یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

ناصر حجازی اسطوره ی فوتبال ایران درگذشت


• ناصر حجازی دروازه بان اسطوره ای و مردمی فوتبال ایران، صبح روز دوشنبه بعد از یک سال و نیم مبارزه با بیماری، در سن ۶۲ سالگی درگذشت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲ خرداد ۱٣۹۰ -  ۲٣ می ۲۰۱۱


ناصر حجازی ،اسطوره فوتبال ایران، صبح امروز در سن ۶۲ سالگی به دلیل ابتلا به بیماری سرطان ریه درگذشت.
به گزارش واحد مرکزی خبر، ناصر حجازی دروازه‌بان و مربی سابق فوتبال ایران که با شدت گرفتن بیماری و به کما رفتن در بیمارستان کسری تهران بستری شده، صبح امروز درگذشت.
حجازی که از ماه‌ها پیش به دلیل بیماری ریوی بارها راهی بیمارستان شده بود، با روحیه خوب و قوای جسمانی‌ که داشت، به سلامت به منزل بازگشت اما این بار و پس از رفتن به کما، بازگشتی به خانه نداشت.

زندگی ناصر حجازی اسطوره دروازه‌بانی فوتبال ایران
حجازی دوره ابتدایی را در دبستان هخامنش و دوره دبیرستان را در دبیرستان‌های سعادت، سینا، سهند و شرق طی کرد. در سال ۱٣۵۰ وارد مدرسه عالی ترجمه شد و بعد از ۶ سال به دلیل مسافرت‌های ورزشی موفق شد، لیسانس خود را دریافت کند.
حجازی دارای دو فرزند به نام‌های آتوسا و آتیلاست که هردو فوتبالیست بوده‌اند. آتیلا چند سال در تیم استقلال تهران بازی می‌کرد و آتوسا هم نخستین کاپیتان تیم ملی فوتسال بانوان ایران بود. دامادش (همسر آتوسا) سعید رمضانی هم بازیکن حرفه‌ای فوتبال است و فرزند آنها نیز امیرارسلان نام دارد.
رشته ورزشی اصلی‌اش بسکتبال بود و در ۱۶ سالگی در تیم منتخب دبیرستان ابومسلم بازی می‌کرد و حتی به اردوی تیم جوانان بسکتبال ایران هم دعوت شد. در آن زمان در زمین‌های خاکی واقع در منطقه دامپزشکی فعلی، جامی به نام جام شهرزاد برگزار می‌کردند که حجازی نیز در تیمی به عنوان مهاجم بازی می‌کرد.
حجازی روزی با دوستانش به تماشای مسابقات فوتبال منطقه ٨ می‌رود و در آنجا تیم منتخب مدرسه‌اش بازی داشت که اتفاقا دروازبان تیم آسیب دیده بود. حسین دستگاه (خبرنگار وقت کیهان ورزشی) که مربی تیم مدرسه بود، وی را صدا می‌زند و پست دروازبانی را به او می‌سپارد.
خودش این ماجرا آن روز را این چنین تعریف می‌کند: "من فوتبال را تنها به صورت تفریحی دنبال می‌کردم و رشته اصلی‌ام بسکتبال بود و حتی برای تیم جوانان بسکتبال ایران هم انتخاب شدم. ماجرای فوتبال بازی کردنم از اینجا شروع شد که روزی با دوستان به تماشای بازی آموزشگاهی که تیم مدرسه ما هم در آن شرکت داشت رفتیم. در همان روز دروازه‌بان تیم مدرسه ما آسیب دید مربی تیم مرا صدا زد و گفت ناصر بیا درون دروازه بایست من هم گفتم آقا اصلا من نمی‌توانم من فقط گاهی فوتبال بازی می‌کنم آنهم هافبک تیم نه دروازه‌بان".
حجازی ادامه داد: "‌مربی دست بردار نبود و می‌گفت تو قد بلند هستی و بسکتبالیست هم بودی حتما می‌توانی چند توپ هوایی رو بگیری. خلاصه با اصرار مربی و با ترس و لرز و دلهره رفتم درون دروازه. آن روز برای من، روزی بیاد ماندنی و خاطره‌انگیز است. خودم هم باورم نمی‌شد با وجود آنکه برای اولین‌بار درون دروازه ایستاده بودم، اینقدر خوب توپ می‌گرفتم. بازی که تمام شد همه تماشاگرانی که برای دیدن مسابقه آماده بودند تشویقم کردند".
دو ماه بعد همراه با تیم کیهان ورزشی که بازیکنانی همچون غلام وفاخواه، مهدی مناجاتی و مجید حلوایی را به خدمت داشت راهی گرگان می‌شود تا برای این تیم بازی کند. در گرگان در حالی که تنها ۱۶ سال داشت، عملکرد خوبی را به نمایش می‌گذارد ولی در نهایت تیمش نتیجه را یک برصفر واگذار کرد.

حضور حجازی در عرصه بازیگری
حجازی در دوران بازیگری در تیم‌های فوتبال نادر، تاج، شهباز و استقلال بازی کرد. تیم نادر اولین باشگاه حجازی بود که با دریافت ٣۰۰ تومان با این تیم قرارداد بست. نادر در آن زمان در دسته دوم باشگاه‌های تهران بازی می‌کرد.
ناصر حجازی سپس دروازه‌بان باشگاه تاج شد. زمانی‌که تیم ملی از ترکیه بازگشت مرحوم علی دانایی‌فرد پیشنهاد بازی در تاج را به حجازی داد و از سویی دیگر مرحوم آقا مدد نیز علاقمند بود که حجازی را به راه‌آهن ببرد. حجازی در نهایت با دریافت مبلغ ۶ هزار تومان با تاج قرارداد امضا کرد و در ماه نیز ۲۵۰ تومان حقوق برایش در نظر گرفته شد.
این انتقال برای ناصر حجازی بسیار خوش یمن بود و حجازی در همان سال اول، قهرمانی در مسابقات فوتبال جام باشگاه‌های آسیا و لیگ فوتبال کشور را با تیم تاج سابق جشن گرفت.
ناصر حجازی با تیم تاج سابق در سال‌های ۱٣۴۵ و ۱٣۵۰ قهرمان تهران و در سال ۱٣۵٣ قهرمان لیگ دوم تخت جمشید شد. حجازی در سال ۱٣۵۶ به شهباز رفت و یک سال و نیم بازی برای این تیم را تجربه کرد و در سال ۱٣۵٨ به استقلال بازگشت.
اسطوره در مرحله دوم حضور در جمع آبی‌پوشان، هفت سال دیگر در این تیم بازی کرد و با آبی‌های تهران دو بار در سال‌های ۱٣۶۲ و ۱٣۶۴ در حالی که بازوبند کاپیتانی تیمش را بر بازو می‌بست، قهرمان مسابقات فوتبال جام باشگاه‌های تهران شد.
حجازی زمانی که با تیم ملی به فرانسه رفت (پیش از جام جهانی ۱۹۷٨ آرژانتین) با پیشنهاد تیم پاریسن ژرمن فرانسه مواجه شد. نماینده این تیم در اردوی تیم با مهاجرانی درباره انتقال حجازی صحبت کرد اما حشمت مهاجرانی حجازی را متقاعد کرد که بعد از جام جهانی ممکن است با پیشنهادهای بهتری روبه‌رو شود و به این ترتیب این انتقال صورت نگرفت.
وی بعد از حضور در جام جهانی در سال ۱٣۵۶ از طرف باشگاه منچستر یونایتد پیشنهادی دریافت کرد و یک ماه با این تیم تمرین کرد و ۵ بازی نیز در تیم ذخیره‌های منچستر انجام داد. آنها در نخستین بازی در اولدترافورد ۵ بر صفر بولتون را شکست دادند و حجازی درخشش چشمگیری در آن بازی داشت. بعد از آن دیدار "دیوید فکستون" سرمربی منچستر حجازی را پسندید تا در یکی دیگر از بازی‌های تدارکاتی حجازی در برابر تیم استوک سیتی برای منچستر یونایتد بازی کرد.

حضور در عرصه ملی
حجازی در ۱۷ سالگی توسط رایکوف به تیم فوتبال جوانان کشورمان دعوت شد. در نخستین بازی‌اش در این تیم در دیداری دوستانه در امجدیه مقابل تیم تاج بازی کرد که بسیاری از بزرگان آن زمان حضور داشتند و آن بازی به تساوی ٣ بر ٣ رسید.
وی پس از چند بازی دوستانه در آستانه حضور تیم ملی جوانان در رقابت‌های آسیایی بانکوک در یکی از تمرینات از ناحیه کتف مصدوم شد و از سفر به تایلند بازماند.
این دروازه‌بان در سن ۱٨ سالگی و پس از اینکه نامش در اسامی دعوت شدگان به تیم ملی نبود، به فدراسیون فوتبال رفت و با رایکوف صحبت کرد. این مربی اصرار داشت دروازه‌بانی که کتفش شکسته دیگر گلر نمی‌شود اما اصرار حجازی اصرار داشت و در نهایت انتخاب شد. بعد از دو هفته حضور در اردوی تیم ملی به عنوان دروازه بان اصلی انتخاب و سپس به تورنمنتی در شوروی اعزام شدند.
ناصر حجازی در حالی دروازه‌بان اول تیم ملی فوتبال شد که بزرگانی مثل مهدی کشاورز و مرحوم فرهنگ بادکوبه در تاج قدیم و فرامرز ظلی و عزیز اصلی در تیم‌های دیگر، همچنان در حال قدرت نمایی بودند.
در سال ۱٣۴٨ و در سن ۱۹ سالگی دروازه بان اول تیم ملی فوتبال ایران شد و نخستین بازی ملی خود را در ۲۲ شهریور ۱٣۴٨ در آنکارا در مقابل پاکستان انجام داد که با نتیجه ۴ بر ۲ به نفع ایران پایان یافت.
بعد از ملحق شدن به تیم ملی ایران وی توانست با تصاحب جام ملت‌های آسیا در سال ۱٣۴۶ به افتخارات خود بیافزاید. وی قهرمانی در جام ملت‌های آسیا را دوبار دیگر در سال‌های ۱٣۵۰ و ۱٣۵۴ همراه با تیم ملی ایران تجربه کرد. یک قهرمانی در بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴، حضور در المپیک ۱۹۷۲ مونیخ و جام جهانی ۱۹۷٨ آرژانتین، کسب سهمیه حضور در المپیک ۱۹۷۶ مونترال و مقام سومی جام ملت‌های آسیا ۱۹٨۰ را در کارنامه ورزشی‌اش دارد.
ناصر حجازی، آخرین بار سال ۱٣۵۹ و در حالی که تنها ۲۹ سال داشت و در بازی ایران - کویت درون دروازه تیم ملی قرار گرفت. حجازی تا سال ۱٣۵۹ دروازه بان اول ایران بود اما بعد از آن به خاطر قانون ۲۹ ساله‌ها که حضور در دروازه را برای بازیکنانی که بیش از ۲۹ سال دارند منع می‌کرد، در اوج دوران ورزشی از تیم ملی کنار گذاشته شد و سرانجام در سال ۱٣۶۵ فوتبال را در ٣۶ سالگی کنار گذاشت.

آغاز دوران مربیگری:
نخستین تجربه مربیگری حجازی در محمدان بنگلادش بود، نقطه اوج این باشگاه در سال ۱٣۶۷ با پیروزی بر پرسپولیس و صعود به یک‌چهارم‌نهایی جام باشگا‌های آسیا رقم خورد. حجازی به تیم فوتبال محمدان بنگلادش رفت و بعد از مدت کوتاهی سنگربانی، تبدیل به سرمربی موفقی برای این تیم شد و در آن سال محمدان بنگلادش را به جمع هشت تیم برتر آسیا رساند.
حجازی در مورد آن مسابقه می‌گوید: "رئیس باشگاه گفت می‌خواهم بیایم رختکن بگویم کمتر گل بخورید آبرویمان نرود. گفتم می‌خواهی بیایی روحیه بچه‌ها را تضعیف کنی؟ لازم نکرده، خودم به رختکن رفتم و گفتم بچه‌ها من پرسپولیس را می‌شناسم اصلا تیم نیست. خلاصه به داخل زمین رفتیم. در نیمه اول با گل کرمانی از ما جلو افتادند. در بین دو نیمه حسابی به بچه‌ها توپیدم. چشم‌تان روز بد نبیند با گل بیژن طاهری بازی را مساوی کردیم. بعد از آن گل خیلی فشار آوردیم چون برای صعود نیاز به پیروزی داشتیم. بازی طوری شده بود که فنونی‌زاده کاپیتان پرسپولیس می‌گفت بچه‌ها بزنید زیرش، یک بر یک هم می‌ریم بالا! در دقیقه ٨٨ سانتری شد و مهاجم خارجی و سرعتی ما توپ را از زیر دستان سلطانی وارد دروازه کرد تا ۲ بر یک پیروز شویم. این برد در تاریخ محمدان بنگلادش بی‌سابقه بود. بعد از بازی جشنی گرفتند که باورنکردنی بود. تمام مردم شهر بیرون آمده بودند. در جشن شهردار و وزیر امور خارجه هم حضور داشتند".
ناصر حجازی در سال ۱٣۶۹ و در حالی که ۴۰ ساله بود، به ایران بازگشت. وی مربی بسیاری از تیم‌های فوتبال از قبیل بانک تجارت، شهرداری کرمان، ماشین سازی تبریز، ذوب‌آهن و سپاهان اصفهان، نساجی مازندران، استقلال تهران، استقلال رشت و استقلال اهواز بوده است.
در زمان مربیگری تیم استقلال تهران، ناصر حجازی توانست با این تیم به فینال جام باشگاه‌های آسیا برسد ولی در نهایت آبی پوشان را به نایب قهرمانی قاره کهن رساند. در طی دوران مربیگری، ناصر حجازی توانسته است بازیکنانی مانند علی دایی و رحمان رضایی را به فوتبال ایران معرفی کند.
حجازی از محبوب‌ترین و مشهورترین فوتبالیست‌های ایرانی به شمار می‌رود و در استقلال تهران از او به عنوان تنها اسطوره این باشگاه نام برده می‌شود. در سال ۱٣۷٨ کنفدراسیون فوتبال آسیا وی را به عنوان دومین دروازه‌بان برتر قرن بیستمِ این قاره انتخاب کرد.
ضمن اینکه فدراسیون بین‌المللی تاریخ و آمار فوتبال حجازی را دومین دروازه‏‌بان برتر قرن بیستم قاره آسیا پس از محمد الدعایه عربستانی معرفی کرده‌است.

برخی از افتخارات ناصر حجازی:
در سمت بازیکن (باشگاهی):
قهرمانی جام باشگاه‌های تهران (۱٣۴۷)
قهرمانی جام باشگاه‌های تهران (۱٣۴٨)
قهرمانی جام حذفی (۱٣۴٨)
جام میلز هندوستان (۱٣۴٨)
نایب قهرمانی جام باشگاه‌های تهران (۱٣۴۹)
نایب قهرمانی جام حذفی (۱٣۴۹)
قهرمانی جام باشگاه‌های آسیا (۱٣۴۹)
جام میلز هندوستان (۱٣۴۹)
قهرمانی جام باشگاه‌های تهران (۱٣۵۰)
قهرمانی جام دوستی (۱٣۵۱)
نایب قهرمانی جام هندوستان (۱٣۵۱)
قهرمانی جام اتحاد (۱٣۵۲)
نایب قهرمانی جام تخت جمشید (۱٣۵۲)
قهرمانی جام تخت جمشید (۱٣۵٣)
قهرمانی جام حذفی کشوری (۱٣۵۶)

در سمت بازیکن (ملی):
حضور در بازی‌های المپیک مونیخ ۱۹۷۲ (۱٣۵۰)
قهرمانی جام ملت‌های آسیا ۱۹۷۲ (۱٣۵۰)
قهرمانی در مسابقات جام ایران (۱٣۵۱)
قهرمانی بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ (۱٣۵۲)
قهرمانی جام ملت‌های آسیا ۱۹۷۶ (۱٣۵۴)
کسب سهمیه حضور در بازی‌های المیپیک ۱۹۷۶ (۱٣۵۴)
حضور در جام جهانی ۱۹۷٨ آرژانتین (۱٣۵۶)
مقام سومی جام ملت‌های آسیا ۱۹٨۰ (۱٣۵٨)

در سمت مربی:
قهرمان لیگ کشور ۱٣۷۶
قهرمانی جام پرچم ترکمنستان (۱٣۷۶)
نایب قهرمانی لیگ کشور (۱٣۷۷)
نایب قهرمانی جام باشگاه های آسیا ۱٣۷۷
صعود به جمع ٨ تیم برتر آسیا همراه با تیم محمدان بنگلادش.
ناصر حجازی دارای دو فرزند پسر و دختر به نامهای آتیلا و آتوسا است.

ناصر حجازی به عنوان معترض
آخرین اظهارات ناصر حجازی بیانگر نگرانی او نسبت به وضعیت جامعه و دفاع از خواست ها و مطالبات مردم کشورش بوده است. وی اندکی پیش از درگذشت، در گفتگویی با سایت شخصی خود در پاسخ به این سوال که:
- عده ای معتقدند که شما از آنجایی که چهره ورزشی هستید، نبایستی وارد سیاست شوید تا رسانه های غربی و... از شهرت و محبوبیت‌تان تبلیغات سیاسی نکنند. نظر شما چیست؟
چنین گفت:
مگر من حرف سیاسی زدم؟ دیدگاه خودم را نسبت به مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور بیان کردم. همه ناصر حجازی را می شناسند، به هیچ حزب، گروه و تشکیلاتی وابسته نبوده و نیستم. زمانی که به برنامه صدای آمریکا رفتم، با توجه به شرایط کشور، به سوالاتی که مرتبط با سیاست بود، به شکلی جواب دادم که بهتر است بگویم سکوت کردم و گفتم مشکلات را در داخل ایران به زبان خواهم آورد. فردای مصاحبه روزنامه های وابسته به دولت تیتر زدند که حجازی، ایران را نفروخت. حال که در داخل مملکت خودم از درد و مشکلات جامعه صحبت می کنم، می گویند که حجازی دشمن کشور است. حجازی سکوت کند تا از حرفهایش تبلیغات سیاسی نشود. در کشوری که می گویند آزادی بیان است، در کشوری که می گویند انتقادپذیر هستیم، نباید از حرف های من ناراحت شوند.
در ضمن چند سالی‌ است که سیاستمداران وارد عرصه ورزش شده اند و برای گرفتن پست و مقام سر و دست می شکنند و حال می بینید که چه بر سر ورزش ما آمده است. چطور دخالت آنها در ورزش عیب نیست اما صحبت از مشکلات جامعه از یک چهره ورزشی که خود از جنس مردم است و سالها در کنار آنها با عشق زندگی کرده، ایراد دارد؟ بدانید ناصر حجازی از سیاست که چیزی جز دروغ ندارد، بیزار است و سیاست هیچ گاه با روحیات من سازگار نبوده و نیست.

ناصر حجازی در گفتگوی مورد نظر این طور حرف زده بود:
به من می گویند عصبانی نشوم ، مگر بی غیرتم وقتی درد و مشکلات مردم را به چشم می بینم ، با بی تفاوتی از کنار آن بگذرم.آمده اند و یارانه ها را قالب کرده اند.زندگی مردم بهتر نشده که بدتر هم شده است .خدمت به مردم یعنی فراهم کردن رفاه و آسایش آنها اما متاسفانه شاهد نداری و سختی زندگی مردم هستیم.دولت می گوید چهل هزار تومان در ماه به مردم کمک می کنیم ، مگر مردم گدا هستند ؟ مردم ایران روی گنج خوابیده اند ، نفت، گاز و... دولت حق ندارد به مردم کمک کند،دولت باید کار کند، خدمت کند و زحمت و دسترنج مردم را دودستی تقدیم آنها نماید.چهل هزار تومان در ماه به مردم می دهند و بعد ....
برای من قبض گاز می آمد چهل هزار تومان و حالا می آید یک میلیون تومان .گاز به کشور همسایه با مبلغی بمراتب کمتر از آنچه از مردم می گیرند ، صادر می شود.با دیدن این شرایط نباید عصبانی شوم ؟ نباید حرص بخورم و شرایط جسمانی ام مثل امروز شود.
من این حرفها را برای خودم نمی زنم.به هر حال از آنجایی که چهره شناخته شده ای هستم و مردم به من لطف دارند ، زندگی ام می گذرد حتی با اینکه بیماری ام بسیار پر هزینه است با لطف مسوولین بیمارستان کسری، مالک گسترش فولاد تبریز و اندوخته پس اندازم روزگار سپری می شود اما اگر مردم عادی شرایط امروز من را داشتند و با یک بیماری پر هزینه روبرو شوند ، چه باید بکنند؟بروند بمیرند؟من ناصر حجازی هستم ، سرد و گرم روزگار را چشیده ام . عمری از من گذشته است. هیچ ابایی هم ندارم که اگر من را ببرید وبا شلیک ۲ تیر به زندگی ام خاتمه دهید. حرفهایم از سر دلسوزیست.کمی مراعات مردم را کنید..مردم را دوست داشته باشید تا آنها هم شما را دوست داشته باشند.مردم معنای خدمت را می دانند و اگر آن را احساس نمایند پا به پای دولت می ایستند و اگر نمی توانید رفاه مردم را فراهم سازید ، بروید .من ۴ سال قبل و در اواسط فصل وقتی دیدم اعضای هیات مدیره با دخالتهایشان اجازه نمی دهند تا در تیم مردمی استقلال علیرغم توانایی ام کار کنم و ماندنم فایده ای ندارد بخاطر مردم در حالی که مرا می خواستند ، رفتم تا شاید دیگران بتوانند موفق باشند.مردم ایران قدرشناس هستند.قدر این قدرشناسی را بدانید.

- اما دولت در ارتباط با بحث یارانه ها حتما از نظر کارشناسان بسیاری استفاده کرده است .

اتفافا برای من هم جای سوال است که مگر اینها کارشناس ندارند؟از کجا این یارانه ها را آورده اند.اگر کشور های دیگر چنین کاری انجام دادند ، ابتدا شرایط و بستر کار را فراهم کردند و بعد اجرا نمودند. آیا در ایران این بستر فراهم بود؟ اینکه بگوییم مصرف نکنید ، فلان چیز را نخرید ، هزینه نکنید تا برایتان پس انداز شود ، هنر است؟
آخر یک کارگر که ماهی سیصد-چهارصد هزار تومان حقوق می گیرد و کرایه خانه، خرج زندگی و...دارد و حال باید سه برابر مبلغی که دولت می دهد ، به آنها برگرداند، چطور زندگی کند؟ نتیجه اش می شود فقر و فقر یعنی فساد ، فحشا ، طلاق و...از کدام کارشناس صحبت می کنید؟ کارشناسی فقط بازی با آمار و ارقام و زندگی در برج نیست.کارشناسی یعنی زندگی با مردم و لمس کردن درد و مشکلات آنها از نزدیک.
کارشناسی یعنی بدنبال پیدا کردن راهی جهت مقابله با ورود کالاهای چینی و رونق بخشیدن به تولیدات داخلی.امروز شاهد هستیم که کارخانه های ما یا ورشکسته هستند یا صاحبان آنها جهت جلوگیری از ورشکستگی، کارخانه هایشان را تعطیل می کنند و نتیجه آن بیکاری و دربدری کارگر ها است و این مشکلات در پایان باعث از هم پاشیده شدن کانون خانواده ها و ایجاد مشکالات اجتماعی و اخلاقی می شود.
ما کارشناسان واقعی و افراد تحصیلکرده و با دانش کم نداریم.حتی در مسافرتهای خارج از ایران وقتی با این افراد روبرو می شوم ، می گویند حاضریم با رقمی نصف آنچه در خارج از ایران به ما می دهند در خاک خودمان کار کنیم ، به عشق ایران اما امکانات و شرایط برای ما فراهم نیست.
می خواهم از دولت بپرسم که اجرای طرح یارانه ها اهمیت دارد یا یافتن راهی جهت جلوگیری از فرار مغز ها.هر چند مغزها بایستی فرار کنند که اگر باشند بسیاری از افرادی که به نا حق و بر اساس زدوبند در راس کارند ، خانه نشین خواهند شد. .همانطور که سطح علمی دانشگاهها را پایین آوردند تا افرادی که سلیقه ای وارد دانشگاه شده بودند، بتوانند فارغ التحصیل شوند.
اینکه وضعیت جسمانی ام شرایط امروزی را دارد ، بدلیل شرایطی است که می بینم و نمی توانم در قبال این مسایل و مشکلات مردم بی تفاوت باشم.به قول گاندی که می گوید : درد من تنهایی نیست ، بلکه مرگ ملتی است که برایشان گدایی را قناعت ، بی عرضگی را صبر و با تبسمی بر لب ، این حماقت را حکمت می نامند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست