یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

همدردی آری، هموندی نه!
بیانیه شماره یک شورای همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران


• این شورا در نخستین بیانیه ی خود به انتقاد از برخی اقدامات انحصارطلبانه در سطح جنبش اقدام کرده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۹ اسفند ۱٣٨۹ -  ۱۰ مارس ۲۰۱۱


هم میهنان
براستی میدانید که ملت زجرکشیده ایران در خرداد دو سال پیش از امکان "انتخاب" که بهر صورت تنها راه اظهارنظر قانونی در مورد گزینش "بد از بدتر" بود، بصحنه آمد. مردم با دیدگاه های گوناگون فقط بامید آینده ای بهتر و رهائی از استبداد و خودکامگی در روز موعود آراء زیادی بنفع آقایان موسوی و کروبی بصندوقها ریختند ولی رهبری جمهوری اسلامی در تقلبی بزرگ نتیجه انتخابات را بنفع کاندیدای خود اعلام کرد.
مردم آگاه ایران این توهین بزرگ را نپذیرفتند و صدای اعتراضشان را در طغیانی متمدنانه بگوش جهانیان رساندند.
به خیابان ها ریختند و فریاد آزادی در گوشه و کنار طنین انداخت. از آن روز سرکوب، شکنجه، تجاوز و کشتار سبعانه معترضین بدست مزدوران حکومتی آغاز شد و هنوز هم ادامه دارد.
از روز نخست دیده می شد که این جنبش آزادی خواهی همانند رنگین کمانی از همه اقشار و افکار و دیدگاه های سیاسی گوناگون در جامعه شکل گرفته است. ظواهر امر بروشنی نمایانگر چند پارچه گی جمعیتی بود که نه تنها یکپارچه بلکه متحد و مصمم خواستار تغییر در ساختار حاکمیت و رسیدن به آزادی و زندگی بهتر بود. پیشرفت این جنبش با زمان در شعارها و گفته های جوانان در صحنه گویا و عیان است.
خوشبختانه آقایان موسوی و کروبی دو شخصیت شناخته شده و فعال که سالیان دراز مسئولیت های خطیری در حکومت داشتند، صمیمانه و نمادین با مردم همراهی کردند. افزون بر این بایستی پیوستن هر شخصیت برجسته به جنبش را خیرمقدم گفت. مثلا اگر آقای هاشمی رفسنجانی هم بمردم بپیوندد، بی تردید مردم از این رخداد اظهار خوشنودی خواهند کرد و شاید با دادن شعارهائی ایشان را نیز مانند آقای موسوی و کروبی تشویق نمایند. روشن است که این امر را نمیتوان و نباید به وفاداری مردم به اسلامیت و یا سیاست اسلامی تلقی کرد.
طبیعتا این آقایان دارای ارتباطات سازمانی و رسانه ای در سرتاسر ایران می باشند. از مزایائی که اپوزیسیون ملی و سکولار بهره مند نیست. شوربختانه حاکمان جمهوری اسلامی از نخستین روز سلطه بر ایران دمی از سرکوب آزادی خواهان ملی، دموکرات و دگراندیش نیاسوده است.

اگر با کمی دقت به تصویرهای معترضین در خیابان ها بنگریم، از پوشش و آرایش ایشان متوجه می شویم که آن ها حتی به رعایت ظواهر اسلامی هم توجه چندانی ندارند. در میان تظاهرکنندگان کمتر بانوئی را با حجاب اسلامی مشاهده می کنیم. از عزیزانی چون ندا، سهراب، صانع و محمد مختاری و یا دیگر شهدای راه آزادی در می یابیم که این فرزندان ایران زمین برای کسب بیشتر کرامت اسلامی و فضائل صدر انقلاب بخیابان نیامده بودند، همانطور که ملت ایران در سی و دو سال پیش برای کمبود دین و مذهب طغیان نکرد.
با این وجود ما شاهد پیدایش شوراِئی خود برگزیده از افرادی هستیم که هنوز به ملت ایران نوید رسیدن بدوران طلائی انقلاب با عبور از پل قانون اساسی یادگار امام را میدهند، بجای "بنام ملت ایران" با "بسم الله" بیانیه و فراخوان صادر میکنند. کوتاه، در کلی گویی هایی برای جنبش مردمی خط ومشی ترسیم میکنند و نام آقایان موسوی وکروبی را هم با خود یدک میکشند و ایشان را رهبر کل جنبش آزادیخواهی ایران قلمداد می فرمایند. آنچه نگران کننده است هویت این افراد است که هنوز هم کاملا معلوم نیست. آقایان موسوی و کروبی خود تاکنون ادعای رهبری نکرده اند زیرا از ساختار و آرایش سیاسی جنبش آگاهند و مردم ایران هم از دیدگاه سیاسی آنها.

از قرار معلوم اصلاح طلبان ویارانشان براین باورند که فقط در یک حکومت دین سالار می توانند جایگاهی داشته باشند زیرا از روز اول در حکومت جمهوری اسلامی جایگاه و منزلتی داشته اند و در دامان این ایدئولوژی پرورش یافته اند. نگاهی به منشور این شورا نشان میدهد که سکولاریسم، ایران و ایرانیت و مدرنیزم در حاشیه و بسیار کمرنگ و بیشتر برای خالی نبودن عریضه مطرح می شوند. در تعیین "هویت سبز" نخست از "گنجینه اسلامی" و "راه تقویت ارزش های دینی را در جامعه، تحکیم وجه اخلاقی، بینش و کنش پیروان همه ادیان توحیدی کشور" سخن می راند و سپس بجای تکیه بر جدایی نهاد دین از حکومت "حفظ استقلال نهادهای دینی از حکومت" را "به عنوان یکی از اصول بنیادین جنبش سبز در سرلوحه هویت آن" قرار می دهند در حالیکه شعار "مرگ بر خامنه ای"، "مرگ بر دیکتاتور" در سراسر ایران طنین افکنده، ولی این حضرات از لزوم مبارزه با ولایت و ولی فقیه سخنی نمی رانند.

اصلاح طلبان دینمدار که از حمایت اروپای متحد و بویژه آلمان برخوردارند، اصلاح دموکراتیک ساختار نظام جمهوری اسلامی کنونی را بر نمی تابند، نمی خواهند بپذیرند که جمهوری اسلامی بدون ولی فقیه هم باز جمهوری اسلامی است. آنها باور ندارند که یک حکومت مردم سالار- سکولار و قانونمدار ناجی دین ایشان هم خواهد بود (مثل کشورهای اروپائی)، اعدام را لغو خواهد کرد، کار را بکاردان خواهند سپرد و عفو جایگزین انتقام خواهد شد.
آنها بندرت در رسانه های خود نامی از کشته شدگان یا زندانیان سیاسی دگراندیش می برند، در حالی که آزادی خواهان و بخصوص دموکرات ها و ملیون سکولار در دفاع از حقوق بشر در ایران بدون هیچ تبعیضی پیشگام بوده اند و احترام بحقوق شهروندی را از وظائف خود می دانند و به حصر و حبس آقایان موسوی و کرروبی پیش از همه اعتراض کرده اند.

هم میهنان گرامی،
امروز دیگر کسی دنبال رای سوخته دیروز نیست و چهارچوب خواست هایش را نیز با زمان تعیین می کند؛ آن هم با واقع بینی و درایت کامل و حافظه ای روشن و نه مانند گذشتگان که بدام شیاد افتادند. ایرانیان آزادی خواه می دانند که حکومت و سیستم ظلم وستم جمهوری اسلامی در سی و دو سال گذشته برای صاحبان واقعی این سرزمین ارمغانی نیاورده است و از طرفی آزمون آزموده کاری بیهوده و در این مورد جانکاه است.
ما دمکرات ها و ملیون سکولار با داشتن ٣۵ هموند دربند بایستی به اصول و مطالبات و تعهدات خود به مردم پایدار و پایبند باشیم هر چند که مبارزه طولانی تر و دشوارتر گردد. رنگین کمان را فدای یک رنگ نکنیم و سازشکاری را کنار گذاشته و منافع خود و نسل های آینده را فدای سود آنی ننماییم. با همه گروه های ملی- دموکرات و سکولار هموند شویم ولی با تمام سیاسیون دربند همدردی کنیم.

شورای همبستگی برای دموکراسی وحقوق بشر در ایران
تهران اسفند ماه ۱٣٨۹


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست