کبوتر طوقدار
مرضیه شاه بزاز
•
حسِ سمجِ "بودن"،
کبوتر طوقدار را
دلگیر در کلاف تنهایی دام فرو میکشد
و معلم بی اعتنا
با خطکش کهنه اندازه میگیرد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۵ ارديبهشت ۱٣۹۰ -
۲۵ آوريل ۲۰۱۱
پیش از اینکه تن در دهم
در بازار هرزهگان،
تماشای رقص مرگبار سالومه را
دلدادگی . . .
مرا در گرداب ژرفت فرو بر
تا دزدانه بخزم
در ناف نیم باز صدفی
و خانه دهم
در شب شگرفش
بانگ دریا را
در کوره راه بی گریز موشها
منقار شاهین
مرگ میآفریند در آشوب رستاخیز
و سایهی پرواز پرنده ای
جنبشی دایره وار
بر دامن بی چین دریاچه میریزد
اما بر خاک،
آه، دلدادگی،
رامشگران به باتلاق توازن میاندیشند
و به تکرار، تکرار
تکرارِِِ آواز جعبه آهنگهای کوکی
در سینه های تخمیر شده،
که نه به پروازشان امیدی هست،
و نه فرو میریزند
حسِ سمجِ "بودن"،
کبوتر طوقدار را
دلگیر در کلاف تنهایی دام فرو میکشد
و معلم بی اعتنا
با خطکش کهنه اندازه میگیرد
قدمهای آهسته را در خیابان تنگ فردا
و با لهجهی خدایان،
دیکته میگوید کبوتر طوقدار را
ما را به صف اما،
به خیابان یکطرفهای میبرد
که چشمهای میخ شده بر دیوار،
گامها را رد یابی میکنند
ما در ته کلاس
به پایان تکرار میاندیشیدیم،
سرپیچی میکردیم،
و از کوبش پاهایمان
زمین از مداری به مداری میجست
زخم پا
یادگار ضربه های خط کش
و سرفه های معلم پیر
که هنوز در خیابان خاکستری مسلول
آهسته با عصا قدم میزند،
تکرار میشود،
تکرار میشود
ما با گامهای زخمی بلند پای میکوبیم،
پای میکوبیم
آه دلدادگی،
من در گهوارهی صدف
بانگ بی پروای موجها را در خود اندوخته ام
اما هنوز در برکههای سرشارت
پی قوی سپیدی میگردم
که گسترهی بالهایش
پهنهی اقیانوسها را رقم میزَنَد
مرا در خود فرو بر،
مرا در خود فرو بر.
مرضیه شاهبزاز، آتلانتا مارس ۲۰۱۱
|