روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲ ارديبهشت ۱٣۹۰ -
۲۲ آوريل ۲۰۱۱
«از معلوم به مجهول یک سناریو»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛انتشار خبر استعفای! وزیر اطلاعات در ساعات پایانی یکشنبه شب- ساعتی که روزنامه ها زیر چاپ رفته اند و توزیع آنها آغاز می شود- قدری عجیب بود، درست مانند زمان انتشار خبر تغییر وزیر امور خارجه در شب تاسوعا که چند روز تعطیلی پشت سر هم افتاده بود و در حالی که او در سفر سنگال به سر می برد. اصلا انتشار خبر چرا تحت عنوان «استعفا»؟ چرا در خبر منتشره متن استعفایی وجود نداشت؟ برکناری یک مقام مهم بدون هیچ توجیه روشن و واگذاری تحلیل آن به رسانه های خارجی؟!... ناگهان روز سه شنبه آقای اسفندیار رحیم مشایی آفتابی می شود و با الفاظی دوپهلو می گوید «ابعاد تحولات و قیام های مردم منطقه را باید با علم به قصد و طرح قدرت های بزرگ برای تسلط به منطقه تحلیل کرد و در لایه های پایین تحولات متوقف نشویم. دستگاه های مسئول باید در اسرع وقت ضعف های اطلاعاتی و ارتباطی خود را در خصوص تحولات منطقه جبران کنند».
او همچنین می گوید «نمی توانیم با قاطعیت نتیجه بگیریم که خواسته و افق آرمان مردم این کشورها دقیقاً همان مطالبات و خواسته های ملت ایران است... نداشتن اخبار و تحلیل صحیح و دقیق درباره هر یک از این کشورها و ارتباط همه این رویدادها با طرح کلان سلطه گران [ارتباط همه این رویدادها با طرح کلان سلطه گران!!؟] ما را در موضع گیری ها و تصمیم گیری ها به اشتباه خواهد انداخت». آیا عزیمت مشایی به دربار شاه اردن و همزمان، گسیل دستیار ارشد او- بقایی- به کاخ علی عبدالله صالح در یمن در راستای آگاهی از «طرح کلان سلطه گران در ارتباط با همین انقلاب های منطقه» بوده است؟! می توان با چینش چند معلوم در کنار هم، پرده از روی برخی مجهولات برداشت. اظهارات اخیر آقای مشایی را که همزمان در قواره وزیر خارجه و اطلاعات ظاهر شده- مانند مواقعی که از موضع وزیر فرهنگ و ارشاد یا وزیر کشور و رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی سخن می گوید!- می توان در کنار اظهارات چندی پیش وی نهاد که از اسلام ایرانی دم زد و سندی به دست جریان های ضدایرانی منطقه ساخت تا بگویند غصه ایرانی ها، اسلام نیست، کشورگشایی است! یا در کنار اظهارات ملک عبدالله اردن که گفت ایران در حال تشکیل هلال شیعی و تسخیر منطقه است. به راستی سوال مهمی است که «اردن» کجای نقشه سیاسی خاورمیانه جدید و در حال تحول قرار دارد، همچنان که یمن.
ماجرای برکناری وزیر اطلاعات یا تغییر وزیر خارجه را از دو منظر می توان ارزیابی کرد. یکی از زاویه تلقی رئیس جمهور محترم، و دیگری از منظر پازل بزرگی به نام تحولات خاورمیانه و نگرانی جبهه دشمن از نقش ویژه ایران در این تحولات و آرایش جبهه دشمن.
چه نامی بر تحولات خاورمیانه می توان نهاد؟ ۱۰ سال پیش، استراتژیست های تیم بوش از «جنگ جهانی چهارم» و خاورمیانه جدید و قرن جدید آمریکایی سخن گفتند؟ کارشان که به بن بست خورد، پای عنوان جنگ نرم به میان کشیده شد. امروز سخن از «انقلاب»هاست. این منطقه همچنان که ۴ جنگ را در کمتر از ٨ سال در افغانستان و عراق و لبنان و غزه تجربه کرد، چشم به بیداری «اسلامی» در حدفاصل ترکیه و عراق و لبنان و فلسطین و مصر و عربستان و لیبی و تونس و بحرین و یمن و... گشود. در واقع جنگی همه جانبه با مختصات به هم آمیخته گرم و سرد، و سخت و نرم در جریان است. یک جنگ بزرگ با جبهه های متعدد. بعد از ماتم بزرگ آمریکا در لبنان و غزه و عراق، مصر یکی از ٣ رکن مهم سیاست خارجی کاخ سفید در منطقه بود که فرو ریخت. اضطرابی که از ناحیه سرنگونی حسنی مبارک به جان سران دو رکن دیگر (اسرائیل و رژیم سعودی) افتاده قابل محاسبه نیست. این دو ستون دیگر در چه وضعیتی به سر می برند؟ اگر از این حقیقت عبور کنیم که سران دو رژیم هر لحظه منتظرند انتفاضه اسلامی از درون مرزهای فلسطین و عربستان بجوشد، یک نگرانی واقعی در تحلیل های زمامداران هر دو رژیم موج می زند و آن اینکه می گویند اسرائیل یا عربستان توسط جبهه مقاومت و کشورهای دستخوش انقلاب اسلامی «محاصره» شده اند. اسرائیل خود را در محاصره رو به تقویت از جانب لبنان، سوریه، غزه و اینک مصر جدید می بیند همچنان که عربستان می داند رژیم پوسیده و وابسته و مرتجعی است که در محاصره عراق، سوریه و به تدریج مصر و بحرین و یمن انقلابی قرار گرفته است. در این میان هر دو کشور نگرانی ویژه ای نسبت به انتفاضه مشابه در «اردن» دارند، کشوری همجوار اسرائیل و عربستان.
آنها با نگرانی، دوام یا اسقاط ملک عبدالله اردنی را رصد می کنند و یقین دارند اگر این دیوار تیغه ای فرو بریزد چهارراه بزرگی در قلب خاورمیانه گشوده می شود، چندان که یکی از مقامات ارشد صهیونیستی چند ماه پیش گفته بود فرو ریختن اردن در همسایگی عراق جدید یعنی پیش آمدن و رسیدن ایران از شرق به مرزهای اسرائیل. براساس این واقعیات، جای سوال دارد که دور زدن وزارت خارجه- دستگاه زیر نظر رئیس جمهور محترم- و ارتباط ویژه با پادشاه اسلام ستیز و مطلقاً آمریکایی اردن واجد چه معنایی می تواند باشد؟ جز بازی در زمین و نقشه دشمن؟ خوش بینانه اگر بنگریم آقای مشایی به اعتبار خامی و ناپختگی، وارد این بازی شده که باید گفت اگر خامی بوده چرا وارد این گود شده و به رغم مخالفت وزارت خارجه و سایر نهادهای ذی ربط، اصرار بر تداوم بازی در زمین دشمن وجود داشته است و چرا باید آقای مشایی و تیم وی به جای توبیخ شدن، وزارت خارجه یا اطلاعات را سرزنش کنند؟ اما اگر از این خوش گمانی عبور کنیم- که اصرار بر تداوم راه غلط، این خوش گمانی را نقض می کند- تحلیل دیگر این خواهد بود که صرف نظر از تصور و تلقی رئیس جمهور محترم، دور زدن وزارت خارجه و بسترسازی برای فشلی و کم کاری آن در طول یک سال اخیر، براساس سناریویی شک برانگیز و هماهنگ صورت گرفته است، سناریویی که فاز دیگر آن از مدت ها قبل متوجه وزارت اطلاعات به عنوان چشم رصدگر و مشت اقتدار نظام در برابر فتنه گران داخلی و خارجی بوده است. این سناریو یک بار ۱٣ سال پیش- به بهانه قتل های زنجیره ای- در دولت اصلاحات به شکل علنی و «شمشیر از رو» علیه وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به اجرا درآمد تا اگر توانست به طور کامل این نهاد را «قفل» کند اما اگر هم این هدف حداکثری اجرایی نشد، بتوان وزارت را به انفعال و فشلی کشاند. سناریوی مذکور همواره در دستورکار سرویس های سه گانه سیا، موساد و اینتلیجنس سرویس قرار داشته است. وزارت اطلاعات به ویژه طی ۲ سوال اخیر به خاطر نقش آفرینی های درخشان و کم سابقه(از جمله در برابر فتنه ٨٨ و شبکه موساد و گروهک ریگی و...) مورد حقد و کینه دشمنان تابلودار نظام و سرویس های بیگانه ای قرار داشته که انهدام سناریوی ۲۰ ساله خود را در فتنه سبز به چشم می دیدند.
خیال و نقشه دشمنان، به تضعیف دستگاه هایی چون وزارت خارجه و اطلاعات محدود نمی شود. آنها در شطرنج بزرگ خاورمیانه و درحالی که در معرض هزیمت کامل قرار گرفته اند، به کلیت دولت اصولگرا و رئیس جمهور آن به چشم یک خاکریز بزرگ می نگرند. این تحلیل راز مگویی نیست و بارها در کلام سیاستمداران و تحلیل گران آمریکایی و اسرائیلی و انگلیسی منتشر شده که غرب چه در چالش هسته ای و چه درباره تغییر نقشه وجغرافیای سیاسی خاورمیانه، پروژه را با اصلاح طلبان بسته و تمام کرده بود اما روی کارآمدن اصولگرایان به ویژه احمدی نژاد و اطاعت و هماهنگی آنها با رهبری که تدبیر و شجاعت را به هم آمیخته، هر دو پروژه را به ضدخود تبدیل کرد. آنها می دانند که ضربه بزرگ را از اضمحلال سناریوی حاکمیت دوگانه و انسجام حاکمیت زیرلوای ولایت فقیه خورده اند و بنابراین ضربه را باید به خاکریز اول نظام- یعنی دولت و رئیس جمهور- بزنند اما نه از روبرو، بلکه از عمق دولت! و نه با گارد تقابل بلکه با نفوذ به روش اسب تروا. در شطرنج نیز وقتی مهره های دو حریف به مقابل هم می رسند و یکدیگر را سد می کنند، تنها مهره ای که امکان دور زدن و پریدن از روی مهره های حریف را دارد، مهره اسب است. اصطلاح نظامی آن- اگرچه نارسا- پیاده کردن چترباز در عمق جبهه حریف و اصطلاح اطلاعاتی آن نفوذ و همرنگی و زدن شبیخون به هنگام غفلت از عمق جبهه مقابل است.
فتنه سال ٨٨ از چنین تحلیلی برآمد چرا که طیفی در غرب مانند شیمون پرز به این پروژه رسیده بودند که «جنگ با جمهوری اسلامی از داخل مرزهای ایران آغاز می شود و اپوزیسیون سبز به نیابت از ما با رژیم می جنگند». قرائن و شواهد بسیار نشان می دهد دشمن پس از هزیمت در آن فتنه، درصدد است به خاکریز اول نظام- دولت مکتبی و اصولگرا - از درون آن و به واسطه ایجاد تقابل و بن بست با نظام آسیب بزند، از جمله به علت کینه ای که نسبت به خط شکنی احمدی نژاد و کلیت دولت اصولگرا در برابر جبهه استکبار دارد و فارغ از این که رئیس جمهور در ذهن خویش چه تصور و قضاوتی می کند. در این فاز، آشکار است که فرقه انحرافی چند نفره- و البته وصل شده با عقبه و بقایای فتنه سبز- تقلا می کند سناریوی مرده حاکمیت دوگانه را به هر قیمت ولو رفتارهای انتحاری زنده کند. برای آمریکایی که در وضعیت مرگ و زندگی مجبور شد پشت نوکران ٣۰ ساله را به اعتبار وخامت اوضاع در خاورمیانه خالی کند، فرمان انتحار مهره های کم بهاتر در ایران به طریق اولی واجب است، اتفاقی که درباره برخی سران خاکستری فتنه سبز هم رخ داد.
احمدی نژاد در جبهه ولایت بارها به صف دشمن زده و در کنار پرچمداری، خط شکنی کرده است. درست به دلیل همین خدمتگزاری و عدالت خواهی و دشمن ستیزی هم بود که مورد تأیید و حمایت و پشتیبانی جبهه بزرگ اصولگرایان و مقتدای فرزانه انقلاب قرار گرفت. اما تحرکات روشنی در جریان است تا در این اتفاق و انسجام و اتحاد رخنه اندازد و وقتی میان دولت و نظام فاصله انداخت، ابتدا با دولت و سپس با اصل نظام جمهوری اسلامی به عنوان خارچشم جبهه استکبار تسویه حساب کند. هدف این پروژه زدن رگ و ریشه های حیات دولت به دست برخی عناصر نفوذی است. کدام درخت با قطع ریشه ها می تواند ادامه حیات دهد؟ اصولگرایی سرمایه بزرگ نظام ماست و نظام و جبهه اصولگرایان نمی گذارند غباری بر این سرمایه بنشیند تا چه رسد به آسیب یا غارت اعتبار آن. با این حال باید کلام حضرت امام خمینی(ره) را متذکر شد که می فرمودند اگر غفلت کنیم، توهم پیروزی برای ما سستی می آورد و ریشه های گندیده برای توطئه به هم می رسند.
ملت و مسئولان ما رمز پیروزی را می دانند. مکتب ما شاقول روشنی درکف مومنان قرار داده است. «به پروردگارت سوگند ایمان نمی آورند مگر آن که در مشاجرات، حکمیت نزد تو آورند، سپس در نفس خویش هیچ حرجی نسبت به حکمی که دادی پیدا نکنند و تسلیم کامل باشند (سوره نساء- آیه ۶۵).
انقلاب اسلامی ما را همین فرمول معجزه آسا در طوفان های بزرگ پیش برد و نگین یکدانه حلقه انقلاب ها و رویدادهای بزرگ خاورمیانه کرد. در مقابل، زحمت هایی که در این سه دهه پدید آمد ناشی از برخی غفلت ها بود که اصحاب جبهه حق کردند تا زبان بریده دشمنان دراز شد. بارها فتنه از سیمای زشت خود نقاب گشود و شاهد بازاری! شد چون ناشنیده مانده بود هشدار امیرمومنان(ع) درباره آغاز تکوین آن؛ «... و اگر حق خالص می ماند و با باطل نمی آمیخت، زبان معاندان از ملامت حق کوتاه و قطع می شد» (خطبه ۵۰ نهج البلاغه).
احمدی نژاد که اراده کرد پا جای پای شهید رجایی- مرد مکتبی مقلد امام- بگذارد، بارها دشمن را به عزا نشاند و دوستان انقلاب در جای جای خاورمیانه را شادمان کرد. این روزها که مسلمانان بی پناه در بحرین و یمن و لیبی و عربستان و فلسطین و... به خاک و خون کشیده می شوند و زیر شکنجه دژخیمان مظلومانه و بی سروصدا جان می سپارند، تنها امیدشان به جمهوری اسلامی است. اکنون اولین و مهم ترین مسئولیت، رسیدن به فریاد آنهاست و هرکاری جز این، خیانت به امت اسلامی و شراکت در ریختن خون آنان است.
هیچ روزی - به ویژه امروز- روز شاد کردن دشمن نیست. امروز روز ناامید کردن دشمنان و شتافتن به یاری مظلومان منطقه است. امروز روز لبیک است نه روز اما و اگر و لیک. خدا نیاورد روزی را که شرمنده رسول خدا، امیرمومنان و فاطمه زهرا(علیهم السلام) شویم به خاطر خالی کردن پشت مستضعفان انقلابی جهان و غفلت از مرز جبهه دوست و دشمن. امروز روز شوکت جبهه امیرمومنان(ع) به برکت دلاوری مالک اشترها و عمارهاست، اگر از اشعث ها غفلت نشود. انتظار آن است که احمدی نژاد، مالک اشتر باشد حتی اگر این بار در تشخیص این که تیر پرتاب شده از جانب دشمن - با امضای «م ن عبدالله الناصح»!- از سر خیانت و فریب است، به خطا رفته باشد. بنده خیرخواه خدا و مشق آموزه های دشمن؟!
رسالت:رگه های انحراف از گفتمان انقلاب
«رگه های انحراف از گفتمان انقلاب»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛انتشار متن نامه رهبر معظم انقلاب به حجت الاسلام و المسلمین حیدرمصلحی وزیر اطلاعات پایانی بر قیل و قال های رسانه ای بود که یک جریان انحرافی در درون دولت به راه انداخته بود. رگه های این انحراف که روز به روز در حال پر رنگ شدن است در سال جهاد اقتصادی بار دیگر یکی از موضوعات حاشیه ای را بر متن غلبه داد و در صدر اخبار رسانه های ضد انقلاب قرار گرفت. در همین زمینه تذکار برخی نکات ضروری به نظر می رسد.
۱- هدف گرفتن حیثیت گفتمانی دولت
این جریان که به شکل یک تومور سرطانی فعالیت می کند حیثیت گفتمانی دولت را هدف گرفته است و دقیقا در تلاش است تا با تکثیر کمی و کیفی خود نقاط متجانسی که گفتمان دولت با گفتمان انقلاب دارد را تخریب ویا حداقل تضعیف کند. نشانه های گفتمانی نظیر مهدویت گرایی، عدالت محوری، مردم گرایی، ساده زیستی،استکبارستیزی،اعتقاد و افتخار به عزت و هویت اسلامی ،شجاعت درتصمیم گیری برای حل مشکلات بزرگ،مقابله با فساد، تماس و انس مستمر با مردم و... بخشی از نشانه ها در حیثیت گفتمانی دولت است که حول دال برتر ولایت فقیه و تبعیت از مقام معظم رهبری منظومه وار در حال گردش است.
متاسفانه امروز خط انحراف به این نتیجه رسیده است مرحله به مرحله و پله به پله این کارت های برنده گفتمانی را مخدوش و دامن پاک دولت را ملکوک نماید. طرح مسائل حاشیه ای نظیر سی دی" ظهور نزدیک است" در حوزه مهدویت، تاکید غیر متعارف بر باستان گرایی به جای اسلام خواهی در گفتمان دولت، اصرار بر آمریکایی خواندن بیداری اسلامی که در منطقه خاورمیانه به وجود آمده است، ارتباطات نامشروع مالی با برخی اسپانسرهای انتخاباتی و بانک های خصوصی به منظور خدشه دار کردن روحیه مبارزه با فساد دولت، ... و در نهایت نوعی پویش به حاکمیت دوگانه در جریان استعفای وزیر اطلاعات به منظور هدف گرفتن مرکز این گفتمان که نوستالژی تلخ دوم خردادی ها را زنده می کند بخشی از این حاشیه سازی ها برای ضربه زدن به حیثیت گفتمانی و منطق شرافت دولت احمدی نژاد است که برخی از آن تحت عنوان فتنه ای جدید علیه دولت خدمتگزار یاد میکنند. فتنه ای که بیخ گوش احمدی نژاد لانه کرده است و آنقدر نزدیک است که دیده نمی شود.
ابتدای امسال مقام معظم رهبری در جوار حرم رضوی نسبت به این مسئله هشدار داده بودند که "در بسیاری از اوقات یک مسئله اصلی در کشور وجود دارد که همه باید همت کنند و به سراغ این مسئله اصلی بروند؛ باید مسئله کانونی کشور این باشد؛ اما ناگهان میبینیم از یک گوشهای یک صدایی بلند می شود، یک مسئله حاشیهای درست می کنند، ذهنها متوجه آن می شود. این مثل این می ماند که در یک مسافرت مهمی،قطاری دارد حرکت می کند، هدفش رسیدن به یک نقطه خاص است؛ ناگهان ذهنها را مشغول کنند به یک چیز حاشیهای در بیابان، از راه باز بمانند، احیاناً امکان ادامه حرکت هم از آنها گرفته شود."
خط انحراف در درون دولت در صدد است قطار دولتی را که با سرعت و قدرت در حال حرکت است و بی سابقه ترین خدمات را به کشور انجام داده است از مسیر اصلی منحرف کند تا قدرت ادامه حرکت از این قطار گرفته شود.
۲- تفکیک خط انحرافی
برای حل یک مسئله تنها یک راه وجود ندارد ممکن است راه های مختلف دیگری نیز باشند که هنوز ما آنها را امتحان نکرده ایم. شاید یک معادله
بی نهایت راه حل داشته باشد. از طرفی خیلی اوقات تفکیک برخی مسائل حل آنها را بسیار آسان تر از زمانی می کند که مشکل را به صورت یک مجموعه در هم تنیده بنگریم.
مجموعه نیروهای معتقد به انقلاب برای حل مشکل انحراف در دولت و حاشیه سازی های مستمر جناب مشایی تا کنون تنها به تذکرات خصوصی و رسانه ای به رئیس جمهور بسنده کرده اند که در بیشتر اوقات ناکارآمد بوده و نتوانسته مشکلی را حل نماید. حمله به دولت در رسانه ها نه تنها پاسخگو نیست بلکه باب گفتگو را از جانب دو طرف می بندد. مشکل مشایی با تیز کردن پیکان انتقاد علیه دولت حل نمی شود. بلکه باید بین خط واقعی دولت و شذوذات و سیئات جریان انحراف تفکیک قائل شویم. خط عمومی دولت همان جریانی است که امروز در سطح کشور برای عموم مردم ملموس و محسوس است. اما آیا تا کنون راه حل های دیگر امتحان شده است؟
نخبگان سیاسی اصولگرا در دو سال گذشته چقدر تلاش کرده اند تا با دولت ارتباط مشفقانه برقرار کنند؟ دولت تا چه اندازه در ارتباطات محیطی خود در داخل کشور موفق عمل کرده است؟ چه تعداد ملاقات خصوصی یا نامه های توصیه آمیز غیر رسانه ای بین نیروهای دلسوز انقلاب با احمدی نژاد رد و بدل شده است؟ آیا محدود کردن مسئله مشایی به حوزه نخبگی کار صحیحی است؟ آیا لازم نیست افکار عمومی قدرت تفکیک بین مشایی و احمدی نژاد را پیدا کنند؟ آیا این قدرت تجزیه و تحلیل مردم باعث نمی شود در سفرهای استانی در حمایت از دولت و احمدی نژاد و علیه رگه های انحراف موضع گیری شود؟ و ...
دکتر محمود احمدی نژاد و دولت عدالت محصول سرمایه گذاری عظیمی است که طی ۶ سال گذشته صورت گرفته است. آیا عقلانیت سیاسی اقتضا می کند به یک باره به تمام هزینه هایی که صورت گرفته به خاطر حاشیه ای که قصد دارد بر متن غالب شود پشت پا بزنیم؟ آیا هیچ کشاورزی حاضر
میشود گندم خود را هنگام درو که تیغ زردی و طلایی آن چشم دشمنان و ایادی داخلی آنها را در آورده به خاطر یک آفت پایمال کند؟ پس به نظر می رسد شایسته است راه های دیگر نیز امتحان شود و بین خط انحراف و خط احمدی نژاد یک تفکیک جدی به وجود آید.
٣- سایت های ضد انقلاب و بوی کباب
برخی از سایت های ضد انقلاب، عده ای از دوم خردادی ها و روزنامه های وابسته آنها، پس از حواشی مرتبط با وزارت اطلاعات شروع به اظهار نظر و موضع گیری هایی با خشنودی کردند هیولای حاکمیت دوگانه دوباره سربلند کرده است. این سایت ها و محافل سیاسی که گویا بوی کباب به دماغشان خورده است غافل از این هستند که این بوی کباب نیست بلکه در این سرای خر داغ می کنند.
برای مقام معظم رهبری و مجموعه نیروهای معتقد به انقلاب از همان ابتدای پیروزی قاطع احمدی نژاد کاملا روشن بود که این دولت با معارضین جدی روبروست و فتنه ها یکی پس از دیگری در مقابل گفتمان پیشرفت و عدالت ملت ایران سربلند می کنند. سربلندی ملت ایران در فتنه ٨٨ نظام اسلامی را در مقابل تفتین فتنه گران برای همیشه واکسینه کرده است و اگر امروز در حالی که هنوز فتنه جدید علیه نظام و دولت خدمتگزار گرد و خاکی نکرده است موجی از واکنشها و هشدارهای خانواده انقلاب را برانگیخته به خاطر بصیرت عمومی ناشی از همین خود محافظتی پیشرفته و واکسن است. ان شاء الله این فتنه نیز با بصیرت و هوشیاری خود ملت ذیل رهبری داهیانه حضرت آیت الله خامنه ای و هوشمندی احمدی نژاد برملا خواهد شد.مردم بر خلاف برخی از نخبگان که اغراض سیاسی در قفای گفته هایشان نهفته و مطامع مادی در وجودشان غنوده است صادقانه، خالصانه و بهتر از هر کسی می توانند شر این فتنه را نیز از سر دولت مردمی احمدی نژاد کم کنند. این مردم همان هایی هستند که در برابر پیچیده ترین و بدیع ترین تزهای سیاسی براندازانه مثل انقلاب های رنگی بر خلاف برخی از نخبگان فریب نخوردند و نهم دی ها آفریدند. شاید نهم دی دیگری در راه باشد!
قدس:«البرادعی» و افشای حقایق پنهان
«البرادعی و افشای حقایق پنهان» عنوان سرمقالهی روزنامهی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن میخوانید؛«محمد البرادعی» مدیرکل پیشین آژانس بین المللی انرژی اتمی که به مدت ۱۲ سال این سمت را بر عهده داشت، در گفتگو با نشریه آلمانی «اشپیگل» تصریح کرد: «آمریکایی ها و اروپایی ها اسناد و اطلاعات مهمی را از ما پنهان کرده بودند. آنها تمایلی به سازش با دولت تهران نداشتند؛ اما تقریباً به هر وسیله ای خواستار تغییر نظام بودند.»
این سخنان، اظهارات مدیر یک سازمان بین المللی است که سالها سکاندار این نهاد بوده و مستندهای وی، گزارشهای دقیق مأموران آژانس و ثبت فعالیتها توسط دوربینهای مدار بسته است. از سوی دیگر، باید این واقعیت را نیز به این موضوع افزود که گزارشهای منافقین و اتهامهای دیگر کشورها، نتوانست فعالیتهای صلح آمیز هسته ای ایران را بر خلاف مقررات آژانس جلوه دهد.
این مصاحبه نشان می دهد غرب با پنهان نمودن خود در پشت مفاهیم حقوقی و سواستفاده ابزاری از هویت مشروع جایگاه های کلان بین المللی، در پی تثبیت هژمونی خویش می باشد و نهادهای قانونی جهانی را ابزاری برای دستیابی به مطامع نامشروع خویش قرار داده است. در واقع، می توان این رفتار بلوک غرب را چنین تحلیل نمود که کشورهای زیاده طلب مغرب زمین، همان هدفهای توسعه طلبانه و اقتدارگرایانه گذشته را با عنوانهای استعمار قدیم و جدید با شیوه های نوین و عوام فریب، تعقیب می کنند.
پر واضح است، مناسبات هسته ای ایران با طرف غربی و طولانی شدن فرایند نشستها از سوی مذاکره کننده غربی، با ایراد اتهامهای متعدد و همسو شدن در فتنه ٨٨ ، بیانگر این واقعیت میدانی است که آنها همزمان برای براندازی نظام جمهوری اسلامی، از راهکارهای گوناگون بهره می برند تا هر کدام را که معطوف به نتیجه با هزینه قابل توجیه باشد، در دستور کار قرار دهند. تعلیق مذاکرات در فتنه ٨٨ با نظاره نشستن و امید بستن به عملیاتی شدن انگاره های هانتینگتون و جین شارپ در ایران، ناظر به این ادعاست.
این سخنان از واقعیت دیگری نیز پرده بر می دارد و آن اینکه آقای مدیرکل در گذشته با عنایت به جایگاه خویش در پازل کشورهای اروپایی ایفای نقش می نموده، ولی اکنون از گذشته خویش تبری جسته و با مستقل شدن شخصیت از مسوولیت گذشته اش، دست به افشاگری زده است. شاید هم در فضای گفتمانی جدید در کشورش تحت تأثیر بیداری مردم مصر و نگاه به آینده تحولات این کشور نقش بازی می کند. ولی خروجی عملکرد طرف مذاکره کننده و پایبند نبودن به موازین حقوقی و تعهدهای آنها، بیانگر هدفهای شوم غربی بوده و اکنون نیز این ادعا انکارناپذیر است.
این سخنان، گروه غیرمتعهدها و کشورهای مستقل و وابسته به اردوگاه باشگاه انحصارطلبان قدرت در جهان را با این حقیقت آشنا می سازد که کشورهای مستقل که در هیچ یک از بازیهای نظام سلطه قابل تعریف نمی باشند، فراموش نکنند هرگونه مسامحه و سهل انگاری و یا ساده لوحی و اعتماد به فرادستان، قدرت امکان استیفای حق را از آنها سلب می کند؛ لذا نباید سیاستهایشان و مطالبات ملی را به امید حمایتهای ابرقدرتها تعقیب نمایند.
نحوه برخورد اخیر مقامهای غربی در نحوه مدیریت بیداری اسلامی نشان می دهد آنها در این رخدادها مسیر مشخص و مدونی را دنبال می کنند. در گام نخست حمایت از دیکتاتور، اگر امکان حفظ زمامدار مستبد نبود، وی را وادار به انجام اصلاحات می نمایند و اگر فرجام مورد نظر را در پی نداشت، جستجوی آلترناتیو را در دستور کار قرار می دهند تا از مردمی شدن حاکمیتها و مستقل شدن آنها جلوگیری کنند. آنچه بستر برخوردهای نامتعارف کشورهای مدعی اداره جهان را با ایران سبب گردیده، استقلال این کشور از سیاستهای دیکته شده آنهاست.
بدون تردید، کشورهای سلطه طلب و ماجراجو در مورد ایران و صلح آمیز بودن فعالیتهایش تاکنون به این مهم دست یافته اند که ایران فراتر از مطالبات مندرج در «ان پی تی» را که آنها برای جهانیان تهیه نموده اند، تعقیب نمی کند و مخالفان حق هسته ای مردم ایران، به درستی دریافته اند که تمامی تلاشهای آنها به شیوه های گوناگون منجر به شکست گردیده است. حیله های دیپلماتیک، تهدیدهای نظامی، تحریمهای اقتصادی و حتی استفاده از حوزه های جدید فناوری در فضای سایبری، بر ناکامیهای آنها افزوده است؛ به نحوی که «جروزالم پست» در گزارشی با اشاره به آزمایش سانتریفیوژهای بسیار پیشرفته از سوی ایران، نوشت: تهران توانسته با ویروس «استاکس نت» مقابله کند و آن را شکست دهد. لذا، واقعیتهای صحنه تعاملات و ابرام دولتمردان ایران که با پشتیبانی افکار عمومی همراه است، آنها را وادار به پذیرش حق مردم ایران خواهد نمود.
بنابراین، سخنان آقای البرادعی به عنوان چهره ای که در جایگاه حقوقی جهانی برای احقاق حق کشورها در قالب مفاد آژانس مسوولیت داشته، حایز اهمیت است و این موضوع ژستهای حقوقی مدعیان حقوق بشر و سکانداران کرسیهای شورای امنیت را در قالب شخصیت بین المللی مخدوش نموده و ملتهای جهان سوم و مستقل را نسبت به اقدامهای به ظاهر قانونی آنها دچار شک و شبهه می نماید. به عبارت دیگر، بازسازی و بهینه سازی حقوقی و سیاسی نهادهای بین المللی را با عنایت به فضای متمایز از نیمه اول قرن بیستم، در باور ملتها و دولتهای مستقل، اجتناب ناپذیر می سازد.
سیاست روز:چرا وزارت اطلاعات نباید سازمان باشد؟
«چرا وزارت اطلاعات نباید سازمان باشد؟»عنوان سرمقالهِ روزنامهی سیاست روز به قلم امیرنیکان فاضل است که در آن میخوانید؛عصر روز گذشته سایت خبری تابناک که رابطه آن با آقای محسن رضایی دبیرمجمع تشخیص مصلحت نظام مشخص است، خبری به نقل از وی منتشر و در آن بحث لزوم تغییر ساختاری وزارت اطلاعات به سازمان را مطرح کرد.
اگرچه این سایت پس از دقایقی عنوان خبر را تغییر داد، اما این تغییر عنوانی از اهمیت موضوعی که آقای رضایی به آن اشاره کرده است، نمیکاهد. زیرا وی گفته: "در بیشتر کشورهای پیشرفته دنیا «اطلاعات» مسألهای حاکمیتی و فراتر از امور اجرایی است؛ بنابراین، در کشور ما نیز می توان در شرایط مناسبی، وزارت اطلاعات را به سازمان اطلاعاتی تبدیل کرد."
محسن رضایی به درستی میگوید "چند سال پیش که این موضوع را طرح کردم ، عده ای از اصلاح طلبان با این موضوع مخالفت کردند ولی من همچنان اعتقاد دارم که اطلاعات کشور باید زیر نظر حاکمیت بوجود بیاید"
در دولت آقای سیدمحمد خاتمی که به عنوان خبرنگار حوزه دولت در یکی از خبرگزاریها فعال بودم، به یاد دارم که چنین مباحثی مطرح و هدف موافقان خارج کردن دستگاه نظارتی – اطلاعاتی کشور از مجموعه دولت بود.
با نگاهی خوشبینانه میتوان گفت طراحان میخواستند جریان های انحرافی به وزارتخانهای مهم راهپیدا نکرده و فجایعی مانند قتلهای زنجیرهای، دیگر در کشور رخ ندهد. اما تغییر ساختاری مد نظر آقای رضایی در یک نهاد مهم و خروج آن از مجموعه دولتی که با رای مستقیم مردم انتخاب میگردد، چنین خواستهای را برآورده میکند؟
دبیر مجمع تشخیص در ادامه این اظهار نظر با بیان اینکه "اطلاعات کشور می تواند به طور مثال مشابه صدا و سیما اداره شود" گفته است: "هر سه قوه کشور به اطلاعات نیازمند هستند و نظام هم نمی تواند بی ارتباط با اطلاعات باشد.معتقدم سازمان اطلاعاتی موفق تر از وزارت اطلاعات خواهد بود."
اگرچه آقای رضایی در لفافه پیشنهاد تشکیل سازمان اطلاعات زیر نظر رهبری معظم انقلاب را برای چندمین بار دادهاند، اما باید از ایشان پرسید که آیا به مضرات قرار گرفتن یک نهاد اطلاعاتی زیر نظر رهبری فکر کردهاید؟
محسن رضایی به دلیل مسئولیتها و سمتهای حساسی که در نهادهای نظامی داشته است، به طور قطع میداند درصد بروز خطا در نهادهای اطلاعاتی و نظامی وجود دارد، پس چگونه از چنین طرحهایی دفاع میکند؟
آقای رضایی آیا به این موضوع اندیشیده که اگر طرح ایشان پیش از وقوع و کشف قتلهای زنجیره ای عملیاتی شده بود، چه اتفاقی در کشور میافتاد و چه بلوایی علیه ولایت فقیه در خارج از مرزها به راه میافتاد؟
یکی از دلایل اصلی نفرت ملت ایران از حکومت پهلوی رفتارهای خودسرانه سازمان اطلاعات و امنیت (ساواک) این رژیم بود. این انزجار به اندازهای در قلوب ملت ایران رخنه کرد که پس از انقلاب برخی خواهان انحلال کامل دستگاه اطلاعاتی کشور شدند.
در آن دوران امام خمینی (ره) از وجود نهاد اطلاعاتی همچون لزوم داشتن ارتشی منسجم و قوی دفاع کردند و علت این دور اندیشی نیز بر هیچ یک از عقلا و آگاهان پوشیده نیست.
دلیل اصلی اینکه وزارت اطلاعات زیر مجموعه دولت قرار گرفته این است که به وکلای ملت در مجلس پاسخگو باشد و چنانچه این وزارتخانه هم همچون وزارتخانه های دیگر دچار اشتباهی شده باشد به نام حاکمیت نوشته نشود.
فارغ از اینکه امروز دولت و مجلس در اختیار چه گروهی بوده و فردا ممکن است کدامین گروه در قوای مقننه و مجریه مستقر شوند، ما نباید طرح های مقطعی برای حساسترین وزارتخانه دولت ارائه دهیم.
سوال مهم از آقای رضایی این است که چگونه شما و همفکران جنابعالی از جمله برادر بزرگوارتان در مجلس شورای اسلامی تنها به این دلیل که سازمان تربیتبدنی و رییس آن بر اساس قوانین جاری به مجلس پاسخگو نیست، با وجود قانون کوچکسازی دولت طرح تشکیل وزارت ورزش را ارائه میدهید، اما به موازات آن، از طرح تغییر ساختار اطلاعات کشور از وزارت به سازمان دفاع میکنید؟
آیا تربیتبدنی و لزوم پاسخگویی رئیس ورزش به مجلس و نمایندگان ملت در نظام پارلمانی ایران مهمتر و حیاتیتر از پاسخگویی وزیر اطلاعات است؟
نگارنده این چندسطر علیرغم احترامی که برای آقای محسن رضایی قائل بوده و هست، معتقد است برخی طرح ها و زمان ارائه آن در جامعه نیازمند بررسی های کارشناسی تر و دقیق تر است و نباید به آنها تن داد.
در مقوله اخیر وزارت اطلاعات و رفت و برگشت آقای مصلحی به این وزارتخانه هرچقدر نسبت به اتفاقات افتاده و بحث های صورت گرفته منتقد باشیم، نباید ما را وادار به انجام کاری کند که در نهایت مضرات آن خساراتی جبران ناپذیر برای کشور به همراه داشته باشد.
مردم سالاری:عبرت های ظهور نزدیک است
«عبرت های ظهور نزدیک است»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم محمدحسین روانبخش است که در آن میخوانید؛دادستان تهران روز گذشته اخباری مبنی بر دستگیری یکی ازعوامل تهیه و توزیع سی دی 'ظهور نزدیک است'را تائید کرد و از شروع روند رسیدگی قضایی به این پرونده خبر داد و این چنین، مشخص شد که دستگاه قضا بر اساس وظیفه خطیری که به دوش دارد ، در مورد این اقدام ضد دینی دست به کار شده و انشا»الله مانع از گسترش این گونه عقاید و فعالیت های انحرافی خواهد شد، اما در این راستا ذکر چند نکته ضروری است.
۱- طی یک ماه اخیر، بارها و بارها از طرف مراجع تقلید، نسبت به خطر این گونه انحرافات تذکر و هشدار داده شده و انتظار این بود که عکس العمل مقتضی دربرابر این اقدام زودتر صورت پذیرد. سال گذشته زمانی که فیلم قتل یک شهروند در کنار خیابان در جامعه منتشر شد، ریاست محترم قوه قضائیه دستور رسیدگی سریع به آن پرونده که اخلاق عمومی را جریحه دار کرده بود، دادند ودیدیم که عامل آن عمل فجیع در اسرع وقت به مجازات رسید . انتظار این بود که در برابر فیلم "ظهور بسیار نزدیک است " هم چنین اقدام عاجلی صورت گیرد. این نمایش ضد دینی باعث سست شدن اعتقادات صحیحی است که در طول تاریخ افتخار شیعه بوده است و همین باید حساسیت ها را در قبال آن بیشتر کند.
۲- متاسفانه طی هفته های اخیر دیدیم که به رغم موضع گیری مراجع و صاحب نظران مذهبی در مقابل این نمایش، بعضی افراد، حاضر به موضع گیری صریح در قبال این فیلم نشدند. چنین امری را نباید مورد غفلت قرار داد. ضمن اینکه در این پرونده هم نباید به دستگیری و مجازات یک کارگردان دلخوش کرد و باید آمران چنین انحراف هایی را شناخت و به مردم شناساند و به مجازات رساند.
همچنین روز گذشته دادستان تهران اشاره کرد که " هزینه های تهیه و توزیع این سی دی به گفته عوامل آن هفت میلیون تومان است در حالی که به نظر می رسد با توزیع دو میلیون سی دی در کشور، این هزینه بیشتر از این مبلغ باشد". این فقط اشاره ای به واقعیتی است که نمی توان از آن چشم پوشید . در مملکتی اسلامی، چطور و با کدام امکانات، فیلمی ضدشیعی چنین گسترده پخش می شود و تذکرات مراجع هم نمی تواند از گسترش آن جلوگیری کند؟ این سوالی است که امید است قوه قضائیه بتواند با قدرت و شفافیت به آن پاسخ دهد.
٣- مساله دیگر این است که باید همه دلسوزان و متدینان، قوه قضائیه را در انجام این وظیفه همراهی کنند و نگذارند که خدای ناکرده فشارهای پیدا و پنهان، این قوه را تحت فشار قرار دهد. اگرچه الان هم دیر شده ، اما اگر در مقابله با این گونه جریانهای انحرافی، کمترین سستی دیده شود، فردا و فرداها باید شاهد وضعیتی به مراتب بدتر باشیم.
۴- نکته آخر این که متاسفانه باید گفت که در سالهای اخیر، توجه بعضی مسوولان به تذکرات مراجع تقلید به عنوان استوانه های اعتقادی مردم آن طور که باید و شاید نیست و گاه حرفهایی زده می شود که در شان نظام اسلامی نیست. وقتی سرمقاله یک روزنامه به بهانه دیدارها و موضع گیری مرا جع در قبال بعضی رفتارهای سیاسی ، آنها را تلویحا تهدید می کند، دیگر عجیب نیست که در مورد هشدار مراجع نسبت به این فیلم انحرافی، واکنش شایسته دیده نشود و یک مرجع تقلید باید چندین بار نسبت به خطر این چنین عقاید انحرافی تذکر دهد، در حالی که در شرایط مطلوب، باید انتظار داشت که حکم مرجعی مثل حکم میرزای شیرازی در قضیه تنباکو، اقتدار و قدرت فراگیر داشته باشد.
شاید این درسی باشد برای همه که حرمت و قداست نهاد مرجعیت را بیش از پیش حفظ کنند و به بهانه های سیاسی، دست به تضعیف این نهاد مستقل و ارزشمند نزنند.
تهران امروز:در مورد مصر تامل کنید
«در مورد مصر تامل کنید»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم دکتررحمن قهرمانپور است که در آن میخوانید؛این روزها روابط ایران و مصر نقل محافل دیپلماتیک و رسانهای است. عدهای با خوشبینی تمام از حل تمام مشکلات میان دوطرف یاد کرده و از تعیین سفیر در آیندهای بسیار نزدیک یا سفر وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران به قاهره سخن میگویند. در این میان بازار شایعات نیز داغ است، نظیر خبری که در مورد آزادی ۱۰۰ شهروند مصری توسط ایران در رسانههای مصر منتشر شده است. ضرورت نزدیکی به مصر موضوع امروز و دیروز نیست.
ازاوایل دهه ۱٣٨۰ این جمعبندی وجود داشت که نزدیکی جمهوری اسلامی ایران به جمهوری عربی مصر به نفع هر دو طرف است و لذا تلاشهایی در این زمینه آغاز شد که البته با مشکلات خاص خود همراه بود که در راس آنها امتناع دستگاههای امنیتی ـ اطلاعاتی پیرامون مبارک از ارتقای سطح روابط با ایران بود. برداشت طرف ایرانی این بود که آمریکا و بخصوص اسرائیل سنگاندازی کرده مانع بهبود روابط دوطرف میشوند.
چانهزنیهای رایج دیپلماتیک میان دو طرف ادامه داشت تا اینکه چند سال گذشته، جناب آقای احمدینژاد رئیسجمهور محترم در جریان سفر خود به یکی از کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس در جواب پرسشی گفتند که در صورت آمادگی مصر، ایران حاضر است طی ۲۴ ساعت آینده سفارت خود را در قاهره بازگشایی کند. این اظهارات آغاز تلاشهای تازه برای نزدیکی به مصر بود اما در این میان عدهای پا را فراتر گذاشته، بهصورت یکجانبه درصدد نزدیکی به مصر و ارتقای سطح روابط برآمدند تا جایی که داد آقای متکی، وزیر خارجه سابق هم درآمد و از کار موازی با دستگاه دیپلماسی انتقاد کرد.
این افراد چهبسا از روی حسننیت و بهخاطر عدم آشنایی با اصول کار دیپلماتیک و چانهزنی، گمان میکردند اگر مسائل مطروحه فیمابین دوطرف را نادیده گرفته و از سر دوستی به دیده اغماض به آنها بنگرند و فراتر از حد انتظار و مرسوم اظهار دوستی کنند، روابط دوطرف به زودی برقرار خواهد شد. در اینجا به انگیزههای سیاسی و عقیدتی این افراد در نزدیکی به مصر کاری نداریم بلکه یادآور میشویم کار دیپلماتیک ظرافتهای خاص خود را دارد و روش ارتقای سطح روابط یا بهبود آن متفاوت از اظهارات و گاه تعارفات معمول دیپلماتیک است که البته این هم ضوابط و شرایط ویژهای دارد.
اظهار دوستی و پیشدستی در اعلام (درست یا نادرست) نام سفیر جدید ایران در مصر و بیش از حد بزرگ جلوه دادن یک قرارداد همکاری فنی هوایی هرچند فینفسه مذموم نیست اما کافی نبوده و چهبسا در برخی موارد کارآمدی دستگاه دیپلماسی را در امتیازگیری و چانهزنی کاهش میدهد. بگذریم از اینکه تصویر مناسبی هم از سیاست خارجی ما در بیرون ارائه نداده و این تصور را ایجاد میکند که بین تصمیمها ناهماهنگی وجود دارد.
اشتیاق بیش از حد نشان دادن به نزدیکی به مصر کار دیپلماتها را در چانهزنی و تنظیم مناسبات برابر دشوار میکند. نه در مورد مصر و نه در مورد هیچ کشور دیگری نباید این اشتباه را تکرار کرده و از موضع انفعالی و گاه ناخواسته به منافع ملی آسیب زد. مشتاق نشان دادن بیش از حد خود به گسترش هرچه سریعتر روابط با یک کشور خاص با حزم و احتیاط که ذات کار دیپلماسی است مغایرت دارد. سیاست خارجی، محل احساساتی شدن و احساساتی عمل کردن نیستند. متاسفانه برخیها که با اصول و مبانی سیاست خارجی آشنا نیستند روابط شخصی و انسانی را با روابط دیپلماتیک یکسان میانگارند. دولت یک فرد نیست که با ابراز محبت و تعارفات ما خجالتزده شده از برخی مسائل و مشکلات چشمپوشی کند.
دولت مجموعهای از سازمانها، وزارتخانهها و افراد تاثیرگذار است که البته تضاد منافع نیز دارند و ایجاد اتفاقنظر میان آنها خود مقولهای زمانبر و مشکل است. اگر اجماع نظر وجود دارد که روابط با مصر گسترش یابد، باید الزامات این کار را فراهم آورد که در رأس آنها شناخت تحولات و نیروهای سیاسی داخلی مصر قرار دارد. روابط ایران با مصر پیش از گشایش دفتر حفاظت منافع بهطور کامل قطع بود و پس از آن نیز محدود بوده است.
از طرف دیگر حساسیت سرویسهای امنیتی ـ اطلاعاتی مصر باعث شده بود به تعداد معدودی از ایرانیان ویزا داده شود. در نتیجه بهنظر میرسد در شرایط فعلی شناخت لازم از جامعه مصر و نیروهای سیاسی آن فراهم نشده است، خاصه اینکه شرایط خود مصر هم در حال گذار بوده و هر روز اتفاقات جدیدی رخ میدهد که پیشبینی آن برای بسیاری دشوار است.
در چنین شرایطی باید محتاط بود زیرا این امکان وجود دارد که برخی اقدامات صورت گرفته بهواسطه آشنایی کم با محیط داخلی مصر، در درازمدت به روابط دو طرف آسیب وارد کند. فرصتطلبانی هستند که در شرایط در حال گذار میخواهند تجارت سیاسی را راه انداخته و خود را افرادی مهم جلوه دهند که میتوانند قفل روابط را باز کنند؛ باید در این زمینه هوشیار بود.
ابتکار: رقابت نفسگیر ایران و ترکیه در تحولات خاورمیانه
«رقابت نفسگیر ایران و ترکیه در تحولات خاورمیانه»عنوان یادداشت روز روزنامهی ابتکار به قلم سید علی موسوی خلخالی است که در آن میخوانید؛تحولات منطقه عربی به سمت و سویی میرود که به زودی شاهد تحولاتی شگرف در آن خواهیم بود. با انقلابهای عربی که در حال حاضر هیچ کشوری را از رایحه خود مصون نگذاشته، تمامی معادلات سیاسی و استراتژیک منطقه تغییر خواهد کرد و معادلهای جدید شکل خواهد گرفت. در این میان نقش کشورهای مختلف دنیا برای بهرهبرداری از وضعیت فعلی برای حفظ منافشان نیز پررنگ است. پر واضح است که دنیای غرب از این که با تغییرات شگرفی که جامعه عربی به خود میبیند احساس نگرانی شدید میکند و این گونه برداشت میکند که منافعش در معرض تهدیدهای جدی است. در عین حال شاهدیم که غرب و برخی متحدان عربش تا چه اندازه از نفوذ ایران در منطقه نگرانند. این نگرانی تا بدانجا است که برخی تحلیلگران از آن به عنوان جنگ سرد غرب و متحدان عربش با ایران یاد میکنند.
در این میان ورود یک رقیب دیگر در منطقه که اتفاقا جذابیت بیشتری برای کشورهای عربی دارد باعث شده تا شاهد رقابتی نفسگیر در منطقه باشیم؛ ترکیه. کشوری که با رجب طیب اردوغان، عبدالله گل و معمار حزب عدالت و توسعه یعنی احمد داوود اوغلو به اوج رسیده و روزهای طلایی خود را میگذراند و به سمتی میرود که به قدرتی تمام عیار در منطقه تبدیل شود.
بدین ترتیب میتوانیم بگوییم دو رقیب جدی به فکر نقشآفرینی تمام عیار در آینده منطقهاند، ایران و ترکیه. دو کشوری که بر خلاف دیگر رقابتهای سیاسی به خصوص در دوران جنگ سرد، از متحدان نزدیک در منطقه محسوب میشوند و با یکدیگر روابط بسیار نزدیک و حسنهای دارند. روابط ایران با ترکیه به اندازهای به هم نزدیک است که با کمتر کشور باثبات در خاورمیانه قابل مقایسه است.
روزنامه الحیات، چاپ لندن در یادداشتی به همین موضوع پرداخته و نوشته است: وضعیت جاری در جهان عرب مناقشه بر سر آینده منظومه عربی را بسیار پررنگ کرده است. در حالی که جهان عرب به فکر راهی برای حل بحران داخلی خودش است، بازیگران منطقهای به فکر تاثیرگذاریی بر آینده جهان عرب هستند. بسیار سخت است که دریابیم کدام کشور خارجی در این حال و هوای دموکراسیخواهی بیشترین منفعت را به جامعه عربی میرساند.
قبل از طرح هر گونه پرسشی یادآوری این نکته لازم است که شاهدیم شورای همکاری خلیج فارس که از سال ۱۹٨۱ تاسیس شده تا چه اندازه توانسته در برابر هر گونه نفوذ اثرگذار خارجی بر تحولات داخلی خود مقاومت کند. در تحولات بحرین و یمن این وضعیت را به خوبی شاهدیم. اما در خارج از منطقه خلیج فارس اوضاع به این گونه نیست. در لیبی به وضوح میبینیم که پیمان آتلانتیک شمالی دخالت نظامی کرده و موضوع وساطت اتحادیه آفریفا با معمر قذافی برای حل بحران این کشور را به صراحت رد کرده است. ولی از آن منطقه که بگذریم به منطقه شامات میرسیم که مربع چهارگانه سوریه – اردن – عراق – لبنان را تشکیل میدهد. منطقهای که با افزایش تحرکات اعتراضی در سوریه احتمالات متعددی را به وجود آورده و از یک سو حضور ایران و از سوی دیگر حضور ترکیه و نقش آنها را در آینده تحولات منطقه را بیش از پیش مطرح کرده است.
در ادامه این یادداشت آمده است: ترکیه با این منطقه نزدیک به ٨۰۰ کیلومتر مرز دارد از این رو هر گونه ناآرامی و اتفاقی در این حوزه تاثیری مستقیم بر ترکیه میگذارد. در حالی که ترکیه همه توان خود را بر تحولات داخلی سوریه متمرکز کرده در مقابل شاهدیم که ایران به رغم این که حمایت تمام عیاری از نظام سوریه و رئیس جموری آن بشار اسد داشته است، نتوانسته هنوز موفق عمل کند و همه تلاش خود را بر این مسئله متمرکز کرده که پیمان استراتژیکش با سوریه حفظ شده و نقش منطقهای دمشق را نیز پررنگ نگه دارد.
در ادامه این یادداشت به منافع جمهوری اسلامی ایران در سوریه اشاره شده و آمده است: از روز اول پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ تا کنون ایران در سوریه مصالح حیاتی خود را دنبال میکرده است. ایران از این همپیمانی در طول این مدت منافع بسیاری به دست آورده است. در حال حاضر هم نمیتواند ببیند که روزی این همپیمانی مخدوش شده باشد به خصوص این که با تهدیدهای متعددی نیز مواجه است. به ویژه با افزایش بحران بحرین و بالا گرفتن اختلافهای عربی – ایرانی اکنون بیش از پیش این سئوال مطرح میشود که آینده روابط ایران و جامعه عربی به کدام سمت کشیده خواهد شد. به خصوص این که هم در لبنان و هم در شورای همکاری خلیج فارس شاهد بیان اظهارات شدیداللحن و تندی علیه ایران هستیم.
در این یادداشت بر تلاش ایران بر حفظ توازن سیاسیاش در منطقه تاکید شده و آمده است: فارغ از تاثیرات سلبی یا ایجابی ایران تا کنون تهران تلاش کرده که توازن را در تحولات منطقه حفظ کند. ما شاهدیم که ایران در هیچ کدام از پروندههای منطقهای افراط یا تندروی به خرج نداده اگر چه برای گسترش روابط و اعمال نفوذ با واقعیتهای جدید دنیای عرب بسیار فعال بوده است. نمونههای تونس و مصر دلیل روشنی برای این ادعا است. ایران از جمله نخستین کشورهایی بود که از انقلابهای تونس و مصر استقبال کرد و وقوع آن را به مردم آن کشور تبریک گفت.نویسنده در ادامه به نقش ترکیه میپردازد و مینویسد: رجب طیب اردوغان، نخستوزیر ترکیه در نشست داووس در ژانویه ۲۰۰۹ که در آن با شیمون پرز، رئیس جمهوری اسرائیل درگیری لفظی داشت و بر سر قضایای منطقه و جنگ اسرائیل در غزه او را به شدت مورد انتقاد قرار داد و شماتت کرد، در حقیقت از دیپلماسی تازه خود در خاورمیانه پردهبرداری کرد.
وی دیپلماسی خارجی ترکیه را در این منطقه به طور بیسابقهای فعال کرد و برای نخستین بار شاهد بودیم که ترکیه مکتب سیاسی تازهای را به منطقه ارائه داد که تا کنون مورد استقبال افکار عمومی خاورمیانه قرار گرفته است. از آن به بعد دیدیم که ترکیه در تحولات منطقه به چه ترتیب وارد شد. از یک سو توصیه اصلاحات به رهبران عرب میداد که در مصر و سوریه نمونه آن را دیدیم و از سوی دیگر برای آینده سیاسی دیگر کشورهای عربی نقشه راه ارائه میداد شبیه آنچه در لیبی شاهد بودیم.
ترکیه همچنین با فعالسازی جنبشهای اسلامی در منطقه و تقاضا از جامعه جهانی برای تجدید نظر نسبت به رویکرد خود در برابر جنبش حماس نمونه تازهای از حکومت معتدل اسلامی ارائه داد که در حال حاضر به نمونه ایدهآلی برای بسیاری از حکومتها تبدیل شده است.این یادداشت در نهایت این گونه پایان مییابد: بسیار سخت است تصور کنیم خاورمیانهای مطابق با معیارهای دموکراتیک تشکیل شود. خاورمیانهای که سالها از استبداد رنج برده و سایه تنش با اسرائیل را که هر گونه راه حلی برای پایان دادن به بحران سیاسی را رد میکرد، قرار است پوستاندازی کرده و از حالا به بعد دموکراتیک باشد.
اما نمیتوان این حقیقت را نادیه گرفت که ملتهای منطقه ناچارند در نهایت با تغییر حکومتها خود اقدام به تشکیل حکومتهای جدید کنند حال این حکومتها از نوع ترکیه باشد یا ایران. این حقیقتی غیرقابل انکار است که رقابتی نفسگیر میان ایران و ترکیه در خاورمیانه وجود دارد که بر اراده ملتهای خاورمیانه اثر گذاشته و هر کدام با شیوه ویژه خود حکومتهای آینده را مشابه یا متمایل به خود و منافعشان شکل دهند.
آفرینش:ایران و شورای همکاری خلیج فارس
«ایران و شورای همکاری خلیج فارس»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛در چند ماه گذشته و با شروع دومینوی انقلاب های خاورمیانه ای و شمال آفریقا روابط ایران با شورای همکاری خلیج فارس و بویژه عربستان سعودی به عنوان مهمترین و بزرگترین قدرت منطقه ای تحت تاثیر عواملی چند با سردی ویژه ای روبرو بوده است . به طوری که برخی قیام های موجود در کشورهای خاورمیانه را که سبب ساز تشدید دشمنی بین عربستان و ایران شده است را به «جنگ سرد »جدیدی بین ایران و عربستان تشبیه کرده اند .
در این میان باید گفت اگر به تحولات روابط دو جانبه بین ایران با کشور های شورای همکاری در این دوره ی زمانی بنگریم ، سردی بیش از بیش در روابط را شاهد هستیم. سردی ای که با ورود رسمی نیروهای سپر جزیره به بحرین و سرکوب گسترده شهروندان این کشور رنگ دیگری به خود گرفت و در هفتهی اخیر نیز جدا از اتهام های مقامات این شورا به ایران در مورد دخالت در بحرین با رفتارهایی همچون تهدید نظامی ایران نیز همراه بوده است .در این بین نیز اخیرا وزرای خارجه شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس با صدور بیانیه ای از جامعه بین المللی و شورای امنیت ملل متحد خواستند تا مانع آنچه که « دخالت های آشکار و کاشت بذر تفرقه » از سوی ایران در کشورهای عربی منطقه خوانده اند ، شوند.
در مقابل این رویکرد ایران نیز تلاش کرده است تا موضوع بحرین و سرکوب مردم مسلمان این کشور به دست نیروهای سعودی و عربی را در مذاکرات دیپلماتیک با کشور ها مطرح کندو از دبیر کل سازمان ملل و شورای امنیت ملل متحد بخواهد تا موضوع بحران بحرین را در دستور کار و بررسی قرار دهد.در این حال امری که به نگاه بسیاری قابل تامل است مجوس خواند ن ایرانیان ،تهدید ها و رفتارهای کشورهای شورای همکاری و حتی تهدید نظامی برضد ایران است امری که توجه بسیاری را بر انگیخته است.
در واقع اگر به علت اصلی این رویکرد شورای همکاری خلیج فارس نگاهی داشته باشیم بیش از هر چیزی نوع نگاه ایران در قیام مردم بحرین را می توان در نوع جبهه گیری کشورهای عرب شورای همکاری خلیج فارس موثر دید . در این حال اکنون شاهد آن هستیم که ریاض می کوشد تا با توجه به روابط نزدیک با غرب و کشورهای ارو پایی توجه آنان را به افزایش فشار ها بر ضد ایران جلب کند. در طرف دیگر نیز ریاض عملا موفق شده است تا کشورهایی نظیر عمان و قطر را که همواره روابطی تقریبا حسنه با ایران داشته اند به موضع گیری بر ضد ایران مجاب کند .
آنچه مشخص است به نظر می رسد تا زمانی که بحران بحرین و نوع نگاه شورای همکاری خلیج فارس در مورد این کشور و همچنین سرکوب قیام آن کشور توسط نیرو های بحرینی و سعودی ادامه داشته باشد. باید منتظر تداوم بحران در روابط بین ایران با همسایگان جنوبی اش باشیم .
گذشته از این، این روند واگرایی که بیشتر بین ایران و عربستان مشهود است ممکن است در سایر زمینه ها همچون روابط اقتصادی ،فرهنگی ، مذهبی ، سیاسی ، دیپلماتیک و حمایت از تحریم های بیشتر بر ضد ایران نمود بیشتری یابد و آنچه جنگ سرد بین ایران و عربستان نامیده شده است به گونه ای پررنگ تر ظهور و بروز یابد .
دنیای اقتصاد:درباره ادغام صنایع و بازرگانی
«درباره ادغام صنایع و بازرگانی»عنوان سرمقالهِ روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم محمود اسلامیان است که در آن میخوانید؛کوچکسازی دولت از اهدافی است که در برنامه پنجم بر آن تاکید گردیده و عقل و منطق اقتصادی بر آن حاکم است.
اصولا یکی از علل تورم دو دهه گذشته و تبعات گسترده ناشی از آن، هزینههای دولت است. ادغامهای پیشبینی شده چنانچه با رعایت اصول حاکم بر روح موضوع پیش رود، میتواند تاثیرات مطلوبی بر کاهش هزینههای دولت داشته باشد. اما یکی از حساسترین ادغامهای پیشرو بدون تردید ادغام وزارت صنایع و معادن و بازرگانی است؛ زیرا این دو وزارتخانه نقش اساسی در تولید و مصرف جامعه دارند. طی سالهای اخیر بارها به دلایل مشکلات موجود، موضوع ادغام مطرح شده لیکن با مقاومتهایی مساله مسکوت مانده است. به نظر میرسد با تجاربی که از تصمیمگیری در دولت دهم وجود دارد، میتوان انتظار داشت این موضوع ختم به خیر شود.
نکاتی پیرامون این تحول مهم عرض میشود.
۱- در اکثر کشورهای دنیا تمرکز امور بازرگانی و صنعت در قالب یک وزارتخانه پیگیری میشود. بنابراین با اتکا بر تجربه جهانی میتوان انتظار نتایج امیدوارکنندهای از این ادغام داشت.
۲- معمولا طی سالهای اخیر تضاد طبیعی فیمابین منافع مصرفکنندگان و تولیدکنندگان با نوسانات و افراط و تفریطهایی توام بوده است. وزارت بازرگانی براساس وظیفه ذاتی که همانا تنظیم بازار است تلاش در جهت تامین کالا از داخل و نیز به صورت واردات از خارج را داشته و در نقطه مقابل وزارت صنایع و معادن به عنوان متولی تولید و طبعا اشتغال کشور به دنبال تامین شرایط لازم برای کارآفرینان بوده که بعضا شاهد افراط و تفریطهایی بودهایم. نقطه مهم این تقابل در تعیین تعرفههای واردات بوده است. به دلیل تصمیمگیری در چند مرکز در قالب کمیسیون ماده یک برخی اوقات شاهد واردات سنگین و بعضا با کمبود کالا مواجه بودهایم.
اینکه یک وزارتخانه بتواند اختیار لازم را برای ایجاد چنین تعادل مهمی داشته باشد نقطه روشن و بسیار مهم این ادغام است. هرچند تعیین تعرفه مساله کوچکی به نظر میرسد، ولی تردید نداشته باشیم بسیاری از اتفاقات در تولید و اشتغال کشور، تعاملات خارجی و رفاه مردم در گرو همین موضوع به نظر ساده است. این ادغام میتواند به مناقشات طولانی مدت فیمابین این دو طیف خاتمه دهد و امکان یک برنامهریزی درازمدت را جهت حمایت از تولیدکنندگان و مصرفکنندگان فراهم سازد و تکلیف بخشهای تولیدی کشور را روشن کند.
٣- انتظار میرود در ادغام به اولویت و نیازهای اصلی جامعه توجه شود. آنچه در یک برخورد ساده میدانی از آحاد مردم میتوان استنباط نمود تامین اشتغال جامعه و رشد اقتصادی برای همه کشورها و مردمان آن اولویت اساسی است. به صورت طبیعی در کنار رشد اقتصادی میتوان بهبود سایر شاخصهای مربوطه همچون تورم و اشتغال را انتظار داشت.
بنابراین انتظار میرود در فرآیند ادغام به روح تولیدگرایی توجه نمود؛ زیرا همان گونه که مقام معظم رهبری در توضیح سال جهاد اقتصادی فرمودهاند تولید باعث استحکام و پایداری اقتصادی جامعه است. هرچند رفاه مصرفکنندگان نیز از اولویتهای هر جامعهای است، لیکن بایستی توجه داشت با تحمل مشکلاتی در مقاطعی و توسعه اقتصادی میتوان به یک رفاه پایدار رسید. واردات بیرویه و صرف منابع به صورت گسترده در این مسیر فقط میتواند به صورت مسکنهای موقتی عمل نماید.
۴- تعاملات جهانی: با موضوع ادغام میتوان امیدواری بیشتری در تعاملات اقتصادی با کشورهای همسایه و سایر نقاط داشت. پیش از این هر دو وزارتخانه بر اساس وظایف ذاتی خویش تلاش در جهت برقراری روابط اقتصادی با کشورها مینمودند که بعضا ناهماهنگیهایی نیز به چشم میخورد.
از نکات ویژه و مثبت ادغام میتوان به امکان برنامهریزی هماهنگ در این موضوع مهم اشاره داشت. به عبارت دیگر میتوان با قدرت و تمرکز در چانهزنیهای منطقهای و بینالمللی عمل نمود؛ زیرا هماهنگی کلیه امور تجاری از یک مرکز تصمیمگیری هدایت میشود.
|