در عصر توحش اسلامی به سر می بریم؛ آیا امیدی هست؟
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۹ اسفند ۱٣٨۹ -
۱۰ مارس ۲۰۱۱
قرون اخیر با وجود این که شاهد خیزش هایی هستیم که خود را اسلامی می نامند و هویت اسلامی را برچسبی ساخته اند، برای تعصبات و نفرت ها و جهالت ها و با آن که این خیزش ها، همواره حکومتی نبوده و مردمی نیز بوده است، اما بیداری اسلامی نیست، بلکه "خیزش توحش اسلامی" است. توحش اسلامی است، چون آنچه اینک تحت عنوان شریعت اسلامی انجام می دهند، با دین اسلام و حقیقت و روح همه ادیان، بیگانه که هیچ حتی در تضاد است. در عصر توحش اسلامی هستیم، چون فرهنگ جاهلیت پیش از پیامبر اسلام و تعصبات و خرافات ادیان دیگر را با هم جمع زده اند، و این دشمن اسلام را، به نام اسلام به خورد یکدیگر می دهند و هر کسی را که بنا بر فطرت الهی با آن مخالفت کند، برچسب غیردینی که سهل است، قربانی می کنند و می کشند. در عهد توحش اسلامی هستیم، زیرا به کام فرهنگ جاهلیت و به نام دین وقیحانه ترین جنایت ها را مرتکب می شوند و خود را وقیحانه تر، وارثان زمین نیز می دانند! در دوران توحش اسلامی هستیم، چون این ملغمه دزدانه از جهالت، جنایت و تعصب وارد خانه شده و صاحب خانه را که دین اسلام بوده بیرون کرده و خود بی شرمانه به نام شریعت اسلامی به جای آن نشسته و به نام دین خدا، کارهایی می کند که حتی در تاریخ توحش نیز کم سابقه است. در ۱۴۰۰ سال پیش قرآن به مسلمانان خاطر نشان می سازد که چون دشمنان بودند و پس از رسالت محمد تبدیل به برادران شدند و همین صلح و دوری از دشمنی را به صرف خود –حتی بدون سخن از یکتاپرستی- ملاکی بر درستی و حقانیت کنونی شان معرفی می کند، ولی امروز اسلام طالبانی و اسلام بن لادنی، به نام دین سر می برند و تکبیر می فرستند و امید دارند که به بهشت نیز روند!؟ اما حتی زشت تر و وقحیانه تر از اسلام طالبانی و تروریستی، اسلام شیادانه است که حرف های زیبا می زند، ولی زشت ترین اعمال را مرتکب می شود. کارهای پلید خود را به گردن دیگران می اندازند و آنچه به دشمنان اش نسیه نسبت می دهد، نقد و پیش از آن، بدترین اش را انجام می دهد، آن هم در حق مردم خود و به قول خودش مسلمانان. وقتی در نقطه ضعف است، مظلومانه گل در لوله های تفنگ می گذارد، و وقتی به قدرت رسید، مخالف که سهل است، به دوستان سابق خود کمترین ترحمی نمی کند. مکر و دروغ را رنگ تقیه و شریعت می زند و ریاکاری و ظلم را به نام مصلحت توجیه می کند و خشنوت و جنایت را عزت برچسب می زند. اسلام شیادانه و استالینی که برگزیده ای از زشت ترین تجارب ظالمان و مستبدان را به نام اسلام در خود جمع زده است؛ تجاوز، سنگسار(چون در اسلام منع شده)، سر به نیست کردن، قاچاق حکومتی، خرید و فروش مواد مخدر توسط دستگاههای حکومتی، ربودن، به زندان اندختن آزادگان و انسان های باوجدان و قائل نشدن کمترین حقوق برای متهمان که جای خود، حتی وکلای شان و آزار و اذیت فرزندان، مادران و خانواده های شان!! وضوء می گیرند تا شکنجه کنند، آزار و شکنجه می دهند تا اعتراف دروغین بگیرند، بهتان می بندند تا فرصت دفاع از خود نداشته باشید، به خود اجازه می دهند تا از رازهای قلبی دیگران خبر دهند و برحسب آن دیگران را محاکمه کنند، و می کشند و وقیحانه پول تیرشان را از خانواده های قربانیان می گیرند و به نام دین و برای حفظ قدرت، به زن و مرد تجاوز می کنند؛ کاری که حتی یزیدیان تاریخ نیز نکردند!؟! سپس در رسانه های شان یا همه چیز را کتمان می کنند، یا وقیحانه تر آن را به گردن دیگران می اندازند و اندک رسانه های مستقل را محکوم می کنند تا مانند خودشان به دروغ و بهتان متوسل شوند؛ تو گویی در دین و آئین اینان، خداوند را نیز می توان فریب داد! در عصر توحش اسلامی بسر می بریم، چون عده ای کم سواد با حفظ خرافات و اوهام و احکام من در آوردی و فقاهت، عملاً عکس روح و حقیقت هر دینی، فتوا می دهند و به زور به دیگران نیز تحمیل می کنند. جاهل، نام عالم بر خود نهاده و کسی که زشت ترین اعمال ذکر شده در کتب مقدس را انجام می دهد، خود را متدین، و انسان های باوجدان و آزاده را بی دین می شمارد و قربانی می کند. در عصر توحش اسلامی به سر می بریم، چون جایی که در قرن بیستم، جنایتکاران و دیکتاتورها را دستگیر و مجازات و اعدام می کنند، در ۱۴۰۰ سال پیش پیامبر اسلام، پس از فتح مکه، قاتلان و شکنجه گران خود و عزیزان اش را بخشید. آیا این دم خروس های تاریخی، گواهی روشن بر دو جهانبینی متضاد با یک نام مشترک اسلام نیست؟ دقت کنید، که ما از تاریخ سخن می گوییم، نه رمانی آبکی؛ حتی برای یک رمان رئالیست اجتماعی نیز کارهایی که محمد کرده باور نکردنی می نماید؛ شخصیتی واقعی که چون ما در تجارب زندگی برگزیده نه چون شخصیت های داستان ها و رمان ها، غیرواقعی. اگر تا دیروز تصور می کردیم که گرفتن یک طرف صورت برای زدن سیلی توسط کسی که قبلاً وقیحانه به صورت تان سیلی زده، بهتر از دفاع از خود و عزیزانمان است، اینک که خود قربانی خشونت بی شرمانه قرار گرفتیم، می بینیم که اتفاقاً آنان که مسئولانه علیه این ظلم به دفاع برخاستند، از کسانی که سکوت کردند یا طرف دیگر صورت شان را گرفتند –چون انسان وقیح را وقیح تر می سازد- انسان تر و باوجدان ترند، به خصوص اگر این دفاع از جان و ناموس و حقوق و هستی مردم باشد.
در دوران توحش اسلامی هستیم، چون عده ای که خود را متدین می دانند، برای اعدام فرزندان شان، نذر می کنند، در حالی که محمد حتی دشمنانی را که قاتلان عزیزانش بودند، بخشید. آن اسلامی که پیش از ظهورش، کسانی را که به عنوان اسیر می گرفتند -تا پیش از آن متداول بوده - بدیشان تجاوز می کردند و می کشتند و همچون یک خداوند صاحب اختیار -حتی چیزی فراتر از برده- که در حد بندگانی که هر کاری دلشان می خواهند با ایشان کنند، پس از ظهور رسالت محمد می بایست فرزندان کسانی را که شب پیش با ایشان جنگیده بودند و عزیزان شان بدست پدران شان کشته شده بود، به عنوان فرزند (غلام) تربیت کنند و راه اخلاقی زیستن را به ایشان بیاموزند و در صورتی که آماده زندگی مستقل شدند، حتی اگر توانایی ازداوج ندارند، به ایشان کمک کنند. آیا در قرن بیست و یکم متمدن ترین ما، براحتی دشمن و فرزندان دشمن که هیچ، همسایه خود را در خانه نگه می داریم، بماند که برخی والدین شان را از خانه بیرون می کنند و بسیاری والدین شان را به آسایشگاه سالمندان می فرستند. همان اسلامی که زنان اسیر شده را که پیش از رسالت محمد، به تجاوز و قتل که جای خود، به تن فروشی برای کسب درآمد برای صاحب اش (اسیر گیرنده خود را صاحب اختیارشان می دانست) وا می داشتند، اسلام گفت، آن بنده تو نیست، بلکه بنده خداست و تنها صاحب اختیار او نیز خداوند یکتاست و دارای حقوقی است، حتی اجازه نداری به او دست بزنی و آن برای تو حرام است، مگر این که با رضایت اش به نکاح تو در آید که حقوق آن نصف زن آزاده است و فرزندان او، فرزندان تو و حتی در دین آزادند و چون اسیر تو شده اند، بدین معنی نیست که می بایست تغییر دین دهند، چنان که رقیه کنیز یهودی پیامبر تا آخر عمر در خانه محمد، یهودی ماند. البته کنیزان و غلامان نیز می بایست همچون خود پیامبر برای امرار معاش کار می کردند و گرنه حتی نمی توانستند شکم شان را سیر کنند؛ چنان که برخی از زنان پیامبر به سبب فقر مالی وی، از او جدا شدند. امروزه در توحش اسلامی به سر می بریم، چون همان ها که منجی را به نام عدالت بیش از دیگران صدا می زنند، خود بزرگترین ظالمان و عملاً مهیب ترین دشمن عدالت و انصاف اند. اینک در توحش اسلامی به سر می بریم، چون در قرن بیست و یکم، عده ای خود را صاحب اختیار دنیا که جای خود، دین دیگران می دارند و حق صاحب اختیاری و تسلیم محض را که خداوند به هیچ کس حتی رسولانش نداده، برای خود قائل می شوند، آن هم به نام اسلام!؟ همان پیامبری که به سبب رقّت عاطفه، حلالی را برای خود حرام دانسته بود، به سرعت مورد خطاب خدا قرار گرفت، که ای رسول ما چرا حرام می کنی، چیزی را که خداوند بر تو حلال کرده است، تا برساند که حتی پیامبر خدا نمی تواند حلال و حرام تعیین کند و تغییر دهد، ولی امروز عده ای به عنوان متولی دین، هر حلالی را حرام و هر حرامی را حلال می نامند. به سبب همین هاست که می گویم در عصر توحش اسلامی به سر می بریم و به همین خاطر است که در روایات همین متشرعین آمده که روزی که منجی ظهور کند، دین اسلام آن چنان با حقیقت خویش فاصله گرفته که حتی بدتر از مشرکین صدر اسلام، انگار که دین جدیدی آورده است. ما اینک در آستانه آن رستاخیز ایستاده ایم؛ هنوز در توحش اسلامی هستیم، اما بیداری برای یک رستاخیز آغاز شده است. از این روی، من از اصلاحات و انقلاب و حتی قیام و خیزش سخن نمی گویم، بلکه از یک "رستاخیز" حرف می زنم. من دم مسیحا را بشارت می دهم، چون از زنده کردن "مرده دلان" سخن می گویم. چون این جسد متعفن، آنقدر ظلم و جنایت کرده که اینک حتی حال پیروان و مزدوران خود را به هم زده است، چه رسد غیرمسلمانان و اینک آغاز این تغییر از "خود" کلید خورده است. آن همچون طفل متخلفی است که اگر تا دیروز به نام هویت اسلامی، هر خلاف و خفتی را که خود مرتکب می شده، بر گردن دیگران می انداخته است، اینک همچون یک انسان بالغ می بایست خود خویشتن را داوری کند، اشتباهات و جنایات خود را بپذیرد و سعی کند تا با تغییر خود، تغییرشان دهد، و برخاستن از توحش به سوی یک تمدن یعنی این.
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
|