یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

گفتمان و تکاپوی همایشی ممکن
گفتگو با مصطفی هجری دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران


سیروس ملکوتی


• تغییر شعار محوری‌ حزب از "دمکراسی‌ برای‌ ایران و خودمختاری‌ برای‌ کردستان" به‌ (ایران فدرال) نتیجه‌ خوانش تغییرات اجتماعی‌، سیاسی‌ و اقتصادی‌ گسترده‌ای‌ است که‌ از زمان انتخاب شعار نخستین در کنگره‌ سوم حزب (۱۳۵۲) تا جایگزین نمودن آن با شعار "ایران فدرال"(تیر ماه‌ ۱۳۸۳) در جهان، ایران و کردستان روی‌ داده‌اند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۱ اسفند ۱٣٨۹ -  ۱۲ مارس ۲۰۱۱


بدنبال فروپاشی و یا فرونشست احزاب چپ و سوسیالیستی اروپا در دهه هفتاد و گزینه شیوه های نوین در طرح ساختار و بنای نوین تشکیلاتی-سیاسی و همچنین بیان متفاوت دادخواهی های سیاسی-اجتماعی، احزاب سیاسی کشورهایی نظیر ترکیه، ایران، عراق، امریکای لاتین و بسیاری دیگر نیز با یک دهه تاخیر از هم پاشیدند. اینکه این فروپاشی محصول جبری بود که تضاد برنامه های این احزاب با داده های تاریخی را بیانگر میشد و یا عامل سرکوب انرا حادث اورد، شاید جای بحث خود را داشته باشد. اما هیچ یک از احزاب فروپاشیده و گسست پذیر و حتی اتمیزه شده، دیگر نتوانستند در فضای ازاد تبعید، یا فضای نسبی ازاد سیاسی، خود را احیا نموده و دخالت سیاسی خود را در تغییرات اجتماعی در ابعاد حادثه افرینی عملی سازند. احزابی مانند توده، فدائیان، پیکار، راه کارگر حتی جبهه ملی و بسیاری دیگر... همه این احزاب با نام و گونه های متفاوت خود حضور دارند و یا احتمالا با فردیت ماندگار خود از همان احزاب ایفای نقش میکنند اما به نظر نمی اید که در تکاپوی فعالیت یا ماندگاری خود توفیق چندانی در سازماندهی مبارزاتی بدست اورده باشند. محصول ان شاید بدیل یا بی بدیلی جنبشیست که پیش روی داریم و قطب بندی های انجام نپذیرفته دادخواهی های جنبش ضدولایی در دخالت سیاسی به مثابه یک وزن اجتماعی. به روایتی، گویا شدت و حدت ضربه درونی و تاریخی بیش از عامل سرکوب در این امر موثر بود و تفرق و گسست درونی این احزاب ضرورتا نتیجه سرکوب نمی بود و یا دستکم سرکوب تنها یک فاکتور از میان فاکتورهای تعیین کننده بود و نه بیش. بسیاری از این احزاب امروز بی انکه در عینیت مبارزه و سازماندهی مبارزه حضور داشته باشند اما ذهنیت مبارزه را تحت تاثیر بی نام و نشان خود قرار میدهند، بنابراین نه می توان به انکار انان نشست و نه انان را در برابر حوادث شاهد اورد. مایلم در اغاز پرسش نخستین خود را از رهبران این احزاب در پایداری و یا فروپاشی احزابشان جویا باشم. ببینیم که خود چه می اندیشند و با یافته های امروزشان چگونه خود را بازخوانی و یا بازنمایی می کنند. پی امد این پرسش میخواهیم بدانیم چگونه حضور خود را در زندگی اجتماعی سرزمین مشترکمان به تعریف می اورند. در میان اهل اندیشه و کنشگران پهنه سیاست امروز دو نگاه از یکدیگر متمایز میشوند، نگاهی که دیگر وجود احزاب سیاسی گذشته را مردود میشمارند و انان را در بدیل خود نادیده می انگارند و در همین بدیل سازیهای خود فردیت رابرای ارایشی نوین و سامان پذیر خطاب قرار میدهند. و سپس نیروی دیگر اندیشه ای که این احزاب را با همه چگونگی گوناگون حضورشان مورد خطاب برای یک قطب بندی سیاسی فرا میخواند. در هر دو نگاه نیاز ما از شناخت درونی و چگونگی هستی این احزاب را ضرور میشمارد.

* این سری از گفتمان بطور پیوسته در اختیار سایت اخبار روز قرار میگیرد و در پایانه خود در مجموعه ای به چاپ خواهد رسید.

سیروس ملکوتی

            
                                           ************

در میان این احزاب اما نمونه ای از پایداری نیز وجود دارد که توانسته بیش از شصت سال حضور خود را با همه فراز و نشیب هایش در صحنه سیاست ایران و بویژه کردستان بروشنی به نمایش بگذارد. مانند حزب دمکرات کردستان ایران. جالب است که بدانیم مردم و نسل نوین و عنصر روشنفکر کردستان با همه نقد بر احزاب سیاسی خود، پیوند عمیقی با انان دارند، احزاب کردستانی هنوز سازمانده مبارزات در کردستان بوده و این سازماندهی در نمونه هایی توانست با بیان همبستگی عمومی برای همه ناظران شگفت افرین باشد. به نظرم دیگر نمی توان احزاب کردستان را احزاب قومی تلقی نمود و انان را از گفتمان سیاسی سراسری بدور نگاه داشت. حضور این احزاب و برنامه های انان گویای بی دریغ برای تغییر در یک سیاست کلیست و نه منطقه. در این سخن و گفتگوی نخست میخواهیم ببینیم ایا این پایداری محصول انجماد گفتمان و برامده از یک نوستالژی ست؟ یا نتیجه تکاپوی درونی ان؟ میخواهیم بدانیم این چرایی یا چرایی ها را خود چگونه مینگرند و با چه داده هایی ارایش امروزین خویش را ترسیم مینمایند. پاسخ بدین پرسش نخستین شاید برای خواننده طولانی باشد اما ضروریست که از مداخله گران و سازماندهندگان همین احزاب پاسخ و تفسیر چرایی ها را داشته باشیم و سپس بتوانیم گفتمان را در گستره ای عمومی تر حادث اوریم. پرسش نخست من از اقای مصطفی هجری دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران است.

                                       ***********************


آقای مصطفی هجری شما دبیرکل یکی از عمده‏ ترین احزاب کردستان و همچنین ایران هستید. حزبی که بیش از شصت سال سابقه‏ی مبارزاتی دارد و هنوز پا برجاست و مورد حمایت و احترام مردم کردستان و احزاب و شخصیتهای سیاسی ایران و جهان می‏باشد، طی همین دوران ما شاهد فروپاشی احزاب و سازمانهای سیاسی عدیده‏ای در سطح ایران و جهان بودیم به چه دلایل فکر می‏کنید حزب دمکرات کردستان ایران توانست پا برجا و به باوری اینچنین مستحکم بماند؟ُ

مصطفی هجری : در پاسخ به این سوال شما دلایل متعددی را می‏توان برشمرد ولی من سعی خواهم کرد که به چند عامل تعیین‏ کننده که در پایداری و شکوفایی حزب نقش برجسته‏ای داشته‏اند بعنوان نمونه‏هایی اشاره کنم:
الف ـ خواست حزب، انعکاس راستین خواست‏های توده‏های مردم کردستان بوده است. رشد آگاهی ملت کرد طی یک قرن گذشته آنان را به این نتیجه علمی رسانده است که ستم‏های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی و ...، که از سوی حکومت‏های دیکتاتوری بر این مردم روا داشته شده و می‏شود ریشه در نبود حق تعیین سرنوشت آنان و دمکراسی دارد، در نتیجه برای رهایی از چنگال همه این ستم و بی‏عدالتی‏ها باید مبارزه برای احقاق این حق ستراتژی، در اولویت سایر خواستها قرار گیرد. حزب دمکرات کردستان در سال ۱٣۲۴ خورشیدی بر روی این ستون‏ پایه محکم از اراده و خواست عامه‏ی مردم کرد شکل گرفت.
در میان تعبیر و تفسیرهای گوناگون (حق تعیین سرنوشت)، حزب دمکرات از همان ابتدای تشکیل "خودمختاری کردستان" در داخل ایران را به دلایل تاریخی، فرهنگی و ... مناسب‏ترین شکل این "حق" تشخیص و آن را در سرلوحه‏ خواست هایش قرار داد و تنها چندماه بعد از تشکیل حزب، رهبران بادرایت حزب و در رأس آنها قاضی محمد با استفاده از خلأ قدرت مرکزی به علت جنگ جهانی دوم و حضور نیروهای بیگانه، حکومت جمهوری خودمختار کردستان را در شهر مهاباد اعلام کرد. عمر این حکومت کمتر از یک سال بود ولی در این زمان محدود حزب دمکرات همه کوشش خود را به کار برد تا خواست های مردم را که برای آنان خواب و خیالی می‏نمود در این جمهوری تحقق بخشد؛ دمکراسی، آزادیهای فردی و اجتماعی، آزادی زنان، آزادی بیان، حکومت قانون و به طور کلی دمکراسی و آزادی در معنای وسیع خود از جمله دستاوردهای جمهوری کردستان بود و نابرابریها، تبعیض و تحقیرهایی که طی دهه‏‏های متمادی بر مردم روا داشته شده بود، طی این چند ماه، از منطقه رخت بر بست و مردم برای اولین بار احساس سربلندی و آرامش نمودند.
بطور خلاصه جامه عمل پوشاندن محوری‏ترین خواست مردم از طرف حزب دمکرات از طرفی پیشرو بودن حزب در انتخاب خواستهایش که چیزی جز خواست مردم نبود و از طرف دیگر صداقت وی را در عملی کردن خواستها در اولین فرصت نشان داد. این رویدادها در حافظه تاریخی مردم کرد نه تنها در کردستان ایران بلکه در همه بخش‏های کردستان نوستالژیایی است که رسیدن دوباره به آن را به هر بهایی قبول دارند و در این راه آماده فداکاری هستند. و چون حزب دمکرات از آن روز تاکنون همچنان پرچمدار راستین و صادق تحقق این حق پایمال‏شده مردم بوده است و علیرغم همه توطئه‏های دشمنان دمکراسی، و تحمل شرایط سخت و طاقت‏فرسا و با اعتماد و اتکا به همین مردم توانسته است همچنان استوار و پابرجا به مبارزه در راه آرمانهای مردم را ادامه دهد.

ب ـ حفظ استقلال حزب:
استقلال حزب در تعریف حزب دمکرات به معنای اتخاذ مواضع و تاکتیکهایی در برنامه کار است که اولاً با ستراتژی حزب که عبارتست از حق تعیین سرنوشت مردم کرد در کردستان ایران در تضاد قرار نگیرد و تصمیم‏گیری‏ها در مورد اتخاذ سیاست‏های کلان تحت تأثیر حب و بغض‏ها، فضای احساسی زودگذر که معمولاً در میان ما مردم شرقی به سرعت شکل می‏گیرند و به همان سرعت رنگ می‏بازند و تأثیرات منفی عوامل خارجی به بیراهه نروند.
ناگفته پیدا است که حزب دمکرات با موقعیت سخت و مشکلات عدیده‏‏ای که با آنها روبرو بوده و روبرو است به سختی توانسته است این استقلال را حفظ کند و چه بسا در مقاطع مختلف بهای سنگینی بابت آن پرداخت کرده است.

ج ـ رهبر و پیشمرگ:
در تمام طول عمر حزب به ویژه از آغاز بر سر کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی که حزب فعالیت آشکار خود را به طور رسمی اعلام کرد، زندگی اعضای رهبری حزب با پیشمرگان تقریباً یکسان بوده است. از نظر کمک مادی تفاوت بسیار اندکی میان دریافتی عضو رهبری با یک پیشمرگ وجود دارد. مطابق قوانینی که در این مورد اتخاذ شده است گاهاً هزینه‏ی یک پیشمرگ و خانواده‏اش بیش از هزینه عضو کمیته مرکزی است و این بیشتر زمانی است که پیشمرگی افراد تحت تکفل خانواده‏اش بیش از تعداد افراد خانواده یک عضو رهبری باشد. محل زندگی اعضای رهبری همان محلی است که پیشمرگها و کادرهای حزبی در آن قرار دارند. در نتیجه در بمبارانها، توپ‏باران‏ها و تخریباتی که تا به حال جمهوری اسلامی علیه محل زندگی افراد حزبی بکار برده است، همه به شیوه یکسان در معرض تهدید و تلفات بوده‏اند. در میدانهای نبرد با عوامل رژیم اعضای رهبری همراه با پیشمرگان بوده‏اند به همین جهت شمار اعضای رهبری حزب دمکرات که شهید شده‏اند با هیچکدام از احزاب سیاسی ایرانی و منطقه‏ای قابل مقایسه نیست، سرما، گرما، مکانهای جغرافیایی نامساعد که اوقات زیادی غارها پناهگاه‏های کوهستانی بوده است همه را به یک اندازه آزار داده است.
قابل ذکر است اکنون که رهبری بیشتر احزاب سیاسی ایران ساکن اروپا و به طور کلی غرب هستند و در آنجا از امکانات پناهندگی بهرمند هستند، در حزب ما تنها دو نفر (دبیرکل و معاون دبیرکل) دارای پاسپورت خارجی هستند که فقط به هنگام کار و مأموریت‏های حزبی از آنها استفاده می‏کنند.

د ـ دوربینی به مثابه ‏ی پیشرو بودن
یکی از مشخصه‏های حزب سیاسی قرائت پدیده‏ها و رویدادهای سیاسی نه تنها در زمان وقوع بلکه آینده نیز می‏باشد. چه بسا مسائل سیاسی روز اگر از منظر نتایج آینده آن بررسی نشوند و فقط در چارچوب زمان وقوع مورد مطالعه قرار گیرند مواضع اتخاذ شده اگر در زمان وقوع منافعی آنی و اندکی را برای آن حزب در برداشته باشد شاید در آینده حامل مضرات و آثار سوءجانبی فراوان برای همان حزب و جامعه را به همراه آورد. اگر از این نقطه نظر گذشته‏ی سی و چند سال اخیر حزب دمکرات را بررسی کنیم، موارد متعددی را شاهد خواهیم بود که اکنون جزو فرازهای تاریخی این حزب به شمار می‏رود و اینک چند نمونه؛
۱ـ در آغاز بر سر کار آمدن جمهوری اسلامی و آنگاه که سراسر کشور در شور و هیجان پیروزی! غرق در احساسان و شادی بود، مردم ایران در یک رفراندوم گونه‏ای به جمهوری اسلامی رأی بلی دادند، جمهوری اسلامی‏ای که تا آن روز در جهان ناشناخته بود، ولی حزب دمکرات کردستان ایران به دور از غوغای ساده‏انگارانه مردم و بعد از مطالعه لازم تصمیم به بایکوت این رفراندوم گرفت. استدلال آن زمان حزب این بود که به رفراندوم گذاشتن "رژیم سلطنتی یا جمهوری اسلامی" همان جمهوری اسلامی است زیرا مردم رژیم سلطنتی را سرنگون کرده بودند و دیگر رأی دادن به آن منتفی بود و سردمداران تازه به قدرت رسیده آماده نبودند حتی "جمهوری دمکراتیک" را به آن اضافه کنند، لذا حزب دمکرات به این نتیجه رسید که چنین حکومتی هیچکدام از خواستهای مردم را که در رأس آن آزدی بود، برآورده نخواهد کرد.
۲ـ هنگامی که سفارت ایالات متحده‏ ی امریکا در تهران به وسیله گروهی به نام دانشجویان مسلمان اشغال شد و بسیاری عمل این گروه را تقدیر و تشویق می‏کرند؛ حزب دمکرات طی بیانیه‏ای این عمل را تقبیح و محکوم کرد و اعلام نمود که اشغال سفارت هر کشوری برخلاف قوانین بین‏المللی است و دود آن به چشم مردم ایران خواهد رفت.
اعلام این مواضع سیاسی در آن روزهای آغازین سیل اتهامات و برچسب‏های گوناگونی را به سوی حزب دمکرات روان ساخت، از چپ‏های ضدامپریالیست تا مسلمانان مست از پیروزی رسیدن به سلطنت دینی، حزب ما را مرتجع وابسته به امریکا و ... نامیدند. حاصل این مواضع سیاسی که در آن زمان برخلاف جهت خواست عموم بود، حزب دمکرات را به انزوا رانده بود ـ بجز مردم کردستان که همچنان اعتماد محکم خود را به حزب محبوبشان حفظ کرده بودند.
شاید امروز اکثر مردم و به ویژه نسل بعد از انقلاب به سادگی متوجه این خطاها شده‏اند زیرا سی‏وچند سال تجربه نمودن روزانه رژیمی که خود بر سر کار آورند، و خسارات و ضرباتی که با اشغال لانه‏ی جاسوسی! بر پیکر ایران وارد کردند خودبه‏خود آنان را به این نتیجه رسانده است، نتیجه‏ای که ٣۰ سال پیش حزب دمکرات به آن رسیده بود و آن را اعلام کرد، و این معنای پیشرو بودن یک حزب سیاسی است.

د ـ سیاست اعتدال و میانه‏ روی
اگر سیاست احزاب سیاسی اپوزیسیون ایرانی از آغاز بر سر کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی مورد مطالعه قرار دهیم متوجه خواهیم شد که بسیاری از آنها طی این مدت دچار حرکتهای زیگزاگی شده‏اند و به علت عدم ثبات در جهان‏بینی‏ها و اوضاع داخلی ایران و منطقه در مراحل و مقاطع مختلف تحت تأثیر فضاهای کاذب احساسی و یا در پیش گرفتن سیاست‏های پوپولیستی و گاهاً چپ روانه، مواضعی اتخاذ کرده‏اند که به نفع خود آن احزاب ـ حداقل در دراز مدت ـ و جامعه نبوده است به همین جهت تغییر روش‏ها و سیاست‏های زیادی را از جانب این گروه از احزاب شاهد بوده‏ایم. ناگفته نماند که تغییر سیاست به منظور تطابق آن با سیاست‏های روز به شرط اینکه به ستراتژی لطمه نزند امری قابل قبول و ضروری است. ولی آنگاه که ستراتژی و مواضع و سیاست‏های روزانه و در تضاد با همدیگر باشند، برای یک حزب سیاسی و یا حتی یک حکومت ویرانگر است.
حزب دمکرات از همان آغاز مواضع سیاسی خویش را بر اساس کسب دمکراسی و حقوق ملی در شکل خودمختاری در چارچوب ایران بنا نهاد. این سیاست از آن زمان تاکنون ستراتژی حزب ما بوده است، و در تمام این مدت در اخذ تاکتیک‏ها در رابطه با مسایل داخلی ایران و مسایل خارجی هیچگاه این ستراتژی را از نظر دور نداشته‏ایم. سالهای آغاز حکومت جمهوری اسلامی که قسمت عمده‏ای از کردستان تحت سلطه پیشمرگان حزب دمکرات بود و هم‏اکنون که حزب ما فعالیت‏های نظامی را معلق داشته و به فعالیت‏های تشکیلاتی، روابط و رسانه‏ای روی آورده است، ستراتژی حزب تغییری نکرده است و در تمام این مسیر، حرکت معتدل و ادامه‏داری را پیموده است. دورنمایی این ستراتژی و مبارزه معتدل در راه رسیدن به آن موجب شده است که به هنگام هدایت مبارزه مسلحانه در کردستان از اقدم به گروگانگیری، هدف قرار دادن افراد غیرنظامی، موسسات عام‏المنفعه و مردمی خودداری کنیم. رفتار متمدنانه با اسرای جنگی و رعایت حقوق آنها اموری بوده‏اند که موجبات کسب اعتبار و حقانیت مبارزه ما را از نظر بین‏المللی و حتی زندانیانی که به هنگام جنگ مسلحانه در زندان‏های حزب مانده‏اند، فراهم کرده است.
در پیش گرفتن این نوع از سیاست‏ها و عملکردها موجب شده‏اند که حزب دمکرات علیرغم تحمل ضربات سنگین و توطئه‏های فراوان جمهوری اسلامی از ترور رهبران گرفته تا منحله اعلام نمودن حزب و اعمال شدیدترین برخوردها به فعالین حزبی در داخل و خارج توانسته است همچنان فعال و تأثیرگذار در صحنه‏ باقی بماند و علیرغم همه فشار‏های رژیم، مردم کرد و بسیاری دیگر همچنان محکم‏ترین و گسترده‏ترین تکیه‏گاه حزب باشند.


شما در جایی در سخنتان از انکشاف شناختی صحبت کردید که جمهوری مهاباد توانست انرا پدید بیاورد.
عمر این حکومت کمتر از یک سال بود ولی در این زمان محدود حزب دمکرات همه کوشش خود را به کار برد تا خواستهای مردم را که برای آنان خواب خیالی می‏نمود در این جمهوری تحقق بخشد؛
ایا این رویداد تاریخی با همه دستاوردهای اجتماعیش که بدرستی به ان اشاره نمودید ، ذهنیت جدا پذیری از یک جمع همبسته را نیز پدید نیاورد؟ اگر این ذهنیت دچار چنین برداشتی شد حزب دمکرات کردستان ایران چگونه در این مدت با چنین ذهنیتی برخورد نمود؟ حتما میپذیرید که چنین رویدادی توانست در میان کردها در چهار پاره وجودشان انگیزه سیاسی باورمندی را دال بر سرزمین یا کشور کردستان پایه ریزی نماید وبرخی از گزینه های سیاسی نیزمنشور گفته یا ناگفته خود را بر این باور بنا نمایند ، حال حزبی که در پیامد چنین ذهنیتی در تمام طول عمر سیاسی اش چگونگی حضور خود را همراه با دمکراسی در ایران میخواهد با چه نیروی همبسته یا گریزنده درونی و بیرونی میتواند مواجه باشد؟


پاسخ: از آن زمان که‌ بخشی‌ از سرزمین کردستان در نتیجه‌ پیامدهای‌ جنگ چالدران(۱۵۱۴) و امضای‌ قرارداد ۱۶۲۹ میلادی‌ بین شاه‌ عباس صفوی‌ و سلطان مراد عثمانی‌ به‌ تصرف عثمانی‌ در آمد، و بعد از جنگ جهانی‌ اول و متلاشی‌ شدن دولت عثمانی‌، آن بخش از کردستان که‌ زیر سلطه عثمانی‌ بود بار دیگر میان کشورهای‌ عراق و سوریه‌ تقسیم شد، مبارزه‌ کردها برای‌ رهایی‌ سرزمین خود از چنگال کشورهای‌ حاکم بر کردستان در بخشهای‌ مختلف آن همواره‌ در جریان بوده‌ است. قیام شیخ عبیدالله‌ نهری‌ در سال ۱٨٨۰ میلادی‌ و آزاد نمودن بخشی‌ از سرزمین کردستان(فاصله‌ میان دریاچه‌ ارومیه‌ تا وان) یکی‌ از کوششهای‌ مبارزاتی‌ مردم کرد بود به‌ منظور آزادسازی‌ کردستان، بنابراین میتوان گفت ذهنیت جداپـذیری‌/ تجزیه‌ طلبی ‌(به‌ تعبیری‌) و اتحاد مجدد بخشهای‌ تجزیه‌ شده‌ کردستان(اتحاد) به‌ تعبیر ما کردها و قیام و مبارزه‌های‌ فراوان بمنظور واقعیت بخشیدن به‌ این ذهنیت همواره‌ وجود داشته‌ است.
اما به‌ تدریج که‌ قیامها و مبارزات سنتی‌ رو به‌ تکامل می‌گـذارند، و مبارزات مردم کرد شکل مدرنتری‌ به‌ خود می‌گیرند، واقعیتهای‌ سیاسی‌ جهانی‌ و منطقه‌ای‌ بیشتر بر برنامه‌ کار مبارزات، اهداف و شکل مبارزه‌ مردم تأثیرگـذار می‌شوند. تأسیس حزب دمکرات کردستان با داشتن برنامه‌ مترقی‌ و مدرن و به‌ فاصله‌ زمانی‌ اندک بعد از آن تشکیل جمهوری‌ کردستان و برنامه‌ی‌ مترقیانه‌ی‌ این جمهوری‌ نقطه عطفی‌ در این روند تاریخی‌ محسوب می‌ شود، بدین معنی‌ که‌ این تحولات تأثیر خود را بر شکل مبارزه‌ در بخشهای‌ دیگر نیز می‌گـذارد، شاید تحت همین تأثیر بوده‌ است که‌ درست بعد از گـذشت یک سال از عمر حزب دمکرات، حزب دمکرات کردستان عراق با همان شعار محوری‌ ـ دمکراسی‌ برای‌ عراق، خودموختاری‌ برای‌ کردستان ـ شکل می‌گیرد.
البته‌ از آغاز این مرحله‌ نوین تاکنون نیز گرایشات مبارزه‌ به‌ منظور کسب استقلال و یکپارچگی‌ کردستان در میان برخی‌ از افراد و احزاب کردی‌ در بخشهای‌ مختلف این سرزمین وجود دارد ولی‌ امروزه‌ فضای‌ غالب کسب آزادی‌ و حقوق سیاسی‌ کردها در تشکیل سیستمهای‌ حکومتی‌ فدرال در کشورهایی‌ که‌ بخشی‌ از کردستان را اداره‌ می‌کنند و در نتیجه‌ خودمختار بودن کردها در چهارچوب این کشورهاست.
حزب دمکرات کردستان ایران با برجسته‌ نمودن دمکراسی‌ که‌ عدم آن در ایران یکی‌ از اساسی‌ترین عامل سرکوب و ستمها بر مردم کرد و سایر هموطنان بوده‌ است و با توجه‌ به‌ واقعیتهای‌ سیاسی‌ جهانی‌ و منطقه ای‌ و کار مداوم و پی‌گیری‌ سیاسی‌ و تشکیلاتی‌ با مردم در طول دهها سال و بمنظور ارتقاء احساس همبستگی‌ تأثیرگـذار بوده‌ است بنحوی‌ که‌ می‌توان گفت اکنون در کردستان ایران هیچ حزب سیاسی‌ جدی‌ استقلال طلب وجود ندارد.
البته‌ طرح این مسئله‌ به‌ هیچ وجه‌ به‌ این معنی‌ نیست که‌ ایده‌ی‌، استقلال طلبی‌ کردها ایده‌ای‌ منفی‌ و مردود است، برعکس استقلال کردها همچون همه‌ی‌ ملتهایی‌ که‌ تا کنون به‌ استقلال کشور خود نایل شده‌اند حق مشروع و بدون چون و چرای‌ آنهاست و سرکوب این حق تحت هر پوششی‌ مردود و محکوم است. ولی‌ سخن ما اینست که‌ اکنون در کردستان ایران ـ ومی‌توان گفت در همه‌ بخشهای‌ کردستان ـ مردم بیشتر شکل خودموختاری‌ را پسندیده‌اند.


حزب شما چندین دهه با شعار دمکراسی در ایران و خودمختاری برای کردستان مبارزه سیاسی خود را در ایران به تصویر کشانید. چند سالیست که این شعار به ایران فدرال تغییر یافته است.
چرا و به چه دلایل و تحلیل اجتماعی - تاریخی این شعار محوری حزب خود را تغییر دادید؟
دوما̋ در طرح شعار نخستین نقطه عزیمت دمکراسی برای ایران شمرده میشد، یعنی بر بنیاد دمکراسی بود که انتظار میرفت دادخواهی مردم کردستان پاسخ داده شود. ایا فکر میکنید شعار ایران فدرال ضرورتا̋ میتواند به عنوان یک تضمین کننده بنیادین دادخواهی مردم ایران را پاسخگو باشد؟


پاسخ: تغییر شعار محوری‌ حزب از "دمکراسی‌ برای‌ ایران و خودمختاری‌ برای‌ کردستان" به‌ (ایران فدرال) نتیجه‌ خوانش تغییرات اجتماعی‌، سیاسی‌ و اقتصادی‌ گسترده‌ای‌ است که‌ از زمان انتخاب شعار نخستین در کنگره‌ سوم حزب (۱٣۵۲) تا جایگزین نمودن آن با شعار "ایران فدرال"(تیر ماه‌ ۱٣٨٣) یعنی‌ در فاصله‌ زمانی‌ بیش از ٣۰ سال در جهان، ایران و کردستان روی‌ داده‌اند.
دهه‌ چهل خورشیدی‌ شکل گرفتن جهان در دو منطقه شرق و غرب یا جهان سرمایه‌داری‌ و کمونیستی‌ و ادامه‌ جنگ سرد، آثار فکری‌ و سیاسی‌ خود را بر جوامع جهانی‌ گـذاشته‌ بود زیرا هرکدام از این مناطق (شرق به‌ رهبری‌ اتحاد جماهیر شوروی‌ سوسیالیستی‌) و غرب سرمایه‌دار (به‌ رهبری‌ آمریکا) در اشاعه‌ افکار برتری‌طلبانه‌ و آزادیخواهانه‌ خود بر اقمار تحت نفوذ سیاسی‌ و فکری‌ خودـ هر یک از دیدگاه‌ خود ـ بشدت فعال بودند. فضای‌ فکری‌ آن روزها در میان اکثر روشنفکران خاورمیانه‌ از آنجمله‌ ایران به‌ویژه‌ کردها افکار چپ الهام گرفته‌ از حزب توده‌ی‌ ایران به‌ مثابه‌ دنباله‌رو بدون چون و چرای‌ سیاستهای‌ شوروی‌ بود، زیرا این تصور که‌ رفع بیعدالتی‌ها، ستمهای‌ طبقاتی‌ و ملی‌ که‌ در نظامهای‌ استبدای‌ مثل استبداد سلطنتی‌ در ایران و دیگر نظامهای‌ سرمایه‌داری‌ وجود دارند تنها از راه‌ پیاده‌ کردن سوسیالیزم(از نوع شوروی‌ یا چینی‌ آن) امکانپـذیر است و شکل دادن فورم مبارزه‌ به‌ منظور رسیدن به‌ این بهشت موعود! تأثیر بدون چون و چرای‌ خود را بر افکار روشنفکری‌ آن زمان گذاشته‌ بود.
سازمانها و فعالین سیاسی‌ در کردستان نیز نه‌ تنها از تأثیر این فعل و انفعالات به‌ دور نبودند بلکه‌ تبعیض، ستم و سرکوبگریهایی‌ از طرف رژیم وقت بر مردم روا داشته‌ می‌شد. از یک طرف، و از طرف دیگر بهرمندی‌ حکومتهای‌ خودمختار در داخل اتحاد جماهیر شوروی‌ برای‌ ملیتهای‌ گوناگونی‌ که‌ این اتحاد متکثر و متنوع را شکل می‌داد، در انتخاب شعار (خودمختاری‌ برای‌ کردستان) بی‌ تأثیر نبوده‌ است.
ناگفته‌ پیداست که‌ تأسیس حکومت "جمهوری‌ خودمختار کردستان" در سال ۱٣۲۴ خورشیدی‌ به‌وسیله‌ حزب دمکرات کردستان به‌ رهبری‌ شهید پیشوا قاضی‌ محمد که‌ کمتر از یکسال دوام آورد، نوستالژی‌ کردها از آرزوی‌ تجدید حکومت خودمختار نیز در انتخاب این شعار محوری‌ برای‌ حزب دمکرات وارث حکومت خودمختار کردستان مزید بر علت بوده‌ است، در همان حال انتخاب نام "جمهوری‌ خودمختار" برای‌ حکومت داخلی‌ کردها در سال ۱٣۲۴ و انتخاب شعار خودمختاری‌ از جانب رهبری‌ حزب دمکرات در سالهای‌ بعد و همچنین جایگزین نمودن این شعار به‌ فیدرالیزم ریشه‌ در علاقه‌مندی‌ و انتخاب هوشیارانه‌ی‌ این حزب و مردم کردستان در همزیستی‌ با مردم ایران و حفظ یکپارچگی‌ آن دارد، هرچند از آن زمان تاکنون سرسپردگان رژیم پادشاهی‌ و جمهوری‌ اسلامی‌ خواست خودمختاری‌ و فدرال حزب دمکرات را دال بر تجزیه‌طلبی‌ این حزب دانسته‌اند و شماری‌ از فعالین سیاسی‌ ایرانی‌ نیز آگاهانه‌ یا ناآگاهانه‌ تحت تأثیر تبلیغات زهرآگین این دوو رژیم به‌ تکرار آن پرداخته‌ اند.
بعد از پایان جنگ سرد و به‌ برکت ارتباطات سریع، تبادل اطلاعات و در نتیجه‌ ارتقاء سطح آگاهی‌ عموم مردم و از جمله‌ ملیتهای‌ ساکن ایران، سیاستهای‌ بین المللی‌ و منطقه ای‌ مسیر نوینی‌ را آغاز نمودند. فروپاشی‌ حکومت ایدئولوژیک ـ استبدادی‌ اتحاد جماهیر شوروی‌ و تشکیل حکومتهای‌ مستقل ملی‌ بسیاری‌ بر ویرانه‌های‌ این امپراطوری‌ و تغییرات بنیادین کم و بیش مشابهی‌ در یوگوسلاوی‌، آشنایی‌ بیشتر ملیتهای‌ تحت ستم در منطقه به‌ویژه‌ در ایران به‌ حقوق پایمال شده‌ خویش از جانب حکومت استبدادی‌ مذهبی‌ جمهوری‌ اسلامی‌، تحقیر زبان، فرهنگ و حتی‌ مذهب آنان، تحریف تاریخ مبارزاتی‌ این ملل و عوامل بسیاری‌ دیگر دست به‌ دست هم دادند و موجب شدند توقعات و خواستهای‌ ملیتهای‌ تحت ستم ایران افزایش یابند و بیش از این تحت لوای‌ اسلام به‌ سیاستهای‌ ارتجاعی‌ و همسانسازی‌ رژیم تمکین ننمایند.
کردها بنا به‌ تجارب تاریخی‌ مبارزات ملی‌ خود طی‌ یکصد سال اخیر و حضور احزاب ریشه‌دار با تجربه‌ خود از جمله‌ حزب دمکرات کردستان ایران، از همان آغاز بر سر کار آمدن جمهوری‌ اسلام به‌ این دریافت واقعی‌ رسیدند که‌ تحت رهبری‌ این رژیم نه‌ تنها هیچکدام از خواستهای‌ سیاسی‌ آنان بر آورده‌ نخواهد شد بلکه‌ سایر مردم ایران نیز روی‌ آزادی‌ و رفاه‌ را نخواهند دید، شرکت نکردن مردم کرد در رفراندوم تعیین نوع حکومت و مبارزه‌ آنها بر علیه‌ رژیم نوپا و بسیاری‌ از مواضع و سیاستهای‌ روزهای‌ آغازین حکومت همه‌ دلالت بر این واقعیت دارند، ولی‌ متأسفانه‌ آنروزها هنوز این آگاهی‌ به‌ دلایل بسیاری‌ در میان سایر ملیتهای‌ ایرانی‌ وجود نداشت، در نتیجه‌ بسیار طبیعی‌ بود که‌ حزب دمکرات به‌ همان خواست "خودمختاری برای‌ کردستان" بسنده‌ کند. ولی‌ بعد از گـذشت سالیان و پدید آمدن تحولات گسترده‌ و عمیق گوناگون به‌ویژه‌ تحولات سیاسی‌ در منطقه و از جمله شناخت از رژیم جمهوری‌ اسلامی‌، ارتقاء سطح آگاهی‌ ملیتهای‌ ایرانی‌ خواستی‌ که‌ روزگاری‌ خواست مردم کرد و حزب دمکرات به‌ مثابه‌ حزب محبوب اکثریت مردم کرد گویای‌ این خواست یعنی‌ خودمختاری‌ بود، در سالهای‌ اخیر به‌ خواست عمومی‌ ملیتهای‌ ایرانی‌ تبدیل شده‌ است. مبارزات سیاسی‌ این ملیتها در آذربایجان، بلوچستان، اهواز و ... طی‌ این سالها علیرغم همه‌ سرکوبهای‌ بیرحمانه‌ رژیم، شکل گرفتن احزاب این ملیتها بر محور خواستهای‌ ملی‌ به‌ صورت آشکار یا مخفی‌ نمودهای‌ واقعی‌ این خواستها هستند و متهم نمودن احزاب و فعالین سیاسی‌ آنان از جانب رژیم جمهوری‌ اسلامی‌ به‌ وابستگی‌ به‌ بیگانه‌ یا قاچاقچیان مواد موخدر، تروریست و... نتوانسته‌ است چیزی‌ از این واقعیات را تغییر دهد.
بنابراین اگر در دهه‌ آغازین حکومت جمهوری‌ اسلامی‌ تمایل و گرایش قابل توجهی‌ به‌خواست ملی‌ در میان ملیتهای‌ گوناگون ایرانی‌ وجود نداشت خواست خودموختاری‌ برای‌ همه‌ی‌ ملیتهای‌ ایران(حکومت فدرال در ایران) از طرف حزب دمکرات با واقعیتهای‌ آنزمان تطابق نداشت زیرا این حزب به‌ خود حق نداده‌ است که‌ از جانب سایر ملیتهای‌ ایرانی‌ سخن بگوید و خواستهای‌ آنها را مطرح نماید، ولی‌ بتدریج این خواست ـ به‌ دلایلی‌ که‌ قبلا به‌ آن اشاره‌ رفت ـ به‌ خواست عمومی‌ ملیتهای‌ ایرانی‌ تبدیل شد و همگی‌ خواستار این حقوق شدند، در نتیجه‌ خواست بنیانگـذاری‌ حکومتی‌ دمکراتیک فدرال در ایران به‌منظور احقاق حقوق سیاسی‌ ملیتهای‌ تحت ستم مطرح و به‌ شعار محوری‌ حزب تبدیل می‌شود. از این نظر می‌توان گفت همانقدر که‌ خواست خودمختاری‌ در یک دوره‌ مشخص تاریخی‌ خواست واقعی‌ مردم کرد بود و طرح این شعار از جانب حزب دمکرات در هماهنگی‌ با اوضاع سیاسی‌ و اجتماعی‌ ایران و کردستان بوده‌ است، جایگزینی‌ آن به‌ شعار محوری‌ فدرالیزم نیز در هماهنگی‌ با اوضاع سیاسی‌ امروز ایران، ملیتهای‌ ایران و منطقه است.
به‌ دلایل ذکر شده‌ این واقعیت را نیز اضافه‌ بکنم که‌ شکل گیری‌ حکومت فدرال در ایران و حکومتهای‌ خودمختار در مناطق ملی‌ برای‌ ملیتهای‌ ایران خود می‌تواند در استحکام و گسترش دمکراسی‌ در سراسر ایران نقش بسیار برجسته‌ای‌ داشته‌ باشد، و همچنین قابل اطمینانترین تضمین برای‌ بقا و ماندگاری‌ این خودمختاری‌ها محسوب می‌شود، به‌ این معنی‌ که‌ اگر تحت شرایطی‌ حکومت مرکزی‌ ایران خودموختاری‌ برای‌ یکی‌ از ملیتهای‌ ایرانی‌ را به‌ رسمیت بشناسد، همین حکومت تحت شرایطی‌ دیگر آسانتر می‌تواند بساط این خودموختاری‌ را برچیند ولی‌ به‌ همان اندازه‌ که‌ سایر ملیتها نیز از این حقوق بهرمند باشند برای‌ حکومت مرکزی‌ برچیدن همه‌ آنها به‌ این آسانی‌ میسر نخواهد بود.
در اینجا لازم می‌دانم اشاره‌ بکنم که‌ طی‌ سالهایی‌ که‌ حزب دمکرات خودمختاری‌ را شعار محوری‌ خود قرار داده‌ بود همیشه‌ بر این امر نیز تأکید گـذاشته‌ است که‌ در کشوری‌ مثل ایران که‌ ملیتهای‌ گوناگون که‌ هر کدام در محیط جغرافیایی‌ نسبتا̋ مشخصی‌ زیست می‌نمایند، فدرالیسم مناسبترین شکل حکومتی‌ است.
در مورد بخش دوم سوال شما باید عرض کنم که‌ در انتخاب شعار فدرالیسم نیز "دمکراسی‌ برای‌ ایران" همچنان در اولویت خود قرار گرفته‌ است، زیرا در کنگره‌ سیزدهم مسأله‌ فدرالیسم اینچنین مطرح می‌شود: "شعار استراتژیک حزب دمکرات کردستان ایران تشکیل سیستمی‌ دمکراتیک فدرال در ایران و تأمین حقوق ملی‌ برای‌ مردم کرد در کردستان ایران است"۱ تنظیم عبارت "سیستم دمکراتیک فدرال" با توجه‌ به‌ این واقعیت انتخاب شده‌ است که‌ دمکراتیک بودن سیستم در اولویت قرار دارد و بهیچ وجه‌ فراموش نشده‌ است. چه‌، دمکراسی‌ در هر شرایطی‌ در سر لوحه‌ مبارزات حزب دمکرات بوده‌ است و همچنان خواهد بود.


آقای هجری به موضوع فدرالیزم اشاره نمودید و اینکه فدرالیزم در ایران تضمین کننده دمکراسی و همچنین تقسیم قدرت سیاسی خواهد بود.
در همین راستا حتما میپذیرید که بحث تقسیم قدرت سیاسی و رویگردانی از یک سیستم تمرکزگرای سیاسی -فرهنگی میتواند راهکارهای گوناگونی داشته باشدو و میبینیم که ارایش ارای سیاسی نیروهای سیاسی و فکری در ایران با پذیرش تقسیم قدرت سیاسی بدیل های گوناگونی را پیشنهاد میکنند. در همین رابطه مایلم به پرسش زیر پاسخی بدهید
- ایا فدرالیزم تنها بدیل ممکن برای تقسیم قدرت سیاسی در ایران میباشد؟


پاسخ: تجربه حکومتداری در یکصد سال گـذشته ایران نشان داده است که توتالیتاریزم در مرکز بمنزله اهرمی نیرومند برای سرکوب خواستهای ملی ملیتهای ایرانی ازجمله مردم کرد مورد استفاده قرار گرفته است، این سیاست علیرغم گنجاندن موادی قابل قبول و ظاهرا دمکراتیک در قانون اساسی کشور
برای مناطق ملی ایران از جمله قایل شدن اختیاراتی برای آنان بطور مستمر بکار گرفته شده است.


روایتی از اندیشه سیاسی قرائت ناگفته اما قابل دریافتی از بیان مطالبات شما دارد. ضمن احترام به هستی کرد، این گمان را می پرورانند که مطالبه فدرالیزم بهانه ایست برای تجزیه. این ادعا توانست امروز ذهنیت بخشی از مردم ایران را به موضوع فدرالیزم مشکوک و همراه خود سازد. اتهام به مطالبات کرد بیشک احساس دوگانه ای را میتواند در ذهنیت بپروراند. به هر حال این نیروی فکر شاید در ذهنیت چپ یا دمکرات هم یافت شود اتفاقا همان ذهنیتی که مدعی عدم تمرکز قدرت نیز میباشد. پاسخ شما...

پاسخ: در ایرانی‌ که‌ در تمام تاریخ خود روی‌ دمکراسی‌ را ندیده‌ است و طی‌ قرون متمادی‌ به‌ویژه‌ نیم قرن اخیر تبعیض و ستم نه‌ تنها در عمل و اندیشه‌ حکومتگران بلکه‌ در تفکر گروهی‌ از کسانیکه‌ سخن از دمکراسی‌ و برابری‌ به‌ میان می‌آورند و خود نیز تحت ستم و تبعیض حکومتگران هستند آنچنان نهادینه‌ شده‌ است که‌ قادر به‌ رهایی‌ از باز تولید استبداد و تبعیض نیستند، تنها فدرالیزم است که‌ می‌تواند آرامش خاطری‌ برای‌ ملتهای‌ تحت ستم بوجود آورد و آنان نسبت به‌ آینده‌ سیاسی‌ خود با حقوق مساوی‌ با همه‌ در چارچوب ایران تضمین کند. ملیتهای‌ ساکن در سرزمین ایران از جمله‌ ما کردها در شرایط حساس و ضروری‌ تحسین و تمجیدهای‌‌ بسیاری‌ شنیده‌ایم و خوانده‌ایم از قبیل اینکه‌ کردها آریایی‌هایی‌ اصیل، مرزداران غیور، میهن پرستان شجاع و... هستند، ولی‌ این ملت با این ویژگی‌های‌ برجسته‌ هر وقت خواستار ابتدایی‌ترین حقوق انسانی‌ خود مثلا تحصیل کودکانش به‌ زبان مادری‌ شدند بلافاصله‌ تبدیل می‌شوند، به‌ تجزیه‌طلب، ضد انقلاب، عوامل و مزدور بیگانه ‌و... و به‌ اتهام این گناهان ناکرده‌ مجازات می‌شوند. در وارد نمودن این اتهامات، و مجازات هیچ تفاوتی‌ بین بخشی از آن گروه‌ از دمکراسی‌ و برابری‌ خواهان! و رژیم های‌ توتالیتر و استبدادی‌ وجود نداشته‌ است. به‌ همین دلیل و دلایل بسیاری‌ دیگر از نظر ما فدرالیزم تنها بدیل ممکن برای‌ تقسیم عادلانه قدرت سیاسی‌ در ایران است.
نیروهای‌ فکری‌ مورد نظر شما همان نیروهای‌ فکری‌ دمکرات نما هستند که‌ تئوریهای‌ بسیاری‌ می‌بافند و راههای‌ زیگزاک فراوانی‌ می‌روند تا بلکه‌ بتوانند در صورت لزوم یا ناچاری‌ اگر سخن از رفع تبعیض نیمبندی‌ را به‌ میان آوردند، در آینده‌ و پس از بدست گرفتن قدرت هر گاه‌ اراده‌ کردند بتوانند بطور عملی‌ آنرا نادیده‌ بگیرند و راه‌ را برای‌ اعمال استبداد نهفته‌ در ذهنیت خود آماده‌ داشته‌ باشند، اگر انها واقعا معتقد به‌ فدرالیزم هستند چرا به‌ شکلی‌ از آن روی‌ نمی‌آورند که‌ موجبات رضایت ملیتهای‌ ایرانی‌ را فراهم کند و همه‌ را به‌ یک نسبت مالک و دلسوز این سرزمین نماید؟


در مقابل ان اندیشه اما از نیروهای فکری خواهان فدرالیزم نیز برخورداریم امروز نیروهای اجتماعی بسیاری همچنین اندیشه ورزان به فدرالیزم به مثابه تنها امکان تمرکززدایی قدرت سیاسی مینگرند، اما چگونگی برپایی و نوع درک از فدرالیزم میتواند بیان بدیل های متفاوتی را به نمایش بگذارد. مانند فدرالیزم بر اساس جغرافیا-استانی و فدرالیزم بر اساس جغرافیای فرهنگی-زبانی.
ایا پذیرش و یا نفی هر یک از این باورها متضمن کاری کارشناسانه در حیطه بررسی عمیق اقتصادی-سیاسی و فرهنگی نمی باشد؟ و اگر پاسخ مثبت میباشد چه داده هایی برای پذیرش و نفی این بدیلها از منظر شما در اختیار داریم؟


پاسخ: نهادینه‌ نشدن دمکراسی‌ که‌ بخشی‌ از آ‌‌ن به‌ دلیل عدم تمرین دمکراسی‌ در این کشور میباشد ـ حتی‌ در ذهن و اندیشه‌ گروهی‌ از آ‌‌نانی‌ که‌ مدام دم از دمکراسی‌ میزنند، از طرفی‌ دیگر تجربه فدرالیسم در بسیاری از کشورهای دمکراتیک و پیشرفته امروز دنیا که ترکیب جمعیتی آنان را ملیتهای متفاوت ساکن در جغرافیای مشخص آن سرزمین تشکیل میدهند و بسیاری دلایل دیگر، فدرالیسم تنها بدیل دمکراتیک قابل اعتماد و ممکن برای ایران چند ملیتی است. این شکل از اداره‌ کشور البته‌ در ممالک دیگر بر اثر مطالعات کارشناسانه‌ انتخاب شده‌ و سالهاست بصورت عملی‌ اجرا می‌شود و تجارب مفید بسیاری‌ در این رابطه در دسترس است. هدف من این نیست که‌ ما فدرالیزم را از جایی‌ به‌ عاریت بگیریم و در کشور خود پیاده‌ کنیم، بلکه‌ با حفظ اساس این تجربه‌ موفق طوری‌ آنرا در کشور خود پیاده‌ کنیم که‌ جوابگوی‌ ویژگیهای‌ ایران باشد، البته‌ در این قسمت احتیاج به‌ کار کارشناسانه‌ خواهد بود.


به نظر می اید روند گفتمان سیاسی میان نیروهای فکری و سیاسی یا اغاز نگردیده و یا بیشتر به حاشیه پردازی بر سر چنین بدیلی تمایل دارند. شما برای اینکه این گفتمان بصورت جدی تحقق بپذیرد چه کرده و برنامه ای در اینده ارائه میدهید؟

پاسخ: روند گفتمان سیاسی درباره ایران فدرال نسبت به سالهای آغازین حکومت جمهوری اسلامی به ویژه دهه اخیر پیشرفت زیادی کرده، اکنون بخش عظیمی از فعالین سیاسی ملیت های ایرانی در این باره بحث میکنند، مقاله مینویسند و اجتماعات برپا میکنند.
چند سال پیش کنفرانسهایی در دانشگاههای قزوین، تبریز و تهران از طرف استادان و دانشجویان ملیتهای ایرانی به ویژه ترکهای آذربایجانی برگزار شد و در آن از فدرالیزم پشتیبانی بعمل آمد. در خارج از کشور نیز فعالیتهای سیاسی قابل توجهی از طرف روشنفکران و گروههای سیاسی فدرال خواه و همه آنانی که به آینده ایرانی آرام و پیشرفته میاندیشند و به شعار "ایران برای همه ایرانیان" باور دارند در جریان است. "کنگره ملیتهای ایران فدرال" که نماینده فکری اکثریت ملیتهای ایران میباشد در بخش زیادی از مجامع بین المللی مورد استقبال قرار میگیرند.
ما در این راستا کوششهای تشکیلاتی، رسانه ای و ارتباطات خود را بکار گرفته ایم تا با همکاری سایر فعالین سیاسی باورمند به فدرالیزم این گفتمان را جدیتر و گسترده تر به پیش ببریم. کارهای حزب در این راستا اثربخش بوده است و شاید به همین دلیل اینروزها توتالیتاریزم غالب و مغلوب از چپ و راست حملات خود را بر علیه فعالین فدرال خواه از جمله حزب دمکرات شدیدتر از پیش آغاز نموده اند و بر آن هستیم بهمراه‌ سایر نیروهای‌ معتقد به‌ دمکراسی‌ و برابری طلب‌ در آینده‌ نیز در راستای‌ ایجاد فضای‌ بهتر برای‌ درک این مقوله‌، با هموطنان خود از هر جناح فکری‌ که‌ باشند وارد دیالوگ شویم.


در یکی از مصاحبه هایم باشما پرسشی را از فرایند تحقق پذیری بدیل سیاسی شما دال بر ایرانی فدرال و دمکراتیک مطرح نمودم. پاسخ شما روشن و صریح بود. مطرح نمودید دادخواهی و بدیل سیاسی خود را از طریق مبارزه سیاسی و دمکراتیک و همه پرسی به پیش خواهید برد. حال بار دیگر این پرسش را مایلم مطرح نمایم در صورت عدم پذیرش در یک همه پرسی سیاست حزب شما چه خواهد بود؟

پاسخ: البته‌ راه‌ ما برای‌ رسیدن به‌ این خواست سیاسی‌ ادامه‌ مبارزه‌ سیاسی‌ و دمکراتیک و در نهایت همه‌پرسی‌ است، اما همه‌پرسی‌ در مورد تعیین سرنوشت یک ملت باید در میان همان ملت به‌ عمل آید، اگر در این همه‌پرسی‌ ملت مورد نظر ـ مثلا̋ کردهای‌ ایران ـ سیستم فدرالی‌ را رد کردند بدون شک حزب ما از رأی‌ اکثریت آنها پیروی‌ خواهد کرد. ولی‌ اگر نظر شما همه‌پرسی‌ از همه مردم ایران در باره ی کردها باشد، به‌ این معنی‌ که‌ هموطن من در شیراز در مورد کردهای‌ کردستان ایران یا ترکها آذربایجان تصمیم گیری‌ کند و نظر بدهد و یا بالعکس آن، چنین همه‌پرسی‌ را دمکراتیک نمی‌دانم، لذا احتمالا̋ نتایج چنین رفراندومی‌ تغییری‌ در وضع نامطلوب ملیت ها ایجاد نخواهد کرد، یعنی‌ روز از نو روزی‌ از نو و سرآغاز فصلی‌ دیگر از مبارزه‌ برای‌ کسب حقوق سیاسی‌.همه‌پرسی‌ از ملیتهای‌ ایرانی‌. برای‌ مثال در نهایت مردم کرد هستند که‌ حق تعیین سرنوشت خویش را دارند و چگونگی‌ اداره‌ مناطق خود را مشخص میکنند.


مواردی هستند که نیازمند یک همه پرسی عمومی میباشد . بطور مثال وقتی در باره نظام دمکراتیک اینده سخن میگوییم تصمیم گیری در یک واحد ملی صورت خواهد پذیرفت.پرسش من دقیقا بدین معنا ست که اگر نتیجه ارای مردم ایران به نظامی دمکراتیک غیر متمرکز اما غیر فدراتیو رای داده شد موقعیت سیاسی خود را چگونه خواهید دید؟

پاسخ: ما از رأی‌ دادن مردم به‌ نظام دمکراتیک استقبال می‌کنیم و اگر چنانچه‌ این نظام دمکراتیک خواستهای‌ ما را برآورده‌ نکرد از دمکراتیک بودن نظام استفاده‌ می‌کنیم به‌ منظور کوشش در راه‌ رسیدن به‌ بقیه‌ خواستهایمان، مثل همه‌ آ‌حاد جامعه‌ و سایر ملیتهای‌ ایرانی‌. بنابراین تقسیم قدرت مرکزی‌ در همه‌ اشکال آ‌ن ـ که‌ شما به‌ برخی‌ اشاره‌ کره‌اید ، که‌ دیگران را در اداره‌ امور کشور سهیم گرداند و از حجم ستمها و تبعیضهایی‌ که‌ بر ملیتها و شهروندان ایرانی‌ روا داشته‌ شده‌ بکاهد، گام یا گامهایی‌ هستند که‌ ما را به‌ هدفهایمان نزدیک می‌کنند ولی‌ ممکن است کافی‌ نباشند لذا بقیه‌ راه‌ تا رسیدن به‌ مقصد را باید طی‌ کرد.


به کنگره ملیتهای ایران فدرال اشاره نمودید در این مورد بیشک ارای عمومی گونه های متفاوتی می اندیشد.
کنگره ملیتهای ایران فدرال از احزاب و نیروهای متفاوت از سراسر ایران تشکیل یافته است. به جز احزاب کردی دیگر احزاب هیچ زمینه تاریخی و هیچ شواهدی دال بر دارا بودن پایگاه مردمی در اختیارمان قرار نمی دهند، بسیاری از همین احزاب مقارن با تاسیس کنگره برای نخستین بار معرفی میگردند و طی همین مدت هم نتوانستند رابطه ارگانیکی را با مردم خود بوجود اورند. اما بیشک توانستند توجه برخی از نهادهای جهانی را بخود جلب نمایند. ایا کنگره بر اساس جلب نظر نهادهای جهانی ساخته و پرداخته گردیده؟
در همین رابطه حزب شما کنگره و الترناتیو سیاسی خود را با تکیه بر همبستگی با کنگره ملیتهای ایران فدرال قرار داده است، بسیاری از احزاب سیاسی که امروز هم با شما همراه میباشند به چنین بدیلی باور ندارند این وضعیت چند گانه چگونه میتواند راه روشنی از مبارزه را تعریف نماید؟


پاسخ: در رابطه با کنگره‌ ملیتهای‌‌ ایران فدرال و احزاب و سازمانهای‌ عضو در آ‌ن باید عرض کنم که‌ دارا بودن زمینه‌ تاریخی‌ برای‌ حزبی‌ الزاما دلیل بر داشتن پایگاه‌ مردمی‌ آ‌ن حزب نیست، چه‌ بسا احزاب تاریخی‌ ایران که‌ اکنون از حداقل پایگاه‌ مردمی‌ برخوردارند و بر عکس آ‌ن هم صادق است و آ‌ن اینکه‌ ما در جهان و در خاورمیانه‌ احزاب تازه‌ بنیاد زیادی‌ را سراغ داریم که‌ از هر نظر از احزاب تاریخی‌ پیشی‌ گرفته‌اند. کسب پایگاه‌ اجتماعی‌ برای‌ حزبی‌ چگونگی‌ بستر فکری‌ و برنامه‌ کاری‌ آ‌ن حزب است، در کردستان کم نبودند احزابی‌ که‌ خود را بسیار پیشرفته‌ می‌شمردند و احزاب سنتی‌ کرد را تحقیر مینودند ولی‌ چون حامل خواست مردم نبودند به‌ تدریج به‌ تاریخ پیوستند. در مورد احزاب سایر ملیتهای‌ ایران وضع به‌ همین منوال است، احزاب عضو در کنگره‌ پرچم مبارزه‌ برای‌ کسب حقوق ملی‌ ملیتهایی‌ را به‌ دست گرفته‌اند که‌ طی‌ سالهای‌ متمادی‌ تحت انواع ستمها قرار داشته‌اند، بنابراین دلیلی‌ ندارد که‌ در میام این مردم پایگاه‌ اجتماعی‌ نداشته‌ باشند. من بر این باورم هر کدام از آ‌نها کم و بیش با مردمان خویش رابطه ارگانیک به‌ وجود آ‌ورده‌اند ولی‌ نباید انتظار داشت که‌ این روابط همانند روابط موجود میان بعضی‌ از احزاب کردستانی‌ و مردم کرد باشد، زیرا این رابطه در کردستان طی‌ دهه‌ها کار و مبارزه‌ ایجاد شده‌ است در حالیکه‌ حداقل از برخی‌ احزاب کنگره‌ ملیتهای‌ ایران فدرال سابقه‌ تاریخی‌ چندانی‌ ندارند ولی‌ با گـذشت زمان و کار و فعالیت روابط آ‌نها نیز گام به‌گام با مردمان خود گسترده‌تر می‌شود.

   
حزب شما در موقعیت پیچیده ای قرار گرفته است از سویی در تقابل با رژیمیست که نابودی این حزب را نشانه گرفته و از هیچگونه جنایت و ترور هراسی ندارد.
از سوی دیگر با هراس فکنی ها و تهمت هایی همچون تجزیه طلبی از سوی برخی سیاستمداران مواجه میباشید، و از سوی دیگر نیروی فکری هر چند اندک اما موجود در میان روشنفکران و کنشگران کرد که بدیل استقلال را مورد نظر سیاسی خود دارند.
شما موقعیت خود را چگونه ارزیابی مینمایید؟ در ثانی چه تقابل و چه گفتمانی را در این عرصه های گوناگون پیشنهاد میکنید؟


پاسخ: شما در این پرسش بر چند نقطه حساس انگشت گذاشته اید که حزب ما با آنها روبرو است، مقابله با رژیم که حزب ما را منحله اعلام نموده و هر گونه فعالیت تحت این نام را به‌ شدت سرکوب مینماید. مبارزه‌ با این رژیم/ رژیمها به‌ منظور کسب حقوق سیاسی‌ دمکراتیک برای‌ مردم کردستان ایران رسالت‌و ماهیت حزب دمکرات است، این مبارزه‌ طی‌ ۶۵ سال گـذشته‌ علیرغم فرازو نشیبهای‌ فراوان، همچنان ادامه‌ داشته‌ است. ادامه‌ این راه‌ تا رسیدن به‌ مقصد همچنان ادامه‌ خواهد یافت و همه‌ اعضا‌ء و هواداران حزب همچون گـذشته‌، راه‌ را طی‌ خواهند کرد، و البته‌ کسانی‌ که‌ گام در این راه‌ می‌گـذارند از فراز و نشیبها آگاهند و به‌ همین دلیل علیرغم سختی‌ راه‌ تشخیص موقعیت برای‌ آنها پیچیده‌ نیست. واینکه‌ شماری‌ از فعالین سیاسی‌ کرد بدیل استقلال را مورد نظر دارند، بیشتر در رابطه با اعمال سیاستهای‌ سرکوبگرانه‌ و تبعیض علیه‌ مردم کرد بوده‌ است و هر اندازه‌ این نوع سرکوب و تبعیضها شدیدتر و دامنه‌دارتر شوند، قوه‌ گریز از مرکز نیز نیرومندتر می‌شود. به‌ همین دلیل استقلال طلبی‌ در میان دیگر ملیتهای‌ ایرانی‌ به‌ مراتب برجسته‌تر شده‌ است. ما ضمن احترام به‌ این دیدگاهها در رابطه با " حق تعیین سرنوشت ملل" خواهان حکومت دمکراتیک فدرال در ایران هستیم و از جانب این گروه‌ نیز مورد انتقاد قرار داریم ولی‌ با وجود همه‌ این مشکلات هنوز در میان کردهای‌ ایران خواست خودمختاری‌ برای‌ کردستان در چارچوب ایران فدرال گرایش غالب است. ما با این گروه‌ از هموطنانمان هیچ نوع مقابله‌ای‌ نداریم بلکه‌ به‌ رأی‌ آ‌نها احترام می‌گـذاریم.
اما اگر برخی‌ از هموطنان خواستهای‌ سیاسی‌ دمکراتیک ما را تجزیه‌طلبی‌ می‌پندارند و در این رابطه‌ انواع تهمتهای‌ ناروای‌ دگر به‌ ما کردها یا به‌ حزب ما می‌زنند ناشی‌ از کج فهمی‌ آ‌نها از دمکراسی‌ و تقسیم قدرت مرکزی‌ است که‌ ما امیدواریم با کار روشنگری‌ بیشتری‌ از سوی‌ ما و سایر مدافعین حکومت فدرال این سوء تفاهمات بر طرف شوند، و برسر آ‌ن روزی‌ که‌ هیچکدام خود را ایرانیتر از دیگری‌ ندانیم و بدین بهانه‌ بر ادامه‌ تبعیضها و ستمها علیه‌ کرها و سایر ملیتهای‌ ایرانی‌ پای‌ نفشاریم و همدست و همراه‌ رژیمهای‌ توتالیتر نباشیم.
در اینجا ضروری‌ می‌دانم اشاره‌ای‌ داشته‌ باشم به‌ این واقعیت که‌ اوجگیری‌ این نوع اتهامات به‌ حزب ما بیشتر دلیل بر رشد روز افزون گرایش ایجاد ایرانی‌ دمکراتیک و فدرال در میان آ‌زادیخواهان و وطن پرستان راستین ایران است تا بلکه‌ برای‌ همیشه‌ بر این تبعیضات پایان داده‌ شود.


در سالهای اخیر همراه با رشد ذهنی خلقهای ایرانی بربنیاد باور به وجود تاریخی و انسانی خود و رشد روزافزون اگاهی برای کسب برابریهای اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی، نوعی اندیشه تاریخ سازی و جدا سازی بنیادها و ارزشها شکل گرفته است.
بخشی مبارزه را در تعریف نژادی، والایی یا ذلت فرهنگی یکدیگر میبینند.
به بنیاد ها و نمادها و ارزشهای فرهنگی و زبانی یکدیگر حمله نموده تا حقانیت خود را اثبات نمایند.
مفاهیمی چون پان فارسیزم، فارس فاشیست، فارس اشغالگر، شوینیزم فارس دارند عبارات عادی مکالمات در دیالوگها میشوند.
در واقع نقطه عزیمت برابری خواهی فرهنگی سیاسی دارد به سوی فرهنگ ستیزی کوچ میکند.
من شک ندارم که بخشی از نیروی محرکه این رفتار بر میگردد به اقدامات رژیم و نهادهای اطلاعاتی ان. اما بخشی دیگر مربوط به خودمان میشود و اینکه عواطف سرکوب شده را جایگزین حقایق و خرد مبارزاتی مینماییم.
به نظر من این شرایط هم دلهره اور است و هم ذهنیت یگانه برای مبارزه با رژیم اسلامی را دچار گسست میکند.
حزب شما هرگز در این مباحث سهیم نبوده و همه هم و تلاشش برای وحدتی سیاسی بکار گرفته شده است. اما ایا فکر نمیکنید مبارزه شما کافی نبوده و می بایست تقایل با چنین کژپنداریها را نیز در برنامه کاری خود منظور دارد؟
در این راستا چه میپندارید و چه پیشنهادی دارید؟


پاسخ: حزب ما به‌ عنوان حزبی‌ دمکرات و مساوات طلب به‌ فرهنگ، زبان، تاریخ و معتقدات مذهبی‌ همه‌ هموطنان ایرانی‌ و غیر ایرانی‌ با دیده‌ احترام می‌نگرد، بر این مبنا طی‌ سالهای‌ مبارزه‌مان بر علیه‌ تبعیض، همواره‌ این فرهنگ را در میان اعضاء و هوادارن خود تبلیغ کرده‌ایم. حکومت ۱۱ ماهه‌ جمهوری‌ کردستان در مهاباد در سال ۱٣۲۴ خورشیدی‌ نیز گواهی‌ کافی‌ بر این باور است. فرهنگ حزبی‌ ما از آ‌غاز تا کنون بر ایجاد مساوات و برابری‌ بوده‌ است لذا ما که‌ در راه‌ شکلگیری‌ این مساوات و برابری‌ مبارزه‌ می‌کنیم در صدد هستیم که‌ هر نوع برتری‌طلبی‌ را فرافکنیم تا همه‌ با هم باشیم نه‌ اینکه‌ خود را برتر از دیگران بدانیم. ممکن است در میان برخی‌ از هموطنان فارس‌و سایر ملیتهای‌ ایرانی‌ ما کم و بیش دیدگاه‌ شونیستی‌ وجود داشته‌ باشد، این گرایش بطور کلی‌ محکوم است زیرا راه‌ باهم زیستن ملتها را سد می‌کند، از این دیدگاه‌ تحقیر نژاد یا فرهنگی‌ دیگر هیچگاه‌ موجب ارتقاْ فرهنگ تحقیر کننده‌ نخواهد بود. فرهنگ ستیزی‌، تحقیر دیگران و حق ویژه‌ قایل شدن برای‌ خود، در تضاد با مساوات طلبی‌ و رفع تبعیض قرار می‌گیرد از اینرو ما آ‌نرا محکوم می‌کنیم.
در اشاعه‌ این دیدگاه‌ حزب ما کار پی‌گیر و گسترده‌ای‌ کرده‌ است شاید به‌ همین دلیل در میان کردها تحقیر و توهین کمتر از سایرین دیده‌ می‌شود، ولی‌ به‌ منظور گسترش احترام به‌ همدیگر و ارزش قائل شدن به‌ فرهنگها احتیاج به‌ کار بسیار و پی‌گیر همه‌ روشنفکران و فعالین سیاسی‌ دمکرات در سراسر ایران وجود دارد، به‌ ویژه‌ که‌ جمهوری‌ اسلامی‌ با اعمال سیاستهای‌ خشونت و تبعیض آ‌میز خود به‌ شدت درصدد ایجاد نفاق و خصومت در میان ملیتهای‌ مختلف ایران است.


ایران امروز و نسل جوانش بیشک تفاوتهای بسیار با نسل مبارزین پیشین دارد.
یکی از وجوه مشخص و ویژگی نسل جوان فردیت گرایی اوست. یکی دیگر حضور کمی و کیفی او در صحنه دانش و علوم اکادمیک میباشد.
تا چه حد فکر میکنید حزب دمکرات کردستان ایران توانست ارتباط خود را با این نسل برقرار نماید؟
ایا مطالبات نسل جوان کرد در طرح اندیشه حزب شما دریافت گردیده؟
اصولا جایگاه امروزین حزب را در میان گروه های متفاوت سنی و اجتماعی چگونه ارزیابی میکنید؟


پاسخ: سوال جالبی‌ است، دقیقا نسل جوان کردها علاقمندی‌ بسیاری‌ به‌ تحصیلات آ‌‌کادمیک و پیشرفته‌ دارند، بسیار کنجکاو، آ‌‌گاه‌ و با فرهنگ هستند، اگر اشتباه‌ نکنم آ‌‌مار دانشجویان کرد در ایران به‌ نسبت جمعیت، دارای‌ درصد بسیار بالایی‌ است و همین امر موجب شده‌ است که‌ اگر جمعی در میان نسلهای‌ پیشین بطور عاطفی‌ به‌دنبال کسب حقوق سیاسی‌ خود بودند، نسل امروزه‌ با آ‌‌گاهی‌ کامل و شعور و اندیشه‌ در مسیر مبارزه‌ برای‌ کسب این حقوق قرار گرفته‌ است، فعالیتهای‌ سیاسی‌ چشمگیر دانشجویان کرد در دانشگاهای‌ شهر های‌ کردنشین و سایر شهرهای‌ ایران ریشه‌ در این آ‌‌گاهی‌ دارد. یکی‌ از دلایل این امر را می‌توان در فضای‌ پر از تبعیض و تحقیری‌ جستجو کرد که‌ رژیم جمهوری‌ اسلامی‌ برای‌ ملت کرد و همین نسل به‌وجود آ‌‌ورده‌ است. چگونه‌ می‌توان انتظار داشت نسل جوان کرد تحصیلکرده‌ امروز که‌ از روزی‌ که‌ چشم باز کرده‌ متوجه‌ شده‌ است که‌ تحصیل به‌ زبان مادریش ممنوع است، باورهای‌ مذهبی‌اش روزانه‌ مورد تحقیر قرار می‌گیرند، به‌ گناه‌ کرد بودن و سنی‌ بودن به‌ حاشیه رانده‌ می‌شود و سرزمینش ویران و عقب مانده‌ است، حاکمان سرزمینش از تهران، اصفهان و... هستند زیرا که‌ کردها شایستگی‌ اداره‌ مناطق خود را ندارند!! وبه‌ مثابه‌ افراد صغیر و ناقص العقل باید تحت سرپرستی‌ از خود بهتران قرار گیرند، آ‌‌نگاه‌ که‌ خواستار آ‌‌زادی‌ است ضد انقلاب است!، اگر خواستار کم کردن سایه‌ این سرپرستان تحمیلی‌ است تجزیه‌طلب است! و هر زمان از گرسنگی‌ و بیکاری‌ صدایش بلند شده‌ است وابسته‌ به‌ استکبار جهانی‌ است! و به‌ اتهام اینهمه‌ باید اعدام یا زندانی‌ شود، منشاء همه‌ این رنجها و دردها را فراموش کند در اندیشه‌ فردیت خود ـ به‌ تعبیر شما ـ باشد؟ مگر نه‌ اینست که‌ فردیت وی‌ به‌ علت کرد بودن در معرض تهاجم بیرحمانه‌ مشتی‌ مرتجع قرار گرفته‌ است؟ بنابراین وی‌ حتی‌ بخاطر فردیت گرائی‌ آ‌‌زاد خود نیز که‌ شده‌ است، آ‌‌گاهانه‌ به‌ این واقعیت پی‌ برده‌ است که‌ برای‌ رسیدن به‌ این فردیت آ‌‌زاد قبل از هر چیز باید از تحت الحمایه‌ بودن خارج شده‌ و همچون جوانی‌ کرد بتواند اظهار وجود کند و دستهایی‌ را که‌ می‌خواهند بی‌هویتش کنند و به‌ پیچ و مهره‌ تبدیلش کنند از سر خود بردارد، برای‌ رسیدن به‌ همین منظور است که‌ متشکل می‌شود و به‌ مبارزه‌ می‌پیوندد.
حزب دمکرات کردستان ایران از آ‌‌نجا که‌ از آ‌‌غاز تاکنون بدون هیچ تردیدی‌ رهایی‌ این فردیت و سر آ‌‌نجام جمع آ‌‌نها را بعنوان ملت کرد در کسب حقوق مختار ی یافته‌ و تحت هر شرایطی‌ پرچمدار راستین مبارزه‌ برای‌ کسب این حقوق بوده‌ است بیشتر احاد این ملت گرد او جمع می‌شوند. این مبارزه‌ و در پیش گرفتن این سیاست همچنان پل ارتباط این نسل با حزب دمکرات می‌باشد، علاوه‌ بر این بقیه‌ مطالبات دمکراتیک این نسل نیز در برنامه‌ حزب و ستراتژی‌ و تاکتیکهای‌ آ‌‌ن به‌ روشنی‌ بیان شده‌ است.
این مباحث و ارائه‌ این راهها، مسایل آ‌‌نچنان بغرنج و پیچیده‌ای‌ نیستند که‌ محتاج تقسیم به‌ پیشا/پسا دمکراسی‌ باشند. بر پایه‌ این دیدگاهها اولویت گفتمان سیاسی‌ برای‌ ما به‌ رسمیت شناختن این حقوق روشن و شناخته‌ شده‌ است، چرا که‌ این به‌ رسمیت شناختن نقطه آ‌‌غاز حرکت به‌ سوی‌ دمکراسی‌ واقعی‌، ایجاد ایرانی‌ برای‌ همه‌ ایرانیان و آ‌‌شتی‌ ملی‌ است. راهی‌ که‌ خلاف آ‌‌ن طی‌ بیش از یک قرن گـذشته‌ نتوانسته‌ است ایرانی‌ یکپارچه‌ ـ با زور سرنیزه‌ ـ بسازد و پل اعتماد بین همه‌ ملیتهای‌ ایرانی‌ باشد.


                                           ************************
این گفتگو میتواند در تداوم پرسشهای خوانندگان برای دریافت بیشتر از منشور عقیدتی مصاحبه شونده در نوبتی دیگر تکرار گردد.
با سپاس از اقای مصطفی هجری
سیروس ملکوتی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست