مرد به کارگر آزاد تبدیل میکند و با بکارگیری نیروی کار آزاد آنها است که جامعه ای پویا و بالنده بوجود میآورند. بورژوازی، بنا بر گفتار آن دو انقلابی، نه تنها روابط تولیدی را از بنیان دچار دگرگونی میسازد بلکه قید و بندهای خرافاتی را در هم فرو میریزند و عقل و خرد انسان را جانشین احکام الهی میکنند. مارکس حتی معتقد بود که تمدن سرمایه داری است که میتواند نظام های استبدادی و عقب مانده ی آسیایی را نجات بخشد. جالبتر آنکه کمونیست های اصلاح شده ی ایرانی خواهان آزادی و دموکراسی اند، اما به ویرانی سرمایه داری، نظامی که آنرا خلق کرده است و نگاه داشته است، کمر بسته اند. حال آن که آزادی و دموکراسی با ظهور بورژوازی پا بعرصه وجود گذاشته است.

خصومت با سرمایه داری و انکار نقش مترقی و رها کننده ی آن که حتی لنین بدان معتقد بود، پوششی است بر گریز و امتناع از روی در روی قرار گرفتن با دین و نقش تاریخی آن در به بند کشیدن جامعه ی ایران بویژه زنان، قرنها پیش از ظهور سرمایه داری. بقول معروف وقتی که پای دین به میان میآید، مارکسیست لنینیست های وطنی خود را بکوچه علی چپ میزنند، کوچه ای که وجود خارجی ندارد. یعنی که انقلابیون ایرانی از نگریستن در چهره دین وحشت دارند. شاید به آن دلیل که خود را در آن میبینند و از آنچه می بینند احساس خشنودی نمیکنند.

اما واقعیت آن است که اگر جنبش سبز در خرداد ماه 1388 آغاز گردیده است، جنبش زنان از سال 1357 به عرصه ی وجود گام نهاده است و پیوسته سوی آن سوی رهایی از نظم و انضباط شریعت بوده است که بر سراسر زندگی روزمره آنها سلطه افکنده است. حکومت ولایت بجای آنکه زنان را به بیخ خانه براند و در انقیاد مرد در آورد، زنان را از همان آغاز بر صف اول مبارزه با خود قرار داد. از همان آغازین لحظات صعود بر منبر قدرت، زنان زیر نظارت و کنترل خاص نیروهای انتظامی، گشت های مختلف ارشادی قرار گرفتند. زیر بار حجاب رفتند زنان، چون مردان "آزاد " ایران بویژه چپ های انقلابی از یاری رساندن به آنان خود داری نمودند. حجاب را مشکل جامعه نمیدانستند. آنها میخواستند کارگران را آزاد نموده و با سرمایه داری و امپریالیسم بجنگ بروند. زنان به حجاب تن دادند اما نه به آن حجابی که نظام ولایت آرزومند آن بود، "چادر" اجباری که چیزی بجز تسلیم و اطاعت مطلق و تن دادن به اسارت نبود. روسری و مانتو به ابتکار زنان تثبیت گردید. ولی با رنگ و اندازه ای محدود. آرایش زنان نیز مورد تفتیش قرار گرفت. بهمین دلیل زنان بطور روز مره با عوامل اسارت و سرکوب روی در روی بودند، بقیمت چه مزاحمتها، چه تحقیرات، چه تنبیه ات و چه مجازاتی. اما روزی نبوده است که روسری ها، مانتو ها، آرایش ها تغییر نکند و خشم نیروهای ارشادی و امنیتی را بر نیانگیزد. در نتیجه بگیر و ببند زنان هرگز پایان نپذیرفته است.

دگرگونی ها و تغییرات جهان مادی از جمله افزایش جمعیت، زنان را از بند خانه رها ساخته است. زنان ایرانی مثل همه زنان دنیا اول به استقلال و آزادی خود میاندیشند. شغل و درآمد نیز حق آنها است. زن برای مادری و همسری پای به جهان ننهاده است. وابستگی زن به مرد به پایان رسیده. زنان ایرانی نه تنها بطور روز افزونی در بازار کار حضور فعال یافته اند بلکه در تحصیلات دبیرستانی و دانشگاهی نیز از مردان سبقت گرفته اند. که خود هر چه بیشتر سبب نگرانی نظام ولایت گردیده است. بعبارت دیگر، زنان علیرغم تمامی قید و بند های شریعت و نا برابری های و تبعیضات جنسی و حقوقی توانسته اند به پیش برانند و با نظم و انضباط شریعت و با پاسداران دین و گشت های ارشادی به نبرد بپردازند. گروه ها، سازمانها، احزاب و دگر اندیشان ، مسیر رهایی از یو غ نظام ولایت را از زنان باید بیاموزند. زنان بیش از سه دهه است که در راه رهایی از یو غ نظام ولایتی- نه سرمایه داری- به مبارزه پرداخته اند. بیایید به مبارزه زنان بپیوندیم.

1. برای بحث در باره حجاب حکم الله، ولایت و حجاب و عفاف، به قلم نگارنده به پیوندی های زیر رجوع نمادئید:*
. خدا مرد است و مردانه میاندیشد
http://www.rowshanai.org
.2 زن: ناقوس مرگ ولایت
http://www.irancpi.net
3. حجاب در ستیز و خصومت با عفاف
تاریخ: 14 دی 1387
http://www.meydaan.com

** سیما و ارزش های پایه ایی سازمان + اساسنامه
کمیسیون اسناد پایه ای فدائیان (اکثریت)
خود سندی است بر اجتناب از نگریستن در چهره دین.
http://www.akhbar-rooz.com

فیروز نجومی
fmonjem@gmail.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست