سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

سیاست خارجی و اختلافات داخلی جمهوری اسلامی


ماشااله رزمی


• سیاست خارجی جمهوری اسلامی به بن بست رسیده و باید اصلاح شود و اینجاست که جناح های جمهوری اسلامی برای تغییر یا ادامه سیاست قبلی دچار اختلاف شده اند. روحانیت بهیچوجه حاضر نیست این شکست را بپذیرد لذا بنظر می رسد بخش بزرگی از اختلافات جناح های داخلی جمهوری اسلامی بر سر جهت گیری سیاست خارجی است اما از مردم پنهان نگاه داشته می شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱ تير ۱٣۹۰ -  ۲۲ ژوئن ۲۰۱۱


شش ماه پیش هنگامیکه اولین یاسمن های بهار عرب در تونس گل داد کسی فکر نمی کرد که ژئوپلیتیک منطقه در مدت کوتاهی اینچنین دگرگون شود اما جنبش دموکراسی خواهی ملل خاورمیانه رژیم های نامشروع را به چالش کشید و بسیاری از این رژیم ها که از دوران جنگ سرد باقی مانده بودند و با شعارهای توخالی ضدآمریکائی و دفاع از فلسطین کشور را ملک شخصی خود حساب کرده و دیکتاتوری خانوادگی خویش را ادامه می دادند، ادعای مردمی بودن خود را فراموش کردند و اسلحه بروی مردم بی دفاع کشیدند و اکنون تعادل قوای سابق در منطقه بهم خورده و مشروعیت جعلی نظامهای دیکتاتوری کاملا از بین رفته است.
سقوط حسنی مبارک در مصر بنفع جمهوری اسلامی تمام شد همچنین افکار عمومی جهان متوجه انقلاب در کشورهای عربی شد و فشار تبلیغاتی روی جمهوری اسلامی کاهش یافت ولی دیری نگذشت که اتحاد دو جناح متخاصم فلسطینی تمام استراتژی منطقه ای و سیاست خارجی جمهوری اسلامی را با بن بست مواجه ساخت و ایران بیش از پیش در روابط بین المللی تنها و ایزوله شد تا آنجا که ارمنستان نیز که بعد از استقلال همواره از کمک های ایران بهره مند بوده اکنون از جمهوری اسلامی فاصله می گیرد.

سیاست خارجی جمهوری اسلامی بر اساس ادعای بالاترین مقامات آن فلسطین محور است. این سیاست در زمان جنگ ایران و عراق اتخاذ شده یعنی زمانیکه تمامی کشورهای عربی بغیر از سوریه از عراق در مقابل ایران حمایت می کردند. بدینجهت جمهوری اسلامی پایه سیاست خارجی خود را بر حمایت از افراطی ترین گروههای فلسطینی بنا نهاد تاهر کشور عربی از ایران انتقاد کند بهمدستی با اسرائیل متهم شود. همین سیاست برای جلوگیری از تشکیل بلوک کشورهای عربی بر علیه ایران نیز کارسازبود زیرا بوجود آمدن چنین ائتلافی به اتحاد و همسوئی با اسرائیل تعبیر میشد. حزب اله لبنان برای پیش بردن این سیاست تاسیس شد و حمایت همه جانبه از حماس نیز اجرای عملی این سیاست بود. اما اکنون این سیاست بظاهر ایدئولوژیک ولی بغایت پراگماتیک که با کمک سوریه تعقیب میشد با شروع جنبش های دموکراسی خواهی در خاورمیانه با بن بست کامل مواجه شده است زیرا سوریه دچار انقلاب است و از فلسطینی ها فاصله میگیرد، حماس با الفتح پیمان آشتی ملی امضاء کرده و بمصر نزدیک شده است و ائتلاف کشورهای عربی علیه ایران نه بر سر مساله فلسطین و اسرائیل بلکه بخاطر دخالت های ایران در بحرین بوجود آمده است.

سیاست خارجی هر کشوری بازتاب سیاست داخلی آن کشور است و وقتی سیاست خارجی به بن بست میرسد باید اصلاح شود و اینجاست که جناحهای جمهوری اسلامی برای تغییر یا ادامه سیاست قبلی دچار اختلاف می شوند و چون سیاست خارجی فلسطین محور قابل اصلاح نیست و باید از ریشه دگرگون شود و سیاست خارجی مبتنی بر منافع ملی جایگزین آن گردد و اینهم بمعنای استحاله ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است که روحانیت بهیچوجه حاضر نیست آنرا بپذیرد لذا بنظر می رسد بخش بزرگی از اختلافات جناحهای داخلی جمهوری اسلامی بر سر جهتگیری سیاست خارجی است اما از مردم پنهان نگاه داشته می شود.

سیاست خارجی جمهوری اسلامی را رهبر تعیین میکند و چون انتقاد و حرف زدن بالای حرف رهبر طبق قانون در ایران جرم است لذا در بیان اختلافات جناحی حرفی از سیاست خارجی زده نمی شود اما این بمعنی دور بودن اختلافات از سیاست خارجی نیست و کسانی که قدرت اجرائی دارند در اینمورد حرف نمی زنند بلکه تصمیم میگیرند و عمل میکنند و برکناری منوچهر متکی وزیر خارجه قبلی و حیدر مصلحی وزیر اطلاعات که دوباره باحکم رهبر در مقام خود ابقاء شد ریشه در سیاست خارجی داشت و تلاشی بود برای شکستن بن بست که ناکام ماند و جا دارد این مساله بیشتر شکافته شود.

تحلیل رهبر جمهوری اسلامی از انقلابات در منطقه یک تحلیل باصطلاح مکتبی است و می گوید که تحولات منطقه ناشی ازتاثیر انقلاب اسلامی ایران است و مردم کشورهای منطقه خواهان حکومت اسلامی هستند. این تحلیل اگر برای فریب طرفداران ولایت فقیه نباشد گویای استنباط نادرست از این تحولات است. حرکاتی که ماهیتا سکولار بوده و دموکراسی در مرکز آن قرار دارد. هر کس دراین مورد شک داشته باشد و حمایت غرب از این حرکات را نبیند بهتر است سخنرانی باراک اوباما در ۱۹ ماه مه را دوباره بخواند اوباما در آن سخنرانی که به دکترین خاورمیانه ای او معروف شد حمایت همه جانبه خود را از جنبش های دموکراسی خواهی در خاورمیانه اعلام می کند و می گوید سیاست آمریکا در خاورمیانه برسه اصل: دموکراتیزاسیون، توسعه پایدار و برقراری صلح پایه ریزی شده است. کنفرانس هشت کشور صنعتی در روز ۲۶ ماه مه در فرانسه نیز تصمیم گرفت برای حمایت از دموکراتیزاسیون خاورمیانه چهل میلیارد دولار کمک کند یعنی چیزی شبیه طرح مارشال برای بازسازی اروپا بعد از جنگ دوم جهانی.

مقامات رسمی جمهوری اسلامی طی شش ماه گذشته تحلیل رهبر را تکرار کرده اند بدون آنکه بدان باور داشته باشند اما در عمل راه خود را رفته اند و وزرائی که کورکورانه از حرفهای رهبر پیروی می کردند حذف شده اند از جمله آنها منوچهر متکی است که تا چندی پیش وزیرخارجه بود و در سخنرانی دانشگاه قزوین گفته بود که جوانان عرب نوارهای سخنرانی زمان انقلاب خمینی را تکثیر میکنند و بر اساس رهنمودهای امام عمل میکنند. چنین بنظر میرسد که وزیرخارجه قبلی جمهوری اسلامی بخاطر اینکه تنها با گروههای افراطی اسلامی در این کشورها رابطه داشته ذهنیت آنها را بعنوان واقعیت می پذیرفته وگرنه عملکرد مردم تونس و مصر درست نقطه مقابل اعتقادات خمینی بود .

برکناری حیدر مصلحی از وزارت اطلاعات نیز علاوه بر تلاش جناحها برای دردست داشتن وزارت اطلاعات و از اینطریق تسخیر مجلس شورای اسلامی در انتخابات اسفند ماه به ناکارآمدی وزارت اطلاعات در پیش بینی و پیشگیری انقلاب در سوریه هم مربوط است. وزارت اطلاعات سی سال است که با سازمانهای امنیتی سوریه رابطه تنگاتنگ دارد و مانند ضامن و برادر بزرگ و قیم با آنها رفتارمی کند ولی مطلقا نتوانسته بود عمق نارضایتی موجود در جامعه سوریه را ببیند و سیاست مشخصی در آن مورد اتخاذ کند. هنگامیکه علی اکبر صالحی وزیرخارجه شد در یکی از اولین سخنرانیهایش گفت که مسئولین نظام وقایع منطقه را پیش بینی نکرده بودند و سیاست مشخصی نداشتند و در حال حاضر مشغول بررسی مسائل هستیم.

طی سه دهه گذشته اوضاع آشفته منطقه بیش از همه بنفع جمهوری اسلامی تمام شده و بدینجهت خود جمهوری اسلامی نیز ضمن تلاش برای بهره برداری از ناآرامی ها، دربحران آفرینی ها نقش داشته است و اکنون با تغییر اوضاع و بیداری مردم منطقه و سقوط دیکتاتورها یکی بعد از دیگری جمهوری اسلامی در صف بازندگان قرار می گیرد و سیاست خارجی اش به بن بست می رسد .

سیاست خارجی فلسطین محور جمهوری اسلامی بکمک سوریه عملی می شد و حمایت های مالی و نظامی جمهوری اسلامی از حزب اله لبنان و حماس درغزه از طریق سوریه بدست آنها می رسید و حال که سوریه دچار انقلاب شده و به احتمال قوی بعد از قذافی نوبت بشار اسد است، لذا سرمایه گذاری سی ساله جمهوری اسلامی در مساله فلسطین به باد می رود. کارشناسان اروپائی آشکارا میگویند که بشار اسد تاوان همکاری با جمهوری اسلامی را پس میدهد و حتی شواهدی وجود دارد که جمهوری اسلامی رژیم سوریه را تشویق و حمایت کرده است که به سرکوبی خونین مردم اقدام کند و وضعیتی بوجود آورده است که اکنون مردم سوریه به چبزی کمتر از سقوط رژیم خانواده اسد رضایت نمی دهند. بشار اسد بخاطر سیاست ضداسرائیلی و ضدمریکائی خود احساس میکرد که سوریه دچار انقلاب نخواهد شد و تحولات منطقه به سوریه گسترش نخواهد یافت. وی ٣۱ ژانویه در جواب خبرنگار وال استریت جورنال که از وی درباره احتمال سرایت تحولات مصر به سوریه سوال کرده بود جواب داده بود که آمریکا به مصر کمک می کند ولی سوریه از طرف آمریکا تحریم شده است مردم سوریه ایدئولوژی دارند و همچنین آرمانی دارند که از آن دفاع کنند. با اینهمه ضدآمریکائی بودن سیاستهای سوریه و لیبی رژیم های آن کشورها را از قیام مردم محافظت نکرد.

اتحاد استراتژیک جمهوری اسلامی با سوریه هرگز برای مردمان ایران و سوریه توضیح داده نشده است. سوریه با ایدئولوژی بعث مرکب از پان عربیسم و سوسیالیسم و کاملا لائیک با جمهوری اسلامی تئوکراتیک و ضد سوسیالیسم سی و دو سال است اتحاد استراتژیک دارد و جالب است که رژیم سوریه اکنون مخالفان خود را به تلاش برای ایجاد حکومت اسلامی قرن وسطائی متهم می کند. در مقابل آن اوپوزیسیون سوریه در اواخر ماه مه در کنگره مشترک در آنتالیای ترکیه سندی را تصویب کرد که طبق آن بعد از اسد رژیم اسلامی در سوریه مستقر نخواهد شد و قوانین شریعت تحمیل نخواهد گشت. گروه اخوان المسلمین سوریه که بیشترین شرکت کننده را در کنگره داشت بدون شرط این مصوبه را امضاء کرده است.
سخنرانی بشار اسد روز ۲۰ ژوئن همه کسانی را که انتظارداشتند بشار اسد برای حل بحران سیاست بخرج دهد را ناامید کرد زیرا گفت ۶۴ هزار نفر اغتشاش گر وجود دارد که تحت تعقسب هستند و باین ترتیب نشان داد که قادر بدیدن حقایق نیست. از پانزدهم مارس که اعتراضات در سوریه شروع شده تا بحال ۱۵۰۰ کشته، هزاران زخمی و دوازده هزار زندانی سیاسی و دهها هزار آواره به کشورهای همسایه داشته است. باین ترتیب مشروعیت رژیم اسد از بین رفته و دیگر جبران نخواهد شد. سیاست فلسطین محور جمهوری اسلامی توسط همین رژیم سوریه قابل اجرا بود و ضروری است علل شکست سوریه و متعاقب آن جمهوری اسلامی بیشتر توضیح داده شود.

بشار اسد بعد ازمرگ پدرش در سال ۲۰۰۰ پست ریاست جمهوری سوریه را به ارث برد. او طی ده سال گذشته از موقعیت حساس ژئواستراتژیک سوریه سود برده و مجاورت با سه کشور باعث میشد خانواده اسد خود را در امنیت کامل احساس بکنند. این سه کشور عبارت بودند از:
عراق، لبنان و اسرائیل. کارشناسان منطقه معتقد بودند که اگر سوریه بی ثبات شود امنیت این سه کشور به خطر میافتد اما آغاز جنبش های دموکراسی خواهی در خاورمیانه و شمال آفریقا معادله راتغییر داد. سوریه که زمانی سنگ پایه ثبات در منطقه بود حالا به عامل بی ثباتی منطقه تبدیل شده است.

سوریه در هشت سال گذشته ضمن پناه دادن به طرفداران صدام حسین مرزهایش را برای رفت و آمد گروههائی که می خواستند در عراق با امریکائیها بجنگند عملا باز گذاشته بود و برای به شکست کشاندن آمریکا در عراق از هیچ کوششی فروگذار نمی کرد اما بعد ازآنکه مردم سوریه قیام کردند ولید معلم وزیر خارجه سوریه با عجله به عراق رفت و از دولت عراق خواست که مرزهایش راکنترل کند و از ورود مخالفان سوریه از طریق عراق جلوگیری نماید اما جوابی را شنید که خود بارها به امریکائی ها گفته بود، یعنی مرزها خیلی طولانی است و دولت قادر به کنترل آن نمی باشد درعوض عراقی ها از دولت سوریه خواستند که طرفداران صدام را که در سوریه علیه دولت عراق توطئه می کنند به عراق پس بدهد. اکنون عراق نه تنها محل بازی های سیاسی سوریه نیست بلکه مطبوعات عراق با آزادی کامل وقایع سوریه را منعکس میکنند و سانسور رژیم سوریه را خثی می نمایند و ساکنان نزدیک مرزهای عراق از تلفن های موبایل عراقی استفاده می کنند و اخبار سرکوبی ها را به اطلاع جهانیان می رسانند.

لبنان نیز از ۱۹٨۵ حیاط خلوت سوریه بود و با اینکه در سال ۲۰۰۵ بعد از ترور رفیق حریری ارتش سوریه مجبور شد لبنان را ترک کند ولی سوریه همچنان از طریق حزب اله لبنان در سیاست لبنان نقش جدی داشت. اکنون اما لبنان پشت جبهه مخالفان سوریه شده است و بیش از پنج هزارسوری در لبنان پناه گرفته اند و حزب اله نیز به آینده خود فکر می کند و نمی خواهد با طناب سوریه به چاه بیافتد. گفته می شد که اگر حکومت سوریه در خطر سقوط قرار بگیرد خواهد کوشید بوسیله حزب اله لبنان بحران منطقه ای ایجاد کند و خطر را از خود دورسازد اما می بینیم که حزب اله علیرغم حمایت ظاهری از دمشق حاضر نیست با ساز سوریه برقصد. بعنوان نمونه حسن نصراله روز ۵ ژوئن اجازه نداد فلسطینی ها از طریق جنوب لبنان به مرزهای اسرائیل نزدیک شوند و این درحالی بود که سوریه آشکارا فلسطینی ها را وادار میکرد تا در منطقه جولان مرزهای اسرائیل را بشکنند و باین ترتیب افکار عمومی داخل و خارج را از سرکوبی ها منحرف و متوجه مساله فلسطین بکند. ولید جنبلاط رهبر دروزی های لبنان نیز از دمشق فاصله می گیرد و مرتب تکرار میکند که سوریه احتیاج به اصلاحات اساسی دارد.

از سال ۱۹۷٣ به بعد مرزهای سوریه با اسرائیل آرام ترین مرزها بود و حتی وقتی اسرائیل سه سال پیش مرکز تحقیقات اتمی سوریه را بمباران کرد دولت سوریه اصلا بروی خود نیاورد. بدین جهت دولت اسرائیل بهیچوجه نمی خواست رژیم سوریه متزلزل شود اما سوریه در ۱۵ ماه مه بمناسبت روز تاسیس اسرائیل و پنج ژوئن بمناسبت شکست سال ۱۹۶۷ فلسطینی ها را به طرف مرزهای اسرائیل در بلندی های جولان سوق داد در حالیکه قبلا پست های کنترل نظامی وجود داشت و به هیچکس اجازه داده نمی شد به منطقه مین گذاری شده مرزی برود. علاوه بر آن روز ۲٨ ماه مه نیز افراد ناشناس به نیروهای حافظ صلح سازمان ملل که درجنوب لبنان مستقر هستند حمله نمودند. این سه حرکت از طرف اسرائیلی ها به سوریه نسبت داده شد که در پی ایجاد درگیری با اسرائیل است تا بحران داخلی را کنترل کند اما سوریه از کار خود نتیجه عکس گرفته است زیرا بنوشته روزنامه های اروپائی و آمریکائی اکنون طرفداران حفظ ثبات سیاسی سوریه در میان سیاستمداران اسرائیل بسیار کم شده اند و بسیاری متقاعد گشته اند که عمر رژیم اسد بپایان خود نزدیک می شود و کشورهای غربی قادر نیستند این رژیم را سر قدرت نگهدارند.

سوریه بیشترین باخت را در رابطه با فلسطینی ها داشته است. از روز بقدرت رسیدن حزب بعث در سوریه در سال ۱۹۶۲ تا بحال مساله دفاع از فلسطین بهانه اعمال دیکتاتوری و سرکوبی مردم سوریه بوده است. اما اکنون مردم سوریه متوجه شده اند که حکومت از این مساله سوء استفاده می کند و دیگر نمیخواهند بخاطر فلسطین از آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و رفاه و ترقی و زندگی راحت بگذرند. فلسطینی ها نیز حساب خود را از سوریه جدا کرده اند و رژیم خانواده اسد از اینکه فلسطینی ها از سرکوبی مردم سوریه توسط حاکمیت دفاع نمی کنند بسیار خشمگین است. آشتی حماس با الفتح ضربه بزرگی به سوریه بود زیرا سوریه همیشه کوشیده بود از نزدیکی فلسطینی ها بهمدیگر جلوگیری کند تا بخشی از آنها را برای استفاده سیاسی تحت کنترل خود داشته باشد و ایزوله نشود. اکنون اما فلسطینی هابا هم و با دولت جدید مصر هماهنگ شده اند و سوریه دیگر نمی تواند خود را تنها حامی و پشت جبهه فلسطینی ها قلمداد کند و به این بهانه از کشور های ثروتمند عرب پول و کمک اقتصادی دریافت نماید. از این به بعد سوریه تنها به حمایت های بین المللی روسیه و چین متکی خواهد بود زیرا ترکیه هم که از حامیان جدی رژیم سوریه بود سیاست خود را تغییر داده و بشدت از سرکوبی مردم توسط رژیم اسد انتقاد می کند.

فلسطینی ها تغییر اوضاع و صف آرائی های جدید در منطقه را زودتر از دیگران متوجه شدند و احساس کردند که دیگر نمیتوانند به حمایتهای سوریه و ایران متکی بشوند زیرا سوریه خود متزلزل شده و جمهوری اسلامی هم درگیر اختلافات داخلی است و بهتر است فکری برای آینده خود بکنند و پشتیبان قابل اطمینانی بیابند. این بود که اختلافات را کنار گذاشتند و در قاهره پیمان آشتی ملی امضاء کردند. جمهوری اسلامی همواره الفتح را بخاطر برسمیت شناختن اسرائیل سرزنش می کرد و محمود عباس را خائن می نامید اما در قاهره این خالد مشعل رهبر حماس بود که دست محمود عباس را فشرد و گفت که باید برای صلح پایدار در فلسطین فکر اساسی بشود و با این حرف خود مواضع محمود عباس را قبول کرد. یعنی حماس به سیاستهای الفتح گردن نهاد و نه برعکس. حال جمهوری اسلامی چه کسی را می تواند خائن بنامد؟
با فعال شدن مصر در سیاستهای منطقه یک رقیب قدرتمند برای جمهوری اسلامی وارد صحنه می شود و فلسطینی ها را از سیاستهای تشنج آفرین جمهوری اسلامی جدا می سازد و دیگر خامنه نخواهد توانست خود را فلسطینی تر از فلسطینی ها وانمود کند.

تحلیل نادرست رهبر جمهوری اسلامی از تحولات منطقه باعث بدام افتادن جمهوری اسلامی در بحرین گردید. خامنه ای که خیال می کرد انقلابات اسلامی در کشورهای مسلمان شروع شده است ناشیانه به تشویق شیعیان بحرین پرداخت و بنوشته روزنامه های کشورهای عرب نه تنها عوامل تربیت شده در قم را به بحرین فرستاد بلکه از طریق حزب اله لبنان و سپاه بدر عراق به آموزش نظامی مخالفان دولت بحرین پرداخت و رجزخوانی های فرماندهان سپاه پاسداران نیز که اعلام می کردند منتظر فرمان رهبر هستند تابه کمک برادران شیعه بحرینی بروند کاری کرد که شورای همکاری خلیج که تا همین چند هفته پیش یک باشگاه تجاری بود به یک سازمان دفاعی و اتحادیه نظامی علیه جمهوری اسلامی تبدیل شود و برای خنثی کردن دخالت های جمهوری اسلامی به بحرین نیرو بفرستد. سیاست نادرست جمهوری اسلامی نه تنها ضربه شدیدی به شیعیان و تمام مخالفان دولت بحرین زد بلکه خود جمهوری اسلامی را نیز با یک اتحادیه قدرتمند سیاسی – نظامی رودر رو قرار داد که آمریکا و اتحادیه اروپا پشت سر آن قرار دارند.
در پی حوادث بحرین جمهوری اسلامی با ارسال نامه به خانم کاترین اشتون مسئول امور خارجه اتحادیه اروپا خواهان از سرگیری مذاکرات با کشورهای پنج بعلاوه یک (آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه، چین بعلاوه آلمان) شد. ولی خانم اشتون محترمانه این پیشنهاد را رد کرد که جمهوری اسلامی وقت کشی می کند و حرفی برای گفتن ندارد.

با در نظر گرفتن درگیری های جناحی رژیم درماه های اخیر که به صف ارائی های آشکار کشیده و جناح خامنه ای جناح احمدی نژاد را به استفاده از قدرت اجنه و پرداخت پول به ۹ میلیون نفر برای خریدن آراء آنان در انتخابات ریاست جمهوری متهم می کند ولی اصلا از اختلاف تحلیل در رابطه با مسائل منطقه صحبت نمی شود. اما عملکرد دولت نشان میدهدکه آنان دریافته اند که سیاست خارجی فلسطین محور سابق شکست خورده است در واقع طی دو سال گذشته مشاوران احمدی نژاد باسازماندهی بخشی ازایرانیان خارج در شورای ایرانیان خارج کشور که به ایران رفت وآمد دارند و بسیاری از آنان افراد لائیک هستند و بعضی از آنان سالهاست که در خارج برای جمهوری اسلامی لابیگری میکنند توانسته است تا اندازه ای یک تشکیلات موازی باوزارت خارجه درست بکند. هر چند که دو سال پیش خامنه ای کسانی را که احمدی نژاد بعنوان مشاوران ویژه رئیس جمهور در خارج کشور تعیین کرده بود عزل نمود ولی از نتایج عمل پیداست که آنان همچنان از طریق سازمان گردشگری بکار خود ادامه داده اند و اکیپ احمدی نژاد از این طریق تحلیل متفاوت از وزارت خارجه و شخص رهبر نسبت به تحولات منطقه بدست میاورند و احساس خطر میکنند و خیلی بیمناک هستند که تحولات منطقه به ایران سرایت بکند و بهمین جهت پیشگیری های امنیتی را چندین برابر کرده اند. احمدی نژاد در کنفرانس کشورهای کمتر توسعه یافته در استانبول که همراه با دو مشاور خود یعنی مشائی و بقائی در آن شرکت کرده بود حرفی از تاثیرات انقلاب اسلامی ایران در تحولات منطقه بر زبان نیاورد و فقط موقعی که یکی از خبرنگاران از وی درباره احتمال گسترش تحولات منطقه به ایران سوال کرد جواب داد که سی و دو سال است ایران درحال تحول است و یک حکومت منتخب با رای بالای مردم دارد.
بخاطر همین تحلیل متفاوت از اوضاع است که تصمیم گیری های احمدی نژاد عکس مواضع خامنه ای است و هر وزیری که احمدی نژاد به مجلس معرفی می کند رای اعتماد نمی گیرد و بعد از سی سال مجلس شورای اسلامی تازه متوجه شده است که باید به کارهای دولت نظارت کند و چنین است که جنگ جناح ها و خود تخریبی همچنان ادامه دارد.


ماشااله رزمی ۲۱ ژوئن ۲۰۱۱ - پاریس


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست