اتحاد جمهوریخواهان ایران و جنبش جمهوری خواهی
احمد پورمندی
•
جمهوری خواهی جنبشی متکثر است که گروهها، افراد، فرهنگ ها، روش ها، اقشار و طبقات متفاوت را در بر میگیرد و تصور گرد آوردن حتی بخشی از این نیروها در ظرفی شبیه یک حزب، از بیخ و بن نادرست است و ما در برلین مرتکب این خطای بزرگ شدیم! فراموش نکنیم که ما حتی با پذیرش "عضو حقوقی" هم مخالفت کردیم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۱ فروردين ۱٣۹۰ -
۱۰ آوريل ۲۰۱۱
شورای هماهنگی اتحاد جمهوری خواهان ایران در آخرین نشست خود اوضاع اتحاد را بحرانی ارزیابی کرد. این ارزیابی پس از آن به عمل آمد که آقای فرخ نگهدار در پی اعتراضات گسترده کادرها و فعالین اتحاد به مواضع متخذه از سوی ایشان در نامه به خامنه ای و در امور مربوط به طرح یارانه ها و پرونده اتمی، ناگزیر به استعفا از هیات سیاسی و شورای هماهنگی اتحاد شد و هم زمان با آن، شمار قابل توجهی از کادرها و بنیانگذاران اتحاد با انتشار بیانیه ای با اشاره آشکار به مفاد نامه سرگشاده آقای نگهدار, عنوان کردند که:
„اینک خط سیاسی معینی درون اجا، با اعلام برونی در حال شکل گیریست که ما را در گناه فجایعی که رخ میدهد با "رهبری" شریک میداند، نگران از دست رفتن سرمایه نظام است و آشکارا در کاستن بار مسئولیت سید علی خامنه ای در جنایات دو سال اخیر میکوشد. ما همزیستیِ سازمانی با چنین دیدگاهی را در اتحاد جمهویخواهان بسود جنبش دمکراسی خواهانه مردم ایران نمیدانیم و جدایی خود را از این گروه با خواست بازسازی جنبش جمهوریخواهی … اعلام میکنیم„.
گرچه شورای هماهنگی اتحاد تصمیم به تشکیل کمیسیونی به منظور بررسی علل بحران و چگونگی مهار آن گرفت و گرچه تدوین کنندگان بیانیه "برای بازسازی جنبش جمهوری خواهی" وعده سازمانگری رایزنی و همکاری به منظور بازسازی را مطرح کردند، اما تاکنون که بیش از دو ماه از آن تصمیمات گذشته، نه آن کمیسیون تشکیل شده و نه در جهت تحقق وعده "رایزنی" فعالیت خاصی مشاهده شده است و این همه, این سوال نگران کننده را پیش میکشند که آیا "اجا" به خط پایان نزدیک شده است و این پروژه را باید تمام شده تلقی کرد؟
یادداشتی که پیش رو دارید، حاوی نگاهی است اجمالی به برخی فرازهای زندگی اجا همراه با طرح سوالاتی چند در خصوص علل بحران و نیز پاسخ هایی اولیه به بعضی از آن ها.
*********
۸ سال پیش در چنین روزهایی، محافل سیاسی ترقی خواه در خارج از کشور در تب و تاب خاصی به سر میبردند. بیش از هزار نفر از فعالین و مهاجران سیاسی با چند هزار سال سابقه زندان و چند ده هزارسال سابقه فعالیت سیاسی، سندی را امضا کرده بودند که میبایست مبنای همکاری نیروهای جمهوری خواه قرار گیرد و زمینه ساز تشکلی گردد که بعدها "اتحاد جمهوری خواهان ایران" نام گرفت. انتظارها سرانجام به سر آمد و همایش تاریخی برلین با شرکت بیش از ۶۰۰ نفر از امضا کنندگان بیانیه و با حضور شماری از چهره های سرشناس سیاسی، علمی و فرهنگی ایران و آلمان و تحت پوشش رسانه های معتبر فارسی زبان، در سالن بزرگ دانشگاه برلین، آغاز به کار کرد.
اوضاع کشور بحرانی و خطر حمله نظامی به ایران جدی شده بود. این امر سایه سنگینی بر همایش انداخته بود. بسیاری به این میاندیشیدند، که در صورت وقوع حمله و تشدید بحران در کشور، نیروهای دموکرات و جمهوری خواه نباید پراکنده و کم اثر بمانند. این احساس نگرانی و مسولیت، به صورت یک بزرگ منشی و گشاده دستی کم سابقه در مقابل گردانندگان همایش تجلی یافت: بیشتر اسناد پیشنهادی از تصویب گذاشتند و شورایی ۵۰ نفره برگزیده شد تا ناروشنی ها - بویژه در زمینه مکانیسم تصمیم گیری، عضویت و کم و کیف روابط تعهدآور- را برطرف نموده، تشکیلات اتحاد را تاسیس و رهبری کند.
امید به توفیق شورای منتخب در تاسیس و هدایت تشکیلات، خیلی زود جای خود را به نگرانی داد. گزینش دو هیات سیاسی و اجرایی که میبایست وظایف هدایت روزمره سازمان جدیدالتاسیس و جنبش جمهوریخواهی را بر عهده گیرند، چندین ماه به درازا کشید و در این ماه های تعیین کننده، هیچ نشانی از حیات شورا دیده نشد. رقابت گروه ها، دستجات و شخصیت های درون شورا، که در جریان همایش به روشنی به چشم می خورد، تشدید شده بود و امید به توفیق نهادهای منتخب در روشن ساختن ناروشنی های به جا مانده از همایش، کاهش می یافت. همایش موسس میان دوگرایشی که چشم انداز "حزب" و یا "جبهه" را در مقابل اتحاد قرار می داد، برغم رد "عضویت حقوقی" قادر به اتخاذ تصمیم روشنی نشده بود و شورا می بایست برای اینگونه مسایل مهم راه حل مناسبی می یافت.
همایش دوم اجا، نمایشگر بجا بودن نگرانی ها بود. در سالن کوچک همایش فرانکفورت، از جمیعت بزرگ و فضای مصمم و امیدوار برلین اثر کمی برجای مانده بود.
همایش دوم بدون آنکه با دشواری های بجا مانده از همایش اول تماس نیرومندی برقرار کند، با تصویب سندی تحت عنوان "راهبردهای سیاسی اتحاد جمهوری خواهان ایران" و گزینش شورای هماهنگی جدید، به کار خود پایان داد. سند مصوب که با دیدگاهی نسبتا رادیکال و با تاکید بر "محاصره مدنی حکومت" به مثابه راهکار اصلی اجا, تدوین شده بود، تاثیر قابل رویتی در زندگی اتحاد بر جای نگذاشت و روند ریزش و فرسایش کماکان ادامه یافت.
نگاهی به روند های طی شده در هر دو همایش مذکور و آنچه که در فاصله آن ها جریان یافت، این بدبینی و نگرانی را تقویت کرد که اتحاد در شرایط فقدان یک "نقشه راه" روشن و در شرایط شفاف نبودن "مکانیسم روابط تعهدآور منتج به تولید اراده سیاسی واحد"، بیشتر و بیشتر در چنگال رقابت شخصیت ها، احزاب، گروه ها و فرهنگ سیاسی به جا مانده از دوران جنگ سرد - که تاریخ مصرفشان دیگر به سر آمده بود- گرفتار می شود و ضروری است که برای این مشکلات چاره اندیشی شود.
همایش سوم اجا، بر بستر این نگرانی ها کار خود را در برلین آغاز کرد. این همایش که تا حد قابل توجه ای تدارک دیده شده بود، با اصلاح اساسنامه و تصریح حقوق و وظایف اعضا و با تصویب قراری مبنی بر موظف ساختن شورای هماهنگی منتخب به تدارک ائتلاف بزرگ جمهوریخواهان ایران به منظور شرکت مستقل در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس هشتم، گام هایی در جهت تنظیم مناسبات درونی و تدوین "نقشه راه" برداشت. این تمهیدات اما برای خارج ساختن اجا از و ضیعتی که مداوما دشوارتر میشد، کافی نبودند. فکر برکشیدن آقای حسن شریعتمداری به سطح چهره اصلی و سخنگوی اجا- که میتوانست مکمل نقشه راه شرکت مستقل ائتلاف بزرگ جمهوری خواهان در انتخابات باشد- گرچه با رای اکثریت به تصویب رسید، اما متکی بر اکثریت ضعیف عددی، پشتیبانی مادی و واقعی لازم را بدست نیاورد.
در جریان این همایش، جمعی از کادرها و پایه گزاران اتحاد، با انتشار سندی تاسیس فراکسیونی با نام "توسعه، عدالت و آزادی" را اعلام کردند. اعلام موجودیت فراکسیون، این امیدواری را ایجاد و تقویت کرد که سایر گرایش های درون اتحاد هم خود را در قالب فراکسیون سازمان دهند و امر مهم ایجاد اراده سیاسی مشترک از این طریق متحقق شود. این امیدواری اما، دیری نپایید و سایر گرایشات درونی اجا، حفظ وضیعت موجود و تکیه بر مناسبات پیدا و ناپیدا را ارجح شمردند و بدین شکل فراکسیون "توسعه و..." خیلی زود در مقابل "بقیه" قرار گرفت - یا قرار داده شد- و به این ترتیب پروژه "فراکسیونی کردن مناسبات درونی" نه تنها شکست خورد، بلکه به سوتفاهمات - به حق و ناحق - بیش از گذشته دامن زد.
"اتحاد" در شرایط بیم و امید، به استقبال همایش چهارم خود در شهرکلن آلمان رفت. اوج گیری جنبش سبز مردم ایران، این امید را ایجاد کرد که همایش بتواند در پیوند با جنبش سبز و در پرتو آن روح تازه ای بر کالبد خسته اتحاد بدمد و راه بازسازی آنرا هموار سازد و در عین حال بیم از آنکه سنن سیاسی دوران ماضی، سخت جانی کنند و اتحاد را سرانجام در "سیاهچاله" خویش ببلعند، در ذهن بسیاری از فعالین اجا پرسه میزد.
جریان کار همایش نشان داد که هم آن امیدواری و هم این بیم و نگرانی به جا بودند: در روز نخست همایش که به سمیناری با شرکت جوانان سبز و میزگردی پیرامون جنبش سبز اختصاص یافت، سالن بزرگ همایش، مملو از جمیعت بود واین را نوید میداد که امیدواری ها بی پایه نبودند و جنبش سبز با جمهوری خواهی یگانه تر از آن است که پنداشته میشد و میتوان در پناه و پیوند با آن بالید و قد کشید.
این امیدواری اما دیری نپایید و در روزهای بعد که همایش به دستور عادی کارش میپرداخت، از آن جمیعت مشتاق خبری نبود و در ساعات پایانی اجلاس که سند اصلی همایش از تصویب گذشت، از حدود ۸۰ نفری که کارت عضویت در همایش را دریافت کرده بودند، فقط چهل و چند نفر در سالن حضور داشتند. هنگامی که همایش از تصویب "انتخابات آزاد" به عنوان محور پروژه راهبردی اصلی اجا سر باز زد و انتخابات آزاد را با عقب نشاندن خامنه ای و تمکین حکومت به رای مردم، گره زد و در عین حال روشن گردید که عناصر موثر فراکسیون عموما از شرکت در ترکیب شورا خودداری خواهند کرد، بر همگان آشکار گردید که همایش پیروز نشده است و اتحاد روزهای دشواری را در پیش خواهد داشت.
شورای منتخب همایش که در آن گرایش خاصی، برتری مطلق داشت، هیات سیاسی همسو با خود را برگزید تا سکان اداره اجا را به دست بگیرد. فعالیت سیاسی و تشکیلاتی اجا که در طول حیاتش محدود و محدودتر شده بود، بعد از همایش در چهارچوب جلسات هفتگی هیات سیاسی، بحث و گفتگو در میلینگ - لیست، اتخاذ موضع پیرامون برخی مسایل سیاسی کشور و شرکت گاه و بیگاه شماری از مبلغین و تحلیلگران اجا در رسانه ها ، خلاصه گردید.
حوادث منتج به استعفای آقای نگهدار و انتشار فراخوان بازسازی بر بستر چنین پیش زمینه هایی رخ داده اند.
وضعیت بحرانی کنونی اجا میتوانست - و شاید هنوزهم بتواند- به حرکتی برای بازسازی جنبش جمهوری خواهی فرا بروید. چنین حرکتی قطعا نمیتواند به اجا محدود شود، ولی هم آنچه از اجا باقی مانده است و هم حامیان فراخوان بازسازی میتوانند، در آن سهم زیادی داشته باشند. چنین حرکتی بدون بررسی تجارب تا امروز جنبش، بدون حضور جوانان و زنان، بدون شرکت همه باورمندان به دمکراسی و بدون پیوند روشن و مستحکم با داخل کشور و جنبش سبز مردم ایران شکل نخواهد گرفت.
در راستای بررسی تجربه ۸ ساله اتحاد جمهوری خواهان ایران و علل ناکامی آن مقدمتا میتوان این سوالات را پیش کشید:
۱- آیا پروژه متحد شدن "جمهوری خواهان" حول یک سند برنامه ای نادرست بوده است؟
۲- آیا سند مصوب همایش موسس اجا نقص اساسی داشته است؟
۳- آیا ریشه ناکامی اجا را باید در تناقض میان محیط زندگی فعالین آن- خارج از کشور - و نگاه داخل کشوری آن جستجو کرد؟
۴- آیا مشکل اصلی تشکیلاتی بوده است؟ اگر آری:
۴-۱- آیا عدم تناسب شکل - ساختار حزبی کلاسیک - با محتوا - جنبش جمهوری خواهی- موجد شکست بوده است؟
۴-۲- آیا رهبران شایسته نبودند؟
۴-۳- آیا ایجاد تشکیلات از بالا بجای ایجاد رهبری از درون واحدهای عملا موجود در پایین، خطای اصلی بوده است؟
۵- آیا فقدان یک "نقشه راه" که بتواند در هر مرحله، راهکار های مصوب همایش موسس را به طرح های اجرایی بدل کند، عامل عدم موفقیت بوده است؟
۶- آیا مشکلات فرهنگی و تاریخی مهاجرین سیاسی، بی فرجامی هر نوع اقدام معطوف به قدرت را از پیش رقم زده است؟
به این سیاهه میتوان سوالات ریز و درشت دیگری را هم اضافه کرد. اما برای شروع یک بحث نقادانه، پرداختن به این سوالات میتواند کافی باشد.
مروری بر تاریخ سی ساله اخیر کشور، سر بر آوردن جنبش اصلاحات از درون جامعه و حکومت و تکامل آن به جنبش سبز، سیر تکاملی این جنبش و چشم اندازهای پیش روی آن کافی است تا ثآبت کند که نه پروژه متحد شدن برای استقرار جمهوری عرفی در کشور نادرست بوده است و نه سند برلین که حرکت گام به گام، در یک روند مبارزه خشونت پرهیز و متکی به مردم و جنبش های مدنی با هدف برگزاری انتخابات آزاد و تغییر قانون اساسی را پیش نهاده بود، ایراد مهمی داشته است.
این راست است که ما مهاجرین سیاسی که در دوران جنگ سرد بالیده ایم، میراثدار گذشته ای آلوده به خشونت ستایی انقلابی، اراده گرایی، انقلابیگری، عدم تحمل و مدارا و امراض مشابه دیگر هستیم و اگر بر این بستر نامناسب این واقعیت را هم اضافه کنیم که در خارج از کشور ناگزیر به کار سیاسی در ارتباط با داخل هستیم، شاید به نظرات بدبینانه ای که هر نوع سازمان یابی جدی در خارج را ناممکن میدانند، نزدیک شویم. اما حداقل مادام که در یک روند آزمون و خطا همه امکانات را تجربه نکرده ایم، نباید خود را تسلیم این نگاه مایوس و بدبینانه کنیم. به این ترتیب تنها بحث قابل تامل در بررسی علل ناکامی های اجا به حوزه مسائل تشکیلاتی بر میگردد. فقدان "نقشه راه" و "عدم شایستگی رهبران" تنها در صورتی به عنوان علل اصلی مطرح خواهند شد که تشکیلات بر بنیادهای درستی استوار شده باشد و تشکیلات اجا چنین نبود:
جمهوری خواهی جنبشی متکثر است که گروه ها، افراد، فرهنگ ها، روش ها، اقشار و طبقات متفاوت را در بر میگیرد و تصور گرد آوردن حتی بخشی از این نیروها در ظرفی شبیه یک حزب، از بیخ و بن نادرست است و ما در برلین مرتکب این خطای بزرگ شدیم! فراموش نکنیم که ما حتی با پذیرش "عضو حقوقی" هم مخالفت کردیم و بر این پندار باطل و اراده گرایانه پای فشردیم که همه احزاب و گروه های شناسنامه دار و جمهوری خواه باید در اتحاد ذوب شوند! ما سرمست از اینکه بیش از هزار کادر مجرب سیاسی به ندای ما پاسخ مثبت داده اند، تلاش کردیم بر آب و شن قصر بسازیم و حاصلش این خانه نیین است که بر جا مانده و بیگمان در مقابل نخستین توفان بزرگ سیاسی که در انتخابات مجلس - و شاید پیش از آن - از راه میرسد، دوام نخواهد آورد.
جنبش جمهوری خواهی اما، مستقل از اجا به حیات خود ادامه داده و میدهد و برای پیوستن به این قافله هیچ زمانی دیر نیست.
خطای ما در گزینش ساختار سازمانی مناسب برای جنبش جمهوری خواهی، نمیتواند نقش برجسته بنیانگذاران و کادرهای اجا در تدوین و ترویج گفتمان جمهوری خواهی و ارایه مدلی از فرهنگ مدارا در مناسبت سازمانی را کم بها کند و ما میتوانیم در تصحیح خطاها و سازمان یابی مناسب جنبش جمهوری خواهی نقش موثری داشته باشیم. به باورمن این جنبش به جای حزب و جبهه - حداقل در نخستین قدم - به یک "خانه" یا "فروم" نیازمند است. خانه ای که تاسیس آن میتواند با ایجاد یک وب-سایت مشترک آغاز شود. در چنین سایتی هر گروه جمهوری خواهی که منشور عمومی - نظیر سند پایه اجا- را بپذیرد، میتواند با حقوق برابر، غرفه خود را داشته باشد، ایده هایش را به اشتراک بگذارد و برای به اجرا در آوردن پروژه های مطلوبش یارگیری کند. در این مدل از همکاری، هیچ ملاحظه سازمانی شرکت یا عدم شرکت در یک پروژه را الزامی نمیکند و برعکس توافق روی پروژه، سازمان مناسب را پدید می آورد. در مورد امکانات، ظرفیت ها و کمبود های چنین سیستمی میتوان در پرتو تجارب تاکنونی ساختارهای شبکه- پروژه ای به بحث و تبادل نظر پرداخت و در نهایت از روش های مدل سازی محدود و "آزمون و خطا" بهره جست. مهم این است که نقد و بررسی تجارب مختلف و از جمله تجربه ۸ ساله اجا، در سطح جنبش آغاز و پیگیری شود.
|