یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

الماس فریب نمایش عجز و درماندگی رژیم ولایی


دکتر پریسا ساعد


• آن دسته محدودی از فعالان سیاسی که با ساده نگری، بی خردی و تاثیر پذیری تن به چنین ارتباطات معیوبی با افراد فاسد درون حکومتی می دهند دانسته یا ندانسته خود به بخشی از تعزیه گردانان رژیم تبدیل می شوند. این نوع ره یابی های نابخردانه هرگز مورد تایید اپوزیسیون دموکراسی خواه و سکولار ایران نیست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۴ خرداد ۱٣۹۰ -  ۱۴ ژوئن ۲۰۱۱


بار دیگر حکومت ولایی از روانشناسی هراس پروری بهره برداری می کند.
بار دیگر فضای ترس و ارعاب با فرافکنی هراسی که حکومت ولایی را به استیصال رسانده اوج می گیرد.
بار دیگر حکومت ولایی با تهیه سناریوی مضحک «الماس فریب» و پخش تلویزیونی آن در آستانه سالگرد انتخابات براستی پرده از پوسیدگی، و درون گسیختگی خود برمی دارد.
بدیهی است که تنها حربه تکراری این حکومت نیز چون همیشه نسبت دادن مطالبات آزادیخواهانه اپوزیسیون داخل و خارج ایران به سازمانهای جاسوسی خارج است و در این روند نیز سالهاست که با جعل تاریخ و وارونه نشان دادن واقعیبتها و با فریبکاری و ایجاد ارتباطات معیوب و گرفتن اعترافات کاذب، تلاش در اثبات حقانیتی دارد که در بستر سوداگریهای سیاسی درون حکومتی رنگ می گیرد.
سناریوی «الماس فریب» که بازیگر اصلی آن محمدرضا مدحی است، سویه های غم انگیزی را در راستای ارتباطات معیوب برخی از افراد خارج ار کشور با افراد درون حکومتی به تصویر می کشد که در زمانی دیگر به نقد این مقوله میپردازم .
همچنین مطالب گوناگون درج شده در باره سردار مدحی نیز از حوصله این بحث خارج است.
اما به نقل از سایت گفتنی های امیرابراهیمی بسیجی مخالف رژیم، مستقر در خارج از کشور، اجمالا به زوایایی از آن اشاره می کنم.
سردار مدحی از نامهای مستعار سیدرضا حسینی، حاج رضا شجاعی استفاده می کند. ار متهمان قاچاق کالا و مواد مخدر در وزارت اطلاعات، همچنین جعل و سرقت اسناد، آدم ربایی و بازداشتهای غیرقانونی است. در سال ۱۳۸۷ نامبرده به جهت ارتباط حاصل کردن با چند تن از چهره های اپوریسیون در بانکوک و امارات و همچنین رهگیری سه تن از افسران ارشد اطلاعات که در تایلند تقاضای پناهندگی کرده بودند ازطرف وزارت اطلاعات ماموریت می گیرد.
با روی کار آمدن رئیس جمهور احمدی نژاد او مجددا در سال ۱۳۸۷ به وزارت اطلاعات و در دبیرخانه مجلس خبرگان مشغول به خدمت می شود. همچنین او سمت مدیر کل اداره مراقبت و معاون امنیت را بعهده می گیرد و در چنین شرایطی ظاهرا با طرحی حساب شده مجددا از ایران حاج میشود و برای جلب اعتماد مخالیفین رژیم ایران شروع به افشاگری و محالفت خوانی دررسانه ها می کند. در این میان ظاهرا موفق می شود که یکی دو تن از فعلان سیاسی را برای ایجاد دولت در تبعید به سمت خود جلب کند و این ارتباطات را هم تا حد محدوی تعمیم دهد و سپس این طرح حساب شده وزارت اطلاعات را آن چنان با شاخ و برگ، بطور اغراق آمیزی در رابطه با پشتیبانی سران ارشد کشورهای غربی در یک برنامه حساب شده تلویزیونی ارائه دهد که بیشتر به شکل کاریکاتور مضحکی ازفیلم ترمینیتر با بازی آرنورد شوارتسنگر مانند شود.
قهرمان این فیلم شخصیتی است تسخیرناپذیز با قدرت آهنین و تکنولوژی پیچیده که هیچ قدرتی توان انهدام و نابودی او را ندارد. در این برآمد، حکومت به خیال خود با یک روانشناسی نفوذی و ماهرانه قصد دارد که با این شعبده بازیها هنجاری را در ذهن مخالفین حود القا کند که ساختاریست قدرتمند با دستگاه اطلاعاتی پیچبده و نفوذ ناپذیر که هر نیرویی مخالفی راخنثی و نابود میکند!
در این میان اما اعترافات طراحی شده و عوامفریبانه مدحی، و اربابانش مضحک تر از آن است که مورد نقدی جدی قرار گیرد.
تنها اشاره به این مهم لازم است که سازمانهای جاسوسی اسرائیل، امریکا، انگلیس، و فرانسه زمانی در برابر قدرت نفوذی سازمان اطلاعاتی رژیم ولایی رنگ میبازند و یا سران بلندپایه کشورهای نامبرده، زمانی به یک جنایتکار سپاهی نقش رهبر‘ دولت در تبعید’ پروژه مصوب بنیاد دفاع از دموکراسی خواهی را واگذار می کنند که انها نیز قربانی پنداربافی و خود بزرگ بینی ناشی از استیصالی چون حکومت ولایی ایران شده باشند.
البته رژیم ولایی ایران مدعی است که این قادریت مطلق را از نیروی مافوق سربازان گمنام امام زمان کسب می کند، و در فرایند همین قدرت مافوق است که آقای احمدی نژاد در هنگام سخنرانی خود در سازمان ملل متحد مخالفین خود را مسخ می نماید. بحث اساسی اما، ماهیت و عملکرد رژیمی است ناکارامد که با ریزشهای بزرگ درون ساختاری روبروست.
این رژیم از نظر روانشناختی در عجز و درماندگی بسر می برد و خود می داند که شبکه های سرکوب و هراس پروری که دیروز اهرم اصلی ماندگاری رژیم بود، امروز در برابر استقامت، آگاهی و پایداری ملت مبارز ایران نه تنها سست و بی اثر شده است بلکه با ریختن ترس مردم پیامدی معکوس پیدا کرده است و شمارمخالفین جدی و برانداز نیز بیش از پیش رو به افزایش است.
این حکومت می داند که نقاب چهره های بظاهر مردمی درون حکومتی نیز در برابر مردم آگاه و خردگرا فرو افتاده است و تئوریهای سازش با رژیم ، کارآیی خود را از دست داده است. از سویی دیگر انهایی که سالها از هواداران و طرفداران رژیم بودند، چه در پایگاهای نظامی-انتظامی و چه در عرصه های تعیین کننده دیگر، روز بروز به صف مخالفین این رژیم می پیوندند.
انشعاب در نیروهای درون حکومتی، و خروج و فرار تعداد بسیاری از سران رده بالای نیروی انتطامی و نظامی، و مهمتر از آن پویایی جنبش مدنی ایران، خطری است که پایه های رژیم را بیش از پبش سست نموده است. بنابراین سناریوی الماس فریب فرایندی است از روانشتاسی عجز و بیچارگی حکومت.
این حکومت چندین هدف را در استانه سالگرد ۲۲ خرداد دنبال می کرد:
- القای هراس و ایجاد رعب و تردید برای آن دسته از مقامات انتطامی که قصد خروج از سیستم ظلم و بی عدالتی رژیم را در حمایت از مردم بر سر دارند.
- القای تئوری توطئه و فتنه به مفهوم مطالبات برحق مردم و هراس پروری عمومی و عقیم کردن ادامه اعتراضات مردم.
- ایجاد تفرقه و تجزیه در نیروی اپوزیسیون درون و بیرون بی توجه بشمار میلیونی ایرانیان وطن پرست طرفدار سکولار دمکراسی.
در خاتمه ذکر این مهم لازم است که آن دسته محدودی از فعالان سیاسی که با ساده نگری، بی خردی و تاثیر پذیری تن به چنین ارتباطات معیوبی با افراد فاسد درون حکومتی می دهند دانسته یا ندانسته خود به بخشی از تعزیه گردانان رژیم تبدیل می شوند. این نوع ره یابی های نابخردانه هرگز مورد تایید اپوزیسیون دموکراسی خواه و سکولار ایران نیست.

دکتر پریسا ساعد


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست