روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۹ اسفند ۱٣٨۹ -
۱۰ مارس ۲۰۱۱
«رقابت شاعرانه طلاب و دانشجویان»عنوان یادداشت روز روزنامهی جام جم به قلم سینا علیمحمدی است که در آن میخوانید؛یکی از زیر شاخههای تنومند و جدی شعر جوان که گاه در حد یک جریان مستقل به آن میپردازند شعر دانشجویی است که مولفههای خاصی هم دارد.
شاید مهمترین ویژگی ادبیات دانشجویی را باید در رویکرد به مسائل اجتماعی و گاه سیاسی جستجو کرد، چراکه نام و جایگاه دانشجو در کشور ما از گذشته با نوعی اعتبار فرهنگی ـ اجتماعی همراه بوده است. شاید از همین روست که با یک بررسی اجمالی در فعالیتهای فرهنگی - هنری دانشگاهها میتوان دریافت که نخستین و مهمترین رسانه و تریبونی که حضور فرهنگی و اجتماعی دانشجویان را در خود منعکس میکند ادبیات است که گاه تبدیل به فرصتی برای گفتمانهای انتقادی ـ سیاسی هم میشود.
به بیان دیگر ادبیات دانشجویی، ادبیات پرسشگری در حوزه نقد عمومیجامعه است و به هیچ عنوان سفارشپذیر هم نیست و شاید از همین رو است که وقتی مدیران فرهنگی دانشگاهها به این نتیجه میرسند که بعد از چند سال جشنوارهای ادبی در سطح ملی را در دانشگاهها احیا کنند موضوع «آزاد» را برای آن بر میگزینند.اگرچه در راستای تلاش برای وحدت میان حوزه و دانشگاه این بار دانشجویان و طلاب سراسر کشور در رقابتی فرهنگی و ادبی کنار یکدیگر قرار گرفتهاند تا در این جشنواره همراه آثاری که رویکرد اجتماعی و چالشی قوی دارند شاهد آثاری فاخر هم باشیم که طلبههای جوان با ذهنیت معنوی و رویکرد به منابع دینی سرودهاند که گاه از پیشزمینهای عاطفی و عاشقانه هم بهره میبرند.
نخستین جشنواره طلاب و دانشجویان سراسر کشور امروز در شهر مقدس قم در حالی آغاز به کار میکند که شاید بررسی آثار این دو گروه تاثیرگذار در جامعه بتواند منظومهای از تفکر، جهتگیریهای اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی آنها را تبیین کند که در شرایط فعلی انجام این پژوهش محتوایی قطعا در تصمیمگیریها و برنامهریزیهای مدیران دانشگاهی نقش مثبتی میتواند داشته باشد. در واقع آنچه امروز در این صفحه میخوانیم تنها چند شعر نیست، بلکه آینهای است از باورها و تفکرات ۲ گروه جوان، پر انرژی و تاثیرگذار جامعه که پیراهنی از کلمات بر تن کرده و رنگین کمانی شاعرانه از رخدادهای جامعه است.
از نظر فرم هم یک نکته قابل تامل است. این که گاهی شعر دانشجویی را شعری صرفا آوانگارد، پیشرو و جسور معرفی میکنند و در مقابل آثار طلاب را بیشتر سنتی و کلاسیک میشناسند در حالی که خوانش کامل آثاری که در این جشنواره چه از سوی دانشجویان و چه طلاب ارائه شده است گواهی میکند که قالبهای سنتی همراه با نوآوری و خلاقیت در کنار قالبهای نو و مدرن دوشاودش هم حرکت میکنند و توانستهاند برآیندی متعادل از ادبیات امروز ایران در حوزه و دانشگاه را به نمایش در آورند.
کیهان:ایام وصل
«ایام وصل»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛«اسلام» مهمترین نقطه مشترک کشورهای شمال آفریقا و کشورهای آسیای جنوب غربی است و نیز جذاب ترین عنصر تعریف کننده فرهنگ و تمدن مردم در این دو منطقه است. اسلام از آغاز در این دو منطقه نشو و نما کرده و در طول قرن ها ماندگار بوده است.
قرن ها این مناطق با هویت اسلامی شناخته شده اند و قرن ها با همین هویت در برابر هجوم نظامی، سیاسی و فرهنگی دشمنان خود ایستاده اند.
در طول ۱۴ قرن گذشته، جهان اسلام در دو مقطع در معرض هجوم متراکم تر و متمرکزتری قرار گرفت. یکی از این دو مقطع حمله مغول است که در سال ۶۱٨ هجری قمری به وقوع پیوست و بیشترین خسارات را در پی داشت، حمله مغول ها به جهان اسلام و بخصوص حمله آن به ایران در شرایطی صورت گرفت که از قرن پنجم هجری، غرب جنگ صلیبی را علیه مسلمانان شروع کرده بود این حملات ۱٨۰ سال یعنی نزدیک به دو قرن به درازا کشید و در نتیجه آن، بخش های حساسی از جهان اسلام شامل فلسطین، سوریه، لبنان و اردن به تصرف آنان درآمد.
حمله مغول ها در این شرایط به منزله «ضربه آخر» بود و پس از آن با حمله تاتارها، بیم آن می رفت که جهان اسلام به کلی دچار فروپاشی شود اما علیرغم آنکه نزدیک به ۵۰۰ سال، جهان اسلام در این شرایط سنگین بسر برد دچار فروپاشی نشد البته بسیاری از فرصت ها را از دست داد و ویرانی های بعضاً جبران ناپذیری به آن تحمیل گردید.
جهان اسلام بار دیگر در قرن های ۱۹ و ۲۰ میلادی-۱٣ و ۱۴ قمری- مورد حمله شدید غرب قرار گرفت. فروپاشی امپراتوری عظیم عثمانی که بر بخش وسیعی از جهان اسلام سیطره داشت و نفوذ جدی در ارکان دولت های جهان اسلام و ایجاد تقابل جدی میان دولت ها و مردم محصول سیاست های استعماری در این دوره بود. غرب در این دوره دوبار به بهانه جنگ های جهانی اول و دوم بخش وسیعی از کشورهای شمال آفریقا و آسیای جنوب غربی را به تصرف خود درآورد. مراکش، الجزایر، تونس، لیبی، مصر، فلسطین، لبنان، سوریه، اردن و عراق مستقیماً توسط ارتش های انگلیس، فرانسه و ایتالیا به اشغال درآمدند و با پیدایی «جامعه ملل» که بعداً به «سازمان ملل» تبدیل شد، عنوان اشغالگری به قیمومت تغییر کرد تا انگلیسی های اشغالگر بتوانند فلسطین را به صهیونیست ها تحویل دهند.
جنگ جهانی دوم و ضربات سنگینی که به انگلیس، فرانسه، ایتالیا و آلمان وارد کرد مانع تداوم اشغال پرهزینه جهان اسلام توسط قدرت های اروپایی گردید و لذا از آغاز دهه ۱۹۵۰ تا اواسط دهه ۱۹۷۰ کشورهای اسلامی یکی پس از دیگری به استقلال رسیدند و از اشغال مستقیم نظامی رها شدند اما این یک فریب و اغوا بیشتر نبود چرا که آمریکایی ها که از پایان جنگ جهانی دوم به خاورمیانه و شمال آفریقا پا گذاشتند، سیاست اشغال مستقیم کشورها که بسیار پرهزینه و کمرشکن بود را به سلطه غیرمستقیم و برپایی رژیم های وابسته و مزدور تغییر دادند. از این به بعد رژیم هایی نظیر رژیم پهلوی در ایران، نمیری در سودان، آل صباح درکویت، آل خلیفه در بحرین، سادات و مبارک در مصر، بورقیبه و بن علی در تونس به میدان آمدند تا کشورهایشان را بدون نیاز به نیروی نظامی آمریکا تسلیم ایالات متحده و غرب نمایند.
غرب در فاصله سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۹ یعنی بمدت ٣۵ سال سیطره مطلقی بر کشورهای شمال آفریقا و آسیای جنوب غربی داشت.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در پایان دهه ۱۹۷۰ دگرگونی آغاز شد. رژیم های غربی حاکم بر جهان اسلام یکی پس از دیگری در معرض فروپاشی قرار گرفتند. ارکان نظامیان وابسته به آمریکا در ترکیه متزلزل شد، جعفر نمیری در سودان سقوط کرد، انورسادات ترور شد، پیشروی اسرائیل کاملا متوقف و سپس معکوس گردید و در سایر کشورهای اسلامی رخدادهای مهمی نظیر اکثریت یافتن اسلام گراها در کشورهایی که انتخابات و پارلمان داشتند، روی داد.
با پیروزی انقلاب ایران بار دیگر «اسلام» موفقیت خود را در اندیشه، تمدن و حاکمیت جهان اسلام نشان داد و «حکومت اسلامی» به یک مطالبه عمومی در خاورمیانه و شمال آفریقا تبدیل گردید از این مرحله غرب خود را در برابر وضعیتی حساس دید و این در حالی بود که حالا درجه نفرت کشورها و ملت های مسلمان از غرب به خصوص در خاورمیانه به اوج خود رسیده و ابزارهای غرب برای اثرگذاری بر جهان اسلام کارآیی خود را از دست دادند.
غرب چاره ای جز این ندید که بر چهره زیبای اسلام و حکومت اسلامی رنگی از خون و خشونت بکشد آنان از یک سو به تبلیغات شدیداً منفی علیه جمهوری اسلامی و اهداف و دستاوردهای آن روی آوردند تا مسلمانان رغبتی به تکرار تجربه ایران پیدا نکنند از سوی دیگر با برجسته سازی فعالیت ها و افکار گروههای سلفی نظیر القاعده و معادل خواندن آنان با اسلام، انقلاب اسلامی و «اسلام سیاسی» درصدد برآمدند تا مبارزه با اسلام و مسلمانان را مخفی و موجه گردانند. اما اشغال افغانستان و عراق توسط آنان و تهدید بقیه کشورهای اسلامی و به میان کشیدن پای خاورمیانه جدید که در واقع تجزیه و تکه پاره کردن جهان اسلام بود، چهره واقعی غرب را در مواجهه با مسلمانان آشکار کرد.
جنگ ٣٣ روزه علیه حزب الله لبنان و ۲۲ روزه علیه مقاومت فلسطین در غزه، ماهیت ضداسلامی و ضدعربی غرب را کاملا برملا کرد. در این میان همراهی سران بسیاری از رژیم های عربی شمال آفریقا و خاورمیانه عربی با رژیم صهیونیستی و یا سکوت آنان در این دو جنگ اثر روانی زیادی در کشورهای این دو منطقه برجای گذاشت هم زمان با توسل غرب به خشونت و جنگ علیه جهان اسلام که به عمومی شدن خشم مسلمانان نسبت به غرب می انجامید، در کشورهای اسلامی، تجربه های گرانقیمتی به وجود آمد.
ایران علیرغم فشار بسیار سنگین سیاسی، امنیتی، اقتصادی، دیپلماتیک و رسانه ای ماندگار شد و به مراحل بسیار بالایی از علم، امنیت، پیشرفت اقتصادی و بسط تجربه مدنی دست پیدا کرد پیشرفت علمی ایران و ارتقاء آن به موقعیت های ۵ تا ۱۶ در رشته های مختلف، اجرای طرح های بزرگ اقتصادی در ایران، روی کار آمدن دولتی عمیقا مردمی و برگزاری انتخاباتی حیرت انگیز با مشارکت ٨۵ درصدی شهروندان و صیانت از آراء مردم علیرغم به هم پیوستگی صفوف مخالفان خارجی و داخلی بسیار توجه برانگیز بود.
در عین حال مقاومت ۹ ساله افغان ها در جنگ با ارتش رعب انگیز سرخ در فاصله سالهای ۱٣۵۷ تا ۱٣۶۶ و پیروزی بر صدها هزار نظامی مجهز شوروی (سابق) با حداقل امکانات در کشوری با اکثریتی سنی، مقابله جانانه ۲۵ ساله حزب اله با اشغالگران اسرائیلی در فاصله سالهای ۱٣۶۱ تا ۱٣٨۵ و در نهایت وادار کردن نظامیان این رژیم به عقب نشینی از لبنان در سال ۲۰۰۰ و شکست دادن ارتش افسانه ای اسرائیل در جنگ ٣٣ روزه تجربه موفق دیگری از مقاومت اسلامی بود.
پیروزی جوانان مومن در یمن بر رژیم مسلح علی عبدالله صالح و شکست دادن نیروهای نظامی مشترک یمن، عربستان، اردن و آمریکا در جریان ۶ دور جنگ سنگین در فاصله سالهای ۱٣٨۲ تا ۱٣٨٨ در حالی صورت گرفت که جوانان گروه «شباب مومن» در آغاز راه از دویست نفر تجاوز نمی کردند و امروزه دارای بسیجی قوی مرکب از حدود یکصدهزار رزمنده هستند. این هم یک تجربه اسلامی دیگر بود.
تجربه مقاومت فلسطین در جنگ با رژیم صهیونیستی که ابتدا در سال ۲۰۰۵ به صورت عقب نشینی ارتش اسرائیل از منطقه غزه جلوه گر شد، در سال ۲۰۰۹ با پیروزی در جنگ سنگین هوایی، زمینی و دریایی ۲۲ روزه به اوج خود رسید و تصویر رژیمی شکست ناپذیر را به رژیمی ناتوان تبدیل کرد و تجربه دیگری از مقاومت پیروز اسلامی به ثبت رسید.
غلبه مردم عراق بر اشغالگران آمریکایی در پروسه ای سیاسی و واداشتن سران این کشور به امضای قرارداد خروج از عراق و سپس دست یافتن به دولتی اسلامی بومی و دگرگون کردن همه ساختارهای رژیم گذشته و غلبه بر طرح های سیاسی- امنیتی اشغالگران، تجربه تحسین برانگیزی بود به گونه ای که آمریکایی ها با صراحت اعتراف کردند برای اولین بار پای ورقه ای را امضا کرده اند که باید در موعدی مقرر سرزمینی که اشغال کرده اند را ترک کنند. البته پس از این افغان ها نیز در آذر٨۹ توانستند غرب را وادار به امضای قرارداد خروج کامل از افغانستان تا سال ۲۰۱۴ نمایند.
این تجربه های موفق جهان اسلام که همه آن ها «تجربه ای اسلامی» به حساب می آمد و به بلوک مقاومت تعلق داشت این سوال را پاسخ داد که پس از به زیر کشیدن رژیم های وابسته و اخراج غرب از کشورهای اسلامی چه فرمول جایگزینی وجود دارد.
در واقع کنار هم قرارگرفتن دو تجربه و دو فضای عینی، خاورمیانه و شمال آفریقا را در شرایط ویژه ای قرار داد تجربه اول بیش از ۲۰۰ سال استیلای اسارت بار غرب بر جهان اسلام بود که مهمترین نتیجه آن خدشه بر هویت اسلامی مردمی در این کشورها و به تاراج رفتن فرهنگ و تمدن آنان بود تجربه دوم موفقیت های بسیار برجسته دنیای اسلام در این هماوردی بود.
در واقع این دو تجربه تلخ و شیرین بود که کشورهای اسلامی شمال آفریقا و آسیای جنوب غربی را به صورتی پیاپی وارد میدان کرد و تاریخی ترین تحولات پرشتاب را به تصویر کشید این البته خود تجربه ای است که وقتی موفق شد به بخش های غیرعرب جهان اسلام که هنوز مستقیم یا غیرمستقیم در سیطره غرب قرار دارند، هم کشیده می شود و از این رو می توان گفت جهان اسلام با سرعت حیرت انگیزی در حال بازیابی هویت خود و بازتعریف نظام ها و دولت های خود می باشد این روند قطعاً به پیدایی نظام ها و دولت هایی محبوب و قدرتمند در این کشورها منجر می شود نظام هایی که در خارج از سیطره غرب آزادند و در داخل پیشرفته خواهند بود. در واقع جهان اسلام بعد از حدود ۵ قرن هجران و فاصله گرفتن از سرچشمه اینک به وصل می رسد و از سرچشمه زلال اسلام عزیز سیراب می شود.
رسالت:افغانستان در آستانه خیانت جدید
«افغانستان در آستانه خیانت جدید»به قلم دکتر حشمت الله فلاحت پیشه است که در آن میخوانید؛سرزمین خسته افغانستان در آستانه خیانت تازهای به سر میبرد. با نگاهی به متن پیشنویس توافقنامه استراتژیک آمریکا و افغانستان میتوان به ابعاد سرنوشت سیاه تازه افغانها پی برد.
بر اساس این پیشنویس، آمریکا میتواند در مناطق شیندند، شورایک، قندهار، بکرام و خوست پایگاه نظامی ایجاد نماید و علاوه بر آن میتواند در صورت نیاز، در هر جای دیگر افغانستان پایگاههای دائم، موقت و عملیاتی مستقر نماید.
طبق این توافق آمریکاییها علاوه بر معافیت گمرکی و حق مالکیتهای مختلف از حق کاپیتولاسیون نیز برخوردارند،طوری که تمام نیروهای آنها هنگام ماموریت در خاک افغانستان، از قوانین داخلی ایالات متحده تبعیت میکنند و حتی اگر به واسطه ارتکاب به جرم توسط مسئولان افغانی بازداشت شوند، باید بلافاصله به مقامات آمریکایی مسترد شوند.
و سرانجام اینکه به عنوان بخشهای خطرناک و خطرساز توافقنامه، دولت آمریکا علاوه بر اختیار فعال سازی شبکه مخابرات افغانستان، مسئولیت نظارت و کنترل حریم هوایی این کشور را بر عهده خواهد داشت. در تحلیل کلی این توافقنامه باید گفت آمریکاییها اختیار امنیت و کنترل زمین، هوا، مرز، تجهیزات و بویژه تاسیسات حساس مخابراتی و ارتباطی افغانستان را به صورت انحصاری قبضه مینمایند. اعطای چنین امتیازاتی در قرن بیست و یکم و نقض حاکمیت ملی یک کشور مستقل خلاف منشور ملل متحد تعجب بر انگیز است. این موضوع با توجه به شرایط ذیل قابل تامل است.
۱. شان و امنیت مردم افغانستان جایی در توافقنامه مقامات این کشور با اشغالگران ندارد. جالب اینکه طبق پیشنویس، تا زمانی که تهدید تروریسم (با حق تعریف و شاخص بندی و مصداق یابی از سوی آمریکا) وجود دارد، نیروهای آمریکایی میتوانند فرقی میان انسانهای مسلح و غیرمسلح، دارای یونیفرم نظامی و بدون آن و... قائل نشوند. یعنی باید انتظار داشت که در آینده حمله به غیرنظامیان افغانی البته این بار با مجوز رسمی ادامه یابد. طبق این بند توافقنامه، آمریکاییهایی که به هر دلیل زنان، کودکان و مردم غیرنظامی را هدف قرار میدهند، از پیگرد قضائی مصون میباشند. امروز افغانستان تنها مستعمره دنیا به حساب میآید. واقعیتی که با سالها تجربه جهادی و استقلال طلبی آنها تناقض دارد.
۲. بالاخره در افغانستان هم مشخص شد که آمریکاییها به خاطر بشردوستی و شعارهایی از این نوع، پول و خون نمیدهند. ریچارد پرل رئیس موسسه آمریکن اینترپرایز و رئیس تیم مشاوران دونالد رامسفلد وزیر دفاع وقت آمریکا، پس از حمله به افغانستان، استقرار نظامی در این کشور را گام اول در پیشبرد دیگر سیاستهای منطقهای آن قدرت خوانده بود.
آمریکاییها امیدوار بودند در روندهای سیاسی و نظامی و امنیتی بعد از اشغال، این امکان برای آنها فراهمتر شود. ولی مجموعه تحولات حاکی از سراشیبی جدی اشغالگران است. طوری که باراک اوباما رئیسجمهور جایگزین بوش، افغانستان را به عنوان محور سیاستهای ضد تروریستی آمریکا معرفی کرد. اما تحلیلگران به خوبی میدانستند که این انتخاب نه یک راهبرد فعال، بلکه اقدامی منفعلانه جهت کاهش آسیبهای اشغالگری در افغانستان بود. اعطای امتیاز انحصاری اخیر به آمریکا توسط مقامات افغانی، در شرایط سراشیبی آن قدرت اقدام تعجب برانگیز دیگری است که منجر به تضعیف جایگاه دولت کرزای خواهد شد.
۲. سکوت برخی بازیگران همچون روسیه، نه از سر ترس، بلکه به واسطه تبانی است. در آخرین توافق راهبردی واشنگتن و مسکو طرفین پذیرفتند که اولویتها و حساسیتهای امنیت ملی دو طرف را مورد توجه قرار دهند. در این توافق، افغانستان در صدر حساسیتها و اولویت های مطرح شده از سوی آمریکا مطرح گردیده است. طوری که حتی روسها پذیرفتهاند، ترانزیت تجهیزات نظامی ناتو و آمریکا به افغانستان، از فضای روسیه انجام گیرد.
٣. هم تجربه دیگر کشورها و هم تجربه و شرایط خاص افغانستان اثبات خواهد کرد که شاخصهای امنیتی این کشور در آینده نه تنها ارتقا نمییابد، بلکه شاخصهای ناامن ساز بیشتر خواهد شد. تداوم تولید و ترانزیت مواد مخدر، بازی با اهرمهای تروریستی و سیاستهای تفرقه درونی در داخل، ایجاد تنشهای فرامرزی و تبدل افغانستان به سکوها و پایگاههای فعالیتهای تروریستی همسو با سازمان سیا در خارج، دو بخش سیاستهای فتنهانگیز آینده آمریکا به حساب میآید.
اصولا آمریکاییها که سیاست خارجی خود را در قالب مقولههای نظامی، امنیتی و اطلاعاتی، اقتصادی و سیاسی و استراتژیک (راهبردی) تعریف کردهاند، افغانستان را در مقوله نظامی و امنیتی، اطلاعاتی تعریف کردهاند.
برای آنها کشورهایی همچون کره جنوبی و ترکیه دارای ارزش اقتصادی و سیاسی و رژیم صهیونیستی دارای ارزش همه جانبه راهبردی است. ولی افغانستان را یک سکو و پایگاه نظامی و اطلاعاتی میدانند. افغانها در آینده فقط باید شاهد تخلیه انرژی نظامی آمریکاییها در کشور خود باشند. واقعیتی که تنش و ناامنی را در این کشور مظلوم نهادینه میکند.
۴. دولت آمریکا در اوج ناکارآمدی سیاست خارجی خود در خاورمیانه، شمال آفریقا و شبه قاره هند به سر میبرد. با افشای تدریجی اطلاعات و تحلیل عمیقتر تحولات انقلابی دنیای اسلام، جنبههای ضد استکباری این حرکتها بروز بیشتری پیدا خواهد کرد و با گسترش و تجهیز بیشتر تروریستها و تناقضهای رفتاری دستگاههای اطلاعاتی آمریکا و مرتبطین با آن، فلسفه اشغال برای مقابله با تروریسم بیشتر زیر سئوال میرود.
اما آنچه در افغانستان امروز روی میدهد، نوع جدید اشغالگری و نقض حاکمیت این کشور است.
مردم و گروههای جهادی افغانستان نشان دادهاند که با موضوع اشغالگری و استعمار در ابعاد و شاخصهای مختلف آن مقابله جدی کردهاند.
طوری که هیچ اشغالگری تاکنون از افغانستان سربلند خارج نشده است. ضمن آنکه با افشای بیشتر مفاد توافقنامه، کلیت سیاستهای دموکراسی سازی آمریکا در دنیا با بحران مشروعیت مواجه خواهد شد. انتظار میرود مردم افغانستان در این رسوا سازی گام اصلی را بردارند.
قدس:نسخه های بی خاصیت پادشاه عربستان
«نسخه های بی خاصیت پادشاه عربستان»عنوان سرمقالهی روزنامهی قدس به قلم رضا واعظی است که در آن میخوانید؛ملک عبدا... پادشاه عربستان چندی پیش حدود ٣۵ میلیارد دلار برای کمک به اقتصاد کشورش اختصاص داد تا به مردمش که از بحرانهای منطقه ای و جهانی تأثیر گرقته و دوران متلاطمی را پشت سر می گذارند، کمک کرده باشد.
با افزایش قیمت نفت از سال ۲۰۰۴ ، درآمد عربستان هم به نحو چشمگیری افزایش یافت، اما با وجود افزایش درآمدهای نفتی عربستان، درآمد سرانه مردم این کشور به نحو قابل ملاحظه ای از دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد قرن گذشته کمتر است.کاهش ٨۰ درصد درآمد سرانه طی این سالها تا حدود زیادی به سه برابر شدن جمعیت جوان این کشور برمی گردد.
اکنون ۵۲ درصد جمعیت عربستان زیر ۲۵ سال دارند و حدود چهل و دو درصد افراد بین ۲۱ تا ۲۴ سال در این کشور بیکار هستند. در این وضعیت، عربستان به دلیل هزینه های گزاف ناشی از جنگ عراق، قرضهای عمومی دولت و بحران اقتصاد جهانی با هزینه سنگین و کسری بودجه رو به روست.
اقتصاد عربستان در اختیار شرکتهای بزرگ دولتی، مانند آرامکو (با ۵۴۰۰ کارمند و کنترل ۹٨ درصد ذخایر نفتی عربستان) و سابیک (یازدهمین شرکت تولید کننده مواد پتروشیمی جهان) قرار دارد و اصلاحات اقتصادی در عربستان روند بسیار کندی دارد.عربستان، بر خلاف دوران شکوفایی اقتصادی در دهه ۷۰ ، اکنون به تنهایی شاهد شکوفایی اقتصادی نیست. کل منطقه برای سرمایه رقابت می کند. تقویت ارزش ریال قدرت، خرید این کشور را در زمینه واردات افزایش خواهد داد، اما موجب افزایش هزینه های سرمایه گذاری خارجی در این کشور خواهد شد.
از سال ۱۹٣۲ که پادشاهی سعودی بنیان نهاده شد، این کشور پادشاهی مطلقه داشته است. در این کشور، حزب سیاسی، پارلمان و انتخابات وجود ندارد. میزان کنترل حکومت مرکزی بر همه سرزمین عربستان به دلیل حضور شاهزادگان سعودی در امیری استانها، یکسان است. در این کشور، از فعالیت سیاسی مخالفان به شدت جلوگیری می شود. مطبوعات در این کشور به طور کامل زیر نظر دولت است و آنان در حقیقت، بازگوکننده خط فکری و سیاست حاکم بر کشور هستند و خط مشی دولت را تبلیغ می کنند.
شیعیان و مخالفان دولت مرکزی عربستان، به شدت از ناحیه حکومت تحت فشار هستند و رهبران این گروه ها، به طور دائم بازداشت می شوند و تحت مراقبت قرار می گیرند.
مسائل اقتصادی، همراهی عربستان با آمریکا، فشار بر گروه های اپوزیسیون، نبود نظام اقتصادی شفاف و پاسخگو و از سوی دیگر دیکتاتوری سیاسی در این کشور، مخالفان حکومت مرکزی را که تا این اواخر به طور محدود اعتراضهای خود را علنی می کردند، ترغیب کرده تا راه جدیدی را برای مقابله با دیکتاتوری موجود انتخاب کنند و علناً خواستار برقراری دموکراسی اسلامی هستند.
از سوی دیگر، بین شاهزادگان سعودی هم بر سر جانشینی پادشاه کنونی رقابت شدیدی وجود دارد. در واقع، بر اساس یک وصیتنامه قدیمی، تا زمانی که پسرها زنده هستند، پادشاهی به نوه ها واگذار نمی شود، اما پسرها هم اکنون بسیار مسن هستند.
در خانواده پادشاهی سعودیها حدود هفت هزار شاهزاده وجود دارد که به دو شاخه «السدیری» و «الفیصل» تقسیم می شوند و برخلاف ظاهر، در درون خاندان سعودی بر سر جانشینی پادشاه اختلافهای عمیقی وجود دارد. در شرایطی که امسال ملک عبدا... ٨۷ ساله می شود، برادر ناتنی و ولیعهد او شاهزاده سلطان بن عبدالعزیز هفت سال از او کوچکتر است، اما کسی که بعد از شاهزاده سلطان می تواند به پادشاهی برسد، شاهزاده نایف بن عبدالعزیز است که او هم دو سال از شاهزاده سلطان کوچکتر است.
از سال ۲۰۰۶ پادشاه عربستان اقدام به تشکیل راه اندازی تشکیلاتی شبیه به شورای سلطنت کرد و از آنها خواست برای آینده خاندان سلطنت و حکومت، برنامه ارائه دهند. اما این موضوع هم چندان تب رقابت بر سر جانشینی پادشاه را فرو ننشاند تا آنجا که بنا بر گفته برخی منابع آگاه، حتی زمزمه چند تکه شدن عربستان یا بروز کودتا در آن را تشدید می کند.از سوی دیگر، آمریکایی ها به شدت نگران اوضاع عربستان هستند، زیرا می دانند مهمترین همپیمان آنها در خاورمیانه در صورت بروز بحران دچار شرایطی خواهد شد که اوضاع نفت را دچار شوک جبران ناپذیری خواهد کرد.
آنها اگر چه به شدت از دوستان نزدیک خود، مانند «بندر بن سلطان» و فرزند وی برای پادشاهی عربستان حمایت می کنند، اما می دانند که این انتقال قدرت باید آرام صورت گیرد. در واقع، دستگاه های امنیتی رژیم صهیونیستی و آمریکا می کوشند به هر ترتیب آرامش را در عربستان حفظ کنند و آرام آرام با حذف مهره ای قدیمی، نیروهای جوان وابسته به خود را بر سر کار آورند.
به همین دلیل هم گفته می شود، پترائوس در ملاقاتهای متعدد با ژنرالهای بلندپایه ارتش عربستان، آنان را از هرگونه کودتاچینی در صورت مرگ پادشاه عربستان، نهی کرده است.
این شرایط نشان می دهد اوضاع در عربستان به هیچ وجه مانند یک دهه قبل نیست و این کشور آبستن روزهایی است که می تواند حوادث زیادی را به دنبال داشته باشد.مردم عربستان دیگر روزهای دهه هفتاد را طی نمی کنند و جو این کشور به شدت بر ضد سیاستهای آمریکایی است. اساس دعوت از دکتر احمدی نژاد در اوایل ریاست جمهوری ایشان به عربستان نیز برای این بود که بتوانند از محبوبیت آقای احمدی نژاد در جهت کاهش نمای همراهی خود با آمریکا، استفاده کنند.
در حقیقت، اشتباه بسیاری از کارشناسان این است که تصور می کنند انقلابهای منطقه تحت فشارهای اقتصادی بوده است، در حالی که بیشتر عصبانیت ملتها از حقارتی است که برخی دولتهای سرسپرده به آمریکا برای آنها ایجاد کرده اند.
در عربستان هم شرایط به همین منوال است و مسائل اقتصادی هیچ گاه کارکرد دیگر موضوعها را نخواهند داشت. لذا، مشکل اصلی عربستان هم حمایتهای آمریکا از برخی چهره های این کشور است و این همان نقطه ضعفی است که می تواند باعث ایجاد یک بحران جدی در این کشور پادشاهی شود.
نکته این است که مشکلات انباشته شده سعودیها، با پول حل نخواهد شد و سران این کشور چاره ای جز دست زدن به تغییرات اساسی در آینده نه چندان دور ندارند، مگر این که مانند مصریها به نسخه های آمریکایی دل ببندند که آن هم سرانجام خوبی برایشان به ارمغان نخواهد آورد.
مردم سالاری:تورم و دستمزدها
«تورم و دستمزدها»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم شهرام صدوقی است که در آن میخوانید؛چند روزی بیشتر به پایان سال جاری نمانده و بنا به دلا یلی که شفاف نیست موضوع تعیین دستمزد کارگران در سال آینده هنوز نهایی نشده و در جریان است. وجود بلا تکلیفی در بین کارگران و نمایندگان آنها موضوعی است که در این مجال کوتاه به بررسی آن خواهیم پرداخت. در واقع بلا تکلیفی این جمعیت زحمتکش و نیروی محرکه اقتصاد کشور در تعیین میزان حقوق و دستمزد سال آینده اثرات سوئی را در راندمان و میزان بهره وری آنان خواهد گذاشت.
علی رغم اینکه باید اعلا م میزان دستمزد سال آینده نیروی فعال اقتصادی کشور برای برنامه ریزی ها و توجه به نقشه راه به ماه پایانی سال کشیده نمی شد، اما نه تنها این کار تاکنون صورت نگرفته بلکه طی چند روز اخیر برخی اظهار نظرهای جالب بیان شده که در نوع خود جالب توجه است و مانع تصمیم گیری نهایی شورای کار می شود.به طور کلی در تعیین میزان افزایش حقوق و دستمزد در بازار کسب و کار، دو روش کلی مد نظر قرار می گیرد.
در سیستم های آزاد و رقابتی اقتصاد در کشورهای توسعه یافته میزان افزایش ها براساس رقابت آزاد موجود در بازار کسب وکار آن کشور تعیین می شود و هیچ دستوری از نوع آنکه در کشورها از سوی مقامات مرسوم است دیده نمی شود.
روش دوم تعیین میزان افزایش دستمزدها به ارتباط این میزان و مهمترین شاخص اقتصادی یعنی رشد سطح عمومی قیمتها با نرخ تورم بستگی دارد. همانطور که از قرائن مشخص است ساختار اقتصادی کشورمان با روش دوم تعیین میزان دستمزدها هماهنگی دارد و متاسفانه اگرچه در ایجاد فضای رقابتی تلا ش هایی انجام شده اما هنوز ساختار اقتصادی ایران با آزادسازی در همه ابعاد اقتصادی همچون نظام تعرفه ای، ساختار خرید و فروش با قیمت های آزاد و رقابتی، نظام تعیین قیمت نهاده ها و همچنین سیستم تعیین حقوق و دستمزدها فاصله دارد.
چندماهی است که پس از تعیین اهداف قانون هدفمندسازی یارانه ها این قانون برای ایجاد فضای رقابتی معین شده درکشور به اجرا درآمد اما متاسفانه براساس عملکرد دولت هیچ فضایی برای ایجاد رقابت در سیستم های اقتصادی کشور فراهم نشده است.
همانطور که در طول این مدت مشاهده شد، تمام اجزا و ارکان اقتصادی کشور در ید دولت قرار گرفتند و رد پای دولت در این امور همچون تعیین قیمت نهاده ها در حوزه های بازرگانی، صنعتی، حکم دستوری تعیین قیمت فروش محصولا ت و خدمات بخش خصوصی و حتی دخالت در بازار برخی محصولا ت و در انتها تعیین میزان افزایش حقوق و دستمزد کارگران بخش دولتی و غیردولتی بیش از پیش مشاهده می شود.
حال، که زمان تعیین دستمزد و حقوق سال آینده کارگران است وزیران ذینفع و تصمیم گیر این حوزه اقتصاد که مامور انجام این وظیفه خطیر هستند با بیان اظهارات یا عملکرد خود نقش بسیار تعیین کننده ای را در این موضوع خواهند داشت.
سه شنبه هفته جاری دکتر سید شمس الدین حسینی وزیر اقتصاد در اظهار نظری روند تعیین حقوق و دستمزد براساس میزان نرخ تورم را چرخه ای معیوب و ناکارآمد عنوان کرد و در این خصوص معتقد بود که تامین معیشت کارگران مهم تر از تثبیت یا افزایش دستمزد آنهاست.
وی تلویحا با افزایش میزان حقوق و دستمزد مخالفت کرد و در ادامه معتقد بود که اگر این افزایش حقوق ها انجام شود کارفرمایان در مورد قیمت تمام شده کالا های تولیدی خود تجدیدنظر خواهند کرد و همین چرخه به صورت معیوب وناقص ادامه دار خواهد بود. وی برای دفاع از اظهارنظر خود حمایتهای معیشتی و درمانی ازکارگران را مورد توجه قرار داد و بر آن تاکید کرد.
در پی این اظهارنظر که برای تعیین میزان دستمزد و حقوق نیروی کار کشور نباید توجهی بر رشد قیمت ها در سال آینده کرد مجلس شورای اسلا می که نمایندگان مردم در آن وظیفه دفاع از حقوق موکلا ن خود دارند نیز واکنش نشان داد و تنها در عرض یک روز پس از آن، براساس مصوبه ای که به تصویب رساند دولت را مکلف به افزایش ضریب حقوق شاغلین، بازنشستگان و مستمری بگیران متناسب با نرخ تورم کرد.
از سویی دیگر بانک مرکزی جمهوری اسلا می ایران در آخرین آمار رسمی خود نرخ تورم بهمن ماه را ۱۱/۶ درصد نسبت به ماه گذشته و بیش از ۱٨ درصد نسبت به زمان مشابه سال گذشته اعلا م کرد و پیش بینی ها از افزایش این میزان در سال آینده حکایت دارد.
در خصوص تعیین دستمزد کارگران عبدالرضا شیخ الا سلا می وزیرکار و امور اجتماعی اعتقادی به افزایش حقوق نداشت که او نیز در یک عقب نشینی آشکار از اظهارات خود روی برگرداند و الزام به روش وجود ارتباط بین میزان افزایش قیمت ها در کشور و رشد حقوق و دستمزدها را از ضروریات تصمیم گیری شورای عالی کار قلمداد کرد.
اکنون که از سال جاری چند روز بیشتر باقی نمانده است امید است تصمیم گیران این بخش از اقتصاد کشور به تصمیمی دست یابند که در عین حفظ آرامش در نظام تولید کالا و خدمات، خدشه ای به بهره وری و راندمان نیروی محرکه اقتصاد کشور وارد نیاید.
تهران امروز:زنگهای خطر برای بانکها و ضرورت چاره جویی فوری
«زنگهای خطر برای بانکها و ضرورت چاره جویی فوری»عنوان سرمقالهِ روزنامهی تهران امروز به قلم حسین احمدی است که در آن میخوانید؛گزارش روز گذشته کمیسیون اقتصادی که در جلسه علنی مجلس قرائت شد روشن کننده زوایایی از مبتلا شدن سیستم بانکی به افتی ویرانگر است که چاره جویی فوری برای مهار تبعات منفی این افت را ضروری ساخته است.
بدهکار بودن نزدیک به هفت و نیم میلیون نفر به سیستم بانکی که حاضر به پرداخت بدهی های معوقه خود نیستند به معنای این است که از هر ۱۰ ایرانی یک نفر به سیتم بانکی کشور بدهی معوقه دارد و در این میان حدود ۷ میلیون نفر دستکم یک و نیم میلیون تومان به سیستم بانکی بدهی دارند.
نزدیک ۴۰ هزار نفر بدهی بالای ۱۰۰ میلیون دارند و انگونه که در مجلس عنوان شد ۹ نفز هم مجموعا رقم نجومی ۱۵۰۰ میلیارد تومان بدهی معوقه دارند که ۷ نفر از این ۹ نفر حاضر به بازپرداخت بدهی خود نیستند.
تا پیش از این تصور بر این بود که صرفا برخی بزرگ بدهکاران بانکی با زد و بندهای پیدا و پنهان راه فراری برای خود جسته اند تا هر چه بیشتر بازپرداخت بدهی خود را تعویق بیندازند. اما گزارش دیروز مجلس نشان داد که طفره رفتن از بازپرداخت معوقات بانکی به یک اپیدمی تبدیل شده است که از بزرگ بدهکاران به خرده بدهکاران بانکی هم سرایت کرده است.
واقعیت این است وقتی افرادی خارج از ضوابط و انگونه که پیشتر رییس دستگاه قضایی خبر داد که برخی وام گیرندگان حتی وثیقه قلابی گذاشته و از سیستم بانکی ارقام نجومی وام گرفته و اکنون هم با قلدری از بازپرداخت ان شانه خالی می کنند و در همان حال هم برخوردی موثر با انان نمی شود و حتی نامشان نیز علنی نمی شود ، طبیعی است چنین شیوه ای یک فرهنگ غلط را در جامعه جا می اندازد که وام بگیر و پس نده.
تحلیل نموداری هفت و نیم میلیون بدهکار بانکی که مجموعا ٣۲ هزار میلیارد تومان معادل ٣۲ میلیارد دلار بدهی معوقه دارند نشان می دهد که در بین بدهکاران بانکی از هر سنخی وجود دارد. از خرده بدهکاران تا کلان بدهکاران. از تولید کنندگان تا دلالان و مردم عادی.
سئوال این است چرا سیستم بانکی به چنین افتی مبتلا شده است؟ ایا اگر همان روز که کلان بدهکاران که عمدتا هم دلال مسلک هستند و بر اساس برخی روابط خارج از ضوابط از بازپرداخت بدهی معوقه خود طفره رفتند به جای اینکه با گرفتن وام مجدد تشویق نمی شدند و در عوض با برخورد قاطع قانونی مواجه می شدند ایا امروز با اپیدمی به نام معوقات گسترده بانکی مواجه بودیم ؟ انگونه که در گزارش کمیسیون اقتصادی امده است اعطای وام دوباره به بدهکاران بانکی که حاضر به پرداخت معوقات خود نبوده اند از جمله دلایل تشدید پدیده معوقات بانکی بوده است.
سئوال این است که به چه دلیل چنین بدهکارانی که جزء کلان بدهکاران دلال مسلک هستند به راحتی موفق به دریافت وام دوباره می شوند ؟ به نظر می رسد که سیستم بانکی کشور با اشکالات جدی در زمینه اعطای وام مواجه است که بیشترین مشکل ان هم به دخالتهای گسترده دولت از جمله فشار به بانکها برای اعطای وام خارج از توانشان بوده است و اینک بخش اعظم این سرمایه ها که در واقع به مردم عادی تعلق دارد ، نزد عده ای اندک محبوس شده و نظام اقتصادی کشور را با اشکالات جدی مواجه کرده اند.
کنار کشیدن دولت از نحوه اعطای وام بانکی به وام گیرندگان و فراهم کردن زمینه رقابت و از بین بردن رانت های پیدا و پنهان با ازاد سازی نرخ سود سپرده گذاری و اعطای تسهیلات از جمله راهکارهایی است که می تواند در مهار این اپیدمی ناخوشایند اقتصادی موثر واقع شود.
ابتکار:ایرج افشار؛ مردی برای ایران
«ایرج افشار؛ مردی برای ایران»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم رسول جعفریان است که در آن میخوانید؛ایرج افشار، نامی که در میان ایرانشناسان خارج از کشور، چندین برابر آنچه در ایران شناخته شده است، نامی آشناست و این نیست جز آن که، آنچه نوشته است، آثاری است مقبول، مهم، روشنگر و در زمینه ایرانشناسی به ویژه اطلاع رسانی در این حوزه، بی همتا.
افشار از خاندانی شناخته شده است که به لحاظ فرهنگی خاندانی است خدمتگزار، خاندانی که کافی است سری به موقوفاتشان در تهران و دیگر نقاط و حتی خارج از کشور زده شود، موقوفاتی که همه برای آموزش و تعلیم و تربیت و اعتبار و اهمیت و اعتلای زبان فارسی است.
کارنامه ایرج افشار در حوزه «کتاب” بدون اغراق، با هیچ کس دیگری در این کشور قابل مقایسه نیست. آنچه این مرد در حوزه «ایران» در قالب «کتاب» و «مقاله» عرضه کرده است، به حدی است که حتی ارائه فهرستی از آن، کار بسیار دشواری است.
به جز آن کتابها، انتشار مجله راهنمای کتاب و مجله آینده برای سالهای متمادی، و نگارش صدها مقاله و هزاران معرفی از آثار و کتب در نشریات مختلف، چنان وسعتی از کارهای وی نشان میدهد که انسان در حیرت میماند. همه این آثار در حوزه ایرانشناسی است و این نشأت گرفته از عشق آقای افشار به این مرز و بوم دارد. نکته مهم آن است که آقای افشار منهای آن که یک ایرانی و مسلمان است، هیچ نقطه سیاهی در زندگی خود ندارد.
تا آنجا که خاطرات و گفتهها و نوشتههای موجود نشان میدهد، وی در طول هشتاد سال زندگی، عضو هیچ گروه و دسته و حزبی به صورت پنهانی و آشکار نشد و یک سره، با هر کسی که رفت و آمد داشت، برای کتاب و ایران بود. خدمات وی در حوزه فهرست نویسی در انواع و اقسام زمینهها، نه تنها حاوی روشهای ابتکاری است بلکه آنها هم از گستره قابل توجهی برخوردار است.
صرف تأسیس نشریه نسخههای خطی دانشگاه تهران کافی است که از وسعت آن کار و اهمیت آن حیرت زده شویم. مشارکت در فهرست نویسی نسخ خطی در کتابخانه مجلس از دیگر فعالیتهای اوست. همین طور کتابخانه ملک که به طور ضربتی به انجام رسید و فهرستی از اندوختههای ارزشمند آن در اختیار قرار گرفت. وی نزدیک چهارده سال (۴۴ ـ ۵٨) ریاست کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران را داشت، دوره ای که این کتابخانه، کتابخانه شد و هزاران نسخه خطی و دهها هزار برگ سند و عکس در آن جای گرفت.
فهرست مقالات فارسی یکی از ارزشمندترین آثاری بود که از این مرد منتشر شد و راهنمای مهمی برای دانش پژوهان برای هزاران مقاله ای بود که در نشریات و مجموعههای مختلف چاپ شده بود.دست و دلبازی افشار برای کمک به مراجعین، از دانشجو گرفته تا اساتید، از داخل کشور تا خارج، چندان بود که کمتر کسی را میتوان یافت که از وی دلخور شده باشد.
علاقهاش به هر کاری که به نوعی به ایران مربوط میشد، بسیار جدی و حامی آن بود. نه خستی نداشت و نه چیزی را برای خود نگاه میداشت و نه وقتی دست دیگران میدید حسادت میورزید. اخلاق و منش او در چهارچوب نگاهی بود که به این قبیل آثار داشت.
همین امر سبب شده بود تا بسیاری به او اعتماد کرده و اسناد خصوصی خود را در اختیارش قرار دادند.حافظه عجیب او یکی از شگفتیهای زندگی وی بود. وقتی روز ششم اسفند در بیمارستان جم به دیدنش رفتم و صحبت از نسخه ای کردم، دقیقا به یاد داشت که این کتاب، نسخه ای در لندن دارد.
این در حالی بود که ضعف زیادی بر وی مستولی بود.زمانی شماری از نشریات شروع به تندروی علیه وی کرده و مطالبی منتشر کردند. افشار هیچ گاه وقعی به این مطالب نگذاشت، نه پاسخ گفت و نه اعتراض کرد و نه ایران را ترک کرد. وی در حالی که بیشتر فرزندانش خارج از کشور بودند و از مکنت مالی زیادی هم برخوردار بود، در اوج همان حرفها و مطالب، حاضر به ترک ایران نشد.
این اواخر هم که احساس کرد مریضی او شدت پیدا کرده و ناعلاج است، خواسته بود تا به ایران باز گردد. گفته بود که در فضای ایران بهتر میتواند تنفس کند.آخرین نوشتههای او را در بخارای هشتاد دیشب خواندم. همانجا بود که راجع به خودش تأکید کرده بود که هیچ گاه جزو هیچ فرقه و دسته ای نبوده و فقط راه پژوهشی خود را دنبال کرده است.
افشار مردی بود برای ایران، دوستدار ایران، و از آنجایی که بخشی مهمی از این فرهنگ، فرهنگ اسلامی بود، آثار فراوانی را منتشر کرد که نه تنها در حوزه ایران شناسی بلکه اسلام شناسی هم بود.افشار یک تنه کار چندین موسسه را انجام میداد، دست کسی را رد نمیکرد، و تا آنجا که میتوانست کمک میکرد. هیچ فراموش نمیکنم روزی را که زنگ زدم. حس کردم اندکی صدایش گرفته است.
سوالی پرسیدم جواب داد. پرسیدم چیزی شده؟ گفت: بابک پسرم درگذشته و الان جنازه اش اینجاست منتظریم بیایند و ببرند. من دست و پایم را گم کردم. گفت: چیزی نیست، به هر حال زندگی همین است، باید راضی بود.افشار متعلق به همه ایرانیان بود و در این حوزه یک افتخار پایدار است.
آفرینش:اعزام نیروی کار به خارج وناکامی ها
«اعزام نیروی کار به خارج وناکامی ها»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛اعزام نیروی کار به خارج از کشور معمولا سیاستی است که کشورهای دارای مشکلات اقتصادی با بیکاری گسترده همراه با نیروی کار فراوان در دستور کار خود قرار میدهند و از قبل آن نیروی کار بیکارو موجود در داخل کشور رابا پشتیبانی سیاسی ،حقوقی،دیپلماتیک و ...به کشورهایی نیازمند اعزام میکنند امری که کمک فراوانی به اقتصاد این کشور ها میکند به طور مثال کشور مصر بخشی از در آمد های خود را از این راه به دست می آورد. در این حال این امر و اعزام نیروی کار به خارج از کشور بی شک امر آسانی نیست و نیازمند بستر سازی های مختلف اقتصادی سیاسی و دیپلماتیک است و بی شک موفقیت هر کشوری در این امر بیانگر موفقیت های تلاشهای مقامات آن کشور در اعزام نیروی کار خود است .
در این بین اگر نگاهی به کشور ما در این روند داشته باشیم درمی یابیم که این امر با ناکامی های گسترده و بزرگی در کشور همراه بوده است و به طور مثال در حالی که در سال های برنامه چهارم توسعه باید سالانه ۲۰ هزار نیروی کار ایرانی به خارج از کشور اعزام می شد برآورد شده است که امسال تنها و حداکثر ۱۰۰ نیروی کار ایرانی برای کار به کشورهای دیگر اعزام شده اند امری که بیش از هر چیزی بیانگر ناکامی کشور در اعزام هزاران نیروی کار بیکاری است که همچنان یکی از تهدیدات بزرگ اقتصادی کشور به شمار میروند.
در این حال باید گفت هر چند در سالهای گذشته نیز این روند ناکامی در اعزام نیرو ی کار بیکار کشور به خارج وجود داشت اما بی شک تداوم این روند و افزایش ناکامی و ناتوانی در این مسیر بیش از هر چیزی ضربه ای بزرگ به اقتصاد کشور و موجب افزایش بحران بیکاری در کشور می گردد چه اینکه اکنون با تداوم نرخ بیکاری بالا در کشور ما اعزام نیروی کار به خارج می توانست حداقل جایگزینی مناسب و کوتاه مدت در کاهش مشکلات اقتصادی کشور باشد.
دراین حال هر چند برخی ناکافی بودن توانایی علمی و تخصصی کارگران ایرانی رامانعی برای اعزام نیروی کار میدانند اما بی شک به نظر می رسد نداشتن تفاهم نامه اعزام نیروی کار با کشور های دیگر و اجرا نشدن برخی از این تفاهم نامه و پیگیری نکردن آن ها از جمله دلایل اصلی این وضعیت است در این حال باید گفت که اعزام نیروی انسانی برای کار و اشتغال در خارج از کشور نیازمند برنامه ریزی و هدف گذاری است به طوری که امروزه کشور های زیادی همچون چین و... در این مسیر موفق بوده اند و اکنون نیز نزدیک به یک میلیارد نفر از جمعیت هفت میلیاردی کره زمین را مهاجران تشکیل می دهند.
در این بین ناکامی مسئولان کشور در این امر، امری است که نیاز به آسیب شناسی دارد چه اینکه مشخص است که برای ورود به بازارکار جهانی، نیاز به برنامهریزی مسوولان وزارت کار و امور اجتماعی و دیگر وزارتخانهها و سازمانهای ذیربط همچون امور خارجه، کشور،با کشورهای مختلف و سازمان هایی چون سازمانهای بینالمللی همچون سازمان بینالمللی مهاجرت و سازمان بینالمللی کار دارد.
در این حال امری که مشخص است تداوم این روند نه تنها به نفع اقتصاد کشور نمی باشد و منجر به بیکاری افزون تر در جامعه میگردد بلکه ممکن است منجر به مهاجرت همیشگی بیشتر نیروی کار متخصص به خارج از کشور در کنار دهها پیامد دیگر اقتصادی و... شود .
آرمان:غم نان تنها انگیزه انقلابها نیست
«غم نان تنها انگیزه انقلابها نیست»عنوان سرمقالهی روزنامهی آرمان به قلم محمدفرازمند است که در آن میخوانید؛ در نخستین روزهای شکل گیری جنبشهای مردمی در جهان عرب در ژانویه ۲۰۱۱ تحلیلگران و ناظران امور منطقه شکل گیری اعتراضهای مردمی را در منطقه نفتخیز عربی خلیج فارس اندک میدانستند.
اما این اعتراضها به سرعت به سواحل جنوبی خلیجفارس رسید. نخستین کشور بحرین بود که مردم این کشور در حال سپری کردن سومین هفته از اعتراضهای مردمی به حکومت آل خلیفه هستند. مردم در بحرین خیابانهای این کشور را دراختیار گرفتند و بر سقوط حکومت
و برپایی نظام مشروطه اصرار دارند. عمان و عربستان نیز شاهد جنبشهای اعتراضآمیز است. اگرچه تحولات شمال آفریقا بخصوص لیبی سرخط خبرها را به خود اختصاص داده اما شواهد حاکی از آن است که اوضاع عربستان بزرگترین تولید کننده نفت جهان نیز از چند جهت به لزره درآمده است.
در شرق این کشور شیعیان اعتراضهای مدنی و مطالبات انباشته شده چندین ساله خود را مطرح میسازند، لیبرالها و روشنفکران نیز از طریق رسانهها، صفحات اینترنتی و شبکههای اجتماعی مطالباتی را در جهت اصلاح ساختار سیاسی کشور مطرح میکنند.
سلفیها نیز با اعلام تشکیل یک حزب سیاسی مخالفتهای خود را نسبت به اوضاع سیاسی و اقتصادی عربستان مطرح میسازند. از درون خانواده حاکمه نیز خبرهایی از وجود اعتراض به روند جانشینی و ادامه فعالیت فرزندان سالخورده ملک عبدالعزیز به گوش میرسد.
نگاهی به صحنه سیاسی عربستان نشان میدهد که این کشور در شرایط بحرانی بسر میبرد، مختصات این شرایط بالاجمال به شرح زیر است: رژیمهای عربی همپیمان عربستان همچون مصر و تونس سرنگون شدند و عربستان نگران قدرتگیری شیعیان در کشور همسایه خود یعنی بحرین و سرایت اعتراضها به منطقه شرق این کشور است.
آمریکاییها تحت فشارافکار عمومی جهان عرب دیگر قادر به حمایت بیقید و شرط از رژیمهای سنتی عربی نیستند و در تحولات اخیر نیز کمتر به نصایح دوستان و همپیمانان خود گوش دادند و بیشتر خواستار انجام اصلاحات در کل جهان عرب شدند. در جنوب عربستان مردم یمن نیز تا مرز سرنگونی علی عبدالله صالح پیش رفته و اعتراضها سراسر این کشور را فراگرفته است.
گرچه در کشور وسیع عربستان درخواستهای مردم در مناطق مختلف این کشور از تنوع برخوردار است ولی شاید بتوان گفت یک محور مشترک بین مطالبات مردم از شیعیان گرفته تا لیبرالها و سلفیها وجود دارد. این محور مشترک پایان دادن به حاکمیت مطلقه فرزندان عبدالعزیز و برپایی حکومت مشروطه است.
همچنین وضعیت آل سعود و بیماری همزمان پادشاه و ولیعهد این کشور باعث شده که عربستان نتواند نقش فعالی در جهان عرب بازی کند، به نظر میرسد که باید منتظر گسترده شدن اعتراضها در عربستان و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس بود. در حال حاضر حکومتهای منطقه با دادن امتیازات به مردم سعی در کنترل اعتراضها دارند ولی به نظر میرسد که مطالبات مردم فراتر از مسایل صرفاً اقتصادی است.
جهان صنعت:بیتوجهی به قانون و انتظارات جدید
«بیتوجهی به قانون و انتظارات جدید»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم مهرداد میهندوست است که در آن میخوانید؛ وزیر امور اقتصادی و دارایی این روزها بیش از همه دولتمردان اظهارنظرهای تعجببرانگیز میکند. یک روز از عدم محاسبه افزایش دستمزد بر اساس قانون دفاع میکند و از طرح تعیین حقوق با توافق کارگر و کارفرما پرده برمیدارد و روز دیگر ناتوان از تعیین نرخ سود بانکی نشان میدهد.
روز گذشته نیز شمسالدین حسینی گفت: انتظار داشتیم که طی امسال نیز بودجه مانند سالهای قبل به تصویب برسد. وی همچنین برآورده شدن انتظارش را هم مستلزم عزم و همت نمایندگان مجلس عنوان کرد.
اما بد نیست جناب وزیر نیمنگاهی هم به انتظارات نمایندگان مردم در مجلس بیندازد. آنها هم انتظار داشتند بودجه در زمان تعیین شده به دستشان برسد نه اینکه با رکورد تاخیر به مجلس ارسال شود.
بدون احتیاج به محاسبات سنگین ریاضی و تنها با چهار عمل اصلی میتوان دریافت که زمان باقی مانده تا پایان سال برای بررسی بودجه به سیاق سالهای گذشته به هیچوجه کافی نیست.
بنابراین تصویب لایحهای که دولت به مجلس فرستاد یا باید چشم بسته و تماما بر اساس خواسته دولتیها انجام شود یا نمایندگان موفق شوند چند ساعتی به شبانهروز یا چند روزی به سال اضافه کنند!
بهتر بود که جناب حسینی و مجموعه دولت دهم، زمان انجام کارکارشناسی در روند تدوین لایحه بودجه کمی به انتظارهایی که به هشدار تبدیل شد هم توجه میکردند تا بودجه به موقع ارسال و به موقع تصویب شود.
اگرچه رییسجمهور نیز در روز ارایه لایحه بودجه خواستار تصویب آن پیش از سال ۹۰ شد اما به نظر میرسد آن خواسته و این انتظار محقق نشود تا برای دومینبار در تاریخ سالهای پس از انقلاب بودجه به شکل چند دوازدهم تصویب شود. تنها سالی که لایحه بودجه به صورت یکدوازدهم تصویب شد پس از به ثمر نشستن انقلاب شکوهمند اسلامی در سال ۵۷ بود که به دلایل مختلفی تصویب بودجه سال ۵٨ امکانپذیر نبود.
البته دیروز برخی شنیدهها میگفت ممکن است دولت لایحه را پس بگیرد. این شنیده اگرچه از سوی برخی سایتهای غیررسمی منتشر شد و بسیار هم بعید به نظر میرسد اما اگر به چندماه گذشته برگردیم و مواضع دولت پیرامون احتمال استرداد لایحه هدفمندی یارانهها را مرور کنیم، ممکن است مجبور شویم در عبارت بسیار بعید است کمی تجدید نظر کنیم.به هر روی مهمترین سند مالی یک سال کشور آنقدر دیر ارسال شد تا امروز به مهمترین دغدغه مسوولان نظام تبدیل شود و این به نفع هیچکس نیست.
دنیای اقتصاد:اعداد شگفتانگیز
«اعداد شگفتانگیز»عنوان سرمثقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم محمدصادق جنانصفت است که در آن میخوانید؛اخبار و گزارشهای بسیار پرشماری درباره موضوع و اجرای قانون هدفمندسازی یارانهها که از نیمه دوم سال داغ و به مساله اصلی شهروندان و مسوولان تبدیل شد، سایر موضوعهای اقتصادی را به محاق برد.
روش، چگونگی و ماهیت خصوصیسازی شرکتهای دولتی که یک مطالبه مهم جامعه ایرانی از دولت بود و هست و همچنین موضوع مطالبات معوقه بانکها که از مسائل حل ناشده کسبوکار در کشور است از جمله بحثهای به محاق رفته در ماههای اخیر به حساب میآیند. اکنون که نزدیک به ۵/۲ ماه از اجرای قانون هدفمندسازی یارانهها سپری شده است، نهاد قانونگذاری کشور براساس وظایف خود تلاش میکند دو موضوع مهم یادشده را از سکون و رکود بیرون آورده و به نوعی تکلیف این دو پدیده بسیار با اهمیت را روشن سازد. در روزهای گذشته، کمیسیون نظارت بر اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی در خصوص نحوه خصوصیسازی از طرف دولت، نکات انتقادی را طرح و از دولت خواست که قانون یادشده را به طور کامل اجرا کند.
کمیسیون اقتصادی مجلس نیز گزارش مشروحی از شرایط و کیفیت «مطالبات بانکی» را تهیه و منتشر کرده است که نکات قابلتوجهی دارد. بر اساس گزارش این کمیسیون میزان تسهیلات اعطایی نظام بانکی تا پایان آبانماه ۱٣٨۹ به ۲۱۶ هزار و ۱۴۵ میلیارد تومان رسیده است که نسبت به اسفندماه ۱٣٨۹ رشدی معادل ۱۹ درصد را تجربه کرده است. براساس همین گزارش، حدود ٣۴ هزار میلیارد تومان از تسهیلات پرداختشده به مطالبات معوق و مشکوکالوصول تبدیل شده است که بیش از دو برابر سه سال پیش است.
تداوم رشد مطالبات معوق در حالی که این پدیده تهدیدآمیز در سالهای گذشته در کانون توجه قرار گرفته بود و همه سازمانها و نهادهای اصلی کشور برای حل این معضل طرح و برنامه ارائه داده و راهکارهای خود را پیشنهاد میکردند پدیدهای حیرتانگیز است. در گزارش کمیسیون اقتصادی مجلس همه دلایل اقتصادی و غیراقتصادی رشد مطالبات معوق بانکها بهویژه آن دسته از بانکها که سهام دولت در آنها قابلتوجه است اعلام شده و میتوان با مراجعه به این گزارش آنها را کالبدشکافی کرد.
در ماههای گذشته و پس از طرح چندباره مطالبات معوق بانکها یادآور شدیم که آیا نمیتوان درباره آن دسته از بدهکاران بانکی به ویژه شرکتهای دولتی که به نظر میرسد بدهکاران بزرگ هستند، اطلاعرسانی کرد که بدون نتیجه باقی ماند. اکنون میتوان از مسوولان سه قوه اصلی ادارهکننده جامعه پرسید، آیا فراهم کردن شرایطی که منجر به حبس سپردههای شهروندان ایرانی در دست بدهکاران شده است توجیه قانونی و اخلاقی دارد؟
شهروندان ایرانی که راه و چاه دریافت حق و حقوق خود را نمیدانند و از سر استیصال دسترنج خود را برای دریافت سودی حتی کمتر از نرخ تورم یا حفظ قدرت خرید آن به دست مدیران بانکی دادهاند، چه باید کنند؟ چگونه است که دولتها برای دریافت مالیات حقه خود از شهروندان و فعالان اقتصادی حتی لحظهای درنگ نمیکنند و حتی جریمه نیز دریافت میکنند، اما راهی برای احقاق حقوق میلیونها سپردهگذاری پیدا نمیکنند؟
آیا حبس کردن ارقام شگفتانگیز چند ۱۰ میلیارد دلاری از منابع بانکی نزد بدهکاران در حالی که تامین منابع کافی و لازم برای اجرای طرحهای توسعهای زیربنایی با دشواری مواجه شده است را میتوان رفتاری منطقی و اقتصادی دانست. حبس کردن رقمی نزدیک به نصف درآمد نفتی سالانه با هیچ منطق اقتصادی سازگار نیست. آیا راهی پیدا میشود که شرایط و فضایی که منجربه رشد بیش از اندازه پرداخت اعتبارات بانکی شده، تغییر کند؟
منبع: جام جم آنلاین
|