قاسملو، مدرسهای برای همزیستی میان ملتهای ایرانی
کیهان یوسفی
•
قاسملو مدرسهای برای دموکراسی و همزیستی مسالمت آمیز میان ملتهای ایرانی بود. آرزو و خواسته او برای ایران و کردستان چیزی نبود جز دموکراسی و تامین حقوق ملی خلقهای ایران و در این راه نیز جانش را فدا کرد. قاسملو نه ناسیونالیستی تنگ نظر بود، نه مارکسیستی متعصب، قاسملو دمکراتی آزادیخواه بود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۷ تير ۱٣۹۰ -
٨ ژوئيه ۲۰۱۱
"دمکرات، ناسیونالیستی دگم نیست و به دوستی میان ملل ایران احترام میگذارد و حقوق تمام ملتها نزد او دارای احترام است. (سیمای دمکرات، بند ۹، عبدالرحمان قاسملو)
جامعه ایرانی در فراشد گذار به جامعهای مدرن هنوز در حسرت تحقق دو اصل بنیادین جوامع دموکراتیک یعنی آزدای و برابری میباشد که بدون شک این دو به عنوان زیر ساخت های اساسی دموکراتیزه کردن جامعه به شمار میآیند.
نمیتوان دموکراسی را به نفع گروهی خاص و بر مبنای خواستههای آنها تعریف کرد و هیچ کس را از حقوقش با نام دموکراسی نمیتوان محروم نمود. دموکراسی تجلی اراده عمومی و فضایی است برای تحقق خواستههای هر فرد و گروهی، و اساس در دموکراسی قانونی است که مورد تأیید و پسند همگان باشد و همگان در برابر این قانون از حقوق یکسان برخوردار و هریک قادر به ابراز نظرات و انتقادات خود در مورد آن باشند، و به عبارتی دموکراسی ساختاری برای ساختن شهروند است، فضایی مدرن که فردیت شهروندی در آن شکل بگیرد و حقوق گروهی در آن تجلی یابد و تأمین شود.
در این مسیر و در این گذار، جامعه ایرانی راه پر فراز و نشیبی را پیموده ولی هنوز گام نخست را برای تحقق این مهم برنداشته است. علاوه بر حاکمیت نظامی تئوکراتیک و مرتجع بر ایران، مسئلهی اساسی و مانع بنیادین بر سر راه تحقق این مهم، عدم توجه به مسئله ملیتهای ایران و تکثر و گوناگونی بافت جمعیتی و جغرافیایی این سرزمین از سوی متفکران و سیاسیون دموکراسی خواه مرکزگراست. که این نیز سبب رویارویی طرفداران این گفتمان و گفتمان حق طلبانهی ملیتهای تحت ستم ایران شده است، گفتمان نخست همیشه چه زمانی که بر مسند قدرت بوده و چه آن زمان که بخشی از آن به عنوان اپوزیسیون درآمده گفتمان متقابل را متهم به القابی همچون تجزیه طلب، جدایی خواه، دست نشانده بیگانه و تروریست و ... نموده است و این در حالی است که گفتمان های دموکراسی خواه و آزادیخواه ملیتهای ایران تنها خواهان استقرار دموکراسی و تحقق حقوق ملی خویش بودهاند.
اگرچه تفکر حاکم (مرکزگرا) نزدیک به یک قرن است که با تمام امکانات و ابزار و مراکز قدرتی که در اختیار دارد سعی در حذف گفتمان ملیتهای ایران و آسیمیلاسیون آنها در خود دارد ولی این گفتمان روز به روز در حال رشد و نمو است.
با توجه به اینکه این روزها این بحث دوباره به بحثی داغ در میان اپوزیسیون تبدیل شده و با توجه به ریشهای و تاریخی بودن این مسئله و همچنین نوع گفتمان ملیتها که بیشتر متوجه ملت کرد در ایران و مبارزات این ملت به رهبری حزب دمکرات کردستان ایران است، برآنیم در این نوشتار و با توجه به نزدیک شدن به ۲۲ تیرماه، ۲۲امین سالیاد ترور دولتی د.عبدالرحمان قاسملو، دبیرکل فقید حدکا، متفکر برجسته و مبارز آزادیخواه، گذری بر افکار و اندیشههای این بزرگمرد که تاکنون نیز خمیرمایهی سیاستهای حزب دمکرات را تشکیل میدهد بیاندازیم. سخنانی که بیانگر افکار و اندیشهها و مواضع ایشان و رهبران حزب دمکرات در آن مقطع یعنی بعد از انقلاب در برابر حاکمیت وقت بوده که متاسفانه با بیمهری تمام و پیش برداشتی تنگ نظرانه مورد قضاوت قرار گرفت. افکاری که اگر در آن مقطع با جدیت و وسعت دید مورد توجه قرار میگرفت شاید رهیافتی برای پایان بحران سیاسی در ایران و عدم تداوم آن تا کنون بود.
افکاری که امروز نیز میتواند به عنوان آلترناتیوی و مدرسهای برای همزیستی میان ملتهای ایران مورد توجه قرار گیرد.
تجزیهطلبی، دستهواژهای است که همیشه دولت مرکزی برای سرکوب هرنوع ندای حقطلبانه ملیتهای ایرانی به کار برده است و هم اکنون نیز به عنوان ابزاری هم در خدمت سردمداران رژیم جمهوری اسلامی و هم در خدمت افراد و گروههایی است که اساس اندیشه آنان را گفتمان شوونیزیم عظمت طلبانه فارس تشکیل میدهد. اینان همیشه و با متهم نمودن جنبشهای ملیتهای ایرانی از این دستهواژه برای بسیج افکار عمومی استفاده نمودهاند. ولی این اصطلاح ساخته کیست و اساس اندیشه کدامین گروه را تشکیل میدهد و استفاده و کاربرد این اصطلاح برای خدمت به منافع کیست؟
بعد از انقلاب۵۷، جنبش کردستان با حمله نظامی و تئوریک شدید جریانهای گوناگون روبرو شد و این اتهام یعنی تجزیه طلبی را متوجه جنبش کردستان نمودند، دکتر قاسملو به عنوان دبیرکل حدکا و نماینده جنبش کردستان، در مصاحبهای با روزنامهای اطلاعات در تاریخ ۱۲/۱۲/۱٣۵۷ چنین میگوید "کردها میخواهند حقوق ملی آنها تضمین گردد و به هیچ وجه خواهان دولت مستقل جداگانه نیستند،... زمزمه جنبش تجزیه طلبانه، در اصل از سوی عواملی مطرح میگردد که در صدد بهرهبرداری از شرایط جاری هستند،... تجزیه طلبی آهنگ کهنهای است که ارتجاع ساز کرده و ما آن را قویاً رد میکنیم". ولی چرا اصرار بر تجزیه طلب بودن کردها میگردید؟ آیا غیر از این بود که تضمین حقوق ملیتهای ایران در چارچوب تفکر آنها نمیگنجید و علاوه بر جریان اسلامی که داشت افسار حکومت را کمکم در دست میگرفت دیگر جریانهای لیبرال و چپ نیز (اکثریت آنها) چنین خواستهای را مغایر با رویاها و آرزوهای خود (ایرانی یک ملت) و تعاریف انحرافی اندیشههایی که خود را به آن آویزان نموده بودند، میدانستند. آری آنها زیر لوای لیبرالیزم و کمونیزم تنها درصدد برپا نمودن دوباره امپراطوری به نام ایران بودند، نه ایرانی دموکراتیک و آزاد.
دکتر قاسملو و حزب دمکرات کردستان ایران بارها اعلام داشتهاند و اعلام میدارند که هیچ گونه خواستهای که دال بر تجزیه ایران و باعث ازهم گسیختگی ساختار سیاسی ایران باشد را ندارند و او بارها گفته است که "نه کسی که دوست ما نیست دشمن ماست، بلکه کسی که دشمن ما نیست، دوست ماست" (گفتگو با مجله پیشگام ـ کتاب کردستان، رنج و ایستادگی) و سخن و موضع ایشان و حزب دمکرات کردستان ایران از آغاز تا کنون این بوده است "خواستههای ما، چه ملی و سیاسی و اجتماعی باشد در چارچوب خاک ایران است" (روزنامه اطلاعات، ۱۶/۱/۱٣۵٨).
در این دو جمله باز دو نکته اساسی وجود دارد، نخست عدم خشونت طلبی و اعتقاد به دوستی و دیالوگ در حل مسئله کردستان و موضع دوم تعریف تمامی خواستههای ملت کرد در چارچوب ساختار ایران، که این نیز در برنامه و اهداف حزب دمکرات به عنوان دو اصل اساسی در سیاست این حزب نهادینه شده است.
ولی کیست آنکه سر ستیز با جنبش ملی کردستان دارد و به هیچ وجه حقانیت آن را برنمیتابد، دکتر قاسملو به حق در آن مقطع آن را گفتمانی تحت عنوان شوونیزم عظمت طلبانه فارس میداند، شوونیزمی که خود را در زیر نام ایران و عظمت طلبی ایرانی پناه داده ولی در واقع این گفتمان در چارچوب شوونیزم عظمت طلبانه فارس بوده نه ایرانی. در اینباره دکتر قاسملو میگوید:
"...شوونیزم فارس که میخواهد حکومت کند، تحت همین نام اعمال قدرت نمینماید، بلکه به اسم ایرانی گویی و اینکه ما ایرانی هستیم و باید در چارچوب ایران فعالیت کنیم به میدان میآید..." (گفتگوی مجلهی پیشگام ـ کتاب کردستان، رنج وایستادگی).
ولی مگر کسی یا جریانی خود را غیر ایرانی دانسته است، یا غیر ایرانی بودن و مطرح نمودن بحث خودی و دیگری ابزاری است که این گفتمان (شوونیزم عظمت طلبانهی فارس) به آن احتیاج دارد.
دکتر قاسملو در مصاحبهای با روزنامهی کیهان، تاریخ ۱٣/۱۲/۱٣۵۷ میگوید: "حزب دمکرات کردستان ایران حاضر است در مسائل زیر با هرکس و هر حزبی همکاری کند:
اـ ابعاد جمهوری دمکراتیک در ایران ـ ۲ ، تعیین حق خودمختاری برای همه خلقهای ایران در چارچوب یک کشور واحد و حقوق دمکراتیک برای همه گروهها ودستههای سیاسی و ..."
این شعار حزب دمکرات و قاسملو از آغاز تاکنون بوده است دمکراسی برای ایران و تامین حقوق ملی دیگر خلقهای ایران، و دکترقاسملو همیشه ابراز میداشت، بدون دموکراسی نمیتوان به خودمختاری دست یافت.
دکتر قاسملو بارها براین اصل تاکید مینمود که "تامین حقوق ملی خلقهای ستمدیده ایران، اتحاد واقعی آنان را موجب خواهد شد وآن وقت همین خلقها هستند که از مرزهای ایران دفاع خواهند کرد. به این نحو اگر کسی واقعاً به استقلال و تمامیت ارضی ایران اعتقاد دارد، باید بیش از هرچیز به حقوق ملی خلقهای ایران، به شکل خودمختاری یا حکومت فدراتیو اعتقاد داشته باشد" (روزنامه اطلاعات،۱۶/۱/۱٣۵٨).
آری بدون در نظرگرفتن و تامین حقوق ملتهای تحت ستم ایرانی سخن از دموکراسی، گزاف و بیهوده است و نمیتواند مصداقی واقعی داشته باشد. در مورد چگونگی تحقق این مهم و پیاده نمودن دموکراسی در ایران و تامین حقوق ملتهای ایرانی دکتر قاسملو چنین میاندیشید که این موضع حدکا در آن موقع و هم اکنون را نیز تشکیل میدهد "خودمختاری یا فدراتیو، هرکدام شکل معینی از پیاده کردن حق تعیین سرنوشت میباشند. اگر در ایران تنها یک خلق ستمدیده، مثلاً خلق کرد وجود داشت، آنگاه راه حل مسئله ملی، تنها شکل خودمختاری میتوانست باشد، لیکن به علت وجود خلقهای ستمدیده، متعدد، شکل فدراتیو راه حل جامعتری به نظر میرسد." (روزنامهی اطلاعات، ۵/۹/۱٣۵٨)
دکتر قاسملو و حزب متبوعش در آن زمان که اکثریت جریانها به جمهوری اسلامی لبیک گفتند و یاور پیر جماران شدند، کلیت جمهوری اسلامی را مورد سئوال قرار میدهد و عواقب انحصار و سانترالیزه کردن قدرت را خاطر نشان میکنند تا جایی که در تصمیمی تاریخی و صحیح رفراندوم بی اساس ۱۲ فروردین ۱٣۵٨ را بایکوت و مردود میشمارد که روزنامهی اطلاعات در تاریخ ۹/۱/۱٣۵٨ چنین گزارش میکند "حزب دمکرات کردستان ایران دیشب با انتشار بیانیهای اعلام کرد در رفراندوم شرکت نمیکند. حزب دمکرات عدم شرکت خود را در رفراندوم به دلیل غیردموکراتیک بودن رفراندوم و روشن نبودن محتوای جمهوری اسلامی در زمینه تامین دموکراسی و تامین حقوق خلقهای ایران ذکر کرده است."
سردمداران جمهوری اسلامی به خوبی براین واقعیت اشراف داشت که مورد توجه قراردادن افکار قاسملو، سدی در برابر تحقق خواستههای انحصارطلبانه آنهاست و آنها سوار بر موج انقلابی مردم گشتند و بنیانهای حکومت قرون وسطایی خویش را مستحکم نمودند و بسیارند آنانی که خود پیشقدم در این امر گشتند اگرچه خود را طلایهدار دموکراسی و نهادینه کردن حقوق بشر در ایران میدانستند، دکتر قاسملو در مورد عواقب عدم استقلال ارتش در کشور هشدار میدهد و در مصاحبهای با روزنامه اطلاعات در تاریخ ۱۶/۱/۱٣۵٨ چنین میگوید "نباید اجازه داد که ارتش تبدیل به چماق دست دولت مرکزی برای سرکوب جنبش خلقهای ایران گردد...
وظیفه ارتش در یک جمله، دفاع از مرزهای کشور است، در کردستان پادگانها باید به مرز منتقل شوند و در آنجا مستقر گردند."
و تاریخ جمهوری اسلامی تاکنون نیز گویای این اندیشه و نوع نگرش دکتر قاسملوست، سپاه چماق دست دولت مرکزی برای سرکوب جنبش خلقهای ایران گردید و ایران را ملیتاریزه نمود و در برابر هر صدای آزادیخواهی با بیرحمانهترین شیوه به سرکوب آن همت میگمارد.
قاسملو مدرسهای برای دموکراسی و همزیستی مسالمت آمیز میان ملتهای ایرانی بود. آرزو و خواسته او برای ایران و کردستان چیزی نبود جز دموکراسی و تامین حقوق ملی خلقهای ایران و در این راه نیز جانش را فدا کرد. قاسملو نه ناسیونالیستی تنگ نظر بود، نه مارکسیستی متعصب، قاسملو دمکراتی آزادیخواه بود و همیشه دموکراسی را بهترین راه برون رفت ایران از بحران سیاسی و تنها راه تحقق حقوق ملتهای ایرانی و به ویژه ملت کرد میدانست. آرای او آشتیخواه بود و دوستی میان ملل را با اهمیت تر از همه چیز بر میشمرد و در بند ۱۲ سیمای دمکرات، که مانیفیست قاسملو برای پرورش انسانی دمکرات در حدکا و کردستان و حتی برای ایران بود چنین میگوید "دمکرات بشر دوست و دوستی میان انسانها را بدون در نظر گرفتن نژاد و مذهب با ارزش میداند و هرگونه نژادپرستی، فاشیزم و عظمت طلبی را شدیداً رد میکند."
|