سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

یـادداشـت‏های شـــــبانه ۲۸


ابراهیم هرندی


• می گویند که حکومت ایران کاردار سفارتخانه سوئیس در تهران را فراخوانده‏است و از او خواسته است که به آمریکایی‏ها درباره پشتیبانی آنها از حکومت بحرین هشدار دهد! اگر این خبر درست باشد، چیزی همسنگ پیام فرستادن خمینی برای گورباچف است که در اوان جنگ ایران و عراق رخ داد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲٣ خرداد ۱٣۹۰ -  ۱٣ ژوئن ۲۰۱۱


 

۱۵۲. حکومت فرهنگ مردگان

می گویند که حکومت ایران کاردار سفارتخانه سوئیس در تهران را فراخوانده‏است و از او خواسته است که به آمریکایی‏ها درباره پشتیبانی آنها از حکومت بحرین هشدار دهد! اگر این خبر درست باشد، چیزی همسنگ پیام فرستادن خمینی برای گورباچف است که در اوان جنگ ایران و عراق رخ داد. درآن زمان، خمینی، گروهی آخوند روضه خوان را برای دیداری خصوصی به مسکو فرستاد تا پیامی بسیار خصوصی را به جناب گورباچف برسانند. گورباچف در این باره گفته است ما با شنیدن خبر درخواست دیدار با ما از سوی وزارت امور خارجه ایران بسیار کنجکاو شدیم که بدانیم آقای خمینی چه پیامی برای رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوری – یعنی خود من - فرستاده است. امیدوار بودیم که حکومت ایران از ما درخواست کمک در پایان دادن جنگ خود با عراق را داشته باشد و یا خواستار خرید اسلحه باشد. از اینرو، با شتاب به این دیدار تن در دادیم، اما در کمال شگفتی دریافتیم که خمینی از ما خواسته بود که تا دیر نشده، به اسلام ایمان بیاوریم!! راز گشایی این پیام برای ما کار دشواری بود و هرچه بیشتر گشتیم، معنا و مفهوم کمتری درآن یافتیم. دست آخر آشکار شد که خمینی خواسته است که با این کار خود ادای پیامبر اسلام را در بیاورد که گویا در آغاز پیامبری خود دست به چنین کارهایی می‏زده است. با دریافت این چگونگی دریافتیم که این پیام خمینی، توخالی و بیهوده بود و جز هدر دادن وقت ما چیزی در برنداشت.

این رویدادهای به ظاهر ناچیز و خنده دار، نشان از نازمانمندی این حکومت دارد. این چگونگی سبب شده است جهانیان ناتوان از بررسی چیستی آن باشند. جمهوری اسلامی ایران، حکومت فرهنگ مردگان برایران امروز است. این حکومت را مشکل ‏می‏توان با سنجه‏های امروزی بررسید و درباره آن به داوری نشست. شاید شیوه پژوهش در دانش‏های اجتماعی هنوز به آن رده از کارایی نرسیده است که بتوان با کاربرد آن به ذات حکومت‏های انسانی پی برد و آمد و شد آن‏ها را پیش بینی کرد. شاید برخی از روندها و شوندها و آیندها، تن به تور رازگشای دانش کنونی بشر نمی‏دهند و باید پذیرفت که دستاوردهای آن‏ها را در پیوند با چیستی برخی از شکل‏های حکومتی نباید و یا نمی‏توان پذیرفت.

شوربختانه شاید تنها نکته‏ای که درباره حکومت کنونی ایران می‏توان گفت این است که تاکنون هماورد کارایی که بتواند این لکه ننگ را از دامان تاریخ ایران پاک کند، نداشته است.

۱۵٣. روانکاوی ایرانی، رمالی مدرن

شیوه شکل گیری ذهنیت پیرامونی ما سبب می‏شود که ما اشتهای پایان ناپذیری برای گفتمان‏های افسانه‏ای و خرد ناپذیر داشته باشیم. یکی از این افسانه‏ها افسانه شکل گیری روان انسان به روایت زیگموند فروید پدر روانکاوی‏ست که ریشه در باورهای جهان نگری یهودیان و عیسویان دارد. زیگموند فروید برآن بود که ساختار روانی انسان را روابط قدرت در چارچوت مناسب‏های خانوادگی شکل می‏دهد. نوزاد انسان با آگاهی از وجود مزاحم قدرتمندی بنام پدر، ناگزیز از پذیرش حضور او می‏شود و از آن سپس با آگاهی از زور پدر در خانواده، ناگزیر از پذیرش سلطه او برمادر، به سرکوب کردن خواهش‏های نفسانی خود می‏پردازد. این چگونگی عقده‏ای هماره در ساختار روانی او پدید می‏آورد که "عقده اودیپ" نام گرفته است.

افسانه شکل گیری ژرفساخت روانی انسان از چشم‏انداز فروید و فرویدیست‏های پس از او، از دیدگاه دانشی، ارزشی بیش از افسانه‏های پای کرسی ندارد. اما چون افسانه‏های "گلثوم ننه‏ای" به مذاق ما بندیان افسانه‏ای سرزمین‏های پیرامونی بسیار خوش می‏آید، دکان روانکاوی و روان گردانی در کشور ما رونق بسیار گرفته است. هم اکنون ما دکان‏های روانکاوی و روانشناسی و مشاوره روانی زیادی در ایران و خارج از کشور برای خالی کردن جیب هموطنان و هم مینهان خود داریم. یکی می‏گوید که اگر هر روز پس از برخاستن از خواب، ده بار بشکن زنان بگویی؛ " من می توانم"، پس از چندی بر همه کار توانا می‏شوی و کارشما می شود کارستان!! دیگری برآن است که چشم‏ها را باید شست و با "انرژی مثبت" ( یعنی چه؟) به زندگی نگاه کرد. اگر بتوانی این کار را بکنی، نانت توی روغن خواهد بود. کمی بیشتر که نوشته‏های استاد را می‏خوانی، در می‏یابی که برای این که بدانی چگونه با انرژی مثبت به جهان نگاه کنی (و بچه مثبتی بشوی)، باید نخست ۲۵۰ دلار برای استاد بفرستی و همه دوازده تا سی دی دوره "انرژی مثبت" را بخری!!. خب، یک حساب سرانگشتی به ما می‏نمایاند که اگر صد مشتری بی کله هم به تور استاد بیفتند، ۲۵۰۰۰ دلار به حساب ایشان واریز می‏شود. آشکار است که این ارز بادآورده، انرژی مثبت استاد را افزایش می‏دهد. پس انرژی مثبت دروغ نیست، اما راه و چاه خودش را دارد!

نگاهی سرسری به کتاب‏هایی که اینروزها در ایران در این باره چاپ می‏شود و نیز لیست برنامه‏هایی که در راستای شاد کردن مردم و خوشبخت کردن آنان در تهران و شهرهای بزرگ ایران و اروپا برپا می‏شود، نشان می‏دهد که چه مافیای کلاشی در این زمینه درمیان ایرانیان شکل گرفته است که در فضای ناقانونمند و هنجارستیز کنونی به خالی کردن جیب ساده لوحانی که در پی زندگی بهتر و آسانترند، پرداخته است. البته باید گفت که این چگونگی تنها ویژه ایران نیست، اما در ایران امروز، زمینه این گونه ترفندها فراهم‏تر است. شاید تنها روانکاو و یا روانشناس ایرانی می‏تواند بیماران خود را از راه دور، دربرنامه‏ای تلویزیونی درمان کند و حال و بالشان را میزان کند! این گونه کارها را تله-رمالی باید خواند. روانشناسی چیزی‏ست و روان-رمالی چیزی دیگر.

گویا یخ برخی از این رمالان روان چاق کن فتوزنیک، چنان گرفته است که هرروزه از جابلقا به جابلسا برای میزان کردن حال و بال مشتریان دلمرده خود در نشست‏های گروهی سفر می‏کنند و با تردستی هریک را چند ده دلاری برای شرکت درآن نشست‏ تیغ می‏رنند.   

شکل دیگری از این چگونگی، بررسی‏های شبه دانشی کارهای بزرگان ادبیات است. بررسی غزلیان حافظ از چشم‏انداز فروید، روانکاوی بوف کور، عقده اودیپ در شعر اخوان، نیما برمیز تشریح، همه نمونه‏هایی از این کوشش‏های بیهوده و خودنمایانه است. این کوشش‏ها به کشتی رانی در کویر می‏ماند و شتر چرانی دردریا.

***

۱۵۴. شعر

کبوتری‌، از بغض‌ِ بسته‌ من‌
تا به‌ آسمان‌ راه‌ می‌ گشاید

ـ بیا
- بیا
- رخشان‌ ترین‌ ستاره‌ ها از دل‌ِ سیاهی‌ بر آمده‌اند

.........................................
.........................................

سنگینی‌ِ آسمان‌
با پروازِ پرنده‌
                               سبک‌ می‌ شود
کوه‌ِ اندوه‌
                         رنگ‌ می‌ بازد
و بُغض‌ِ بسته‌
در خود فرو می‌ رود

***

۱۵۵. نکته

جامعه شناسی درباره کشور آمریکا گفته است که این امپراطوری بزرگ را نمی توان با جنگ و تروریسم از پا در آورد, اما آنچه این کشور را روزی نابود خواهد کرد, گستره خواسته ها و توقعات بی پایان نمای مردم آن است. شهروندان آمریکانی, خوشبختی را حق خود می دانند و آن را در مصرف بیشتر و بهتر می جویند. این چگونگی سبب شده است که آمریکایی‏ها بزرگترین مصرف کننده انرژی در جهان باشند و با آنکه این کشور نزدیک به %۸ جمعیت جهان را دارد, سالیانه مصرف کننده ِ بسی بِیش از ۳۰٪ از مواد مصرفی جهان باشد. البته اگر فرآورده های مورد نیاز انسان را پایانی نمی بود، سخن این جامعه شناس نیز بیهوده می نمود، اما حقیقت این است که اقتصاد امریکا توانایی برآوردن نیازهای ملیونها آزمندِ آرزومندی را ندارد که در پی خوشبختی از راه ریخت و پاش بیشترند.

هدف من در اینجا نوشتن درباره جامعه امریکا و اقتصاد آن نیست. این کار را به اهلش وامی‏گذارم. آنچه درپیوند با این نکته می خواهم بگویم آن است که گرفتاریِ افزون خواهی و توقع آفرینی بی جا تنها ویژه آمریکا نیست. این چگونگی در کشورهای دیگر به گونه دیگری وجود دارد. در آمریکا گرفتاری اساسی دولت این است که شهروندان به افزایش سالیانه سطح زندگی خو گرفته اند وافزایش کارمزد سالیانه را – بی توجه به کارکرد اقتصاد کشورـ بخشی از حقوق طبیعی خود می پندارند. کارمندان و کارگران آمریکایی انتظار دارند که شرایط کاری هر روز از روز پیش بهتر بشود. از اینرو این گرفتاری در آن کشور ریشه در سنت‏های اجتماعی دارد.

در کشورهایی که " جهان سوم" خوانده می شوند، افزایش توقعات مردم، ریشه در مشکل جمعیت، شهر نشینی، گسست شیرازه روابط سنتی و اخلاقی و پیدایش رسانه‏های آنی و هماره در دیدرس مانند تلویزیون و اینترنت دارد. برای نمونه، در کشوری مانند ایران، از سویی هر ساله به لشکر بزرگ تحطیل‏کردگانی که در آرزوی زندگی بهتر به دانشگاه رفته اند افزوده می شود و از سوی دیگر سازمان اداری کشور، توانایی جذب شمار محدوی از این لشکر را دارد. از سویی هر ساله هزارن دختر جوان از دانشگاه‏ها با آرزوی زندگی بهتر فارغ التحصیل می شوند و از سوی دیگر هنوز هزار و یک سنت سنگ انداز، رویاروی ورود آنان به بخش‏های گوناگون بازارِ کار است.

البته باید گفت که توقعات و آرمان‏های نسل جوان برای زندگی بهتر، بی جا نیست، اما عدم امکانات کافی برای میدان دادن به نیروهای موجود در جامعه، هماره سبب سرخوردگی بخش بزرگی از نیروی کارای جامعه می‏شود که می تواند بازتاب‏های بسیار زیانبار و پیش بینی ناپذیری داشته باشد. آینده هماره نشان از گذشته دارد و نسخه چگونگی فردای جامعه را برنامه‏های دولت آن جامعه همین امروز می نویسد.

***

۱۵۶. تنگ نظری

ساختار ذهنی ِ بسیاری از مردمی که در سرزمین های خشک و دشوار- زی روزگار می گذرانند به گونه ای‏ست که بیشترینه نیروی ذهنی آنان در راه حسابداری زندگی دیگران هدر می رود. تهیدستی، تنگ نظری می آورد و مردم را به پاییدن همدیگر وا می دارد. این چگونگی، برآیندی از خوی جانوری انسان است. جانوران هماره همدیگر را در دیدرس خود دارند تا اگر به ناگهان یکی از آنان به لقمه چربی دست یافت، هم راز پیروزی وی را در یابند و هم با جهشی ناگهانی، آن لقمه را از دست و دهان او بربایند. در جامعه انسانی، فضولی و دریده چشمی و گوش و دلسپاری به رمز و راز زندگی دیگران، نمادهایی از این خوی جانوری در سرزمین های بی گذشت و سرسام آور است.

بازتاب این چگونگی در ادبیات مردم سرزمین های دشوار- زی، قهرمان کشی ست که خود درخور بررسی جانانه خویش است. تنگ نظری یکی از ویژگی های کرداری ِ فرهنگ تهیدستی ست که شایسته بررسی بیشتر در روانشناسی اجتماعی است.

***

۱۵۷. تو را من چشم در راهم

خوشا روزی که با تو سرنمودم
دمادم یاد شعر تر نمودم
" تو را من چشم در راهم"، شبانگاه
تو گفتی، من چرا باور نمودم؟

...

خوشا آنان که خاصان خواص‏ا‏ند
و با آنانکه که باید، در تماس‏اند
گهی با شیخ و گاهی بامریکا
همی با این و با آن گرم لاس‏اند

...

خوشا آنان که تیزه شامه‏هاشون
تمیزه، عشوه ریزه خامه‏هاشون
خوشا آنان که خواند گاهگاهی
"صدای آمریکا" نامه هاشون

***

خوشا آنان که اهل گیرو دادند
گهی هوشنگ و گاهی هم جوادند
درون کعبه و بتخانه و دیر
همی دادند و هرگز واندادند

******

خوشا آنان که دل دربند یارند
جهات اربعه را دوست دارند
بروی صحنه در خطه پیاده
سوارند و سوارند و سوارند



 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست