به یاد علی ذوقی پیکارگر جوانی که به دست پاسداران جهل کشته شد
•
امروز پس از ۳۰ سال هنوز باور نمی کنم. و هر بار که هر جوانی هر جای دنیا در تظاهرات کشته می شود همان رنج و درد را درقلب و روحم حس می کنم. و یا حتی در این دیار هر صدای آمبولانس مرا به یاد آن روز شوم می اندازد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲ تير ۱٣۹۰ -
۲٣ ژوئن ۲۰۱۱
٣۰ سا ل از فاجعه ٣۰ خرداد ۶۰ گذشت. ٣۰ سال پیش در چینن روزی قلب جوان و پرشور علی ذوقی با گلوله پاسداران جهل از تپش افتاد.
٣۰ خرداد ۶۰ یک روز شنبه بود. عصر جمعه ۲۹ خرداد علی آمد که به ما سری بزند. مثل همیشه دو تا کتاب زیر بغل داشت. خیلی خوشحال از دیدن او شدیم و اورا شام نگاه داشتیم. و بعد هم از او خواستیم که شب را پیش ما بماند.
این آخرین دیدار ما با او بود. فردا صبح تنها مادرم بیدار بود و مشغول آب و آبپاشی حیاط که علی از خانه رفت. مادر به او گفت: «بمان و صبحانه بخور و برو!» ولی او صبحانه نخورده رفت.
من با خواهر کوچکترم که ۱۶ سال داشت می خواستیم به تظاهرات برویم. هیچ کدام از ما مجاهد نبودیم ولی می خواستیم در تظاهرات شرکت کنیم.
خیابان ها شلوغ بود. پاسداران همه جا رژه می رفتند و صدای آمبولانس ها لحظه ای قطع نمی شد. من پس از چند ساعت جست و گریز خودم را به خانه یکی از دوستانم رساندم و تصمیم گرفتم شب را همان جا بمانم. ساعتی بعد خواهر بزرگم به خانه دوستم زنگ زد و از سلامتی من خبردار شد.
فردا نزدیک ظهر به خانه مان رفتم. مادرم گفت که از علی خبری ندارد. نزدیک ساعت سه بعد از ظهر زنگ خانه را زدند، برادرم را همراه برادر علی دیدم که وارد خانه شدند. برادرم گریه می کرد، دیگر همه چیز را فهمیدم!
هنوز خاکستر سیگارش در جا سیگاری بود و هنوز رختخواب او را جمع نکرده بودیم. علی دیگر نبود.
امروز پس از ٣۰ سال هنوز باور نمی کنم. و هر بار که هر جوانی هر جای دنیا در تظاهرات کشته می شود همان رنج و درد را درقلب و روحم حس می کنم. و یا حتی در این دیار هر صدای آمبولانس مرا به یاد آن روز شوم می اندازد.
علی جوان و پرشور کشته شد. فراموش شد. در خانواده کمتر از او حرف زده می شود! اما یاد و خاطره او برای من همیشه زنده است.
چقدر دلم می خواهد آن جنایت کاری را که قلب پر شور او را به گلوله بست بشناسم!
م.ش
*علی ذوقی دانشجو و از فعالین پیکار که در تظاهرات ٣۰ خرداد ۶۰ کشته شد.
|