یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

لانه‌ی فساد "بیت رهبری" است


احمد فرهادی


• احمدی‌نژاد ماموری است که پای از محدوده‌ی تعیین شده برای انجام ماموریت فراتر نهاده و گرفتار عواقب‌اش شده و پایان کارش نیز با کمی این‌ور و آن‌ور قابل پیش‌بینی است. ولی آن‌چه مهم است این است که گمان نشود پایان کار احمدی‌نژاد آغاز اصلاح امور خواهد بود... لانه‌ی فساد، ستاد کودتا، غارتگر عمده و عامل اصلی اوضاع فاجعه‌بار کشور "بیت رهبری" است که زمام امور اجرایی کشور را به چنین باندی سپرده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۵ خرداد ۱٣۹۰ -  ۵ ژوئن ۲۰۱۱


سنگی که پس از قضیه‌ی "استعفا"ی مصلحی به سوی "فتنه"ی جدید، "فتنه"ی بزرگتر از "فتنه"ی سبز، رها شده در سراشیبی افتاده و دم به دم شتاب بیشتری می‌گیرد و به نظر می‌رسد در انتهای غَلْتِ خود دست‌کم احمدی‌نژاد را به زباله‌دانی تاریخ پرت خواهد کرد. قضیه‌ی "استعفا"ی مصلحی فاز جدیدِ شکاف‌ِ درون‌ِ جبهه‌ی کودتا را برملا نمود و دنباله‌ی ماجرا نشان داد که مرحله‌ی درگیری تعیین‌کننده‌ای فرا رسیده است. از درون جبهه‌ی کودتا نخست حمله به اطرافیان احمدی‌نژاد آغاز شد سپس برخورد با خودش در دستور قرار گرفت، برخوردی که روز به روز بی‌پرده‌تر و بی‌پرواتر می‌شود و با شتابی فزاینده گسترش و ژرفا می‌یابد و پیش می‌رود. روزهای نخستِ پس از قضیه‌ی "استعفا" او را از زبان سردار جعفری «یک چهره موجه، مقبول و محبوب مردم» نامیدند که «جریان انحرافی جدید خودش را پشت» او پنهان کرده و مذمت‌اش کردند که «چرا این شخصیت‌های اصلی و محبوب اجازه می‌دهند جریان باطل از آنها سوءاستفاده کنند». یکی دو هفته بعد او را از زبان مصباح یزدی سِحْر شده‌ی مشایی دانستند. بعدتر از زبان سردار یدالله جوانی «برخی از صاحب منصبان» خواندند که «یک باند فاسد، شیاد، قدرت گرا و شیطانی با بهره گیری از راهبرد نفوذ» در جلب اعتمادش توفیق یافته است. احمدی‌نژاد طی یک ماه از یک «شخصیت اصلی و محبوب» به سطح «برخی از صاحب منصبان» سقوط کرد. می‌دانیم که در واژگان سلسله مراتب هِرَم قدرت اداری و حکومتی، به ویژه نظامی، «صاحب منصب» به رده‌های پایین (مانند افسران جزء) اطلاق می‌شود. این است منطق خشک و بی‌رحم جنگ قدرت.

احمدی‌نژاد، عنصری در خدمت هدف‌های کودتا
انشقاق در جبهه‌ی کودتا و بیرونی شدن آن بی‌درنگ از خارج از جبهه‌ی کودتا مورد استقبال قرار گرفت و تحلیل‌های گوناگونی در باره‌ی آن ارایه شد و گوشه‌ها و نکته‌های بسیار مهمی طرح گشت که به روشن کردن راه پیشرفت جنبش در آینده کمک می‌کند. ولی به گمان نگارنده برخی از این تحلیل‌ها، به‌ویژه آنان که سرچشمه‌ی اصلی بحران موجود و کودتا را احمدی‌نژاد و باند او معرفی می‌کنند، می‌توانند به جنبش زیان برسانند. به احتمال قوی پایه‌ی این انگاره در آن است که هدف اصلی، یا حتا یگانه هدف کودتای ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ انتصاب احمدی‌نژاد به ریاست جمهوری پنداشته می‌شود.
من بر این باورم، و آن را از فردای کودتا بارها گفته‌ام، که نگه‌داشتن احمدی‌نژاد در پست ریاست جمهوری برای ۴ سال دوم، تنها یکی از هدف‌های مرحله‌ای کودتا بود و نه بیش‌تر. «طراح و نیروی اصلی کودتا بخش نظامی–امنیتی بلوک حاکم... که آن را به دیگر شرکای‌اش در بلوک حاکم، از جمله به آقای خامنه‌ای، تحمیل کرد» [پانویس ۱] فرصت انتخابات دوره‌ی دهم ریاست جمهوری را غنیمت شمرد و با تدارک و برنامه‌ریزی «برای سیطره‌ی کامل بر کشور و به دست گرفتن کامل و بی‌واسطه‌ی حکومت آب را گل‌آلود کرد و دست به کودتا زد» [پانویس ۲]. کودتاگران در آن شرایط در راستای رسیدن به هدف‌های کودتا مناسب‌ترین عنصر را احمدی‌نژاد تشخیص دادند و برای بار دوم او را به ریاست جمهور منصوب و به ضرب و زور به کشور حقنه کردند.

احمدی‌نژاد، مودماغ ستاد کودتا
ولی احمدی‌نژاد از فردای تنفیذ حکم‌اش نشان داد شخصی نیست که کاملا گوش به فرمان ستاد کودتا – "بیت رهبری" – عمل کند. همان خصوصیت بارزی که یکی از دلایل اصلی تمایل کودتاگران به احمدی‌نژاد بود، از او یک مودماغ برای ستاد کودتا ساخت. پس از توانایی بسیار بالای دروغ‌گویی، به نظر می‌رسد برترین خصوصیت احمدی‌نژاد جسارت او در برهم زدن قاعده‌ی بازی است. هنوز یک ماه از تحمیل‌اش به عنوان رییس جمهور نگذشته بود که در قضیه‌ی معاون اولی مشایی از طریق مخالفت علنی با "رهبر" نشان داد در کنار ظرفیت برهم زدن قاعده‌ی بازی به نفع جبهه‌ی کودتا آمادگی برهم زدن قاعده‌ی بازی در درون جبهه‌ی کودتا را نیز دارد. او مهم‌ترین قاعده‌ای را که کودتاگران اصرار به تظاهر به رعایت‌اش را داشتند و دارند به چالش کشید، اطاعت از "رهبر" را، و نشان داد که نمی‌خواهد "تدارکاتچی رهبر" باشد بل‌که در فکر تثبیت قدرت خود است. گرچه حرف احمدی‌نژاد در آن زورآزمایی پیش نرفت ولی قاعده‌ی بازی در زمین "رهبر"ی به سُخره گرفته شد و ترک برداشت. از آن به بعد او هیچگاه این چالش را رها نکرد و طرفه آن‌که در این روند بارها هدیه‌ای را که کودتاگران تقدیم‌اش کرده بودند برعلیه خودشان به کار گرفت، از دروغ بزرگی که ستاد کودتا ساخته بود در راستای تقویت موقعیت خود بهره جست و رای ۲۵ میلیونی کذایی را که به او منتسب کرده بودند به رخ خود کودتاگران کشید. برخلاف آن‌چه که سپاه ادعا می‌کند سیاست «چالش مستمر» چیز جدیدی نیست، احمدی‌نژاد در این دوساله مرتب در حال اجرای آن بوده است.

باند احمدی‌نژاد در سودای برآمد مستقل
آن‌چه در این میان جدید است و فاز قلع و قمع اطرافیان احمدی‌نژاد و به تمکین وادار کردن خود او یا به زیر کشیدن‌اش از اریکه‌ی ریاست جمهوری را الزامی کرده این است که اطرافیان احمدی‌نژاد قصد شرکت سازمان‌یافته و مستقل در انتخابات امسال مجلس را دارند. امری که از نظر کودتاگران – "بیت رهبری" – پذیرفتنی نیست و فتنه‌ی جدیدِ جریان انحرافی لقب می‌گیرد که پیش از آغاز انتخابات باید فرو نشانده شود. در هر سامانه‌ی فردسالار و فاسد افرادی که مصدر قدرت می‌گردند بالقوه به مرکزی تبدیل می‌شوند برای تجمیع نیروهای فاسد و باندباز. احمدی‌نژاد نه تنها از این قاعده مستثنی نیست بل‌که در سال‌هایی که از نردبان قدرت دوپلّه‌یکی بالا می‌رفت و در ۶ ساله‌ی اخیر اشتیاق وافری نشان داده است برای مرکز تجمیع نیروهای فاسد و باندباز شدن و بهره گرفتن از آنان برای تثبیت و گسترش دامنه‌ی قدرت خود و سهم‌گیری بیشتر از قدرت. بدیهی است این امر از نظر آنان که دست بالا را در قدرت دارند و پی‌گیرانه دنبال انحصار کامل قدرت در دست خود هستند خوش‌آیند نیست و به کشمکش می‌انجامد. یکی از بارزترین نمونه‌های چنین کشمکشی داستان شرکت اطرافیان احمدی‌نژاد در سومین دوره‌ی انتخابات شوراها (سال ۱۳۸۵) بود، البته در شکل و شمایل کاملا آرامتر و متفاوت از آن‌چه که امروز اتفاق می‌افتد. «در سومین دوره انتخابات شوراها، پاره‌ای از همراهان احمدی‌نژاد که متوهمانه آرای مآخوذه او در انتخابات سال ۱۳۸۴ را باور کرده بودند، در اندیشه تثبیت جایگاه خویش در عرصه سیاسی برآمدند، غافل از آن که حلقه ذی‌نفوذ در نگاهی مبنایی هرگونه تثبیتی و اصولا" هرگونه فضای رقابت سیاسی (به معنای متعارف) را بر نمی‌تابد. آن‌ها انتخابات را خالی از هرگونه مشارکت و رقابت آزاد می‌خواهند، چیزی شبیه "نمایش حضور پرشکوه". بنابراین در انتخابات شوراهای سوم، حزب پادگانی را از پشت یاران احمدی‌نژاد برداشت و به فهرستی دیگر که توسط قالیباف مدیریت می‌شد تمایل نشان داد تا حامیان نورسیده رئیس جمهور جوان وزن خود را دریابند. این گونه بود که "رایحه خوش خدمت" برگی را در سیاست تکان نداد، و مجالی برای خدمت نیافت، تا تنها خاطره خوش قدرت در سال ۸۴ برایش بماند» [پانویس ۳]. مرکز واقعی قدرت حکومتی – "بیت رهبری" – در جریان کودتای انتخاباتی احمدی‌نژاد را به مثابه‌ی یک فرد لازم داشت نه به عنوان جلودار یک جریان دارای علم و کتل جداگانه، و شاید گمان نمی‌کرد او و همراهان‌اش بار دیگر تجربه‌ی شکست خورده‌ی برآمد مستقل را بیازمایند. روند ۲ سال گذشته نشان داد این گمان درست نبوده و احمدی‌نژاد پی‌گیرانه در پی سازمان دادن باند خود به مثابه‌ی رقیبی در برابر باند "بیت رهبری" بود و خواهان شراکت در قدرت و نه اجرای اوامر قدرت. کار تا جایی پیش رفت که به ثبت رساندن ۷ حزب از سوی مشایی و همراهان در دستور قرار گرفت و خیز برای رقابت بر سر کرسی‌های مجلس در انتخابات آتی علنا و به صورت تبلیغی به عنوان هدف اعلام شد. دیگر هنگام درنگ نبود. مصلحی "سربازان گمنام امام زمان" را مامور مراقبت و شنود "رابطان با امام زمان" و تهیه‌ی گزارش برای "بیت رهبری" نمود.

عامل اصلی اوضاع فاجعه‌بار کنونی "بیت رهبری" است!
آری احمدی‌نژاد ماموری است که پای از محدوده‌ی تعیین شده برای انجام ماموریت فراتر نهاده و گرفتار عواقب‌اش شده و پایان کارش نیز با کمی این‌ور و آن‌ور قابل پیش‌بینی است. ولی آن‌چه مهم است این است که گمان نشود پایان کار احمدی‌نژاد آغاز اصلاح امور خواهد بود. تحلیل‌هایی که گناه اصلی اوضاع فاجعه‌بار سال‌های اخیر را متوجه احمدی‌نژاد می‌کنند به دیدی می‌انجامند که گویا با رفتن او و باندش ریشه‌ی فساد کنده خواهد شد. او و باند فاسدش در این ۶ سال لطمات جبران ناپدیری بر کشور وارد کردند که هرچه در موردش گفته شود کم است ولی لانه‌ی فساد، ستاد کودتا، غارتگر عمده و عامل اصلی اوضاع فاجعه‌بار کشور "بیت رهبری" است که زمام امور اجرایی کشور را به چنین باندی سپرده است. با تاکید تکرار می‌کنم لانه‌ی فساد، ستاد کودتا، غارتگر عمده و عامل اصلی اوضاع فاجعه‌بار کشور "بیت رهبری" است که دست بالا را در آن سپاه دارد و ستاد پیش‌برد توافق "رهبر انقلاب" و "پاسداران انقلاب" است. «خامنه‌ای برای "رهبری" ... خود را نیازمند تکیه‌گاه نظامی- امنیتی می‌بیند که زیر فرمان سپاه است و سپاه فعلا برای اعمال قدرت به اختیار قانونی "ولی فقیه" نیاز دارد ... اختیار قانونی "رهبری" در دست سپاه و قبای "رهبری" بر دوش خامنه‌ای. زنده‌یاد آیت‌الله منتظری چند ماه پیش از درگذشت، اصطلاح "ولایت نظامیان" را به کار برد، اصطلاحی که بعدها از سوی بسیاری دیگر نیز به کار گرفته شد» [پانویس ۲]. بدیهی است کنده شدن باندی شامل عناصر وقیح و دروغ‌گو از جبهه‌ی کودتا تیغه‌ی چاقوی آن را کند و بسیار تضعیف‌اش می‌کند و ضربه‌ای است قابل توجه به آن، ولی تغییری در ماهیت اوضاع نمی‌دهد. بهره‌گیری از این ضعف برای به عقب راندن "بیت رهبری" قطعا به سود جنبش است به شرطی که به ایجاد توهم میدان داده نشود، چه چنین توهمی به شدت به مبارزه لطمه می‌زند.

[پانویس ۱]:
«خیره‌سری تا کی؟ – احمد فرهادی –   ۷ تیر ۱۳۸۸». (این مقاله ۱۵ روز پس از کودتا نوشته شده است)
برای خواندن مقاله به آدرس   asre-nou.net   یا
www.akhbar-rooz.com مراجعه کنید.
«تشتت در میان کودتاگران – احمد فرهادی – ۶ مرداد ۱۳۸۸». (این مقاله ۴۵ روز پس از کودتا نوشته شده است)
برای خواندن مقاله به آدرس www.akhbar-rooz.com
یا   asre-nou.net    مراجعه کنید.

[پانویس ۲]:
« شراکت در "ولایت" – احمد فرهادی – ۵ بهمن ۱۳۸۹».
برای خواندن مقاله به آدرس www.akhbar-rooz.com
یا   asre-nou.net مراجعه کنید.

[پانویس ۳]:
«چشم‌اندازهای جنبش سبز: طرح "دهه چهارم انقلاب اسلامی" و "گفتمان تعالیِ" حکومت کودتا» – نوشته‌ی جمعی از فعالان سیاسی ایران – ۲۵ خرداد ۱۳۸۹. برای خواندن مقاله به آدرس    news.gooya.com کنید.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست