تدابیر غیرانسانی - فرشید یاسائی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۷ خرداد ۱٣۹۰ -
۷ ژوئن ۲۰۱۱
مقدمه: معمولا افراد و نیروهائی که جهت اضمحلال خویش از تحولات و دگرگونی های کیفی جلوگیری می کنند، سریعتر باعث نابودی خود میشوند. اولین نشانه های نابودی و ترک در ساختار هائی خودساخته ذهنی خویش که باید مانع و سد تحول گردد ، نه از پائین بلکه از بالا صورت می پذیرد. این نیرو و افراد که در درون دولت و حکومت های سیاسی کمین و لانه کرده اند. برای سود و مصلحت و بقای خویش ناچارا از طریق همکاری با یکدیگر بر نیرومندی خویش بیفزایند و از سوی دیگر جامعه را به وحشت و اطاعت عادت دهند. آنان ناچارند دست به تشکیل ساختار و سازمان هائی ...زنند که پاسخگوی خاستگاه و خواهش های خویش باشند. غافل از اینکه این ساختار ها در کوتاه ترین زمان موجود در برابر یکدیگر صف آرائی کرده ... تدابیر و اتخاذ سیاست غیر انسانی در دستور کار قرار میگیرد. اما اشاره بدان توضیحی که رفت توجیه سکوت و سکون مردمانی که ادامه وضع موجود را فاجعه ای برای ایران و ایرانی میدانند؛ نیست!
حال باید سئوال کرد : این تدابیر چگونه بوجود می آید و نقش آن در بازی اجتماعی چیست؟ تدابیر دفاعی نخست در تبلیغات علیه یکدیگردرخلوت انجام میگیرد. بتدریج ( برای مثال در وزارت خانه ها با هم... تشکل های امنیتی و مخفی...) در رسانه های ملی آغاز میشود. به پارلمان ها می کشد. رهبران مجبور میشوند برای جلوگیری از فاجعه به نفع یک ( فرد ) دسته ، دسته دیگر را تهدید کنند...! مرحله دوم احتمالا دستگیری افراد شاخص را بدنبال خواهد آورد...مرحله نهائی جام حکومتی ترک برداشته و قبل از اینکه توده های خواب آلود و رهبران اپوزیسیون خواب آلودتر در فکر تغییرات بنیادی باشند ، تغییرات ( نمونه شوروی سابق ) بوسیله خود بانیان ضد اصلاحات ؛ آغاز میشود...! طبیعی است زمانی که نیت قلبی مسئولین رده بالا ، ماندن در قدرت ( بهر قیمت ) و حفظ آن تا مرحله نابودی کل جامعه ( نمونه های ایران ، کره شمالی ، لیبی ، سوریه ، یمن..*) است ، خسارت وارده به جامعه سنگین وامکان تغییرات اجتماعی تنها با از کار افتادن ماشین دولت – حکومت و گریز رهبری و مردان و زنان تشکیل دهنده حکومت و دولت امکان پذیر میشود.
آیا روح آزادیخواهی و اعتراض در جامعه کنونی ما رو به ضعف گذاشته است؟
آغاز : دواندیشه ویژه و متضاد به موازات یکدیگر در جامعه امروز ما در حرکت است. از یک سوی اندیشه احترام به شخصیت و منش و حقوق انسان که نشات از فرهنگ و تمدنی افتخار آمیز بشریت سرچشمه میگیرد. از سوی دیگر اندیشه ای که نشات از خوی خونریزی وشقاوت و قساوت و سرکوب که به فرهنگ و تمدن گروهی در سریر قدرت در کشور مبدل شده است که به موازات یکدیگر اولی آرام و استوار و دومی پرهیاهو و خشن و مرموز در حرکت است. هر دو اندیشه طرح وتدابیر وارزیابی ویژه ای از جامعه داشته و مهندسین و معمارین اجتماعی وهواداران خود را دارند. هر دو اندیشه جامعه ما را آزموده اند و در پیکاری بی وقفه گاهی در خیابان ها و گاهی در محافل روشفکری ادامه میدهند. گاهی در مراحلی از تاریخ سیاسی ، کوتاه مدت بیکدیگر نزدیک میشوند و گاهی به مقابله با هم سرگرم میشوند... هریک فرهنگ خود را میسازند و پایه ریز تمدن فردای خویش اند. هر یک بلند پروازی های خویش را دارند و با حقیقت و واقعیت ویژه خود دنیائی برای خویشتن خویش ساخته و قلمرو آن را مشخص کرده اند. شکاف عمیق این دو اندیشه آن چیزی است که به وحدت و یکپارچگی جامعه صدمه میزند. هواداران (اندیشه دوم) خشونت و تصفیه اگر هم به حذف دگراندیشان رای مثبت ندهند ، تحمل آنان از درجه و ظریب پائین تری برخوردار است که هر زمان امکان برخورد جدی و برادر کشی در جامعه خواهد بود.
واقعیات اجتماعی تناقضاتی برای هر دو جریان فکری (طی سه دهه گذشته) بوحود آورده است. ادامه همزیستی مسالمت آمیز از چهار سال گذشته روز بروز کمتر شده است. اندیشه نخست درقدرت سیاسی با اقدامات غیر اخلاقی تا مرز جنون و جنایت در راستای آن دیگر پذیرای واقعیت ها نیست . حقایق را نا دیده و تزلزل و ضعف مدیریت و نظری ، ترویج واشاعه تزویر و دروغگویی * را پس کلمات و مفاهیم از معنی افتاده، پنهان میدارد و زبان خشونت و پرخاشجوئی و انتقام گیری را انتخاب و به مرز حذف کامل دگراندیشان نزدیک شده تا حدی که فکر پاکسازی و تصفیه طرفداران خود را نیز در سر می پروراند! ناگفته نماند با اتخاذ این سیاست روز به روز به ریزش نیروی خود نیز یاری رسانده است . حال تکلیف مردمانی که از هر دو فرهنگ ، ذره ای در خویشتن خویش به امانت دارند ؛ چیست ؟ به اسلام معتقدند اما خشونت و وحشیگری حکومتیان را تائید نمی کنند. به دموکراسی و آزادی معتقدند و مسلمان نیز هستند. با بررسی و ارزیابی اندیشه های موجود آیا روح آزادیخواهی و اعتراض در جامعه کنونی ما روی به ضعف گذاشته است؟ آیا باید اندیشه آزادیخواهی با سکوت خویش تسلیم خشونت و وحشیگری و ادامه دهنده وضع موجود باشد؟ یا اینکه با یاری از فرهنگ عالی بشری در برابر ارتجاع و استبداد برای بوجود آوردن جامعه ای عاری از خشونت و وحشیگری؛ به مبارزه ادامه دهد!
آیا جامعه باید در انتظار معجزه بماند و دست روی دست ، نظاره گر تدابیر غیرانسانی و توحش موجود باشد تا رهبران خیالی و مفروض روزی آنان را نجات دهند؟ نباید این را فراموش کنیم در عصری زندگی می کنیم که قهرمانان را میشود در دنیای مجازی و ارتباطات جست! آزادیخواهی و رهائی از چنگ استبداد حسی است که در وجود انسانها ودیعه گذاشته و با طبیعت انسان درآمیخته شده است. صف آرائی نظام موجود با مشت آهنین در برابر نیروی آزادیخواه و معتقد به تغییر بنیادین در طولانی مدت به اضمحلال نظام سیاسی خواهد انجامید. اما در نبردی که در مقابل ارتجاع در جریان خواهد یافت، نمی تواند در اشکال سنتی ادادمه یابد. چون نیروی ارتجاع نیز مجهز و مسلح به مدرنترین آلات و ابزار بازدارنده است. نباید فراموش شود که نیروی دنیای مجازی ( فیس بوک ( Facebook)، توئیتر (Twitter ...) در عصر ما جهانی را در حیرت و شگفتی فرو برده است و مردم ناراضی را درکشورهائی به قیام و جنبش برانگیخت که شاید گمان تغییرات در این کشور ( مصر... تونس و....) از ضریب کمتری برخوردار بود.
آیا با گسترش و ارج نهادن به آزادی های فردی ، از شدت انتقاد از سیستم کاسته میشود؟
انسان واجد توانائی هائی است وصف ناپذیر. در سایه همین توانائی ها شایسته ومسلح به اندیشه های بشردوستانه قادر است به عوامل مهم رشد و ترقی یاری رساند و جامعه خویش را از رنج ها و نکبت و استبداد برهاند. انسان ها این حقیقت را در کشورمان ایران به خوبی دریافته اند که ادامه وضع موجود امکان پذیر نیست و تبلیغات ناشی از ایدئولوژی حکومتی راه صحیحی را نشان نداده و به کج راه رفته است. آنان دریافته اند که نظام حکومتی بربنیان ارزش های در واقع مبادلاتی و در ظاهر مذهبی مستقر شده و شهروندان کشور نمی خواهند شنونده کلمات و مفاهیم پرطمطراق بی مصرف باشند. آنان دریافته اند که طرح و راهکارهای حکومتی یکی بعد از دیگری برزمین گذاشته و فراموش میشود.یکی از دلائل عمده این اندیشه و احساس در آن است که باور اجتماعی صدمه خورده وبه راحتی ترمیم پذیر نخواهد بود تا زمانیکه روح استبداد خشن و وحشی بر جامعه سایه افکنده است!
امروز تضاد موجود بین واقعیت فرهنگی و ایدئولوژی مسخ شده دولت - حکومت موجب رشد انکار و طرد و بدبینی در جامعه و ظهور انواع و اقسام پارانویا در میان مردم و حتی درمسئولین طراز اول مملکت شده است. بالا گرفتن اختلافات اخیر دولت - حکومت و حکایت جن گیری و رمالی.... رشد وحشتناک قشر مداحی و کف بینی ...و نمایشات در راستای آن نشات از فرهنگ و سنتی دوگانه است که مانند خوره نظام سیاسی را از درون میخورد وتاوان این بیخردی و حماقت بر گردن ملت سنگینی کرده است.
این را بخوبی میدانیم که کلیه داده های تکراری ایدئولوژی فاقد هرگونه معنی و محتوی است. تنها وسیله سرکوب معترضان و تحمیق هواداران و به بازی گرفتن احساست مردم است. نظام حکومتی و ایده آل های آن میرود که به نهایت خود نزدیک شود. این حکومت با آن شیوه مدیریت ناچارا مجبور است برای بقای خویش به مرکزیت بخشیدن و بارگاه ساختن رهبران خویش و کنترل جامعه بیفزاید.
نظام سیاسی حاکم دشمنان اصلی خویش ماهواره و اینترنت را ... شناسائی کرده و در آیند کنترل خویش را بر آنان اضافه خواهد کرد . اطلاعات و ارتباطات ؛ دشمن نظام های استبداد است که پیوسته کوشش می کنند از اشاعه آن جلوگیری شود ...استبداد به طور کل تدابیر غیر عقلانی وغیر انسانی فلسفه وجودی آنرا تشکیل میدهد.جا دارد ملت ایران خود را از بار سنگین این تحمیق و بی حرمتی برهاند.
گفته میشود : با گسترش و ارج نهادن به آزادی های فردی ، از شدت انتقاد از سیستم کاسته میشود. تنها رویا های پوچ و بی معنی می تواند خود را با یک چنین ادراکی سرگرم کنند. درست با استقرار آزادی و نهادین شدن آن در جامعه و رشد آزادی و آگاهی فردی انتقادات شکوفائی بیشتری می یابد چون تنها در سایه آزادی است که حق بیان و ابراز افکار متبلور میشود.جهان امروز جهانی متوقف و ایستا نمی تواند بماند. جهان با نمودار های پیشین وداع کرده است و به مظاهر جدید و انسان ها به جهان بینی جدیدی رسیده اند. فرهنگ و سنن ازیاد رفته تنها در خاطره ها باقی میماند.
نیروهای افراطی و سلفی باجدا بودن ازاین مظاهر نوین فرهنگی ، برای ادامه زندگی با سبک و سیاق ذهنی خویش تنها از طریق ترور و آدم کشی و تشکیل حکومت های مورد نظر خود ، راه خود را با این فرهنگ جدا ساخته اند. مبارزه با جهانی که گام تند در توسعه و پیشرفت گذاشته است و فرهنگ و سنن را به دگردیسی مجبورکرده است، مبارزه و کوششی است عبث و بیهوده که ره به جائی نخواهد برد و نهایتا محکوم به شکست خواهد بود. این سخنان به منظور بی اعتبار کردن ارزش های اندیشه کلاسیک نیست بلکه توضیح و نشان دادن به خاطر آینده است که ناچاریم آنرا در زمان حال به تصویر درآوریم.
میتوان ارزش های زیباشناسی دنیای معاصر را انکار کرد و خود را با رمانتیک و کلاسیک سرگرم کرد. می توان این ارزش های موجود را بی اعتبار قلمداد کرد و به حساب نیآورد.معچزه هنر و ادبیات امروز را خیال پردازی فرض کرد و با آن جنگید. می توان با وحشت ، زندگی خویش را بنا گذاشت و در آن پافشاری کرد. اما به سادگی نمی توان از واقعیت فرار کرد و با داده های از مصرف گذشته خود را دلمشغول کرد و دیگران را نیز مجبور کرد.نیروی آگاهی و خردمندی انسان ها بدانان اجازه نمی دهد که در محدود تنگ نظری بمانند و کورکورانه واقعیت را قربانی کرده و از بیان واقعیت پرهیز کنند. اگر قرار است که همه داده های دنیا از دریچه ایدئولوژی خاصی تعبیر و تفسیر شود، پس معجزه هنر ، زیبائی و لذت چیست؟ جایگاه بلند پروازی های بشر کجاست؟ تفکری که برای رهائی خود به دنبال چاره جوئی است و آنهم با مشت آهنین و سرکوب دگراندیشان ، زمان را نمی شناسد و خود به بدبختی و نکبتی تبدیل شده که روزانه به جامعه اضافه میشود.
نیروی تبلیغات و اثرپذیری آن وصف ناپذیر است
اسلوب تبلیغات حکومت اسلامی در ایران ، اسلوبی است که با روش منظم می کوشد در ذهن آدمیان رخنه کند تا انسان ها را به آن صورتی که خود می پسندد در آورد.گفتار و کتب ، تبلیغات شبانه روزی و وسیع در رسانه های ملی کوششی است که بر ذهن مدعوین خویش اثر گذارد. اعصاب ها را تحریک و ایجاد هیجان کند.این تبلیغات چنان طرح و القا میشود که برای شنونده و یا بینده این تصور بوجود آورد که حقیقت و واقعیت تنها از تریبون حکومت اسلامی بازگو میشود. تبلیغات امروز با شیوه خاص خود و طبق برنامه و طرح های از قبل تعیین و پیش بینی شده ؛ عمل می کند.استفاده از جملات و مفاهیم اغوا کننده قبل از اینکه اثری در اذهان آدمیان بوجود آورند، حالتی از قضاوت در آدمیان پدید می آورد. گوئی آدمیان همیشه موظفند که در باره خود سکوت و تنها دیگران را با دیگران مقایسه ( قیاس مع الفارق ) کنند تا غیرمستقیم مدعوین را به قبول عقاید خویش ملزوم دارند. چنکه میدانیم این نوع قیاس تنها در تحمیق آدمیان بکار میرود. در این مورد با نگاهی سطحی به روندی که در میان متحدان حکومت اسلامی در جریان است ( سوریه ؛ حزب الله ، حماس ...روسیه ، چین ...کره شمالی...) و مواضعی که دولت اسلامی در برابر آنان ابراز میدارد. ما را از نیت این نوع تبلیغات اغوا کننده و تحمیقی آگاه تر می سازد.
مدعوین ( شنوندگان و بینندگان ) باید مسحور ومحصور رویاهائی ساختگی شوند بدون آنکه مخاطب را بشناسند و در موردش شخصا ارزیابی و قضاوت کنند*.در اکثر موارد با زبانی کاملا خودمانی مدعوین خویش را در مسیری قرار میدهند که از قبل طراحی وساخته شده است. طوری وانمود می کنند که تمام این کوشش ها و فعالیت ها و زحمات به خاطر (( شما )) امت وفادار به ولایت ! (( شما )) خلق قهرمان ! (( شما )) زحمتکشان .. است ! برای نجات امت ( توده) از شر شیاطینی... است که همیشه در کمین بلعیدن امت همیشه در صحنه روزشماری می کنند.! تمام این کوشش های تهییجی و تبلیغاتی به رخ کشیدن " ازخودگذشتگی و ایثار" مسئوولین جهت تعالی امت و نشان دادن راه راست به آنان است!
تبلیغات در واقع کشتن فردیت فرد و روانه کردن وی در جنگل امت ( خلق . توده..) و زیستن در جامعه توده ای بی ریخت و بی قواره (درمطالب گوناکون در موردش صحبت شده است ...) که نه از حقوق و اختیار صحبت است و نه از فردیت و آزادی و اختیار .کوشش مهندسین و معماران سیاسی رژیم های ایدئولوژیک و مطلق گرا پرورش انسان های توده ای است ( جماعث ایثارگران ، انتحاریون...) که پیوسته آماده اطاعت کورکورانه از اوامری هستند که از بالا صادر میشود ؛ مضافا : به بهشت و دوزخ رفتن انسان توده ای نیز در ید قدرت مردانی در پشت پرده است. اندیشه حکومت اسلامی اندیشه ای است که ارزش و اعتبار و نقش انسان ها را در اطاعت از مجموعه فکری خود می بیند. با این روش فرصت منطقی از آنان ( بدون آنکه خود متوجه موضوع شوند) ها سلب میشود تا آنان به مفاهیم راستن توجه نداشته و تنها در محدوده تنگ ایدئولوژی حکومت درجا زنند. کوشش الغا تفکری است که انسان ها از هرگونه دگرگونی ذهنی پرهیز کنند و درنهایت خود واختیار و تصمیمات خویش را به " هادایان متدین " سپارند.
حال باید دید چگونه انسان ها که در اسارت حکومتی مطلق گرا با افکاری مسخ شده می توانند خود را از این مجموعه رها سازند؟ حکومتی که با تبلغات شبانه روزی سیاسی - مذهبی بخشی از مردم را اقناع و بخش عمده ای را از نظر مالی و معنوی همراه خود کرده است! در این پروسه وظیفه روشنفکران و دلسوزان چه می تواند باشد؟ شیوه مبارزه جنبش های امروز علیه دیکتاتوری خصوصا مجهز به سلاح ایدئولوژی به علت وجود و در صحنه بودن حامیان سنتی آنان با حکومت های دیکتاتوری نظامی و... فرق می کند. این نوع حکومت ها معمولا حامیانی در خارج از محدوده جغرافیائی کشور میجورند و با کمک های مالی و معنوی آنان را تطمیع می کنند ( به علت دور بودن از واقعیت). با نگاهی به روند همکاری و همگامی حزب الله لبنان و حماس و... با حکومت و دولت ایران در میبابیم که این حامیان هم می توانند روزی دربرابر جنبش آزادیخواهی ایران قد علم کنند. همچنانکه دولتهای روسیه و چین... در ( با توجه به حفظ منافع اقتصادی ...) برابر جنبش اعتراضی اخیر مردم ایران و کودتای حکومت در راستای آن با سکوت خود پشت به جنبش اعتراضی سبز کردند.
رهنمود همراه با انتقاد از دولت – حکومتی ( سه دهه است که دلسوزان کوشش کردند که حکومت را از توحش خارج سازنند.. اما ناموفق !) که آزادی را زیرپا میگذارد و رهبرانش به بیماری نارسیسم ( خودشیقتگی ) مبتلا شده اند و نقض حقوق بشر و تحقیر و تسلط از خصوصیات ذاتی آن است ؛ حاصلی ندارد. این رژیم شرایطی در جامعه بوجود آورده که روح انتقاد از سیستم خودساخته خویش را ازبین برده و این مهم را اپوزیسیون باید از سه دهه گذشته بدان آگاه میبود. و بجای انتقاد در فکر دگرگونی کیفی بود. اپوزیسیون باید میدانست که نظام حاکم اصلاح پذیر نیست .
بخش مهمی اززندگی بشر به طور کل صرف مسائل مادی میشود و این مهم اجتناب ناپذدیر است اما توجیه آن در تنزل معنویات و رسیدن به آزادی و ارزش های بشریت نیست. اما حقیقتی است کتمان ناپذیر که میلیون ها انسان روزانه برای ادامه زندگی با آن سروکار دارند و زندگی خویش را نوعی تامین می کنند. استبداد و توطئه گری ، رشوه خواری و بوروکراسی سرنوشت نظام حاکم را در دست دارد. دریافت های سودجویانه و اختصاص دادن منابع مالی در دست افراد و نیروهائی (نظامی - امنیتی ...) که با حکومت فعلی هم سرنوشت هستند وضع را به جائی کشانده که مقدرات جامعه نیزتحت تسلط و تسخیراین افراد و نیروها قرار گرفته است.
پیکاری که امروز آغاز شده طبیعتا نمی تواند و اجازه هم ندارد که با شیوه های سنتی به جلو پیش رود. یکی از مظاهر این نبرد باید در شکستن ساحت روحانی و معنوی شخصیت هائی( کم نیستند این افراد) است که در درون رژیم سیاسی لانه کرده و از رانت خواری و لابی گری به مال و منال و مقام رسیده اند. یعنی همان افرادی که در دفاع از استبداد از پیشرفت جامعه ممانعت بعمل می آورند و جهت حفظ منافع مالی و معنوی خویش اجازه تغییر را برخود و دیگران حرام دانسته اند.
ضعف منطق و رواج تزویر و توجیه در دستگاه حکومت به ما نشان میدهد که تنها با دریافت های جدیدی می توان جامعه را از شر حاضر رهانید. باید تبلیغات دروغین را رسوا و نابود ساخت. باید ایرانی دریابد که نیازمندی های جامعه تنها در نیازمندی های مادی خلاصه نمیشود. باید انسان ها برای رسیدن به آزادی خود و آیندگان مبارزه کنند .ایرانی باید بداند که مقام و منزلتش توسط رژیم سیاسی و رهبران دینی موافق با حکومت ، مورد بی حرمتی و اهانت قرار گرفته است.سکوت و سکون در مقابل رژیمی که حرمت و منزلت ملت و مملکت را در منظر جهانی به بازی گرفته و بشدت وجه کشور را پائین آورده ، جایز نیست .سه دهه حقارت و سرکوب و سرکوفت برای ملت و کشور کافی نیست؟ باید تغییرات اساسی رخ دهد آنهم بوسیله خود ملت ایران.
مبارزه نخست در طرد و انکار داده های حکومت انجام میگیرد. تحریم دستگاه های تحمیقی ( صدا و سیما...) وتبلیغ اعتراض آمیز عدم خشونت و نافرمانی مدنی ( پرهیز شرکت در نمایشات حکومتی ... عدم سفر به خارج از کشور و برعکس خصوصا سفر به ایران*) که قویا لازمه مبارزه است ( تا جائی که امکان دارد). تحریم سفرهای زیارتی به اماکن مقدس از جمله حج و عتبات عالیات...* این بودجه هنگفت ضرورت دارد در کشور بماند! تبلیغ در جهت برپائی اعتصابات گسترده که لازمه آن شهامت و درایت کافی میباشد. باید فرد ایرانی به خود مجال اندیشیدن دهد و از افسون و جادوی تبلیغات سو مردان و زنان در حکومت دوری گزیند. در این صورت است که رفتار و گفتار و کردارمردم شکل تازه ای بخود میگیرد. و اینرا باید بدانیم که وجود بارگاه ولایت فقیه نه تنها توهینی است به ملت بلکه لکه ننگی است بر تاریخ کشور. پایان. اول ماه ژوئن ۲۰۱۱
* در این کشور ها به بهای ماندن یک شخص و خانواده اش در قدرت ، برابر است با نابودی صد ها ( هزاران ) انسان و میلیارد ها خسارت و در نهایت می تواند " تقدیم " کشور به نیروی خارجی باشد! جالب است که کشورهائی نظیر روسیه و چین دائما به نفع استبداد موضع و سحن میگویند.
* " مبادا خیال کنید که تقوا این است که انسان، مخالف خود را زیر پا له کند " آقای علی خامنه ای
* برای مثال : رجوع شود به روند فقر و نکبت و بدبختی در کشور کره شمالی که بودجه کافی برای تبلیغ و تهییج ونمایشات تهوع آور حکومتی بیش از اندازه وجود دارد اما مردم بدبخت و بلا دیده از فشار گرسنگی باید مانند حیوانات علف بخورند.
* تصور نمی کنم ایرانیان مقیم خارج ضرورت - با توجه به استثناها - دارد ( شاید هم چندین بار ) هرسال به ایران سفر کنند و در راستای آن میلیون ها ارز خارجی را وارد ایران کنند.
* قائم مقام سازمان اوقاف و امور خیریه می گوید : سالانه ۱۰۰ میلیون نفر زائر از بقاع متبرکه زیارت می کنند. بیشترین موقوفات در سال گذشته موقوفات قرآنی و اهل بیت(ع) بوده است ولی سازمان اوقاف به موقوفاتی برای توسعه جنبش نرم افزاری، ایجاد دانشکده قرآنی، توسعه بهداشت و درمان، انرژی هستهای و زیرساختهای فرهنگی و علمی نیاز دارد...
|