اجتماعی بودن یا در خود فرورفتن
بابک پاکزاد
•
چندی پیش مقالاتی را مطالعه کردم پیرامون ماجرای رها کردن بیماران یک بیمارستان در حاشیه اتوبان و هیهات که تغییراتی زیرپوستی در جامعه در جریان است و این که انسانها، حساسیت های انسانی خود را از دست داده اند. درباره مورد اخیرچند سوال به ذهنم خطور کرد.آیا گروهی از پزشکان یا پرستاران، نسبت به این واقعه عکس العمل نشان دادند؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۶ ارديبهشت ۱٣۹۰ -
۱۶ می ۲۰۱۱
چندی پیش مقالاتی را مطالعه کردم پیرامون ماجرای رها کردن بیماران یک بیمارستان در حاشیه اتوبان و هیهات که تغییراتی زیرپوستی در جامعه در جریان است و این که انسانها،حساسیت های انسانی خود را از دست داده اند. درباره مورد اخیرچند سوال به ذهنم خطور کرد.آیا گروهی از پزشکان یا پرستاران، نسبت به این واقعه عکس العمل نشان دادند؟ آیا بیانیه یا اظهار نظری نه از سوی مقامات، بلکه از سوی جامعه پزشکی و دیگر دست اندرکاران بهداشت و درمان ارائه شد؟ منظورم این نیست روزنامه نگاری از خانم ها و آقایان وقت بگیرد تا لطف فرموده اظهار نظر کنند؛ بلکه منظورم حرکتی خودجوش است. گیریم همانطور که وزیر بهداشت گفت ماجرا نوعی پرونده سازی و توطئه بوده باشد، توطئه ها بر زمینه ای واقعی شکل می گیرند تا قابل باور باشند. خود این ماجرا که توطئه گران فرضی چنین سناریو ای را کار ساز دیده اند عمق فاجعه بهداشت و درمان در جامعه ما را مشخص می کند. اگر کسی به این استدلال ایراد وارد کند باید جواب دهد چرا مثلا در کوبا، توطئه گران سناریویی مشابه به مغزشان خطور نکرده، بالاخره سابقه انقلاب کوبا از انقلاب ما بیشتر است و دشمنان قسم خورده ای هم دارد، ثروت نفت را هم ندارد که خرج نظام بهداشت و درمانش کند اما خدمات بهداشتی و پزشکی رایگانش در دنیا زبانزد است؛ بگذریم.همین آقایان پزشک ها، ممکن است در محافل خود و در خلوت خود ادبیات هم بخوانند، موسیقی های های کلاسیک هم گوش بدهند و حتی ممکن است از حادثه پیش آمده ابراز انزجار کنند، اما همه این ها در حد محفل باقی می ماند. و اما محفل چیست؟ صرفا مکانیزمی جبرانی برای قابل تحمل کردن شرایط کار (بخوانید وضعیت موجود). در واقع پزشکان، هم از وضعیت موجود بهداشت و درمان منتفع می شوند و هم از آن منزجرند. تفاوت است میان باهم بودن و در خود فرو رفتن و با هم بودن و اجتماعی بودن. در حال حاضر جامعه ما پر شده از چنین محافلی، از جمع های روشنفکری بی خاصیت گرفته، تا جمع و محفل دوستان و جوانان و فال گیری و جن گیری...محافلی که وجه مشخصه همه آنها واکنشی منفعلانه به وضعیت موجود و قابل تحمل کردن زندگی است. چنین محافلی به دلیل آن که بخشی از یک ساخت اجتماعی اند، خصلت ارتقا یابی و بدل شدن به یک بدنه ی پویا،فعال و کنشگر را ندارند. همچنین ساده پنداری است اگر اجتماعی نشدن ابراز انزجار موجود در محافل را صرفا متوجه فشار و سرکوب بیرونی کنیم. نکته این جا است که بسیاری از این اقشار در وضعیت نابهنجار موجود ذی منفعت هستند، وضعیت نابهنجاری که جدی است و قربانی می گیرد و درست به همین دلیل است که به بن بست رسیده و منفجر می شود. نمی توان به محافلی از این دست نام اجتماع را الصاق کرد. محافلی از این دست محل گردهمایی هویت های اتمیزه است و بیشتر محل سرگرمی و فراموشی است. و این انفجار هویت های اتمیزه است که به یکباره خیابان ها را پر می کند. اگر به اظهارنظرهای یکی از این هویت های اتمیزه توجه کنید آش شله قلمکاری از رادیکال ترین تا محافظه کارترین اندیشه ها را می توان در آن یافت. در جامعه ای که فعالیت احزاب و سازمان های مدنی محدود شود، افراد در امر هویت یابی دچار مشکلات اساسی می شوند. در چنین جوامعی که شکل حرکت های توده وار بر آنها غالب است، رسانه نقشی کلیدی را در شکل دادن به افکار عمومی و جهت گیری های تحولات آتی ایفا می کند. و اما رسانه های قدرتمند در اختیار چه کسانی هستند؟ در اختیار خداوندان زر و زور خارجی و داخلی. بر آن بخش از جامعه که با تباهی شریک شده و ساخت و پاخت می کند، حافظه کوتاه مدت غلبه می کند، حرکت اجتماعی سامان مند نیازمند حافظه درازمدت است لذا به غیر از لحظه انفجار و چندماهی این طرف و آن طرف، اینان کماکان به منافع کوتاه مدت خود چسبیده اند و از نابهنجاری پول درمی آورند و بدیهی است که این بساط نمی تواند مولد فرهنگی باشد که در آن همدلی، ایثار، و احسان به یکدیگر ترویج شود. جامعه پزشکی و دیگر اقشار جامعه و به ویژه تکنوکراتها باید بدانند که فجایع تکرار شونده ای از این دست محصول تبانی با تباهی و سیطره فرهنگ ناشی از آن است. چندی پیش به دوستم می گفتم که دیگر انسان هایی مثل تو کمیاب شده اند که داوطلبانه و بدون دریافت پول بخشی از زمان خود را در روز به خدمتی اجتماعی یا فعالیت اجتماعی و فرهنگی اختصاص دهند. ترسم از این است که همانطور که نولیبرالیسم (بخوانید تباهی) و عوامل پروپاگاندیست آن واژه کمونیست و دایناسور را کنار هم قرار دادند این بار واژه فعال اجتماعی همنشین دایناسور گردد. به زائده ای از سرمایه داری جهانی بدل نشوید! اجتماعی باشید!
|