تا طلوع پنجشنبه های درکه
محمود معتقدی
•
برما
چه می رود
آنگاه که به رویایی شبانه
پا می نهیم
ازشانه های مرگ
تا جاده های جهان
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۷ خرداد ۱٣٨۵ -
۱۷ ژوئن ۲۰۰۶
روزی که منطق عشق
دوباره
فرومی پاشد
ما
هنوزچه کرده ایم
دست های به انتظار
پرچمی ست
درکوچه های خالی باد
برما
چه می رود
آنگاه که به رویایی شبانه
پا می نهیم
ازشانه های مرگ
تا جاده های جهان
درما
پروازی نمانده بود
آوازمردی که نمی آید
تامرزهای هنوزو
همیشه
عصر های آسمان را
دونیم می کند
آه
هم اینک
دروازه ای میان دست های تو و
خانه ای در باران های تابستانی
دوباره
برپا می شود
پدر
قاب های درختان را
دیگرچه کسی
باصدای تو
قسمت می کند
ماهمچنان
درسوگ کلا م تو
پیر می شویم
چقدر
پله های دریا را
با چشم های تو
عاشقانه
گریسته ایم
خسته تراز
هرچیزو
هرکجا
یعنی
نامی گشوده
بردریچه های وطنی بامدادی
نگاه کن
تاطلوع پنجشنبه های درکه
بامن
چه نفسی تازه می شود
محمود معتقدی
بیست ودوم خرداد٨۵
|