تناقض در ساخت بیرونی – درونی یک قدرت
اردشیر زارعی قنواتی
•
مسکو هم چنان به عنوان یک خرس قطبی زخمی در سرزمین های برفی در حبس می ماند. عدم توجه لازم به مشکلات درون ساختاری در حوزه ملی برای روسیه می تواند در آینده نقش بازدارنده و نقطه افول قدرت در حوزه بین المللی به حساب آمده و این کشور را در رقابت با دیگر قدرت های جهانی در مرتبه ی پایین تری قرار دهد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۰ اسفند ۱٣٨۹ -
۱۱ مارس ۲۰۱۱
موج حملات تروریستی به مسکو و دیگر شهرهای روسیه در طی سال های اخیر و به خصوص یک ماه گذشته نشان می دهد که در زیر پوست این قدرت بزرگ نوعی بی ثباتی ساختاری مشابه کشورهای خاورمیانه یی نهفته است. تاکنون بر اساس شواهد و مدارک مستند سرنخ تمام این حملات تروریستی به جدایی طلبان قفقاز شمالی و مافیای چچنی رسیده و این واقعیت را اثبات می کند که حوزه قفقاز شمالی برای روسیه به عنوان "پاشنه آشیل" این هرکول فرتوت را در معرض آسیب قرار داده است. در کنار این واقعیت میزان آسیب پذیری ساخت امنیتی این کشور در مواجه با این حوادث تروریستی شاهدی بر این موضوع است که بافت درونی این قدرت بزرگ جهانی چندان با جایگاه بیرونی آن همساز نبوده است. سازگاری و موقعیت هارمونیک عرصه داخلی و خارجی یکی از با اهمیت ترین پارامترهایی است که می تواند شکل دهنده و ترسیم کننده هویت ذاتی یک ساختار قدرتمند منطقه یی و بین المللی باشد. در نقطه مقابل این، وضعیت عدم سازگاری این دوگانه ی ساختاری موید یک پارادوکس در ذات سیستم موجود تلقی می شود که هرگونه جایگاه و اعتباری را فاقد هویت ثبات بخش نشان می دهد. این ژلاتین هویتی و سیال بودن موقعیت در تحلیل نهایی می تواند نشاندهنده بی ثباتی سیستمی یا حداقل تعریف کننده ی مسیر حرکتی در دوران گذار به حساب آید. روسیه از نظر وضعیت بیرونی و بین المللی به عنوان کشوری که میراث دار شوروی سابق بوده است و به لحاظ اقتصادی، سیاسی، نظامی و جغرافیایی هنوز به عنوان یکی از ۵ قدرت دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد و عضوی از جی ٨ می باشد، از موقعیت بین المللی مطلوبی برخوردار است. حوزه های نفوذ این کشور در شرق اروپا، آسیا، خاورمیانه، آمریکای لاتین و آفریقا و هم چنین شراکت دوسویه با اتحادیه اروپایی و ایالات متحده در مسائل کلان بین المللی، قدرت تاثیرگذاری و کسب منافع بر اساس سهم قدرت در نظام جهانی را برای آنان مهیا کرده است. این سهم قدرت هر چند بعد از فروپاشی شوروی به شدت دچار تنزل شد اما پس از افول قدرت یکجانبه آمریکا و حرکت نظم بین المللی به سمت جهان چند قطبی تا حدود زیادی احیاء گردید. روسیه به موازات این تحولات در ساخت بیرونی که با فرود و فراز همراه بوده است هم اینک در ساخت درونی خود با معضلات بزرگی روبه رو می باشد. مشکلات اقتصادی که در دو دهه ی اخیر موجب سقوط صنایع، انباشت ثروت های رانتی در دست اولیگارشی حاکم، گسترش جهشی شکاف های طبقاتی و بیکاری فزاینده در میان نسل جوان و تحصیل کرده شده است تا به امروز موجب هرز روی پتانسیل بالقوه و توان بالفعل این کشور برای دستیابی به موقعیت مطلوب گردیده است. در عرصه سیاسی باند حاکم "پوتین – مدودف" با استفاده از همان رانت های حکومتی در مسیر خلاف حرکت جامعه دمکراتیک احزاب اپوزیسیون، نهادهای مدنی، سندیکاهای کارگری و فعالیت های رسانه یی را زیر تیغ سرکوب و سانسور سیستماتیک قرار داده اند. در حوزه اجتماعی جامعه تقریبا عاری از معضلاتی چون اعتیاد، فحشاء، نژادپرستی، بیسوادی، تشکل های مافیایی و سرقت های سازمان یافته ی بازمانده از نظام سوسیالیستی قبلی، هم اینک تبدیل به یکی از جوامع رکوردشکن در خصوص این مشکلات جامعه شناختی شده است.
روسیه در چنبره ی این تناقضات ساختاری هم اینک درگیر مشکل "امنیت ملی" به عنوان بزرگترین معضل دو دهه ی اخیر خود شده است. حمله تروریستی به فرودگاه "دامادیدووا" مسکو در روز دوشنبه ۲۴ ژانویه که موجب کشته شدن ٣۵ تن و زخمی شدن ۱٣۰ نفر گردید و تنها ٣ روز بعد انفجار خودروی بمب گذاری شده در شهر "خاساویورت" از توابع جمهوری خودمختار داغستان که آن هم ۴ کشته و ۶ زخمی به جای گذاشت، ژانویه خونینی را برای روس ها رقم زد. در حالی که سیستم امنیتی روسیه در حال شناسایی عاملین این حملات و تهدید به تلافی جویی متقابل بود، رهبر شورشیان چچن "دوکو عمروف" ضمن بر عهده گرفتن مسئولیت این حملات وعده داد که این کشور سال بسیار خونباری را در پیش داشته و به همین منظور وی "سیف الله" را برای انجام عملیات بیشتر به مسکو اعزام کرده است. این حملات تروریستی هر چند که نشاندهنده میزان آسیب پذیری روسیه از سوی تروریسم نوع قفقازی بود اما برای کشوری که با جدایی طلبی قومی – مذهبی در این منطقه روبه رو می باشد تا حدودی قابل توجیه می نمود. آنچه هم اینک عمق وخامت امنیتی و میزان آسیب پذیری روسیه را به چالش گرفته است بدون شک در حملات برنامه ریزی شده و تروریستی روز جمعه ۲۵ فوریه به شهر "نالچیک" مرکز جمهوری خودمختار "کاباردینو – بالکاریا" نهفته است. در جریان این حملات که به شیوه نظامی انجام گرفت چند گروه از جنگجویان قفقازی سوار بر خودرو به ساختمان سازمان امنیت محلی، دو پست راهنمایی و رانندگی و یکی از مراکز درمانی – استراحتی سازمان امنیت روسیه در این شهر یورش بردند. یکی از مقامات امنیتی در این شهر در اوایل همان شب گزارش داده است که تروریست ها در حمله به سازمان امنیت ۴ بار آر پی جی شلیک کرده، در حمله به پست های راهنمایی از تیراندازی با سلاح جنگی بهره برده و در هجوم به مرکز درمانی از نارنجک دستی یا بمب دست ساز استفاده کرده اند. نکته جالب در گزارش این مقام امنیتی آنجا خود را نشان می دهد که وی در ادامه گزارش خود می گوید هنوز جنگجویان و تروریست ها سوار بر خودرو در خیابان های شهر نالچیک گشت می زنند. اعزام یگان های تکمیلی از نیروهای وزارت کشور روسیه به نالچیک برای اجرای عملیات "قلعه" در کنار اظهارات "عادلبی اشخاگوشف" نماینده دومای روسیه از منطقه کاباردینو – بالکاریا مبنی بر اینکه "ما امروز یاد گرفته ایم که به صورت منطقه یی مبارزه کنیم اما در هر صورت شرایط درونی نیروهای انتظامی چندان مساعد نیست" گویای این واقعیت است که ثبات پایدار در حوزه درونی لنگ می زند. موضوع قفقاز شمالی چه به لحاظ تمایلات جدایی طلبانه و چه به لحاظ موتور محرکه تروریسم ملی در روسیه، معضل بزرگ و دامنه داری است که تا زمانی که به صورت اصولی در جهت حل آن گام برداشته نشود، مسکو هم چنان به عنوان یک خرس قطبی زخمی در سرزمین های برفی در حبس می ماند. عدم توجه لازم به مشکلات درون ساختاری در حوزه ملی برای روسیه می تواند در آینده نقش بازدارنده و نقطه افول قدرت در حوزه بین المللی به حساب آمده و این کشور را در رقابت با دیگر قدرت های جهانی در مرتبه ی پایین تری قرار دهد.
|