سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آنچه را که خود نیاموخته اید، نمی توانید به دیگران درس دهید
وقتی مردودی ها و تجدیدی ها می خواهند به شاگرد اولی ها درس بدهند


دکتر کاوه احمدی علی آبادی


• برنامه ریزی برای دایر نمودن کلاس های قرآنی کرده اند، چه در مساجد، چه کلاس های آموزشی و چه روحانیونی را آکبند به آموزش و پرورش فرستاده اند تا به عنوان طلبه و افسران جنگ نرم به دانش آموزان درس دین و اخلاق بدهند و همه را نیز با تبلیغات به خواندن قرآن سفارش می کنند! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱٣ فروردين ۱٣۹۰ -  ۲ آوريل ۲۰۱۱


برنامه ریزی برای دایر نمودن کلاس های قرآنی کرده اند، چه در مساجد، چه کلاس های آموزشی و چه روحانیونی را آکبند به آموزش و پرورش فرستاده اند تا به عنوان طلبه و افسران جنگ نرم به دانش آموزان درس دین و اخلاق بدهند و همه را نیز با تبلیغات به خواندن قرآن سفارش می کنند! کسی گفت که به دیگران بگویید، قرآن بخوانند، یا به شما توصیه شد که سرتان را از وسط توضیح المسائل بیرون بکشید و بس است، هر چه ضرب، ضربا، ضربوا حفظ کردید، و شما روحانیون، مذهبیان و مسجد و منبر روها، به جایش قرآن در دست گیرید، تازه آن سفارش مربوط به زمان پیش از مردودی های اخیرتان بود. در مقالاتم شرح دادم که قرآن چنان که خودش می فرماید، همچون نور برای یافتن راه است، آن هم برای کسانی که راه را نمی توانند به کمک فطرت الهی شان (وجدان) بیابند، پس به ایشان کمک می شود و نوری (کتاب خدا) داده می شود تا راه را بیابند. به بیانی ساده تر، کتاب خدا و کلام وحی که به وسیله پیامبران داده می شود، یک "کمک درسی" برای کسانی است که در آزمون زندگی با کمک وجدان و اخلاقیات هنوز نتوانسته اند، نمره قبولی کسب کنند؛ "می خواهند اما نمی توانند" راه را بیابند؛ کسانی که تجدید شده اند، باید با خواندن کمک درسی و نه به صرف خواندن کمک درسی، بلکه به کمک آن و راهنمایی های آن در بقیه آزمون های زندگی امتحان پس دهند. پس کسانی که پیش از خواندن وحی پیامبران و کلام خدا، از طریق وجدان قبول شده یا حتی نمرات عالی کسب کرده اند، نیازی به خواندن قرآن ندارند و اگر قرار بر آموزش هم باشد، این آنان هستند که باید به کسانی که تجدید آورده اند، درس بدهند که چگونه بدون نیاز به کمک درسی هم می توانستند قبول شود و دیگر در بقیه زندگی مدام تجدید نیاورند تا نیاز به قبولی از طریق کمک درسی را داشته باشند و باید چگونه زندگی کنند (به همین سبب است که در عصر کنونی دیگر پیامبر جدیدی نیامده است). به همین سبب است که خداوند در قرآن در مورد وحی و فرستادن پیامبران می فرماید که بر شما "منت نهاده است". معنای آن سرزنش بر بندگان نیست و موجودی که بخواهد برای سرزنش و تقبیح دیگران منت بگذارد، شایسته ایمان آوردن نیست، چه پرستش و اطاعت، و به همین سبب است که قرآن حتی به مومنانی نیز که برای سایرین کاری می کردند و –برخلاف شما- حتی مزدی نیز از ایشان نمی گرفتند، بلکه تنها منت لفظی می گذاشتند، می فرماید که بر آنان منت لفظی هم نگذارید –چه رسد که انتظار جبران عملی داشته باشید- و شما مومنان باید کسانی باشید که بابت کارهایی خیری که حتی برای خلق خدا انجام می دهید، از آنان چیزی نخواهید و طرف معامله شما خداوند است. معنی معامله مومنان با خداوند نیز که در قرآن آمده و آن را چون سایر مطالب از ریشه نفهمیده اید- و چیزی را که خود نفهمیده اید، تازه اصرار هم دارید، آن را به دیگران هم درس دهید!- نه همچون تأویل و مهمتر از آن، رفتار کنونی شما به عنوان "دکانداری دینی" و "جنایت" برای رفتن به بهشت، بلکه به معنای آن است که حتی اگر در لفظ نمی گویید، در قلب خود هم احساس نکنید آنان مدیون شما شدند و قلباً نیز به همین رضایت گیرید و آرام باشید که شما این کار را برای آنان انجام نداده اید. گرفتید یا نه؟
مشکل اگر با قرآن خواندن حل بود که از طریق خواندن هزاره باره آن و ختم قرآن در ماه رمضان بسیاری از شما هدایت شده بودید، تازه چیزی که شما را هدایت نکرده می خواهید به دیگران سفارش کنید. اتفاقاً این مختص دین اسلام نیست و در ادیان مختلف دیده می شود و عیسی مسیح نیز که می دید عده ای روحانی مدام در حال آموزش شریعت و کتاب مقدس به دیگران و امر به معروف و نهی از منکر دیگران هستند، به جای این که خود به آن عمل کنند، خطاب به ایشان گفت: چه فایده که انسان تمام دنیا را نجات دهد، اما خود غرق شود. تا به کسانی که همچون شما منتظر آمدن منجی و مسیح موعود بودند و سفارشات او را با این پرسش می آمیختند که آیا شما همان مسیح موعودید، می خواست بگوید: کسی با فرض این که با توصیه ای به دیگران مانع از غرق شدن شان و موجب نجات دیگران شود، اما خود چون بدان عمل نمی کند غرق شود، حتی اگر آن نجات دهنده ای باشد که تمام جهان را هم نجات دهد، وقتی خودش غرق شود، برای او سودی ندارد. به همین سبب است که قرآن هم در آیه ۷ سوره آل عمران به آیات محکم و آیات متشابه اشاره می کند تا به شما قرآن خوان ها بفهماند که نه تنها به صرف خواندن قرآن هدایت نمی شوید، بلکه حتی با عمل به نص صریح برخی از دستورات آن نیز ممکن است، متشابهات را با محکمات اشتباه بگیرید و به جای هدایت، گمراه شوید یا به شما برساند، آزمون الهی، آن هویتی را ندارد که از طریق خواندن یک کتاب، تقلب کنید و پاسخ درست دهید، چون اساس آن آزمون، همچون همین آزمون های مدرسه و دانشگاه تان – و به جای این که به فکر این تغییرات بنیادی بیافتید، سخن از اسلامی کردن علوم با معیارهای روضه خوانی و اعراب جاهلیت ۱۴۰۰ سال پیش می کنید!- معیارش میزان محفوظات نیست، بلکه توان تعمیم حقایق آن در تجارب زیسته زندگی است.
همین طالبان و اسلام تروریستی را که مدام آنان را سرکوفت هم می زنید، اما خود ندانسته بسیاری از همان خشونت ها را با قساوت شیادانه تری انجام می دهید، به جای مدارس به سبک امروزین، کلاس های ملا خانه داشته و دارند که درس اصلی در آن قرآن است –تازه مثل شما همش سرشان داخل توضیح المسائل نیست- و طالبان که همچون قارچ رشد کردند، نتیجه آموزش در همین ملاخانه های سنتی با محوریت قرآن است و اگر آموزش به سبک امروزی از غرب –هر چیز خوب را حتی اگر از دشمنت باشد، باید یاد گرفت، از جمله علم و هر چیز بد را همچون سلاح حتی اگر ساخته خودتان باشد هم باید، کنار گذاشت- در مدارس و دانشگاه های ایران وارد نشده بود، الان در حالی که بچه هایتان به ملاخانه رفته و قرآن می خواندند و برای آموزش و تربیت، فلک می شدند – آن موقع شاید می فهمیدید که این ضرب و ضربا... که این همه به عنوان درس فقهی و شرعی رویش تأکید دارید، از کجا آمده است- شما هم پای برهنه، همین سلاح های غربی تان را به دوش داشتید و همچون طالبان و القاعده از این غار به آن غار در حال فرار بودید و هر دو دنیا را هم باخته بودید. بلی، همین مدارس و دانشگاه به سبک غربی که وقتی وارد شد، همین امثال شما متشرعین گفتند که می خواهند ترویج دین بهایی در مملکت بکنند و فتوای حرام بودن درس خواندن در آنجا برای بچه مسلمانان را دادند و بسیار درگیری و کشتار بابت آن راه انداختید. این رویه تان در همه امور بود، به جز ورود سلاح؛ درست همچون امروز که سلاح غربی و ماشین ضد گلوله غربی و هواپیمای غربی را با کمال میل وارد و استفاده می کنید و هیچ اشکالی نیز در آن نمی بینید که هیچ، با افتخار سلاح های پیشرفته غربی را که یا از بازار قاچاق خریده اید و یا حداکثر مونتاژ کرده اید، با افتخار تحت عنوان پیشرفت در رسانه ها بوق و کرنا می کنید، اما از صلح حرف می زنید، ولی علم و دانش را که حتی به سفارش اسلام، اسلامی و غیراسلامی نداریم و ولو اگر در نزد کافران نیز باشد باید از آنان آموخت، رد می کنید و با این سواد دوقرانی تان می خواهید، دینی را که نمی شناسید، به حوزه علم و علوم انسانی هم تعمیم دهید!؟
ولی مشکل شما فقط این نیست، کافی است در همان کتب شرعی و سنتی و تاریخی نوشته خودتان بنگرید – که برخلاف ادعاهایتان حتی همان ها را هم نخوانده اید- تا ببینید که با هر چیز جدیدی که به این مملک آمد، مخالفت کردید و حتی حرام شرعی برچسب زدید: از گوجه فرنگی و قند – که فتوای حلال شدن نیز بسیار مضحک است و آن به شرط زدن نوک آن به چای بوده! یعنی همین رفتار را که سنت چای خوردن (به خصوص در مجالس سنتی) نیز شده و انجام می دهید و نمی دانید از کجاست- و سویس و کالباس و نوشابه و مرغ و گوشت یخ زده وارداتی گرفته، تا حق آموزش و تحصیل دختران و حق رأی زنان و حتی تلویزیون، سینما، ویدئو، دانشگاه و جمهوریت – که با برخی از آن ها نیز هنوز مشکل دارید، ولی رسمی اعلام نمی کنید و به خیالات خودتان تقیه می کنید و غیرمستقیم می خواهید به آن ضربه بزنید- را غیرشرعی دانستید (همین مراجع تقلیدتان بنا بر "فتوای به روز")، یکی را گفتید که یهودیان وارد کردند اند، نجس است، دیگری را گفتید، ذبح اسلامی نمی شود، حرام است، و از همه وحشتناک تر که در مورد برخی از آن ها همچون امروز از ناآگاهی برخی از مردم سوءاستفاده می کردید و بالای منبر می رفتید و می گفتید، "ببینید من نمی توانم برای شما شرح دهم این ها چه می خواهند بکنند، فقط باید بگویم، کاری که اینان می خواهند بکنند، درست مثل این است که دوباره امام حسین را می خواهند در صحرای کربلا به شهادت برسانند"!؟ (چه ربطی به امام حسین دارد) و بدتر از همه تا همین اواخر حتی برابری انسان ها در قرآن و همه ادیان الهی را که جزو روح همه ادیان است، آن هم بنا بر شریعت و فتواهای من در آوردی خودتان، قبول نداشتید و می گفتید که اگر مسلمانی، کافری را بکشد، حد قصاص بر او جایز نیست و بسیاری از همین شخصیت های متحجر و ضد انسانیت و روح دین و وجدان را اینک به عنوان قهرمان و آزادی خواه در کتاب های تاریخ تان معرفی می کنید!؟ بهانه تان همین امروز نیز برای احکام تان همین است که برای مردم ضرر دارد و خود مردم نمی خواهند –اگر مردمی نمی خواهند، برای خود می توانند نخواهند، نه این که با وجود حتی بودن در اکثریت، حق داشته باشند تا به جای دیگران هم بخواهند!- اما هرگز تریاک و موادمخدر را مضر و حرام اعلام نکردید که هیچ به وفور استفاده می کردید و حتماً مفید هم هست و احتمالاً فایده اش برای نظام اسلامی آن است بعد از کشیدن، توپ می شوید و سپس می توانید بالای منبر بروید و سرحال، استکبار جهانی را محکوم کنید و از مظلومان عالم دفاع نمایید (!) و بشارت دهید که وارثان زمین همین شمایید (خوب شاید هم حق داشته باشید، و ما تجربه نکریده ایم تا بدانیم که وقتی یک انسان "متعهد و مسئول" توپ شد ممکن است حرف های بالاتر از این هم بزند و حتی ناوهواپیمابر را هم شکل لگنچه ببیند و یک مملکت را به جنگ بکشاند و به کشتن دهد!). البته حالا چرا! چون انگار در امور موادمخدر در منطقه و فرامنطقه متخصص شده اید، رقبایتان را – که بسیاری به خاطر فقر و بیکاری ناچار بدان رو آورده اند و هرگز مثل شما تجربه توپ شدن نداشته اند- می گیرد و فله ای اعدام می کنید، آن هم تحت عنوان این که مفسد فی الارض و قاچاقچی هستند و ما سر اصولمان معامله نمی کنیم! پس خوب شد، فهمیدم که معنی مصلحت نظام و مردم و اصول هم چیست!؟ حالا هم که عوام فریبی های جدیدتان گل کرده و جدیداً نشانه جدیدی را برای آخرزمان و ظهور آقا کشف کرده اید و این که گروهی با نشان سبز در مقابل یاران آقا می ایستند! حتی یک نگاهی هم به خود نمی اندازید که اگر جنبش سبزی ها چند نشان سبز را در دو سال اخیر برگزیده اند، سپاه پاسداران انقلاب، سپاه قدس و بسیج تان سه دهه لباس رسمی شان سبز (فراتر از نشان سبز) بوده و هست (یک دلیل دیگر برای این که هرگز به خود نمی نگرید و نشانه ها و سفارشات شرعی و اسلام را تنها برای دیگران و در مورد دیگری می بینید و به دیگران توصیه می کنید) و نشان سبز قرن ها با تاریخ تشیع پیوند خورده است و یکی از رنگ های پرچم تان هم سبز است و با آن ها چه می خواهید بکنید!؟ گذشته را که نمی توان تغییر داد. بماند که شاخه موساد در ایران زیتون است. البته اخیراً برخی از این ها که بیشتر سرشان به جای قرآن وسط همین روایات و خرافات و مزخرفات است، فهمیده که اوضاع ناجور است، رنگ پیراهن بسیج را به قهوه ای تغییر داده است و نمی داند که اگر ملاک رنگ باشد، رنگ پیراهن نازی های جنایتکار هم پیش از رسیدن به قدرت، که یکی از شگردهایشان جذب جوانان معصوم و احساساتی تحت تبلیغات ایدئولوژیک و شعاری بوده، قهوه ای بود. بنده به قول خودت ولایتمدار، شما حقیقت را رها کرده ای با چند رنگ می خواهی راه حق جلوه کنی و آن هم با تقلب (تعویض رنگ پیراهن به قهوه ای)!؟
باری، طالبان با تمام تحجر و جهالت شان، هرگز اعلام نکردند که طرفداران راه حق و باطل برحسب رنگ معین می شوند و اگر مدارس و دانشگاه را به سبب از غرب آمدن، حرام می دانند، لااقل گوجه فرنگی و قند را دیگر فتوای حرام ندادند و با این که استبداد دینی را همان خلافت اسلامی می دانند، اما عقیده ندارند که حاکم اسلامی می تواند حرام و حلال تعیین کند و چه رسد به این که اصول دین و حتی یکی از فرایض دینی را برحسب مصلحت یا بصیرت و هر فتوای دیگری تعطیل کند!! شرک که شاخ و دم ندارد، اگر واقعاً مسلمان و موحد هستید!؟ حال خوب است، شما شیعه هستید و آنان سنی و در تاریخ شما اکثریت امامانتان حکومت نکردند، اما امامت شان از این بابت تعطیل نشد و رعایت شریعت و احکام اسلامی را توسط یک حکومت، به معنای حکومت اسلامی و الزام اطاعت از آن تعبیر نکردند! و اگر ملاک متدین و مسلمانی با ملاک رعایت چیزی باشد که اینک شریعت و احکام اسلامی می پندارید، از شما ثابت قدم تر و مقیدتر هستند و بهتر از شما گردن می زنند و سنگسار می کنند و دست و پا قطع و می کنند و بیش از شما به همه آن ها افتخار می کنند، اما تاکنون نشنیده ام که به نوجوانان و پیرمردها تجاوز کنند و با آن که همچون شما آدم می کشند و می دزدند، اما همین قدر شجاعت دارند که مسئولیت این کارهایشان را خودشان بپذیرند و آن را به گردن دیگران نمی اندازند و آنقدر مردانگی دارند که لااقل شهدای دیگران را ندزدند و اگر به ایشان بگویید جایی هست که سازمانی تشکیل داده اند و تصور می کنند که شهید شدن یا نشدن انسان ها را آن سازمان تشخیص داده و اعلام می کند، حسابی به شما می خندند. می بینید که اگر صادقانه به اعمالتان بنگرید تنها ظواهرتان از طالبان و متحجران، متمدن تر است و گرنه از آنان در همه زمینه ها افراطی ترید، حتی معرفت دینی و متأسفانه شیادتر!؟
نگارنده سال ها با اعراب یمنی، فلسطینی، لبنانی، مصری و الجزایری و... زندگی کرده و برخی از نزدیکترین و صمیمی ترین دوستانش از جمله آنان بودند و از این روی تا حد زیادی آنان را می شناسد. حتی تندروها و شریعتمداران شان، انسان های ساده ای هستند که به خاطر تعلیمات غلط همین کلاس هایی که شریعت و احکام و محاربه (حرب به جای جهاد) را به جای روح و حقیقت دین اسلام به ایشان معرفی می کنند، نبود به سوی تعصب و تروریست کشیده نمی شدند و اگر برخی از آنان چنین اند، بسیاری دیگر انسان های صاف و صادق و نسبتاً سالمی هستند و آنچه را به عنوان دین یا شریعت بدان اعتقاد دارند، واقعاً بدان عمل می کنند و برای تأیید کارهای مثبت شان دنبال تأیید دیگران و "تظاهر دینی" که متأسفانه بعد از انقلاب بسیار در ایران شایع شده، نیستند. کافی است با نوجوانان شان، حرف بزنید تا دریابید آیه بارانتان می کنند و مثل شما همین طوری یک چیز من در آوردی از خودشان را به عنوان اسلام و حلال و حرام بیرون نمی دهند و از اینجا بگیرند و به آنجا توشکه بزنند و بعد هم به زور بخواهند آن را به دیگران بقبولانند. مشکل شما از قرآن خواندن و نخواندن نیست، بسیار عمیق تر و ریشه ای تر از آن هاست و متأسفانه یکی از دستاوردهای انقلابتان این بوده که ریاکاری آنقدر نه تنها رفتارتان که حتی در شخصیت تان ریشه ای رسوخ کرده –به خصوص مذهبیان و حکومتی هایتان- که حتی با خداوند هم ریا می کنید -چه رسد خلق خدا- و انگار به او هم می خواهید رشوه دهید!! ولی خود نمی فهمید و وقتی از حقیقت حرف می زنید، تنها می خواهید دروغی را جایگزین دروغی دیگر کنید! مدام هم به هم هشدار می دهید که مبدا مثل مشروطه شود، ولی حتی اگر همین کتب تاریخی دستکاری شده و تحریف شده شما را هم نگاه کنیم، هرگز نمی بینیم که آنان این چنین با دین و ایمان و خدا و پیغمبر بازی کنند و همه را از آن منزجر سازند و مردم پیش خود می گویند، باز خدا پدر دوران قاجار را بیامرزد که روحانیون آن دوران، مردمی بودند و هرگز تمامی شیادی های سیاسی را برای حکومت اسلامی بر مردم، وارد دین و شریعت نکردند و آن قدر دینداری و انسانیت از خود نشان دادند که هر کجا که احساس کردند، دارند از مسیر درست منحرف می شوند یا دیگر توان دانش و اداره حکومت جامعه را ندارند، به تداوم و صبر در راه غلط شان ادامه نداده و کنار کشیدند و گذاشتند و گذشتند و وارستگی یعنی این؛ نه این که نان و پنیر بخوری و در فقر زندگی کنی، اما شیفته مقام و قدرت در حکومت اسلامی باشی.
بگذارید به اصطلاح، آب پاکی را بگذارم کف دستتان. نگارنده (من) که در زمینه فلسفه و ادیان، خود را نه تنها متخصص و صاحب نظر که دارای نظریات جدید متعدد می داند -و آن هم نه یک دین و چند فلسفه- و حتی مدعی است که کتب معنوی عهد مدرن و پست مدرن را نگاشته که از طریق همین جستجوی اینترنتی می توانید آن ها را بیابید (این ها را گفتم تا فکر نکنید، آدم فروتنی هستم و دارم شکسته نفسی می کنم، چون ادعای شکسته نفسی در همه زمینه ها، خود ادعای بزرگی است و عمدتاً دروغی بزرگ)، ولی در آزمون حق طلبی دو سال اخیر تنها به نگارش مقاله اکتفاء کرده و به میزان همین جوانان و مبارزان سبزی که زندان انداختید و شکنجه کردید و کشتید و حتی خانواده هایش را آزار دادید، "وجودش" را نداشته تا به خیابان بریزد و خود را در معرض زندان و تجاوز و شکنجه قرار دهد (اگر داشتم همین کار را می کردم؛ درضمن این ها را نمی گویم که بزنید زیر گریه، چون عصر از این دست بازی ها و عوام فریبی ها دیگر به سر رسیده) و از این رو همچون اکثر این جوانان، نتوانستم نمره قبولی بیاورم، به خصوص شاگرد اول هایی که بدون منفعت که جای خود، حتی بدون انتظار از ثواب اخروی، تنها برحسب رسالت انسانی و بیداری وجدان شان به خیابان ریختند و ستاره دار شدند و هزاران محرومیت دیگر را به جان خریدند، نتوانستم یک ضرب قبول شوم و تنها با تک ماده (به خاطر نگارش مقالات مستمر و گرنه تجدید بودم) و ناپلئونی قبول شدم، به همین سبب، در زمینه روح و حقیقت دین با آن که صاحب نظرم، اما هیچ حرفی برای یاد دادن به آن ها ندارم و برحسب آنچه به عنوان یک شاگرد از استادانش که با عمل به حق جویی و نفس کار خیر و بدون انتظار پاداش انجام داده اند، نکاتی را از ایشان یاد گرفته ام که به شما اکثریت تجدیدی ها (سکوت کرده ها) و مردودی های (کسانی که طرف حکومت را گرفتند) چه حکومتی و چه فقهی (به جز معدودی که مشخص اند) به عنوان کمک درسی توصیه می کنم که سر کلاس درس شان بنشینید و درس دینی و حق طلبی را از آنان فرا گیرید (و بیهوده در مراسم عزاداری حسین و یارانش بر سر و صورت تان نزنید، که نشان دادید، چیزی از نفس دفاع از حق و مظلوم نفهمیده اید) و قرآن خواندن و درس دادن پیش کشتان که اگر کمکی به شما می کرد تا حالا کرده بود، چه رسد به این که حرف های گنده گنده بزنید و بخواهید علم و دانشگاه را هم اسلامی کنید!؟ تو گویی به خداوند هم می خواهید درس شریعت دهید که چرا تنها اسلام را به عنوان دین تجویز کرده و سخنی از علم و هنر اسلامی نزده است!؟ پر ادعایی و کم ادعایی در چنین موقعیتی هایی مشخص می شود، نه این که جلوی دوربیون و میکروفون و سایرین اظهار کنید، ادعایی ندارید یا بدتر به خودتان دروغ بگویید که بی ادعایید و در آخرت برحسب عمل در چنین موقعیت هایی –درس شریعت و دین دادن به خدا؟!- بر نامه اعمالتان قضاوت می شود، نه ادعاهایتان و میزان ژست های فروتنانه شرعی و روحانی و بابت پیچیدن چند متر پارچه سفید یا سیاه به سر!؟
این پروژه صادر کردن طلبه های حوزه علمیه و به ویژه افسران جنگ نرم، اگر برای این که هزینه شده و روی شان هم نمی شود که از راه غلط برگردند تنها به یک طریق می توانند به راه درست تصحیح اش کنند و آن این است که ایشان (طلبه ها و افسران) به عنوان دانش آموز درس حق طلبی و حقجویی سر کلاس درس دانشجویان و حتی دانش آموزانی بنشینند که از زندان و شکنجه و محرومیت از درست و تجاوز و زندان و مرگ نترسیدند و همه را به جان خریدند، نه برای منفعت و حتی نه برای ثواب بهشت و وقتی موقع دفاع از حق و عدالت شد، بدون نیاز به روضه و گریه در مراسم عاشورا و داستان ها گفتن از حقیقت قیام حسین و هزار معرکه گیری دیگر، چون زمان دفاع از حق و عدالت و آزادگی رسید، بنا بر رسالت انسانی و بیداری وجدان شان قدم در صحنه گذاشتند و از زندان و شکنجه و محرومیت و حتی شهادت نیز نترسیدند. همین طلبه ها و مثلاً افسران وقتی خوب درس شان را از استادان شان (همان جوانان) یاد گرفتند، بعد هم بلند شوند و بروند به علما و مراجع تقلید (به جز معدودی که مشخص اند) همین درس ها را انعکاس دهند تا بسیاری از تجدید ها و مردودی های آنان (تجدیدی ها، مردودی ها را امر به معروف و به خصوص نهی از منکر کنند، چون آنان خیلی وضع شان خراب است و تا از راه ناحق خود و مطامع دنیوی و اخروی که ایشان را فریفته به راه راست هدایت شوند، طول می کشد و به تدریج شدنی تر است) هم شاید چیزی از دینداری و انسانیت و دفاع از حق و عدالت آموختند.

دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست