یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

ائتلاف گسترده حول سه محور:
رفتن دیکتاتوری؛ انتخابات آزاد؛ تغییرقانون اساسی


ماشااله سلیمی - منوچهر مقصودنیا


• اختلاف نظر بین نیروهای دمکرات سیاسی امر طبیعی است. اما هنر و مهارت جامعه سیاسی این است که چگونه با داشتن اختلاف نظر، بر سر اشتراکات همکاری کند. ازاین روتلاش برای توافق برروی تمامی مسائل پیش روی جامعه، کارساز نبوده واختلاف برانگیز است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۹ اسفند ۱٣٨۹ -  ۲۰ مارس ۲۰۱۱


تظاهرات ۲۵ بهمن، ۱۰ و ۱۷ اسفند برگزارشد. اعتراضات سه شنبه های مردم کشورمان ازسوی ایرانیان مقیم خارج در سرتاسر دنیا مورد پشتیبانی وحمایت قرار گرفت. آقایان موسوی وکروبی وهمسرانشان، به همراه بسیاری از شرکت کنندگان درتظاهرات اخیر، بازداشت وزندانی شده و کسی ازسرنوشت آنها اطلاعی دقیق ندارد. با وجود این موج اعتراضات وجنبش دمکراسی خواهی، جداازافت وخیزهایش، سربازایستادن نداشته ودراشکال گوناگون خودرا نشان می دهد.
رفتار وحشیانه باند خامنه ای ــ احمدی نژاد با تظاهرات مسالمت آمیز مردم ایران باردیگرنشان داد که آنها به هیچ وجه حاضر نیستند صدای مردم را بشنوند. درچنین شرایطی، حمایت از مبارزات مردم ایران وتحت فشار گذاشتن حکومتگران جنایت پیشه به یکی ازوظایف بزرگ وروزمره نیروهای خارج از کشور تبدیل شده است. بخشی ازاین وظیفه همانا تظاهراتی است که ازسوی سازمانها، نهادهای سیاسی و جمعیت های مختلف برگزار می شود. اما سوال اینجاست که آیا نیروهای خاج ازکشور تنها وظیفه وامکانشان تظاهرات است ؟
تظاهرات خیابانی مردم درداخل کشور، سلاح موثری برای بیان اعتراض و فشار به حکومت است. شکی نیست که یکی از راه های پشتیبانی ازمبارزات مردم داخل ایران ونیزهمکاری نیروها درخارج از کشور انجام تظاهرات خیابانی است. اما درمورد ما نیروهای خارج از کشور سوال اساسی بالا همچنان به قوت خود باقی است. وآن عبارت از این است که ما چه امکانات دیگری داریم که ازآن استفاده نمی کنیم ویا بصورت فرقه ای، فردی و یا کم استفاده می کنیم!
سازمان ملل، دولت ها وپارلمان کشورهای مختلف، نهادهای حقوق بشری، در دسترس نیروهای خارج از کشور قرارداشته و مکانهای مناسبی جهت اعمال فشار بر جمهوری اسلامی است!
هرچند به صورت های مختلف به این نهادها مراجعه می شود، ولی تااساسا تماسها ازسوی نیروئی که وزن، اعتبار و تداوم عمل داشته باشد، نیروئی که به عنوان نماینده واقعی مردم ( حداقل در خارج از کشور) قد علم کرده و وظیفه اش را تنها عریضه نویسی وآنهم نه بصورت متداوم و پیگیر نداند، صورت نگیرد، این مراجعات نقش و تاثیر قابل توجه ای را بدنبال نخواهد داشت.
سازمان ملل ودولت ها وپارلمان وسایرنهادهای مترقی آن موقع حرف وحرکات مارا جدی خواهند گرفت که نیروئی متحد، همدل و هم صدا و متشکل از گروه ها وطیف های مختلف سیاسی، نیروئی که کمیت و کیفیت اش آنرا غیرقابل چشم پوشی کند، مشاهده نمایند. آیا تاکنون احزاب، سازمانها، نهادها، ونیروها و شخصیت های سیاسی تلاشی موثر دراین راستا انجام داده اند؟
در سالهای گذشته تلاشهائی آنهم بیشترازجانب شخصیت های منفرد سیاسی برای ائتلاف بزرگ ومعرفی آلترناتیو سیاسی، جهت مبارزه برای استقراردمکراسی درایران مشاهده شد، اما به دلایل مختلف ازجمله ازآنجائیکه این تلاشها از سوی سازمانهای سیاسی ونیز نیروهای مختلف موردپشتیبانی قرارنگرفت، با موفقیت روبرو نشده است. حتی تلاشهای جمهوری خواهان برای شکل گیری اتحادی وسیع بین خودشان نیزنتوانست بااقبال همگان روبرو شود. درمورد دلایل عدم موفقیت می توان بسیار نوشت! ولی ما به پاره ای ازآنها اشاره می کنیم.
غلبه فرهنگ فرقه گرائی درنیروهای سیاسی خارج از کشور، تعقیب سایه وارگذشته این نیروها ونقش مخرب این سایه ها دررابطه فعلی آنها، ونقشی که شبه اپوزیسیون با ادعای اصلاح رفتار خامنه ای بازی می کند و بالاخره مهمتر از همه عدم درک مسئولیت احزاب و سازمانها درقبال مردم و کشورمان، از مهمترین دلایل این عدم همکاری موثر می باشد!
درست است که به دلایل گوناگون واز جمله اشتباهات سیاسی احزاب وسازمانها درگذشته تا حدودی موجب از بین رفتن اعتماد بین آنها شده ونقش بسیج گرانه آنها را ازخارج از کشور بشدت تقلیل داده است. اما همه اینها سبب نمی شود که آنها درجهت اعتماد سازی گام برندارند و یا برسنگینی مسئولیت خویش در قبال متحد کردن نیروهای سیاسی کشور آگاه نباشند!

* دیکتاتور باید برود
یکی از راههای اعتماد سازی، تلاش ها درجهت گریز از فرهنگ فرقه گرائی، متوسل شدن حول فرهنگ همگرائی بر بستر منافع ملی کشورونیز دمکراسی و حقوق بشر می باشد! بویژه درشرایط کنونی که مردم با شعار " سید علی باید برود" شعار محوری جنبش را تعیین کرده اند، شانس موفقیت همگرائی بالارفته و می توان از آن به نحو احسن بهره برد. به عبارت دیگر شعار سلبی جنبش تعیین شده و می توان و باید دررابطه با شعار آلترناتیو به توافق رسید. و تعیین شعارآلترناتیو وظیفه نیروهای سیاسی جامعه می باشد.
این امر شدنی است، به شرطی که بپذیریم می توان با داشتن نقطه نظرات و برنامه های مختلف درمورد اشتراکات سر یک سفره نشست! سفره دمکراسی و منافع ملی کشورمان!
اگر ما به این درک برسیم می توانیم به طورمتحد آنهائی راکه در داخل به غارت و چپاول کشور مشغولند را به چالش کشیده وحامیان بین المللی شانرا نظیر چین، ترکیه و روسیه را تحت فشار جدی قرار دهیم!
در حال حاضر مبارزین داخل کشور زیر فشار جدی هستند. نباید اجازه داد که رژیم با تمام نیروی خود به سرکوب آنها ادامه دهد، باید جبهه جدید وجدی ای درخارج از کشورعلیه باند خامنه ای ــ احمدی نژاد باز کرد. جبهه ای که حداقل وظیفه اش فلج کردن دیپلماسی خارجی جمهوری اسلامی وافشای مماشات دولت های دمکراتیک جهان با حکومت جنایتکار جمهوری اسلامی باشد.

*برگذاری انتخابات آزاد
مسئولیت درقبال مردم و کشورما از ما می طلبد که ازاین فرهنگ و یا شعار که " کبوتر با کبوتر، باز با باز، کند همجنس باهم جنس پرواز" گذرکرده وبه یک همگرائی واتحاد ملی برسیم. دراین راستا احزاب و نیروهای متشکل سیاسی و نیز شخصیت ها می توانند وباید گام نخست را بردارند.
در این شرایط درست این است که همکاری گسترده بین نحله های مختلف فکری که درراستای استقرار دمکراسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر مبارزه و تلاش می کنند، مورد توجه قرارگیرد. به عبارت دیگردرکنار نزدیکی و حتی اتحاد نیروهای هم جنس، مهمترین گام پرداختن به ائتلاف بزرگ سیاسی از همه نحله های فکری می باشد!
در صورت تحقق چنین ائتلاف بزرگی، ما دارای امکانات بسیاری برای مبارزه با جمهوری اسلامی و پشتیبانی از مبارزات مردم خواهیم بود. درآن صوت است که باند خامنه ای ــ احمدی نژاد مجبور خواهد شد بخشی از انرژی خودرا جهت مقابله با خارج تخصیص دهد، واین همان چیزی است که مبارزین داخل کشور بدان نیاز دارند. تا نفسی تازه کرده و نیروی جدیدی کسب کنند. مسئولیت ما درقبال مردم میهن ما، از ما می طلبد که شجاعانه تابو شکنی کنیم. پل های خراب شده را مرمت و زمینه همدلی وهم صدائی وهمکاری موثر را فراهم نمائیم. اگر امروز ضرورت این کار احساس نمی شود، بنابراین کی باید چنین ضرورتی احساس شود؟
تاکی احزاب و نیروهای سیاسی خارج از کشورمی خواهند فقط با خودی ها سر یک سفره به نشینند؟ تاکی می خواهند در چهار دیواری خانه خود محصور مانده و ازایجاد تماشای شهر زیبا وبزرگ ائتلاف همگانی جهت تجات کشور محروم بمانند.
ما اگر بتوانیم چنین شهر بزرگی را بنا نهیم آنوقت است که می توانیم پارلمان آنرا انتخاب و هیئت اداره کننده اش را که تکیه بردههاهزار نفراز فعالین سیاسی خارج از کشور خواهد داشت، به جهانیان معرفی کنیم. آنوقت است که چنین پارلمان و هیئت اداره کننده اش، از سوی دولتها و نهادهای بین المللی جدی گرفته خواهند شد. اگر ما موفق به چنین کاری بشویم، دیگر دولتها ونهادهای مماشات گربا حکومت جمهوری اسلامی نمی توانند افکار عمومی مردم کشور خویش را فریب داده و اعمال خودرا توجیه کنند.
درعین حال این نهاد با پشت گرمی و نیروی بیشتری می تواند نمایندگان وسخنگویان باند خامنه ای ــ احمدی نژاد در خارج از کشور را با مشکلات جدی مواجه و آنها را درسطح بین المللی افشا و منزوی کند. واین همان جبهه ای است که ما ازآن صحبت می کنیم. انجام این کاراتوپی نیست. قابل دسترسی و شدنی است. فقط مسئولیت پذیری و تابو شکنی می خواهد! نباید دربرداشتن این دو قدم تعلل به خود راه داد.
امروز شعارانتخابات آزاد با نظارت بین المللی، ازسوی طیف های مختلف سیاسی چه درداخل و چه درخارج کشور
توافق وسیعی را ایجاد کرده وازسوی دیگرنشاندهنده مشی مسالمت جویانه اپوزیسیون و مردم ایران می باشد.
امر ائتلاف گسترده بویژه درشرایط، امروز جامعه اهمیت عملی یافته است. ولی درست درزمانی که همکاری گسترده از جمله برای نجات جان آقایان موسوی وکروبی ودیگردستگیرشدگان ضروری است، بخشی ازطرفداران جنبش سبزهنوزبراین باورند که باید تنهائی حرکت کنند. بعداز تظاهرات ۲۵ بهمن و بازداشت یا حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی، زهرا رهنورد وفاطمه کروبی، طرفداران آنها " شورای هماهنگی جنبش راه سبز امید" را تشکیل و با ادعای رهبری جنبش با شعارهائی نظیر " یا حسین میر حسین؛ یا مهدی شیخ کروبی " و ندای " الله اکبر " در پشت بامها مردم را به ادامه اعتراضات دعوت می کنند.
قبل از اینکه بحث مان را در رابطه " ائتلاف ها " ادامه دهیم لازم می دانیم یکبار دیگر به این دوستان یادآوری کنیم که آنها دیگر نمی توانند با این شعارها مردم را بسیج کنند. دوران شعار " آلله اکبر " نه تنها درایران بلکه درسایر کشورهای اسلامی نیز سپری شده است. بیائیم بجای شعارهائی که دیگر قدرت بسیج گری ندارند، شعارهای دیگری انتخاب کنیم. شعاربرگذاری انتخابات آزاد، ازجمله شعارهای محوری لحظه است.
به هرحال بگذریم و برگردیم به موضوع ایجاد نهاد هماهنگی :
صرف نظرازاینکه چه طیف نیروهائی دراین شورا شرکت دارند و یا ابهامات برنامه ای آن، باید به این دوستان یادآور شویم، که حداقل دراین شرایط بپذیرند که هیج نیروی سیاسی به تنهائی قادر نیست " گوریل مست " را به قفس آهنین بازگرداند.
بسیاری ازطرفداران علنی این شورا که درخارج از کشور حضور دارند از حمایت گسترده کشورهای غربی، بویژه آمریکا، انگلیس وآلمان برخورداربوده ورسانه های صوتی و تصویری را دراختیار گرفته، چنان رفتار می کنند که گویا مردم ایران برای تعیین هویت خویش، که آنها آنراهویت سبز نامیده اند، بدنبال بازپس گیری " گنجینه اسلامی " و " راه تقویت ارزش های دینی و ... " در جامعه هستند!
آنها بیانیه می دهند، نامه می نویسند، خواهان آزادی این وآن می شوند، که حق شان هم می باشد، اما یکبار خطاب به ایرانیان غیرخودی نمی نویسند که بیایید دست دردست هم گذاشته، کشور را ازاین وضعیت نجات دهیم! انگار نه انگار که قبل ازآنها نیروهای سیاسی سکولار و مترقی کشورمان، مجبور به ترک میهن شده وخانه و کاشانه خودراازدست داده اند وسالیان سال است که با حکومت دینی مستقر درایران درحد توان وظرفیت خویش مبارزه می کنند.
ازاین رو ما ازاین دوستان نیز می خواهیم که اگر درد مردم و کشور را دارند، اگر بهزیستی و سرافرازی مردم را می خواهند، دست از توهم پراکنی میان مردم که گویا " جمهوری اسلامی " و قانون اساسی آن خوب، اما مجریان بد هستند، برداشته بجای رهائی دین، به رهائی ایران وانسان به اندیشند.آنجاست که یادشان خواهد افتاد که بیش از آنها نیروهائی بودند که بدلیل مخالفت با حکومت دینی و ولایت فقیه یا کشته و یا زندانی و یا تبعید شدند.
حال وآینده ایران درگروائتلاف بزرگ سیاسی بر محوریت دمکراسی و حقوق بشر می باشد. آیا اصلاح طلبان حکومتی به این درک خواهند رسید؟ سوالی است که پاسخ به آن تاحدودی درگرو حرکت کردن نیروهای سکولار و دمکرات خارج از کشوراست.
ما بارها درضرورت این امر نوشتیم، و از ادامه دادن به آن نیز خسته نخواهیم شد. این امر بویژه بعد ازسرکوبی گسترده سالهای اخیر، و دستگیری بسیاری ازفعالین جنبش درداخل وامنیتی ــ نظامی شدن کشور اهمیت بیشتری یافته است. چه بخواهیم و چه نخواهیم، متشکل شدن ویا تشکیل ائتلاف بزرگ درداخل به دلیل سرکوب شدید، انجام پذیر نیست و این امر درگام نخست، ودرهماهنگی کامل با داخل کشور، باید درخارج از کشور صورت گیرد.
برای اینکه بتوانیم چنین امر مهمی را انجام دهیم باید به دونکته دیگرنیز توجه جدی داشته باشیم :
۱ ــ چرا جنبش دوم خرداد و قیام میلیونی مردم بعد ازتقلب انتخاباتی ۱٣٨٨موفقیت آمیز نبوده است؟
۲ ــ خودرا با شعارهای کلی و زیبامشغول نکرده و به سیاست کردن بپردازیم.
در مورد نکته اول، می توان دلایل زیادی را برشمرد. اما فقط به یک مورد که ارتباط مستقیم با بحث همگرائی مان دارد اشاره می کنیم و آن عبارت ازاین است که رهبری هردوحرکت و
حرکت های مشابه آن در دست نیروهای ناراضی حکومتی بود وآنها خود از تداوم وعمیق تر شدن مبارزات مردم ترس داشتند و به همین دلیل نیز پایشان بیشتر بر پدال ترمز بود تا گاز.
درست به همین دلیل است که نیروهای سکولار و مترقی و دمکرات کشور نباید از دور تماشا گراین باشند که هراز چند گاهی، پتانسیل اعتراضی و خواست تغییرات از سوی مردم، توسط بخشی از ناراضیان قدرت درحکومت به " هدر "رود!
اگر ما بتوانیم با متحد شدن نیروئی داشته باشیم که رسانه صوتی، تصویری ونوشتاری ایجاد کنیم، می توانیم هم بر مردم و نیز با آن بخش از ناراضیان در قدرت که درد کشور دارند، تاثیر گذار بوده ودرپیش برد مبارزه برای دمکراسی و حقوق بشر گام های جدی برداریم. برای انجام این کار " شرایط " سیاست کردن لازم است. علاوه برحکومت جمهوری اسلامی و طرفداران وی درخارج و داخل، دونیروی سیاسی دیگر، سیاست را به معنای واقعی کلمه اش فهمیده وبدان عمل می کنند، اصلاح طلبان رانده شده ازقدرت وشبه اپوزیسیون حکومت درخارج و داخل. آنها در تعقیب هدف خویش به دو امر وفادار مانده اند:
عدم نزدیکی با نیروهای ساختار شکن و برانداز وجلوگیری ازاتحاد این نیروها! ونصیحت به رهبر جمهوری اسلامی برای اصلاح رفتار خویش وهشدارکه اگر صدای آنها را خامنه ای نشنود احتمال ریزش کل نظام وجود دارد!
درراستای این دوهدف که آنها از یک طرف با همگرائی نیروهای سکولار و مترقی مخالفت و ازسوی دیگر به نزدیکی با یکدیگر پرداختند. شبه اپوزیسیون خارج از کشور، که دوست دارد جمهوری اسلامی آراسته شده به ولایت فقیه را با اصلاح رفتار خامنه ای قبول کند، قلم دردست آماده است به نیروهای سکولار جمهوری خواه جامعه که حاضر به همکاری با سایر نیروهای سکولار ولی غیر جمهوری خواه باشند، پرخاش کنند. آنها دارند سیاست می کنند. سیاست شان براین مبنا قرار دارد که، نباید علیه جمهوری اسلامی ائتلاف بزرگ صورت گیرد. ونباید شعارها، از تغییر رفتار " رهبری " فراتر رود. و نباید نیروهائی که خواهان تغییر قانون اساسی و برکناری خامنه ای و برگزاری انتخابات آزاد هستند، با هم متحد شوند! آنها دارند سیاست می کنند، و تاکنون نیز بجای شعار دادن های کلی، به حرکت های مشخص پرداخته اند. گاهی در نقش مشاور خامنه ای ظاهر می شوند و گاهی نیز نقش مشاور موسوی ویا کروبی . اما هرگز درراه ائتلاف بزرگ سیاسی، صرفنظر از آرائ وعقاید شان گام برنداشته اند.

*تغییر قانون اساسی
در مقابل نیروهای سکولار و مترقی جامعه علیرغم داشتن اشتراکات بسیار تاکنون بیشتربرمبنای افتراقات و نه براشتراکات حرکت کرده است و ازاین رو تلاش های مسئولانه بسیاری ازاین نیروها جهت همگرائی با شکست روبرو شده است.
نیروهای سکولار ومترقی جامعه اگر می خواهند تبدیل به نیروئی تاثیرگذار شده واز حالت مقاله و بیانه نویس وانفعالی بیرون آمده و تاثیرمستقیم برجریانات سیاسی کشور داشته باشند، چاره ای جز سوار شدن بر کشتی مشترک دمکراسی ندارند! یا باید این کارراانجام داد و یا فرسوده ودرنهایت هم راهی " گورستان " شد!
شعار مناسب دیگر برای همکاری و بسیج گسترده مردم، شعاری که برای مردم و جنبش، مناسب با خواست تغییرات آنها، پیامی روشن داشته باشد، شعار تغییر قانون اساسی می باشد. در کنار شعار سلبی « دیکتاتورباید برود» و مشی مسالمت آمیز « برگذاری انتخابات آزاد با نظارت بین المللی » شعار تغییر قانون اساسی، آن حداقلی می باشد که از یک سو نشان مشخص و گویائی از تغییر را درخود داشته و ازسوی دیگر توان بسیج طیف های وسیع ای را دارا می باشد.
بویژه باید دراین رابطه به سازمان های سیاسی خارج از کشور هشدار داد که بیش ازاین خودرا با بیانیه واعلامیه دادن و یا حمایت از این وآن جناح حکومتی مشغول نکنید. بطور جدی درفکراین باشید که بخش اصلی سیاست، کسب قدرت سیاسی است و یا حداقل شرکت در قدرت است و تا زمانیکه نیروئی عرضه نشود،چنین امری متحقق نخواهد شد. بنابراین گام اول کسب نیرواست. یکی از مهم ترین این راه ها ائتلاف با هم و کسب امکانات ونیروی بیشتراست!
آیااین احزاب حاضر خواهند بود درچنین راستائی گام بردارند؟ به گمان ما شواهد کمی دراین زمینه دیده می شود. گو اینکه مسئولان این سازمانها به حفظ " بقالی های کوچک" چنان دلبسته اند که از تشکیل فروشگاه های زنجبره ای و مدرن هراس و نفرت داشته و درست درهمین نکته است که در عمل به شبه اپوزیسیون و اصلاح طلبان حکومتی کمک می رسانند که آنها سیاست کنند وبقیه ناظر ویا مقاله واعلامیه نویس باقی بمانند.
در اینجا لازم می بینیم که بدو نکته مهم دیگراشاره شود:
۱ ــ ائتلاف مورد نظر ما می بایست از آنچنان وزن واعتباری برخوردار باشد که جامعه سیاسی نتواند از مدار قدرت جاذبه اش بدور بماند. تجارب همکاری های وسیع گذشته مانند " اتحاد جمهوری خواهان" ، " جمهوری خواهان لائیک دمکرات"، "جنبش همبستگی ملی" و یا همکاری حول شعار "رفراندوم" با تمام نقاط مثبتی که آنها داشته اند، نشان داد که هیچ یک ازآنها نتوانستند به این نیاز ملی و تاریخی، یعنی ایجاد ائتلافی که تبدیل به نیروی آلترناتیو شده وقدرت بسیج توده ای داشته باشد، پاسخ درخور بدهند.
تلاش مجدد برای ایجاد اتحاد بین منفردین، آنچنان که درتشکل های نام برده دربالا وجود داشت، پاسخگوی این نیاز نیست. احزاب وسازمانها، همانند منفردین سیاسی، هریک نشاندهنده بخشی از واقعیت جامعه سیاسی ما می باشند. دور زدن هریک ازاین دومجموعه ازنیرو، نه تنها اعتماد آفرین نبوده، بلکه برتفرقه و جدائی ها می افزاید. برای ایجاد نهادی با نقشی ملی، حضور تمامی نیروهای دمکرات از؛ احزاب وسازمانها، حضور نمایندگان اقوام، حضور شخصیت های شناخته شده سیاسی، نمایندگان نیروهای سیاسی اسلامی ای که باور به جدائی دین ازحکومت داشته وطرفداران مشروطه سلطنتی معتقد به نظان پارلمانی، لازم است. حذف هرکدام، حذف یکی از پایه های اصلی چنین نهادی می باشد.
۲ ــ چنین نیروی وسیع و گسترده ای، نمی تواند بر روی همه مسائل پیش روی جامعه به توافق برسد. اختلاف نظر،بین نیروهای دمکرات سیاسی امر طبیعی است. اما هنر ومهارت جامعه سیاسی این است که چگونه با داشتن اختلاف نظر، برسراشتراکات همکاری کند. ازاین روتلاش برای توافق برروی تمامی مسائل پیش روی جامعه،   کارساز نبوده واختلاف برانگیز است. تلاشهای گذشته هم درراستای توافق بر روی همه موضوعات پیش رو با شکست مواجه شده است. ما باید برروی موضوعاتی که اشتراک نظر داریم به توافق رسیده وبا یکدیگر همکاری کنیم. از نظرما درحال حاضراین نقاط مشترک می تواند همانهائی باشد که دربالا ذکر کردیم.
اما جواب ما این سوال که با اختلافات چه کنیم، سوالی که به همان اندازه پیدا کردن اشتراکات و توافق براساس آنها دارای اهمیت می باشد، بنظر ما این است. الف ــ حق هرنیرومی دانیم که دربیانیه مشترک و علاوه بر توافقات، نظرخودرا درارتباط با مفاد مورد " اختلاف " بیان کند. دراین حالت هیج نیروئی احساس نمی کند که ازخواست و برنامه اش عدول کرده و یا زیرچترنیروی دیگری قرار گرفته است. ب ــ توافق کنیم که تصمیم گیری نهائی بر روی مفادی که بر روی آنها توافق حاصل نشده است، توسط نمایندگان منتخب مردم بابرگذاری انتخاباتی آزاد ودمکراتیک، درمجلسی ملی اتخاذ شود. درچنین حالتی، حتی بر روی مواردی که اختلاف هم داریم، توافق حاصل شده است. توافقی دمکراتیک و با شرکت همه .

ماشالله سلیمی ــ منوچهر مقصودنیا


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست