یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

رفتارتان با مردم خودتان مسئولانه نیست!- دکتر کاوه احمدی علی آبادی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۴ فروردين ۱٣۹۰ -  ۱٣ آوريل ۲۰۱۱


رفتار مقامات و مسئولان کشورهای اسلامی و جهان سوم با مردم خودشان به هیچ وجه مسئولانه و در خدمت منافع مردم نیست، و تنها زمانی که به خواهند دیگری را از مسند قدرت به زیر کشند، استثمار و استعمار را محکوم می کنند، اما در عمل ثابت کردند که هر گاه بر کرسی قدرت چنگ زنند، تنها و تنها به فکر خود و اطرفیان شان هستند و حتی به قیمت سرکوب و کشتار مردم حاضرند، بر سر قدرت بمانند و از کشورهای خارجی و استثمارگر نیز انتظار دارند تا از آنان حمایت کنند!؟
قیام های مردمی اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا به روشنی نشان داد که بسیاری از حاکمان همین کشورها که خود را ضد استعماری می دانند و ملی گرا و مردمی معرفی می کنند، تا چه حد با شعارهای خود فاصله دارند و رفتارهایی برای سرکوب مردم انجام می دهند، که لااقل امروزه دیگر کشورهای استعمارگر از خود بروز نمی دهند و حتی صدای مردم خویش را نمی شنوند، و آن را عوامل خارجی و فتنه داخلی و اغتشاشگر و حتی کاریکاتور می بینند!! وقیحانه ترین رفتارها را نخست ایران و سپس سوریه و بحرین با مردم شان داشتند و نشان دادند که تنها مایل اند شعارها ضد استثماری بدهند که بسیار آسان است، ولی در مقام دفاع از پایه های حکومت خود از هیچ عمل و حتی جنایتی فروگذار نیستند که البته کارهای حکومت ایران عملاً سرمشقی شد برای برخی دیگر از حکومت های مستبد و غیرمردمی منطقه. جالب اینجاست که مقامات و مسئولان ایرانی یکی از حراف ترین کشورهای منطقه نسبت به حکومت های دیکتاتوری و شبه دیکتاتوری و کشورهای خارجی هستند، اما در عمل دیگر افکار عمومی حتی کشورهای عربی، ایشان را شناخته است و سخنان شان در میان اعراب به طنز بسته می شود، چه رسد مردم خودشان. لیبی نیز چون برخی از کشورهای دیگر منطقه، مزدور خارجی از کشورهای آفریقایی و سایر کشورهای سرکوبگر وارد کرده اند تا مردم شان را بدون ترحم قلع و قمع کنند، بعد مدام کشورهای خارجی را محکوم می کنند که به مردم منطقه ظلم می کنند و قصد کشورگشایی دارند. جنایت، جنایت است و خارجی و داخلی فرقی ندارد و اتفاقاً تجارب اخیر نشان داده که مستبدان داخلی از استثمارگران خارجی بی رحم تر و بی وجدان ترند. مقامات بحرینی هنوز اقیانوسی را که زیر پایشان است، نمی بینند و بدنبال قطره ای در دوردست ها برای اثبات ریشه نارضایتی های مردمی شان می گردند. ۷۰ درصد کشورتان شیعه هستند و سال هاست که خواسته های شان نادیده گرفته می شود و حالا بدنبال کشوری خارجی که شیعه نیز باشد می گردید تا همه چیز را به آن وصل کنید! همان کشورهای استعماری با پناهندگان و حتی مهاجران غیرقانونی تان در کشور خودشان که اقلیت کوچکی هستند، چنان رفتار نمی کنند که شما با اکثریت مردم خود عمل می کنید. سوریه معترض است که اسرائیل به اعراب و فلسطینیان ظلم می کند، بعد خودش به مردمی که در سرزمین سوریه بدنیا آمده اند و از قوم کرد هستند، حتی شناسنامه نیز نمی دهد! کاری که حتی اسرائیل نیز با اعراب سرزمین اش نمی کند! مبارک و رئیس جمهوری کنونی یمن، نمونه ای مشخص از حکامی هستند که تصور می کنند، اگر در روابط بین المللی امروز به رسمیت شناخته شدند، باید همه دولت های خارجی ایشان را برای همیشه به رسمیت بشناسند، حال هر رفتاری که از ایشان نسبت به مردم شان سر زند!؟ مبارک یک عمر با حمایت آمریکا بر مسند قدرت بوده و تا اوباما به او هشدار داده که اگر قیام مردمی همچون تونس در مصر نیز پدید آید، آمریکا در کنار مردم است، ناگهان مخالف فشار کشورهای خارجی شده و قیافه حق به جانب یک ملی گرا را گرفته است. رئیس جمهور یمن نیز متوجه نیست که به عقد دائمی آمریکا یا هر دولت دیگری در نیامده که اگر چنین نیز بود در دین اسلام با شرایطی طلاق جایز است! در سیاست مدرن با دیکتاتورها هم تا حدی مدارا می شود و روابط با آنان قطع نمی گردد، اما فشارها و انتقادات نیز تداوم می یابد و به رسمیت شناختن حاکمان مستبد خاورمیانه به معنای مشروعیت شان یا پایبندی دائمی به حمایت از آنان نیست؛ به خصوص زمانی که موضوع مشخصاً سرکوب مردم خودتان است و اگر تا دیروز هر چیزی را به نفت ربط می دادید، لااقل در مورد قیام های سراسری خاورماینه دیگر بحث سر نفت نیست و اگر اطلاع ندارید، بدانید که نفت را سال هاست به کشورهای خارجی و این اواخر هم با قیمت خیلی مناسب می فروشید و البته بسیاری از آن پول ها را کمتر برای مردم و آبادانی کشور که آبادانی خود و خانواده تان صرف می کنید و تنها کسی که از پول نفعت به معنای واقعی کلمه سوء استفاده می کند و سود سرشار می برد، همین شمایید.
بسیاری از مبارزان و احزاب خاورمیانه نیز تصور درستی از سیاست و قدرت و حاکمیت در دنیای امروز ندارند و در تفکرات و روابط حاکم بر جهان در قرون ۱۷ و ۱٨ سیر می کنند. اینان تا صحبت بر سر حمایت خارجی از مخالفان شان است، ضد خارجی و ضد استعماری هستند و تا حمایت از خودشان مطرح است، انتظار دارند که تا ابد توسط همان خارجی ها حمایت شوند، و گرنه فریاد بر می آورند که خارجی ها به ما خیانت کرده اند! کسی که بزرگترین خیانت را کرد، شما حاکمان و قدرت طلبانی بودید که به هر قیمتی می خواهید بر مسند قدرت بمانید و بر مردم فرمان دهید و مردم نیز اطاعت کنند. بسیاری از سیاستمداران مسیحی قدیمی لبنان که امروز از مخالفان غرب هستند، تا چند دهه پیش از نخستین کسانی بودند که با حمایت غرب در عرصه سیاسی لبنان ایفای نقش کردند، اما اینک غرب بدنبال چهره های جدید با راه حل های جدید است، ناگهان ضد دول خارجی و فشارهای آنان شده اند. انتظارتان این است که تا عمر دارید و حتی نیم قرن مردم تان شما را تحمل کنند و از داخل و خارج همه از شما حمایت کنند و گرنه یا خائن داخلی یا استثمارگر خارجی اند!؟ میانجی گران آفریقایی که از دولتمردان آفریقایی هستند که تا خبرنگاران خارجی با آنان مصاحبه کنند، هنوز از استعمارگران و عقب ماندگی کشورشان سخن ها می گویند و گله ها دارند، در امتحانی که جهت وساطت بین قذافی با مردم و مخالفان پس دادند، ثابت کردند که از خارجی ها کمتر نسبت به مردم شان اهمیت می دهند و ترجیح می دهند پایه های قدرت دوستان قدیمی شان حفظ شود تا خواسته های سرکوب شده مردم. آیا وزیر امور خارجه آمریکا باید به شما بگوید که در طرح صلح تان، طرف دیکتاتورها و ماندن شان را نگیرید و باید خواست مردم لحاظ شود؟ طرح صلحتان نه تنها مشکلی را حل نکرد، بلکه قذافی را وقیح تر نمود و با افزایش حملات روزهای اخیر به مردم از طرف قذافی جنایتکار عملاً به او گفتید که بابت خشونت بیشتر پاداش اش این است که روی ماندن اش بر مسند قدرت بیشتر می تواند حساب باز کند! یعنی حتی اگر میانجی گری نکرده بودید، بهتر بود و او را در موضع قدرت قرار دادید. همین نیز گواهی دیگر بر این که بسیاری از شما اساساً سیاستمدار نیستید و قواعد آن را نمی شناسید. مضحک آن که مقامات کلیه کشورهای منطقه، واقعیات جامعه شان را که از خواسته های برحق مردم شان ناشی می شود، نادیده گرفته و خارجیان و یکدیگر را به عنوان عوامل اصلی معرفی و محکوم می کنند و مضحک تر این که حتی یکدیگر را به شنیدن سخنان مردم شان نصیحت می کنند و نمایندگان مجلسی که باید از حقوق مردم دفاع کنند، از سرکوب مردم دفاع می کنند و میزان خود فروختگی نمایندگان به حاکمیت و فرمایشی بودن انتخابات شان را با همین نوع اظهارنظر در دفاع از سرکوب و جنایات حاکمان نسبت به معترضان و مخالفان کشورشان به خوبی می توان تشخیص داد.
تنها کشور خاورمیانه و اسلامی که تصمیمات سیاستمداران و مقامات شان هم مسئولانه و هم حساب شده و هم تا حد زیادی در جهت منافع مردم با کمترین تاوان برای مردم منطقه است، باز تنها ترکیه است؛ کشوری که سیاسمتداران اش کمتر از همه، شعارهای ضد استعماری و نطق های ضد دول خارجی سر می دهند، اما عملاً منافع مردم را پی می گیرند. ترکیه در منطقه چنان تأثیرگذاری اش چشمگیر است که اینک نپیوستن اش به اتحادیه اروپا به مفهوم از دست دادن کشوری آلترناتیو که برای تأثیرگذاری در منطقه جایگزینی ندارد، توسط این اتحادیه مطرح است. آن کشور برای این تأثیرگذاری اش نه نیاز به نیروی نظامی در منطقه داشته و نه حمایت از گروه های مسلح خارجی و نه شعارهای تو خالی و محکوم کردن دیگران! در حالی که کشورهایی که بیشترین حضور نظامی یا حمایت از گروه های مسلح منطقه را دارند، از کمترین محبوبیت نزد افکار عمومی منطقه برخوردارند و ناگزیرند برای اعلام حمایت های مردمی، خود به نام مردم منطقه برای خویش اعلامیه صادر کنند!؟ نگارنده در مقالات متعدد گذشته خاطرنشان ساخت که عصر تأثیرگذاری های نظامی و دخالت های مسلحانه گذشته و کشوری در منطقه و جهان سرنوشت ساز و به شکل موثری برای تحولات مثبت نقش آفرین خواهد بود که در عرصه اجتماعی و به خصوص فرهنگی کار کند. برخی از سیاستمداران سیاست ندان هم لطف کردند و به همه آن ها، تأثیرگذاری نظامی و سیاسی و اقتصادی و غیره – انگار آش نذری است که هر چه بخواهی در آن بیابی!- را نیز افزودند و در واقع سخن تعدادی نظامی بیسواد که حتی علوم نظامی را نیز درست فرا نگرفته اند، شد چراغ راه شان که نتیجه اش در منطقه نیز واضح است و به چنان لولویی در منطقه بدل شده اند که اصلاً اسرائیل از یاد اعراب رفته است و به جای آن به عنوان دشمن اعراب نشسته اند! این بسیار کودکانه است که کسی برای تأثیرگذاری بخواهد، به همه حوزه ها معطوف شود و پرواضح است که اگر علم امروز نبود، بسیاری همین تصورات بچگانه را داشتند، اما در دنیای امروز بحث بر سر اولویت ها و مهمتر از آن، اهدافی است که در تقابل با هم هستند و مثلاً وقتی شما در حوزه دخالت های نظامی در منطقه فعال و سپس بدنام شدید، هیچ کشوری نیز باب تعاملات فرهنگی را با شما نخواهد گشود، چه رسد به این که امکان عملی تبادل و تعامل فرهنگی فراهم آید؛ یعنی دقیقاً همان چیزی که اینک بر سرتان آمده است و این هم جزای کسانی است که خیال می کنند خیلی زرنگ تشریف دارند و به جای رفتارهای مسئولانه، راهکارهای شیادانه را در پیش گرفته اند.
باری، ترکیه با استمرار میانجی گری های مسئولانه اش باید فشار بیشتری به حاکمان منطقه بیاورد و برای کاستن از خشونت و کنار آمدن حاکمان، از مشوق های شخصی مبنی بر سکونت در خارج از کشور و غیره استفاده کند و هر گفتگویی را بر اساس رفتن حاکمان منطقه از مسند قدرت در جهت دموکراسی بگذارد. اما نقشی که ترکیه درباره فلسطین می تواند ایفاء کند، بسیار بیشتر از زمان حاضر است. سخنان مقامات ترکیه برخلاف اظهارنظرهای بسیاری از حاکمان منطقه توسط طرف های مقابل شنیده شده و توسط غربی ها به عنوان یک وزنه، روی شان حساب باز می شود. نخست هم محمود عباس و هم اتحادیه عرب نباید به شکل منفعل بمانند و گرنه اسرائیل با مذاکره با اروپا و آمریکا، آنان را برای تعویق به رسمیت شناختن یک طرفه فلسطینی مجاب خواهد ساخت. آنان باید از اتحادیه اروپا و آمریکا بخواهد تا طرف اسرائیلی را پای میز مذاکره ای بنشانند که به جای بهانه تراشی و گذاشتن شروط جدید در جهت مانع تراشی، اقدامتی عملی برای مذاکره از خود نشان دهد. ترکیه می بایست در نشست هایش با مقامات اتحادیه اروپا و آمریکا به آنان بفهماند که آن کشور زمانی می تواند به نقش موثر خود در منطقه ادامه داده و مسلمانان صلح طلب را متقاعد سازد تا به اعمال خشونت آمیز روی نیاورند و صلح را به بن بست رسیده نیانگارند، که آمریکا و اتحادیه اروپا لااقل در مواردی همچون توقف شهرک سازی که با اسرائیل مخالف بودند، چون پای عمل پیش آمد، از اسرائیل دفاع نکنند؛ کاری که در وتوی قطعنامه شورای امنیت بر علیه اسرائیل توسط آمریکا صورت گرفت و حداقل رفتار مورد انتظار از آمریکا در موضع یک میانجی، آن بوده و هست تا در مواردی که با اسرائیل اختلاف دارد، از آن حمایت و پشتیبانی نکند – لااقل نسبت به قطعنامه رأی ممتنع دهد- و این برداشت منفی افکار عمومی مردم و مقامات خاورمیانه از رفتارهای جانبدارانه غرب از اسرائیل کاملاً طبیعی است و به همین سبب اسرائیل به راحتی مقابل فشارهای آمریکا می ایستد و به بازی مذاکره و تلف نمودن وقت ادامه می دهد؛ به خصوص که می خواهد آن را به رئیس جمهوری بعدی آمریکا نیز بکشاند. اگر تغییری در موضع آمریکا داده نشود و راه حل صلح به نتیجه نرسد، قدرت گرفتن گروه های خشونت طلب و حتی تروریستی همچون القاعده در منطقه قابل پیش بینی خواهد بود.


دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست