نامه مادر "محمد و عبداله فتحی" به مناسبت قتل هاله سحابی!
مهوش علاسوندی
•
من مطمئنم، مردم غیور و توانای ایران خانواده دکتر سحابی را تنها نخواهند گذاشت، آنها را همراهی خواهند کرد، زیرا همراهی و همدلی با خانواده های این عزیزان بهترین تسلی برای بازماندگان و مشتی بر چهره کریه جلادان بارگاه ولایت خواهد بود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۴ خرداد ۱٣۹۰ -
۴ ژوئن ۲۰۱۱
خبر ناگوار قتل هاله سحابی توسط عوامل حکومت اسلامی در مراسم خاکسپاری دکتر سحابی را دریافت نمودم، نمی دانستم چه کار می بایست کرد، ناراحت و پریشان شدم، وقتی بخود آمدم متوجه شدم هنوز چند صباحی از سربدار کردن دو جوان برومندم، محمد و عبداله نگذشته است، پس چگونه می توانم از این جنایتکاران توقع دیگری را انتظار داشته باشم، مگر کارنامه رژیم اسلامی در نقض حقوق بشر کمتر از هیتلر، پول پوت، پینوشه، صدام و دیگران بوده است!
در زمانی که بربالین جنازه پرشکوه فرزندانم بر بیداد ضحاک زمانه فریاد و چنگ می زدم، هیچ چیز نمی توانست تسلی خاطر من شود، نه تبریک و نه تسلیت!
اکنون که به دل دردمند خود رجوع می کنم، یاد حمایتها و شجاعتهای بدریغ مردم دیارم می افتم، مردم عزیز شاهین شهر، ویلا شهر، بختیاریهای غیور جوی آباد اصفهان، مردم اصفهان، اهواز، تهران و دیگر هموطنانم در سراسر دنیا، کسانی را که ندیده ام و یا نمی شناسم، آنهایی که با من همراه شده اند، بهترین تسلی برای دل دردمند من بودند و خاری در دل بیداد.
در زمانی که مردم همراه و یاور من بودند، در زمانی که فرزندانم از من شجاعت و سربلندی را طلب می کردند، من وحشت و ترس را در چهره جلادان بارگاه ولایت مشاهده نمودم. من می دانم جنایتکاران رژیم اسلامی، آینده ای را برای خود متصور نخواهند بود، آنها همچون قبل، بقای خود را در ادامه جنایت جستجو می کنند!
من همدلی و همراهی همه گروه ها و اقشار مردم ایران را در ارتباط با قتل فرزندانم بدست رژیم جمهوری اسلامی با تمام تفاوتهای دینی، قومی، فرهنگی و سیاسی دیده ام. من میدانم آنها سعی دارند هرکدام از ما را تحت هر نام و بهانه ای از هم جدا سازند تا همچون قبل میهن ما را به تاراج برند.
در این بازار آشفته ولایت، هیچکس نخواهد توانست گلیم خود را از لجنزار رژیم اسلامی بیرون کشد و یا خود را مشمول ترحم و الطاف فقیه جنایتکار سازد، چرا که این رژیم پایبند هیچ منطق و قانون انسانی نبوده و نخواهد بود.
رژیم از ترس خود و برای ایجاد وحشت در دیگران، هر لحظه و هر کجا ممکن است به عناوین مختلف گریبان هر کدام از ما را بگیرند ولو به جرم عقب رفتن یک روسری، یک تار مو، برگزاری یک مجلس شادمانی و یا عزا!
یقینا اگر ما بیش از گذشته همراه و یاور هم باشیم آنها همچون خس و خاشاک با یک نفس متحدانه ما به زباله دان تاریخ سپرده خواهند شد. بخود آئیم که اگر بیش از این نجنبیم به حریم خصوصی تک تک ما به عناوین مختلف بیش از گذشته حمله ور خواهند شد!
من مطمئنم، مردم غیور و توانای ایران خانواده دکتر سحابی را تنها نخواهند گذاشت، آنها را همراهی خواهند کرد، زیرا همراهی و همدلی با خانواده های این عزیزان بهترین تسلی برای بازماندگان و مشتی بر چهره کریه جلادان بارگاه ولایت خواهد بود.
به خانواده دکتر سحابی نه تبریک می گویم نه تسلیت، چون میدانم که همدلی و حضور بیدرنگ ما در همراهی با آنهاست که برای این خانواده محترم بهترین تسلی خواهد بود!
به خانواده محترم دکتر سحابی می گویم، شما تنها نیستید زیرا مردم ایران و دیگر ملل شریف دنیا با شما خواهند بود، به آنها می گویم، هاله اولین ایرانی آزاده ای نبوده است که بدست این جلادان کشته شده، اما امیدوارم که آخرین باشد.
این شعر از اقبال لاهوری را به ملت ایران خصوصا خانواده محترم دکتر سحابی تقدیم می نمایم.
ساحل افتاده گفت گرچه همی زیستم
هیچ نه معلوم شد آه که من کیستم
موج زخود رفته ای تیز خرامید و گفت
هستم اگر می روم گر نروم نیستم
مهوش علاسوندی، مادر محمد و عبداله فتحی
|