روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲٣ اسفند ۱٣٨۹ -
۱۴ مارس ۲۰۱۱
«سر و کار ایران با جنبش های منطقه»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛شطرنج با گوریل. این نامی است که می توان بر تحولات یک سال اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا گذاشت. اصطلاح «شطرنج با گوریل» پیش از این، تمثیلی از امر محال به شمار می رفت اما می توان گفت که این اتفاق اکنون امکان پذیر شده است. در روزگاری که منطقه به مدت یک دهه بوی جنگ و خون می داد و آمریکا و ناتو و اسرائیل، جنگ جهانی چهارم را پیش می بردند، جمهوری اسلامی ایران و سپس ملت های مسلمان منطقه، همین قدرت های یاغی را مجبور کردند دست و پا بسته بنشینند و تن به جنگ نرم بسپارند، نوعی از شطرنج سیاست که در آن، تدبیر و درایت و شناخت امواج حقیقی قدرت (مردم) حرف اول را می زند نه زور بازو و تعداد کلاهک های اتمی و رزمناوهای پیشرفته و جنگنده های رادار گریز و بمب های هیدروژنی و اورانیومی. تسلیحات اتمی بلوک محافظه کار غرب و حتی سرویس ها و امکانات پیشرفته جاسوسی آنها نه از پس ایران برآمد و نه توانست دومینوی انقلاب اسلامی در مصر و تونس و لیبی و بحرین و عربستان و یمن را مهار کند.
۷ سال پیش مدتی پس از آن که آمریکا افغانستان را فتح کرد، دانیل پایپز مشاور ارشد بوش و استاد موسسه هوور وابسته به دانشگاه استنفورد سخنی گفت که بسیاری دیگر مانند رئول مارک گرکت (از متخصصان سابق سازمان سیا در امور خاورمیانه) با الفاظی مشابه تکرار می کردند؛ «اگر در عراق انتخابات برگزار کنم، طرفداران ایران و فرزندان معنوی آیت الله خمینی روی کار خواهند آمد.» پایپز البته یک جمله اضافه تر گفت و آن اینکه «صدام با همه عیب ها یک حسن داشت و آن دیکتاتوری و سرکوب او بود. ما باید دست کم به مدت ۱۰ سال مدل حکومت نظامیان در ترکیه را به اجرا بگذاریم.»
کسی که ۷ سال پیش علنا از حکومت نظامی دفاع می کرد، اکنون فهمیده که آنچه در خاورمیانه پیش آمده، جنگی نرم از جنس شطرنج است و زور بازوی محض کارآمدی خود را از دست داده است. پایپز ۱۰ روز پیش در روزنامه صهیونیستی جروزالم پست نوشت: «طغیان ها از مراکش تا جنوب خاورمیانه، در متن یک شطرنج منطقه ای و جنگ سرد تعریف می شوند.
در یک سوی این جنگ، بلوک مقاومت به رهبری ایران (با حضور ترکیه و لبنان و سوریه و غزه) قرار دارد که در جست وجوی به لرزه درآوردن و تغییر نظم فعلی به نظم مبتنی بر دینداری قوی تر اسلامی و خصومت بیشتر با غرب است. جبهه دیگر طرفداران حفظ وضع موجود و از جمله عربستان و اسرائیل هستند. اینها ترجیح می دهند همه چیز به شکل فعلی خود حفظ شود.»
به این مفهوم، جنبشی که در منطقه در جریان است اسلامی- ایرانی و ضدآمریکایی- ضدصهیونیستی است. یعنی محتوا و جوهره آن اسلامی است و از انقلاب اسلامی ایران تأثیر می پذیرد بی آن که کسی بتواند کوچک ترین اثری از مداخله ایران پیدا کند. چگونه می توان هویت این جنبش ها را انکار کرد درحالی که به عنوان مثال، طبق نظرسنجی ٨ ماه پیش مرکز تحقیقاتی آمریکایی موسوم به PEW «٨٣ درصد مردم مصر از آمریکا متنفرند و ٨۴ درصد آنان خواستار تطبیق قوانین با شریعت اسلامی هستند.»
از دیگر سو چگونه می توان نقش الهام بخش انقلاب اسلامی و رهبری حکیمانه امام خمینی و امام خامنه ای را در این جنبش های به هم پیوسته انکار کرد حال آن که روزنامه واشنگتن تایمز اول اسفند امسال با صریح ترین بیان نوشت: «تحولات و ناآرامی های جدید خاورمیانه همان هدفی را دنبال می کند که انقلاب اسلامی از سال ۱۹۷۹ به دنبال آن بوده و آن، تضعیف قدرت آمریکاست.
ایرانی ها از همان ابتدا در پی گسترش الگوی انقلاب خود و کمرنگ کردن نفوذ آمریکا بودند و به نظر می رسد اکنون این اتفاق آشکار شده است. اتفاقات جدید خاورمیانه و شمال آفریقا ادامه همان راهی است که آیت الله خمینی آغاز کرد. اینک به رغم ارزیابی غلط تحلیل گران غربی، نفوذ ایران رو به افزایش است و شاید در آینده حتی شاهد پایان حیات اسرائیل باشیم.»
این تحلیل را نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل اواخر مهرماه گذشته در جمع سرکرده های یهودی عنوان کرد که «ایران به مرزهای اسرائیل رسیده است. ما از جنوب لبنان خارج شدیم و ببینید که چگونه حکومت اسلامی به جدار مرزی ما رسیده است. و از غزه خارج شدیم و ببینید که چگونه ایران خود را به جدار اسرائیل رسانده است. نباید اجازه داد چنین وضعی برای بار سوم تکرار شود [اتفاق سوم، کمتر از ٣ ماه بعد در جنوب غزه و در مصر شکل گرفت].
امروز نفوذ ایران را از غزه تا لبنان و از افغانستان تا آمریکای جنوبی و آفریقا می بینیم.» همان ایام که هنوز طوفان از مصر برنخاسته بود، هفته نامه آمریکایی ویکلی استاندارد گزارش داد: «مرکز ثقل امنیتی خاورمیانه در روزگار جنگ سرد، مصر بود اما اکنون این مرکز ثقل به ایران منتقل شده است. ایران قدرت خود را هم عرض آمریکا می بیند». دو ماه و نیم بعد «ایلینا راس لتینن» رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا درحالی که مانند دیگر سیاستمداران این کشور بی خبر از سونامی انقلاب های جدید در شمال آفریقا و خاورمیانه بود، گفت «ایران چالش شماره ۱ و ۲ و ٣ سیاست خارجی آمریکا در سال ۲۰۱۱ خواهد بود». این سخنان مربوط به اوایل دی ماه امسال است.
اما اکنون اگر کسی بخواهد چالش های پیش روی آمریکا را بشمارد، حکایت کسی خواهد بود که خواست آمار گل های یک بازی فوتبال را با ریختن سنگ در جیب خود داشته باشد و بازی که تمام شد، هر دو جیب او پر از سنگ بود چون حریف قدرتمندتر، بازی فوتبال را تبدیل به بسکتبال کرده بود! بشمارید: ایران، ترکیه، لبنان، فلسطین، عراق، افغانستان، مصر، تونس، لیبی، مراکش، بحرین، یمن، عربستان، اردن و... احتمالاً شمارش مناطقی که هنوز دچار چالش و خیزش علیه آمریکا نشده اند، آسانتر باشد.
مقامات آمریکایی پای این میز بزرگ شطرنج- جنگ نرم جدید معطوف به انقلاب ملت های مسلمان- زیاد حرف می زنند و می کوشند خود را از تک و تاب نیندازند اما صحنه آن قدر پیچیده نیست که نتوان فهمید کدام حرف، زیادی است و کدام سخن درست.
پریروز بود که خانم کلینتون به کنگره رفت تا به پرسش های استیو راسمن نماینده جمهوریخواه پاسخ دهد. وزیر خارجه آمریکا درباره حوادث بحرین گفت: «من از حساسیت شما درمورد ایران تشکر می کنم. ما به دقت رویدادهای شمال آفریقا و خاورمیانه را رصد می کنیم و حواسمان به ایران هست.
اگر شما می پرسید که آیا ما حواسمان به تلاش های ایران برای نفوذ در منطقه هست من می گویم بله حواسمان هست. ما به دقت مراقب حرکات ایران هستیم و معتقدیم ایران هرکسی را که بتواند علیه آمریکا تحریک می کند. اما اعتراضات بحرین به خواست ۷۰درصد مردم این کشور شکل گرفته است... حق با شماست ما باید نگران عراق باشیم تا در آنجا نیز مانند لبنان، نفوذ خود را از دست ندهیم. شبی نیست که من به عراق و اوضاع آن در این سالها فکر نکنم. برنامه های ما باید به گونه ای باشد که این کشور بتواند استقلال خود را حفظ کند و نیازمند کمک گرفتن از ایران نباشد.»
این وسط اتفاقی افتاده که نه راه پس برای آمریکایی ها گذاشته و نه راه پیش.
آنها یقین دارند که آوای جنبش ها در منطقه ای به وسعت ده ها میلیون کیلومترمربع از شمال غرب آفریقا تا جنوب خاورمیانه، «اسلامی» و هم آهنگ با انقلاب اسلامی ایران است. حال با این درد چه کنند. نگویند، می ترکند ضمن اینکه باید هشدار بدهند. بگویند، وضع را بدتر می کنند و خود، پژواک صدای انقلاب اسلامی خواهند شد.
به همین دلیل وقتی آقای رابرت گیتس پس از دیدار با سران رژیم بحرین، به گفت وگو با خبرنگاران در هواپیما می نشیند، آشفته سخن می گوید: «نشانه ای دیده نمی شود که ایران پشت سر ناآرامی های کشور پادشاهی بحرین یا نقاط دیگر منطقه باشد.
من به پادشاه و ولیعهد بحرین گفتم ما شواهدی نداریم که حاکی از اقدام ایران در به راه انداختن انقلاب ها و تظاهرات مردم در منطقه باشد اما شواهد روشنی وجود دارد که در صورت طولانی شدن وضعیت فعلی و عدم اصلاحات به خصوص در بحرین، ایران به دنبال بهره برداری از ناآرامی های خاورمیانه می رود. زمان به سود ما کار نمی کند.» این مشابه همان تحلیلی است که واشنگتن پست از قول جان مک لافلین (معاون سیا در دولت بوش) نوشت: «ایران با اعتماد به نفس همه چیز را در انقلاب های خاورمیانه وفق مراد خود می بیند درحالی که در امور دیگر کشورها مداخله نمی کند.»
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست، در و دیوار شهادت بدهند آری هست. این همان حکایت انقلاب اسلامی ما و عطرافشانی قیام ملت های مسلمان در جای جای منطقه است و هرچه نام ایران را بیشتر بیاورند، شمع تازه ای از این نام و یاد در دل ملت ها برخواهند افروخت. پس همان بهتر که این حقیقت را کتمان کنند و ۲ماه پس از ضربات گیج کننده اولیه، در مطبوعات غربی لاف بزنند جنبش های منطقه به ضرر ایران و به نفع آمریکاست چراکه دموکراسی ها روی کار می آیند! قمارباز همه چیز باخته اگر نگوید به جهنم که باختم، می ترکد.
این همان آمریکایی است که سران آن از آغاز امسال مدام اعلام کردند با تحریم های گزنده اقتصادی و سیاسی، ایران را ایزوله و فلج می کنند. بعد هم با لطایف الحیل، قطعنامه ۱۹۲۹ را از شورای امنیت گرفتند که اگر امروز مفت آن گران است، اما در خردادماه قیمتی می نمود. یک سال پس از آن همه غوغای مقامات آمریکا، اگر کسی بگوید تحریم و قطعنامه کیلو چند، سخنی کاملاً ارزیابی شده در قواره های دیپلماتیک گفته است.
سالی که به نام همت مضاعف و کار مضاعف سپری شد، شاهدی بر آیات الهی بود که «انّ مع العسر یسراً» و «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم». دیگربار یقین کردیم که «ولینصرنّ الله من ینصره». دیدیم که تصاویر امام خمینی و امام خامنه ای در بحرین و لبنان و بولیوی دست به دست گشت. اگر زمامداران آمریکا دزدکی به عراق و افغانستان و لبنان و مصر می روند، همین مهرماه امسال دنیا دید که مردم لبنان از طوایف و مذاهب گوناگون و درحالی که تصاویر امام خمینی و آیت الله خامنه ای و سیدحسن نصرالله بر دستشان بود به استقبال پرشکوه نماینده و رئیس جمهور ایران رفتند. دنیا مقارن همان هفته ها بود که شکست پروژه آمریکا و تشکیل دوباره دولت اسلامی در عراق را دید همچنان که اندکی بعد، سقوط دولت غربگرای لبنان و نخست وزیری نامزد پیشنهادی حزب الله را نظاره کرد. آن روزها هنوز، طوفان از مصر علیه حسنی مبارک بر نخاسته بود.
این صحنه واقعی است. ملت ها گوریل آمریکا و صهیونیسم بین الملل را دست و پا بسته نشانده اند تا از موضع پایین تمرین شطرنج کند. اگر تعبیر دیگری می پسندید، ورزش رزمی جوجیتسو را به خاطر آورید که نظریه پردازان کودتای مخملی در سازمان«سیا» بسیار به کار بستند. آنها می گفتند برای کودتای مخملی- از جمله در ایران- باید از نیروی حریف و نقطه ضعف های خود وی برای ضربه زدن به او استفاده کرد. اگر جوجیتسو این است، پرچمداران انقلاب اسلامی در منطقه، در واقع مشغول مشت و مال دادن آمریکا در عراق و لبنان و مصر و بحرین و یمن و عربستان هستند.
یک قلمش کاری که اسلامگرایان در عراق با پروژه هفت ماهه آمریکا پس از انتخابات پارلمان کردند و قلم دوم ضربه بزرگی که حزب الله به گیجگاه آمریکا در لبنان زد و سومی اش مطالباتی است که ملت مسلمان مصر همین هفته ها یکی پس از دیگری به آمریکا و حکومت انتقالی دیکته کرده اند. چهارمی اش بازی ویکی لیکس برای منزوی نشان دادن ایران که کمانه کرد و به پای آمریکا و متحدان مرتجعش پیچید.
راست می گوید آقای گیتس که زمان به ضرر آمریکا پیش می رود و این هنوز اول راه است. باشند تا شجره طیبه «محمدرسول الله والذین معه» تناور و ستبر شود. این بشارت آنان در انجیل است «و مثلهم فی الانجیل کزرع اخرج شطأه فآزره فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب الزراع لیغیظ بهم الکفار...»(آیه ۲۹ سوره فتح). اکنون هنگام بشارت دوباره «انا فتحنا لک فتحاً مبینا» است. مکه هم بدون کمترین جنگی فتح شد چرا که سپاه اسلام پیش از آن هزینه ها را پرداخته بود.
جمهوری اسلامی:ضدیت با مقاومت، اشتباه تاریخی حریری
«ضدیت با مقاومت، اشتباه تاریخی حریری»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛گروه معروف به "۱۴ مارس" که رهبری آن با سعد حریری است، روز گذشته، در اقدامی که کاملاً مشخص بود توسط آمریکا دیکته شده است، هوادارانش را به خیابانهای بیروت کشاند تا پس از شکست سنگین این گروه در جریان سقوط دولت حریری، به نیروهای خود روحیه بدهد و به زعم خود، قدرتش را به رخ رقبایش به ویژه جنبش حزب الله لبنان بکشد. وابستگی این گردهمائی بقدری آشکار بود که پرچم عربستان سعودی نیز در دست بعضی از حضار مشاهده میشد و شبکه العربیه که متعلق به سعودی است نیز آنرا پوشش میداد.
۱۴مارسی ها، محور گردهمایی روز گذشته خود را "مخالفت با سلاح در لبنان به جز سلاح ارتش" قرار داده بودند که اشاره مستقیم به سلاح مقاومت لبنان است. سعد حریری در این گردهمایی گفت سلاح مقاومت غیرقانونی است و این سلاحها باید در اختیار ارتش لبنان قرار بگیرند.
جریان "۱۴ مارس" پس از ضربهای که دو ماه قبل از جناح مقابل، یعنی گروه "٨ مارس" با رهبری حزب الله لبنان دریافت کرد دچار شکست فاحشی در صحنه سیاسی لبنان گردید و اکنون تلاش میکند خود را از شوک این ضربه غیرمنتظره خارج سازد.
دو ماه قبل، زمانی که سعد حریری، نخستوزیر سابق، بیاعتنا به توصیههای مشفقانه مسئولان مقاومت اسلامی و سیاستمداران مستقل لبنان، درصدد بود با پشتیبانی آمریکا و عربستان و تحت پوشش دادگاه رفیق حریری، لبنان را بار دیگر به ورطه تفرقه و حتی جنگ داخلی بکشاند، با واکنش قاطع جنبش حزب الله و حامیانش مواجه شد.
حزب الله لبنان خواستار خروج وزرای وابسته به گروه ٨ مارس از دولت ائتلافی سعد حریری شد و متحدان حزب الله نیز این درخواست را پذیرفتند و درست زمانی که حریری در کاخ سفید در دیدار با اوباما، مشغول اجرایی ساختن توطئه خود بودند، دولت حریری را سرنگون کردند. این واقعه از یکسو قدرت و ابتکار عمل حزب الله لبنان در صحنه سیاسی این کشور را مورد تاکید قرار داد و از سوی دیگر، نقشههای آمریکا و رژیم صهیونیستی را که به ایجاد بلوا در لبنان در سایه به اصطلاح دادگاه ترور رفیق حریری دل بستهاند خنثی کرد.
جریان "۱۴ مارس" در سال ۱٣٨٣ و به دنبال ترور مشکوک رفیق حریری نخستوزیر اسبق لبنان شکل گرفت. این جریان با استفاده از فضای ویژه احساسی و عاطفی که پس از کشته شدن حریری در لبنان پدید آمد توانست با همدستی گروههای مسئلهداری همچون حزب کتائب و غیره تشکیلات بانفوذی ایجاد نماید و این تحولات متعاقباً منجر به کسب اکثر کرسیها توسط این گروه در انتخابات مجلس شد. این گروه در عین حال با نشانه رفتن انگشت اتهام به سوی سوریه موجبات خروج نیروهای سوری از لبنان را فراهم کرد.
جریان ۱۴ مارس درحالی سوریه را به دخالت در ترور حریری متهم ساخت که پس از گذشت ۶ سال از ترور حریری نه تنها هیچ مدرکی در تثبیت ادعایش ارائه نداد بلکه تابستان گذشته سعد حریری، در مصاحبه با یک نشریه عربی، صراحتاً حرف خود را پس گرفت و اعتراف کرد که اتهام علیه سوریه بی مورد و غیرواقعی بوده است. از همان ابتدای ترور رفیق حریری ناظران مستقل اشتراک نظر داشتند که اتهام زنی علیه سوریه و سایر طرف ها، عاری از حقیقت و اقدامی سیاسی است و متهم اصلی این جنایت، رژیم صهیونیستی و عوامل آن میباشند چرا که این رژیم بیشترین سود و بهره را از این ترور میبرد.
پس از خروج نیروهای سوری از لبنان که در واقع خواسته طولانی مدت صهیونیستها بود، ضربه به جنبش حزب الله، به عنوان هدف مرحله دوم دادگاه حریری، در دستور کار قرار گرفت. از اوایل سال جاری، از سوی محافل رسانهای غرب، دخالت چند عضو حزب الله در ترور حریری مطرح شد که مشخص بود توطئهای حساب شده علیه مقاومت اسلامی لبنان به ویژه جنبش حزب الله در جریان است. اگرچه ۱۴ مارس حامی دادگاه حریری و مدافع آن میباشد ولی پشت این نقشه، کشورهای غربی آمریکا، فرانسه و رژیم صهیونیستی و همچنین عربستان قراردارند. جبهه مقابل حزب الله لبنان پس از آنکه نتوانست حتی با تحمیل جنگ به هدف خود در شکست دادن مقاومت اسلامی و یا حتی تضعیف آن دست یابد، به پیگیری اهدافش از طریق پرونده ترور رفیق حریری پرداخت.
مسئولان حزب الله لبنان به ویژه رهبری این جنبش بارها اعلام کردهاند با دادگاه تحقیق ترور حریری مخالفتی ندارند به شرط آنکه این دادگاه بی طرف باشد و نخستین شرط بی طرفی، بومی بودن دادگاه و عدم دخالت قدرتهای خارجی در آن است. حزب الله بارها تأکید کرده است شواهد و مدارکی دردست دارد که این دادگاه سیاسی است و از سوی قدرتهای بینالمللی به ویژه آمریکا هدایت و جهت دهی میشود. افشای ماجرای شاهدان دروغین این دادگاه، رسوایی برای گردانندگان آن را به همراه داشت و بر ادعای مخالفان آن صحه گذاشت. اکنون کاملاً روشن شده است که دادگاه ترور حریری مستمسکی است تا گروه غربگرای ۱۴ مارس با سوار بر موج آن، درصدد تحقق اهداف جناحش برآید و قدرتهای غربی نیز پیگیر اهداف استعماریشان در لبنان باشند. در چنین وضعیتی قطعاً پیروزی با مقاومت اسلامی لبنان و کسانی است که تسلیم این نقشه و توطئه نگشته و بر مواضع بحق خود ایستادگی میکنند چرا که این موضع مورد تایید قاطبه ملت لبنان است.
جریان ۱۴ مارس با حرکت در مسیری که غربیها و برخی کشورهای عرب منطقه ایجاد کردهاند روز به روز اعتبار خود را از دست میدهد و قطعاً تحرکاتی از قبیل گردهمایی روز گذشته آنها، نمیتواند این جریان را از شکست و بیاعتباری نجات دهد. این رویکرد نادرست گروه حریری حتی موجب شد متحدان این جریان از جمله گروه وابسته به ولید جنبلاط، که از ستونهای اصلی این جریان بود، نیز از آن جدا شده و به مخالفین بپیوندند.
برخلاف جوسازیها و تبلیغات دروغین که جریان ۱۴ مارس و حامیان بینالمللی آن به راه انداخته اند، مردم لبنان نظر دیگری دارند و مقاومت اسلامی و سلاح آنرا در خدمت دفاع از استقلال و تمامیت ارضی لبنان و صیانت از منافع ملی خود میدانند. این، واقعیتی انکارناپذیر است که چشم انداز آتی کشورهای منطقه در مسیر خواست ملتهای منطقه و طرد قدرتهای سلطه طلب، رژیم صهیونیستی و عوامل داخلی آنها میباشد.
تحولات شگرف اخیر در منطقه گواه روشنی بر این ادعا میباشد و قطعاً لبنان نیز از این قاعده مستثنی نیست. تحرکات جریان ۱۴ مارس و ادامه دشمنی با جناح ضد صهیونیستی لبنان حاصلی نخواهد داشت و تنها بر بی اعتباری بیشتر آن جریان خواهد افزود: ضدیت با مقاومت، اشتباه تاریخی بزرگی است که اکنون سعد حریری درحال ارتکاب آنست و این مسیر انحرافی هر قدر ادامه یابد زاویه او با منافع و مصالح ملت لبنان همانقدر بیشتر میشود.
رسالت:مهارت در سیاستورزی
«مهارت در سیاستورزی»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛دستاوردهای مدرنیته در غرب حسناتی دارد و سیئاتی!حسنات آن همین که ما در حوزه اقتصاد، سیاست و فرهنگ شاهدیم که ممد غلبه کفار در بلاد اسلامی است!!
سیئات مدرنیته را هم در جوامع آنها به وضوح میبینیم که حتی حال علمای مدرن را به هم زده و میخواهند با آسیبشناسی آن را مرتفع کنند. غرب از آزادی فقط بیبندوباری و فساد و فحشاء و اهانت به مقدسات دینی را به جوامع اسلامی صادر کرد تا شکاف سنت و مدرنیته را برای رسیدن به اهداف خود فعال نگه دارد.
غرب از دموکراسی نه احترام به رای مردم بلکه باز تولید هرج و مرج و آشوب و استبداد را به جوامع اسلامی صادر کرد. مردم از ساخت دولتهای مدرن در جوامع اسلامی در یکصد سال اخیر فقط شاهد ظهور دیکتاتوریهایی بدتر از دوران ماقبل مدرن بودند.
طراحان اتاق فکر در غرب اخیرا با باب کردن انقلابهای رنگی تیرخلاص به داوری مردم، رای مردم و جایگاه صندوق رای در حل و فصل اختلافات و فصل خصومات زدند.
آنها به طرفین رقابت آموختند در هر شکلی از ترکیب آراء میشود بازی را به هم زد و مردم را به خیابانها ریخت و به جای نگاه به صندوقهای رای برای تعیین تکلیف نتایج انتخابات با اردوکشی خیابانی و ترقهبازی و آتش سوزی نتیجه انتخابات را عوض کرد.
این بازی خطرناکی بود. در غرب طی دو قرن حیات مدرنیته اصلا موردی را یاد نداریم که آنان نتیجه انتخابات را در جوامع خود فارغ از آرای مردم در صندوقهای رای پیگیری کرده باشند. احترام به رای مردم و منتخب مردم امری مقدس بود اما آنها اخیرا القاء میکنند این امر مقدس خیلی هم مقدس نیست، میشود رای مردم را به هیچ گرفت و با شامورتی بازی ولات بازی نتایج انتخابات را تغییر داد. چرا غربیها به این روز افتادهاند که حتی به آموزهها و دستاوردهای مثبت مدرنیته کفر میورزند.
دلیل این امر آن است که به این نتیجه رسیدهاند که در جوامع اسلامی اگر انتخابات آزاد و سالم برگزار شود جایی برای نفوذ غرب و ادامه سلطه آنان باقی نمیماند.
آنچه ما در دو سال گذشته گرفتار آن بودیم آن است که کسانی که مدرنیته را در ایران نمایندگی میکردند با فرمانی از غرب (بخوانید بیبیسی و وی او ای) مامور شدند نتایج انتخابات را در هر صورت - ولو اینکه منتخب مردم دو سوم آراء را داشته باشد- انکار کنند آنها مامور شدند به هیچ وجه از طریق نهادهای فیصله بخش و نهادهای حقوقی نظام دنبال ختم ماجرا نروند، حتی باز شماری صندوقها را که راحتترین و آسانترین راه کشف حقیقت ماجرا است نپذیرند.
به آنها گفتند فقط با تکیه بر اصل آزادی اجتماعات که اصل ۲۷ قانون اساسی است بریزید توی خیابانها و از همه جالبتر از نظام بخواهید امنیت این اجتماعات را تا حصول نتیجه یعنی نادیده گرفتن رای مردم تضمین کند. اگر از شما پرسیدند دیگر اصول قانون اساسی که ناظر بر اسلامیت و جمهوریت نظام است چه میشود، پاسخی ندهید فقط در کف خیابان بگویید ما برای تغییر همینها آمدهایم لذا در کف خیابان کاری به نتایج انتخابات نداشتند، اصل نظام را هدف قرار دادند و به نوامیس فکری و اعتقادی مردم اهانت کردند.
آنان مثل کودکان لجوج بر طبل بیمهری و اهانت و تهمت و افترا به مردم و نظام و انقلاب کوبیدند. اقتدار و حیثیت استثنایی انقلاب را در نگاه جهانیان نشانه رفتند و هر چه توانستند لجن پراکنی کردند. جالب اینجاست شرح اهانتها و هتاکیها و فحاشیهای خود و اقدام براندازانه را فیلم و عکس و گزارش کردند و مثل سریالهای تلویزیونی از بیبیسی فارسی و صدای آمریکا به نمایش گذاشتند. طبیعی بود که یک نفرت و انزجار عمومی از این همین پلیدی و پلشتی پدید آید. مردم در ۹ دی و ۲۲ بهمن پارسال پاسخ این دشمنیها را دادند و بعد به تناسب شرارت آنها در سال ٨۹ نیز بیزاری و تبری خود را از این جماعتی که به شکل فرقهای عمل میکرد ابراز داشتند. نظام و مردم در برخورد با این پدیده صبوری کردند از جاده عدالت و انصاف خارج نشدند اما عدهای دامن از کف داده و زبان به فحاشی و هتاکی آلودند. این بیراههای است که هیچ عقل و منطقی آن را بر نمیتابد.
سخنان صریح مقام معظم رهبری در چند دیدار اخیر بویژه در دیدار با خبرگان خطاب به کسانی که چنین بیراههای رفتند آموزنده است. معظم له تاکید فرمودند؛ "بعضی از جوانها فکر میکنند هتک حرمت وظیفه است اما این خلاف وظیفه است" و فرمودند؛ "انتقاد، مخالفت و بیان عقاید با جرات هیچ اشکالی ندارد اما هر گونه هتک حرمت و رفتار غیر اخلاقی ضربه به نظام است. نگذارید فضای غیبت، تهمت و هتاکی ادامه پیدا کند."
از این پدیده نمیشود نتیجه گرفت یک جریان اصرار بر این بیراهه دارد عموم مردم و اصولگرایان با بصیرت کامل تاکنون عمل کردهاند و در آینده هم عمل خواهند کرد. حساب کسانی را که از روی غفلت یا سهو و عمد به این بیراهه کشیدند باید از جریان اصیل ملت جدا دانست. اما این عمل زشت ولو از تعداد کمی صادر شده باشد باید مورد تقبیح قرار گیرد چرا که مشی مردم و اصولگرایان در برخورد با جریان فتنه یک مشی روشنگری مبتنی بر عقلانیت سیاسی و بصیرت دینی است. ما نیازی به هتاکی و فحاشی نداریم. دلیل غلبه مردم به جریان فتنه هم همین مشی روشنگری بوده است.
اکنون هم بر این اعتقاد هستیم. باید بپذیریم که علایق و سلایق گوناگون داریم و تا موقعی که این علایق در حوزه تفکر و اندیشه است باید به آن احترام بگذاریم.
باید بپذیریم جدال و مراء و اردوکشی خیابانی راه حل درستی برای حل مناقشات نیست. احترام به شرع و قانون و عقلانیت سیاسی راه خروج از فضاهای غبارآلود است.
باید بپذیریم که سیاستورزی و سیاستمداری یعنی هنر کار با مخالف و منتقد؛ و کسانی که این هنر را ندارند باید با سیاست خداحافظی کنند و مردم را به زحمت نیندازند.
باید بپذیریم مصالح و منافع نظام ومردم بالاتر از منافع و مصالح شخصی ماست و باید وقتی در این دو راهی گیر کردیم حتما منافع نظام و مردم را ترجیح دهیم.
باید بپذیریم که نقد درست و مشفقانه در حوزه سیاست کارساز و مبتنی بر کارآمدی است. ادب و آداب نقد و حتی مخالفت را یاد بگیریم تا به کارآمدی نظام بیفزاییم. هنر ما در حوزه سیاست بلند کردن صدای بیمهری نیست. نشان دادن عمق شکاف واختلافات نیست. هنر ما مهارت در اجماع سازی است. هنر سیاستورزی را در کنترل خشم و کینه و بغض نشان دهیم تا به سر چشمه اتحاد و همبستگی برسیم.
تهران امروز:چرا اختلاف در آمار؟
«چرا اختلاف در آمار ؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم رسول رضایی است که در آن میخوانید؛یکی از انتقاداتی که به دولت وارد می شود آمارهای بعضا متفاوت و گاه متناقضی است که نتیجه گیری و امکان داوری درباره عملکرد دولت و داوری درباره خروجی کار دولت را با مشکل مواجه می کند.
برای روشن شدن به این دو خبر توجه فرمایید.
۱ - عبدالرضا شیخ الاسلامی وزیر کارصبح دیروز در دیدار با نمایندگان ایرانیان مقیم قطر در دوحه پایتخت این کشور گفت : در سال ۱٣٨۹ توانستهایم ٨/ ۱ میلیون شغل شغل ایجاد کنیم – خبرگزاری ایسنا
۲ - محمود احمدینژاد دیروز بعد از ظهر در نشست هیأت دولت با استانداران سراسر کشور گفت : در سال ٨۹ توانسته ایم ۶/ ۱ میلیون میلیون شغل ایجاد کنیم – خبرگزاری فارس
نگاهی به گفتههای مقامات ارشد دولتی درباره میزان اشتغالزایی سال ٨۹ که به فاصله یک صبح تا بعد از ظهر یکی از زبان وزیر کار و دیگری از زبان رییس جمهور بیان شده است چه پیامی به ما میدهد؟ کدام یک از این آمار درست است و چرا درخصوص اعلام آمار اشتغالزایی در کشور بین سخنان وزیر کار و رئیسجمهور یک اختلاف حدودا ۲۰ درصدی وجود دارد ؟ پاسخ به این سوال از آنروی اهمیت دارد که تک تک آمار و ارقام هایی که از سوی مقامات رسمی درباره شاخصهای مهم اقتصادی اعلام می شود مورد توجه فعالان و سرمایه گذاران و تولید کنندگان قرار می گیرد و آنان با رجوع به چنین آمار و ارقامی جهت گیری حرکت اقتصادی خود را در آینده تعیین می کنند.
گذشته از اینکه در حال حاضر برخی شاخصهای مهم اقتصادی نظیر نرخ رشد ، نرخ بیکاری و خط فقر از سوی دولت اعلام نمی شود و بسیاری از فعلان اقتصادی واقعا نمی دانند سمت و سوی قعالیتهای خود در کشور را بر اساس چه شاخصی تنظیم کنند ، اما واقعیت این است که بیان آمار و ارقام متفاوت آن هم تنها به فاصله چند ساعت از زبان دو مقام ارشد دولتی تعجب بر انگیز است.
در اینجا بحث مچ گیری یا زیر سوال بردن تلاش دولت برای ایجاد اشتغال در کشور مطرح نیست بلکه منظور نشان دادن ناهمانگی ها در اعلام آمار و ارقام صحیح است که همیشه هم بحث انگیز بوده است. به خصوص اینکه دولت همیشه معترض است که برخی رسانهها و برخی جریانات بدخواه منتظر بهانه جویی و فرصت طلبی برای سیاه نمایی علیه دولت هستند تا خدمات دولت را زیر سوال ببرند. البته نفی نمی کنیم که واقعا برخی جریانات چنین هدفی را دنبال می کنند ولی نادیده گرفتن این نکته که بعضا دولت خود زمینه ساز چنین شائبه هایی می شود نیز قابل انکار نیست.
نمونه آن هم به اختلاف ۲۰ درصدی برمیگردد که دیروز از سوی رئیسجمهور و وزیر کار درباره آمار اشتغالزایی بیان شد. به خصوص اینکه آخرین آمار رسمی مربوط به نرخ بیکاری هم به بهار ٨۹ بر میگردد و پس از آن آمار بیکاری فصلی تابستان و پاییز اعلان نشده است. فقط در این میان رئیسجمهور لابلای برخی صحبتهایش از کاهش بیکاری به حدود ۱۰ تا ۱۱ درصد سخن می گوید و مرکز آمار هم اعلام کرده که آمار بیکاری را اعلام نمیکند .
در چنین حال و هوایی است که بعضا نمایندگان مجلس هم اظهارات مقامات دولت درباره ایجاد اشتغال بالای ۵/ ۱ میلیون را به چالش می کشند و خواستار ارئه سند میشوند. جالب اینجاست که وزیر کار در پاسخ به این شبهات میگوید برای تک تک شغلهایی که ایجاد کردهایم، سند وجود دارد اما در همان حال بین سخنان وزیر با رییس اختلافی در حد ۲۰۰ هزار شغل دیده میشود که رقم کمی نیست.
گذشته از اینکه سخنان وزیر یا رئیس درباره اشتغال صحیح است ، اما یک موضوع مسلم است که اختلاف در بیان آمار باعث می شود تا کلیت موضوع با سئوال روبرو شود. به نظر می رسد سیستم ارائه دهنده آمارهای دولتی به خوبی کار نمی کند و شاید بخشی از شبهاتی که درباره آمارهای دولتی وجود دارد ناشی از همین اختلاف در سخنان مقامات دولتی باشد.
مردم سالاری:تفرقه، منشا عذاب جامعه
«تفرقه، منشا عذاب جامعه»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم دکتر سید علی میرباقری است که در آن میخوانید؛اعتقاد به توحید، اصل نخست از اصول دین اسلا م، بلکه اولین اصل تمام ادیان است. این عقیده فطری، و ریشه ای در ذات و وجود آدمی است، حتی به باور ما، توحید برکل عالم وجود حاکم است. اگر اعتقاد به توحید نباشد، اتم ها، مولکول ها، سلول ها، جمادات و گیاهان و حیوانات و ستاره ها و منظومه ها و کهکشان ها و آسمان ها و جهان شکل نمی گرفت.
در جهان بینی توحیدی، حیات و تکامل و نظم، معنی و مفهوم می یابد، و کمال انسان در هیچ حد معینی متوقف نمی شود و جامعه انسانی با وحدت و نشاط و دلگرمی و امید، تا رسیدن به درجات متعالی کمال اجتماعی، به پیش می رود.
در جهان بینی توحیدی، کل جهان که آفریده خدا است، با عنایت و مشیت او نگهداری می شود و اگر لحظه ای عنایت الهی از موجودی برداشته شود یا موجودی از این نظام خود را جدا کند یا راه خود را از این مجموعه تحت مشیت الهی جدا بداند، نیست و نابود می گردد. روشن است که پیامد اعتقاد توحیدی، وحدت است و انسان، تنها موجودی است که از آغاز خلقتش، اجتماعی زندگی کرده است و این ویژگی او به صورت تدریجی، روی به سوی تکامل دارد و هر چه جامعه انسانی، در مسیر تکامل جلوتر رود، اعتقاد به توحید و میل به وحدت و اجتماعی بودن نیز در او، رتبه بالا تری می یابد.
مثلا به قول امام خمینی(ره)، اگر پیامبران در یک جا جمع شوند، هیچ اختلا فی با هم نخواهند داشت و به قول قرآن«لا نفرق بین احد منهم= اختلا فی بین پیامبران وجود ندارد» (قرآن- سوره بقره، آیه ۱٣۶) وحدت در تمام عناصر عالم به وضوح مشاهده می شود و همه عالم با هماهنگی کامل، تحت یک نظام واحد و یک عقل و یک تدبیر به سوی یک هدف واحد، پیش می رود. این نظم و تدبیر و این وحدت، در بدن آدمی نیز حاکم است.
در شریفترین و پیچیده ترین سلولها، مانند سلول های مغز تا یک پرز از ناخن یا مو، نه تنها خصومت و تضادی هرگز وجود ندارد، بلکه با حفظ سلسله مراتب خود، از یک روح واحد که برتمام سلول های بدن حاکم است، پیروی می کنند و هر سلول یا عضو، برای زنده ماندن خود، می کوشد در تمام لحظات به این روح و حیات مشترک متصل باشد، زیرا معتقد است و برایش روشن است که اگر رابطه اش را با کل، حفظ نکند، بی درنگ به پاره ای چرک و عفونت یا به گرده ای برباد رفته، تبدیل و نابود می شود. در بینش توحیدی، این رویه برجامعه هم باید حاکم باشد.
در این جهان بینی، مرزها و سقف ها و تمام تقسیم بندی های غیر توحیدی، فرو می ریزد و جامعه تحت یک فرمان و یک اراده به حرکت میآید. با اعتقاد به این نظریه، این جهان و جهان دیگر، و به زبان بهتر، دنیا و آخرت یکی است و دنیا، اسم جغرافیایی مکانی، و آخرت مکان جغرافیایی دیگر نیست و هرکس که نزدیک بین، خودبین، پست بین و دنی و حریص و خودخواه باشد، بینش دنیایی دارد و کسی که هدفی بزرگتر از منافع شخصی و بالا تر از منیت ها و خودخواهی ها را نظاره می کند، بینشش آخرتی است و این است که در هر قسمت از جامعه و به هر کاری که مشغول باشد، کارش عبادت محسوب می شود و حتی خوابش هم عبادت است.
در بینش توحیدی، جامعه، امت واحدی است که همه اعضای آن از یک منبع هدایت می گردد.«ان هذه امتکم امه واحده و ان ربکم فاعبدون»(قرآن- سوره مومنون-آیه۵۲) این جهان بینی، تخم صداقت، راست گرایی و اتحاد و وحدت را در قلب و عقل انسان می کارد و خودخواهی و خودمحوری و منیت و انحراف و تفرقه را از آنها پاک می کند. در نظام توحیدی، اصل بر وحدت است و قرآن که منادی و مروج این نظام است، با تفرقه و جدایی در جامعه به شدت مخالف است و به اعتقاد قرآن، تمام انبیای الهی مهمترین کارشان این بود که بین مردم یکپارچگی و اتحاد به وجود آورند، زیرا این خواست خدا و اساس خلقت عالم است.«واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا= و همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و پراکنده نباشید»(قرآن- سوره آل عمران- آیه ۱۰٣) قرآن، علت تفرقه و نفاق و اختلا ف را، انحراف از صراط مستقیم الهی می داند.«و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه و لا تتبع السبل فتفرق بکم عن سبیله- این راه مستقیم من است،از آن پیروی کنید و راه های مختلف را نروید که تفرقه و انحراف از حق به دنبال دارد»(قرآن- سوره انعام- آیه۱۵٣) در تمام قرآن سعی براین است که در جامعه اختلا ف و تفرقه پدید نیاید و به شدت و اصرار و دلا یل محکم و مستدل، دعوت به وحدت و اتحاد انجام می پذیرد. قرآن در موارد متعدد، مسلمانان را به مطالعه سرنوشت اقوامی که راه تفرقه و اختلا ف پیش گرفتند و به شدیدترین عذاب ها، گرفتار شدند، دعوت می کند و نتیجه تفرقه و اختلا ف و چند دستگی را ذلت و خواری می شناسد.پیامبر(ص) در اواخر عمر مبارک خودبارها، خطر اختلا ف و چنددستگی را گوشزد کرده و بزرگترین خطر را اختلا ف و تفرقه بین امت عنوان می فرمود و به شدت از بروز آن نگران بود و این خطر را از خطر کفار و غوغای جنگ های خارجی شدیدتر می دانست.
نتیجه فوری اختلا ف و نفاق، ذلت و خواری است و ما، در تمام تاریخ زندگی بشر، ذلت ملت ها را در اختلا ف و نفاق آنان مشاهده می کنیم، و می بینیم جامعه هایی که اساس قدرت و ارکان همبستگی خود را با تیشه تفرقه درهم کوبیده اند سرزمینشان جولا نگاه و قلمرو حکومت مستبدان و مستکبران و استعمارگران شده و این عذاب بزرگی است! تفرقه و اختلا ف بین امت، آنقدر خطر آفرین و کشنده است که حضرت علی(ع) را با آن همه قدرت و عظمت و پشتوانه های منطقی و عقلی و نقلی که برای احقاق حق خود در اختیار داشت(حقی که از طرف خدا و به واسطه پیامبر(ص) با تاکید، به آن حضرت واگذار شده بود) را، ۲۵ سال به سکوت و امام حسن مجتبی(ع) را به صلح با معاویه مجبور کرد.به طور قطع آنجا که افرادی برطبل تفرقه و اختلا ف می کوبند، خدا حاکم نیست، توحید حاکم نیست و هوای نفس و غرور و شیطان حاکم است. در هنگامه اختلاف، وظیفه موحدان، مومنان و دوستان قرآن بسیار سنگین است.
«یا ایها الذین امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم تفلحون» (آخرین آیه سوره آل عمران) حضرت علامه طباطبایی (ره) در تفسیر این آیه به شرح مفصل از موضوعات مهمی می پردازد، از جمله می نویسد: «امرهای این آیه اطلا ق دارد; و صبر در این آیه شامل همه صبرهای فردی می گردد و صابروا (که مصدرش مصابره است) عبارت است از صبر و تحمل اجتماعی، و بدیهی است که صبر عمومی از نظر قدرت و نیرو و اثر، بالاتر از صبر فردی است و در ظرف اجتماعی و همکاری های اجتماعی است که قدرت های فردی به یکدیگر پیوند شده و نیروی عظیمی به وجود می آورد، و معنای «رابطوا» این است که انسان در همه حال لازم است قدرت های معنوی خود را روی هم ریخته و کلیه شوون حیاتی خویش را در پرتو تعاون و همکاری های اجتماعی به سامان برساند و بدیهی است که یک سعادت کامل جز در پرتو همکاری های اجتماعی میسر نیست».
با این تفسیر، وظیفه در اجتماع مسلمانان، همکاری، همراهی، اتحاد و اتفاق است و با همراه بودن همه نیروهاست که پیروزی و فلاح به دست می آید. به روایت دیگر دینداران موظفند همواره ساز وحدت و دوستی و همدلی بنوازند نه بر طبل دشمنی و کوس تفرقه و جدایی بکوبند. در تمام آیات قرآن مجید که در آن امر به وحدت و اتحاد و از تفرقه و اختلاف مذمت شده است نکته ظریفی نهفته است که باید مورد توجه واقع شود و شاید علت العلل تمام اختلافات اجتماعی و سیاسی در جامعه اسلامی همین مورد است.
انحراف و اختلاف بزرگی که در صدر اسلام و بعد از رحلت پیامبر(ص) پدید آمد نشات گرفته از چه موضوعی بود؟ منشا جنگ های خونین جمل، صفین، نهروان و کربلا چه نقطه ای بود؟ سستی و عقب ماندگی مسلمانان در طول تاریخ پرفراز و نشیب آن ناشی از کدام ضعف است؟ تفسیری که ائمه معصومین(ع) از آیات دعوت به اتحاد در قرآن مجید می دهند، جالب و شنیدنی است.
آیت الله طباطبایی در تفسیر روایتی خود از آیه آخر سوره آل عمران در مورد کلمه رابطوا از قول امام صادق(ع) می نویسد: رابطوا یعنی با پیشوایان خود رابطه داشته باشید و در حدیث دیگری نقل می کنند که یعنی با امام خود مربوط و همراه باشید. در تفسیر نمونه ذیل آیه «واعتصموا بحبل الله ...» از قول امام محمدباقر(ع) ذکر می کند که حبل الله ما هستیم.
اتحاد و یکپارچگی جامعه مسلمانان در زمان حیات رسول خدا(ص)، مرهون دو موضوع است اول عطوفت و مهربانی رسول خدا(ص) با مردم که: «... ولو کنت فظا غلیظ القلب لاانفضوا من حولک... و اگر نامهربان و خشن و سنگدل بودی از اطرافت پراکنده می شوند...» (س آل عمران - آیه ۱۵۹) دوم اطاعت بی قید و شرط مسلمانان از دستورات آن حضرت اما در شرایط امروز انتظار آن است که همه کسانی که خود را پیرو ولی فقیه می دانند، اعمال و رفتار و گفتار و موضع گیری های خود را بر همین اساس تدوین و تنظیم نمایند.
آیا کسانی که در موضع گیری های خود در حوادث و اختلافات و تنازعات اجتماعی جلوتر از مقام معظم رهبری حرکت می کنند و فریاد خود را بلندتر از صدای آن حضرت طنین انداز می نمایند، در خط رهبری قرار دارند؟! و آیا به وظیفه «رابطوا» درست عمل کرده اند؟! و آیا به «حبل الله» چنگ زده اند؟ راستی این تاکید قرآن مجید خطاب به چه کسانی است؟ «... لاتقدموا بین یدی الله و رسوله...= از خدا و رسولش پیشی نگیرید. ... لاترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی... = صدای خود را بالاتر از صدای پیامبر نکنید» (س حجرات) ما معتقدیم که «ولایت فقیه، همان ولایت رسول الله(ص) است».
آیا کسانی که امروز به این درخواست قرآن مجید عمل نمی کنند، پیرو ولی فقیه هستند؟! در تفسیر نمونه، ذیل این آیه می نویسد «اگر کسانی که تحت پوشش مدیریت و رهبری قرار دارند، به طور خودسرانه عمل کنند، هر قدر هم رهبر و فرمانده لایق باشد، شیرازه کارها به هم می ریزد، بسیاری از شکست ها که دامنگیر مسلمانان شده است، از همین رهگذر بوده است، وسعت مفهوم آیه به قدری زیاد است که هرگونه تقدم و تاخر و رفتار خودسرانه و خارج از دستور رهبری را شامل می شود».
آیا این دستور قرآن مجید در زمان ما هم مصداق دارد؟! خدا در آیه دهم سوره حجرات می فرماید «انما المومنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم و اتقوا الله لعلکم ترحمون = به یقین مومنان با هم برادرند، پس بین برادران اصلاح برقرار کنید و تقوای الهی پیشه کنید تا مشمول رحمتش قرار گیرید» آیا امروز به این وظیفه عمل می کنیم؟ با توجه به شرایط اجتماعی و اوضاع و احوال جهان و به ویژه خاورمیانه، ضرورت حتمی است که به دستور قرآن عمل نماییم «و اطیعوا الله و رسوله ولا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم و اصبروا ان الله مع الصابرین» (س انفال آیه ۴۶) در غیر این صورت، اگر بنا بر سنت الهی، به عزت و شکوه و عظمتی که امام خمینی(ره) و شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی، در بین ما به امانت سپرده اند، لطمه ای وارد شود همه مسوول و مدیون خواهیم بود.
ابتکار:هرکس شلیک کند، خودش کشته خواهد شد!*
«هرکس شلیک کند، خودش کشته خواهد شد!»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن میخوانید؛سونامی و زلزلهای که در روزهای گذشته، ژاپن را به تیتر یک رسانهها تبدیل کرده بود؛ اگرچه خود شوکآور بوده است، شمار قربانیان آن (که در روزهای اول با به رخکشیدن تکنولوژی صنعتی و ساختمانی ژاپن انگشتشمار اعلام میشد) هماکنون به گفته برخی از مسئولان پلیس این کشور از مرز دههزار نفر تجاوز کرده است. این موضوع نشان میدهد که انسان آنچنانکه فکر میکند، در برابر طبیعت قدرتمند نیست و ایمنی بشر را حتی تکنولوژیهای پیشرفته نیزتضمین نمیکند.
این موضوع اگرچه جای سخن فراوان دارد، اما میتوان از آن بهعنوان تمثیلی استفاده کرد و در فضای کنونی کشور به کار برد تا آنان که این روزها بر طبل هتاکی و فحاشی و بیقانونی میکوبند، فکر نکنند که همیشه پشت سر جماعت هتاک ایستادهاند؛ بلکه گردش روزگار ممکن است آنان را روزی مقابل هم قرار دهد و مشتهایی که هماکنون برای حریفان گره میشود و دهانهایی که برای فحاشی و دریدهگویی به رقیبان و خانوادههایشان گشوده میشود، روزی حامیان را نیز نشانه رود و این البته تنها خصلت گردش ایام نیست؛ بلکه از همان جا نیز سرچشمه میگیرد که حامیان هتاکی و فحاشی با حمایت از این رفتارها به آن مشروعیت میبخشند و به هتاکان و فحاشان میفهمانند که این سلاحی است که در هر زمان میتوان انگشت بر ماشه آن فشرد و هرکه را خواست نشانه رفت.
نگاهی به چهرههای این هتاکان (چه بهصورت زنده و چه بهواسطه تصاویر ) نشان میدهد این افراد منطق را بستهاند و نطق را گشودهاند و چنان سخن میگویند که گویی حق مطلق نزد آنان است و به این نمیاندیشند که حق هیچگاه به باطل فحاشی و هتاکی آلوده نمیشود. حق حتی بر زبان نیامده، خود گویاست. بدون تردید اعتماد بر این جماعت، تکیه بر باد است و بلکه اعتماد به طوفان.
در ناکارآمدی این جماعت همین بسکه تنها زمانی به کار میآیند که حرمتها بشکنند و مرزهای اخلاق و قانون و مذهب را زیر پا بگذارند. وگرنه هرگاه پای حرمت و اخلاق و قانون و مذهب باشد، این گروهها چنان میگریزند که جن از بسم الله.
در این وادی هیچکس ایمن نیست. هرکس هیزمی بر این آتش بیفزاید، کنترلی بر شعلهها ندارد و دامن خود را نیز در معرض سوختن قرار میدهد. گلولهها چشم و گوش ندارند که حریف را بشناسند. تنها از انگشتی فرمان میبرند که ماشه را میفشارد. اینجا هرکس شلیک کند، خودش کشته خواهد شد.
* عنوان مطلب برگرفته از شعری از شاعر معاصر«رسول یونان» است.
آفرینش: زلزله ژاپن هشداری برای ما و شما
«زلزله ژاپن هشداری برای ما و شما»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛زلزله ژاپن را شاید بتوان به عنوان یکی از بزرگترین زلزله های قرن دانست . زلزله ای که نزدیک به ۹ ریشتر قدرت داشت و با خود سونامی بزرگی را نیز به همراه آورد.
این زلزله به حدی بزرگ بود که پس لرزه های آن ۶ ریشتر گزارش شده ، یعنی پس لرزه هایی به اندازه زلزله بم (۱٣٨۲) . اما مشاهده می کنیم که آمار تلفات به هیچ عنوان قابل قیاس نیست. آمار غیر رسمی تلفات در ژاپن را در حدود ۲۱هزار تن اعلام کرده اند که بیشترین عامل این تلفات سونامی و غرق شدن مردم بوده است. ژاپن روی چند گسل زلزله قراردارد که همه آنها فعال هستند لذا آنها همیشه خود را برای مواجه شدن با یک حادثه این چنینی آماده کرده اند.
توجه در رعایت نکات ایمنی و استفاده از بهترین شیوه های ساخت و ساز در ژاپن امروز به کمک آنها آمد و جلوی یک فاجعه انسانی عظیم را گرفت .با توجه به مرکزیت دو شهر تهران وتوکیو حضور جمعیت و سازمان ها و ادارات دولتی و اقتصادی در این شهرها امری مشابه می باشد. و از طرفی هم این دوشهر بر روی چند گسل زلزله قرار دارند . با این تفاوت که گسل های توکیو همگی فعالند و گسل های تهران در خواب بسرمی برند و احتمال بیدار شدن آنها می رود.
حال باید واقع بین بود و از خودمان بپرسیم آیا تهران همچون توکیو طاقت مواجه شدن با چنین زلزله ای را دارد.واقع بینی در این زمینه نه تنها عامل ایجاد یاس در جامعه نمی شود بلکه زمینه ساز هوشیاری مردم و مسئولین می گردد.
اینکه در تهران زلزله به وقوع خواهد پیوست امری اجتناب ناپذیر است چون ما قدرت تغییر حوادث طبیعی را که نداریم. اما قدرت رویارویی با این حوادث را داریم و باید خودمان را برای رویارویی با این حوادث آماده کنیم.این که تهران به لحاظ بافت شهری و ساخت و ساز در چند سال اخیر با توجه با استانداردهای ایمنی مورد توجه قرار گرفته جای بسی خرسندی است .
اما هنوز با توجه به میزان بافت های فرسوده در تهران اقدامات کافی که بتواند از جان بیش از ۱۰ میلیون نفر حفاظت کند صورت نگرفته است . البته این مشکل را تنها بردوش مسئولین شهری کشور قرار نمی دهیم زیرا بستر کار بسیار گسترده و نیاز به همکاری و توجه ویژه دولت دارد. چندی پیش کمیته اضطراری بلایای طبیعی (DEC) درباره خطر زلزله دستکم سه شهر بزرگ جهان در ۱۰ سال آینده هشدار داد.
بر اساس هشدار این نهاد شهرهای تهران ، استانبول و کاتماندو ( پایتخت نپال) در ۱۰ سال آینده در معرض یک فاجعه انسانی در اثر وقوع زلزله قرار دارند.شاید آمارهای این نهادها به طور کامل مورد استناد نباشد اما حاکی از آن است که خطر در کمین است لذا باید خود را برای چنین حوادثی آماده کنیم. آن هم در چنین وضعیتی که شهرتهران با توجه به معابر، حجم بالای خودروها و عدم امکان دسترسی به اکثر محلات و مناطق مسکونی دارد کار در زمینه امداد رسانی و نجات بسیار مشکل خواهد بود.
تهران روی چند گسل زلزله خیز قرار دارد و آخرین زلزله شدید روی این گسل ها قریب به ۲۰۰ سال پیش به وقوع پیوسته و این در حالی است که طبق برآورد کارشناسان گسل های تهران به طور متوسط هر ۱۷۰ سال یکبار فعال شده و زلزله ای قوی در آنها به وقوع پیوسته است. هم اکنون بیش از ٣۰ سال از این زمان گذشته است و ناظران بر این باورند که هر آن احتمال وقوع زلزله ای بیش از ۶ ریشتر با مرکزیت یکی از گسل های تهران وجود دارد.
لذا نباید خطر را از خود دور دید و باید نسبت به تبعات فاجعه بار آن تدبیری اندیشید. برگزاری مانورهای آموزشی در سطح مدارس و اردوهای امداد رسانی کاری لازم و شایسته است . اما واقعا در هنگام وقوع زلزله تا چه حد می تواند تاثیر گذار باشد.
مشکل اصلی تهران با این فشردگی جمعیت و ساختمان ها، همان بحث ایمن سازی در ساخت و سازها می باشد. کلان شهری در سطح تهران با مرکزیت سیاسی و اقتصادی کشور در صورت مواجه شدن با چنین حوادثی تاثیرات بسیار منفی در تمام کشور خواهد گذاشت . لذا بسیار لازم و ضروری است تا مسئولان محترم جهت پیشگیری از تبعات منفی این حوادث اقدامات لازم را با جدیت بیشتری پیگیری نمایند. امید واریم تا دیدن حوادثی همچون زلزله ژاپن هوش و وجدان کسانی که در امر ایمن سازی شهری نقش دارند بلرزد و بیدار شود .
آرمان:سه موضوع بنیادین جامعه ایران
«سه موضوع بنیادین جامعه ایران»عنوان سرمقالهی روزنامهی آرمان به قلم دکترسیدعلیمحمودی است که در آن میخوانید؛ با مطالعه در کنشها و واکنشهای جامعه ایران در چند سال اخیر، به باور من سه موضوع بنیادین قابل امعاننظر و موشکافی است. این موضوعها عبارتند از:«رشد آگاهیها»، «تراکم مطالبات» و «آسیبدیدن طبقه متوسط». به ترتیب به این سه موضوع و چگونگی ارتباط آنها با یکدیگر میپردازم.
۱.رشد آگاهیها: جامعه ایران - چه در سطح نخبگان و چه در گستره توده- در حال بالا بردن دامنه و ژرفای آگاهیهای مختلف خویش است؛ از اطلاعات عمومی گرفته تا آگاهیهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی. هر سال که میگذرد به حجم کیفی و کمی این آگاهیها افزوده میشود.
رسانههای گروهی و امکانات نوین گردش اطلاعات از قبیل اینترنت، شبکههای ماهوارهای و امکانات تلفنهای همراه، افزون بر رسانههای مکتوب، علیالدوام در کار دادوستد اخبار و اطلاعات هستند. شبکههای نوین ارتباطی، مرزهای دولتی و جغرافیایی را به سادگی در مینوردد.
رشد و توسعه آگاهیها در دانشگاهها، حوزههای دینی، کارخانهها، ادارهها، بازارها، کوچهها و خیابانهای کشور، به نحو روشن و ملموس به چشم میخورد. اعمال پارهای محدودیتها، عزم مردم به ویژه جوانان - یعنی اکثریت ملت ایران را- در راه به دست آوردن آگاهیها از منابع گوناگون و متنوع اطلاعرسانی در داخل و خارج کشور، راسختر کرده است. هرچه محدودیتها بیشتر، انگیختگی برای دستیابی به اطلاعات و آگاهیها افزونتر.
بنگرید به حجم غیرقابل تصور سایتها و وبلاگهای فارسیزبان و شمار بیحدوحصر پیامهای کوتاه که گردش پرشتاب و خیرهکننده آنها به سرعت نور لبخند میزند!. وقتی شما به رسانه من بیاعتماد شدید، عطای آن را به لقایش خواهید بخشید. بنابراین، جامعه تشنه آگاهی، از پای نمینشیند و برای آن که راه خویش را درست انتخاب کند، نیازمند اطلاعات دقیق و موثق است.
این جامعه در مییابد که دسترسی به اطلاعات، یک «حق» است که باید از آن برخوردار شود و نه یک «امتیاز». این خبری امیدبخش وشورانگیز است که جامعه جوان ۷۰وچند میلیونی ایران، با برخورداری از هوش سرشار و کسب مهارت، هر روز به گستره و ارتفاع آگاهیهای خویش در عرصههای گوناگون میافزاید.
۲. تراکم مطالبات: تنوع و گسترش اطلاعات از یکسو و آگاهیهای عرضه شده توسط مراکز علمی و پژوهشی از سوی دیگر، به شکلگیری منطقی درخواستها و مطالبات مدد میرساند.
این رفتار اجتماعی مردم واجد دو معنای مهم است. نخست این که مردم در هرحال «خواستهها و مطالباتی» دارند که عریضه مینویسند و در صف میایستند تا آن را تسلیم دولتیان کنند. این واقعیت به روشنی مبین تراکم درخواستها و مطالبات مردم است.البته مردم در اینجا غالبا طبقات سه وچهار جامعه هستند و نه طبقه متوسط. طبقه متوسط علیالاصول رفتاری دیگر دارد.
طبقه متوسط با ٨ساعت کار مفید، از اوقات فراغت برخوردار است. او در چنین اوقاتی میتواند ببیند، بخواند، بشنود، گفتوگو کند، بیندیشد، موافقت و مخالفت کند و در عرصه عمومی در چارچوب نهادهای داوطلبانه مدنی به کنشگری اجتماعی بپردازد. طبقه متوسط، از پس آگاهی و شعور، به خود بنیادی رسیده و میتواند خواستههای خویش را به گونهای منطقی مطرح کند.
٣. آسیب دیدن طبقه متوسط: طبقه متوسط در جهان امروز سنگ بنای جامعه توسعهگرا و روبهپیشرفت است. طبقه متوسط گرانیگاه سرمایه اجتماعی و اصلیترین نیروی تامینکننده نیازهای فکری و علمی جامعه روبهتوسعه است.آنکه در تقویت و گسترش کیفی و کمی طبقه متوسط میکوشد، به قدرت و شوکت ملک و ملت میافزاید.اندکی مداقه در جامعه ایران نشان میدهد که طبقه متوسط در جنبههای مختلف با دشواریهایی مواجه است.
رشد روزافزون اقتصاد دولتی در عرصههای تولید، تجارت و خدمات، متورم شدن بیش از پیش دیوانسالاری دولتی و کندی فعالیتهای بخش خصوصی در زمینههای اجتماعی و فرهنگی به تضعیف طبقه متوسط میانجامد. مهاجرت مداوم طبقات پایین از روستاها و شهرهای کوچک به کلانشهرها، پیکره هماهنگ و متوازن طبقه متوسط شهری را دستخوش شکافها و آشفتگیهایی کرده است.
به باور من، برای سامان دادن به وضعیت، باید به موارد سهگانهای که مورد بحث قرار گرفت به دقت بیندیشیم و با بهرهگیری از دانش و تجربه کارشناسان برجسته، سیاستی نوین را طراحی و اجرا کنیم یعنی: الف. گردش آزاد اطلاعات را تسهیلتر کنیم. ب. چرخه «مطالبات، برنامهریزی، اجرا» را با بهرهگیری از تجربههای موفق در رابطه میان مردم و دولت راه بیندازیم.
با در پیش گرفتن سیاست آزاد سازی بر مدار قانون، کوچک کردن دستگاه اجرایی دولت و حمایت از فعالیتهای مردم در عرصه عمومی، در بازسازی، انسجام و بارآوری طبقه متوسط اهتمام ورزیم و این واقعیت را بپذیریم که طبقه متوسط کلید اصلی برون رفت از مرحله سخت است.
حمایت:خشم خداوند
«خشم خداوند»عنوان یادداشت روز روزنامهی حمایت به قلم ابراهیم صفری است که در آن میخوانید؛خدای متعال، در آیه ۱۰٨ سوره انعام تاکید میکند که هیچگاه بتها و معبودهای مشرکان را دشنام ندهید؛ زیرا این عمل سبب میشود که آنان نیز، نسبت به ساحت قدس خداوند همین عمل را از روی ظلم، ستم و جهل و نادانی انجام دهند.لذا فحش و دشنام دادن برای مومن در هیچ صورتی حتی به کفار و مشرکان نیز روا و شایسته نیست و اگر مومنی مورد فحش و دشنام شخصی قرار گیرد، حق ندارد در مقابل به آن فرد اهانت کند.
در همین رابطه روایتی از حضرت رسول (ص) نقل شد که فرمودند:"هرگاه کسی از تو چیزی می داند و آن را به تو نسبت داد، تو آنچه را از او می دانی به وی نسبت مده (و اظهار مکن) تا ثواب این کار از آنِ تو باشد و گناهش از آنِ او" و امیرمومنان (ع) می فرمایند:"دشنام دادن و بددهنی (یا دشنام شنیدن) از اسلام به دور است".
از منظر قوانین نیز توهین و فحاشی از جمله جرایم عمدی است و منظور از آن علم و آگاهی مرتکب، به وهن آور بودن کردار یا گفتار یا نوشتاری است که به حیثیت و شرافت طرف لطمه وارد می کند. بنابراین کسی که به فحاشی و یا قذف می پردازد با شرایطی که قانون گذار برای آن پیش بینی کرده عمل مذکور جرم بوده و مسایلی مثل عصبانیت و ... دلیل بر مبرا بودن فرد نخواهد شد.
طبق ماده ۶۰٨ قانون مجازات اسلامی اهانت و استفاده از الفاظ رکیک و فحاشی جرم تلقی شده و قابل کیفر است. ماده ۶۰۹ قانون مجازات نیز به اهانت مشدد پرداخته و برای حمایت از مسوولان و مدیران و دولتمردان کشور که در حین انجام وظیفه یا به سبب آن با توهین مواجه شوند برای توهینکننده مجازات مقرر شده است.
عنوان توهین مفهوم کلی است و شامل افترا نیز میشود. وجه مشترک عمل مجرمانه توهین و افترا هتک حیثیت طرف جرم است. با این وجود بین این دو، وجوه افتراقی وجود دارد.
الف- توهین غالبا به وسیله الفاظ و گفتار و حرکات رکیک واقع میشود در صورتی که افترا با استفاده از وسایل خاصی نظیر اوراق چاپی یا خطی، نشریات و امثال آن صورت میگیرد؛
ب- توهین به ویژه فحاشی از جرایم صرفا مادی است و تحقق آن موکول به اثبات قصد مجرمانه نیست ولی در افترا تحقق قصد مجرمانه شرط است؛
ج- توهین غالبا به صورت حضوری است و موارد غیابی آن خیلی اندک است ولی افترا غالبا بدون حضور طرف صورت میگیرد.
سخنان صریح مقام معظم رهبری در جمع اعضای مجلس خبرگان، در انذار سیاسیون به ترک فحاشی و اتهام زنی، نگاهداشت جامعه اسلامی از فروافتادن در انحرافات اخلاقی و بازگشت به اسلام واقعی و قانون است.
ایشان فضای اهانت و هتک حرمت ها را خلاف شرع و خلاف عقل سیاسی و موجب "خشم خداوند" دانستند که با این رهنمود روشن، همه کسانی که در حوزه سیاست فعالیت می کنند مکلف به تبعیت کامل از فرمان قرآنی رهبری بوده و باید ضمن توبه از همه رفتارهای غیراخلاقی گذشته، برای اجرایی کردن این سخنان در برنامه های آتی خود چاره اندیشی و برنامه ریزی کنند.
این سخنان اما در آستانه عید نوروز، فرصتی طلایی است تا فعالان سیاسی، "وحدت و همدلی" را کفاره گناهان ناثواب خود قرار دهند تا به جای هدر رفت ظرفیتهای مومنان در تخریب و توهین و ... با هم افزایی همه جانبه، پیشرفت کشور و اعتلای نظام اسلامی را سرعت بخشند. انشاءا...
دنیای اقتصاد:تکلیف تصمیمسازان پولی
«تکلیف تصمیمسازان پولی»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم
مهران دبیرسپهری است که در آن میخوانید؛توقع رییسجمهور از سیستم بانکی برای کاهش سود بانکی، توقعی کاملا منطقی و بجا است.
زیرا تولید رقابتپذیر در صحنه جهانی با نرخهای بالای سود بانکی امکانپذیر نیست. لذا بانک مرکزی موظف است تمام توان کارشناسی خود را برای نیل به این هدف به کار گیرد. اما برای رسیدن به هدف فوق، تمهید مقدماتی لازم است. برای روشن شدن موضوع، مثالی را مطرح میکنیم.
فرض کنید فردی در اثر یک مرض عفونی دچار تب شده است و برای درمان به پزشک مراجعه میکند و از پزشک توقع دارد که او را درمان کرده و نیز تبش را هم پایین آورد. در اینجا هیچ کس بیمار مزبور را به دلیل این توقع بجا از آن پزشک مورد ملامت قرار نمیدهد. اما اگر پزشک فوق برای درمان او به روشهای غیرمنطقی روی آورد مستحق سرزنش یا حتی مجازات خواهد بود.
برای درمان بیماری عفونی و قطع تب، طبیعی است که پزشک با میکروب پدیدآورنده بیماری مقابله میکند و همینطور در کنار اقدام فوق، ممکن است از داروهای تب بر نیز استفاده نماید. حال اگر پزشکی در این حالت بخواهد برای قطع تب، بیمار را در یک فریزر منجمد کند یا برای مقابله با میکروبهای درون بدنش او را در یک کوره بسوزاند در این صورت پزشک مزبور نمیتواند ادعا کند که چون بیمار از من خواست تا با تب یا با عوامل بیماریزای بدن او مقابله کنم بنابراین مسوول عواقب این اقدامات نسنجیده هم من نیستم، بلکه آن بیمار بخت برگشته مسوول است.
این مثال که در نگاه اول بسیار مضحک مینماید درست مثل آن است که رییسجمهور از بانک مرکزی بخواهد سود بانکی را کاهش دهد و این بانک بدون آنکه مقدمات آن را فراهم آورد اقدام به این کار با صدور یک دستورالعمل کند. در این صورت مسوول عواقب آن هم بانک مرکزی و سیستم بانکی خواهد بود نه هیچ کس دیگر.
اقتصاد کشور ما هم اکنون در وضعیت یک روند افزایشی تورم قرار گرفته که این روند، از مرداد ماه امسال آغاز شد و برآوردها نشان میدهد در صورت عدم افزایش رشد نقدینگی تا دی ماه ۱٣۹۰ ادامه خواهد داشت و سپس کاهش یافته و روی نرخ تورم ۱٣ درصد در اواخر سال ۱٣۹۱ تثبیت میشود. حال چنانچه در یک روند افزایش تورمی، سود بانکی، افزایش نیابد مضراتی به شرح ذیل به همراه خواهد داشت: ۱- عدم رغبت دریافتکنندگان تسهیلات بانکی به بازپرداخت دیون خود؛ زیرا درآمد ناشی از عدم بازپرداخت دیون، بیش از سود بانکی پرداختی خواهد شد؛ بنابراین افزایش مطالبات معوق بانکی نتیجه محتوم این اقدام خواهد بود.
۲- عدم تخصیص بهینه تسهیلات، زیرا قرار بر این است که فقط تولید سودآورتر به تسهیلات بانکی دسترسی داشته باشد. ٣- به دلیل ایجاد صف تقاضا، فساد در سیستم بانکی امکان وقوع پیدا خواهد کرد یا ممکن است ضوابط جای خود را به روابط بدهند. ۴- ایجاد شتاب در افزایش نرخ تورم به دلیل افزایش تقاضا برای پول ۵- کاهش نرخ سود بانکی
در شرایط تورمی باعث افزایش رانتجویی از این محل شده و به دنبال آن، تولیدکنندگان واقعی از تسهیلات، بیبهره میمانند.
اما دلیل اصلی میل بازار به افزایش سود بانکی، کمبود نقدینگی در بازار است. برای رفع این کمبود هم ابتدا بانک مرکزی باید از عرضه بیش از حد پایه پولی بکاهد (توضیح بیشتر در سرمقاله همین روزنامه مورخ ٨/۱۰/٨٨) و در مرحله بعد هم دولت، تمام سعی خود را به کار گیرد تا تقاضا برای پول در سیستم بانکی به حداقل خود کاهش یابد. چنانچه اقدامات فوق به انجام رسد، اواخر سال آینده میتوان سود بانکی را کاهش داد یا اصولا در حالت شناوری، سود بانکی کاهش خواهد یافت.
جهان صنعت:نتیجه ضعیف یک قانون
«نتیجه ضعیف یک قانون»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم الهه بیگی است که در آن میخوانید؛ مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی نتایج نظرسنجی از ۱۷۵۰٨ نفر شهروندان ٣۰ مرکز استان در مورد وضعیت عمومی جامعه و عملکرد نهادهای حکومتی را اعلام کرد که در آن آمده است تنها ۱۱ درصد مردم از نحوه واگذاری سهام شرکتهای دولتی مطلع هستند.
این نظرسنجی نشان میدهد که اطلاعرسانی دولت روی این موضوع موفق نبوده چراکه اگر دولت تمایل داشت اطلاعات مربوط به خصوصیسازی را به اطلاع عموم برساند در گزارشهای اقتصادی و گزارش عملکرد برنامه اعلام میکرد در حالی که تمام تلاش دولت اطلاعرسانی بر طرح تحول اقتصادی و هدفمندکردن یارانهها بوده و به نظر میرسد در این رابطه تبعیضآمیز عمل کرده است.
دلیل دیگری که دولت اطلاعرسانی نکرده این است که نحوه واگذاریها اغلب با مشکلات عمده در مسیر واگذاری روبهرو بوده و در این راه موفق عمل نکرده است. حتی با وجود عدم اطلاعرسانی دولت اگر واقعا واگذاریها به درستی انجام میگرفت و دولت به سمت خصوصیسازی میرفت، مردم وجود آن را حس میکردند و عینا شاهد خصوصیسازی بودند.
از سوی دیگر تحلیلگران اقتصادی معتقدند در مدت سه سال از زمان اجرای قانون خصوصیسازی عملا حجم دولت کوچک نشده همچنین بودجه امسال نشان میدهد دولت فربهتر از سالهای گذشته شده است. به هر سو سوال اصلی این است که اگر دولت در مسیر خصوصیسازی موفق است پس چرا اطلاعرسانی نمیکند که مردم هم بدانند نه اینکه تنها ۱۱ درصد از مردم از برنامههای دولت باخبر باشند؟
منبع: جام جم آنلاین
|