حمله نظامی به کردستان به میلیتاریزه کردن فکر و اندیشه مردم خواهد انجامید!
ابراهیم فرشی
•
اگر جمهوری اسلامی ایران حملات نظامی خود را متوقف نکند و به پشت مرزهای رسمی برنگردد و بر ادامه حملات و گسترش آن اصرار ورزد، عملا" بحران گستردهتری در شکل نظامی به بحرانهای موجود خود اضافه خواهد کرد که خروج از آن قابل پیشبینی نخواهد بود
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
٣۱ تير ۱٣۹۰ -
۲۲ ژوئيه ۲۰۱۱
جمهوری اسلامی ایران که امروز به جمهوری نظامی سپاه پاسداران ایران تبدیل شده است، در تازترین ماجراجویی خود به حریم اقلیم کردستان که بخشی از کشور عراق تلقی می شود، تجاوز کرده است. دولت مرکزی بغداد برخلاف دولت اربیل، در مورد این حمله هنوز سکوت اختیار کرده است، که شاید بنا به ترکیب سیاسی و مذهبی آن قابل فهم باشد!
این حملات که از طریق هوا و زمین صورت گرفته، ویرانی و خرابی خانههای مردم ، کشته و زخمی از سه طرف (پیشمرگان پژاک، مردم روستاها و افراد سپاه پاسداران) برجای گذاشته است. بهانه اینبار حمله ایران، حضور حزب حیات کردستان (پژاک) در منطقه و همکاری حکومت کردستان با این حزب از طرف مسئولین سپاه پاسداران اعلام شده است.
تهاجم نظامی جمهوری اسلامی ایران به خاک این بخش از کردستان و دخالت در امور این منطقه امری تازه نیست و سابقه آن به قبل از جنگ ایران و عراق برمی گردد. تشدید این حملات از آن زمان شروع شد که کردها اداره امور کردستان را از سال ١٩٩٢ به بعد بعهده گرفتند.
در ابتدای تشکیل حکومت اسلامی، صدور انقلاب اسلامی وجه عمده سیاست خارجی آن بود، در آن زمان ایران در عراق و کردستان به دنبال پیداکردن عناصر و گروههای وابسته به خود و نفوذ در احزاب سیاسی این کشور بویژه احزاب کردی بود. ایران و عراق در این مقطع علیه هم سیاستی واحدی را دنبال می کردند. ایران از طرفی تشکلهای اسلامی- کردی وابسته به خود تشکیل داد و از طرف دیگر بطور مستقیم امکانات نظامی، تدارکاتی و مالی در اختیار احزاب کردی گذاشت، همکاری سپاه پاسداران و احزاب موجود کرد در آن زمان، به تسخیر برخی از شهرهای کردستان از جمله سید صادق و حلبجه توسط ایران انجامید که خشم شخص صدام و گروه او را به همراه آورد که تراژدی انسانی حلبجه و روستاهای اطراف آنرا در سال ١٩٨٨ به دنبال داشت.
مهمترین بخش فعالیت وزارات اطلاعات و سپاه پاسداران در این مقطع گسترش سیستم جاسوسی و اطلاعاتی در کردستان عراق بود که امکان ترور بیش از ٢٤٠ تن از اعضا و وابستگان به احزاب کردستان ایران را به همراه آورد.
نفوذ گسترده ایران در کردستان عراق تا قبل از سقوط صدام، تا به آن حد بود که سپاه پاسداران به راحتی می توانست به شکار افراد سیاسی وابسته به حزب دمکرات کردستان ایران و (کومله) شاخه کردستان حزب کمونیست ایران بپردازد و از حمایت نیروهای حزب دمکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی کردستان و دیگر احزاب کرد نیز بهرمند شود و بدون دغدغه خاطر تا عمق چند کیلومتری در خاک این کشور پیشروی کند.
از طرف دیگر در این مقطع زمانی که عراق و از جمله کردستان با محاصره اقتصادی آمریکا و کشورهای غربی روبرو بود، ایران بوسیله شرکتهای اقتصادی، صنعتی و خدماتی وابسته به خود توانست نفوذ اقتصادی و به تبع آن نفوذ سیاسی و فرهنگی خود را تا به آنجا پیش ببرد که به اولین مقاطعهکار در بخشهای ساختمانی، تدارکاتی و خدماتی در کردستان تبدیل شود و حتا در زمینه فرهنگی و هنری جایگاهی برای خود از طریق پخش برنامهها و سریالهای بخش کردی تلوزیون سحر دست و پا کند. متعاقب این نفوذ سیاسی، اقتصادی، نظامی، جمهوری اسلامی در شهری مانند سلیمانیه که حتا نمی توان ١٠ نفر شیعه مذهب در آن یافت، حسینیه بزرگی ساخت، که کسی نمیتواند توجیهی برای ساختن آن بیابد، جز اثبات نفوذ بلامنازع جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران در میان احزاب کرد، که در سلیمانیه و اربیل دو حکومت علیه هم تشکیل داده بودند.
سقوط صدام، حضور آمریکا و متحدین در عراق، خوابهای سران حکومت و سپاه پاسداران ایران را آشفته و نفوذ بلامنازع آنها را محدود کرد، بهمین دلیل مقابله با حضور آمریکا و متحدین و حفظ موقعیت در عراق و کردستان، به مهمترین گزینه سیاسی جمهوری اسلامی ایران بدل شد. گسترش ترور، آشوب و خرابکاری، دخالت سیاسی مستقیم در اوضاع این کشور، گسترش فشار سیاسی بر حکومت کردستان وعراق وجه عمده سیاست جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران ایران را از این زمان به بعد نشان می دهد.
تغییر اوضاع سیاسی و برهم خوردن توازن نیروها در بغداد، تثبیت سیاسی و اداری حکومت و پارلمان کردستان، مناسبات خوب سیاسی کردها با دولت آمریکا و کشورهای غربی، اختصاص بیش از ١٣ درصد از درآمد نفت عراق به کردها، قبول و استقرار حکومت فدرال در عراق و به رسمیت شناختن حکومت نیمه مستقل کردستان در سطح بین المللی و جهان عرب، گسترش مناسبات اقتصادی و سیاسی حکومت کردستان با کشورهای منطقه و جهان و سرمایهگذاری برخی از کشورهای اروپایی در کردستان، موجب کاهش وابستگی کردهای عراق به ایران، محدود شدن دخالتهای سیاسی و نظامی سپاه پاسدران و حکومت تهران و حتا موجب کاهش تشنج بین حکومت کردستان و دولت ترکیه و گسترش مناسبات اقتصادی میان کردستان و این کشور متخاصم شد. افزون بر همه اینها ظهور آنچه که بهار عرب نام گرفته و جریانات سوریه و نقش کردها در سیاست امروز و آینده این کشور و مضاف بر همه اینها وضعیت داخلی ایران، بحران سیاسی و اقتصادی و کوچکترشدن حلقه حکومتی در این کشور، سران حکومت، سپاه پاسداران و ولایت فقیه در انزوا را به دست یازیدن به ماجراجویی نظامی خطرناک کشانده است.
آنانکه در این شرایط نقش معماران استراتژیک جمهوری اسلامی ایران را ایفا می کنند، به نطفه اصلی و آغازین تفکر نظامی و سیاسی حکومت اسلامی ایران بازگشتهاند. جمهوری اسلامی ایران ماجراجویی های نظامی خود را در سال ١٣٥٧ از کردستان شروع کرد که اتحاد نیروهای سیاسی و ایستادگی یکپارچه مردم کرد را بدنبال داشت، بطوریکه مردم در رفراندوم جمهوری اسلامی شرکت نکرده و در مقابل حملات نظامی سپاه، ارتش و بسیج دست به مقاومت زدند.
حمله نظامی چند روز اخیر سپاه پاسداران به کردستان عراق، بمباران روستاها و پایگاههای نظامی حزب حیات کردستان (پژاک)، باردیگر موجب گسترش احساس همبستگی میان مردم، احزاب، فعالین سیاسی، مدنی، فرهنگی، اجتماعی نسبت به پژاک و حکومت کردستان در برابر یورش ایران شده است. حمله به پژاک نه تنها به تضیعف این جریان از نظر سیاسی و نظامی کمکی نکرده، بلکه باعث سمپاتی افرادی شده است که از نظر سیاسی درست در نقطه مقابل پژاک قرار داشتند و این مصداق این ضرب المثل فارسی است که گوید "عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد" و اگر خواست خدا هم در این رابطه در میان باشد، رژیم اسلامی ایران تکیه گاه آسمانی خود را نیز از دست داده است.
عدو برای حکومت کردستان هم سبب خیر شده است، چرا که همین حکومت که با اعتراض مردم خود در رابطه با فساد اداری و حکومتی روبرو است ، اکنون از پشتیبانی قاطع مردم در برابر هجوم جمهوری اسلامی ایران برخوردار است. گسترش این جنگ جمهوری اسلامی را در برابر جبهه سیاسی و نظامی بسیار گستردهتراز پیشمرگان حزب پژاک و نیروهای نظامی حکومت کردستان قرار خواهد داد.
حمله نابخردانه و ماجراجویانه اخیر جمهوری اسلامی ایران به کردستان در این شرایط، اوج استیصال و وحشت رژیم تهران را نسبت به اوضاع سیاسی منطقه و آینده نافرجام خود نشان می دهد. آنچه بسیار مهم است استفاده درست و بجای کردها در دو سوی مرز در جهت نزدیکی و همکاری سیاسی باهم برای ساختن آینده بهتر و دموکراتیک در کردستان فدرال و دیگری برای مبارزه همزمان و متحد با جمهوری اسلامی در داخل ایران است.
اگر جمهوری اسلامی ایران حملات نظامی خود را متوقف نکند و به پشت مرزهای رسمی برنگردد و بر ادامه حملات و گسترش آن اصرار ورزد، عملا" بحران گستردهتری در شکل نظامی به بحرانهای موجود خود اضافه خواهد کرد که خروج از آن قابل پیشبینی نخواهد بود.
مردم، احزاب و فعالین سیاسی کرد در طول ٢٠ سال گذشته تمام تلاش خود را برای تقویت مبارزه سیاسی و مدنی در شهرها و دوری از مبارزه نظامی به کار گرفتهاند. گسترش جنگ علیه پژاک و حکومت کردستان باردیگر مغزها و تفکر افراد را میلیتاریزه خواهد کرد و مارا به دوران جنگ در سال ١٣٥٧ به بعد بازخواهد گرداند، در چنین شرایطی صلح در منطقه بویژه در ایران سالیان طولانی به تعویق خواهد افتاد.
اگر جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران آخرین گزینه حفظ بقای خود را در ماجراجویی نظامی از طریق کشتار مردم کرد، اینبار در دوو سوی مرز ایران و عراق در کردستان جستجو کنند، پایانی نظیر حکومتهای طالبان، صدام، اسد، قذافی برای خود رقم خواهند زد، هرچند فروپاشی این حکومت و پاک شدن آن از صحنه سیاسی ایران خواست عمومی مردم است، اما درگیر شدن در جنگی بی انتها که جز کشتار و ویرانی سرانجامی ندارد، خواست هیچ انسان فرهیخته و صلح خواهی نیست.
از این منظر انفعال نیروهای سیاسی سراسری ایران در قبال جنگ افروزی حکومت و سپاه پاسداران، نابخشودنی خواهد بود، وظیفه عاجل آنها تلاش برای قطع هرچه سریعتر آن و محکوم نمودن جمهوری اسلامی در مجامع بین المللی است. بجاست رسانههای مسئول بجای سکوت و پخش اخبار نادرست و تحریک آمیز، کسب اخبار و اطلاعات دقیق را در این رابطه مد نظر داشته باشند و آنرا فدای تنگ نظریهای شخصی و گروهی نکنند.
٢٠/٧/٢٠١١ آلمان
|