و باز تابلوی «ورود ممنوع»
چند چرنوبیل و فوکوشیمای دیگر لازم است تا چشم بگشاییم؟
سهراب مبشری
•
پس از فوکوشیما، وقت آن فرا رسیده است که اپوزیسیون بدین موضوع توجه کند، همان گونه که باید به بحث درباره بحران اقتصادی در ایران در نتیجه حذف یارانه ها، معضل بیکاری، ستم ملی و تبعیض جنسیتی بپردازد. این، وظیفه اپوزیسیون است، اگر بخواهد شایسته این نام باشد. مردم باید بدانند نیروهای سیاسی اپوزیسیون، درباره مهمترین معضلات کشور چگونه می اندیشند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۵ فروردين ۱٣۹۰ -
۲۵ مارس ۲۰۱۱
در آخرین روزهای اسفند ۱٣٨۹، شماری از فعالان سیاسی، پژوهشگران، نویسندگان، روشنفکران، فیلمسازان و روزنامه نگاران ایرانی طی بیانیه ای خواهان مخالفت فعال با سیاست های اتمی جمهوری اسلامی ایران شدند. مهمترین تزهای این بیانیه از این قرار بود:
- پس از فوکوشیما باید در پروژه های اتمی بازنگری کرد.
- سیاست های اتمی جمهوری اسلامی مغایر منافع مردم ایران است.
- تصمیم گیری درباره پروژه های اتمی ایران باید در فضای آزاد گفتگو و انتقاد صورت گیرد.
این بیانیه، در مقاله ای که با عنوان «فراخوان انحرافی» نوشته آقای احمد تقوایی در «اخبار روز» منتشر شد، مورد نقد قرار گرفت. آقای تقوایی، سازمان دادن مخالفت فعال با سیاست های اتمی جمهوری اسلامی را «در شرایط کنونی، درخواستی نادرست و انحرافی» می نامد و می افزاید: «این درخواست همسویی نااگاهانه با سیاست های دولت نتنیاهو در اسرائیل و سیاست مداران جنگ طلب امریکا همچون بولتون است. چنین نظریه ای هر اینه به استراتژی کنونی نیروهای سیاسی در داخل و خارج از کشور تحول یابد، موضوع انرژی هسته ای ایران را از نو به محور گفتمان های سیاسی در ایران و خاورمیانه مبدل خواهد ساخت.» نویسنده، امضا کنندگان فراخوان را متهم کرده است که «آزادی و حقوق بشر را از کانون گفتمان بین المللی درباره ی ایران، با موضوع انرژی هسته ای جایگزین» می کنند.
حکومت جمهوری اسلامی ایران، به بهانه دفاع از منافع و امنیت ملی کشور جلوی بحث درباره پروژه های اتمی تابلوی «ورود ممنوع» نصب کرده است و آقای تقوایی همین کار را تحت عنوان دفاع از «محوری بودن آزادی و حقوق بشر» می کند. آقای تقوایی همچنین به حربه ای متوسل شده است که ده ها سال است در پهنه سیاسی کشور ما به کار می رود: متهم کردن مخالفان به «همسویی» با سیاستهای دولت اسرائیل و «جنگ طلبان آمریکا». اگر من می خواستم مقابله به مثل کنم، لابد باید می نوشتم آقای تقوایی در خدمت جمهوری اسلامی قرار گرفته است.
اما جامعه ایرانی از چنین سفسطه بافی های ارزان خسته شده است. حق آقای تقوایی است که اگر این واقعا اعتقاد او است، از پروژه های اتمی ایران دفاع کند و بهتر است این کار را بدون توسل به استدلال «همسویی» انجام دهد.
و اما درباره تز اصلی آقای تقوایی، یعنی این ادعا که بیانیه ما، موضوع حقوق بشر را تحت الشعاع بحران پیرامون مشی هسته ای جمهوری اسلامی قرار خواهد داد:
معلوم نیست درک آقای تقوایی از حقوق بشر چیست. آیا او حق زندگی و تندرستی مردم بوشهر، قم، اراک، نطنز و بسیاری دیگر از مناطق ایران را که هنوز نمی دانیم و احتمالا در مجاورت تأسیسات مخفی اتمی قرار دارند، بی ربط به حقوق بشر می داند؟ آیا وی معتقد است کسی تا هنگام برقراری دمکراسی در ایران، حق سخن گفتن درباره خطرات پروژه اتمی ایران را ندارد؟ آیا آقای تقوایی مخالف روشنگری درباره تکنولوژی هسته ای و از نظر ما خطرات آن است؟ آیا از همه کسانی که در ایران خواستهایی مطابق هنجارهای جهانی حقوق بشر دارند می طلبد که فعلا ساکت باشند؟
لابد آقای تقوایی خواهد گفت موضوع اتمی با همه معضلات دیگر تفاوت دارد، چرا که جنگ طلبان، بی صبرانه منتظر فرصت برای تبدیل ایران به عراق یا افغانستان بعدی اند. و بیانیه ما بر قطر پرونده ای که برای توجیه جنگ تدارک دیده اند خواهد افزود. بد نیست آقای تقوایی اخبار این روزها را دنبال کند تا دریابد اگر قرار بر آغاز جنگی باشد، دفاع از مردمی که علیه دیکتاتوری برخاسته اند نیز می تواند مستمسک صدور مجوز حمله از سوی شورای امنیت سازمان ملل قرار گیرد. طبق منطق آقای تقوایی، باید از مردم لیبی می خواستیم علیه قذافی قیام نکنند تا مستمسک به جنگ طلبان ندهند.
این درست است که سیاستمدارانی در آمریکا، که شماری از آنها قطعا مواجب بگیر تولیدکنندگان اسلحه اند، هر چند سال یک بار سیاست کشورشان را به سوی جنگی جدید سوق داده اند. و این هم درست است که بسیاری از آنها روی بحران اتمی ایران به عنوان بهانه جنگ در آینده حساب باز کرده اند. اما مشابه همین حسابها در موارد دیگر نیز وجود دارد. کیست که نداند در برخی محافل همین جنگ طلبان، سناریوی دیگری نیز وجود دارد که روشن کردن آتش جنگ با ناآرامی های قومی را پیش بینی می کند. آیا آقای تقوایی از چنین سناریویی، این نتیجه را می گیرد که مردم آذربایجان، کردستان و بلوچستان باید در مقابل ستم ملی دم فرو بندند؟
آقای تقوایی پرسیده است: «اگر هدف نویسندگان فراخوان استفاده از سانحه اتمی ژاپن برای نشان دادن خطرات استفاده از راکتورهای اتمی بود، چرا بخش بزرگی از بیانیه توجه خود را به موضوع سلاح های اتمی و مباحث مربوط به آن اختصاص داده اند؟»
«استفاده از سانحه اتمی ژاپن» کار ما نیست. این سانحه، دل هر انسان با وجدانی را به درد می آورد. کدام پدر یا مادری است که با دیدن تصاویر جانخراش کودکان بیمار و صدمه دیده از فاجعه چرنوبیل به یاد فرزندان خود نیافتد؟ سانحه اتمی ژاپن، که هنوز امیدوارم ابعاد اثرات آن بسیار کمتر از چرنوبیل باشد، نه تنها ما را، که جهانی را تکان داده است. در مورد چرنوبیل، غربی ها می گفتند فاجعه ای بود که به تکنولوژی عقب افتاده شوروی و ناکارآیی سیستم مدیریت در آن کشور باز می گشت. اما در مورد فوکوشیما دیگر حرفی ندارند که بزنند. در ژاپن، که مقاومترین نیروگاه های اتمی در برابر زلزله را دارد، یک موج آب به ارتفاع ۱۰ تا ۲۰ متر همه حسابها را به هم ریخت. در سراسر جهان بر شمار کسانی که تکنولوژی نیروگاه های هسته ای را غیرقابل کنترل می دانند بسیار افزوده شده است. اگر ما هم نمی نوشتیم، مطمئن باشید در ایران کسانی دیگر این بحث را آغاز می کردند. من اطمینان دارم این بحث در ایران آغاز شده است اما مجال بازتاب یافتن در عرصه عمومی را ندارد. اگر در ژاپن یک موج آب، باور به تکنولوژی نیروگاه اتمی را در هم کوبید، در ایران هم یک برنامه مخرب به نام ستاکس نت تأسیسات هسته ای را مختل کرد. دیروز ستاکس نت، امروز سونامی، فردا هم عامل دیگری خواهد بود که طراحان نیروگاه ها بدان فکر نکرده باشند. از سلسله حوادث ٣۰ – ۴۰ سال اخیر، از هریسبرگ آمریکا تا فورسمارک سوئد، از چرنوبیل شوروی تا فوکوشیمای ژاپن، این درس را باید آموخت.
اتفاقا باید درباره ایمنی تأسیسات هسته ای ایران سخن گفت تا بحث درباره پروژه اتمی ایران بدین محدود نشود که آیا جمهوری اسلامی سرگرم ساختن بمب اتمی است یا نه. مسلم است مسئله قدرت هایی مانند آمریکا که در قلمرو خودشان، بمبهای ساعتی مانند نیروگاه هریسبرگ ساخته و جان مردم را به خطر انداخته اند، ایمنی نیروگاه های هسته ای نیست. این، مسئله ماست. مایی که خواهران، برادران، مادران، پدران و فرزندانمان در سایه تأسیساتی مانند نیروگاه بوشهر زندگی می کنند. اگر ما درباره سرنوشت آنان نگوییم و ننویسیم، که بگوید؟
من شخصا معتقدم جمهوری اسلامی بیش از آنکه پروژه اتمی خود را از دید قدرت های خارجی پنهان کند، آن را از انظار مردم ایران مخفی می کند. هر گاه جزییات این پروژه در معرض داوری عموم قرار بگیرد، معلوم خواهد شد که ابعاد خطرات تهدید کننده جان و تندرستی میلیونها ایرانی چقدر است.
بهتر است آقای تقوایی دوباره فراخوان ما را مرور کند تا دیگر به ادعای نادرستی مانند این متوسل نشود: «نویسندگان فراخوان ... (در) بخش بزرگی از بیانیه توجه خود را به موضوع سلاح های اتمی و مباحث مربوط به آن اختصاص داده اند.» کجای بیانیه به سلاح های اتمی اختصاص یافته است؟ ما تنها از آژانس بین المللی انرژی اتمی نقل قول کرده ایم، آژانسی که خود و رئیس پیشین آن البرادعی به حق یا ناحق جایزه صلح نوبل گرفته اند، با این استدلال که از جمله در ارتباط با بحران اتمی ایران برای تنش زدایی کوشیده اند. خواست همکاری با آژانس و شفاف سازی پروژه اتمی ایران، مطالبه ای است که حتی محتاط ترین منتقدان حکومت ایران نیز با آن همراهند. آیا خاتمی رئیس جمهور پیشین که بارها خواهان همکاری با آژانس و بازگشت به سیاست اتمی دوران ریاست جمهوری خود شده است نیز در خدمت نتانیاهو و بولتون است؟
شاید آقای تقوایی بگوید سخنان خاتمی دیروز بود و امروز قضیه متفاوت است. آقای تقوایی می نویسد حال که موضوع حقوق بشر در ارتباط با ایران، بحران اتمی را تحت الشعاع قرار داده است، نباید کاری کرد که دوباره بحران اتمی عمده شود. در پاسخ، یادآوری می کنم که مخاطب اصلی فراخوان ما، افکار عمومی و اپوزیسیون ایران است. این اپوزیسیون، بسیار کمتر از بحران روابط خارجی جمهوری اسلامی ناشی از بحران اتمی، به موضوع اصلی که از نظر من، خطر نیروگاه های هسته ای است پرداخته است. پس از فوکوشیما، وقت آن فرا رسیده است که اپوزیسیون بدین موضوع توجه کند، همان گونه که باید به بحث درباره بحران اقتصادی در ایران در نتیجه حذف یارانه ها، معضل بیکاری، ستم ملی و تبعیض جنسیتی بپردازد. این، وظیفه اپوزیسیون است، اگر بخواهد شایسته این نام باشد. مردم باید بدانند نیروهای سیاسی اپوزیسیون، درباره مهمترین معضلات کشور چگونه می اندیشند. رسالت اپوزیسیون، نقد سیاستهای حکومت و ارائه سیاستهای جایگزین است. اینکه به مردم بگوید مخالف حکومت است، کافی نیست. نیروهای سیاسی اپوزیسیون باید روشن کنند اگر به جای حکومت فعلی مسئولیت اداره کشور را داشتند، در عرصه های مختلف چه می کردند.
هدف اصلی فراخوان، همین است که چنین بحثی درباره یکی از حیاتی ترین معضلات در ایران، آغاز شود.
|