پیش بسوی دستیابی به آزادی و برابری در ایران! - احمد نوین
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۰ تير ۱٣۹۰ -
۱۱ ژوئيه ۲۰۱۱
٣۲ سال است که سرکوب آزادیخواهان، تداوم خفقان و تشدید فشارهای اقتصادی و فقر بر مردم، در دستور کار رژیم اسلامی حاکم بر ایران قرار دارد.
در مقابلهی جدی و موَثر با اجحافات و مشت آهنین رژیم، که سازمان داده شده است، طبعاً مردم نیز به سازماندهی نیاز دارند. تا شانس تداوم و گسترش مقاومت مردمی، بعقب راندن رژیم و سرانجام سرنگونی نظام توسط خود مردم ایران را، ممکن و میسر نمایند.
سازماندهی مبارزات مردم برای سرنگونی رژیم، اما، اتحاد و یا لااقل هماهنگی نیروهای مردمی طلب را میکند.
برای اتحاد و یا لااقل هماهنگی نیروهای مردمی - برای سازماندهی مبارزات در سراسر کشور- نیاز به ایجاد و یا پدیداری رهبری است.
اما، این مبارزات و رهبری آن ، در صورتی به برقراری آزادی و برابری در جامعه منتهی میشود، که گفتمان دمکراتیک در جامعه تعمیق شده باشد . در چنین صورتی روشن است که نه تنها سرنگونی این نظام در دستور کار مردم قرار خواهد گرفت، بلکه چگونگی نظام آتی نیز از هم اکنون پایه ریزی خواهد شد.
موضوع حائز اهمیت اینست که ؛ گفتمان دمکراتیک، از نظر نیروهای مختلف اجتماعی، متفاوت است.
گفتمان اصلاح طلبان نظام، شورای ملی مقاومت، سلطنت طلبان ، دمکرات های پیگیر و نیروهای چپ و کارگری، یکسان نیست. متفاوت و بعضاً متضاد است.
۱- اصلاح طلبان نظام، خواهان تداوم حیات جمهوری اسلامی متکی بر قانون اساسی این رژیم و طبعاً تداوم اصل ولایت فقیه هستند.
۲- شورای ملی مقاومت، و در راّس آنها سازمان مجاهدین خلق ایران، خواهان جمهوری اسلامی، از نوع دیگری هستند:
خواهان جمهوری اسلامی دمکراتیک هستند. که دولت آن " تجسم اراده خدا در پهنه اجتماعی است که از طریق آن دولت ( مجاهدین – شورا ) بظهور میرسد.".
٣ - سلطنت طلبان، ( هواداران خاندان پهلوی ) خواهان برقراری نظامی هستند که در راَس آن رضا پهلوی قرار دارد و پس از او نیز در انحصار ورثهی او قرار خواهد داشت.
رهبر نظام سلطنتی- سایه خدا - نه از طریق انتخابات آزاد و با رای مردم ، بلکه از طریق وراثت بحکومت خواهد رسید.
ابتدا رضا خان میرپنج ، پس از او محمد رضا پهلوی در رهبر نظام بودند، و در تداوم آن رضا پهلوی و بعد از او نیز فرزند رضا ، بعنوان "شخص اول مملکت" ، در راَس امور قرار خواهند داشت.
۴ - دمکرات های پیگیر و نیروهای چپ و کارگری، مایل اند که ارادهی اکثریت شهروندان کشور- برای تامین منافع اکثریت عظیم – نظام آتی کشور را شکل بدهد.
برای آنان ارادهی اکثریت مردم برای تعیین سرنوشت، استوار بر خواست های آزادیخواهانه و برابری طلبانه و با تکیه بر جنبش های کارگری، زنان، جوانان و دانشجویان و.. تحقق خواهد یافت.
با توجه به این مقدمه طبیعی است که در مسیر تعمیق گفتمان دمکراتیک و سازماندهی مردم، راه و نظرات نیروهای آزادیخواه و برابری طلب از نیروهای دیگر، جدا میشود.
باید توجه داشت که نیروهائی در جامعه وجود دارند که نجات جامعه از چنگال رژیم ضد انسانی جمهوری اسلامی ایران را با تکیه و یا با کمک نیروهای امپریالیستی، ممکن و میسر میدانند :
- سلطنت طلبان از این دسته اند ، لذا آلترناتیو امپریالیستی هستند. عبرت انگیز است: در زمان آغاز حمله ایالات متحده امریکا به افغانستان و ورود نیروهای نظامی به آن کشور، رضا پهلوی گفت ؛ مگر خون مردم افغانستان رنگین تر از مردم ایران است؟
- شورای ملی مقاومت و مجاهدین هم متاسفانه بنابر تجربه بعد از مهاجرت رهبری آنان از ایران، در جایگاه آلترناتیو نا مطلوب امپریالیستی قرار گرفته اند و بسیاری از سیاست ها و شیوه های مبارزاتی آنان، تمامیت خواهانه و لذا غیر قابل اعتماد هستند.
- اصلاح طلبان رژیم هم - که با ادعای عدم همکاری با نیروهای امپریالیسم از قدرت رانده شده اند- برخلاف تمایل اکثریت قریب به اتقاق مردم آزادیخواه و برابری طلب، خواهان تداوم حیات همین نظام، همراه با اصلاحاتی هستند و در بهترین حالات، دوران سیاه روح الله خمینی را؛ دوران طلائی ارزیابی میکنند.
• اما، نیروهای چپ و کارگری، هم با حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی ایران مخالف هستند و هم با دخالت امپریالیست ها در سرنوشت مردم.
آنان مدعی هستند که آزادی و برابری تنها با دخالت آگانه و سازمان داده شدهی خود مردم ممکن و میسر خواهد شد. لذا رهبری آن نیز در مسیر پیشرفت همین مبارزات بوجود خواهد آمد.
کوتاه سخن : تلاش برای اتحاد نیروهای متضاد اجتماعی و ایجاد رهبری مشترک این نیروها ، ناممکن است و نتایج مطلوبی بنفع مردم را نخواهد داشت. تجربه چگونگی مسیری که انقلاب بهمن ۱٣۵۷ طی نمود، حاوی درس های خونبار و گرانبها است!
• با همهی این تفاضیل ، اما همچنان مسئله چه باید کرد؟ برای برقراری آزادی و برابری در ایران،مطرح است.
٣۲ سال است که مردم ما برای رسیدن به آزادی و برابری، همواره با سّد استبداد و دیکتاتوری رژیم جمهوری اسلامی، بویژه دستگاه ولایت و شخص ولی فقیه روبرو بوده و هستند.
بنابراین در کشور ما برای رسیدن به آزادی و برابری، مردم ما ناچار هستند که سرنگونی این رژیم را تدارک ببینند.
واقعیت اینست که در مقطع کنونی اکثریت قریب به اتفاق شهروندان کشور؛ کارگران و زحمتکشان مزد بگیری هستند که با فروش نیروی کار خودشان قادر هستند به زندگی بخور و نمیر شان، ادامه دهند.
این محرومان و لگدمال شدگان چاره ای ندارند جز آنکه برای رهائی از نظام ضد انسانی جمهوری اسلامی ایران، بخودشان؛ به آگاهی خودشان، به سازماندهی خودشان و با تعمیق آگاهی هایشان و تلاش برای پیوند مبارزاتشان در بخش های مختلف ، متکی شوند.
انتظار و آرزوی ظهور رهبر فرهیخته و تشکیلات جدا از طبقه کارگر و دیگر مزدبگیران تحت ستم، که آنان را نجات دهد، خیال پروری و خود فریبی است. " کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من.".
کارگران و و دیگر مزدبگیران تحت ستم و مبارز؛ از همهی ملیت های ساکن ایران، اعم از فارس، ترک، کُرد، عرب، بلوچ و ... برای ایجاد نظامی انسانی که تامین منافع اکثریت عظیم را میسر نماید، موظفند گذشته از تلاش جهت سازماندهی و تعمیق گفتمان دمکراتیک، از همین امروز زمینه ها و ابزار برقراری آن نظام را تدارک ببیند.
فراموش نباید کرد که ؛ مبارزه دمکراتیک، جاده صاف کن مبارزه طبقاتی است. آنچه فردا درو خواهیم کرد، نتیجهی آن بذری است که امروز می کاریم.!
لذا کارگران، زنان، جوانان، دانشجویان و مبارزان ملیت های ساکن ایران، برای ایجاد جنبش انبوه و سرنوشت ساز فردا، در جهت برقراری آزادی و برابری، میبایست در مقطع کنونی در حین تلاش برای تعمیق گفتمان دمکراتیک در جامعه، با حرکت ازخواست های بلاواسطه شان، با سازماندهی اعتصابات در محل کار و زندگی شان و تدارک تظاهرات در صورت امکان و ضرورت، تلفیق مبارزه مخفی و علنی، یاری رسانی به نافرمانی مدنی جهت ناممکن نمودن فرمانروائیِ فرمانروا و تلاش در جهت پیوند مبارزات بخش های مختلف مردم ؛ به تدارک آینده ای همت گمارند که ، نه تنها رژیم تمامیت خواه دینی "جمهوری اسلامی ایران" را بزیر خواهد کشید، بلکه به وزن و اهمیت بیشتر آنان در پایه گذاری نظام آتی کشور جهت گسترش حقوق کارگران، زنان، جوانان و ملیت های ساکن ایران منجر شود.
• در مسیر تلاش برای سرنگونی جمهوری اسلامی ایران، چهار نظرگاهی که در ابتدا به آنها اشاره شد (بعنوان نیروهای سازمان داده شدهی فعلاً موجود ) نیز موظف هستند که:
۱- با تعمیق گفتمان دمکراتیک – آنگونه که خود آنها تشخیص میدهند – در جهت سازماندهی مردم حرکت بکنند و اتحاد نیروهای هم طیف خودشان را ممکن و میسر نمایند. در عین حال بهر وسیله ممکن از خواست ها و مبارزات بحق مردم و سازماندهی آنان توسط خود مردم، حمایت بنمایند.
۲- زمانی که شرایط داخلی ( دوران اعتصابات سراسری و تظاهر ات توده ای ) و شرایط خارجی ( عدم امکان دخالت امپریالیست ها در امور داخلی ایران ) به حّدی از پختگی برسند که سرنگونی جمهوری اسلامی را در دستور کار اکثریت عظیم توده حق طلب قرار داده باشند، هماهنگی نیروهای مخالف رژیم با تکیه بر مردم – یا هماهنگی آن بخش هائی که وزن تعیین کننده خواهند داشت – میتواند در سرنگونی جهت دار رژیم فعلی، تاَثیر گذار باشد.
روشن است که چگونگی مختصات نظام بعدی در ایران، بستگی به برآیند نیروهای موجود در صحنه، در آن مقطع دارد. امید که اقبال اکثریت قریب باتفاق مردمان کار و زحمت، به حمایت و نیرو رسانی به تشکل های دمکرات های پیگیر، چپ و کارگری باشد. به امید آن روز.
در اینجا یادآوری چند نکته ای خالی از لطف نیست :
- دمکراسی- یعنی حکومت اکثریت مردم- در صورتی میتواند برقرار شود که همه شهروندان کشور – بدون استثناء – از آزادی های سیاسی کامل برخوردار شوند. واقعیت اینست که بدون دمکراسی، نمیتوان به آزادی دست یافت. اما، آزادی بنیادی انسان، بستگی به تعمیق دمکراسی دارد.
- دمکرات های پیگیر، طبعاً پس از سرنگونی جمهوری اسلامی ایران به همت مردم ایران، پس از ایجاد مجلس موّسسان - برای تاَسیس نظام بعدی – از مردم خواهند خواست که در رابطه با مجلس موَسسان، به نمایندگانی راَی بدهند که تمام قدرت سیاسی را به نمایندگان شورای عالی منتخب همه مردم واگذار مینمایند.
طبعاً در آن نظام، خود حکومتی وسیع همهی مردم از طریق نهادهای حاکمیت توده ای، برقرار خواهد شد. این مهم با پیروزی جنبش اکثریت عظیم، برای تامین منافع اکثریت عظیم، ممکن و میسر خواهد بود.
۱۰ جولای ۲۰۱۱ – ۱۹ تیر ماه ۱٣۹۰
|