روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۴ اسفند ۱٣٨۹ -
۱۵ مارس ۲۰۱۱
«دستاوردهای ناگفته هدفمندی یارانه ها»عنوان یادداشت روز روزنامهی خراسان به قلم محمد سعید احدیان است که در آن میخوانید؛دولت دهم با اجرای قانون هدفمندی یارانه ها، نام خودش را در تاریخ اقتصاد ایران ثبت کرد. درباره دستاوردهای اقتصادی هدفمندی یارانه هاتاکنون زیاد سخن به میان آمده اما به نظر می رسد کمتر از منظر سیاست داخلی و سیاست خارجی به این موضوع نگاه شده و نتایج اجرای این اتفاق مهم از این نگاه برای افکارعمومی تبیین شده است.
امیدها و بیم ها از نقطه نظر اقتصادی در جای خود قابل بحث و بررسی است اما نباید از دستاوردهای سیاسی و نتایجی که این دستاوردها در سیاست خارجی می تواند مورد بهره برداری قرار گیرد غافل شد.
۱-هرگز نباید فراموش کرد که اجرای هدفمندی یارانه ها در شرایط سیاسی اجرا شد که نظام بعد از انتخابات ٨٨ با چالشی بزرگ روبرو شده بود و به شدت این ادعا درباره نظام جمهوری اسلامی مطرح می شد که نظام پایگاه افکارعمومی خود را از دست داده است اما می توان گفت همکاری بی نظیر مردم با دولت در اجرای هدفمندی یارانه ها، به وضوح نشان از استحکام پایه های نظام در بین توده های مردم داشت چرا که تجربه های پیشینی در دیگر کشورهای جهان که باعث اعتراضات اجتماعی در شرایط عادی شده بود، در ایران که دنباله فضاهای سیاسی بعد از انتخابات هنوز ادامه داشت گمانه های اعتراضات اجتماعی بسیارزیاد را تقویت کرده بود و روشن است که اگر حکومتی میان مردم از پایگاه ضعیفی برخوردار باشد اجرای چنین طرحی می تواند پیامدهای سیاسی غیرقابل کنترلی را به دنبال داشته باشد- مانند برخی کشورها از جمله تونس- اما همراهی مردم با مسئولان نظام جمهوری اسلامی به گونه ای بود که تلاش، برای ایجاد نافرمانی مدنی حتی توسط رسانه های خارجی نیز چندروزی بیشتر ادامه پیدا نکرد و آن ها که پیش از این حساب ویژه ای را برای "بعد از هدفمندی یارانه ها" باز کرده بودند، ناامیدانه دوباره به جریان سازی های سیاسی خود برگشتند لذا می توان نمایش اقتدار سیاسی حکومت ایران دربین مردم را مهمترین دستاورد سیاسی هدفمندی یارانه ها دانست دستاوردی که دشمن آگاهانه و ما از سر غفلت به آن کم توجهیم.
۲-اجرای هدفمندی یارانه ها موضوع مهم دیگری را نیز به نمایش گذاشت و آن همکاری و همراهی نخبگان کشور با سلیقه و مشی های سیاسی بسیار متفاوت، در موضوعی است که همگی به اجماع آن را جزء منافع ملی می دانند. واقعیت این است که یکی از آفت های مهم فعالیت های صرفا سیاسی به حاشیه رفتن منافع ملی در برابر سلیقه های سیاسی است اما در هدفمندی یارانه ها، نه تنها همراهی قریب به اتفاق نخبگان سیاسی و اقتصادی کشور را داشتیم بلکه به وضوح دیدیم به دلیل مصالح عمومی کشور وبه دلیل خدشه وارد نیامدن به هدفمندی یارانه ها بسیاری، اختلاف سلیقه های خود را نیز کمرنگ تر از گذشته در فضای عمومی جامعه مطرح کردند.بی تردید اگر بخشی از نخبگان چه اصلاح طلب، چه اصول گرایان منتقد، چه رجال مهم سیاسی و چه منتقدان و معترضان جدی خارج از جریان های سیاسی موجود شروع به نقد حتی به جای اجرای هدفمندی یارانه ها می کردند آرامشی که بر فضای کشور حاکم بود دچار تحولاتی اساسی می شد و ما هیچ گاه به نتیجه ای که اکنون به آن رسیدیم، دست نمی یافتیم خلاصه آنکه نخبگان نشان دادند زمانی که بر مساله ای مهم اجماع داشته باشند وزمانی که تردیدی در تطابق منافع ملی بر برنامه ای وجود نداشته باشد، سلیقه های سیاسی خود را بر منافع ملی ترجیح نمی دهند.
٣-توانایی مثال زدنی دولت در پیاده سازی این قانون به گونه ای بود که خلاف اکثر پیش بینی ها نه تنها تورم انتظاری به وجود نیامد بلکه در شروع کار ما حتی شاهد تورم واقعی ناشی از افزایش هزینه های تولید نیز نبودیم اقتدار سیاسی دولت را بسیار افزایش داد مخصوصا آنکه دولت در عملکردهای گذشته خود یا از خود ضعف نشان داده بود یا نتوانسته بود قوت هایش را به افکارعمومی منتقل کند و اگر دولت بتواند به همین نحو ادامه مسیر اجرای این قانون را نیز با موفقیت سپری کند از این پس در کنار صفت "شجاع" و "پرتلاش" ، صفت "توانمند" را نیز خواهد داشت.
۴-دستاوردهای ذکر شده مخصوصا دو بند اول نتیجه ای بسیار مهم را برای سیاست خارجی کشورمان به ارمغان آورده است و باعث شده است این امکان را داشته باشیم که در بحث هسته ای با دست بالا وارد مذاکرات شویم.
برای تبیین این ادعا باید این گونه توضیح دهیم که کشورهای ۱+۵ که جزئی ترین تحولات داخل ایران را براساس اصول علمی دیپلماسی رصد می کنند به طور طبیعی باید با اجرای هدفمندی یارانه این گزاره ها را بعنوان داده هایی مهم مدنظر قرار داده باشند: حکومت ایران خلاف تصوراتی که از ماجراهای بعد از انتخابات داشتند، از اقتدار سیاسی غیرقابل انکاری برخوردار است (بنداول)، نخبگانش در پافشاری بر منافع ملی که مورد اجماع همه است مانند ماجرای هسته ای، اختلاف سلیقه ها را کنار می گذارند ( بند دوم) و ایران با اجرای هدفمندی یارانه ها و افزایش قیمت و کاهش مصرف حامل های انرژی، وابستگی خود را کمتر و خود را در برابر تحریم های شدیدتر واکسینه کرده است و به عبارت دقیق تر خود را آماده کرده است برای رسیدن به منافع بلندمدت،سختی های مقطعی بیشتری را تحمل کند.
نتیجه این داده ها باید این کشورها را به این جمع بندی برساند که فشار بیشتر بر ایران باعث نخواهد شد دست از "کف" خواسته های خود بردارد لذا بهتر است به فکر با توافق با ایران بر سر "کف خواسته های ایران" بیفتند تا اینکه بخواهند ایران را مجبور به عقب نشینی از همه خواسته هایش کنند.
البته شایان ذکر است آنچه بعنوان دستاورد در دیپلماسی هسته ای گفته شد منوط به فعالیت هنرمندانه، تبیین گر و هوشمندانه مذاکره کنندگان هسته ای و همچنین رفتارها و سخنان دیگر دولتمردان می باشد به عبارت دیگر اجرای قانون هدفمندی یارانه ها زمینه ساز بسیارمناسبی برای نتیجه بخش بودن مذاکرات هسته ای می باشد به شرط آنکه از این زمینه استفاده مناسب صورت گیرد.
کیهان:واژگونی پروژه ها
«واژگونی پروژهها»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن میخوانید؛این روزها موج فزاینده خیزش های اسلامی آنچنان اوج گرفته است که بیش از هر چیزی نشان دهنده شکست پروژه های ضداسلامی است که آمریکا و اذنابش طی دهه گذشته تمام توان و پتانسیل خود را به صحنه آوردند تا آنها را عملیاتی و اجرایی نمایند.
۱۰ سال پیش در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ دو هواپیمای خطوط هوایی آمریکا- پان آمریکن و آمریکن ایرلاینز- به دو برج تجارت جهانی اصابت کردند و دستمایه ای شد تا آمریکایی ها با ادعای مبارزه با تروریسم در ۲۰۰۱ به افغانستان و بعد در ۲۰۰٣ به عراق لشکرکشی کنند. در این میان پروپاگاندای رسانه ای غرب ادعای واهی مبارزه با تروریسم را به گفتمانی مبدل ساخت که در این گفتمان جعلی واژه تروریسم معادل کلید واژه «اسلام» قرار بگیرد.
پروژه «اسلام هراسی» و پس از آن «اسلام ستیزی» در منطقه خاورمیانه در ادامه گفتمان دروغین مبارزه با تروریسم کلید خورد و کار بدین جا منتهی نشد و با هدف سیطره بر منطقه، مثلث شوم آمریکا، برخی کشورهای غربی و رژیم جعلی صهیونیستی طرح خاورمیانه بزرگ را در سال ۲۰۰٣ رونمایی کردند.
طرحی که در واقع نقشه راه آمریکایی ها و صهیونیست ها برای جنایت، تجاوز، چپاولگری، غارت منابع و ثروت های عمومی منطقه بود. با به راه انداختن جنگ ٣٣ روزه در ۲۰۰۶ محرز شد که طرح خاورمیانه بزرگ به نتیجه نرسیده است و در همان ایام بود که این بار از طرح خاورمیانه جدید (در سال ۲۰۰۶) سخن به میان آمد.
در سال ۲۰۰٨ رژیم صهیونیستی پس از آن که ضرب شستی از حزب الله در جنگ ٣٣ روزه خورد جنگی ۲۲ روزه را در غزه به راه انداخت و کلکسیونی از جنایت و تجاوز را مرتکب شد.
آنچه که در تمامی آن سال ها یعنی از کشتار مردم افغانستان و عراق در ۲۰۰۱ و ۲۰۰٣ تا کشتار مردم مظلوم لبنان و فلسطین در ۲۰۰۶ و ۲۰۰٨ از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی و چند کشور غربی حامی آن دو به وقوع پیوست چیزی جز «ترور اسلام» نبود آن هم با ادعای اولیه مبارزه با تروریسم!
طرح خاورمیانه بزرگ و بعد طرح خاورمیانه جدید که تشکیل خاورمیانه ای با مختصات آمریکایی- صهیونیستی را دنبال می کرد نیز در راستای حذف عنصر اسلام خواهی در گستره منطقه خاورمیانه بود.
طبیعی بود که ابتدا پروژه «اسلام هراسی» و سپس «اسلام ستیزی» نیز چاشنی نقشه ها و طراحی های آمریکایی- صهیونیستی علیه ملت های مسلمان و مستقل و آزادی خواه قرار بگیرد.
اما آنچه با تحولات اخیر منطقه و سقوط دولت ها و حاکمان دست نشانده جای تامل دارد سندی است که دو سال پیش روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز افشا کرد.
این روزنامه آمریکایی اواخر آذرسال ٨۷ در شماره روز شنبه خود فاش ساخت دولت آمریکا در یک برنامه ۵ ساله ۵۰۰ میلیون دلاری برای مبارزه با اسلام خواهی در بخشی از آفریقا و کشورهایی چون تونس، لیبی، الجزایر و... مداخله نظامی و غیرنظامی کرده است.
آنچه که نیویورک تایمز از آن پرده برداشت این واقعیت غیرقابل انکار بود که آمریکایی ها برای جلوگیری از اسلام خواهی و ترور اسلام ناب نه تنها به منطقه خاورمیانه و کشورهای عراق و افغانستان قشون کشی کرده اند بلکه پهنه آن تا هزاران مایل دورتر یعنی تا قاره آفریقا نیز گسترش یافته است.
اکنون سوالی که پیش کشیده می شود این است که آیا آمریکایی ها و صهیونیست ها با به راه انداختن جنگ و کشتار در منطقه و علم کردن پروژه هایی چون اسلام هراسی و اسلام ستیزی و به صحنه آوردن طرح خاورمیانه بزرگ و طرح خاورمیانه جدید توانسته اند عنصر اسلام خواهی را در منطقه متوقف کنند؟
بدون تردید پاسخ به این سوال در گرو دانش نظری و تئوریک نیست چرا که بدون تردید سونامی تحولات در کشورهای مستبد و مرتجع عربی خود گویای همه چیز است.
همچنانکه موج انتفاضه در تونس، لیبی و بخشی از آفریقا که آمریکایی ها سرمایه گذاری کلانی انجام داده بودند تا گرایش به اسلام خواهی را متوقف کنند آشکارا نشان می دهد که در این توطئه و دسیسه ناکام بوده اند.
بدون تردید تحولات اخیر در منطقه خاورمیانه و بخشی از آفریقا متاثر و ملهم از روحیه اسلام خواهی است که سیاست های آمریکایی و صهیونیستی را برنمی تابد. نمادها و نشانه های اسلامی بودن این حرکت نیز عیان و نمایان است.
در منطقه خاورمیانه و در کشوری مثل بحرین، مردم در تجمعات و راهپیمایی اعتراض آمیز خود شعار «الله اکبر» سر می دهند و طنین فریاد «یا حسین(ع)» میدان «لولو» را دربر گرفته است.
یا از باب نمونه می توان به تونس اشاره کرد، کشوری در منطقه آفریقا که بلافاصله پس از سقوط دولت غربگرای «بن علی» مردم آزادانه و باشور و شعف به مساجد می روند. نمازجماعت حلقه اتصال پولادین عموم مردم تونس شده و انگیزه آنها را مضاعف کرده است.
در مصر نیز مشاهده می کنیم که علی رغم بیش از سه دهه حکومت وابسته «نامبارک» به آمریکا و ترویج مدل و الگوی زندگی به سبک غربی آنچه مردم مصر پس از سقوط دولت بر آن اصرار دارند تاکید بر آموزه های اسلامی و تبری از سیاست های آمریکایی و صهیونیستی است. کمال الهلباوی عضو ارشد اخوان المسلمین در همان روزهای اول پس از سقوط دولت حسنی نامبارک تصریح می کند: «آرزوی ما تشکیل حکومتی اسلامی مانند جمهوری اسلامی ایران است».
نکته دیگری که باید به مطالب قبلی علاوه کرد این است که آمریکایی ها طی سال های گذشته افزون بر تمامی حربه هایی که بکار گرفته و طرح ها و پروژه هایی که به صحنه آوردند همواره از روند و فرآیند سکولاریزاسیون در منطقه حمایت کردند.
تلاش برای استقرار وضعیتی که در آن «دنیوی کردن دین مردم» (سکولاریسم) شکل بگیرد در جای جای منطقه قابل رصد و واکاوی است. در همین راستا می توان جریان ۱۴ مارس در لبنان، العراقیه در عراق و جریان اصلاحات و فتنه سبز در ایران را نام برد.
طرفه آنکه جرج بوش رئیس جمهور پیشین آمریکا مکرراً در سخنرانی های خود می گفت: «ما از اصلاح طلبان و دموکرات ها در جای جای خاورمیانه از بیروت گرفته تا دمشق و از تهران تا بغداد حمایت می کنیم.»
هم اکنون آنچه که پس از یک دهه تلاش آمریکا، رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای غربی در منطقه قابل رویت است موج بیداری اسلامی و افزایش روحیه اسلام خواهی است و این بدان معناست که در وهله اول پروژه هایی چون «اسلام هراسی» و «اسلام ستیزی» به شکست انجامیده است و طرح های خاورمیانه بزرگ و خاورمیانه جدید با مختصات آمریکایی- صهیونیستی نه تنها شکل نگرفته بلکه به تعبیر روزنامه الحیات چاپ لندن خاورمیانه آنگونه که ایران اسلامی اراده کرده شکل گرفته است.
جالب اینجاست که حتی شکست پروژه «اسلام هراسی و اسلام ستیزی» نه تنها در گستره منطقه خاورمیانه بلکه در مقیاس جهانی به شکست انجامیده است. همین چند روز پیش وقتی کنگره آمریکا در قالب طرحی که «پیترکینگ» نماینده نیویورک و رئیس کمیته امنیت داخلی کنگره ارایه کرده بود و در راستای «اسلام ستیزی» ممنوعیت تدریس آیاتی از قرآن در مدارس مسلمانان را کلید زده بود؛ مسلمانان و حتی غیر مسلمانان به همراه سازمان های غیر دولتی به شدت نسبت به آن واکنش نشان دادند.
۶ ماه پیش نیز هنگامی که «تری جونز» کشیش احمق کلیسای فلوریدا اعلام کرد که در نهمین سالگرد حوادث ۱۱ سپتامبر قصد دارد در اعتراض به «اسلام»، قرآن سوزی کند موج اعتراضات گسترده جهانی و هشدارها درباره عواقب هرگونه بی حرمتی به قرآن کریم منجر به عقب نشینی و انصراف این کشیش شد. از سوی دیگر؛ به موازات شکست «پروژه اسلام ستیزی» در مقیاس جهانی، موج اسلام خواهی و گرایش به اسلام فراتر از منطقه خاورمیانه و آفریقا به اروپا و آمریکا با سرعتی شتابان نفوذ کرده است.
ماه گذشته بود که روزنامه بیلد آلمان که نزدیک به محافل صهیونیستی است در گزارشی نوشت: «تا سال ۲۰٣۰ بیش از یک چهارم جمعیت جهان را مسلمانان تشکیل خواهند داد.»
دیروز نیز روزنامه انگلیسی گاردین از رشد جمعیت مسلمانان اروپا به ٣۵ درصد خبر داد و اعتراف کرد: «انگلیس در ۲۰ سال آینده بیشترین افزایش مسلمانان در اروپا را داراست.»
آنچه اشاره شد اندکی از بسیارهاست که نشان می دهد پروژه ها و طرح های آمریکایی در جهت اسلام ستیزی و توقف روحیه اسلام خواهی به شکست انجامیده است.
جمهوری اسلامی:همسایگان جنوبی، واقع بینی یا فرصت طلبی؟
«همسایگان جنوبی، واقع بینی یا فرصت طلبی؟»عنواتن سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛یکصد و هجدهمین اجلاس وزرای خارجه شورای همکاری خلیج فارس در قبال فهرستی از مسائل و مشکلات منطقه مواضعی را اتخاذ کرده و دیدگاههای خود را در بیانیه پایانی اجلاس منعکس نمود. این اجلاس، درخصوص دیدگاه امارات پیرامون سه جزیره ایرانی در خلیج فارس اعلام کرد پیگیری این موضوع را به جمهوری اسلامی ایران و امارات عربی متحده مربوط میداند و بدون ورود به این مطلب از طرفین خواست به بررسی و رفع مشکل در چارچوب مناسبات فیمابین بپردازند. این تغییر دیدگاه، چه از جانب امارات متحده باشد یا از جانب شورای همکاری خلیج فارس یا هر دو، میتواند نشانهای باشد از گرایش همسایگان جنوبی ایران به سوی واقع بینی و پرهیز از تنش آفرینی.
خوشبختانه وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران هم در یک واکنش متین و منطقی در قبال این "تغییر رویکرد"، از آن استقبال نموده و آنرا گام مناسبی در جهت تصحیح رویکرد امارات تلقی نموده است. سخنگوی وزارتخارجه در این زمینه تصریح نموده است که جمهوری اسلامی همواره آمادگی خود را برای گفت و گوی دوجانبه و مستقیم درباره سوءتفاهم ایجاد شده در مورد جزیره ابوموسی درخصوص ترتیبات اجرائی یادداشت تفاهم سال ۱٣۵۰ (۱۹۷۱ میلادی) اعلام کرده است.
بدین ترتیب فضای سیاسی منطقه نشانگر آنست که گرایش به استقلال فکری و پرهیز از تأثیرپذیری از قدرتهای استعماری درحال حاکم شدن بر موضعگیریهای همسایگان جنوبی از جمله شورای همکاری خلیج فارس میباشد. این در واقع، یکی از محورهای همیشگی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است که با همسایگان خود بهترین مناسبات را پایهریزی نماید و به مرور زمان، از هر فرصتی و هر زمینهای درجهت ارتقاء سطح مناسبات و کاهش تنشها و مسائل احتمالی، بیشترین بهرههای ممکن را ببرند.
اگرچه امارات و سایر اعضای شورای همکاری، بسیار دیرهنگام به این دیدگاه مثبت و این راهکار عملی دست یافتهاند و از این بابت، زیانهای فراوانی متوجه منافع کشورها و ملتهای منطقه گردید، اما از دیدگاه عقلانی باید از آن استقبال نمود تا زیانهای وارده مهار و حتی درصورت امکان، جبران شود. با اینهمه، مسئله اینست که آیا موضع امروز امارات و شوراهای همکاری خلیج فارس، مبتنی بر یک "ضرورت تاکتیکی" به منظور عبور از بحران کنونی در کشورهای عرب منطقه است؟ یا از وجود یک "دیدگاه استراتژیک" نزد امارات و شورای همکاری حکایت دارد؟
این نکته از آن جهت اهمیت دارد که تغییر دیدگاههای شورا در همین زمینه، پیش از این هم سابقه داشته ولی بلافاصله پس از عبور از آن مقطع زمانی، دوباره شاهد بازگشت مواضع قبلی بوده ایم. در سالهای گذشته نیز همواره امارات خواستار طرح موضوع جزایر ایرانی در جلسات رسمی شورای همکاری خلیج فارس بود که یکبار با نهیب امیر عبدالله ولیعهد وقت عربستان مواجه گردید که با تهاجم شدیداللحنی به مقامات ارشد امارات، آنها را متهم به "بلاهت" و نادانی کرد و این سئوال را مطرح نمود که چرا مقامات امارات، "موقع شناس" نیستند؟ از روی قیاس، شاید امارات و شورای همکاری در شرایط کنونی با توجه به بحرانهای داخلی در کشورهای عرب حاشیه جنوبی خلیج فارس ترجیح دادهاند این مسئله را مسکوت بگذارند تا وقتی دیگر!
احتمال دیگر اینست که چون همواره قدرتهای شیطانی و دستهای بیگانه با تحریک امارات برای طرح مسائل جنجالی و مفسده انگیز درصدد گل آلود کردن آبهای خلیج فارس بوده اند، فعلاً در پرتو نهضت بیداری اسلامی در منطقه دچار سردرگمی شدهاند و چه بسا ترجیح میدهند بیش از این اوضاع را به زیان خود، آشفته نسازند.
نباید از نظر دور داشت که احتمال منطقیتر اینست که امارات و سایر اعضای شورای همکاری با دقت نظر در رفتار غرب نسبت به مبارک، بن علی و قذافی به این جمعبندی رسیدهاند که نباید بیش از این دنباله رو غرب باشند و با طناب غرب به درون چاه بروند. هیچ کس فراموش نکرده است که بیگانگان همواره امارات را برای طرح موضوع جزایر ایرانی و حتی کشاندن آن به دادگاههای بینالمللی با هدف "بین المللی کردن مسئله" تحریک نمودهاند. حتی بوقهای تبلیغاتی استکبار نیز عموماً سعی و بلکه مأموریت دارند به این مسئله دامن بزنند تا فضای پرتشنجی را در منطقه به وجود آورند و اهداف ناپاک خود را پیگیری نمایند.
هر یک از این احتمالات و یا احتمال دیگری که مطرح باشد، در این نکته تردیدی نیست که ایران اسلامی همواره دست خود را برای همکاری با همسایگان دراز کرده و از هر فرصتی برای ایجاد و تعمیق تفاهمات و رفع ابهامات احتمالی بهرهگیری نموده است. طبعاً در این زمینه نیز امارات و همسایگان جنوبی میتوانند بر روی حسن نیت طرف ایرانی حساب ویژهای باز کنند و در جهت تقویت، تحکیم و تعمیق مناسبات فیمابین و ارتقاء آن عمل نمایند.
اگر همسایگان جنوبی ما بدانند چه فرصتهای طلائی فراوانی را در این زمینه، تعمداً یا از روی اجبار و فشار بیگانگان از دست دادهاند، یقیناً برای بازگشت به شرایط نابسامان و تلخ گذشته وسوسه نخواهند شد. این آرزوی ملتهای منطقه است که همسایگان و مناسبات فیمابین، در فضائی مملو از دوستی، برادری و مودت با یکدیگر به آیندهای روشن بیندیشند. اگر مقامات ارشد کشورهای شورای همکاری از مفهوم پیام اخیر ملتها آگاه شده باشند، قطعاً برای تحکیم روابط و به فراموشی سپردن مسائل تفرقه انگیز، هیچ فرصتی را از دست نخواهند داد.
قدس:اقتدار ملی در پرتو توانمندی های علمی
«اقتدار ملی در پرتو توانمندی های علمی»عنوان سرمقالهی روزنامهی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن میخوانید؛حضرت آیها... خامنه ای، رهبر انقلاب اسلامی دیروز از نمایشگاه فناوریهای راهبردی، تولیدات و دستاوردهای علمی و فناوری محققان و دانشمندان کشور در بخشهای «فناوری هوافضا»، «فناوری میکروالکترونیک»، «فناوری انرژیهای نو»، «فناوری نانو»، «فناوریهای بین رشته ای»، «فناوری سلولهای بنیادی»، «فناوری اطلاعات و ارتباطات» و «زیست فناوری و فناوری گیاهان دارویی و طب ایرانی» دیدن نمودند.
ایران در سالهای اخیر با شتاب بخشیدن به رشد فناوریهای نوین علمی و سرمایه گذاری بر پروژه های تحقیقاتی که به مرور نتایج مسرت بخش آنها، یکی پس از دیگری کام مردم ایران را شیرین می کند، توانسته است گامهای بلندی بردارد و بر اساس برخی برداشتها، این کشور را باید در جهان دوم یا حداقل در جهان سوم برتر، تقسیم بندی نمود.
جمهوری اسلامی پس از پیروزی انقلاب، با تنگناهای سیاسی، اقتصادی و تکنولوژیکی بسیاری روبه رو گردید تا بیگانگان از این رهگذر، به گمان خود حصار عقب ماندگی و انزوای ایران را فراهم و به مردم این کشور و ملتهای منطقه این مهم را اثبات کنند که راز موفقیت و پیشرفت کشورها، در گرو همراهی با کشورهای جهان اول است و در صورت سرپیچی از این موضوع، نه تنها باید طعم حاشیه نشینی علم و دستاوردهای نوین بشری ر ا بچشند، بلکه هیچ گاه از امتیازهای جدید علمی جهان نیز برخوردار نمی گردند.
توانمندیها و استعداد ذاتی جوانان ایرانی، موضوعی است که در گذشته به دلیل خود باختگی در مقابل مظاهر فرهنگ غرب، جایگاهی نداشت، اما امروزه با وجود کمبودها، به پیشرفتهای غیرقابل انتظاری دست پیدا کرده اند که این مهم ناشی از ایمان به سرمایه بومی است. اگر امروز سلولهای بنیادین، فناوری نانو، فناوری هسته ای، نوآوریها در عرصه هوا فضا، دستاوردهای صنایع نظامی در حوزه های گوناگون مایه مباهات و افتخار می گردد، مدیون همین نگاه است.
کشورهای غربی با در پیش گرفتن انواع تحریمها به بهانه های گوناگون، تلاش کردند جمهوری اسلامی را از دستیابی به هدفهای مسلم خویش محروم و بستر هرگونه موفیقت را از ایران سلب کنند. این در حالی است که همین محدودیتها انگیزه دانشمندان و جوانان این مملکت را در شتاب بخشیدن به فعالیتهای علمی بیش از پیش نمود. اکنون، هرگونه دستاوردی که جمهوری اسلامی از بدو پیروزی تاکنون به آنها دست یافته است، در همین دوران تحریمها بوده که کشورهای غربی با این برداشت که از طریق ایجاد محدودیت می توانند جمهوری اسلامی را با بن بست روبه رو نمایند، بر استمرار این مسیر صحه گذاشتند.
بر کسی پوشیده نیست، اکنون بر اساس مولفه های متنوع و جدید قدرت، سهم قابل اعتنایی به دستاوردهای علمی یک کشور بستگی دارد، به نحوی «الوین تافلر» در موج سوم معتقد است در این عرصه کشوری دارای قدرت است که توانسته باشد از پیشرفتهای علمی برخوردار باشد. به عبارت دیگر، امروز نمی توان دولتی را در زمره قدرتهای جهانی محسوب نمود، در حالی که از نمره قابل قبول علمی برخوردار نباشد.
همان گونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی، به تلاش برخی قدرتها برای انحصاری کردن علم و تقسیم جهان به دو بخش پیشرفته و عقب مانده اشاره کردند و مهمترین عامل برای تغییر در نظام سلطه حاکم بر جهان را حرکت و تلاش علمی ملتها دانستند. ایشان تأکید کردند: «ملتهای جهان سوم باید تلاش کنند رابطه سنتی امردهی و امربری را از بین ببرند و این اتفاق از طریق پیشرفتهای علمی امکان پذیر می باشد.»
پر واضح است، بومی نمودن فناوریهای صنعتی و نظامی در حقیقت خط بطلانی بر رابطه ترسیم شده گذشته است؛ به این معنا که گسست رابطه شمال- جنوب و مهندسی جدید از ثبت اختراعات و ظهور دستاوردها، می تواند گام جدیدی در راستای تدوین قطبهای متنوع قدرت باشد.
بدون تردید، دستیابی ایران به این فناوری را نه تنها باید پیامی رسا برای ملت ایران دانست تا بیش از پیش به نظام متمدن کشور خود ببالد، بلکه آن را پیامی صریح به دوست و دشمن باید خواند مبنی بر اینکه ایران به هیچ وجه تسلیم این تحریمها و فشارها نخواهد شد.
سران آمریکا با ابراز تأسف خود در مورد پیشرفتهای علمی ایران، این واقعیت را آشکار نمودند که به طور کلی با پیشرفت علمی و دستیابی این کشور به هرگونه فناوری مخالف هستند، زیرا داشتن هرگونه فناوری را تنها حق مسلم خود می دانند، زیرا اگر روند پیشرفت و مولفه های توسعه در دسترس کشورهای غیرخودی غرب قرار گیرد، فرمول استعماری و استثماری شمال- جنوب متزلزل گردیده و با از میان رفتن فاصله ها، منافع کشورهای غربی، بویژه آمریکا که از طریق زیاده طلبی تأمین می گردد، دچار مشکل می شود.
جمهوری اسلامی، در حالی شکوفایی و پیشرفتهای علمی فرزندانش را جشن می گیرد که فاقد هر گونه حمایتهای مادی و معنوی صاحبان فناوری بوده و آنها نه تنها کمکی نکردند، بلکه با ایجاد جو تبلیغاتی مسموم، سعی کردند تلاش جوانان برومند کشور را با ارائه تحلیلهای ناصواب، بی اعتنایی به مقررات حقوقی تفسیر نمایند تا از این رهگذر مسیر رشد علمی را با بن بست مواجه کنند، ولی جمهوری اسلامی با وجود از دست دادن برخی فرزندان برومند جامعه علمی خود، در این مسیر مأیوس نخواهد شد، بلکه رهپویان علم و دانش راه آنها را با قوت و قدرت بیشتری ادامه خواهند داد تا ضمن برداشتن گامهای بلند برای عملیاتی نمودن هدفگذاریها در افق ۱۴۰۴ ، پرچم پرافتخار جمهوری اسلامی را بر قله های مرتفع علم ودانش به اهتزاز درآورند.
سیاست روز:نفوذ ایران از خاورمیانه تا قفقاز
«نفوذ ایران ازخاورمیانهتا قفقاز»عنوان سرمقالهی روزنامهی سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛بسیاری از کشورها در منطقهای که ما نیز در آن هستیم، حکومتهایی دارند که بسیار شبیه هم هستند. یا پادشاهی هستند، یا رئیسجمهور مادام العمر.
کشورهای خاورمیانه و به ویژه کشورهای عربی از این امر تبعیت میکنند. انتخاباتی برای تعیین رئیسجمهور هم اگر برگزار شود، یک انتخابات نمایشی و فرمایشی است. حکومت پادشاهی هم که به طور طبیعی، از پدر به پسر به ارث میرسد.
یکی از دلایلی که مردم منطقه به قیام و انقلاب روی آوردهاند، اهمیت ندادن حاکمان آنها به دیدگاهها و رای مردم است. مردم در سرنوشت کشورشان نقشی نداشتند و اکنون به این نتیجه رسیدهاند تا با اعتراضات انقلابی، در سرنوشت خود ایفای نقش کنند.اکنون که کشورهای مسلمان منطقه با رویکرد اسلامی خود به قیام پرداختهاند و به نتایج مثبتی نیز دست یافتهاند، این پرسش مطرح میشود که آیا این قیامها به دیگر کشورهای مشابه سرایت خواهد کرد؟ آیا کشورهایی که نوع حکومت آنها موروثی و مادامالعمری است، از این الگوی قیام اسلامی در منطقه تاثیر خواهند گرفت.
در منطقه کشورهای بسیاری هستند که از این امر مستثنی نمیباشند. منطقه قفقاز و آسیای میانه شامل کشورهایی است که پس از فروپاشی شوروی سابق و خارج شدن از یوغ دیکتاتوری کمونیستی، به استقلال رسیدند و کمی هم طعم آزادی را چشیدند، اما استقلال آنها تنها، استقلال جغرافیایی بود و آن چیزی که انتظار میرفت در این کشورها پیاده نشد.
چند کشور در این منطقه وجود دارد که با حکومتهای خودکامه و دیکتاتور خاورمیانه تفاوت آنچنانی ندارند. انتخابات ریاست جمهوری یا پارلمان در آنها برگزار نمیشود، مردم در سرنوشت کشورشان نقشی ندارند. موازین اسلامی که مورد توجه مردم آنها است، رعایت نمیشود و بسیاری موارد دیگر از جمله وابستگیهایی که به غرب دارند و ارتباطاتی که با رژیم صهیونیستی برقرار کردهاند از دیگر موارد اعتراضی مردم برخی از کشورهای منطقه است.
همه این عوامل در آیندهای نه چندان دور باعث خواهد شد تا مردم کشورهای مورد اشاره دست به قیام و اعتراضاتی بزنند، گرچه هم اکنون نیز در برخی از آنها اعتراضات نارضایتیهایی دیده میشود، اما پیشبینی میشود که خیزشهای مردمی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به دیگر نقاط و کشورها از جمله قفقاز هم سرایت کند.
این اتفاق تاثیر و نفوذ جمهوری اسلامی ایران را از قفقاز تا خاورمیانه امتداد خواهد بخشید و ضریب نفوذ و تاثیر آمریکا و رژیم صهیونیستی در این کشورها در ضعیفترین شرایط خود قرار خواهد گرفت که چالش بسیار بزرگی برای قدرتهای جهانی خواهد بود.
باید با تجزیه و تحلیل تحولات منطقه، منتظر اتفاقات تازهای در دیگر نقاط دنیا از جمله قفقاز باشیم.
رسالت:تحلیل هتاکی
«تحلیل هتاکی»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم دکتر حامد حاجیحیدری-محمد ملاعباسی است که در آن میخوانید؛
هتاکی...
آتشین...
گفتگوهای سیاسی در ایران، بیش از هر زمان دیگر، با سخنانی تند و آتشین همراه شده است.
چنین مناقشات آتشینی، نشانه چیست و این تغییر جهت به سمت مواضع رادیکال، که گاه گاه، رنگ و بوی هتاکی و ناسزاگویی نیز به خود میگیرد، چگونه و به چه دلیل رخ داده است؟
ما آلوده به «احساسگرایی» هستیم، که در اجمالیترین معنا، عمل کردن، صرفا بر اساس عواطف و سلایق شخصی است. این بیماری، اپیدمی و منبع عدم تعادل روانی نزد اغلب افرادی استکه روزمره میبینید.
هر کسی مصروف مدیریت و بهینهسازی «احساس» خویش است.
و اشکال کار در اینجاست که در این وانفسا، از «احساس» دیگری خبر ندارد.
کم کم افراد نمیتوانند ارتباطات منظم و مثمر ثمری با یکدیگر برقرار کنند.
خب؛ این، چیزی است که ما میتوانیم از مفهوم «احساسگرایی» السدر مکاینتایر بیاموزیم.
جنبههایی که مکاینتایر برای این «احساسگرایی» میشمرد خطوط راهنمای خوبی برای درک عمیق و حکیمانه جزئیات شرایط حال حاضر ماست؛
اول
در اخلاق و سیاست «احساسگرا»، طرفهای ارتباط، به گونهای استدلال میکنند که درک آن برای طرف مقابل، ممکن نیست. این، یعنی «قیاسناپذیری»؛ عدم درک متقابل و امکان مقایسه خود با دیگری، به خاطر فرو رفتن مفرط در خود.
اگر در فضای سیاسی ایران بنگریم، شاید یکی از مصادیق آن، تلاش سیاسیون معترض برای دریافت مجوز راهپیمایی شهری باشد. آنها معتقد بودند که این راهپیماییها، طبق قانون اساسی، حق آنهاست، اما از سوی دیگر، وزارت کشور معتقد بود، امنیت و شرایط لازم برای انجام راهپیمایی، فراهم نیست؛ و بنابراین، نباید چنین مجوزی صادر شود. هر دو گروه در ارائه استدلالات خود، پیروی یک منطق بودند، اما این دو منطق، با یکدیگر قیاسناپذیرند. بدین معنی که این مناقشه، به سختی میتوانست راه به جایی ببرد.
دوم
در اخلاقِ «احساسگرا»، هر گروه، بر خلاف آنچه در واقع امر روی میدهد، تلاش میکند تا نشان دهد که استدلالاتش، نه خواستههای شخصی خود او، بلکه با تکیه بر رویهها و اصول غیر شخصی انجام میگیرد.
اما، بهترین نشانه برای رد این ادعا، پایانناپذیری مناقشات سیاسی در جوامع امروزی است. اصول غیرشخصی، تنها نقابی برای رسیدن به تمایلات گروهی و شخصی محسوب میشوند، و پایبندی به آنها نه به خاطر خود آن اصول، بلکه به خاطر منافعی است که آن اصول میتوانند یاریگر ما در رسیدن به آنها باشند. این، همیشه از انتقادات جدی وارد بر نیروهای سیاسی «اصلاحات» بوده است که تحت لوای اصلاح رویههای نادرست و غیرقانونی، و با هدف اجرای صد در صدی قانون اساسی، راههایی را برگزیدهاند که آشکارا همان قانون اساسی را زیر پا گذاشته است.
آنها هیچگاه به صراحت نمیگویند که این قانون را نمیپذیرند یا خواستار اصلاحاتی اساسی در قانون هستند، چرا که اگر به زبان مکاینتایر بگوییم، اساسا قانون برای آنها ارزشی فینفسه ندارد، بلکه این اهداف سیاسیِ خود آنهاست که ارزش سیاسی اصلی آنها را میسازد.
بنابراین، تا آنجا که به نفع آنهاست از قانون پیروی میکنند و از آنجا که دیگر منفعتی وجود نداشت، آن را نادیده میگیرند. چنین وضعی، پیش از هر چیز، راه را برای «مذاکره» بین طرفین میبندد. چرا که دیگر، اندک اندک، «قانون» مشترکی که بتوان با مبنا قرار دادن آن گفتگو کرد، بلاموضوع میشود و تنها منطقی که باقی میماند، یارکشیهای خیابانی برای به رخ کشیدن میزان «طرفداران» است.
سوم
سومین مولفه «احساسگرایی» نزد مکاینتایر، تنوع خاستگاههای نظری استدلالات در بین گروههای مختلف است.
این مولفه سوم، حائز اهمیت بسیاری است. چرا که برای نقد دیدگاههای هر گروه سیاسی، باید به خاستگاههای نظری مواضع آنها توجه نمود. در واقع، باید «دال مرکزی» هر گفتمان سیاسی را برای شناخت عمیقتر آن جست. در صحنه سیاسی ایران، میتوان از دو دال مرکزی سخن گفت. گفتمانی که دال مرکزی خود را «اسلام» قرار میدهد، و گفتمانی که دال مرکزی خود را «مدرنیت» میداند. البته در مباحثات سیاسی، به روشنی این دو حیطه قابل تمایز نیست، اما با نگاهی عمیقتر، میتوان این دو نگاه را دریافت.
گفتمانی که مدرنیت را دال مرکزی خود قرار میدهد، حال در واژههای گوناگونی همچون توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی یا حتی مفاهیم عامی مانند عدالت و آزادی، شبکه استدلالات خود را به نحوی اقامه میکند که با استدلالات اسلامگرایان، قیاسناپذیر میشود. و همان طور که قبلا اشاره نمودیم، این قیاسناپذیری، منجر به پایانناپذیر بودن مناقشات سیاسی، و در مراحل بعدی، حرکتهای رادیکال، هتاکی و... میگردد.
در آخر...
در آخر، میخواهیم باب این سئوال را بگشایم که امروز، در آستانه آخرین دهه قرن چهاردهم هجری شمسی، کدام منطق و گفتمان است که میتوان با تمسک به آن و تقویت و برنامهریزی برای بسط آن، وحدت را دوباره به جامعه ایرانی بازگرداند؟
مردم سالاری:انقلا ب عربی انقلا ب انتظارها
«انقلا ب عربی انقلا ب انتظارها»عنوان سرمقالهِ روزنامهی مردم سالاری به قلم مهدی مال میر است که در آن میخوانید؛با ورود انسان به ساحت مدرن و فرآیند تولد تکنولوژی ها و ابزارهای ارتباطی و کوچک شدن هر چه بیشتر جهان، کشورهای موسوم به «در حال توسعه» به تدریج با چالشی بزرگ به نام «انتظارات فزاینده» روبه رو شدند. این واقعیت انکارناپذیر است که نظام های سیاسی حاکم در این کشورها همواره چندین گام از توقعات و نیازهای جدید اتباعشان عقب تر بوده و پیوسته صلا ح خود را در نادیده گرفتن یا حتی انکار خواست های جدید و نیازهای تازه آنها می دیده اند. اما جهان امروز بی شک جهان دیگری است. امروز جهان طومار مرزهای جغرافیایی و تعاریف خاک خورده از زمان و مکان را در هم پیچیده و نادیده انگاشتن و بی اعتنایی آشکار به حقوق حقه انسانی را بر نمی تابد. مردمانی که امروزه در میادین بزرگ شهرهای عربی در خاورمیانه و شمال آفریقا در لیبی، بحرین و... بر ساقط شدن نظام های سیاسی حاکم بر کشورشان پای می فشارند، دیر زمانی است که از معضل ندیده انگاشتن و انکار انتظارها و خواست های جدیدشان در رنج اند.
شاید بزرگترین خواست درونی تظاهرکنندگان امروز نه فقط سختی های معیشتی و اقتصادی (که در جای خود بسیار قابل اعتنایند) بلکه به رسمیت شناختن درک جدید آنها از زیستن و آگاهی روزافزون آنها از هستی و در یک کلا م چگونگی بودن در جهان باشد. اکنون با دیدن شور و شوق مثال زدنی هزاران مرد و زن مسلمان در شهرها و میادین کشورهای عربی که سرسختانه برخواست های خود اصرار می ورزند، زیاد سخت نخواهد بود که دریابیم انسان امروزی نه تنها دیگر خود را رعیت مستبدان و مکلف به تکلیف زورمداران نمی داند، بلکه بیش و پیش از هر چیز خود را موجودی صاحب کرامت و واجد حقوق و ارزش می شمارد. اشکال بزرگ مستبدان و دیکتاتورها در درازای تاریخ همواره این بوده است که انسان را موجودی سنگی و خواست ها، آمال و نیازهای او را اموری ثابت و پایدار می پندارند و البته چندان شگفت آور نیست که می بینیم هنگامی که به یک باره با نوآوری و نیازهای جدید اتباعشان روبه رو می شوند به وادی حیرت در می غلتند و دهان به هذیان گویی و دشنام می گشایند ومخالفان خود را مشتی خائن و مزدور و لول و مست می نامند. اما انسان اساسا موجودی زمان مند است و دگرگونی و تغییر را در بستر زمان، حق انکار ناپذیر خود می داند. تاریخ نشان داده است که انسان پیوسته در پی پاسخ های جدید برای بغرنج های بی انتهای زندگی بوده است و به راستی ما امروزه تبلور بارز این حق بزرگ را در مشت های گره کرده و عزم های راسخ ملت های مسلمان در به زیر کشاندن حکومت های فاسدشان به نظاره نشسته ایم. آنچه امروز مردم را به خیابان های شهرهای عربی می کشاند پدیده ای است که در دانش سیاسی،آن را انقلا ب انتظارها (tion expecta rising of revolution) می نامند. حکومت های دیکتاتور ماب عربی پیوسته در برابر درک رو به گسترش شهروندانشان از جهان و مافی هایش خود را به خوابی گرانبار زده اند و با بلا هت و نادانی تمام چشمان خود را در برابر انتظارات جدید و آگاهی روبه فزونی اتباعشان بسته اند.
مردان و زنان مسلمان عرب به لطف پیشرفت خیره کننده علم و فناوری و تکنولوژی های ارتباطی به روشنی دریافته اند که نظاره کردن دنیا از دریچه تنگ و تاریک مستبدان و پدرسالا ران تا چه پایه می تواند نازیبا و ملا ل انگیز و رنج آور باشد. آنها آزادی های مدنی، اشتغال، حق لذت بردن از زندگی و شرکت فعالا نه در تعیین سرنوشت سرزمینشان را نه پیشکشی قابیلیان و حرامیانی چون معمر قذافی ها و سیف الا سلا م ها و نامبارک ها بلکه حقوق پایه ای و اساسی خود می دانند و دقیقا از این روست که وعده های توخالی و سخنان پرطمطراق حاکمانشان را برای برپایی انتخابات آزاد و فضای باز اجتماعی و... به هیچ می گیرند و صدای ترس خورده و لرزانشان را آن هنگام که از ترس جان شیرین دم از ایجاد فضای باز سیاسی و اصلا حات اقتصادی می زنند به سخره می گیرند.
چرا که آنها امروز به فراست دریافته اند که مستبدان به گواهی تاریخ جز آتش زدن جوانی و طراوت زندگی و از بین بردن آمال و آرزوهای مردمان چیز دیگری در چنته نداشته و نخواهند داشت و به راستی چه زیبا، چه با شکوه برسر حقوق مسلم خود ایستاده اند و در شهر های به خون رنگین شده طرابلس، بن غازی و زاویه و... مومنانه حق زیستن انسانی خود را فریاد می کشند.
تهران امروز:این دیگر قابل تحریم نیست
«این دیگر قابل تحریم نیست»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم سیدجواد سیدپور است که در آن میخوانید؛سوال این است؛ اگر غرب بهمعنای حوزه تمدنی به پیشرفتهای علمی نائل نمیشد و اگر از پی چنین پیشرفتی به استانداردهای بالاتر رفاه اجتماعی دست نمییافت باز هم جاذبهای برای دیگران داشت؟
واقعیت آن است آنچه باعث شده غرب را در موقعیت بالاتری نسبت به سایر حوزههای تمدنی بنشاند ناشی از فرهنگ آنها نیست، برخاسته از علم آنهاست. علمی که آنها توانستهاند هم تولید و هم مدیریتش را سامان دهند و بهواسطه چنین تسلطی است که از قدرت بیشتری هم در حوزه عمومی و اجتماعی و هم در حیطه نظامی برخوردار شدند. مبتنیبر چنین دریافتی است که اساسا تحولی ساختاری در مفهوم قدرت در عصر جدید پدید آمده و برخی استراتژیستها از آن بهعنوان «جابهجایی در قدرت» یاد میکنند.
بدینمعنا که قدرت در دوران معاصر صرفا به داشتن تجهیزات نظامی بیشتر یا در «قدرت کشندگی» جنگافزارها خلاصه نمیشود بلکه قدرت در تولید، مدیریت و مصرف علم نمود مییابد. کشوری که بتواند پیشرو در تولید علم باشد سهم بیشتری در مناسبات قدرت و توازن منطقهای خواهد داشت و میتواند بهعنوان یک کشور قدرتمند درمعادلات جهانی حضور داشته باشد. تولید علم هم یک کار طولانیمدت، میاننسلی و دیریاب است و نیازمند پشتکار فراوان و ممارست بسیار است تا بتوان آن را بهمثابه نیازی حتمی در تار و پود جامعه نهادینه کرد.
اگر نقطه قوت تمدن غرب «علمی» بودن آن است باید نقطه ضعفش را نیز در آنجا جستوجو کرد بدینمعنی که اگر کشوری بخواهد فراتر از سیاق چنین تمدنی یا لااقل همشانه آن در عرصه جهانی گام بردارد...
باید بتواند یا فراتر از آنها یا همانند آنان به فعالیت علمی بپردازد و نقطه قوت آنها را به گرانیگاه پیشرفت خود بدل سازد.
اندیشمندی میگفت: «شما گرانیگاه جهان را به من نشان بدهید تا من با چوبی آن را تکان بدهم.» حال اگر گرانیگاه تمدن غرب تولید بالای علمی است پس میتوان این شاکله را تکان داد یا حداقل نمود و نمونهای از آن دستاوردها را بازیابی و بازسازی کرد. ساختی جدا از فرهنگ پیدا و پنهان غرب و مبتنیبر ارزشهای اسلامی و ایرانی. چنین سازوارهای از تولید علم و چینش براساس مقتضیات بومی اینک در نمایشگاه فنآوریهای راهبردی که روز گذشته رهبر فرزانه انقلاب از آن دیدن کردند به نمایش درآمده است. این نمایشگاه صرفا مجموعهای مانند سایر نمایشگاهها نیست بلکه تجلی و تجسد قدرت در حال ظهور جمهوری اسلامی در عرصه قدرت جهانی است.
برای اثبات قدرت جهانی ایران نیازی به رژه هواپیما و تانکها و نفربرها نیست بلکه نمایش این تجهیزات که برآمده از اندیشه و دانش ایرانی است گواه روشنی بر این قدرت است. صاحب علم یعنی صاحب قدرت و ایران اسلامی اکنون در بسیاری از عرصههای علمی جزو اولین یا بهترین کشورهای دنیاست، این چیزی است که نه کسی میتواند صرفا ادعای داشتنش را بکند و نه کشوری میتواند آن را انکار کند و نه قدرتی میتواند آن را از کشوری بازستاند؛ این دیگر قابل تحریم نیست وکسی نمیتواند جلوی آن را بگیرد.
اهمیت نمایشگاه فنآوریهای راهبردی در نمایش قدرتی است که از ایران ارائه میکند، قدرتی که به دست دانشمندان کشور میسر شده و هیچکس نمیتواند جلوی رشد آن را بگیرد اما آنچه این زنجیره قدرت را تکمیل میکند ورود این فنآوریها درارتقای زندگی عادی شهروندان است. ما برای اینکه بتوانیم الگوی پیشرفت اسلامی- ایرانی را در سطح کلان جامعه اجرا کنیم نیازمند آن هستیم که این دستاوردها را به زندگی مردم وارد و رفاه اجتماعی و اقتصادی بیشتری نصیب شهروندان کنیم. تکمیل این حلقه یک گام بزرگ است که نیازمند همراهی و همدلی بیشتر و تلاش وکوشش خستگیناپذیر است چراکه هیچ کشوری در دنیا بدون تلاش و کوشش نتوانسته گامی جدی برای بهبود آتیه فرزندان خود بردارد. دهه پیشرفت و عدالت را باید با چنین رویکردی به عصر سربلندی ایران تبدیل کرد.
ابتکار:نان و آزادی و ایران
«نان و آزادی و ایران»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتار به قلم غلامرضا کمالی پناه است که در آن میخوانید؛از دکترعلی شریعتی در باب نوع نگاه مکتبهای سیاسی و اجتماعی و فکری نقل شده: «دموکراسی میگوید: رفیق، حرفت را خودت بزن و نانت را من میخورم. مارکسیسم میگوید: نانت را خودت بخور، حرفت را من میزنم. فاشیسم میگوید: نانت را من میخورم و حرفت را هم من میزنم و تو برای من کف بزن. اسلام دروغی میگوید: نانت را به من بده تا قسمتی از آنرا پیش تو بیاندازم و البته حق حرفزدن هم نداری؛ زیرا من باید تو را ارشاد کنم. اسلام حقیقی میگوید: نانت را خودت بخور، حرفت را هم خودت بزن و من یاور تو دراینباره هستم.»
بیگمان این سخن دکترشریعتی در ظرف زمان خودش اهمیت داشته و اکنون میتوان انگشت روی پارهای از واژههای وی گذاشت و دربارهی آنها تأمّل کرد. بااینهمه نمیتوان انکار کرد که دو مقولهی نان و آزادی همواره از دغدغههای بشر بوده است و در ایران از حدود صد سال پیش به اینطرف، ایده یا عقدهی آزادیخواهی همپای نان و نواطلبی بهتدریج اذهان وجانهای بخشهای وسیعتری از مردم ایران را درگیر خود کرده است.
اکنون سوالی که پیش میآید، این است که «نان مهمتر است یا آزادی؟» نظیر این پرسش را همواره معلّمان برای عنوان انشای دانشآموزان خود مطرح کردهاند و پرسیدهاند «علم بهتر است یا ثروت». همه میدانیم که نوشتههای «دلخوشکنک» کلیشهای با واقعیات زندگی روزمره، زمین تا آسمان فاصله داشته است. همه علم را بهتر میدانیم؛ اما به ثروت بیشتر میچسبیم. درحالیکه دانش را ارزشمندتر به شمار میآوریم؛ اما در راه کسب ثروت به هر لطایفالحیلی چنگ میزنیم.
در باب نان و آزادی هم حکایت همین است. غالباً آزادی را برای کسب نان میخواهیم. سنگ آزادی را بر سینهی خویش و سر دیگران میکوبیم تا انبان خویش را به نانهای بیشتری بیانباریم و اگر پای انتخاب یکی پیش بیاید، بیتردید آن یک «نان» خواهد بود. چنانکه در زمان مشروطه، برای شخص گمنامی پیش آمد.
آری، حکایت میکنند؛ در زمان انقلاب مشروطه، هواداران به دو گروه مشروطهخواه و مشروعهخواه تقسیم شده بودند و راه را بر مردم میبستند و از آنان میپرسیدند که طرفدار کدام گروه است. روزی شخصی به قصد تهیهی نان برای خانوادهاش از منزل خارج شد. در راه، گروهی جلویش را گرفتند و پرسیدند که مشروطهخواه هستی یا مشروعهخواه؟ این شخص که به اصطلاح «خیلی توی باغ نبود» پاسخ داد مشروطهخواه. اتفاقاً آن گروه مشروعهخواه بودند و حسابی او را کتک زدند. باز جلوتر رفت، به گروه دیگری برخورد. همان سوال را از او پرسیدند. اینبار جواب داد که مشروعهخواه هستم. دوباره کتک مفصلی او را زدند. با سر و روی خونین به راه افتاد. به گروه سومی برخورد. وقتی از او همان سوال را پرسیدند، مرد بیچاره با داد و فریاد و ناله و زاری گفت: به خدا من زن و بچه دارم و این چیزها را نمیدانم.
بیشک قصد نگارنده از مقدمهچینی و ذکر حکایت مزبور این نیست که آزادی را دستکم بگیریم یا آنرا غیرضروری بدانیم؛ بلکه اتفاقاً برآنیم که زندگی نانخوردن در فضای آزادی، همانند نفسکشیدن در هوای سالم و پاک است و بههیچوجه با تنفس مصنوعی یا نفسکشیدن در هوای شدیداً آلوده امکان مقایسه ندارد. هرکسی اندیشه و فهمی دارد که به بیان و انتشار آن علاقهمند است و آگاهی دیگران از اندیشهاش و آگاهی وی از اندیشههای دیگران، برایش نیازی روحانی است و این همان گل سرخی است که عمرش را به پای آن ریخته است و با جان خود، آنرا آبیاری کرده است.
در قسمتی از کتاب شازده کوچولوی سنت اگزوپری آمده؛ باغبان پیری خطاب به گل سرخ خود میگوید: ای گل من! بیتردید تو در نگاه دیگران، همانند سایر گلها هستی؛ اما تو بهتنهایی از همهی گلها برتری و با آنها متفاوتی؛ زیرا تو فقط «گل سرخ منی». روباهی که از آن کنار گذر میکند، با شنیدن این سخنان میگوید: آنچه «گل سرخ» تو را با بقیهی گلها متفاوت کرده است، عمری است که به پای آن ریختهای. منع انسان از شکوفایی و بروز اندیشهاش به معنای پژمردهنمودن و پرپرکردن همان گل سرخ اوست.
الغرض، چندی است که رئیسجمهور و همکار نامآشنایش به طرح مسائلی میپردازند که مناقشات و مخالفتهای زیادی را در میان خود اصولگرایان برانگیخته است. ازجمله طرح «مکتب ایرانی» و بزرگداشت آیینهای ملی از جمله جشن نوروز که در پیش است. تازهترین بحثی که برگرفته به سخنرانی رئیسجمهور مربوط است که در آن، بیش از چهل بار از واژهی ایرانی استفاده شده است.
علی مطهری، نماینده سرشناس اصولگرایان، همواره علیه این گونه سخنان دولتمردان کنونی موضع گرفته است. هرچند مواضع آقای مطهری را در بسیاری از مواقع شجاعانه میدانیم و انتقادهایش را از سنخ شیوهی پدر شهیدش میتوان به شمار آورد؛ باوجوداین در پارهای مواقع، مرز انتقاد را در مینوردد و به حوزهی تهدید و تحدید وارد میشودو با وجود مشی مستقل و شجاعانهی این نماینده در برخورد با مسائل گوناگون، این انتقاد به ایشان وارد است که چرا تاب شنیدن «مکتب ایرانی» و تکرار واژهی «ایران» را ندارد؟ اصلاً چرا به جای نقد درست و منطقی به حربهی طرح سول از رئیس جمهور و استیضاح متوسل میشود؟ آقای مطهری بارها از آزادی بیان حمایت کرده و محدودیت آنرا برنتافته است و اینگونه ثابت کرده است که خلف صدق پدر متفکر و آزاداندیش خویش است. اما حساسیت بیش از حد، بر واژهی ایرانی در سخنان آقای احمدینژاد و نحوهی برخورد با گویندگان، با مشی آزاداندیشی وی سنخیت ندارد.
واضح است که نگارنده قصد تأیید و حمایت یا رد و مخالفت با طرحها و ایدههایی نظیر مکتب ایرانی را ندارد؛ چه آنکه بارها در همین روزنامه و با همین قلم صاحبان قدرقدرت آنها نقد شدهاند. با وجوداین باید پذیرفت که رئیسجمهور محترم و رئیس دفترشان صاحب ایدهها و طرحهایی هستند که حق بیان آنها را دارند و ازاینحیث نمیتوان بر آنان خرده گرفت یا مانع طرح آنها شد.
کشاندن و هلدادن امثال مشایی به وادی سکوت یادآور شعر معروف نسیم شمال است.
دست مزن! چشم، ببستم دو دست
راه مــرو! چشم، دو پایــم شکست
حـــرف مزن! چــشم، نگویم سخن
نطـــق مکن! چشـم، ببســتم دهن
هیــچ نفهم! این سخن عنوان مکن
خــواهــش نافهمی انسان مکن
کـــور شوم، لال شوم، کــر شوم
لیک محال است که من خر شوم
در پایان اینکه هم آقای رئیسجمهور هم نمایندگان محترم، به جای پرداختن به این مباحث، بهتر است که فکری به حال «نان» اکثر مردم بنماید. کثیری از مردم قطعاً دغدغهی مکتب ایرانی یا سر مخالفت با آن را ندارند؛ بلکه آنچنان در باتلاق روزمرگی و خرج اهل و عیال ماندهاند که قصّهی مشروطهخواهی یا مشروعهخواهی و به زبان تازهتر «مکتب ایرانی» یا «مکتب اسلامی» چندان برایشان جذاب نیست و تهیهی نان سنگک را بر توجه به اینگونه مسائل ترجیح میدهند و البته ناگفته نماند، اگر غم نان بگذارد، خصایل ارزشمند هویت ایرانیاسلامی به جلوهگری خواهد آمد و همگان به آن افتخار خواهند کرد.
آرمان:درباره دعوت از پادشاه اردن
«درباره دعوت از پادشاه اردن»عنوان سرمقالهی روزنامهی آرمان به قلم حشمتاللهفلاحتپیشه است که در آن میخوانید؛ دستگاه دیپلماسی باید به مطالبات نشات گرفته از انقلاب اسلامی در اردن توجه کند، نفس دعوت از ملک عبدالله پادشاه اردن به تهران تامل برانگیز است. شرایط منطقه را باید مورد بررسی قرار داد، اکنون در منطقه شاهد قیامهای مردمی علیه حکومتهای دست نشانده غربی هستیم که اردن نیز به عنوان یکی از این کشورها با قیام مردم معترض مواجه است. تحولات منطقه تاثیر مهمی
در مباحث مربوط به جهان اسلام خواهد گذاشت، اکنون در کشورهایی که شاهد قیام مردمی هستند دو نوع مطالبه وجود دارد در برخی کشورها معترضان خواستار اصلاح ساختار حکومتی و قانون اساسی هستند اما در برخی از کشورها معترضان انقلاب سیاسی و تحولات ژرف و عمیق هستند. در اردن نیز معترضان مطالبات عمیقی از حکومت دارند، دستگاه دیپلماسی کشورمان باید به مطالباتی که در اردن مطرح است توجه کنند چرا که این مطالبات نشات گرفته از انقلاب اسلامی ایران است.
سفر ملک عبدالله به لحاظ مباحث راهبردی نیز جای تامل و سوال دارد ،وقتی آمریکا در سال ۲۰۰۴ بحث خاورمیانه بزرگ را مطرح کرد، اردن همراه با عربستان ایران هراسی را در منطقه مطرح کرد و شاه اردن از جمله کسانی که از خطر هلال شیعی سخن میگفت؛ بر همین اساس نمیتوان سفر پادشاه اردن به تهران را بدون تامل دانست.
سفر ملک عبدالله به تهران موجب دلسردی انقلابیون اردن خواهد شد، گرچه هنوز خبری از قطعی بودن این سفر نیست اما نفس دعوت از پادشاه اردن جای سوال دارد. سفر ملکعبدالله به تهران به هیچ وجه توجیهپذیر نیست، برخیها تلاش دارند سیاست خارجه ایران را به سمت و سویی ببرند که خاستگاه دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران با آن مغایرت دارد.
حمایت:پایان سال ٨۹ و قصه پر غصه عدالت خواهی
«پایان سال ٨۹ و قصه پر غصه عدالت خواهی »عنوان یادداشت روز روزنامهی حمایت است که در آن میخوانید؛گذر عمر آن چنان سریع بود که تا خواستیم چشم باز کنیم و دردهای موجود در حیطههای اجرای عدالت را ببینیم و برای رفع آنها همفکری کنیم، سال ۱٣٨۹ نیز به پایان رسید. هم اینک ندای زیبا و شمیم عطرآگین طبیعت و فرارسیدن بهار زندگی روزمره ما و رخوت ناشی از درگیر بودن به کلیشهها را بار دیگر به بیداری و تحولی دیگر فرا میخواند.
جا دارد در این روزهای پایانی سال همانگونه که برابر سنت ماندگار و ارزشمند ایرانی اسلامی خود خانه تکانی میکنیم و غبار از محیط زندگی برمی گیریم، به فکر و روح و اندیشه خود نیز نگاهی بیاندازیم و ارزیابی داشته باشیم که چه کردیم و چه میتوانستیم بکنیم یا باید میکردیم ولی از آن غفلت ورزیدیم. در این راستا اگر قرار باشد آنچه در ستون "به سوی عدالت" طی هفت ماه اخیر انجام شد و مشفقانه و متواضعانه تقدیم مخاطبان ارجمند شد را مورد ارزیابی قرار دهیم و در این روزهای پایانی سال چند نکته قابل تامل در حیطه عدالتخواهی را با عزیزان در میان گذاریم، طبیعتا ابتدا باید بدانیم که قرار اولیه در آغازین روز ایجاد ستون به سوی عدالت چه بود؟ چگونه مطالب این ستون طی روزهای یکشنبه و سه شنبه این هفت ماه بدون هیچگونه وقفهای تقدیم شد؟ عناوین موضوعی مطالب ارایه شده چه بودند و از چه تنوعی برخوردار بودند؟ پاسخ هریک از پرسشهای مذکور خیلی فشرده به شرح زیر تقدیم میشود.
۱- برابر آنچه در ابتدای ستون "به سوی عدالت" اعلام شد، قرار شد این ستون مهمترین رویدادهای جدید ملی یا جهانی را که از منظر عدالت خواهی حایز اهمیت است و یا تحولات و مناسبتهایی که علیرغم اهمیت بسیار مورد توجه دیگران قرار نگرفته است را از زاویه حقوقی و فقهی مورد تامل قرار دهد تا بدینوسیله نگرش حقوقی توام با دقتهای نظری لازم و متمرکز بر مطالعه موردی موضوعات جدید، در جامعه ما توسعه یابد و همه تلاش کنیم تا خود را با معیارهای حقوقی منطبق کنیم نه اینکه حقوق وعدالت را به دلخواه خود و متناسب با هیجانات و فعل و انفعالات مختلف به این سو و آن سو کشانده و عملاً بی عدالتی و بی قانونی را نهادینه سازیم.
۲- در خصوص چگونگی تهیه مطالب ستون "به سوی عدالت" طی هفت ماه اخیر اولا ذکر این نکته ضروری است که متاسفانه علیرغم تعداد زیاد تحصیلکردههای حقوقی در کشور و آمار قابل توجه جامعه حقوقی اعم از مدرسین حقوق، وکلا و قضات، اکثرا در حیطه نقد و بررسی حقوقی موضوعات روز و ارایه راهکار حقوقی به هر دلیل تحرک قابل توجهی ندارند و معمولا جامعه حقوقی بعد از دهها نوشته سیاسی و فرهنگی که درخصوص تحولات در سطح جامعه منتشر میشوند ممکن است ورودی کرده و نقدونظری داشته باشد، به علاوه بسیاری از حقوق خوانده ها معمولا آمادگی بیان مطالب حقوقی و قانونی به زبانی که عموم بتوانند از آن استفاده لازم را ببرند را ندارند و یا به علل و عوامل مختلف اکراه دارند که در مورد مسایل جاری کشور و یا مناسبتها و رویدادهای خاص ملی یا بینالمللی اعلام نظر کنند. ثانیا حقوق خوانده ها خصوصا آنان که از توان علمی مناسبی برخوردار هستند و متغیرهای مختلف برای تحلیل آنهم با حساسیت های مختلف جامعه ما را می دانند، معمولا در حیطه های عملی حقوقی درآمدهای قابل توجهی دارند و از همین رو اشتیاقی به اینکه به صورت افتخاری یا در حد یک کار فرهنگی و رسانهای قلم زنی تحلیلی حقوقی داشته باشند را نشان نمی دهند و نتیجه اینکه از مشارکت طیف محدودی می توان بهره برد. البته گروه زیادی از حقوقدانان نیز محدودیتهای موجود برای رسانهها در انعکاس تحلیل درست و مورد قبول و انتقادی را ازجمله موانع مشارکت خود اعلام میدارند. به هرحال با وجود مشکلات، ستون به سوی عدالت سعی کرد هم در انتخاب موضوع وهم در محتوا از همفکری استادان و حقوقدانان و فضلای حوزوی بهره گرفته شود و در نهایت توسط یک قلم با تجربه و آشنا به مسائل نظری و عملی تدوین نهایی صورت گیرد تا انسجام مطالب حفظ و دغدغههای مختلف خصوصا اثرگذاری معقول بر مخاطبان تأمین شود. همین جا لازم می داند از همه حقوقدانان دانشگاهی و فضلای حوزوی که در فرآیند تدوین یک عنوان موضوعی مورد مشورت و همفکری قرار گرفتند، صمیمانه سپاسگزاری و تقدیر داشته باشم.
٣- عناوین موضوعی مطالب منتشره ستون "به سوی عدالت" از روز شروع آن یعنی ٣۱/۵/٨۹ تا ۲۲/۱۲/٨۹ جمعا۵٨ مورد بودند که به تفکیک هر ماه ذیلا ذکر می شود .فهرست موضوعی به خوبی نشان می دهند که طیف وسیعی از موضوعات جدید ملی و بینالمللی و یا مناسبتهای مهم مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند و از حیث محتوایی نیز هم مباحث نظام حقوق داخلی، هم مباحث حقوقی بینالمللی و هم مباحث دینی فقهی مطرح و ارایه شدهاند:
٣۱ مرداد ماه
۱ - تزاحم حقوق یا سوء استفاده از حق
شهریور ماه
۱- هفته دفاع مقدس؛ یادآوری حقوق ملت ایران
۲- انتظار دفاع موثر از حقوق ایرانیان در سراسر جهان
٣- توهین به مقدسات اسلامی و جایگاه قواعد حقوقی
۴- برنامه ریزی مناسب برای بهبود امور کشور، تعهد حقوقی یا سیلقه مدیریتی؟
۵- فقرزدایی و تعهدات فراروی مسووولان و مردم
۶- سند چشمانداز و عملکردهای گذشته، حال و آینده
۷- جمهوری اسلامی ایران و جهانشمولی دفاع از کرامت انسانی
٨- تحکیم خانواده با کدام رویکرد؟
۹- تهدیدات نظامی جدید علیه ملت ایران و موضع حقوق بینالملل
مهر ماه
۱- آغاز سال تحصیلی جدید و دغدغههای حقوقی فراروی
۲- مقابله با تروریسم و راهکارهای حقوقی
٣- اطلاعرسانی حقوقی و قضایی و پیچیدگیهای پیرامونی
۴- هفته نیروی انتظامی، موازین حقوقی و انتظارات ملت
۵- روزهای متعلق به کودکان و دختران و برخی ضرورتهای حقوقی
۶- تحولات اقتصادی در جریان و حقوق اقتصادی مردم
۷- تحولات اقتصادی جاری و حقوق اقتصادی مردم(۲)
٨- تحولات اقتصادی جاری کشور و حقوق اقتصادی مردم(٣)
آبان ماه
۱- ضرورت نظریهپردازی دینی در عرصههای مختلف ازجمله حیطههای حقوقی
۲- بررسی گزارش دورهای وضعیت حقوق بشر آمریکا در شورای حقوق بشر سازمان ملل
٣- جرم سیاسی و اجرای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
۴- ۱٣ آبان ،روز ملی مبارزه با استکبار جهانی و ضرورتهای حقوقی
۵- تحولات اقتصادی، تعزیرات حکومتی و حقوق مردم
۶- وقایع تکان دهنده انسانی و هشدارهای مهم ولی نامحسوس
۷- میراث فرهنگی ایرانیان و ضرورتهای اقدام حقوقی
٨- وکالت، قضاوت و حقوق مردم
۹- نگاهی به قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در مورد جمهوری اسلامی ایران (حقوق بشر)
آذر ماه
۱- مسابقات ورزشی آسیا و حقوق زنان ایرانی
۲- اجرای عدالت و محدودیتهای پیش رو
٣- محیط زیست ناسالم و راهکارهای حقوقی
۴- الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و ضرورت تحرک حقوقدانان
۵- نگاهی به مبارزه با فساد اداری و ابعاد حقوقی آن
۶- روز جهانی حقوق بشر و دغدغههای ملتها
۷- امر به معروف و نهی از منکر، سازوکارها و ابعاد حقوقی
٨- روز بینالمللی مهاجران و دغدغههای جهانی
۹- زنان در کشورهای اسلامی و ضرورت تقویت خودباوری حقوقی
دی ماه
۱- میلاد حضرت مسیح (ع) و دغدغههای جامعه جهانی
۲- حقوق مومنان و عملکردهای روزانه ما
٣- ربایش علیرضا عسگری و مسوولیت های حقوقی مربوطه
۴- احکام قضایی و واکنشهای قابل تامل
۵- دغدغههای رئیس قوه قضاییه و حقوق مردم
۶- دغدغههای رئیس قوه قضاییه و حقوق مردم (۲)
۷- ایمنی، حق یا تکلیف انسانی؟
٨- تحولات تونس و جریان عدالت خواهی جهانی
بهمن ماه
۱- تصویب وزارت ورزش و جوانان و افقهای آتی
۲- تعامل قوای سه گانه و چارچوب های حقوقی
٣- فرا رسیدن دهه فجر انقلاب اسلامی و حقوق ملت
۴- انقلاب اسلامی و مردم سالاری دینی
۵- انقلاب اسلامی و رویکرد امام خمینی (ره) به مردم
۶- سقوط حاکم مستبد مصر و حقوق ملتها
۷- هفته وحدت و الزامات حقوقی آن
اسفند ماه
۱- حقوق و روشهای حل و فصل اختلافات و ضرورت بازخوانی آن
۲- وحدت در عین کثرت، نیاز حقوقی جامعه ما
٣- بزرگداشت روز ملی حمایت از حقوق مصرف کنندگان و دغدغههای مردم
۴- وقایع غیر انسانی در لیبی و مسوولیت جامعه بشری
۵- احسان و نیکوکاری؛ اقدام حقوقی یا مکمل تعهدات حقوقی؟
۶- حفاظت از طبیعت با نثار جان
۷- روز بزرگداشت شهدا و ارزیابی عملکردهای ما
۴- و امّا اینکه بررسیهای این هفت ماهه چه نکاتی را در پایان سال از منظر عدالتخواهی فراروی ما قرار میدهند، خود شرح و بسط زیادی میطلبد که طرح آنها خارج از مجال فعلی است، عجالتا به چند نکته اشاره میشود:
الف- معمولا مسوولان کشور هم زیاد صحبت میکنند و هم همواره در مقام موعظه و تذکر و اینکه مثلا قانون باید رعایت شود یا اخلاق باید رعایت شود، مطالب متعدد و گاه مکرر عین هم را بیان میدارند، حال آنکه از این عزیزان باید پرسید نقش شما در این وضعیت پیش رو کجاست؟ مگر میشود بدون پاسخگویی شما عدالتی تحقق یابد؟ پاسخگویی نیاز به شرح صدر و پذیرش حقوقی و قانونی حق نظارت مردم و رسانهها دارد. وقتی نهادی یا فردی مسوول در عملکردش بیعدالتی یا بیاخلاقی یا اظهار نظر خارج از حیطه سواد و وظایف رسمی اش دیده میشود، مردم خصوصا نخبگان علمی براحتی تشخیص میدهند و از همین رو تذکر و موعظه آن مسوول به رعایت موارد خوب را کسی باور نمی کند وبیشتر در جهت حفظ موقعیتش تفسیر میکنند و بتدریج، نوعی بیزاری و بیتوجهی از این دوگانگی در میان مخاطبان شکل می گیرد. در همین راستا نمی توانیم وقوع برخی بدی ها در دیگر کشورها را مذمّت کنیم و از تریبون های مختلف داخلی به نقد بنشینیم ولی وقوع همان موارد در عملکرد خود ما معمولی جلوه کند و انتظار داشته باشیم که کسی نقد نکند و این دوگانگی را نبیند.
ب- در کشور ما مردم اکثرا متدین و پایبند به ارزشهای دینی هستند اگرچه ممکن است در برخی رفتارهای ظاهری، تنوع رفتار را در میان مردم شاهد باشیم چنانچه این تنوع بین میانسالان و نسل قبلی با جوانان و نوجوانان فعلی کاملا مشهود است. در چنین جامعهای دین نقش مهمی در فرهنگ عمومی و احساسات و انگیزههای افراد ایفا میکند. حال با لحاظ این مهم، نمیتوان نادیده گرفت که در بسیاری از مواردی که متولیان امور باید پاسخگوی عملکردها و ضعف و ایرادهای مدیریتی خود باشند، مکرر دیده شده که سعی می کنند با استناد به اینکه ناقدان اعم از داخلی یا بینالمللی با اسلام و یا ارزشهای اسلامی مشکل دارند، ضعف خود را بپوشانند و یا احیانا با ژستهای به ظاهر انقلابی سعی کنند ناقدان را مخالف انقلاب جلوه دهند. این پدیده گاه به بداخلاقیهای عجیبی نیز منتهی میشود که آثار آن را براحتی نمیتوان جمع کرد. بنابراین باید در فرآیند عدالتخواهی این آسیب را نیز مدنظر قرار داد و برای آن فکر و چارهای اندیشید.
ج- در کشور ما این رویه بسیار دیده می شود حتی میان نخبگان علمی و ازجمله حقوقدانان که دائما میان صفر و صد یکی را بر می گزینند یا به تعبیر دیگر سیاه یا سفید می بینند. این عارضه روانشناختی باعث می شود که اگر در مقولهای قرار است انتظاری را مطرح کنیم توقع داریم یا کاملا صد باشد و اگر چنین نشد پس صفر محسوب می شود و شایسته هرگونه سرزنش است. مکرر دیده می شود که در مقام نقد، نویسندگان رشته های مختلف ازجمله حقوقدانان وقتی چند موضوع منفی در عملکردها دیدند، همه چیز را نفی می کنند وآن گونه داوری ارایه می کنند که گویی هیچ چیز مثبتی وجود ندارد یا فلان مسوول ومدیر ونهاد همه عملکردهایش منفی است.
این عارضه عملاً باعث می شود که در خیلی موارد شکافی بین آنان که باید مشارکت کنند و کمک دهند و آنان که در میدان عمل مسوولیت هایی را بر دوش می کشند، دیده می شود وهمین شکاف گاه باعث سو تفاهمات طرفینی می شود به نحوی که یا این سو دیگری را نفی می کند ویا آنکه در جایگاه قدرت نشسته است دوست دارد صدای طرف مقابل را نشنود و او را به طرق مختلف کنار زند.بر این سو تفاهمات داخلی گاه دست های ناپاک خارجی نیز به طرق مختلف می افزایند تا تفرقه وشکاف در جامعه توسعه یابد. از یاد نباید برد که همه ما در یک کشتی نشسته ایم و چه آنان که این سوی میزهستند و چه افراد پشت میز همه با هم باید کشورمان را بسازیم و آنرا الگویی برای جهانیان کنیم. این مهم با حرف و شعار و ادعاهای توهم آمیز تامین نمی شود بلکه نیاز به تلاش و همت شبانه روزی و همدلی و همکاری و مشارکت وسیع همگان دارد.
د- عدالت خواهی در اقصی نقاط جهان امروزه پدیده ملموس و مورد پیگیری ملتهای مختلف است یکی از عوامل مهم این موج جهانی، ارتقا آگاهیهای انسانها در سراسر جهان است. در این فرآیند، طبیعتا هر مکتب و اندیشهای که فکر دقیق و جامعتر و کاربردیتری ارایه کند جذابیت بیشتری کسب میکند و الگوی دیگران میشود. ما در جمهوری اسلامی ایران طبیعتا باید مبانی اسلامی عدالت خواهی را بخوبی بشناسیم و آن را با زبان مناسب تبیین کنیم و خود اولین عمل کنندگان به الگوهای اسلامی باشیم. هم چنین لازم است در این فرآیند از دستاوردهای پیشرفته بشری با خودباوری و درک درست برابر آنچه در اصل دوم قانون اساسی ما تصریح شده است بهره گیریم. بنابر این هر گونه رویکرد تحجر آمیز یا بدعت اندیش را باید کنار نهاد و رویکرد دقیق و منطبق با اصول را ارایه و اجرا کرد.
سخن آخر:
قصه پر غُصه عدالت خواهی، رسالت همه انبیا الهی بوده و ازجمله اهداف محوری دین مبین اسلام است. نسلها باید تلاش کنند تا بسترهای لازم برای تحقق عدالت در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فراهم شوند. فلذا نمیتوان انتظار داشت که در کوتاه مدت و یا با حرکت یک نسل و دو نسل این قافله به سر انجام رسد. برابر اعتقاد ما شیعیان همه این تلاشها را نیز به عمل آوریم تا حضرت مهدی موعود ارواحنا له الفدا نیاید عدالت واقعی گسترش نخواهد یافت. اما فرج آن منجی بشریت منوط به بسترسازی و آماده سازی لازم است و این آمادگی جز با تحول و تحرک ما انسان ها فراهم نمی شود همانگونه که آیه شریفه قرآن کریم تاکید دارد که خداوند وضعیت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر اینکه خود آنها در این زمینه اراده و تلاش لازم را معمول دارند. امید است پایان سال ۱٣٨۹ و سخن گفتن مستمر همه ما از عدالت و عدالت خواهی، زمینه ای برای تحول و تحرک جدیتر در این راستا باشد. پیشاپیش سال جدید بر شما مبارک وآیندهتان همچو بهار سرشار از زیبایی و طراوت باد.
جهان صنعت:تصمیمهای دولتی مزد
«تصمیمهای دولتی مزد»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم مریم باستانی است که در آن میخوانید؛تصمیم کمیته مزد برای افزایش ۹ درصدی دستمزدها در سال آینده نشان میدهد که سایه دولت بر تصمیمهای بخش خصوصی افزایش یافته است. اگرچه تشکلهای کارگری و کارفرمایی طی سالهای اخیر مدعی بودند که آنچه مصوب میکنند فارغ از تاثیر مستقیم دولت است اما تصمیمی که برای دستمزد سال ۹۰ گرفته شد نشان میدهد که نقش دولت در این تصمیم بسیار پررنگ است.
طی روزهای گذشته وزیر اقتصاد به عنوان مخالف سرسخت افزایش دستمزدها عنوان کرده بود که افزایش دستمزد عامل تورم است. اگرچه در ظاهر به نظر میرسید که این فقط یک اظهارنظر است اما بعد از مشخص شدن تصمیمهای کمیته مزد موضوع ابعاد تازهای به خود گرفت. بر مبنای سند چشمانداز و سیاستهای کلی برنامههای چهارم و پنجم اقتصاد ایران باید به سمت توسعه بخش خصوصی برود.
لازمه اجرایی شدن این سیاست استقلال بخش خصوصی در تمام حوزههاست؛ از جمله تعیین دستمزد که ابتداییترین حقوق رابطه کارگری و کارفرمایی است. اگر بنا باشد که دولت در این حوزه نیز دخالت کند، بخش خصوصی هرگز نمیتواند در اقتصاد ایران رشد کند کمااینکه تا به امروز چنین بوده است.
منبع: جام جم آنلاین
|