یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٣ فروردين ۱٣۹۰ -  ۱۲ آوريل ۲۰۱۱


 «تحولات منطقه رازگشایی چند ابهام»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن می‌خوانید؛آیا تفاوت مبنایی وجود دارد که انقلاب در مصر و تونس به نقطه «تغییر» رسید ولی در لیبی، یمن و بحرین هنوز نرسیده است؟ آیا «سرکوب»، روند انقلاب را تحت تاثیر جدی قرار داده است؟ آیا غرب بعد از تجربه تونس و مصر، راه سوار شدن بر اوضاع و مهار آن را پیدا کرده است؟ آیا «جغرافیا» در تونس، مصر، لیبی، یمن و بحرین عامل اصلی در این «تفاوت ها» است؟ آیا انقلاب-ولو فعلا- در همین نقطه متوقف شده است؟ چه چشم اندازی فراروی تحولات کنونی قرار دارد، مثبت است یا منفی؟
این سوالات مهمترین سوالاتی است که در تحلیل تحولات منطقه فرا روی ما قرار دارند و سبب تحلیل های متفاوت پیرامون وضعیت جاری شده و طبعا پاسخ به آنها می تواند از بسیاری ابهامات «راز زدایی» کند.
بعضی برای تحلیل این تفاوت ها به سراغ جغرافیای این انقلابها رفته اند و خواسته اند بگویند تاکتیک ها و آثار ناشی از تفاوت های آن به نتایج متفاوت منجر شده است. براساس این نگرش مردم تونس و مصر- بطور نسبی- به پیروزی رسیدند چون انقلابیون از یک سو نقطه ثقل تمرکز اعتراضات خود را «پایتخت» قرار دادند و از سوی دیگر در پایتخت نقطه ای اساسی- خیابان مرکزی بورقیبه در تونس و میدان مرکزی التحریر در مصر- را در اختیار گرفتند و این طبیعی بود که سقوط خیابان بورقیبه به مثابه سقوط رژیم بن علی و سقوط میدان التحریر به مثابه سقوط رژیم مبارک باشد در حالیکه انقلابیون در لیبی به جای تمرکز روی پایتخت تظاهرات خود را متوجه شهرهای دیگرکردند و اگرچه توانستند بخش اعظم لیبی را آزاد نمایند ولی چون «طرابلس» در اختیار قذافی بود، رژیم توانست بماند و انقلابیون را عقب بزند کما اینکه در مورد یمن هم انقلابیون در روزهای آغازین از شهرهای پیرامونی پایتخت شروع کردند و یک هفته بعد دامنه انقلاب را به پایتخت کشاندند ولی در این فاصله علی عبدالله صالح خود را آماده مواجهه با این شرایط کرده بود.
اگر این تحلیل را بپذیریم باید بگوییم رژیم های دیکتاتوری فقط در شرایط «غافلگیری» سقوط می کنند و حال آنکه سرنگونی رژیم پهلوی بطلان چنین تحلیلی را آشکار می کند. انقلاب ایران ابتدا از شهرهای پیرامونی نظیر قم، تبریز، جهرم، یزد و... شروع شد و ماهها طول کشید تا دامنه آن به پایتخت برسد و در پایتخت هم میدان خاصی کانون حضور و تجمع مردم نبود. البته ما با این پاسخ نمی خواهیم بگوییم تاکتیک ها و نقاط خاص هیچ تاثیری در روند پیروزی یا شکست یک قیام یا انقلاب ندارند بلکه سخن در تاثیر بلامعارض آن است.
بعضی هم گفته اند «سرکوب» جواب داده و به عامل اصلی ضعیف شدن شعله انقلاب ها در کشورهای لیبی، یمن و بحرین تبدیل شده است. براساس این نگرش، مردم در تونس و مصر توانستند رژیم های حاکم را به زودی به «تمکین» وادار نمایند چون رژیم های بن علی و مبارک در مورد استفاده گسترده از قدرت نظامی تردید داشتند. در تونس ارتش و دستگاه امنیتی بعد از چند روز مقاومت از صحنه تحولات کنار رفتند و در مصر نیز ارتش از ابتدا معتقد بود اهرم نظامی کار را بدتر می کند این در حالی است که رژیم های قذافی و عبدالله صالح از ابتدا درباره استفاده از اهرم نظامی مصمم بودند و از آن استفاده کردند. در بحرین نیز اگرچه تا دو هفته پس از آغاز قیام تردیدهایی درباره بکارگیری نیروی نظامی وجود داشت ولی به زودی «آل خلیفه» مماشات و تردید را کنار گذاشته و به شدیدترین وجه از اهرم نظامی استفاده کردند. براساس این نگرش انقلاب های مردمی در این منطقه و مناطق مشابه، زمانی به پیروزی می رسند که از اهرم نظامی علیه آنان استفاده نشود و یا استفاده از آن با محدودیت های زیاد مواجه باشد. اگر این نظریه را بپذیریم باید بگوییم برای مدتها وقوع تحولات مهمی از قبیل آنچه در ٣-۲ ماه اخیر اتفاق افتاد، متوقف شده است. این نظریه درست نیست چرا که اولا هنوز زود است که بگوییم استفاده از «مشت آهنین» مردم لیبی، یمن و بحرین را به خانه می کشاند و ثانیا علیرغم استفاده گسترده از اهرم نظامی هنوز مردم این سه کشور در صحنه حضور دارند و هر روز زمزمه تغییر حکومت در این کشورها به گوش می رسد. البته در عین حال نمی توان کتمان کرد که مردم- بخصوص در لیبی و بحرین- در مواجهه با مشت آهنین دچار مشکلات و محدودیت های زیادی شده اند و از آزادی عمل آنها کاسته شده است. همه می دانیم که نیروهای مدنی در «اعتراضات مسالمت آمیز» ظرفیت بیشتری برای مقابله با نظام حاکم دارند.
بعضی هم گفته اند غرب بعد از تحولات تونس و یمن، راه کنترل امواج انقلاب های مردمی را پیدا کرده است و لذا اگرچه غرب در مواجهه با انقلاب تونس و مصر، دچار سردرگمی و انفعال گردید ولی توانست راه سلطه بر انقلاب های سه کشور دیگر را پیدا کند. براساس این نگرش انقلاب در لیبی، یمن و بحرین پیش نمی رود چون غرب در مقابل آن ایستاده است و در نتیجه تا زمانی که غرب نخواهد رژیم دیگری در این منطقه فرو نمی پاشد! البته ممکن است غرب خود به قذافی و عبدالله صالح بگوید که کشورشان را ترک کنند و پس از آن به دسته ای از مخالفان اجازه دهند جایگزین این رژیم ها بشوند. استناد این نظریه عمدتا به تحرکات دیپلماتیک و نظامی غرب در لیبی است. این در حالی است که غرب در لیبی و یمن اگرچه رژیم های کشورهای فوق را در کنار خود دارند ولی در ظرف اجتماعی و مردمی این کشورها از توانایی های خاصی برخوردار نیستند. آمریکایی ها سال هاست که ارتباط فعالی با بدنه اجتماعی لیبی و یمن نداشته اند هر چند تردیدی در این نیست که در این سال ها دستگاه های جاسوسی و اطلاعاتی غرب قطعاً عناصری از نخبگان را به خود متصل کرده اند ولی از آنجا که جنس غرب و عواملشان با جنس مردم و انقلاب آنان تفاوت دارد، نمی توان پذیرفت که غرب توانسته جریان فعالی را به نفع خود وارد صحنه کرده و از طریق آنان امید پیروزی را از توده ها ستانده و مردم را به خانه هایشان برگردانده است. برخورد سخت غرب با پدیده لیبی و برخورد سخت آل سعود و آل خلیفه با مردم بحرین نشان می دهد که غرب در حوزه قدرت نرم، کشورهای یاد شده را دور از دسترس خود ارزیابی می نماید. در این میان گفتنی است که متأسفانه بعضی هم با این «گمانه» که این انقلاب ها از اساس به وجود آمدند تا تداوم حیات رژیم صهیونیستی را ممکن گردانند - چرا که اسرائیل همواره ثبات خود را در بی ثبات کردن دیگران دیده است- نسبت به آینده این انقلاب ها خوشبین نیستند ولی برای اثبات نظر خود حتی یک سند یا دلیل قابل قبول هم ارائه نمی کنند!
بعضی هم معتقدند به هر ترتیب و به هر دلیل انقلاب های اخیر با مانع جدی مواجه گردیده و جز «خاموشی» سرنوشتی ندارند بنابراین منافع ملی کشور و نظام اقتضا می کند که ظرفیت سیاسی و دیپلماتیک خود را برای «عادی سازی» شرایط وارد میدان نمائیم. البته اگر به سابقه مراجعه کنیم اینها نه در دوره حضرت امام و نه در دوره کنونی هیچگاه خیزش های اسلامی را با ترازوی منافع ملی منطبق و همخوان ندیده و از آن حمایت نکرده اند و پاره ای هم بدون آنکه جرأت علنی کردن موضع خود را داشته باشند، حفظ رژیم های آمریکایی و کار با این رژیم ها را «مطلوب» ارزیابی می کنند. اینها البته قادر نیستند از دهها سال پیگیری این سیاست به «دستاورد»ی اشاره کنند و یا حتی نمی توانند ثابت کنند که سکوت ما در مقابل عملکرد ضد مردمی رژیم های وابسته، از دامنه خشم آمریکا و رژیم هایی مثل آل سعود علیه ایران کاسته است. کینه عمیق آنان نسبت به انقلاب اسلامی، امام و... حتی در دوره ریاست صاحب نظریه «گفت وگوی تمدن ها» بر ایران موج می زد.
درمورد روند تحولات در حوزه عربی- اسلامی گفتنی های دیگری هم وجود دارد:
۱- تردیدی در این نیست که کشورها با یکدیگر تفاوت هایی داشته و تاکتیک های متفاوت هم در پیدایی و روند یک پدیده اثر خاص خود را دارند ولی نباید تردید کرد که انقلاب ها - که عده ای از اذعان به آن اجتناب می نمایند- حتی در تونس و مصر به سرانجام نرسیده و تازه آغاز شده اند. در مصر رفتن رژیم حسنی مبارک، طلیعه انقلابی است که روی خواهد داد و به احتمال زیاد مدت زمانی لازم است تا انقلاب مصر و تونس به پیروزی برسد. این انقلاب ها در این فاصله زمانی بالغ خواهند شد و این کشورها را به کشورهای دیگری با هویت اسلامی تبدیل می کند. این مسئله در مورد بحرین و یمن هم صدق می کند. مردم بحرین در این مرحله توانستند همگانی بودن خواست خود مبنی بر تغییر رژیم آل خلیفه را به اثبات رسانده و عدم مشروعیت آن راثبت کنند. رژیم آل سعود و دنباله آن در بحرین با مشت آهنین وارد شدند و مانعی بر سر راه پیروزی به وجود آوردند اما مگر مردم بحرین قادر نیستند به مشت آهنین مجهز شوند؟ مگر شیعیان در لبنان و یمن بعد از مواجهه با مشت آهنین دشمن خود به آن مجهز نشده و معادله را به ضرر دشمن جنایتکار تغییر ندادند؟ پس چه جای آن است که خیال کنیم قیام بحرین و... به پایان راه رسیده است.
۲- غرب تلاش زیادی برای شناختن این انقلابات، علل پیدایی آنها و یافتن راهی برای سیطره بر آنها انجام می دهد. نگاهی به حجم عظیم سفرهای دیپلمات های غربی به منطقه و محور بودن تحولات این منطقه در سرمقاله ها و گزارش های اصلی روزنامه های معتبر آمریکا و اروپا به خوبی از تمرکز غرب بر روی این تحولات خبر می دهند ولی دلیل روشنی برای اینکه ثابت کند حجم عظیم این تلاش ها در نهایت بر «اراده مردم برای تغییر» غلبه می کند وجود ندارد کما اینکه با استناد به تجربه تلاش غرب برای حفظ رژیم پهلوی در ایران، رژیم نمیری در سودان و... این تلاش ها قاعدتاً قرین موفقیت نخواهند بود. کما اینکه وعده الهی مبنی بر غلبه مستضعفین بر مستکبرین هم این را نشان می دهد و می دانیم که «ولن یخلف الله وعده» (حج آیه ۲۲) اگر در لیبی، انقلابیون با مشکل مواجه هستند از این روست که از ابتدا دست به اسلحه برده و مبارزه سیاسی را به مبارزه ای نظامی تبدیل کردند و مواجهه نظامی -در کوتاه مدت- به نفع قذافی تمام شد و حضور نظامی ناتو را نیز در پی داشت و این در حالی بود که ورود ناتو اوضاع را نظامی تر کرد و همه می دانند که وقتی نظامی گری حرف اول را بزند رژیم قذافی در مقایسه با انقلابیون از امکانات بیشتری برخوردار خواهد بود.
٣- تحولات بحرین وضعیت معکوس لیبی را به نمایش گذاشت در اینجا مبارزه مردم مسالمت آمیز بود، قاعده حضور در میدان اصلی پایتخت هم رعایت شد ولی رژیم به اهرم نظامی متوسل شد در حالی که این اهرم فقدان مشروعیت آل خلیفه را مضاعف کرد و راه را بر انواعی از اقدامات ضد حکومتی به روی مردم بحرین گشود. در نهایت ممکن است رفتن آل خلیفه چند ماه دیگر به درازا بکشد ولی تردیدی نیست که مردم طی هفته های آینده رفتن قذافی و صالح را مشاهده خواهند کرد و این تازه طلیعه صبح است.

جمهوری اسلامی:عربده مستانه در خانه عنکبوتی
«عربده مستانه در خانه عنکبوتی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانیداین روزها برخی رسانه‌ها و مقامات معلول الحال کویت، به دور تازه‌ای از جنگ روانی علیه ایران پرداخته‌اند و با تلاش برای احیای گذشته‌های تاریک و پرنکبتی که ریشه‌اش به دوران سردار نگون بخت قادسیه باز می‌گردد، سعی دارند یکبار دیگر برای بیگانگان و دشمنان اسلام خوشرقصی کنند.
سیر تحولات پرشتاب منطقه، فضای سیاسی - اجتماعی تازه‌ای را در دنیای عرب رقم زده است. انتظار می‌رفت دولتها و کشورهای عرب نیز با تدبیر و درایت با این مسائل مواجه شوند و خود را با شرایط جدیدی که ملت‌ها سعی دارند به وجود آورند، تطبیق دهند ولی واکنش برخی دولت‌ها با این فضای نوظهور، باز هم دوران سرکوب و اختناق و تبعیض را در ذهن‌ها تداعی می‌کند که البته قابل تحمل نیست.
باید پرسید چه عاملی باعث خشم و خروش و قیام در دنیای عرب شده و چرا ملتها با آغوش باز از هر حادثه‌ای استقبال می‌کنند ولی حاضر نیستند اوضاع جهنمی گذشته و آن روابط پرننگ و نکبت گذشته با قدرتهای شیطانی و اشغالگران صهیونیست را بپذیرند و همچنان شاهد ساکت خیانت‌های روزافزون دربارهای خائن عرب باشند؟
اگرچه غرب و بویژه آمریکا در نخستین روزهای قیام ملت‌ها غافلگیر شد و با سردرگمی در برابر سیل عظیم احساسات ملت‌ها، تصمیمات متناقض و ناپایداری گرفت ولی اکنون در جمع بندی اوضاع جدید به این نتیجه رسیده است که شاید بتواند یکبار دیگر و برای دوره‌ای جدید با همان مهره‌‌های دست آموز و دست نشانده‌ای که برای چندین دهه به غارت ثروتها و جنگ‌افروزی در منطقه پرداخته بود، باز هم همان مواضع ظالمانه گذشته را ادامه دهد.
تصادفی نیست که برخی دربارهای عرب از جمله عربستان و کویت مأموریت یافته‌اند تا در آن واحد در ٣ محور به تکرار نقش‌های گذشته روی آورند و شانس خود را امتحان کنند.
۱ - سرکوب وحشیانه و بی‌حد و مرز ملتهای بپاخاسته به هر قیمت ممکن
۲ - اظهار وابستگی و سرسپردگی به قدرت‌های شیطانی و درخواست رهنمود از غرب
٣ - سمپاشی و جوسازی علیه نهضت‌های نوپای منطقه و وارد کردن اتهام وابستگی به ایران به منظور فضاسازی منفی علیه ملت‌ها و کسب مجوز سرکوب قیام‌های مردمی
ناگفته پیداست که سرنخ تمامی تلاشها برای به زانو در آوردن ملت‌های مسلمان در اختیار جبهه دشمنان اسلام است و دربارهای عرب فقط مجری دستورات بیگانه هستند.
نقش کویت در این میان بیشتر است و شیوخ آل صباح در اجرای طرح ایران هراسی، بیش از دیگران خوشرقصی می‌کنند. کویت در ماجرای جنگ ٨ ساله علیه ایران هم تمامی حیثیت و ظرفیت و توان و استعداد خود را یکجا در اختیار صدام تکریتی قرار داده بود و عملاً در نقش "زائده سیاسی رژیم بغداد" و به قول صدام، "استان نوزدهم عراق" ظاهر می‌شد. هیچکس آن دوران سیاه خوشرقصی‌های کویت را فراموش نکرده که رسانه‌های کویتی در دشمنی علیه ایران حتی از رسانه‌های بعثی عراق هم سبقت می‌گرفتند. در آن جنگ، بندر، بزرگراهها و تمامی ظرفیت ساحلی و زمینی کویت در اختیار ماشین جنگی صدام قرار داشت. شیخ کویت عملاً "پادوی صدام" بود و دستگاه دیپلماسی نیم بند کویت، گوش به فرمان "طارق میخائیل یوحنا عزیز"!
باید پرسید پاداش آنهمه خوش خدمتی به جلاد بغداد غیر از خفت و خواری بیشتر چه بود؟ ارتش بعثی در فاصله چند ساعت، خاک کویت را اشغال کرد و آنرا رسماً "استان نوزدهم عراق" نامید. جای تعجب است که ارتش کویت حتی گلوله‌ای به سوی اشغالگران شلیک نکرد و رسانه‌های کویت یکباره خفقان گرفتند و کلامی علیه اشغالگران شنیده نشد و قلمی علیه آنان به حرکت در نیامد.
در آن بحران، جمهوری اسلامی ایران علیرغم شرارتهای کویت در ٨ سال جنگ تحمیلی، به انبوه عظیم فراریان کویتی پناه داد، اشغال کویت را محکوم نمود و از بغداد خواست به اشغال کویت خاتمه دهد. هرگز انتظار نمی‌رفت پس از آنهمه سعه صدر و بزرگ منشی ایران، یکبار دیگر شاهد شرارت کویت باشیم.
رفتار امروز کویت نشان می‌دهد آل صباح لایق آنهمه گذشت ما نبوده‌اند. شاید لازم باشد به شیوخ کویت به صورت مناسبی فهمانده شود که باید حد و اندازه خود را بدانند و دریابند که در خانه عنکبوت نشسته‌اند و در هم ریختن تارهای تنیده در اطراف آنها کار مشکلی نیست.
البته کویت یکبار ضرب شست کرم ابریشم‌های ایرانی را چشیده و ضربات برق آسای ما را در اوج جنگ تحمیلی تجربه کرده است و امروز نیز تکرار آن تجربه‌ها ممکن است، اما توصیه به شیوخ کویت اینست که خشم ما را امتحان نکنند که از عواقبش ایمن نخواهند ماند. صداهای مخالفی که این روزها از کویت به گوش می‌رسد، هیچ نشانی از درک شرایط و تدبیر را با خود به همراه ندارد و به فریاد مستانه‌ای شبیه است که صاحب آن محاسبه‌ای از عوارض آن ندارد. عجیب است که شیوخ کویت در خانه عنکبوتی عربده مستانه سر می‌دهند و از سرنوشت خفت بار حسنی مبارک و بن علی و قذافی و علی عبدالله صالح عبرت نمی‌گیرند.
از رفت و آمدهای مکرر مقامات ارشد نظامی و سیاسی آمریکا به منطقه در ماه‌ها و هفته‌های اخیر کاملاً مشخص است که واشنگتن برای مهار کردن قیام‌های مردمی کشورهای منطقه برنامه ریزی وسیعی کرده و تحریک شیوخ کویت علیه ایران نیز بخشی از این برنامه هاست. اما شیوخ کویت باید این واقعیت را درک کنند که دوران حاکمیت‌های موروثی به پایان رسیده و اکنون نوبت آنست که مردم بر سرنوشت خود حاکم باشند. از آمریکا نیز در این میان نه تنها کاری ساخته نیست بلکه ابرقدرتی خود آمریکا نیز درحال زوال است و برای نجات تاج و تخت این شیوخ از آمریکا هم کاری بر نمی‌آید.

رسالت:فرصت ها و مخاطرات انتخابات مجلس نهم
«فرصت ها و مخاطرات انتخابات مجلس نهم-۱»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛چندی است که نجواهای درون گروهی برخی احزاب و جریانات سیاسی درباره انتخابات مجلس نهم از پشت درب های بسته به گوش می رسد. گروه های سیاسی در این ایام که هنوز فرصت زیادی تا انتخابات سال ۹۰ باقی است اگر چه زودهنگام اما لاجرم مشغول گرم کردن خود هستند تا بتوانند در فرایندهای زیردستی اولویت بندی در تعیین رویکردها و برنامه ها و در نهایت لیست بندی ها نقش موثری را ایفا کنند.
با دمیده شدن در سوت استارت ماراتن رقابت های سیاسی برای مجلس نهم در تهران و شهرستان ها مطمئنا این فعالیت ها اوج
می گیرد و از اواسط امسال با ورود رسانه ها به این حوزه احزاب و گروه ها به بازیابی نقش ویژه خود در معادله رای و به خصوص جبهه بندی های انتخاباتی خواهند پرداخت. اهمیت پیگیری فرایندهای زیردستی گزینش نامزدهای انتخاباتی نهمین دوره مجلس شورای اسلامی و روندهای مربوط به تالیف و یک کاسه کردن مواضع و منافع در درون احزاب و در نهایت تصریح آنها ما را بر آن داشت تا در این وجیزه به ذکر برخی الزامات، مخاطرات و فرصت های انتخابات آینده مجلس بپردازیم.‏
‏۱- اجتناب از پرداختن زودهنگام به انتخابات در منظر افکار عمومی
بازی زودهنگام انتخابات و درگیر کردن اذهان مردم به این مسئله یکی از آسیب های رقابت های انتخاباتی در ایران است. برخی جریانات سیاسی از ماه ها قبل با موضع گیری های رسانه ای در قبال سیاست ها و برنامه ها سعی می کنند در فضای کشور نوعی پولاریزیشن و قطب بندی سیاسی به وجود آورند.
این در حالی است که اگر چه شاید ضروری است فعالیت های انتخاباتی در درون اتاق های سیاسی احزاب از ماه ها قبل به منظور یک کاسه کردن منافع و مواضع شروع شود اما هیچ الزامی وجود ندارد که افکار عمومی تا زمان مقتضی و به هنگام درگیر مسئله انتخابات شود. مشغول کردن زودهنگام مردم به مسئله انتخابات بسیاری از ظرفیت های موجود را برای پیگیری مسائل و مشکلات اصلی کشور اشغال می کند و اذهان مسئولان را از وظیفه اصلی خود که خدمتگزاری به مردم در سال جهاد اقتصادی است، منحرف می سازد. از طرفی تجربه ٣۲ سال گذشته نشان داده است خط دشمن در انتخابات مختلف ایجاد اختلاف بین نخبگان سیاسی به منظور ناامید کردن مردم و به مخاطره انداختن امنیت سیاسی و روانی جامعه است. لذا به نظر می رسد پرداختن به هنگام به مسائل انتخاباتی در افکار عمومی و پرهیز از تعجیل های عامدانه و غیر عامدانه بسیاری از آسیب های مطمح نظر را برطرف نماید.‏
‏۲- پرهیز از دوپینگ سیاسی ‏
یکی دیگر از مخاطراتی که همیشه رقابت های سیاسی در ایران را تهدید کرده دست درازی و توسل برخی جریانات و گروه های سیاسی به عامل خارجی به منظور دوپینگ و نیروزایی در جریان انتخابات است. دوپینگ سیاسی بعضی از جریانات سیاسی فعل و انفعالات طبیعی در یک رقابت سالم را دچار اخلال می کند و باعث موضع گیری افکار عمومی می گردد. در نوشته های برخی دانشمندان یونانی نظیر جالینوس آمده است اربابان زر و زور ، گلادیاتورهای رومی را مجبور به خوردن داروهای خاصی می کرده اند ، تا اینکه نبرد بین آنان سنگین تر و خونین تر ادامه یابد.
دست درازی بیگانگان در انتخابات توسط برخی گروه های سیاسی زمینه را برای تاراج میراث عظیم مردمسالاری دینی و شکل گیری مجدد استبداد فراهم می کند. تبارشناسی تاریخی استبداد در جامعه ایران نشان می‌دهد که همواره یک پیوند جدی بین استبداد داخلی واستعمار خارجی وجودداشته است. در واقع حمایت استعمار خارجی اعم از(روس،انگلیس ،‌ ‌آمریکا و...) از جریان های سیاسی موجد یک دیکتاتوری بی‌چون و چرا درکشور شده است . استبداد محمدعلی شاه با حمایت روس‌ها و دیکتاتوری رضاخان با پشتیبانی انگلیس قوام یافت.‏
البته اغلب بازیگران اصلی در صحنه سیاسی کشور و گروه های سیاسی از این آسیب مبرا هستند اما هنوز معدود گروه های منحرفی هستند که سودای باز کردن راه برای خارجی را در سر می پرورانند. حمایت دشمن خارجی از یک جریان سیاسی نوع آشکار اخلال در مسیر طبیعی مردمسالاری و بی احترامی به عزت و استقلال سیاسی یک ملت است. مضاف بر اینکه دخالت خارجی در ایران انقلابی نه تنها جنبه نیروزایی ندارد بلکه می تواند موجب کاهش چشمگیر پایگاه اجتماعی نیز گردد.
‏‏٣- پذیرش نهادهای داوری و فیصله بخش
یکی از لوازم اولیه رقابت های سیاسی در دموکراسی پذیرش نهادهای داوری و صائب بودن رای و نظر سازمان های فیصله بخش است. در واقع یک رقابت دموکراتیک زمانی رخ می دهد که پیروز و شکست خورده به تبعات رقابت و دموکراسی پایبند باشند. اگر قرار باشد یک رقابت سیاسی برگزار شود اما طرفین به نتایج و عواقب رقابت پایبند نباشد به لحاظ فلسفی اساسا رقابتی رخ نداده است. در این فضا سنگ روی سنگ بند نمی شود و بی قانونی رواج می یابد.
هر نظام سیاسی برای گزینش کارگزاران و یا برگزاری انتخابات رویه هایی دارد که جریانات سیاسی با علم به لوازم و ساختارها وارد عرصه رقابت های سیاسی می شوند. بدیهی است کسانی که با یک قانون ثبت نام می کنند پس از انتخابات هم باید به همان قانون پایبند باشند.‏
تجربه انتخابات ٨٨ و عدم پایبندی یک جریان سیاسی به رای و نظر نهاد های داوری و اعلام کننده نتایج که با سرانگشت هدایت بیگانگان پیش رفت نشان داد که این مسئله چقدر می تواند برای مردمسالاری تهدید زا باشد و حداقل یک سال وقت و منابع کشور را مشغول خود کند. لذا به نظر یکی از بایسته های اصلی جریانات سیاسی که از همین امروز قصد دارند در انتخابات شرکت کنند التزام تبعات دموکراسی اعم از پیروزی و شکست است.

سیاست روز:شوخی با سلامتی مردم ممنوع!
«شوخی با سلامتی مردم ممنوع!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سیاست روز به قلم علیرضا بندری است که در آن می‌خوانید؛پس از اجرای طرح هدفمندی یارانه ها برخی از کارشناسان و دلسوزان نظام از ضرورت اطلاع رسانی دقیق،منسجم و شفاف در این خصوص سخن به میان آوردند که البته این امر به مذاق خیلی ها خوش نیامد.
ناگفته پیداست که شفاف سازی ابعاد گوناگون چنین طرحی می تواند علاوه بر کاهش بار روانی شهروندان بر میزان امید به آینده جامعه نیز موثر واقع شود.
خوشبختانه تاکنون در حوزه اطلاع رسانی این طرح که اکنون به قانون نیز مبدل شده،گام هایی برداشته ایم اما هنوز ابهاماتی باقی مانده که باید برطرف شود.
سوال اصلی این است که چرا در بحث حساس و ویژه حفظ یا حذف یارانه شیر از شفاف سازی وحشت داریم و این موضوع را به میدان مناقشه و کارزار موافقان و مخالفان بدل کرده ایم؟
شیر یک کالای اساسی است و سخن گفتن از حذف یارانه شیر بیشتر به یک مسئله ‌ ملی شباهت دارد و ورود ناآگاهانه به این عرصه می تواند تبعات تلخ و جبران ناپذیری به دنبال داشته باشد.
همانگونه که در قانون هدفمندسازی یارانه ها پیش بینی شده بخش قابل توجهی از درآمد حاصل از این طرح باید به بخش سلامت اختصاص یابد و مصرف مستمر شیر مناسب و فرآورده های آن از زیرساخت های اصلی و مهم سلامت به حساب می آید.داغ شدن موضوع حذف یارانه شیر در حالی مطرح می شود که هنوز بازار شعارهای رنگارنگ مسئولان مبنی بر ضرورت فرهنگسازی برای مردم در این حوزه داغ است و همگان دنبال راهکارهایی می گردند که مصرف شیر کشور را به استانداردهای جهانی برسانند.
چندی پیش از وضعیت سرانه مصرف شیر در ایران آماری منتشر شد که براستی تکاندهنده و تاسف آور است.بر اساس آمار و مطالعات انجام شده سرانه مصرف شیر هم اکنون برای هر نفر ۹۰ کیلوگرم اعلام شده و حال آنکه این سرانه برای مردم کشورهای توسعه یافته بالغ بر ۴۰۰ کیلوگرم است.
هزینه های سنگین سلامت و شیوع مشکلاتی نظیر پوسیدگی دندان‌ها، بیماری های گوارشی و همچنین رشد نگران کننده مشکل پوکی استخوان از عوارض قطعی حذف یارانه شیر است.
نکته دیگری که اشاره به آن ضروری به نظر می رسد تاثیر بی چون و چرای حذف یارانه شیر در بهای تمام شده محصولات لبنی است که این موضوع می تواند تهدیدی بزرگتر برای سلامت مردم به شمار رود.
نگارنده این سطور بر این اعتقاد است که پیش از وقوع هر گونه اتفاق ناخوشایندی ، دولت وارد میدان شود و راه را بر گمانه زنی های خطرناک و تحلیل های ناامید کننده ببندد.گمانه هایی که علاوه بر به خطر انداختن حوزه سلامت کشور نوعی تهدید‌ نیز به حساب می آید.

قدس:نگرانی سعودیها از متحدان غربی
«نگرانی سعودیها از متحدان غربی»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی قدس به قلم مجید صفاتاج است که در آن می‌خوانید؛موج تحولات منطقه اگرچه چندان به داخل مرزهای عربستان نفوذ نکرد و این کشور توانست با استفاده از ابزار اقتصادی و نگرشهای قومی، خود را از گزند تحولاتی مانند مصر و تونس نجات دهد، اما دولتمردان سعودی اکنون دغدغه جدیدی دارند که آنها را نسبت به آینده روابطشان با دنیای اطراف بسیار نگران کرده است.
آنچه امروز بیش از پیش طرفداران آمریکا را در منطقه نگران کرده است در واقع، تکرار سناریوی حسنی مبارک برای آنهاست.
مبارک که سالها در حمایت آمریکایی ها زندگی کرده و تمام تلاش خود را برای خدمت به هدفهای رژیم صهیونیستی به کار بسته بود، سرنوشتی بهتر از شاه مخلوع ایران پیدا نکرد و امروز نه تنها برای حضور در آمریکا، بلکه برای زندگی در کشورهای عربی منطقه هم دچار مشکل است و گویا آمریکایی ها در خصوص حضور وی در کشورهایی که دوستان سابق او در دوران حکومتش بودند، به این کشورها هشدار داده اند.
مقامهای عربستان که تمام تلاش خود را برای جلوگیری از نفوذ انقلابها به کشورشان به کار بسته اند، در کنار این موضوع، نگران آن هستند که در صورت بروز هر گونه حادثه - که احتمال آن نیز وجود دارد - حتی جایی برای پناهندگی نیز نداشته باشند.
این نگرانی را به راحتی می توان در عدم اجازه دیدار به رابرت گیتس و معطل ماندن یک ماهه او برای ملاقات با پادشاه عربستان مشاهده کرد.درخواست گیتس که نماینده تام الاختیار اوباما محسوب می شود، بیش از یک ماه روی میز ملک عبدا... باقی ماند و گویا پادشاه عربستان پس از اتفاقهای مصر و تونس تمایل چندانی برای دیدار با یاران بی وفای حسنی مبارک و بن علی نداشت.گفته می شود، ملک عبدا... پس از دیدار با گیتس از آمریکا به دلیل اتخاذ استانداردهای دوگانه در منطقه و رها کردن همپیمانان سابق خود گلایه کرده است.
گویا گیتس هم در این ملاقات، همه تلاش خود را به کار گرفته است تا به ملک عبدا... اطمینان دهد شرایط برای او متفاوت است و آمریکا تا آخرین لحظه از بزرگترین متحد خود در منطقه حمایت خواهد کرد. در این ملاقات که بیش از ۵ ساعت به درازا کشیده، شاید گیتس وعده جایگزینی عربستان به جای مصر را هم به پادشاه این کشور داده و تلاش کرده به وی بقبولاند که عربستان با توجه به قدرت اقتصادی خود و حمایتهای آمریکا می تواند پرچمداری اعراب را بر عهده بگیرد.
این وعده ممکن است برای عربستان که اکنون رقیبان جدی مانند مصر و لیبی را از دست داده است جالب باشد، اما پرسش اصلی این است که آیا واقعاً ملک عبدا... به وعده های ایالات متحده دل خواهد بست؟موج بیداری اسلامی و استقلال طلبی در منطقه آغاز شده و این سونامی دیر یا زود گریبان عربستان سعودی را هم خواهد گرفت. از این رو، این سوال مطرح است که آیا سیاستمداران سعودی آن قدر توان تحلیل خود را از دست داده اند که نتوانند از سرنوشت مبارک و محمد رضا پهلوی درس بگیرند؟
متأسفانه لشکرکشی عربستان به بحرین نشان دهنده این واقعیت است که آنها بیش از آمریکا - که بارها خیانت خود به حامیانش را نشان داده - از گسترش موج انقلاب ایران در منطقه نگران هستند. در حالی که جمهوری اسلامی ایران نه تنها به زبان، بلکه در عمل بارها خیرخواهی خود را نسبت به همه ملتهای جهان و بخصوص مسلمانان و همسایگانش نشان داده است.
سعودیها آن قدر از تغییر و تحول در بحرین نگران هستند که حتی سخنان آمریکایی ها در خصوص لزوم تغییرات اساسی در بحرین را هم برنتافتند و تصور کردند بزودی انقلاب مردم بحرین، مانند یک موج بلند وارد عربستان خواهد شد و این کشور را دستخوش تحولات جدی خواهد کرد.لشکرکشی سعودیها به بحرین نیز از همین ترس ناشی شد، اما خیلی زود دریافتند که این موضوع می تواند کار را برای آنها دشوارتر کند و نفرت عمومی از آنها را در میان مسلمانان منطقه رقم بزند، به همین دلیل در مورد یمن تلاش کردند با استفاده از ابزار شورای همکاری خلیج فارس وارد عمل شوند.
پیشنهاد دیروز این شورا برای کناره گیری علی عبدا... صالح نیز به این دلیل بود که کار به نفرت فزاینده از برخی کشورهای منطقه نینجامد. اما نکته اساسی این است که سران برخی کشورها باید بدانند نمی توانند با زور یا تزویر در برابر انقلابهای مردم ایستادگی کنند و بهترین کار پذیرش اصلاحات جدی و دوری از آمریکا به عنوان اصلی ترین دشمن مسلمانان است.

مردم سالاری:جلسه گزینشی سخنگوی دولت با خبرنگاران
«جلسه گزینشی سخنگوی دولت با خبرنگاران»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم مهدی عباسی است که در آن می‌خوانید؛موضوع نشست های سخنگویان دولت، گویا قرار است همواره باحاشیه همراه باشد.
دولت دهم، وقتی ۲ سخنگو برای خود معرفی کرد، بسیاری از رسانه ها از این امر استقبال کردند که بالا خره دولت فکری اساسی برای سیستماتیک کردن پاسخگویی اتخاذ کرده است. محمدرضا رحیمی، معاون اول احمدی نژاد به عنوان سخنگوی سیاسی معرفی شد و حسینی وزیر اقتصاد، سخنگوی اقتصادی دولت شد.
اما، از همان ابتدای امر، رحیمی، تعریفی جدید از پاسخگویی ارائه کرد و مصاحبه با صداوسیما را در دستور کار قرار داد اما پس از چند جلسه محدود، آن هم با چند خبرگزاری گلچین شده، جلسات سخنگوی سیاسی دولت که بیشتر جنبه اطلا ع رسانی داشت تا پاسخگویی، تعطیل شد و کم کم نیز رحیمی از دسترس خبرنگاران به دلا یل مختلف خارج شد .
اما حسینی، وزیر اقتصاد، هرازگاهی به ساختمان کوثر در میدان پاستور می آمد و در جمع خبرنگاران قرار می گرفت. اما مشغله های فراوان در وزارتخانه اقتصاد و دارایی، علتی مهم بود تا جلسات سخنگوی اقتصادی دولت نیز کم کم به فراموشی سپرده شود.
همین امر، سبب شد تا وقتی در اولین کنفرانس خبری احمدی نژاد در سال ۹۰، خبرنگار مردم سالا ری از خاموش بودن تریبون های سخنگویان دولت انتقاد کرد، احمدی نژاد از دستور دادن برای روشن شدن این تریبون ها خبرداد.
بالا خره روز گذشته اولین نشست خبری سخنگوی اقتصادی دولت انجام شد.
اما، گویا تعریف دست اندرکاران این نشست از سخنگویی، اطلا ع رسانی است تا پاسخگویی.
عدم دعوت از برخی روزنامه ها و خبرگزاری های رسمی، برای این نشست،موضوع بسیار مهمی است که سوالا ت بسیاری در پی دارد.
مردم سالا ری هم از جمله رسانه هایی بود که در لیست دعوتی برای این نشست قرار نگرفت. پیگیری های روابط عمومی روزنامه هم راه به جایی نبرد.
ابتدا روابط عمومی ریاست جمهوری از ارسال فکس خبر داد و با این جمله که «حتما فکس شده است» به علت عدم دعوت خبرنگار روزنامه پاسخ داد و پس از پیگیری های مختلف مشخص شد که نام مردم سالا ری در لیست دعوت شدگان قرار ندارد. روابط عمومی ریاست جمهوری نیز در پایان با بیان این جمله که «مردم سالا ری در لیست قرار ندارد» گوشی تلفن را روی روابط عمومی روزنامه قطع کرد تا بدین ترتیب با شیوه ای جدیددر پاسخگویی روبه رو باشیم.
گویا این موضوع فقط به روزنامه های منتقد ختم نمی شود. خبرگزاری مهر که جدیدا بسیار با دولت همراه شده است نیز گویا به این نشست دعوت نشده و حتی از حضور خبرنگار این خبرگزاری نیز در این جلسه ممانعت به عمل آمده است. به گونه ای که این خبرگزاری یکی از خبرهای خود را اینگونه به این موضوع اختصاص داده است:
«مسوولان نهاد ریاست جمهوری از حضور خبرنگار مهر برای پوشش نشست مطبوعاتی سخنگوی اقتصادی دولت جلوگیری کردند. به گزارش مهر، نشست مطبوعاتی سید شمس الدین حسینی سخنگوی اقتصادی دولت در حالی امروز (دوشنبه) در ساختمان کوثر نهاد ریاست جمهوری در حال برگزاری است که مسئولان این نهاد از حضور خبرنگار اقتصادی مهر برای پوشش این نشست ممانعت به عمل آوردند.
در این میان، حتی مذاکرات مسئولان روابط عمومی وزارت امور اقتصادی و دارایی با مسئولان نهاد برای حضور خبرنگار مهر در نشست مطبوعاتی حسینی بی نتیجه ماند. پیش از این نیز مسئولان نهاد ریاست جمهوری خبرنگاران سیاسی مهر را از حضور در برنامه های این نهاد منع کرده بودند.» با این تفاسیر چند سوال از مسوولا ن برگزاری اینگونه نشست ها قابل طرح است. اول این که، اطلا ع رسانی با پاسخگویی، مفاهیم متفاوتی دارد.
لذا اگر قرار است جلسات سخنگو برگزار شود، آیا بهتر نیست از گزینشی کردن و گلچین کردن رسانه ها جلوگیری شود؟ چرا که این رسم خوبی به دنبال نخواهد داشت. باید از روابط عمومی های نهادهایی چون شورای نگهبان و قوه قضائیه با نظر به عملکرد روابط عمومی ریاست جمهوری تشکر کرد که هم دعوت می کنند و هم برای حضور در نشست هایشان، پیگیری های لا زم را صورت می دهند.
دوم این که، گزینشی کردن رسانه ها بیش از آن که اقدامی حرفه ای در دنیای ارتباطات باشد، امری غیر حرفه ای در عرصه رسانه است. شاید کسانی که پیش بینی سوالا ت و موضوعات برای پرسش در جلسات سخنگوی دولت می کنند، نگران عملکرد خود هستند که اینگونه به گلچین کردن رسانه ها روی می آورند چرا که تصور نمی شود، سخنگوی دولت، از پاسخ دادن به هر سوالی، حتی از سوی منتقدان نگرانی داشته باشند.
این عملکرد این شائبه را به دنبال دارد که سوالا ت مطرح شده، نیز گلچین می شود! لذا ای کاش، مسوولا ن ذی ربط در حالی که رئیس دولت همواره از پاسخ دادن به سوالا ت و برگزاری نشست های مختلف با خبرنگاران داخلی و خارجی استقبال می کند و در تمام سفرهای داخلی و خارجی، بخشی از وقتش را به گفت وگو با رسانه ها اختصاص می دهد، توضیح می دادند که چرا شیوه جدیدی در عرصه رسانه با گزینشی کردن مطبوعات و خبرگزاری ها پدید آورده اند؟ بحث در اینجا این نیست که چرا خبرنگاری دعوت نشده است; نگرانی از شیوه جدید پاسخگویی است.

تهران امروز:پاشنه آشیل
«پاشنه آشیل»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی تهران امروز به قلم اکبر هاشمی
است که در آن می‌خوانید؛باید فهم افزایش پلکانی و فرمولهای پیچیده محاسبه قبض های گاز و آب و برق برای عامه مردم سخت باشد، اما لمس افزایش یکباره کرایه های حمل و نقل عمومی ، برای عامه مردم هم قابل لمس‌تر و هم قابل تحمل نیست. فقط در کلانشهر تهران ۵۰ درصد از جابه‌جایی‌های درون شهری توسط سیستم حمل و نقل عمومی صورت می پذیرد.
در ابر شهر تهران روزانه ۲۰ میلیون آمد و شد وجود دارد که ۱۰ میلیون نفر از این جابجایی ، (۴ میلیون نفر تاکسی،۴ میلیون نفر اتوبوسرانی و ۲ میلیون نفر مترو) سهم حمل و نقل عمومی است.
که بخش عمده استفاده کنندگان این شبکه را طبقه متوسط و اقشار آسیب‌پذیر جامعه تشکیل می دهند. به این معنا که اگر خانوار در مصرف آب و برق و گاز این امکان را دارند که با صرفه جویی و مدیریت یارانه در یافتی هزینه ها را کاهش دهند، اما در فقره اتول عمومی شهروندانی که به خاطر سلامتی خود و همراهی با دولت از وسایط شخصی استفاده نمی‌کنند با افزایش قیمت کرایه ها در نهایت به این جمع بندی خواهند رسید که سوزاندن بنزین ۷۰۰ تومانی به صرفه تر است و دوم اقشار آسیب‌پذیری که راه پس و پیش ندارند الا راه پیاده که خستگی راه عواقب غیر قابل پیش بینی در پی دارد.
از این رو سخن شهردار تهران به‌عنوان یکی از حامیان جدی دولت دراجرای طرح هدفمندی یارانه ها مبنی بر اینکه حمل ونقل عمومی پاشنه آشیل این طرح ملی است، نه سخنی بی‌راه که سخنی سنجیده است. بر همین اساس شهرداری در بودجه سال ۹۰ با اختصاص ٣ هزار میلیارد تومان به توسعه زیر ساخت ها و بهره‌برداری از ناوگان حمل و نقل عمومی، عملا ۴۰ درصد از کل بودجه اش را مصروف این امر مهم کرده تا شهروندان تهرانی این ناحیه دچار خسران نشوند.
اما سیاست‌های دولت در حوزه حمل و نقل عمومی باعث تاسف که نه، شگفتی همه کارشناسان شهری را به همراه داشته است، چه با توجه به مرگ ۴هزار نفر فقط درشهر تهران در سال ۱٣٨۹ بر اثر آلودگی هوا که رسما از سوی دولت اعلام شده و همچنین تاکید کارشناسان و حتی مدیران دولتی و شهری مبنی بر توسعه و تقویت ناوگان حمل و نقل عمومی، از طرفی به‌رغم اینکه دولت در شهرهایی مثل اصفهان، تبریز، اهواز، مشهد، مترو و در قم منوریل را در دست احداث دارد، اما بودجه سال ۹۰ نشان می‌دهد، دولت نه تنها بودجه مترو کلانشهرها را افزایش نداده است بلکه در تهران بزرگ شاهد کاهش ۷ درصدی بودجه مترو هستیم . البته در شیراز ۱ درصد و در اهواز ٨درصدی افزایش داشته است.
از طرفی دولت تا آخرین روزهای سال گذشته در حالی از مصوبه قانونی مجلس در خصوص اختصاص دو میلیارد دلار به مترو کلانشهرها، به بهانه خالی بودن صندوق ذخیره ارزی سر باز زد که در بودجه امسال از مجلس درخواست برداشت ۱۲ میلیارد دلار ی داشته است!
دولت از سویی از مردم و مدیران شهری انتظار دارد در اجرای هدفمندی یارنه ها کت بسته و کامل و جامع بدون هیچ انتقادی یاری کننده باشند، که واکنشها و رفتار مردم و عملکرد مدیران نشان می‌دهد، دولت به آنچه از این ناحیه انتظار داشت به بیش از مطلوبش دست یافته است. اما در این سو دستان خالی مردم و مدیران شهری نشان می‌دهد، برخلاف تصور که انتظار می رفت دولت با حمایت از توسعه و تجهیز حمل‌ونقل عمومی از مشکلات مردم بکاهد، نه تنها کمکی نمی‌کند حتی از تعهدات قانونی نیز سرباز می‌زند،چرایی و فهم سیاست دولت در عدم حمایت از حمل و نقل عمومی یقینا سخت‌تر از فهم افزایش پلکانی و فرمولهای پیچیده محاسبه قبض های گاز و آب و برق نیست...

آفرینش:مواد مخدر صنعتی
«مواد مخدر صنعتی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می‌خوانید؛از سالها پیش در کشور ما هر گاه در مورد تهدیدات مواد مخدر بر روی شهروندان کشور سخنی گفته میشد هدف مواد مخدر سنتی همچون تریاک و حشیش و... بود، اما به نظر می‌رسد در یک دهه گذشته این مواد مخدر صنعتی شده است که اندک اندک جای پای محکمی در کشور یافته است و عملا گوی سبقت را از مواد مخدر سنتی ربوده است و اینک به عنوان تهدیدی دو چندان برای کشور و شهروندان مطرح شده است .
در این راستا قابل توجه است که به طور مثال در مورد شیشه هر چند کمتر از ٨ سال از ورود این ماده مخدر صنعتی و جدید به بازار مواد مخدر کشور می‌گذرد اما این ماده صنعتی خطرناک در همین زمان عملا توانسته است جلو تر از سایر انواع مواد مخدر به پرمصرف‌ترین و محبوب‌ترین ماده مخدر میان معتادان تبدیل شود.
در این حال این امر زمانی اهمیتی دو چندان می یابد که امروزه با توجه به دایره گسترش و ایجاد مواد مخدر جدید همواره این خطر وجود دارد که مواد مخدر جدید وصنعتی خسارت هایی چند برابر مواد مخدر سنتی به شهروندان وارد کند. در این بین ذکر چند نکته شایان توجه است.
نخست آنکه بی گمان و متاسفانه بسیاری از مواد مخدر صنعتی مانند شیشه هم جای خاصی برای مصرف نیاز ندارند و معتاد می‌تواند با مقدار کمی از این برای مدت زیادی نیاز بدن را تامین کند، بو ونشانه خاصی هم بویژه در کوتاه مدت وجود ندارد این امر از یک طرف روند شناسایی افراد معتاد را مشکل می‌کند و از سویی نیز احتمال گرایش بیشتر به واسطه آسانی در مصرف را بیشتر می‌کند.
چنان که پژوهش های اخیر در مورد گرایش مصرف معتادان ایرانی به مواد مخدر صنعتی هم نشان‌دهنده وضع خطرناک و هولناک جامعه در مورد تغییر رویکرد افراد بویژه جوانان به اینگونه مواد است.
در این بین باید گفت که در این پژو هش ها میانگین سنی افراد معتاد به شیشه ۲۵ سال است که خود حکایت از توجه نسل جدید به این نوع از مواد مخدر صنعتی است .
دوم آنکه مشخص است که بی گمان قدرت تخریب و تاثیر مواد مخدر صنعتی بر ساختارهای مغزی و شخصیت معتادان بسیار بیشتر از مواد سنتی است در این بین امر دیگری که مورد توجه بسیاری قرار گرفته است کاهش قیمت این مواد صنعتی در کشور است کاهش قیمتی که هر چند بنا به نگاه برخی با دست هایی پشت پرده و در خارج در ارتباط است اما باید گفت یقینا تولید آزمایشگاهی و بیش از حد مواد مخدری صنعتی مانند شیشه در کشور خود از علل اصلی این روند است در این میان این امر در زمانی صورت میگیرد که حتی تولیدات ارزان مواد مخدر صنعتی در داخل کشور حتی به خارج نیز قاچاق می‌شود امری که در جای خود قابل تامل است به طوری که می‌توان اکنون مواد مخدر صنعتی بویژه شیشه را به دلیل مصرف داخلی و ترانزیت آن معضل ملی برای کشور دانست.
سوم آنکه در واقع بی شک مواد مخدر صنعتی با توجه به دامنه تاثیر گذاری ویرانگر و امکان تهیه وتولید داخلی و آسان تر آن باید مورد توجه بیشتر قرار گیرد در این حال امر مهمی که باید مورد بررسی بیشتر کارشناسان و مقامات کشور قرار گیرد توجه به علل اجتماعی، فرهنگی و... توجه بیشتر به مواد مخدر صنعتی در کشور بویژه در میان نسل جوان است امری که نیازمند بررسی آسیب شناسانه در راستای کاهش و یا حذف بسترهایی این چنینی است.

جهان صنعت:مدیریت بهینه را به مردم هم یاد بدهید
«مدیریت بهینه را به مردم هم یاد بدهید»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جهان صنعت به قلم مریم خرمگاه‌ است که در آن می‌خوانید؛ به نظر می‌رسد پس از گذشت نزدیک به چهار ماه از آغاز طرح تحول کم‌کم تبعات ناشی از اجرای این قانون به مرحله ظهور رسیده است. طرح تحول اقتصادی در شرایطی کلید خورد که مردم از واریز شدن اولین یارانه دو ماه سر خوش بودند. در آن زمان بخشی از مردم که اکنون در صف اول معترضان به افزایش قیمت حامل‌های انرژی ایستاده‌اند گمان نمی‌کردند که امیدواریشان از بهبود وضعیت معیشت پس از سرازیر شدن پول نفت بر سر سفره‌هایشان به این سرعت کمرنگ شود.
جراحی اقتصاد ایران در فصلی انجام شد که مصرف گاز مردم در مقایسه با فصول گرم سال به بیش از ۱۰ برابر افزایش می‌یابد بر همین اساس قیمت قبوض گاز نزدیک به سه برابرافزایش یافت که این امر نه‌تنها مردم بلکه نمایندگان مجلس را هم که با رای‌شان موجبات اجرای این قانون را فراهم کرده بودند شوکه کرد چراکه برخلاف آنچه از پیش مقرر شده بود به‌جای آزادسازی قیمت‌ها در طول پنج سال، دولت دهم کمر به اجرای یک ساله این قانون بست.
تبعات این افزایش نابهنگام قیمت حامل‌های انرژی که در قبوض گاز بیش از پیش نمود یافته با اعتراضات طیفی از مصرف‌کنندگان روبه‌رو شده است. بر همین اساس بخشی از نمایندگان در مجلس ضمن انتقاد از عملکرد مسوولان اجرایی در مسیر یافتن راهی برای کاهش فشار ناشی از اجرای این قانون گویا با مخالفت مسوولان دولتی مواجه شدند که این سرآغاز تعاملی تقابلی است میان دو قوه مقننه و اجراییه.   
به گفته رییس کمیسیون انرژی، در صورتی که دولت راهکارهای مجلس برای کاهش فشار هزینه‌های مردم را نپذیرد همان‌گونه که اختیار اصلاح قیمت حامل‌های انرژی را به دولت دهم داده این اختیار سلب خواهد شد.
اگرچه ارایه این راهکار‌ها از سوی نمایندگان مجلس و اهتمام جدی آنها برای تغییر قیمت حامل‌های انرژی (حتی اگر خوشایند مسوولان اجرایی هم نباشد) بارقه امید برای کاهش هزینه‌ها را در دل مصرف‌کنندگان افکنده اما این سه راه‌حل ارایه شده هم جای تعقل و تفکر دارد.این راهکار‌ها شامل کاهش شیب افزایش قیمت حامل‌های انرژی، اصلاح روش پلکانی و افزایش فاصله پلکان‌ها و واریز ماهانه یارانه‌ها به کارت انرژی برای پرداخت قبوض است.
رییس کمیسیون انرژی به جزییات دو راهکار اول اشاره‌ای نکردند و بر همین اساس نمی‌توان نقدی برقوت یا ضعف این دو راهکار ارایه داد اما راهکار سوم یعنی اختصاص یارانه‌ها تنها به پرداخت قبوض کمی دور از ذهن به نظر می‌رسد چراکه افزایش قیمت حامل‌های انرژی منحصر به قبوض گاز، برق وآب نیست بلکه حذف یارانه‌ها دومینوی افزایش قیمت را در بخش صنعت، کشاورزی، خدماتی و... به راه انداخته است.
در چنین شرایطی اگر تنها افزایش نزدیک به سه برابری قبوض گاز و حداقل دو برابری قبوض برق و آب و رکوردشکنی هر روزه مواد غذایی را در نظر بگیریم و از افزایش قیمت بنزین و دیگر اقلام بگذریم این سوال مطرح می‌شود که ۴۴ هزار تومان یارانه ماهانه هر فرد جوابگوی این افزایش قیمت هست؟
رییس محترم کمیسیون انرژی می‌گویند مردم این یارانه را به خوبی مدیریت نمی‌کنند. پرداخت یارانه برای جبران افزایش قیمت حامل‌های انرژی است و مردم باید قبوض را از دریافت یارانه‌ها پرداخت کنند در حالی که این دریافتی‌ها را در جای دیگری هزینه می‌کنند.
گفته نماینده محترم تهران درست است مردم این یارانه را در جایی غیر از قبوض هزینه می‌کنند، این یارانه‌ها برای پوشش افزایش قیمت بنزین، خوراک، پوشاک و... صرف می‌شود.بهتر است مسوولان محترم اندکی از مدیریت بهینه‌شان را به مردم یاد دهند تا آنها هم بتوانند با این مدیریت صحیح، یارانه ۴۴ هزار تومانی را دوای درد قیمت‌های نجومی حامل‌ها، اقلام و... کنند.

دنیای اقتصاد:ستیزه‌جویی نافرجام قذافی
«ستیزه‌جویی نافرجام قذافی»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم محمود صدری است که در ان می‌خوانید؛معمر قذافی هنوز آنقدر قدرت دارد که گلوی مردم لیبی را بفشارد و به رهبران جهان بی‌اعتنایی کند؛ اما آنگونه که شواهد نشان می‌دهد این قدرت که هنوز تعیین کننده است راه زوال می‌پیماید.
ورود هیات مذاکره‌کنندگان اتحادیه آفریقا به «قلمرو مخالفان» و مذاکره با رهبران جنبش مسلحانه مردم لیبی، روشن‌ترین نشانه فرو غلتیدن قذافی به سراشیبی سقوط است. معنای سیاسی مذاکره با مخالفان، آن هم در خاک لیبی، این است که اراده بین‌المللی برای برکنار کردن قذافی قوت بیشتری گرفته است.
معنای حقوقی سفر هیات آفریقایی به لیبی از معنای سیاسی این سفر روشن‌تر است. این سفر متضمن شناسایی دو فاکتو(de facto) حکومت مخالفان است و آثار عمیقی بر آن مترتب خواهد شد که مهم‌ترین آنها پذیرش امیدوارانه شکل‌گیری رژیم آینده در لیبی است.
پابه‌پای سفر معنادار دیپلمات‌های آفریقایی و عرب به قلمرو مخالفان قذافی، دنیای غرب نیز واکنش‌هایی از خود نشان داده که تقویت‌کننده احتمال سقوط قریب‌الوقوع رژیم قذافی است.
مقام‌های غربی و از جمله ایتالیایی‌ها – که دیرتر از دیگران به قذافی پشت کردند – با صراحتی کم‌نظیر از ضرورت کنار رفتن قذافی و خانواده او از قدرت، جانبداری کرده‌اند.
غربی‌ها تا چند روز پیش رفتاری محتاطانه داشتند و از بیم سراسری شدن جنبش‌های انقلابی در آفریقا و خاورمیانه و لگام‌ گسیخته شدن بحران مانند ساحل عاج، یمن، سوریه و بحرین، می‌کوشیدند در کشورهایی شتاب دگرگونی‌ها را کند کنند؛ اما اینک به نظر می‌رسد، چنین ملاحظاتی کمرنگ‌تر شده است. مهم‌ترین نگرانی غرب، سرایت بحران به عربستان سعودی و فعال شدن گسل‌های تازه در مصر بود که این دو کشور ظاهرا از خطر رهیده‌اند و نگرانی‌های غرب از این بابت کمتر شده است.
مساله دیگر، افزایش قیمت نفت است که از نظر غربی‌ها و دیگر مصرف‌کنندگان نفت‌خام، طلیعه بحران انرژی است. سفر هیات آفریقایی به لیبی و در پی آن متوقف شدن رشد قیمت نفت و حتی کاهش- هرچند ناچیز- بهای آن در بازارهای جهانی، این هراس را از بین برده است که فشار بیشتر بر قذافی موجب انفجار قیمت نفت خواهد شد.
از این قرائن و شواهد شاید هنوز نتوان نتیجه گرفت که قذافی رفتنی است؛ اما حتما می‌توان نتیجه گرفت که او هرگز قدرت خود را بر سراسر لیبی اعاده نخواهد کرد. زیرا چنین بازگشتی نشانه آشکار بحران اخلاقی در سیاست جهان خواهد بود که بعید است دولتمرد یا ملتی در جهان یافت شود که بتواند آن را بر دوش کشد.



منبع: جام جم انلاین


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست