تبعیض نژادی و عرب ستیزی در ایران (۲)
یوسف عزیزی بنی طرف
•
در بخش نخست این مقاله مختصری از ویژگی های مردم عرب اهواز در عربستان ایران ( استان خوزستان) و نمونه های از گفتمان ادبی عرب ستیز را ارایه کردم. در این جا بخش دوم سخنرانی در اتاق پالتاک انجمن سخن ایران را می آورم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۴ خرداد ۱٣۹۰ -
۱۴ ژوئن ۲۰۱۱
در بخش نخست این مقاله مختصری از ویژگی های مردم عرب اهواز در عربستان ایران ( استان خوزستان) و نمونه های از گفتمان ادبی عرب ستیز را ارایه کردم. در این جا بخش دوم سخنرانی در اتاق پالتاک انجمن سخن ایران را می آورم.
نمونه های از گفتمان سیاسی عرب ستیز
از حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران (سومکا) آغاز می کنم که یکی از احزاب فاشیستی ایران است و در دهه سی شمسی فعال بود و اکنون نیز وبلاگ دارد و هوادارانی در رسانه های مختلف فارسی. عناصری همچون داریوش همایون و ارتشبد آریانا عضو این حزب بودند.
در بند 12، 13 و 14 برنامه این حزب آمده است:
12- سومکا خواستار نابودی نشانه های فرهنگ بیابانی ی "سامی ها" از ایران است.
13- سومکا خواستار نابودی همه اعراب و تازیان در سراسر نجد ایران می باشد.
14. سومکا می گوید همه ی بدبختی ها و مشکلات گذشته و اکنون در صحنه جهانی از اهریمنی به نام عرب سرچشمه می گیرد.
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست در هشت آبان 1389 در بیانیه ای به نام
" در پی افشای اسناد محرمانه در تارنمای ویکی لیکس" چنین می آغازد:
" همیشه اعتقاد داشته ایم وبیان کرده ایم که اعراب تازی دشمنان خونی و قطعی ما ایرانیان بوده و هستند. تازیان در درازای تاریخ از هیچ نوع خیانت و جنایت علیه ملت ایران دریغ نداشته اند".
ودر پایان می گوید:" سازمان جوانان پان ایرانیست بار دیگر خاطر نشان می کند که تازیان دشمنان قطعی ما هستند و هیچ را حلی جز خون و آهن میان آریایی و عرب نیست".
گفتنی است که این حزب فاشیستی از دیر باز وبه توصیه ساواک شاه ووزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در عربستان ایران (خوزستان) فعالیت داشته است. محافل وابسته به در بار در اواخر دهه چهل شمسی، محسن پزشکپور، کاشانی تبار ساکن تهران و موسس حزب پان ایرانیست را به شهر عرب نشین محمره (خرمشهر) فرستادند تا او به عنوان نماینده این شهر در مجلس فرمایشی شورای ملی از صندوق ها بیرون بیاورند. پزشکپور فاشیست ضد عرب چند بار از آن شهر به عنوان نماینده "انتصاب" شد. هم اکنون نیز شماری از پان ایرانیست ها در اهواز و برخی شهرهای این استان فعال اند و از حمایت ضمنی اداره کل اطلاعات برای مبارزه با مردم عرب استان بر خوردار.
"جبهه ملی ایران – اروپا" نیز در 14 فروردین 1388 بیانیه ای صادر کرد با عنوان " درباره نا آرامی های اخیر در خوزستان" که مربوط به رخدادهای خشونت آمیز در آن هنگام است. به ادبیات این جبهه توجه کنید: " چندی است معدودی از جوانان، این بار عرب تبار ایرانی که با خوردن چند حبِ پان عربیسم مسموم شده و...". و در جای دیگر بی توجه به احساسات ملیون ها شهروند عرب ایرانی چنین می افزاید:" همین بس که خوزستان زادگاه و سرزمین قوم ایرانی خوز (یا هوز) بوده که در چند حمله پی در پی اعراب، قتل عام شده است".
تغییر نام ها
به گفته محمد بن جریر طبری و دیگر تاریخنگاران، خوزستان پیش از اسلام اهواز نام داشت. یعنی کل ساتراپ را اهواز می نامیدند که مرکزش سوق الاهواز بوده است. پس از فتوحات اسلامی، الاهواز به ”الاحواز“ تبدیل شد که در اثر مرور زمان به علت دشواری تلفظ (ح) در زبان فارسی به (ه) تبدیل شد. یاقوت حموی که در سده هفتم می زیست درباره "الاهواز" می نویسد "این کلمه جمع هوز است که اصل آن حوز بوده است که براثر استعمال زیاد فارسها حوز به هوز تبدیل شد و احواز به اهواز تغییر یافت". بعد از اسلام و تا دوره حاکمیت خاندان آل بویه در قرن چهارم هجری نیز نام مملکت اهواز را به همه استان خوزستان اطلاق می کردند.نام خوزستان برای نخستین بار در کتاب "حدود العالم من المشرق الی المغرب" که نویسنده اش ناشناخته و مربوط به این دوره است دیده شده. این کتاب در سال 372 هجری تالیف شده و در آن چنین آمده است "رود مسرقان یا کارون اندر خوزستان رودی است که از رود شوشتربردارد تا اهواز برود". تاریخ پانصد ساله خوزستان احمد کسروی یکی از معتبرترین کتابهای تاریخی درباره مردم عرب اهواز است. گرچه کسروی گرایشهای ناسیونالیستی فارس گرا هم داشته ولی در تاریخنگاری پیرامون این منطقه منصف بوده است. ایشان در این کتاب می نویسد "در روزگار شاه اسماعیل و پسرش شاه طهماسب، بخش غربی خوزستان که در دست مشعشعیان بود عربستان نامیده شد تا از بخش شرقی که شامل شوشتر ورامهرمز – که دردست گماشتگان صفویه بود- باز شناخته شود". این به معنای آن است که جمعیت عربها پس از فروپاشی حکومت ساسانی در این منطقه افزایش یافت تا این که در عهد ایلخانان مغول، آل مشعشع که یک خاندان عرب تبار بود، کل منطقه خوزستان کنونی، کهگیلویه، بویر احمد، کرمانشاه و بخشی از عراق را زیر سلطه خود گرفت واز آن پس این مملکت بزرگ به نام مملکت عربستان معروف شد که یک واژه فارسی است وبه معنای اقلیم عربهاست. نامی شبیه گیلان، مازندران، چهار محال و بختیاری، لرستان، کردستان، بلوچستان وآذربایجان که به ترتیب محل سکونت گیلکها، مازنی ها، بختیاری ها، لرها، کردها، بلوچ هاو ترک های آذری است.کسروی در کتاب تاریخ پانصد ساله خوزستان می گوید "این نام (عربستان) برای نخستین بار در کتاب قاضی نورالله شوشتری آمده که آن را در زمان شاه طهماسب آغاز کرده وپس از مرگ وی به پایان رسانده است. از سده نهم هجری یعنی همزمان با تاسیس دولت مشعشعیان درحویزه تا پایان دوره صفویه، بخش شمالی وشرقی این منطقه را خوزستان وبخش غربی وجنوبی آن را عربستان می نامیدند. در این دوره شهرهای شوشتر و دزفول جزء محدوده خوزستان به شمار می رفتند. اما از زمان نادرشاه به بعداست که کل خوزستان کنونی را عربستان نامیدند. این نام در دوره افشاریه، زندیه و قاجاریه ادامه داشت". رضا شاه درسال 1304 وپس از سقوط شیخ خزعل، با رایزنی اردشیر جی و نظریه پردازان راسیستش، نام عربستان را لغو و نام خوزستان را به کل این منطقه اطلاق کرد. می بینید که در دوره پهلوی نام هیچ یک از استانهای ایران، جز عربستان تغییر نیافت. یعنی هنوز لرستان، چهار محال و بختیاری، کردستان، آذربایجان، بلوچستان، گیلان و مازندران معرف وجود لرها، بختیاریها، کردها، ترکهای آذری، بلوچها، گیلکها ومازنی هاست اما عرب ستیزان وباستانگرایان چون از لفظ ووجود عرب نفرت داشتند، ابتدا نماد وجودی آنان را از نقشه ایران محو کردند تا سرفرصت به پاکسازی فرهنگی، قومی و نژادی آنان بپردازند. لذا آغاز کار، تغییر نام استان عربستان به استان خوزستان بود.نخستین فرهنگستان زبان ایران - که نژاد گرایانی نظیر ذبیح بهروز و صادق کیا از ارکانش بودند - سیاستهای اردشیر جی را تکمیل کرد و طی سالهای 1313-1314 نام های بومی و تاریخی وعربی- اهوازی اغلب شهرها، بخش ها، روستاها، محله ها، خیابان ها، کوچه ها ورودخانه ها را تغییر دادند تا به باور آنان اثری از "تازیان انیران" در خوزستان نماند. فراگرد تغییر نامهای تاریخی و عربی- اهوازی استان، شهرها، بخش ها، روستاها، محله ها، خیابان ها و اماکن طبیعی و جغرافیایی در دوره پهلوی دوم – وحتا پس از انقلاب - نیز ادامه یافت . به این لیست توجه کنید:
وضعیت نام بومی وتاریخی نام کنونی
استان عربستان خوزستان
شهرستان محمره خرمشهر
شهرستان عبادان آبادان
شهرستان معشور ماهشهر
شهرستان فلاحیه شادگان
شهرستان بنی طرف و حویزه(دشت میشان دوره شاه) دشت آزادگان
شهرستان خلف آباد (خلفیه) رامشیر
شهرستان سیدجری آغاجری
شهرستان صالح آباد اندیمشک
شهر خفاجیه سوسنگرد
شهر عمیدیه امیدیه
شهر راس المیناء سربندر
شهر بندر خور موسی (شاهپور دوره شاه) بندر خمینی
بخش قصبه اروند کنار
بخش عبدالخان الوان شهر
بخش جزیره صلبوخ جزیره مینو
باتلاق هور دورق باتلاق شادگان
رودخانه شط العرب (نام بین المللی) اروند رود
فرهنگستان شاهنشاهی نام بخش حویزه را به "هوزگان" تغییر داد که به زبان عربی معنی زشتی دارد. هم چنین نام بخش "رفیع" از توابع شهر " خفاجیه" را به "کاویان" تغییر داد که البته پس از انقلاب این دو بخش – وفقط این دو بخش - دوباره نام اصلی خود را باز یافتند.اکنون اغلب شهرهای استان دو اسمه ( یا حتی سه اسمه هستند) یعنی در فارسی و مکاتبات رسمی نام فارسی آنها ودر زبان و گفتگوهای مردم عرب اهواز، نام تاریخی و عربی- ایرانی آنها استفاده می شود. مثلا اگر از یک عرب اهوازی که قصد سفر به محمره (خرمشهر) را دارد به عربی بپرسید که کجا می خواهی بروی در پاسخ خواهد گفت:"ارید اروح للمحمره" ونمی گوید "ارید اروح لخرمشهر". یعنی حافظه تاریخی و فرهنگی مردم به رغم گذشت بیش از چند دهه هنوز نام های بومی و عربی اهوازی را کنار نگذاشته است.
این دو گانگی در نامگذاری - رسمی و مردمی- در اغلب عرصه ها ی فرهنگی وجود دارد. نامهای تاریخی و عربی- ایرانی تغییریافته توسط رژیم های پهلوی وج.ا.ا تا سال 1313 در همه کتب تاریخی فارسی دوره های قاجاریه، زندیه، افشاریه و صفویه ( وحتا قبل از آن) و در همه شناسنامه های مردم عرب عربستان و در همه اسناد وزارت امور خارجه وسایر اسناد دولت ایران وجود دارند .شما اگر به کتاب لغتنامه دهخدا، فرهنگ معین، دایره المعارف بریتانیکا، اسناد وزارت خارجه وکتابهای احمد کسروی، حسین مکی و ملک الشعرا بهار ودیگران مراجعه کنید این نامهای عربی را می بینید. همه این آثار به زبان فارسی اند و مولفان آنها ایرانی واغلب فارس هستند .به هر حال این استان به مدت پانصد سال (از دوره شاه طهماسب تا اوایل عهد پهلوی) عربستان نامیده می شد.حتا در ترانه های فولکلوریک لرهای بختیاری – که همسایگان عرب ها هستند- از این منطقه به این نام یاد شده است. من یک بیت شعر را که بختیاری ها برای ”مندلی خان“ سروده اند در اینجا می آورم:
کاشکی مو بیدمی جا مندلی خان خاک تهرون بکشم به "عربستون"
مندلی خان برادر علی مردان خان است که علیه سلطه رضا شاه قیام کرد واین دو، قهرمانان ایل بختیاری به شمار می روند.بختیاری های شهرهای ایذه و باغ ملک، هنوز که هنوز است وقتی می خواهند به اهواز مسافرت کنند می گویند"می خوایم بریم عربستون". این بدان معناست که این نام تاریخی عربی ایرانی هنوز بین توده ها و عامه مردم بختیاری رواج دارد.در سال های آخر رژیم پهلوی، این رژیم و روشنفکران عرب ستیز همروزگارش در این زمینه حتی از مسخ وتغییر تاریخ نیز ابا نکرده اند و هرجا نام عربستان را دیده اند خودسرانه آن را به خوزستان تبدیل کرده اند. به عنوان مثال حاج غفار نجم الملک – یکی از وزیران ناصر الدین شاه – سفرنامه ای به نام "سفرنامه عربستان" نوشته که در زمان خود وی با همین نام به فارسی چاپ و منتشر شده است. محمد دبیر سیاقی ، که استاد دانشگاه هم هست بی آن که روح آن مرحوم خشنود باشد، سفرنامه عربستان را با نام "سفرنامه خوزستان" چاپ کرده است. این هم لابد نوعی امانتداری به شیوه راسیستی است که دبیر سیاقی به آن دست یازیده. بی خود نیست که چند سال پیش ملی گرایان مسلط بر "انجمن مفاخر ملی ایران!" از وی تجلیل کردند.همان گونه که دیدیم واژگان عربستان، محمره، عبادان، فلاحیه، خفاجیه و...نه ساخته وپرداخته ذهن من، نه رهبران کنونی و پیشین کشورهای عربی ونه هیچ بیگانه دیگری است. اینها هیچ گونه بار تجزیه طلبانه ندارند وریشه در تاریخ این سرزمین دارند ونامهایی بومی، تاریخی، عربی – ایرانی اند. می گویم ایرانی زیرا ایران فقط فارس نیست. در واقع عده ای عرب ستیز، معنای تجزیه طلبانه را "بار" این واژگان می کنند.
|