چگونه میتوان ساکنان اردوگاه اشرف را یاری کرد - کریم حقی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۴ فروردين ۱٣۹۰ -
۱٣ آوريل ۲۰۱۱
در وهله اول دیدن تصاویر مجروحین و کشته گان دل هر آدمی را به درد میآورد. روزگاری ما با این آدمها همسنگر و هم مرام بودیم. اینها هم خانواده دارند، کسانی که چشم انتظارشان نشسته است. تنها محکوم کردن رفتار خشن و ضد انسانی دولت عراق کافی نیست. سوال اساسی باید این باشد که: مشکل کجاست و چگونه میتوان از تکرار چنین وقایع دلخراشی جلوگیری نمود؟
اگر رهبری مجاهدین بخواهد و اراده کند میتواند تمامی ۳۴۰۰ نفر گرفتار در اشرف را ظرف کمترین زمان ممکن از عراق خارج کند. برای این کار؛ هم توان مالیاش را دارند و هم امکانات لجستیکی و تدارکاتی.اش را.
مگر همین سازمان در جنگ اول خلیج فارس در سال ۱۹۹۹ بیش از ۸۰۰ کودک را در حالیکه هیچگونه مدرک شناسایی و پاسپورت نداشتند از عراق خارج و به کشورهای اروپایی منتقل نکرد؟
در جنگ دوم خلیج فارس در سال ۲۰۰۳ که شرایط امنیتی؛ نظامی و سیاسی عراق بحرانیتر از الان بود مگر همین سازمان بیش از ۶۰۰ تن از کادرهای بالای خود را از عراق خارج نکرد؟
مشکل در نتوانستن نیست؛ گره کار آنجاست که رهبری مجاهدین نمیخواهد این نیروها را از عراق خارج کند.
اگر ما مجاهدین را در قامت یک گروه و سازمان سیاسی ارزیابی بکنیم این ادعای من نامعقول و غیر منطقی جلوه خواهد کرد؛ از نظر من مجاهدین دیگر یک سازمان سیاسی نیستند و به یک سکت و فرقه سیاسی – مذهبی تعییر ماهیت دادهاند. اگر از منظر قوانین و مناسبات فرقهای به تحولات اردوگاه اشرف نظر بیندازیم قضیه را جور دیگری خواهیم دید.
در مناسبات فرقهای جان و هستی اعضاء کوچکترین ارزشی برای رهبر فرقه ندارد. مهم خواست و نیاز رهبر فرقه است. رهبر فرقه مجاهدین یک زمانی دست در دست صدام حسین داشت؛ و هم اکنون هم بستر لابیهای اسرائیل و نئوکانهای امریکایی شده است.
اگر تمامی ۳۴۰۰ نفر گرفتار در اردوگاه اشرف قتل عام بشوند برای رجوی تفاوتی نمیکند.
من هنوز به خوبی به یاد دارم مرداد ماه ۱۳۶۷ را؛ زمانیکه خسته و زخمی و شکست خورده از عملیات فروغ جاویدان برگشته بودیم. در آن دوران من از فرماندهان میانی مجاهدین بودم. ما هیچکدام هیچ نقشی در تصمیم گیری؛ طراحی؛ و ... عملیات نداشتیم. ما تنها اجرا کننده بودیم. در عملیات جنون آمیز فروغ جاویدان قریب به ۱۴۰۰ تن از دوستانمان کشته شدند و تعداد زیادتری مجروح.؛ رجوی چند روزی چهره پنهان کرد و زمانیکه زبان به سخن گشود؛ گفت : " انتظار داشتم بیشتر از اینها تلفات بدهیم." بعدتر ها یک نشست ٣ روزه تحت عنوان " تنگه و توحید" برایمان ترتیب دادند. تنها سخنران آن نشست سه روزه رجوی بود. ادامه بحث به مدت چندین هفته در یگان ها و قسمت های مختلف دنبال شد. هدف و منظور از این جلسات این بود که هر کدام از ما اقرار بکنیم مشگل و تنگه فردی مان چه بوده است که نتوانستیم از تنگه چهار زبر⃰ عبور کنیم. رجوی که تنها تصمیم گیرنده چنین فاجعه ای بود شد قهرمان و همه ماها شدیم مقصر و بدهکار.
رهبری مجاهدین قتل عام فرزندان بیگناه مردم در روز جمعه ۸ آوریل را فروغ اشرف نام گذاری کردهاند؛ یعنی جهت گیری رهبران فرقه مشخص است.
راه حل چیست؟
· هیج کشوری در دنیا حاضر به پذیرش یکجای ۳۴۰۰ نفر نیروی نظامی شستشوی مغزی شده با میانگین سنی ۴۵ سال و مبتلا به انواع و اقسام بیماریهای روحی و جسمی نیست.
· دولت کنونی عراق به هیچ وجه حاضر به قبول ادامه حضور مجاهدین در عراق نیست.
· رهبری مجاهدین سیاست حفظ اردوگاه اشرف به هر قیمتی را در پیش گرفته است.
· اعضاء مجاهدین حاضر به بازگشت به ایران نیستند.
· دست اپوزیسیون خارج از کشور هم کاری به جز برخی تحرکات حقوق بشری و اظهار همدردی و نامه نگاری نمیتواند انجام بدهد.
· رفتن به منطقه خودمختار کردستان عراق هم منتفی است زیرا در ماه عسل روابط صدام حسین – رجوی در انتفاضه سال ۹۹ نیروهای رجوی؛ کردهای عراقی را سرکوب کردند و این جنایت هنوز در حافظه جمعی اکراد عراقی زنده است.
اما یک راه حل جهت حل این معضل وجود دارد. راه حلی کم هزینه و بدون خونریزی. همه با هم و با استفاده از کلیه امکانانی که داریم بر دولت عراق و سازمان ملل فشار بیاوریم که:
افراد مستقر در اردوگاه اشرف را تفکیک کند. یعنی نفرات فرمانده و خط دهنده را از بدنه پائین که بیشترین تعداد را تشکیل میدهند جدا سازند. افراد امکان دسترسی به تلویزیون (نه تلویزیون داخلی مجاهدین) اینترنت و اخبار را داشته باشند.
اجازه بدهند این افراد آزادانه به شهرها تردد داشته باشند. بروند سینما؛ پارک؛ بستنی و ساندویچ بخورند؛ مردم و زندگیشان را از نزدیک ببینند. اجازه داشته باشند با خانوادههایشان به طور خصوصی ملاقات کنند. خانوادهها حتی الامکان بچههای کوچک فامیل را به همراه داشته باشند. بعضی از این افراد بیشتر از بیست سال است که کودکی را در آغوش نگرفتهاند. امکان داشته باشند که به طور آزادانه با خانوادههایشان در ایران مکالمه داشته باشند.
با کمک و زیر نظر سازمان ملل و با هم یاری گروههای اپوزیسیون ایرانی در خارج از کشور و کمک گرفتن از تشکل های حقوق بشری اروپایی یک یک صندوق حمایت مالی تاسیس شود. از محل درآمدهای آن صندوق به هر کدام از نفرات مجاهدین که نیاز مالی دارند مبلغی وام بلاعوض پرداخت شود جهت استارت اولیه زندگی شان. خانواده بسیاری از این نفرات موقعیت مالی مناسبی ندارند که بتوانند فرزندانشان را که مردانی ۵۰ ساله اند ساپورت مالی کنند. و این ضعفی است که خیلی ها را در اردوگاه اشرف زمین گیر کرده است.
اگر این پروسه در ظاهر خیلی ساده به مدت یک سال اجرا شود از نظر من کمتر در اردوگاه اشرف پیدا خواهد شد که با تیرکمان و سپر دست ساز به جنگ نفر برها و تانک های عراقی برود.
اگر بتوانیم تا این مرحله جلو برویم؛ خود نفرات می دانند بقیه مسیر را چگونه طی کنند.
|