یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

کدامین "بدترین سناریو"
نگاهی به آخرین نگرانی اکبر گنجی در ارتباط با تحریم‌ها


همن سیدی


• همه به مانند آقای گنجی عامل انقلاب را در "بهبود وضع مردم و فرایند رشد سریع اقتصادی" نمی‌دانند. هنوز "نان" عامل اصلی انقلاب‌هاست. انقلاب‌های اخیر منطقه به انقلاب "نان و آزادی" با تاکید بر تقدم نان، لقب گرفته است، حال این که اقای گنجی تحولات آتی ایران را بیشتر از رویدادهای منطقه، شبیه انقلاب فرانسه می‌داند، بحث دیگری است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۷ خرداد ۱٣۹۰ -  ۱۷ ژوئن ۲۰۱۱


اقای اکبر گنجی در آخرین نوشته خود، با نگاهی اجمالی به وضعیت اقتصادی کشور و بررسی نقش تحریم‌ها در شکل‌گیری مشکلات آن، ختم شدن تحریم‌ها به تهاجم نظامی را امری بدیهی و گریزناپذیر پنداشته است. ایشان اصل منطقی "مخالفت با تهاجم نظامی" و هشدار در مورد تاثیرات منفی آن بر روند گذار دموکراتیک را مستمسکی برای مخالفت با تحریم‌های کنونی قرار داده است، نگران تشدید تحریم‌هاست وبه عنوان مثال، تحریم احتمالی بانک مرکزی را با تحریم بانک مرکزی عراق و افریقای جنوبی شبیه‌‌سازی می‌کند (البته در مورد آفریقای جنوبی تنها به ذکر نام اکتفا کرده و اصلا پیامدهای مثبت ان را بررسی نمی‌کند). ایشان حتی تحریم‌های کنونی از‌ جمله تحریم مواد و دستگاه‌هایی با کاربرد دوگانه را هم که می‌توانند در تولید تسلیحات موشکی و اتمی کاربرد داشته باشند، برای اقتصاد ایران زیانبار می‌داند. آقای گنجی سپس به بررسی رابطه بین فقر و شرایط بد اقتصادی و احتمال وقوع انقلاب می‌پردازد و با نادیده گرفتن انقلاب‌های اخیر منطقه و تنها با اتکا به انقلاب 222 سال پیش فرانسه مدعی است که انچه باعث انقلاب می‌شود، نه فقر و اختلاف شدید طبقاتی، که فرایند رشد سریع اقتصادی و بهبود وضع مردم است که به "انقلاب انتظارات" می‌انجامد. در پایان هم با ابراز نگرانی از پیوستن طبقه متوسط جامعه به طبقه فقیر و زحمتکش- بدون توجه به تفاوت فقیر آگاه و ناآگاه- این پیوستن را باعث فراموش شدن دغدغه دموکراسی و آزادی می‌داند و دست آخر بر خلاف نگرانی‌های قبلی‌اش از وضع معیشت مردم، انها را به نافرمانی مدنی و تحریم حکومت و نقض قوانین ناعادلانه فرا می‌خواند، گویی این اقدامات هیچ پیامدهایی نخواهند داشت. در این نوشتار سعی می‌شود ضمن بررسی منشا نگرانی‌های اقای گنجی، از زاویه‌ای دیگر به تحلیل آنها پرداخته شود.

روند تحریم‌ها:
شاید در نخستین روزهای وضع تحریم‌ها این نگرانی منطقی می‌نمود که در نهایت تحریم‌ها به کجا ختم میشوند، اما اکنون می‌بینم که تحریم‌ها روندی منطقی را طی کرده است. کندی این روند (که در چهارمین قطعنامه به مقولات اقتصادی رسید و نه در اولین ان) باعث شد که نگاه‌ها به شیوه‌های دیگر تحریم‌ها منعطف شود. اکنون نهادهای سرکوبگر و شخصیتهای موثر حاکمیت، محور تحریم‌ها هستند که مطلقا مقوله‌ای اقتصادی نیستند. در اخرین مورد ان، تحریم سپاه و بسیج و نیروی انتظامی و فرمانده آن، اسمعیل احمدی‌مقدم، چه تاثیر منفی بر معیشت مردم داشته است؟ هنوز هم در مقایسه با وجود یک سیستم غلط اقتصادی و وجود یک سیستم سیاسی ناسالم که چنین اقتصادی را اداره می‌کند، تحریم ها، فاکتوری مهم در وضعیت اقتصادی محسوب نمی‌شوند. از سوی دیگر، همزمان که تحریم‌ها از حالت محض اقتصادی خارج می‌شوند، با ایجاد تسهیلاتی برای نهادها و شخصیتهای غیرحکومتی، به تدریج هوشمند هم می‌شوند. به موازات تحریم نهادهای سرکوبگر، برای دسترسی مردم به اطلاعات و اخبار و شبکه‌های اجتماعی تلاش می‌شود و در کنارمحدودیت صدور ویزا برای افراد وابسته به حکومت، صدور ویزا برای دانشجویان و فعالان هنری - فرهنگی تسهیل می‌شود و این یعنی تفاوت قائل شدن بین مردم و حکومت. البته این تلاش‌ها در اغاز راه است و باید هوشمند کردن تحریم‌هابه مراتب از شرایط کنونی بهتر شود.

انواع تحریم‌ها:
اقای گنجی تلاش بسیاری کرده است که تحریم‌های احتمالی آتی را تنها به ادامه یا تشدید تحریم‌های اقتصادی کنونی محدود کند. شاید به این دلیل که این نوع از تحریم‌ها را برای اثبات فرضیه خود مبنی بر منجر شدن انها به حمله نظامی لازم دارد. اما تحریم‌های سیاسی-دیپلوماتیک- فرهنگی- ورزشی و ... هم می‌توانند جز تحریم‌های احتمالی آتی باشند که نه بر وضعیت معیشتی مردم زیاد تاثیر‌گذار خواهند بود و نه مقدمه‌ای برای تهاجم نظامی محسوب می‌شوند. همان تحریم‌هایی که در دوران آپارتاید در مورد افریقای جنوبی صورت گرفت و آقای گنجی علاقه‌مند به بررسی آن نیست. در یک سال گذشته چند نمونه از این برخوردها- نه در قالب یک تحریم رسمی و اعلان‌شده- صورت گرفت که اتفاقا بسیار موثر بودند، تحریم سیاسی ایران در کمیته حقوق بشر سازمان ملل، بایکوت ایران در مذاکرات صلح فلسطینی، کاهش روابط هند و برزیل با ایران، مرزبندی ترکیه با جمهوری اسلامی در مورد بحران سوریه، نمونه‌هایی از این دست هستند که اگر در قالب یک تحریم منسجم و رسمی شکل بگیرند بسیار موثر خواهند بود. برخورد مهم یونسکو با ایران در مورد تحریم کنفرانس فلسفه در تهران می‌تواند مصداقی از تحریم فرهنگی باشد. برخورد با تیم فوتبال بانوان هم نمونه‌ای از برخورد ورزشی است که اگر جمهوری اسلامی معیارهای پذیرفته‌شده ورزشی را نپذیرد، باید در همان زمین‌های داخلی خودش بازی کند. پس در صورت ناکارامدی تحریم‌های کنونی، تشدید اقتصادی انها، تنها گزینه جامعه جهانی نیست. می‌توانند به مانند تجربه آفریقای جنوبی به سایر گزینه‌های دیپلوماسی، فرهنگی، ورزشی بیاندیشند.

الگوی عراق، امید و هراسی واهی:
هم کسانی که به تکرار مدل عراق دل بسته اند، امیدی واهی دارند و هم کسانی که آن را به کابوسی که عقل را زایل می‌کند تبدیل کرده‌اند، در هراسی واهی به ‌سر می‌برند. تکرار الگوی عراق در ایران تقریبا محال است. تفاوت‌های ایران و عراق برای همه طراحان و بازیگران این سناریو روشن شده است. این الگو صرف‌نظر از عدم شباهتهای دو کشور، در مورد عراق هم موفق نبوده است. مخصوصا با موفقیت چشمگیر نسخه‌ای دیگر از تحولات عمیق که در یک سال اخیر در قالب انقلاب‌های مردمی نمایان شده است، اعتباری برای طرح تهاجم نظامی باقی نمانده است. از سوی دیگر لابی طرفدار این مدل در آمریکا، بسیار ضعیف شده است. حساسیت ایرانیان در داخل کشور با آشکار شدن ابعاد آن در عراق بیشتر شده است و کمتر کسی جرات ریسک حمایت از چنین طرحی را دارد. سازمان مجاهدین خلق به خاطر همراهی در جنگی که البته در خلق و آغاز آن نقشی نداشت، اعتبار سیاسی و اجتماعی خود را باخت، حال تکلیف کسانی که احیانا خود بانی و مشوق چنین جنگی باشند، روشن است. اما در این میان شماری، این مخالفت با تهاجم نظامی را که نشانی از انسان‌دوستی و میهن دوستی دارد، به مزایده میهن پرستی تبدیل کرده‌اند. هم آن را به گرزی بر سر موافقان تحریم‌ها تبدیل کرده‌اند، هم در تلاش برای بردن این مزایده، احتمال ایستادن در کنار جمهوری اسلامی و دفاع از جاه‌طلبی‌های نظامی- اتمی آن را تقبل کرده‌اند. مخالفت با تحریم دستگاه‌ها و تکنولوژی‌های دوکاربردی را می‌توان در قالب حمایت ضمنی از برنامه‌های اتمی جمهوری اسلامی تعبیر کرد.

تفاوت فقیران " آگاه و ناآگاه"
آقای گنجی به بهانه حمله به دیدگاه‌های مارکس و نفی نقش اقتصاد در ایجاد آگاهی طبقاتی و همچنین با اتکا به چند انقلاب روشنفکری چند سده قبل، نقش بحران اقتصادی در انقلاب‌های سیاسی را جا به جا کرده است. او پیوستن گریزباپذیر طبقه متوسط به طبقه محروم و فقیر جامعه را با فقیر شدن این طبقه - به معنای فرهنگی و عقلی ان- یکی پنداشته است. او این بخش از نظرات را که چرا این رویداد به آگاهی طبقاتی می‌انجامد نادیده گرفته است. تحولات یک سال اخیر منطقه نشان داد ان بخش از طبقه متوسط که در پی تشدید بحران های اقتصادی و از دست دادن فرصت‌های شغلی و تضاد‌های طبقاتی به صفوف بیکاران و فقیران جامعه می‌پیوندند، با خود نوعی هوشیاری و آگاهی سیاسی را به طبقه جدید خود همراه خواهند برد. انها با تجربه‌ای از زندگی با استانداردهای نسبی رفاه، به این طبقه می‌پیوندند. تصویری هم از انچه از زندگی‌ قبلی‌شان هم بهتر بود، در ذهن دارند. طبعا انها با آن فقیران مادرزاد که همواره "دغدغه زنده ماندن" داشته‌اند و تصوری از عدالت و آزادی در ذهن ندارند متفاوت خواهند بود. بیشتر فعالین سیاسی ایران از همین طبقه هستند. در سطح منطقه هم چنین است. جرقه تحولات اخیر با مرگ یک کارتن ‌خواب رقم نخورد، بلکه خودسوزی یک جوان تحصیل‌کرده که از فاصله جایگاه کنونی‌اش با آنچه که باید باشد، آگاه بود، منشا تحولات شد. همه به مانند آقای گنجی عامل انقلاب را در "بهبود وضع مردم و فرایند رشد سریع اقتصادی" نمی‌دانند. هنوز "نان" عامل اصلی انقلاب‌هاست. انقلاب‌های اخیر منطقه به انقلاب "نان و آزادی" با تاکید بر تقدم نان، لقب گرفته است، حال این که اقای گنجی تحولات آتی ایران را بیشتر از رویدادهای منطقه، شبیه انقلاب فرانسه می‌داند، بحث دیگری است.
نوشتار ایشان پایانی منطقئ دارد: نظام استبدادی و گذار از آن، مساله اصلی است، اما ضمن آنکه سوال نحوه برخورد با جاه‌طلبی‌های اتمی نظام استبدادی مورد اشاره را بی‌جواب می‌گذارد، مردم را به تحریم نظام ترغیب می‌کند (نافرمانی مدنی و نقض قوانین ناعادلانه). آیا ایشان که تاکنون تحریم‌های جهانی را به خاطر تاثیراتش بر معیشت مردم زیانبار می‌دانسته، تحریم‌های خود مردم را بر معیشت همان مردم بی‌تاثیر می‌پندارد؟ نپرداختن قبوض آب و برق و نقض همه قوانین ناعادلانه، هزینه‌ای برای مردم نخواهد داشت؟ می‌توان از مردم خواست بدون حمایت جهانی، هر چه می‌توانند علیه حکومت انجام دهند اما دنیا تنها نظاره‌گر باشد؟ آیا جامعه جهانی باید قوانین و فرامین جمهوری اسلامی را پاس بدارد؟ یا نه بلکه همراهی و همکاری این دو تحریم (مردم از داخل و جامعه جهانی از خارج) شرایط گذار دمکراتیک را فراهم می‌کند؟

لینک مقاله اکبر گنجی در بی‌بی‌سی
. www.bbc.co.uk


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست