روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱٨ فروردين ۱٣۹۰ -
۷ آوريل ۲۰۱۱
«مخمصه در لیبی»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم مهدی محمدی است که در ان میخوانید؛اکنون بیش از ٣ هفته از زمانی که آمریکایی ها حمله به لیبی را آغاز کردند می گذرد. با وجود اینکه برخی تحلیلگران انتظار داشتند موضوع با یک «پیروزی قاطع و سریع» خاتمه پیدا کند (همانطور که دولت بوش در استراتژی نظامی ۲۰۲۵ ایالات متحده نوشته بود)می بینیم که نه تنها مسئله حل نشده بلکه آخرین اطلاعات از تظاهر به نوعی بن بست نظامی غیر قابل عبور در لیبی حکایت می کند که آمریکا و ناتو قادر به حل آن نیستند.
قبل از اینکه درباره مشخصات این بن بست چیزی بگوییم اشاره به این موضوع ضروری است که حمله آمریکا به لیبی دلایل متعددی داشته است اما یکی از مهم ترین این دلایل همانطور که مقام های آمریکایی خود گفته اند این بوده که می خواستند پیامی به ایران بفرستند. نگاهی به مباحثات درونی تیم امنیت ملی اوباما قبل از حمله به لیبی که اندکی از آن به بیرون درز کرده نشان می دهد یکی از استدلال های موافقان حمله این بوده است که اگر آمریکا بتواند با یک حمله سریع و برق آسا کار قذافی را یکسره کند آن وقت این پیام برای ایران هم ارسال خواهد شد که توان آمریکا وقتی اراده کرده باشد دشمنی را شکست بدهد مقاومت ناپذیر است و لذا بهتر است ایران هم دست از سرسختی بردارد و پای میز مذاکره بیاید. بنجامین جی رودز معاون مشاور امنیت ملی اوباما در امور ارتباطات راهبردی روز ۱۵ فروردین این موضوع را اینگونه بیان کرده است: «توانایی به کار گرفتن این شکل نیرو در منطقه با چنین سرعتی حتی با وجود اینکه ماموریت های نظامی دیگری در عراق و افغانستان جریان دارد همراه با ماهیت این ائتلاف گسترده پیامی بسیار قوی درباره توانایی های نظامی و دیپلماتیکی ما به ایران می فرستد.» حالا سوال این است که صرف نظر از اینکه دولت اوباما چه قصدی داشته، واقعا ایران از حمله آمریکا به لیبی چه پیامی دریافت کرده است؟ آیا این حمله باعث شده ایران آمریکا را قدرتمندتر احساس کند؟آنچه عملا در لیبی در حال وقوع است کاملا خلاف این است. آرایش صحنه اینگونه است.
اول- آمریکا به ٣ دلیل تمام قد و با تمام قوا به بحران لیبی ورود نکرده و اساسا نمی تواند بکند. دلیل نخست این است که باراک اوباما که مبارزات انتخاباتی اش را از هفته گذشته آغاز کرده به خوبی می داند آغاز یک جنگ دیگر در جهان اسلام که احتمال دارد به مداخله زمینی و نهایتا یک درگیری تمام عیار ختم شود به لحاظ انتخاباتی برای او سم مهلک است. مهم ترین دغدغه مردم آمریکا اکنون -همان طور که در انتخابات سال گذشته کنگره نشان دادند- مسائل داخلی بویژه مسائل اقتصادی است و در این شرایط هیچ چیز برای اوباما ناگوارتر از این نیست که رای دهندگان آمریکایی به این نتیجه برسند که او جان سربازان آمریکایی و پول بی زبان مالیات مردم را صرف جنگی در لیبی می کند که اساسا معلوم نیست چه نفع مشخصی برای آمریکا دارد. دلیل دوم گرفتاری بیش از حد ارتش آمریکا در عراق و افغانستان و ضعف سرفرماندهی نیروهای آمریکایی در شاخ آفریقاست. عملیات پروازی آمریکا علیه لیبی از روی فقط یک ناو هواپیمابر در دریای مدیترانه هدایت می شود که به وضوح ناکافی است. رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا پیش از شروع حمله به صراحت خطاب به نمایندگان کنگره گفته بود که انجام یک عملیات موفق علیه لیبی که از جمله مستلزم نابود کردن کامل دفاع هوایی ارتش قذافی است و برای این کار به نیرویی بیش از آنچه اکنون آمریکا در منطقه دارد نیاز است. دلیل سوم، مخالفت واضح و بسیار شدید گیتس با درگیر شدن ارتش آمریکا در یک عملیات نظامی تمام عیار علیه لیبی است. او روز پنج شنبه گذشته در سنا تاکید کرد که مطلقا عقیده ندارد ارتش آمریکا باید چنین ماموریتی را به دوش بگیرد و بعد هم با زبانی کنایه آمیز گفت اگر مردم آمریکا می خواهند ارتش این ماموریت را انجام بدهد، باید پولش را بدهند!
دوم- مسئله دوم مربوط به ضعف جدی و تقریبا غیرقابل رفع مخالفان داخلی قذافی است که باعث شده توان غلبه بر ارتش منسجم و همچنان گوش به فرمان سرهنگ را نداشته باشند. ضعف های عمده جبهه مخالف را چنین می توان فهرست کرد: ۱- مخالفان فاقد رهبری موثر هستند و تقریبا هیچ چهره سرشناس و قابل اتکایی در میان آنها دیده نمی شود. اگرچه این افراد به آمریکا قول داده اند که در دوران پس از قذافی به منافع آن وفادار خواهند بود اما روشن است که این مخالفان به اندازه کافی معتبر دانسته نمی شوند همچنان که هیچ نماینده ای از آنها به نشست اخیر لندن دعوت نشد.
۲- مخالفان سلاح کافی برای غلیه بر ارتش مجهز قذافی را ندارند. یکی از مخمصه های راهبردی آمریکایی ها این است که از یک سو می دانند مخالفان به اندازه کافی مجهز نیستند و از سوی دیگر در این باره که آیا باید مخالفان را تجهیز بکنند یا نه قادر به تصمیم گیری نیستند. بهانه اصلی هم این است که برخی از چهره های برجسته نظامی و امنیتی آمریکا عقیده دارند آمریکا اساسا شناخت درستی از ترکیب نیروهای معارض قذافی ندارد و تحت این شرایط مسلح کردن معترضان ممکن است مستقیما به معنای مسلح کردن دشمنان آمریکا باشد. وجود گزارش هایی بویژه از جانب منابع روس مبنی بر اینکه نیروهای عمل کننده در برخی از جبهه های مهم درگیری اعضای القاعده هستند این تحلیل را تقویت کرده است. اگر چه روس ها بنا به دلایلی ترجیح می دهند که حامی قذافی باقی بمانند و نظر آنها درباره حضور رگه هایی از القاعده در میان مخالفان یعنی همان ادعای اولیه قذافی به بررسی بیشتر نیاز دارد.
جمعی از نمایندگان کنگره آمریکا روز دوشنبه ۱۵ فروردین به دولت هشدار دادند قبل از ارائه هرگونه کمک تسلیحاتی به مخالفان قذافی باید ابتدا به اندازه کافی درباره آنها اطلاعات کسب کند. مایک راجرز نماینده حزب جمهوریخواه در مجلس نمایندگان که ریاست کمیته اطلاعات مجلس نمایندگان را نیز به عهده دارد می گوید: «در میان رده های انقلابیون احتمال دارد رگه هایی از القاعده دیده شود و نیروهای ائتلافی ناتو باید پیش از مسلح کردن انقلابیون در مبارزه با معمر قذافی رهبر لیبی، محتاط عمل کنند.» هری رید رهبر اکثریت در سنا نیز خواستار سیاست انتظار و مشاهده پیش از دادن سلاح های بیشتر به نیروهای مخالف در لیبی شده و گفته است: «فکر می کنم در این مرحله واقعا نمی دانیم رهبران انقلابیون چه کسانی هستند.» جیمز جونز مشاور امنیت ملی سابق اوباما هم که پاییز گذشته کاخ سفید را ترک کرد در این باره که آیا مردم لیبی باید مسلح شوند به سی ان ان گفته است: «نخستین کاری که باید صورت گیرد این است که بفهمیم آنها چه کسی هستند. آمریکا هنوز این کار را انجام نداده است.»
یکی از نگرانی های عمده دیگر درباره مسلح کردن مخالفان قذافی در لیبی هم این است که برخی کارشناسان اطلاعاتی در غرب می گویند اگر این مخالفان واقعا اعضای القاعده باشند آن وقت می توانند بعد از آنکه خود را با سلاح های آمریکایی تجهیز کردند، دور جدیدی از حملات به خاک آمریکا و بویژه اروپا را آغاز کنند و آن وقت است که فاجعه بزرگ رخ خواهد داد. این یکی از مواردی است که ظاهرا به نظر می رسد آمریکایی ها قادر به جمع و جور کردن آن نیستند.
٣-و مسئله سوم در مورد مخالفان، آماتور و غیرحرفه ای بودن آنهاست. اطلاعات موجود نشان می دهد فقط کمی کمتر از هزار تن از انقلابیون عضو سابق ارتش قذافی هستند و بقیه فقط مردانی هستند که تفنگ دارند و در نتیجه افرادی که بتوانند در کوتاه مدت در قالب یک ارتش چریکی منسجم شوند هنوز شناسایی نشده اند. قبایل لیبی هم که مردان مسلح آموزش دیده در اختیار دارند هنوز به قذافی پشت نکرده اند و به نظر می رسد تنها زمانی این کار را خواهند کرد که احساس کنند چاه های نفت در حال آسیب دیدن است و ممکن است در آینده پولی به آنها نرسد. آمریکایی ها هم که ظاهرا برای آینده نفت لیبی کیسه دوخته اند هیچ علاقه ای به حمله به بخش نفتی لیبی از خود نشان نمی دهند.
سوم- و موضوع سوم اختلاف شدید و تقریبا غیرقابل حل درون کشورهایی است که به لیبی حمله کرده اند. آمریکا ۱۰ فروردین فرماندهی عملیات علیه لیبی را به ناتو واگذار کرده و ناتو هم فاقد توان منسجم کردن دیدگاه های خود برای یک طرح ریزی عملیاتی واحد است. از یک طرف روشن است که آمریکایی ها اول ائتلاف درست کرده اند بدون آنکه درباره مسائل نظامی بحث کنند و حالا که نوبت به این مسائل رسیده با دیدگاه های متضاد و غیر قابل جمعی مواجعه شده اند. مثلا در باره موضوع مسلح کردن مخالفان که در بالا به آن پرداختیم آمریکایی ها گفته اند موضوع را بررسی می کنند اما آندرس فوگ راسموسن دبیر کل ناتو گفته است که این مسئله قطعا منتفی است. از طرف دیگر آمریکایی ها به دلیل ملاحظات داخلی نمی خواهند نقش اول را در درگیری علیه لیبی داشته باشند اما اکنون کاملا روشن شده که اگر آمریکا به مداخله زمینی در لیبی نپردازد تکلیف جنگ به این زودی ها یکسره نخواهد شد و این احتمال وجود دارد که لیبی هم مانند افغانستان به باتلاقی برای ناتو تبدیل شود.
به این ترتیب است که آشکارا می توان دید لیبی به مخمصه ای غیرمنتظره برای آمریکا تبدیل شده است.
آمریکایی ها که خیال می کردند با شکست سریع قذافی هم پیامی کوبنده به ایران می فرستند، هم ملت های منطقه را متقاعد می کنند که سابقه حمایت آنها از دیکتاتورها را فراموش کنند و هم برای شرکت های نفتی خود کار و کاسبی جور می کنند حالا دریافته اند که لقمه ای بسیار بزرگتر از دهانشان برداشته اند. نتیجه چیست؟ مسلما خوی وحشی گری آمریکایی ها به آنها اجازه نمی دهد که به اشتباه خود اعتراف کنند و به همین دلیل هم به عادت قدیمی خود یعنی معامله پشت پرده با دیکتاتورها روی آورده اند. یک مقام ارشد آمریکایی در حاشیه کنفرانس لندن گفته است: این احتمال که عملیات نظامی در لیبی به بن بست برسد جدی است و یکی از سناریوها این است لیبی به دو منطقه شرق و غرب تجزیه شود! و شما خود حدیث مفصل بخوانید از ...
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقالهی روزهای پنجشنبه روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛نسیم بهاری در ماه ربیع برگهای تقویم را جابجا کرد و سال جدید را بر محور تلاش جهادگرانه در عرصه اقتصادی و کوشش مضاعف برای سازندگی کشور و ایجاد رفاه عمومی رقم زد. سال نو با بهار پرطراوت و سبزی و لطافت طبیعت آغاز شد و مردم پس از تعطیلات طولانی نوروزی برای آغاز سالی پرتلاش و با انگیزه آماده شدند. سال ۹۰ نیز با محوریت ویژهای آغاز گشت که امید میرود با همت مسئولان و کوشش جمعی ملت به بهروزی و سعادت ملی تبدیل شود.
رهبر معظم انقلاب در پیام نوروزی خود، سال ۹۰ را به عنوان سال "جهاد اقتصادی" نامگذاری کرده و از مسئولان و مردم خواستند که در عرصه اقتصادی با حرکت جهادگونه فعالیت کنند. ایشان حرکت در جاده پیشرفت و تعالی و شتاب در عرصه تولید علم و شکوفایی اقتصادی را وجهه همت عمومی و راهکاری شایسته برای مقابله با تحریمهایی توصیف کردند که دشمنان انقلاب برای به زانو در آوردن انقلاب طراحی نمودهاند.
البته همانطور که ایشان تصریح کردند این نامگذاریها نباید صرفاً شعاری و در حد تبلیغات و پر کردن تابلوها باشد بلکه جهت گیری برنامهها باید از سر دلسوزی و تعهد و براساس راهکارهای مشخص انجام شود تا بتوان در پایان سال به یک جمع بندی مطمئن و رضایتبخش از حرکتهای عمومی کشور دست یافت.
بدون تردید "جهاد اقتصادی" برای کشور ما بویژه در سال ۹۰ که خاورمیانه و شمال آفریقا در طوفان شدید قیامهای آزادیخواهانه ملتها قرار گرفته و آبستن تحولات بسیار مهمی ناشی از امواج معنوی انقلاب اسلامی ایران است و استکبار جهانی نیز برای تداوم منافع نامشروع خود و حفظ مهرههای دست نشاندهاش توطئههای گوناگونی را در منطقه دنبال میکند، امری لازم و ضروری است ولی قطعاً به اسباب و لوازمی نیاز دارد که بدون آن، طی مسیر امکانپذیر نیست.
از جمله لوازم "جهاد اقتصادی"، پیشگام شدن مسئولان برای کاهش هزینههای دولتی در زمینههای مختلف از مصارف غیرضروری تا هزینههای بیخاصیت و سمینارهای پرخرج و بیهوده است. دیگر ملزومات این جهاد، دادن اطلاعات صحیح به مردم و پرهیز از شعارهای عوامفریبانه و دهن پر کن از قبیل ریشه کنی بیکاری در یکی دو سال آینده، مهار تورم و... است که نه تنها به حل مشکلات اقتصادی کمکی نخواهد کرد بلکه افکار عمومی را به اقدامات مثبت انجام شده نیز بدبین خواهد نمود. باید اعتراف کرد برخورد شعاری با مسائل، از آفاتی است که در سالهای اخیر تحقق اولویتهای درجه اول کشور را با مشکل مواجه کرده است. همه باید با تمام توان و بدون شعارهای گمراه کننده، به فعالیت و جهاد اقتصادی همت گماشته و مردم را بدون کم و زیاد در جریان اقدامات انجام شده قرار داد.
حضرت آیتالله خامنهای همچنین در نخستین روز فروردین با تشرف به بارگاه حضرت ثامن الحجج در مشهد مقدس در جمع زائران و مجاوران حضرت رضا(ع)، انجام جهاد اقتصادی را نیازمند پرهیز از مسائل حاشیهای و حفظ انسجام ملی دانسته و به مسئولان توصیه کردند اگر گلهای از یکدیگر دارند، آنرا در معرض افکار عمومی مطرح نکنند و با اختلافات سلیقهای و سیاسی باعث برهم زدن اتحاد و وحدت ملی نشوند.
ایشان همچنین در تعطیلات نوروزی با حضور در منطقه اقتصادی عسلویه از طرحهای توسعه میدان گازی پارس جنوبی بازدید کرده و بر تداوم کار عظیمی که در این منطقه صورت گرفته تاکید کردند.
دیدار جمعی از فرماندهان و مسئولان نظامی و انتظامی با رهبری در روز ۱۴ فروردین نیز از جمله رویدادهای هفته بود که ایشان خواستار شتاب، حفظ آمادگی و نشاط در حرکت رو به جلوی نیروهای مسلح شده و بر ارتقای سطح فناوری و تمرکز بر راهکارهای خلاقانه در تقویت نیروها تاکید کردند.
در ایام تعطیلات نوروزی، آمریکا که همواره درصدد مقابله و ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران است، در اقدامی ضد ایرانی قطعنامهای را برای تعیین گزارشگر ویژه در شورای حقوق بشر سازمان ملل به تصویب رساند. شورای حقوق بشر سازمان ملل در واقع همان کمیسیون ویژه حقوق بشر است که در سال ٨۵ به شورای حقوق بشر سازمان ملل تبدیل شده و دارای ۴۷ عضو است و به صورت دورهای و سالیانه، وضعیت حقوق بشر همه ۱۹۲ عضو سازمان ملل را بررسی میکند ولی همواره تعیین دستور کار از آمریکا برای این شورا مشهود بوده و تنها سه کشور پاکستان، کوبا به این اقدام سیاسی و غیرحقوقی آمریکا رای منفی دادند. آنچه در سالهای اخیر قابل مشاهده بوده، سرمایهگذاری گسترده آمریکا برای فشار آوردن به ایران از طریق مسأله حقوق بشر است و این درحالی است که آمریکا هرگز اجازه محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی و صدور قطعنامه علیه وضعیت حقوق بشر در کشورهای بحرین، یمن و عربستان را نداده است.
در تحولات بین المللی، طی دو هفته اول سال شاهد ادامه قیامهای مردمی در کشورهای عربی بودیم. در بحرین، علیرغم سرکوب وحشیانه و خونین مردم معترض، تظاهرات طی روزهای گذشته ادامه یافت. همزمان، رژیم آل خلیفه موجی از دستگیری معترضین به راه انداخت و تقریباً تمامی چهرههای مخالف و دهها نفر از تظاهر کنندگان را بازداشت و به زندان انداخت. قلع و قمع معترضان و خاموش ساختن صدای حق طلبانه مردم بحرین پس از آن صورت گرفت که رژیم آل خلیفه در برابر گسترش روزافزون قیام مردمی مستاصل ماند و برای بقای حاکمیت دیکتاتوریش به سعودیها متوسل شد.
شیوخ حاکم بر بحرین در اقدامی غیرمتعارف و تحت پوشش پیمانها و همکاریهای موجود بین اعضای شورای همکاری خلیج فارس، اجازه ورود ۱۵۰۰ نظامی عربستانی به همراه تجهیزات و ادوات جنگی عظیم را به این کشور صادر کردند تا در کنار نیروهای دولتی بحرین به سرکوب اعتراضات مردمی بپردازند. قطعاً تاریخ بحرین این خیانت آل خلیفه را علیه ملت خود فراموش نخواهد کرد و این جنایت، به عنوان برگی قطور در کارنامه سیاه این رژیم باقی خواهد ماند. تعطیلی و اعتراض حوزههای علمیه به کشتار مردم بحرین و اعلام همبستگی ملتهای مسلمان با آنان نیز واقعه مهمی است که در روند این ماجرا موثر خواهد بود.
در لیبی، جنگ میان انقلابیون و نیروهای معمر قذافی درحالی ادامه یافت که آمریکائیها و اروپائیها تلاش برای صید ماهی از آب گل آلود این کشور را تشدید کردند. اروپا و آمریکا با تمسک به قطعنامه اخیر سازمان ملل درباره لیبی و در اصل برای تامین منافع استعماریشان در این کشور به تکاپو افتادهاند و دلسوزی آنها برای مردم لیبی، اشک تمساح است.
در جبهههای نبرد، انقلابیون طی هفتههای اخیر پیشرویهای قابل ملاحظهای داشته و برخی شهرهای لیبی، از جمله شهر استراتژیک و نفتی "اجدابیا" را به تصرف در آوردند. هر چند در چند روز اخیر، این پیشروی، با تشدید آتشباری نیروهای قذافی متوقف شده است ولی انقلابیون در هفته جاری موفق شدند اولین محموله نفتی خود شامل یک میلیون بشکه به ارزش یکصد میلیون دلار را از بندر اجدابیا به فروش برسانند که اتفاق مهمی به شمار میرود و میتواند به نیروهای مخالف قذافی جان و توان ببخشد. هم اکنون علاوه بر اجدابیا، شهر بنغازی، دومین شهر مهم و بزرگ لیبی در اختیار مخالفان قرار دارد و نبرد برای تصرف "البریقه"، دومین شهر نفتی لیبی از سوی طرفین با شدت ادامه دارد.
در یمن نیز، اوضاع همچنان بحرانی و متشنج است و مردم این کشور، علیرغم کشتار توسط نیروهای علی عبدالله صالح، با تظاهرات بیوقفه، دیکتاتور را به شدت تحت فشار قرار داده و در محاصره گرفتهاند. طی هفته جاری نیروهای دیکتاتور یمن در حملات متعدد دهها نفر از تظاهر کنندگان را قتل عام کرده و شمار زیادی را مصدوم ساختند. این درحالی است که مخالفان هرگونه پیشنهاد مذاکره و مصالحه از سوی حکومت عبدالله صالح را تا وقتی که وی بر سر کار است رد کردهاند. مخالفان میگویند هیچ اعتمادی به وعدههای عبدالله صالح ندارند زیرا که وی درصدد خریدن وقت است و تنها به فکر نجات خود و ادامه حکومتش میباشد.
این هفته در خبر دیگری اعلام شد که دولت آمریکا حمایتش را از علی عبدالله صالح قطع کرده است. روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز به نقل از مقامات مرتبط با کاخ سفید نوشت که آمریکا دیگر تمایلی به ادامه حمایتش از عبدالله صالح ندارد. این رخداد، یکبار دیگر این نکته را مورد تاکید قرار داد که استعمارگران، حاکمان وابسته به خود را، تا زمانیکه منافعشان اقتضا میکند، مورد حمایت قرار میدهند و به محض عدم بازدهی و سودمندی برای منافع استعمار، آنها را رها میکنند. نمونه این رفتار را طی ماههای اخیر در نوع برخورد کاخ سفید با سران رژیم تونس و مصر مشاهده کردیم.
اقدام خصمانه و شیطانی کشیش آمریکایی در اهانت به قرآن کریم، رخداد دیگری بود که بازتاب آن طی روزهای گذشته بسیاری از کشورهای اسلامی را فرا گرفت و موجی از خشم در میان مسلمانان علیه این اقدام رذیلانه را برانگیخت. "تری جونز" کشیش اسلام ستیز آمریکایی که پیشتر نیز در اقدامهای مشابه به کتاب آسمانی مسلمانان اسائه ادب کرده بود، اوایل ماه جاری نسخهای از قرآن کریم را آتش زد تا کینه و عداوت خود را نسبت به این دین حنیف ابراز دارد و به زعم خود به روند جهان شمولی اسلام لطمه وارد کند. در پی این اقدام پلید اعتراضات و تظاهرات گستردهای در اقصی نقاط جهان صورت گرفت. در افغانستان، شهرهای مختلف این کشور شاهد برگزاری تظاهرات متعدد بود که در چند مورد منجر به خشونت شد و به کشته شدن شماری، از جمله چند تن از امدادرسانان سازمان ملل در شهر مزار شریف، انجامید. تظاهر کنندگان شعارهایی علیه دولت آمریکا سردادند.
با اینحال از سوی مجامع اسلامی، به خصوص سازمان کنفرانس اسلامی و همچنین دولتمردان کشورهای اسلامی، واکنشی که انتظار میرفت نشان داده نشد و همین مسئله، زمینه ادامه اقدامات اسلام ستیز و موهن در آینده توسط عناصر وابسته به صهیونیسم جهانی را هموار میسازد.
هفته جاری همچنین منابع صهیونیستی اعلام کردند "گلدستون" بازرس سازمان ملل از گزارش خود درباره جنایت وحشیانه در تهاجم به غزه در زمستان ٨۷ و قتل عام بیش از ۱۴۰۰ فلسطینی عقب نشینی کرده است. هر چند ریچارد گلدستون مسئول کمیته حقیقت یاب سازمان ملل روز گذشته منکر این مطلب و عقب نشینیاش شد ولی در عین حال اذعان کرد که در گفتگو با وزیر اسرائیلی، گفته است اگر اطلاعات امروز خود را در زمان تنظیم گزارش مذکور در سه سال قبل در اختیار داشت، گزارش متفاوتی ارائه میداد! تردید نیست که این مقام سازمان ملل در طول مدتی که از ارائه گزارش مذکور گذشته است از سوی محافل صهیونیستی تحت فشار قرار داشته و شاید هم تطمیع شده است چرا که آنچه در گزارش مذکور در مورد جنایات وحشیانه صهیونیستها در غزه آمده است کمترین مقدار از حق مطلب ادا شده و ابعاد فاجعه و جنایت در غزه بسیار فراتر از مفاد گزارش مذکور است.
درحالیکه تمامی جهانیان خود ناظر اوج وحشی گری، قساوت قلب و ددمنشی صهیونیستها در قتل عام مردم بیدفاع غزه، آنهم به فجیعترین و تکان دهندهترین شکل بودهاند، معلوم نیست گلدستون چه چیزی را میخواهد تکذیب کند و تغییر دهد.
رسالت:جهاد اقتصادی؛ گذار از تعارضات بنیادین
«جهاد اقتصادی؛ گذار از تعارضات بنیادین»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛امسال مزین به نام جهاد اقتصادی است. این عنوان بازتاب واقعیات و الزامات حاکم بر کشور در دوره کنونی است. جهاد اقتصادی در تجانس با گفتمان پیشرفت و عدالت و به عنوان یکی از نشانه ها و پازل های این گفتمان، نوید دهنده حرکت رو به جلو نظام اسلامی است.
حرکت رو به جلو جمهوری اسلامی بیش از آنکه یک شعار باشد یک واقعیت غیر قابل انکار است و در عرصه های مختلفی چون عرصه های علمی، اقتصادی، امنیتی، سیاسی و ... قابل لمس و ادراک می باشد. یکی از مصادیق روشن این حرکت روبه جلو نظام اسلامی گذار از تعارضات بنیادین و هویتی و فروکاهش آنها به حوزه های مدیریتی و اقتصادی است.
توافق عمومی برهویت نظام های مختلف، نقطه عزیمت پیشرفت محسوب می شود. یعنی تا زمانی که تضادهای معرفتی حل نشده باشد و دیالوگهای نخبگی تنها بوی مناقشات فلسفی بدهد، امید بستن به حیات پویا و بالنده یک نظام کار بیهوده ای است. بسط استنباطهای مشترک از مفاهیم بنیادین در بین نخبگان معطوف به کارآمدی نظامهای سیاسی است.در واقع اجماع نخبگان در مسائل اصولی و فروکاهیدن تعارضات فلسفی به اختلاف نظر در روشها و سیاستها به تدابیر عقلایی برای اداره کشور در یک فضای سیاسی امن می انجامد. البته سر منزل این گذار وحدت سیاسی سلایق مختلف نیست بلکه رسالت نخبگان معطوف به کارآمدی نظام سیاسی و تولید فکر جدید برای حل مسائل جامعه است.در واقع توافق بر مسائل اصولی و در نهایت سازماندهی نخبگان یکی از اصول مهم برای پیشرفت هر کشور محسوب می شود.فروپاشی جمهوری چهارم فرانسه و سرنگونی دموکراسی در آلمان عصر وایمار مولود یک نظام متنازع بین احزاب سوسیالیست چپ و جریانات سیاسی و فکری راست رادیکال در این دو کشور بود.
آلمان در فاصله جنگ جهانی اول و دوم دوران نامساعد اقتصادی را سپری کرد. در سال ۱۹۲۹ همزمان با بحران اقتصادی جهانی، کمکهای خارجی قطع شد. بسیاری از صنایع به تعطیلی کشیده شدند و تورم به نحو فزایندهای افزایش یافت و رقم بیکاران به رقمی قریب به سه میلیون نفر رسید. همزمان با این رخدادها، نارضایتی عمومی افزایش یافت. در واقع تورم، بحران حاد اقتصادی و بیکاری توده ها از شاخصهای اصلی دوره وایمار بود.
بررسی ها در کشورهای مختلف نشان داده تا زمانی که یک توافق جدی بین نخبگان سیاسی کشور بر سر هویت نظام سیاسی به وجود نیاید اذهان سیاستمداران و برنامه ریزان به اداره بهتر جامعه معطوف نمی شود.
طرح عنوان جهاد اقتصادی توسط رهبر معظم انقلاب ناظر به این واقعیت است که جامعه اسلامی در ادامه حرکت رو به جلو خود از تعارضات بنیادین عبور کرده و وارد مرحله تازه ای از حیات سیاسی و اقتصادی خود شده است.
دوره ای در این مملکت حتی بر سر بدیهی ترین موضوعات مثل امکان یا امتناع تجویز الگو های توسعه مناقشات فلسفی بسیاری وجود داشت اما امروز اجماع مطلوبی بین نخبگان بر سر الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت به وجود آمده است. این اجماع بستر مناسبی را برای حرکت رو به جلو نظام در عرصه های مختلف ایجاد کرده است.
به گونه ای که رهبر معظم انقلاب در مشهد در ابتدای سال نو فرمودند:"زمینه برای حرکت عظیم و بنیانی، یک حرکت محسوس که اثر آن را در زندگی مردم بشود ملاحظه کرد، فراهم است."
ایشان همچنین ضمن بیان برخی الزامات و شروط جهاد اقتصادی به ضرورت توافق و اتحاد عمومی نیز اشاره داشتند: "یک شرط دیگر، حفظ اتحاد و انسجام ملی است. این اتحادی که امروز در میان مردم و در بین مردم و مسئولین وجود دارد، مردم به مسئولینِ خودشان علاقهمندند، به آنها اعتماد دارند، به آنها کمک می کنند، با آنها همراهی می کنند، بین خود مردم اتحاد و وحدت وجود دارد، بایستی باقی بماند و روزبهروز تقویت شود. یکی از نقشههای بزرگ دشمنان ملت ایران، ایجاد تفرقه و شکاف در داخل بوده است؛ به بهانه قومیت، به بهانه مذهب، به بهانه گرایشهای سیاسی، به بهانه جناحبندیها، به بهانههای گوناگون. اتحاد را باید حفظ کرد. خوشبختانه ملت ما آگاهند. همه کسانی که به کشورشان علاقهمندند، به نظام مردمسالاری دینی - که مایه افتخار امروز ملت ایران است - علاقهمندند، باید با هم هماهنگی داشته باشند."
گفتمان پیشرفت پس از گذشت سه دهه از عمر انقلاب اسلامی در سال ۱٣۵۷ موجد مطالبات اجتماعی و سیاسی جدیدی شده است که در صورت ناکارآمدی نظام می تواند چالش زا باشد.
چشمانداز پیشرفت در جامعه اسلامی ایران برآیند مولفههای مختلفی از قبیل تولید ثروت، افزایش بهرهوری، بهبود فضای کسب و کار، انتظام اقتصادی، انضباط مالی، تقویت عزم و اراده ملی، اتحاد ملی، اعتماد به نفس ملی، تولید علم و فناوری، گسترش اخلاق و معنویت، کاهش فاصله طبقاتی، رفاه عمومی، انضباط اجتماعی، وجدان کاری مردم، امنیت اخلاقی و آگاهی و رشد سیاسی است.
در افق پیشرفت ایران مانند هر جامعه دیگری اقناع عمومی از گذرگاه اجماع نخبگان بر مسائل هویتی می گذرد. در واقع نخبگان نقش بسزایی در گفتمان سازی و فرهنگ سازی برای جهاد اقتصادی دارند. امروز با توجه به اولویت های اصلی کشور نخبگان سیاسی جامعه وظیفه دارند در راستای تحدید تعارضات فلسفی و جهت دهی آنها به سوی اختلافات مدیریتی و اقتصادی گفتمان سازی کنند.
قدس:کشتار در بحرین؛ سنگ به کاخ شیشهای
«کشتار در بحرین؛ سنگ به کاخ شیشه ای»عنوان سرمقالهی روزنامهی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن میخوانید؛در پی فجایع اخیر و کشتار مردم بی دفاع بحرین توسط عوامل دیکتاتور بحرین و عربستان و به منظور حمایت از مسلمانان مظلوم این کشور، اساتید، فضلا و طلاب حوزه های علمیه کشور، در محکومیت این کشتار بی رحمانه، دیروز تجمع اعتراض آمیز برگزار کردند.
در پی بیداری کشورهای اسلامی، بحرین نیز از این امواج تأثیر پذیرفت و مردم برای استیفای حقوقشان به صحنه آمدند، ولی این مطالبات مدنی توسط حاکمیت بحرین به خاک و خون کشیده شد. از آنجا که اولویت نخست خواسته های خیزشهای اسلامی در جهان اسلام، دینی، سیاسی و اقتصادی است، این رخداد، کشورهای همسایه را نیز تحت تأثیر قرار داد. قلع و قمع معترضان که در نوع خود بی حد و حصر شده است، مانع قیام مردمی نبوده و دامنه این اعتراضها تا جایی پیش رفت که رژیم آل خلیفه بحرین دست به دامان کشورهای عرب منطقه شد، به طوری که عربستان سعودی و امارات، ۱۵۰۰ نظامی خود را برای سرکوب هر چه بیشتر معترضان بحرینی، به منامه اعزام کردند.
تجمع کنندگان دیروز در دفاع از مردم بحرین، پیامهایی را به جهانیان مخابره نمودند که به برخی از آنها اشاره می شود.
مردم ایران در این شعارها به جهانیان نشان دادند که در هر کجای عالم صدای استغاثه مسلمانی را بشنوند، بر اساس فرمایش پیامبر اعظم(ص) به یاری آنها خواهند شتافت و نسبت به ظلم و شکنجه مردم ستمدیده مسلمان، بی تفاوت نخواهند بود، زیرا در مکتب اهل بیت(ع) تحصیل معرفت نموده و همواره حامی مظلومان و دشمن ظالمان خواهند بود.
مراجع بزرگوار ایران اسلامی با اشاره به دخالت بیگانگان در امور کشورهای اسلامی، اعلام نمودند: بر همه مسلمانان جهان، چه شیعه و چه سنی لازم است از مردم مظلوم کشورهای اسلامی به هر نحوی حمایت کنند. از آنجا که ایران به عنوان یک کشور اسلامی نسبت به مسلمانان منطقه تعلق خاطر دارد و تاکنون بر اساس همین آموزه های دینی از کشورهای اسلامی دفاع کرده است، در مقابل فجایع دولت آل خلیفه نیز نمی تواند سکوت کند و از ملت این کشور دفاع خواهد نمود.
این همایش گسترده به مسلمانان اعلام نمود تنها راه رهایی و بازیابی هویت اسلامی و استقلال ملل مسلمان، وحدت و همدلی است و مسلمانان در هر نقطه ای از گستره جغرافیایی فارغ از رنگ، نژاد، زبان و دیگر تعلقات ملی، همگی اعضای یک پیکره واحد به نام امت اسلامی می باشند و اگر خواهان رهایی از سلطه بیگانگان می باشند، باید در همراهی با خیزشهای ایجاد شده در دو قاره آفریقا و آسیا بکوشند تا دشمن را در تحقق استراتژی تفرقه در بین امت اسلامی، ناکام بگذارند.
تجمع کنندگان به صراحت اعلام کردند آنچه اکنون خشونتها و کشتارهای بی رحمانه مسلمانان را در کشورهای اسلامی رقم می زند، آمریکاست که در پشت پرده، حاکمان وابسته را تا آخرین لحظات به کشتار مردم تشویق و ترغیب می کند، چنان که کشتار مردم پس از سفر رابرت گیتس به منامه و ریاض تشدید شد. دخالت و لشکرکشی ریاض به منامه، نوعی اشغالگری و جنایت جنگی تلقی می شود و بر اساس قراین و شواهد موجود، دولت ریاض با تجاوز به بحرین و مشارکت در سرکوب مردم این کشور، مقابله با خواسته های مشروع شیعیان را در کشورش تمرین می کند.
طلاب عزیز آمدند تا بار دیگر مهر بطلان بر اعتبار سازمانهای بین المللی مدعی حقوق بشر بزنند و این موضوع را به آنها گوشزد کنند که شعار دفاع از حقوق بشر نه تنها فاقد جایگاه حقوقی است، بلکه موضوعی صرفاً سیاسی است که متناسب با منافع قدرتهای سلطه گر ترجمه و تفسیر می گردد. به عبارت دیگر، سازمانهای بین المللی، فاقد هویت مستقل حقوقی و سیاسی می باشند، بلکه عملکرد آنها تا کنون بیانگر این واقعیت بوده است که این نهادهای بین المللی ابزار تحکیم و تثبیت سلطه جهانخواران بر کشورهای جهان می باشند. بدون شک، ملامت سازمانهای بین المللی، مسوولیت سازمان کنفرانس اسلامی را در این زمینه سنگین می کند. به عبارت واضح تر، دولتمردان اسلامی در قبال سکوت نسبت به جنایتها در بحرین، در پیشگاه ملتها باید پاسخگو باشند. گفتنی است، شورای همکاری خلیج فارس در دفاع از حاکمان بحرین و یمن و زدن اتهام واهی به جمهوری اسلامی، نشان داد دولتهای وابسته منطقه نگران خیزشهای مردمی کشورهایشان هستند و تلاش می کنند با این اقدام، تلاش آزادیخواهانه ملتها را در نطفه خفه کنند که این آرزو اکنون دست نیافتنی است.
باید به دولتمردان واشنگتن اعلام نمود در مقابل اراده ملتها بیش از این ایستادگی نکنند و بپذیرند که سیاستهای نخ نمای آنها راهگشا نمی باشد. بر کسی پوشیده نیست، حاکمان کاخ سفید پس از ناامیدی از زمامداران وابسته، الگوهای جایگزین را تعقیب می نمایند و زمانی که در این مسیر نیز شکست بخورند، برای انحراف حرکتهای انقلابی، راهکار اصلاحات را در پیش گرفته و چنانچه از بی نتیجه بودن آن نیز مطمئن شدند - که اکنون واقعیتهای منطقه این موضوع را تأیید می کند - تلاش می کنند حرکت عمومی مردم علیه حاکمیت مستبد و وابسته را به یک جنگ داخلی تبدیل کنند که هوشیاری ملتها این ترفندها را بی اثر کرده است.
باید خطاب به مردم منطقه و بحرین اعلام نمود که مردم ایران نیز تجربه کشته شدن و به شهادت رسیدن در ۱۷ شهریور را در نظام طاغوتی شاه دارند و انقلاب اسلامی، نتیجه خونهای ریخته ملت بی گناهی بود که سرانجام با پیروزی همین مردم به پایان رسید. لذا تاریخ نشان داده است که اراده ملتها همواره بر ظلم و ستم حاکمان خونریز غلبه کرده است که این مهم نیز به زودی در مورد کشورهای اسلامی، بویژه بحرین به وقوع خواهد پیوست.
سیاست روز:آب نابخردان عربی به آسیاب رژیم صهیونیستی
«آب نابخردان عربی به آسیاب رژیم صهیونیستی»عنوان سرمقالهی روزنامهی سیاست روز به قلم امیرنیکان فاضل است که در آن میخوانید؛
* - محمد هایف " نماینده پارلمان کویت در گفتوگو با روزنامه اینترنتی "الآن در اقدامی تحریک آمیز به بهانه آنچه کشف هسته جاسوسی ایران در کویت میخواند؛ خواستار کمک عربها برای جدایی و استقلال اهواز و جزایر سه گانه ابو موسی، تنب کوچک و تنب بزرگ شد و گفت: وقت آن رسیده که کشورهای عضو شورای همکاری خلیج (فارس) خواستار باز پس گیری جزایر اماراتی اشغال شده توسط ایران و حمایت از همه جنبشهای جدایی طلب عرب ایران شوند تا این اقلیم به محیط و اصالت عربی خویش برگردد.
* - عبدالله العسکر عضو کمیسیون امور خارجی مجلس مشورتی عربستان سعودی در گفتوگو با شبکه تلویزیونی الجزیره: من از مدت ها به موضع ایران و واکنش های کشورهای حوزه خلیج فارس توجه دارم. شاهد دخالت ایران در بحرین و کشف شبکه جاسوسی خطرناک آن در کویت بودیم، اما دولت ایران و مجلس شورای اسلامی و حتی افراد وابسته به بخش فرهنگ ایران یکصدا، شعار طایفه گرایی و نژادپرستی کینه توزانه ضد کشورهای خلیج فارس سر می دهند و اگر ایران در جایگاه بین المللی و عربی به ویژه منطقه خلیج فارس برگه طایفه گری نداشت، شاهد این حملات تند از سوی آن در برهه اخیر نبودیم.
* - یوسف العطیبه سفیر امارات در آمریکا در جشنواره ایده ها (Ideas festeval) در ایالت «کلرادو»ی آمریکا، در پاسخ به پرسشی درباره نظر این کشور درباره حمله نظامی به ایران به خاطر مسأله هسته ای اش پاسخ داده است که ما مطمئنا با حمله نظامی به ایران موافق هستیم. ما یقینا و مطمئنا با حمله نظامی موافق هستیم. ما بسیار بیشتر از شما در معرض خطر هسته ای ایران هستیم.
این سه مورد سخنان نابخردانه و فرافکنانه تنها گوشه ای از رفتارهای اخیر سران و مسئولان برخی کشورهای شیخنشین حاشیه خلیج فارس است.
اگرنگاهی کوتاه و گذرا به جغرافیای منطقه خاورمیانه بیندازیم، در مییابیم که تعدادی کشور کوچک و ذرهبینی در حاشیه خلیج فارس قرار دارند که چند ۱۰ سال قبل با توطئه و دسیسه کشورهای فرامنطقهای به ویژه انگلیس در خاورمیانه شکل گرفتند.
حاکمیت این کشورها که حتی در برخی موارد قادر به تهیه خوراک و پوشاک روزانه مردمانشان نبوده و مجبور به واردات بیارزشترین محصولات هستند، طی ماههای اخیر اظهارات توهین آمیزی علیه ایران و مردم کشورمان بیان کردهاند که هربار با سعهصدر، مصلحتاندیشی و در نهایت پرهیز از تنش و درگیری در منطقه که به طور قطع خواست اصلی کشورهای فرامنطقهای مانند آمریکا و انگلیس است، روبرو شد.
عدم بیان پاسخی مناسب و درخور به اینگونه رفتارها و گفتارهای غیرعقلانی و غیرمنطقی حاکمان برخی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس که گذشته از قدمت و چگونگی شکلگیری آنها، حتی به اندازه کوچکترین استان ایران توانایی و امکانات ندارند، موجب گستاختر و جریتر شدن این کشورها شده است.
نگارنده این سطور حداقل طی ۱۲ سال اخیر که به عنوان خبرنگار حوزه دولت و وزارتخارجه فعال بوده، تاحدودی با سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال همسایگان عربی آشناست و میداند که ایران به دنبال تنش با هیچ یک از همسایگان خود به ویژه مسلمانان نیست.
شاید امروز وقت آن رسیده باشد که پس از چند سال خاطرهای از وزارتخارجه دولت اصلاحات را بیان کنم.
در آن دوره توطئه ای توسط یک کشور ذرهبینی عربی علیه ایران طراحی شده بود که توسط نیروهای اطلاعاتی و امنیتی کشور کشف شد.
از خبر فوق اطلاع یافته و طی تماسی با مسئولان وزارت خارجه خواستار انتشار آن شدم که سخنگوی وقت این وزارتخانه به شدت از انتشار خبر ممانعت و تاکید کرد: "بسیاری از این دسیسهها در کشورهای غربی و حتی رژیم صهیونیستی طراحی شده و آنها به دنبال مخدوش کردن روابط ایران با همسایگان خود به ویژه کشورهای عربی هستند. لذا ما باید با احتیاط با اینگونه موارد برخورد کنیم و فریب بازیهایی که غرب در منطقه به راه میاندازد را نخوریم."
اما با وجود این سیاست آشتیجویانه ایران و پرهیز مقامات کشورمان از ایجاد تنشهای ساختگی در منطقه، شاهد گستاختر شدن برخی کشورهای عربی هستیم و آنها حتی پا را فراتر گذاشته و خواستار تجزیه ایران شدهاند.
به طور قطع اینگونه رفتارها یک بار دیگر ثابت میکند که حاکمان کشورهای ذرهبینی عربی از تحلیل مسائل منطقهای و بینالمللی عاجز بوده و توانایی درک واقعیتها را ندارند.
همچنین مشخص شده که این حکومتها از سرنوشت حلقه به گوشان غرب مانند صدام عبرت نگرفته و حتی از نتیجه جنگی که رژیم بعث علیه ایران به راه انداخت، بیخبرند.
ضمن اینکه سران کشورهای عربی باید به چند سوال پاسخ دهند؛
- آیا نمیدانید که سیاست کشورهای فرامنطقهای مانند آمریکا و انگلیس و همچنین رژیم صهیونیستی درگیر کردن کشورهای مسلمان با مسائل حاشیهای است؟
- آیا در زمانی که حرفی را بر زبان رانده، تحلیلی از توان نظامی، سیاسی و اقتصادی کشورتان دارید و آن را با توانمندیهای ایران مقایسه میکنید؟
- آیا نمیدانید که رژیم صهیونیستی و حامیانش مانند آمریکا و انگلیس به دنبال کوچکترین غفلتی از سوی شما هستند تا سرنوشتی مانند صدام و طالبان را برایتان رقم بزنند؟
- آیا نمیدانید که زندگی کردن در کنار کشوری مقتدر و امن مانند ایران به سود شما و دود کوچکترین ناامنی در ایران اول بار به چشمان شما فرو خواهد رفت؟
- آیا برای یک بار هم که شده نگاهی به نقشه انداخته و متوجه اید با چه کشوری طرف شدهاید؟
ودر آخر سوالی نیز باید از مقامات دولتی و مسئولان عالیرتبه کشورمان مطرح شود مبنی بر اینکه آیا مصلحت منطقه فراتر از مصلحت ایران و ایرانی است که در برابر زیادهخواهیها، بیاخلاقیها و گستاخیهای کشورهای کوچک عربی برای حفظ مصلحت منطقه سکوت پیشه میکنید؟ آیا احترام هر فرد ایرانی که در برخی کشورهای دونپایه عربی خدشهدار میشود، کافی نیست و نباید واکنشی در خور به این بیحرمتیها داد؟
مردم سالاری:دونگاه به اعتراض در کشورهای عربی
«دونگاه به اعتراض در کشورهای عربی»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم محمدحسین روانبخش است که در ان میخوانید؛نهضت های شکل گرفته درکشورهای عربی که با قیام در تونس آغاز شد و اکثر حکومت های غیر دموکراتیک را گرفتار کرده است دارای ویژگی های مختلفی است اما مهمترین ویژگی آن، مردمی بودن و دموکراسی خواهی آن است و بر همین اساس است که مورد توجه افکار عمومی دنیا قرار گرفته و رفتاری مدرن و مدنی ارزیابی می شود. در این قیام ها نه حزبی با مرام و مسلک خاص راهبرد می دهد و نه شخصیتی برجسته آن را رهبری می کند، ضمن اینکه در مقابل آنها، حکومت هایی قرار دارند که همه، ساختاری غیر دموکراتیک دارند. به همین دلیل هم باید صرف نظر از اینکه اعتراضات در کدام کشور صورت گرفته، همه را از یک جنس دید و مثلا نمی توان بین لیبی و سوریه، تفاوت چندانی قائل شد.
این دو کشور که اتفاقا در چند سال قبل هر دو از طرف آمریکا، جزو کشورهای «محور شرارت» قرار گرفته بودند، اگر چه کشورهایی در اردوی مخالف استکبار جهانی بودند اما هر دو دارای حکومتی غیردموکراتیک و بسته هستند که باید سالها پیش در آنها اصلا حات صورت می گرفت تا دچار انقلا ب نشوند اما این اتفاق با قدرت طلبی دو رئیس جمهور نظامی، حافظ اسد و معمر قذافی صورت نپذیرفت. بشار اسد هم دنباله رو راه پدر بود و اگر ظاهرا در این کشور آرامش سیاسی برقرار بود در لیبی هم تا دو سه ماه قبل همین شرایط وجود داشت.
البته این که ما قیام ها و حرکات مردمی در هر کشور را طبق دیدگاه خودمان تعبیر و تفسیر کنیم، عادت کهنه و نادرستی است و درست این است که در تحلیل ها به خواسته های مردمی که قیام را شکل داده اند توجه کنیم. براین اساس باید دید که چه فرقی در بین خواسته های معترضان به حکومت قذافی با معترضان به حکومت اسد است که در رسانه های ایران بالا خص در رسانه های دولتی و شبه دولتی، دو نگاه متفاوت و دو نوع خبررسانی با ۱٨۰ درجه اختلا ف درباره آنها می شود درست است که سوریه، کشوری برادر و دوست در جبهه ضد صهیونیستی است و مواضع قابل تقدیری دراین جهت داشته اما آیا به دلیل اینکه سوریه در تقابل با رژیم صهیونیستی است چنین امری را توجیه می کند؟
ممکن است این توجیه هم بیان شود که به دلیل روابط دیپلماتیک ایران و سوریه چنین اتفاقی افتاده است که این هم چندان قابل قبول نیست. دولت لیبی هم روابط خوبی با ایران داشت و کشورهای حاشیه خلیج فارس هم این روزها به دلیل حمایت درست و اصولی ایران از قیام مردمی در آن کشورها بالا خص در بحرین و مخالفت با رفتار غیرانسانی حکومت دیکتاتوری این کشور با مردم و همراهی کشورهایی چون عربستان در جنایات این حکومت، مشکلا تی را برای روابط دیپلماتیک ایران به وجود آورده اند اما هرگز هیچ انسان منصف و آزاده ای توقع ندارد که آزادگی و دفاع از مظلومان فدای چنین مصلحت اندیشی هایی شود. دقیقا به همین دلیل بود که وقتی دو سال قبل، حکومت دیکتاتوری چین هم دست به کشتار مسلمانان مظلوم این کشور زد، چنین انتظاری از دولت ایران می رفت که آن رفتار را محکوم کند و توجیهات مقامات سابق وزارت خارجه مبنی بر این که آن مسلمانان، چیزی شبیه طالبان والقاعده هستند (و در واقع مجازات قبل از وقوع جرم را مجاز می دانست!) راه به جایی نبرد و خریداری پیدا نکرد.
حکومت سوریه در هفته اخیر سعی کرده دست به تغییراتی در کابینه بزند و تقریبا شبیه به حکومت اردن رفتار کرده است و شاید بتواند فعلا فضا را مدیریت کند اما مطمئنا این گونه تغییرات، پایان داستان نیست. آزادی خواهی و دموکراسی خواهی با زور و تهدید و نمایش های صوری از میان نمی رود و مردمی که در دنیای امروز و با مختصات ویژه دنیای امروز زندگی می کنند با سانسور و تحدید وسایل ارتباط جمعی فراموش نمی کنند چه می خواهند. بر این اساس است که باید گفت عدم حمایت از خواسته های مردمی در سوریه، در دراز مدت به ضرر دیپلماسی خارجی کشورمان خواهد بود.
تهران امروز:اتهامات واهی و لزوم پاسخ قاطع
«اتهامات واهی و لزوم پاسخ قاطع»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم دکتر محمد مهدی مظاهری است که در آن میخوانید؛وزیران امور خارجه ۶ کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس در نشست خود در ریاض بار دیگر با طرح اتهامات واهی ایران را مسئول تنشهای اخیر در بحرین و برخی از کشورهای عضو دانسته و با نادیده گرفتن مطالبات واقعی مردم منطقه و استبداد حاکمیت حاکمان خود بر لزوم اتخاذ مواضع قاطع در برابر کشورمان تاکید کردند، در این ارتباط کویت که قبلا در جنگ هشت ساله عملاً با تزریق دلارهای نفتی به دیکتاتور سابق عراق نقش پررنگی در جنگ افروزی در منطقه داشته با طرح ادعای کذب، ایران را به جاسوسی و دخالت در امور داخلی خویش متهم ساخته است.
این نوع برخورد قهری و فرافکنانه با جمهوری اسلامی ایران در حالی صورت میگیرد که آمریکا و رژیم صهیونیستی پس از ناکامی در اجرای طرحهای خویش در شمال آفریقا، با کمکهای اطلاعاتی و امنیتی به کشورهای حاشیه خلیج فارس، مجوز لازم را برای سرکوب و ایجاد خفقان در منطقه دادهاند. در بررسی تحولات اخیر منطقه و این اقدام نسنجیده و صدور بیانیهای جدید علیه ایران میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
۱ - بارقههای خیزشهای مردمی در تونس و مصر زده شد، موج گسترده اعترضات مردمی در لیبی تداوم یافت و کشورهای حوزه خلیج فارس نیز از این تحولات نتوانستند جان سالم به در برند. در واقع وجه مشترک اکثر کشورهای عربی، حاکمیت رژیمهای مستبد و ایجاد محدودیتهای سیاسی و اجتماعی و نقض آشکار آزادیهای مدنی است، رژیمهایی که طی چندین دهه با فروش نفت و حمایت غرب توانستهاند رفاه کاذبی برای تداوم حکومت خویش به وجود آورند اما اکنون با خیزشهای گسترده مردمی در منطقه سراسیمه به دنبال فرافکنی و طرح اتهامات واهی برآمدند. شگرد پوشالی که همواره اعراب در قبال تحولات داخلی از آن بهره جستهاند ؛ ایران هراسی است. واژهای که تصمیمسازان کاخ سفید در راستای اجرای سیاستهای امنیتی خویش و فروش سلاحهای پیشرفته به کشورهای منطقه از آن استفاده میکنند.
۲ - کشورهای حوزه خلیج فارس به جای فرافکنی مشکلات و طرح اتهامات واهی باید به مطالبات و خواست مردم منطقه مبنی بر گذر از حکومتهای اقتدارگرا به سوی حاکمیتهای مردمی و گسترش آزادیهای مدنی تن دردهند. در این مورد تونس و مصر الگوی مناسبی برای آنها میتواند قلمداد گردد. گرچه هنوز هم در این کشورها معترضین به خواستهای اساسی خود مبنی بر تغییرات ساختاری در قدرت و رسیدن به دموکراسی واقعی نرسیدهاند ولی روند موجود در این کشورها گویای این واقعیت است که مردم مصر و تونس با حفظ یکپارچگی و از طریق نافرمانیهای مدنی به خواستههای خویش خواهند رسید. در سویی دیگر الگوی لیبی در قبال کشورهای منطقه قرار دارد که با راه انداختن حمام خون و ارتکات جنایت بشری، کشور خود را عملاً به جنگ داخلی کشانده و شرایط را برای دخالت نیروهای غرب فراهم ساخته است. بعید نیست نیروهای غرب به شکل سازماندهی شده و با بهرهگیری از توانمندیهای نظامی پیمان ناتو تلاش دارند نقشههای خویش را برای اشغال لیبی و دست یازی به ثروت هنگفت طلای سیاه مردم لیبی عملی سازد.قیامهای اخیر در بحرین، عمان و عربستان گویای این واقعیت است که استراتژی تز دو ستونی آمریکا (طرح نیکسون) عملا پس از سقوط مبارک متحد اصلی آمریکا و عدم توانمندی عربستان در کنترل اوضاع کاملاً از بین رفته، لذا با ایجاد تعارض و اختلاف بین ایران و عربستان میخواهند موازنه قوا را به نفع خویش تغییر دهند.
٣ - آمریکا و همپیمانانش با اجرای سیاست یک بام و دو هوا در مورد پیدایش بیداری اسلامی و خیزش گسترده مردمی درتلاشند که جایگاه ایران را در منطقه نادیده گیرند در این راستا پس از تحولاتی که در شمال آفریقا اتفاق افتاده نگرانیهای عمیقی از تکرار این حوادث در کشورهای حوزه خلیج فارس دارند. در واقع با سقوط مبارک نگرانیهای امنیتی رژیم صهیونیستی پس از تحولات شمال آفریقا افزایش یافته و با بروز ناآرامیهای گسترده در ریاض و قطع شریان نفت از منطقه، آسیبهای غرب دوچندان خواهد شد. لذا در چنین موقعیتی آمریکا و رسانههای همسو با فضاسازی درتلاشند به هر نحو ممکن از قدرت یابی ایران در منطقه و تبدیل به یک الگو برای کشورهای همجوار جلوگیری کنند.
۴ - گستاخی و رویا پردازی برخی از شیوخ حاکم منطقه پاسخ قاطع دستگاه دیپلماسی کشور را میطلبد، از آنجا که ایران کشوری با اقوام مختلف است که سالیان سال با حفظ وحدت و همدلی در سایه آموزههای اسلامی و هویت ملی نسبت به کیان و وطن وفادار بوده و هستند در قبال تحولات اخیر برخی از کشورهای عربی به ظن خود برای تلافی و انتقام گیری از ایران، طرح دخالت و حمایت از اقوام مختلف و اقلیتهای مذهبی را مطرح میسازند. گرچه این کشورها در حد و اندازهای نیستند که بتوانند رویای جدایی بخشی از خاک ایران زمین را در ذهن آشفته خویش عملی سازند ولی بعید نیست که اقدامات تروریستی و حمایت از گروههای تجزیه طلب را در دستورکار خویش قرار دهند، لذا بایستی ضمن هوشیاری از تمام امکانات نظامی و اطلاعاتی برای حفظ منافع راهبردی خویش و دفاع از تمامیت ارضی بهره جست.
۵ - ایران اسلامی در طول حیات پربرکت خویش هیچ وقت به دنبال لشکرکشی و اختلاف با کشورهای عربی و اسلامی نبوده بلکه همواره در معرض تجاوز و خصومت دشمنان قرار گرفته، سند مظلومیت ملت ایران جنگ هشت ساله تحمیلی و دفاع مقدس در قبال توطئه شوم غرب و نیز عملکرد مزورانه برخی از کشورهای عربی در حمایت از رژیم بعثی صدام حسین بود، اصولاً فلسفه تشکیل شورای همکاری خلیج فارس در راستای دشمنی و مخالفت با تشکیل جمهوری اسلامی ایران و ترس از نفوذ معنوی ایران در منطقه بود، این شورا که با استناد به قوانین خویش بحث دفاع جمعی و دفع تهدیدات مشترک را پیگیری میکند در قبال تهدیدات اصلی و آنی رژیم صهیونیستی و قتل عام فلسطینیان سکوت اختیار کرد. به نظر میرسد اعضای شورای همکاری خلیج فارس باید با درک واقعیات موجود ضمن ارزیابی عملکرد و فلسفه تشکیل این شورا نسبت به تجدید نظر جدی در قبال اقدامات خویش گام بردارند.
آفرینش:صعود قیمت نفت
«صعود قیمت نفت»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم حمید رضا عسگری است که در آن میخوانید؛عامل اصلی کاهش قیمت نفت در سال ۲۰۰۵ چیزی نبود مگر رکود اقتصادی که جهان و به خصوص غرب را فراگرفت و با ورشکست شدن تولیدکنندگان و صنعت گران بزرگ غربی، عملا نیاز به مواد اولیه و به ویژه نفت کاهش یافت و قیمت نفت سیر نزولی گرفت.
البته بسیاری از کشورهای صنعتی نیز در کاهش مصرف سوختهای فسیلی سرمایه گذاری های کلانی کرده بودند که در دهه اول ۲۰۰۰ به ثمر رسیده بود و این عامل در کاهش قیمت نفت نیز موثر بود.
در حال حاضر جهان در حال پشت سرگذاشتن بحران اقتصادی می باشد و سرمایه گذاران کوچک و متوسط و حتی برخی بنگاه های بزرگ اقتصادی به چرخه تولید بازگشته اند و این امر میل به افزایش تولید را به همراه داشته ، موجب افزایش تقاضا در بخش مواد اولیه و واردات بیشتر نفت توسط کشورهای بزرگ اقتصادی جهان گردیده است. ظهور قدرتهای بزرگ اقتصادی نظیر کشور چین و ترکیه نیز این روند را تشدید می کند.
بنابراین، رشد اقتصادی جهان که بنا به آمار و گزارشهای بانک جهانی در سال ۲۰۱۱ نیز ادامه خواهد یافت زیربنایی محکم برای افزایش یا بالا ماندن قیمت جهانی نفت خام به وجود خواهد آورد.عامل دیگر نوسانات قیمت دلار در برابر یورو است. هرگاه قیمت دلار در برابر یورو کاهش پیدا میکند، قیمت نفت و طلا در بازار جهانی افزایش پیدا میکند. در حال حاضر قیمت یورو ۱.۵ دلار است و یکی از بالاترین ارقام ظرف دو سه سال اخیر است به همین نسبت هم قیمت طلا به رکورد جهانی خود نزدیک شده است و قیمت نفت هم مجددا به اوج خود رسیده است. در واقع این دو عامل، عوامل بسیار مهمتری هستند.
اما مهمترین عامل- و البته ناپایدارترین عامل- که قیمت نفت را در چند ماه اخیر تحت تاثیر قرار داده است تحولات غیر منتظره ای است که برای نفت خیزترین منطقه جهان یعنی خاورمیانه پیش آمده است. از یک سو نا آرامی ها در مصر وتونس، درگیری ها درلیبی که یکی از صادرکنندگان نفت به غرب به حساب می آمد و از سوی دیگر بر هم خوردن ثبات دولت ها در حاشیه خلیج فارس که قلب تپنده نفت در جهان به حساب می آیند، راه را برای صعود قیمت نفت در جهان هموار کرده است.
سازمان اوپک نیز به عنوان بزرگترین نهاد صادرکننده نفت در جهان توانسته است با اهرم های کنترلی خود در افزایش قیمت نفت در بازار تاثیر بسزایی بگذارد. به طوری که هم اکنون با توجه به افزایش قیمت نفت، اوپک به فشارهای غرب مبنی بر افزایش تولید برای کاهش قیمت نفت توجه چندانی نکرده، تولید خود را افزایش نداده است. به نظر می رسد با توجه به عوامل فوق الاشاره قیمت نفت در سال جدید کماکان سیرصعودی بپیماید.
دنیای اقتصاد:درمان سیستم بانکی، بزرگترین جهاد اقتصادی
«درمان سیستم بانکی، بزرگترین جهاد اقتصادی»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است که در آن میخوانید؛منشا تسهیلات بانکی قاعدتا پساندازهای مردم است. بخش مهمی از این تسهیلات باید برای تولید کالا و خدمات، مورد استفاده قرار گیرد.
بانکها را میتوان به نوعی شریک تولیدکنندگان دانست که به وکالت از مردم باید پساندازهای آنها را به امور تولیدی سودآور، هدایت کنند. بنابراین لازم است بانکها نیز دارای مشخصات مشابه و مشترک با کارآفرینان و تولیدکنندگان باشند تا در این شراکت، ضریب موفقیت افزایش یابد. عمدهترین مشخصات یک تولیدکننده موفق عبارتند از: علاقه به تولید، پشتکار، دلسوزی و دقت که این مشخصات در نتیجه وجود روحیه بیم و امید در او هست. اما به نظر میرسد روحیه بیم و امید آنچنان که شایسته است در کارگزاران بانکی وجود ندارد.
دلیل آن هم این است که قرار نیست یک بانک در ایران تحت هیچ شرایطی ورشکست شود، زیرا روسای بانکها، سالهای سال است اینگونه پرورش یافتهاند که در صورت زیان، لزومی به پاسخگویی نیست و بانک مرکزی منشا یک ثروت بیکران است که زیان آنها را جبران خواهد کرد. این موضوع یکی از دلایل معوقات بالای بانکی نیز هست.
اینکه رییس سابق بانک مرکزی موضوع سه قفله کردن خزانه این بانک را مطرح کرد در واقع حکایت از نهادینه شدن این سنت غلط در کشور ما داشت و هیچ کس هم در آن موقع، آقای مظاهری را مورد پرسش قرار نداد که مگر غیر از خزانهداری کل مستقر در وزارت اقتصاد، خزانه دیگری هم وجود داشته است و در صورت وجود، منابع آن براساس چه قانونی مورد استفاده قرار میگیرد. زیرا میدانیم منابع خزانه عمومی بر اساس قانون سالانه بودجه، استفاده میشود و نهادهای مختلفی از جمله، دیوان محاسبات، بر هزینه آن نظارت میکنند. در اینجا این سوال مطرح میشود که آیا این شرایط، زمینه رانت در سیستم بانکی را مهیا نمیکند؟ آیا این احتمال وجود ندارد که اولویت اول در بسیاری از بانکها، تسهیلات رانتی و اولویت دوم، امر تولید باشد. یعنی وقتی فردی پیدا میشود و میگوید خزانه بانک مرکزی را سهقفله کرده خیلی طبیعی است که در این شرایط، اولویت دوم فدای اولویت اول شده و داد تولیدکنندگان از کمبود پول، به آسمان بلند شود.
شاید این تصور بهوجود آید که با شناورسازی نرخ سود بانکی میتوان جلوی این مشکلات را گرفت. اگرچه شناورسازی از شدت مشکل میکاهد و لازم است، اما ریشه مشکل را نمیخشکاند، زیرا سود بالای بانکی، محرک تولید نخواهد بود و ضروری است با روشهای درست و غیردستوری، نرخ سود را تا حداقل ممکن کاهش داد حتی کمتر از نرخ سودی که برای سال ۱٣۹۰ مصوب شد.
پساندازهای مردم نزد بانکها امانتی است که با عملکرد تورمزای بانک مرکزی، خیانت در این امانتها حادث خواهد شد و با پول ناشی از خیانت هم نمیتوان کشور را ساخت. همین پولها است که باعث تورم میشود و تورم هم محیط جامعه را ربوی میکند و جالب است که تورم و ربا هر دو موجب انتقال ظالمانه ثروت میشوند. اولین لازمه توسعه اقتصادی، گسترش اعتماد در جامعه است در حالی که خیانت در پساندازهای به امانت گذاشته مردم(در اثر تورم) تخریب اعتماد عمومی را در پی خواهد داشت.
البته مهمترین دلیل معضل فوق در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر، نظریات غلط کینز و مکاتب متاثر از او بوده که به این اعتقادات نادرست، رنگ و لعاب به اصطلاح علمی نیز داده است. اگر بانک مرکزی، حداقل در طول سالهای پس از جنگ تا امروز به اولین و مهمترین وظیفه خود، یعنی مهار کامل تورم عمل کرده بود، هم اکنون نه تنها در کشور معضلی به نام بیکاری نداشتیم که به امر هدفمندی یارانهها نیز محتاج نبودیم؛ زیرا این تورم است که در بلند مدت باعث تشدید اختلاف قیمت کالاهای انحصاری و ضروری در بازار داخل و خارج میشود. در واقع، خلق بیش از حد نقدینگی توسط بانک مرکزی، سیستم بانکی را معتاد کرده است و مهمترین اصلاح، در سیستم مزبور چیزی نیست جز ترک این اعتیاد که اگر اینچنین شود بزرگترین و لازمترین جهاد اقتصادی در کشور، اتفاق خواهد افتاد.
*در تحقیقی که برای تعیین وجود رابطه بین دو متغیر بیکاری و تورم در بلند مدت و در ۴٨ کشور از نقاط مختلف جهان انجام گردید و نتایج آن بزودی در همین روزنامه ارائه خواهد شد، تنها در دو کشور، رابطه معکوس بین دو متغیر مزبور در بلند مدت وجود داشت. این در حالی است که در ٣۷ کشور، رگرسیون خطی هر دو متغیر فوق، همشیب بود، یعنی تورم در بلندمدت، بیکاری را افزایش میدهد یا کاهش تورم در بلند مدت موجب کاهش بیکاری میشود. در ۹ کشور نیز رگرسیون خطی در یکی از دو متغیر مزبور، افقی بود که نشاندهنده عدم وجود رابطه بین آنها است. بنابر این میتوان با اطمینان گفت در تنها دو کشوری هم که رابطه معکوس وجود داشته است این رابطه، ناظر به دلایل دیگری است که برای کشف آن باید تحقیقات مستقل، انجام شود. چه بسا اگر این دلایل، شناسایی شود ۹ کشور مورد اشاره نیز دارای رگرسیون خطی هم شیب در دو متغیر بیکاری و تورم باشند.
جهان صنعت:رونق گردشگری با کلام و آمار
«رونق گردشگری با کلام و آمار»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم طهماسب طلایی است که در آن میخوانید؛ همه ساله رشد سفرهای نوروزی و اقبال عمومی برای سفر بیشتر موضوعی است که از سوی مسوولان گردشگری کشور و حتی مسوولان مرتبط در راهوترابری کشور اعلام میگردد و روند صعودی سفرها به عنوان یک مطلوب یاد میشود اما در این میان آن نکتهای که سالهاست تکرار میشود عدم همخوانی آمارهای یاد شده و تطابق معنایی آمار سازمانهای مختلف در این موضوع است.
به طور مثال آمارهای مصرف بنزین از سوی شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی در نوروز امسال (یکم تا سیزدهم فروردینماه) نشان میدهد که روزانه به صورت میانگین ۶۶ میلیون و ۹۰۰ هزار لیتر بنزین در کشور مصرف شده که در قیاس با مدت مشابه سال گذشته کاهش مصرف پنج میلیون لیتری (هفت درصدی) را نشان میدهد.
حال آنکه آمار گردشگری از رشد ٣۰ درصدی سفرهای نوروزی خبر میدهد و با این آمار در تناقض معنایی قرار میگیرد فارغ از این موضوع که به واقع کدام نهاد آمار علمیتری ارایه میدهد. اما باید به شعور عمومی هم توجه داشت که از این تناقضها به شگفت آمده و همچون سالهای گذشته شگفتزده از آمارهای متناقض تصادفات و میزان سفرهاست.
چراکه در این سالها هر مسافر که مبدا و مقصد مشخصی داشته در هر شهر عبوری یک سفر به آمار گردشگری اضافه کرده تا نشان دهیم همه چیز خوب است و صعودی! به هر حال این آمارها را هم اگر به دیده اغماض بنگریم مشکلات گردشگری تمامی ندارد و از سوی دیگر هم رشد سفرهای خارجی در ایران نیز همچنان روند صعودی دارد تا یک مهم دیگر را در این بخش بیابیم.
رشد ۱٣ درصدی مسافران خارجی طی ایام نوروز در بخش هوایی و عبور ٨۰۰ هزار نفر از مرزهای زمینی به خارج از کشور نشان از رونق گردشگری دارد اما اینکه چرا علاقه به سفرهای خارجی بیش از گذشته شده است ریشهای عمیق در نرخ گردشگری ایران در ایام نوروز دارد؛ آنجا که برای اجاره هر شب محل سکونت مناسب در شمال کشور مجبور به پرداخت۱۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان هستیم و در جنوب کشور و در جزیره کیش تورهای میلیونی به مسافران پیشنهاد میشود در این وضع عطای ماندن در ایران به لقایش بخشیده شده و هتلهای زیبا و امکانات ویژه تورهای خارجی و ارزان که دلارهای ما را به سمت خود میکشند، ترجیح داده می شود.
شاید برخی مسوولان در پاسخ به این نقد بگویند که در ایران نیز تسهیلات خوبی برای سفر داشتهایم که حجم سفرها رشد یافته است اما باید اندکی واقعیت را بیشتر دید و از مشکلات و گرانی نرخها در ایام نوروز بیشتر گفت و با آمارهای تفسیری همه چیز را خوب و موجه جلوه نداد.هرچند که توفیقاتی هم داشتهایم اما نباید توسعه گردشگری خارجی را صرفا به حساب تلاش داخل گذاشته و سهم ارزی را که از پول نفت به دست میآید نادیده گرفت.
منبع: جام جم انلاین
|