یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چشم‌انداز بسته: چپ سوسیالیستی در جهان معاصر


محمدرفیع محمودیان


• چپ سوسیالیستی در وضعیتی بحرانی بسر می‌برد. از سازمانهای سیاسی آن گرفته تا ایدئولوژی و آرمانهایش همه در وضعیتی بحرانی قرار دارند. احزاب سوسیال دموکرات اروپا با آنکه بیش از پیش به میانه‌روی و راست‌روی روی آورده‌اند باز در حال از دست دادن آراء هستند. احزاب سوسیالیست و کمونیست جهان نیز به حاشیه ی سیاست رانده شده‌اند. در افکار عمومی جایگاه قدرتمندی ندارند و بحثهایشان توجه و واکنشی بر نمی‌انگیزد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۱ مرداد ۱٣۹۰ -  ۲ اوت ۲۰۱۱


موضوع این مقاله وضعیت چپ سوسیالیستی در جهان معاصر است و به وضعیت بحرانی، تنگناهای نظری و دستاردهای آن می‌پردازد. مقاله در چهار بخش نوشته شده است. بخش اول به بحران چپ می‌پردازد. در بخش دوم دستاورد مهم چپ در چند دهه ی اخیر، موفقیت سوسیال دموکرانها در طرح انگاره ی گستره ی شکوفایی بررسی می شود. بخش سوم مقاله محدودیت نظری سوسیال دموکراتها و بطور کلی‌تر سوسیالستها و مارکسیستها را مورد بحث قرار می‌دهد. در بحش چهارم و پایانی مقاله راهکاری برای برون رفت از موقعیت بحرانی پیشنهاد می‌شود.


۱- چپ دربحران
چپ سوسیالیستی در وضعیتی بحرانی بسر می‌برد. از سازمانهای سیاسی آن گرفته تا ایدئولوژی و آرمانهایش همه در وضعیتی بحرانی قرار دارند. احزاب سوسیال دموکرات اروپا با آنکه بیش از پیش به میانه‌روی و راست‌روی روی آورده‌اند باز در حال از دست دادن آراء هستند. احزاب سوسیالیست و کمونیست جهان نیز به حاشیه ی سیاست رانده شده‌اند. در افکار عمومی جایگاه قدرتمندی ندارند و بحثهایشان توجه و واکنشی بر نمی‌انگیزد. همزمان نهادهای همراه و مرتبط با احزاب چپ، از سندیکاهای کارگری گرفته تا اتحادیه‌های جوانان و زنان، توان جذب نیرو و شور را از دست داده‌اند. توده‌ها بطور کلی دیگر رغبت چندانی به حضور در عرصه‌های سنتی فعالیت نیروهای چپ ندارند. بحران در امر بسیج نیرو و افکار عمومی مرتبط با مشکل عمیقتری است. آرمانهایی که چپ تا بکنون مدافع و مبلغ آن بوده است قوام و اعتبار خود را از دست داده‌اند. برابری، همبستگی و دموکراسی رادیکال دیگر شفافیت معنا و اعتبار گذشته را ندارد.
برابری از یکسو دیگر در مقایسه با مقوله‌هایی مانند آزادی، موفقیت در رقابت و فردیت اعتباری ویژه ندارد و از سوی دیگر مفهومی گنگ و متناقض شده است. تا بگویی خواهان برابری هستی پرسیده می‌شود "برابری چه؟" و آنگاه چند معنای متفاوت برابری و مشکل یکایک آنها برایت ردیف می‌شوند. برابری ساده ی برخورداری از ثروت یا امکانات مساوی نیز امروز چنان بی‌معنا جلوه می‌کند که دیگر نمی‌تواند کسی را قانع سازد. همانگونه که بارها بدان اشاره شده اگر در بامداد امکاناتی را به تساوی بین مجموعه افرادی مشخص پخش کنیم در شامگاهان همان روز نابرابری بین افراد شکل گرفته است. یکی تمامی امکانات بدست آورده را مصرف کرده، دومی آنرا با سرمایه‌گذاری غلط به هدر داده، سومی آنرا دست نخورده حفظ کرده و چهارمی با سرمایه‌گذاری درست بر میزان آن افزوده است. مقوله ی همبستگی از وضعیت بهتری برخوردار نیست. انسانها خود را همبسته ی دیگرانی معین می‌شمرند و برای آن اهمیت قائل هستند ولی هیچ درک مشخصی از همبستگی مجردِ ماورای احساس ملی‌گرایی و حس ترحم به گرسنگان و آوارگان ندارند. ترس از دیگری و نه احساس صمیمت و یگانگی با دیگران احساسی است که فرایند جهانی شدن و سرعت وحشتناک تحولات اقتصادی و اجتماعی بر ذهنیت آدمی غالب ساخته‌اند. آرمان دموکراسی رادیکال یا مشارکتی چپ نیز وضعیت بهتری ندارد. زندگی خصوصی در قالب مصرف، روابط نزدیک دو جانبه و لذت های خُرد زندگی روزمره اینک بسی مهمتر از حضور در عرصه‌های تصمیم‌گیری سیاسی و اداره ی امور جمعی بشمار می‌آیند.

تنگنای سیاست طبقاتی
یکی از مبانی قدرت چپ تا به کنون سیاست طبقاتی و شور سیاسی طبقه ی کارگر بوده است. تا یک یا دو دهه ی پیش احزاب چپ مورد حمایت بخش وسیعی از کارگران بودند. بخش مهمی از برنامه ی آن احزاب نیز اختصاص به بهینه ساختن شرایط کار و زندگی کارگران داشت. اینک اما بخش متشکل، آگاه و منسجم طبقه ی کارگر، یعنی کارگران صنعتی، دچار فروپاشی شده است. تولید بیش از پیش به کشورهایی بدون پیشینه ی صنعتی و سنت آگاهی طبقاتی انتقال یافته است، واحدهای تولیدی کوچک شده‌اند و کارگران امتیاز برخورداری از شغل ثابت را از دست داده‌اند. شغلهایی که موقعیت دارندگان آن همان موقعیت کارگران است بشکلی فوق‌العاده رشد کرده‌اند. ولی چنین افرادی نه زندگی‌ کاری و اجتماعی‌ای همچون زندگی کارگران ضنعتی دارند و نه خود را کارگر می‌شمرند. در حالیکه هنوز بر مبنای بررسی‌های جامعه شناسان طبقه ی کارگر با کمی اختلاف از طبقه ی متوسط بزرگتر است ولی بخش کوچکی از جمعیت خود را هنوز عضو طبقه ی کارگر می‌داند. اکثریت جامعه بخود بسان عضو طبقه ی متوسط می‌نگرد و بر مبنای باورها، ارشها و الگوی زیست آن طبقه به جهان و زندگی می‌نگرد.
طبقه ی متوسط نیز تحولی اساسی از سر گذرانده است. این طبقه امروز خود را کمتر نیازمند اقتدار دولت و عرصه ی سیاست برای مقاومت در برابر قدرت بورژوازی می‌داند. این طبقه امروز به اتکای سرمایه ی فرهنگی و اجتماعی جایگاهی ویژه در بازار جهان یافته است. او همچون سرمایه نیرویی بشدت متحرک است. تمام جهان را عرصه ی زندگی و کار می‌داند و بسرعت جابجا می شود و نیازی به پشتیبانی دولت رفاه یا دموکراسی برای رویاروئی با نوسانات و مطالبات بازار احساس نمی‌کند. بیشتر بر آن باور است که عواملی همچون دانش نظری و فنی، مجموعه‌ای از مهارت ها، توانمندی‌های اجتماعی و شبکه ی روابط اجتماعی موقعیتش را در جامعه تحکیم می‌بخشند. دیدگاهش آن است که دولت باید قدرت محدودتری پیدا کند و سیاست اهمیت کمتری، تا گستره ی آزادی عمل انسان ها افزایش یابد. در یک کلام، طبقه ی متوسط امروز علاقه ی خاصی به سیاست و برنامه ی احزاب سوسیالیست برای تقویت سپهر عمومی و افزایش سطح رفاه عمومی ندارد. آنگاه نیز که به فعالیت اجتماعی روی می‌آورد بیشتر به عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی جامعه توجه نشان می‌دهد تا عرصه‌های سیاسی جامعه.   

عمق بحران
عامل ذهنی‌ای که به وضعیت بحرانی وخامت می‌بخشد آن است که هیچ تحلیل جامع و دقیقی در این مورد از سوی چپ ها ارائه نشده است. برخی چپ های تندرو و کمونیست اصلاً مسئولیت وضعیت پیش آمده را متوجه سوسیال دموکرات ها یا سوسیالیست های میانه‌رو می‌دانند. در دیدگاه آنها سرمایه‌داری عاری از هرگونه مشروعیت است و فقط بوسیله ی شدت بخشیدن به استثمار و قوی تر ساختن دستگاه‌های ایدئولوژیک خود می‌تواند بحیات ادامه دهد؛ امری که فقط تضادهای درونی آنرا تشدید می‌سازد. به اعتقاد چپ های تندرو سوسیال دموکراتها بوسیله ی ایجاد اصلاحات یا بعبارت درست‌تر وعده ی انجام اصلاحات توده‌ها را امیدوار و خوش بین به آینده ی سرمایه‌داری و روی‌گردانی از مبارزه ی همه جانبه ی طبقاتی می‌سازند. آنها شک ندارند که سرمایه‌داری خود بزرگترین دشمن خویش است و اگر نیرویی به یاری آن نشتابد خود گور خویش را خواهد کند.
بحران چپ اما صرفاً بحران سوسیال دموکراسی نیست بلکه بحران سوسیالیسم و حتی مهمتر از آن بحران مارکسیسم است. سوسیالیسمِ توسعه و کارخانه، سوسیالیسمِ تحزب و تشکل، سوسیالیسمِ مبارزه ی طبقاتی بر مبنای اعتصاب و تظاهرات سوسیالیسمی کهنه و پوسیده است و اتکا بدان هر جنبش و باوری را به بحران در می‌غلطاند. این درک که سرمایه‌داری در فرایند رشد خود نیروی نابود کننده خود را قویتر می‌سازد و در نهایت زمینه ی نابودی خود را فراهم می‌آورد درکی یکسره نادرست از آب در آمده است. پویایی خارق‌العاده ی سرمایه‌داری که مارکس خود نیز در مانیفست بر آن صحه می‌گذارد و به حاشیه رانده شدن پرولتاریا در تحولات اجتماعی و تاریخی موید این نکته هستند. کارخانه و نیروی کار مشعول بکار در آن، امروز، نه نماد شور تولید، آفرینندگی و سرزندگی که نماد کار برای زیست، فقر فرهنگی و به حاشیه‌راندگی است. نه توسعه ی سرمایه‌داری و نه وجود پرولتاریا باعث ایجاد تحولی اساسی در زمینه ی برقرار سوسیالیسم شده است. بطور کلی، فرایند تحولات خواست استقرار سوسیالیسم را به امری عملی، عاجل یا همگانی تبدیل نکرده است.
تا حدی برای رفع این مشکلات، تحزب و تشکل برای سوسیالیستها اهمیت پیدا کرده است. تأکید تاریخی لنین بر اهمیت حزب و رابطه ی حزب و طبقه ی کارگر هنوز برای سوسیالیستها از موضوعیت برخوردار است. در فقدان خودانگیختگی طبقه ی کارگر و حضور فعال آن طبقه در عرصه ی تحولات اجتماعی، حزب باید نقشی فعال بعهده گیرد. ولی حزب بسان عاملی جایگزین بسرعت به نیرویی بوروکراتیک، به سازمانی بسته و پایگانی تبدیل شده، هر نوع سرزندگی و پویایی را خفه می‌سازد. مسئله این است که مبارزه ی طبقاتی مدنظر سوسیالیستها و مارکسیستها دیگر اهمیت گذشته را ندارد. بازتوزیع منابع یا امکانات اقتصادی نیز دیگر اهمیت خاص گذشته را ندارند. این امر تا حد زیادی بخاطر آن است که در جوامع صنعتی و حتی جوامع در حال توسعه اگر نه همگان، بخشهائی وسیعی از جامعه بهره‌مند از امکانات بنیادین و ضروری هستند. در این وضعیت آنها به مسائل دیگری جز به نیازها یا تنگناهای اقتصادی زندگی خود توجه نشان می‌دهند. همزمان شتاب تغییر در جامعه، فرایند مهاجرات و تفکیک هر چه بیشتر جامعه به حوزه‌های گوناگون مجزا مسائل دیگری را برای توده‌ها مهم ساخته است. مبارزه ی طبقاتی دیگر اهمیت گذشته را ندارد و خواستهایی همچون بازشناسی هویتی یا ابراز وجود اجتماعی اهمیت پیدا کرده‌اند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست