در نفی شبیه سازیِ گاو گندچالِ دهانِ کیهان توسط اصلاح طلبان خارج نشین! - امید حبیبی نیا
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۱ مرداد ۱٣۹۰ -
۲ اوت ۲۰۱۱
سه شنبه هفته گذشته روزنامه کیهان در "خبر ویژه" خود مدعی شده بود که من در سایت آزادی بیان اینکه نفوذی بودن ابراهیم نبوی (نویسنده جرس) توسط کیهان رد شده را دلیلی بر نفوذی بودن وی دانسته ام!
صرفنظر از اینکه اصولا پاسخ دادن به ورق پاره نویسی های روزنامه ای چون کیهان و گردانندگانی چون حسین شریعتمداری و پیام فضلی نژاد اتلاف وقت است اما شاید این امر بهانه ای باشد برای طرح بحثی لازم در باب اخلاق حرفه ای و اخلاق رسانه ای که گویا در میان بخشی از روزنامه نگاران یا اهل رسانه ما چندان محلی از اعراب ندارد.
نخست روشن کنم: کسانی که من و قلم من را در بیش از بیست سال گذشته می شناسند می دانند که من با کسی تعارف ندارم و اگر بخواهم از کسی انتقاد کنم واهمه ای ندارم که آن را با نام خود منتشر کنم. چنانکه وقتی در ایران بودم در مقاله ای جنجالی در شماره های واپسین مجله آدینه بنیان تئوریک پروپاگاندای تهاجم فرهنگی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی را با توتالیتاریسم همانند ساختم. (۱)
در سالهای گذشته و پس از خروج از کشور نیز همواره لبه تیز نقدم در حوزه ای که به تخصص من ربطی داشت شامل حال همه جریانها و نیروها شده است و طبعا برخی که عادت به چنین نقدهایی ندارند یا برایشان "هدف وسیله را توجیه می کند" ممکن است از این صراحت بیان دلگیر شوند و برخی نیز برخوردی حزبی را پیشه کنند. اما من چنانکه در این چند سال روشن ساختم حتی اشتباهات خود در کار حرفه ای را نیز با هر بهایی به همگان اعلام کرده ام، هرچند که ممکن است خلاف جریان سازیهای عامه پسندانه رسانه ها و احزاب باشد. (۲)
همواره معتقد بوده ام که یک روزنامه نگار حرفه ای نه انشاء نویس و ملودارم نویس و نه کارمند حزب و رسانه است، روزنامه نگار تنها به واقعیت عینی و جامعه متعهد است و به هیچ مرجع قدرت دیگری پاسخگو نیست.
اما واقعیت این است که جریانهای رسانه ای انحصاری وابسته به هر دو جناح رژیم تاب پدیده ای با عنوان "روزنامه نگار مستقل" را نمی آورند.
روزنامه نگاری در جمهوری اسلامی اساسا از ریشه و پایه وابسته به "مرجع قدرت" بوده است، نه تنها به این دلیل که روزنامه نگاران کارمند احزاب رسمی و غیررسمی حکومتی (این یا آن جناح) بوده اند و نه تنها به این دلیل که ارگان های روزنامه نگاری مستقل وجود نداشته و وابسته به این جناح یا آن جناح بوده (انجمن صنفی روزنامه نگاران/ انجمن روزنامه نگاران مسلمان،...) و حتی نه تنها به این دلیل که مدیران مسئول رسانه ها و گاه سردبیران از فرماندهان نیروهای اطلاعاتی، امنیتی و نظامی و یا وابسته به بدنه قدرت و احزاب سیاسی ش بوده اند، بلکه به این دلیل نیز که اساس (آموزش و) مفهوم روزنامه نگاری در ایران با مفهوم روزنامه نگاری رایج در جهان متفاوت است. (٣)
برای اغلب کسانی که در ده سال گذشته وارد عرصه رسانه ها شده اند، روزنامه نگاری چیزی شبیه کارمند شدن است، پس بدیهی است که این کارمندان مطیع در رسانه های مختلف در داخل و خارج از کشور همان نقشی را بازی می کنند که در نظام جمهوری اسلامی از مفهوم "روزنامه نگار خوب" فرا گرفته اند؛ تفاوتی ندارد که این "کارمند" در بی بی سی فارسی کار کند یا در ایرنا، در هر دو صورت کارمند است و از او انتظار می رود که کارمند بماند. در این نظام معیوب رسانه ای در داخل و خارج از کشور اساسا مفاهیمی چون اصول اخلاق حرفه ای، ضوابط و مقررات سندیکایی و یا مراجعی برای حمایت وجود خارجی ندارد.
اگر نیز چنین مراجعی وجود داشته یا قبلا توسط جریانهای حزبی اشغال شده یا اگر گروهی درصدد تاسیس آن برآیند (مانند انجمن بین المللی روزنامه نگاران ایرانی) توسط همین جریانها با کارشکنی روبرو می شوند.
در چنین شرایطی مستقل ماندن و به کار حرفه ای روزنامه نگاری ادامه دادن به روی لبه تیغ راه رفتن مانند شده است؛ جناح غالب در داخل کشور با تمام قوا درصدد است تا دسترسی مردم به هر صدای مخالفی را متوقف سازد و با "جنگ روانی" علیه مخالفانش آنها را مطرود جلوه دهد و از سوی دیگر جناح مغلوب در خارج از کشور با اشغال تقریبا تمام رسانه های موجود و تاسیس رسانه های جدید با همان شیوه "جنگ روانی" به مصاف مخالفین می رود. (۴)
اگر جمهوری اسلامی تلاش می کند تا هر صدای مخالفی را جز صدای حاکمیت خود خاموش سازد، اصلاح طلبان نیز در خارج از کشور به مدد رسانه های بزرگی (بی بی سی فارسی، یورو نیوز فارسی، دویچه وله، رادیو فرانسه، رادیو فردا، صدای آمریکا و...) که به چنگ آورده یا با استفاده از حمایت مالی اروپا و آمریکا و یا پشتوانه مالی خود تاسیس کرده اند تلاش می کنند تا فقط صدای اصلاح طلبان را به گوش مردم برسانند و تنها خود را آلترناتیو جناح رقیب جا بزنند.
اگر جمهوری اسلامی می کوشد تا مخالفانش را مطرود سازد، بخشی از اصلاح طلبان در خارج از کشور نیز با همان جنگ روانی، ترور شخصیت، دروغ بافی، توطئه، زیرآب زنی و... تلاش می کنند تا مخالفان هر دو جناح جمهوری اسلامی و به ویژه اهل رسانه را از گردونه رقابت خارج سازند و جای شرمساری ست که اکثریت دیگر اصلاح طلبان در خارج از کشور نیز در برابر چنین برخوردی سکوت می کنند.
ابراهیم نبوی و چند نویسنده مشهور دیگر اصلاح طلب بارها و از تریبون های مختلف و متعدد و پرمخاطبی که در دسترس دارند، من و سایر مخالفان جمهوری اسلامی را "عوضی، دروغگو، سیاسی کار، اهل مرافعه، جنجال پرداز، شعبون بی مخ و..." خوانده اند و حتی وانمود کرده اند که مثلا این من هستم که اهل جنجال یا آن گونه که خود عوام پسندانه سخن می گویند "گیر دادن" به این و آن هستم! حال آنکه من به شخصه هیچ علاقه ای به پاسخگویی به مهملاتی که برای گروهی نوجوان مرید پسند ساخته می شود ندارم و اگر "عوضی خودتی" را نوشتم، خواننده عادی شاید به سختی می توانست دریابد که این پاسخی بود علیه اتهامات و دروغ پراکنی هایی علیه خودم، زیرا در آن هیچ دفاعی از خود نداشتم.
به باور من اگر قرار است الگوی کار نویسندگان اصلاح طلب در خارج از کشور کیهان، صدا و سیما و چند رسانه بدنام جمهوری اسلامی باشد و این شیوه عملکرد نویسندگان حزبی یا مورد تائید بخشی از روزنامه نگاران باشد یا با سکوت آنها روبرو شود که باید فاتحه روزنامه نگاری ایرانی را خواند زیرا این دیگر روزنامه نگاری نیست، حزب بازی به شیوه عقب مانده ترین کشورهای جهان سومی است.
اما اگر قرار باشد از میان این دویست روزنامه نگاری که در چند سال اخیر و به ویژه در دو سال گذشته به هر دلیلی به خارج از کشور آمده اند و یا کسانی که اخیرا در رسانه های در انحصار اصلاح طلبان در خارج به کار روزنامه نگاری مشغول شده اند، تنها پنج درصد با استفاده از تجربه و فرصتی که برای استنشاق فضای آزاد و آزادی بیان یافته اند به تفاوت بنیادین شیوه و سازوکار روزنامه نگاری خود با عرف رایج در جوامعی که دمکراسی کم و بیش بر آنها حکمفرما است پی ببرند و خود را در قامت بازیکنی نبینند که هر بار تیم ش را عوض می کند اما همان بازی را می کند که یکی از رقبا می خواهد؛ چیزی تغییر خواهد کرد.
در آن صورت است که شیوه و مرام کیهان خریداری نخواهد داشت، اگر به روزنامه نگار مخالفی توهین شد یا مورد ترور شخصیت قرار گرفت، کسانی خواهند بود که از وی حمایت کنند یا اعتراض کنند. اگر روزنامه نگاری تنها به دلیل پایفشاری بر اصول و قواعد روزنامه نگاری مورد اجحاف قرار گرفت این ستم آشکار به دلیل بی ضابطه بودن رسانه های ایرانی با سکوت همکارانش مضاعف نشود.
اگر کیهان امروز با تهدیدی آشکار و به طعنه می گوید که اگر در خارج از کشور روزنامه نگاری کشته شد کیهان مسئولیت نمی پذیرد طبعا منظورش کسانی است که به هیچ مرجع قدرتی در داخل و خارج وابسته نیستند، نه از حمایت بنگاه ها و لابی های پاریس، بروکسل و لندن و واشنگتن برخوردارند و نه از حمایت احزاب و کارمندان حزبی اصلاح طلب.
اشاره کیهان که شاید "برادران گمنام" ش را هم خوش بیاید به آن است که صدای این چنین روزنامه نگارانی را به راحتی می توان خاموش کرد و البته انگشت اتهام را به سوی رقیب گرفت. کیهان پاسدار همان شیوه تبلیغاتی خمینی و جمهوری اسلامی در این سه دهه است که هر گاه مخالفان جمهوری اسلامی هدف ترور قرار می گرفتند گناه را به گردن اختلافات درونی مخالفان می انداخت یا وقتی در همان ابتدا مخالفان خواستار تحقیق در باره شکنجه در زندان ها شدند خمینی در سخنرانی خود گفت این ها (یعنی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی مانند فدائی ها- اقلیت- و مجاهدین) خودشان خودشان را شکنجه می کنند که بگویند ما کردیم! (۵)
کیهان اما به هر روی تلاش می کند تا از همین جو مسموم در خارج از کشور سوء استفاده کند و برای خود و دستگاه های تبلیغاتی- امنیتی رژیمش خوارک فراهم کند. از سویی برخی از نیروهای اپوزیسیون را نفوذی می خواند و از سوی دیگر نفوذی بودن برخی از اصلاح طلبان را رد می کند تا نمایش ابلهانه خود را پررونق تر سازد، نمایشی که البته با حضور مدحی و امثال او در این سالها هیچگاه نتوانست "بخشی" از روزنامه نگاران اصلاح طلب و اپوزیسیون دنباله رو یا عقب مانده را از رویای دخیل بستن به جایی در بدنه رژیم (اعم از نظامی- امنیتی یا سیاسی) برای بهره برداریهای سیاسی باز دارد چرا که همانطور که تئوریهای رسانه ای آنها به حدود هفتاد و پنج سال پیش باز می گردد و هنوز دنبال تئوری گلوله های جادویی هستند، تئوریهای سیاسی آنها نیز همچنان به دنبال کودتا و اصلاحات هشتصد ساله و... است.
به باور من نظام جمهوری اسلامی نظامی ست پوسیده و ارتجاعی که اصلاح پذیر نیست و چاره ای جز سرنگونی قهرآمیز و انقلابی آن و بنای نظامی دمکراتیک برای مردم در برابر آن نیست، بنابراین نظام ارزش های جمهوری اسلامی که در سه دهه گذشته تلاش کرده است تا نظام رسانه ای خود و کارمندانش را نیز مطابق با همین ایدئولوژی (توطئه، تخریب، خرابکاری، دو رویی، جاسوسی، ترور، برچسب زدن و...) بار بیاورد، منحط و دیکتاتورمابانه است.
این شیوه عملکرد از سوی هر رسانه یا اهل رسانه ای در داخل یا خارج، در کیهان یا جرس، در رسانه حزبی یا وبلاگ شخصی به کار رود نشانی از تاثیرات مستقیم یا غیرمستقیم الگوسازی در جمهوری اسلامی است و بدیهی است که باید به جای تشویق و تکریم مورد تحریم و نکوهش قرار گیرد.
روزی که یک اصلاح طلب به کار بردن چنین شیوه ای توسط یک اصلاح طلب دیگر را نکوهش کند روزی است که نظام اخلاقی جمهوری اسلامی جای خود را به باور به ارزشهای دمکراتیک داده است، اما اگر به سیاق کیهان با هر مخالفی با پرونده سازی و جعل و دروغ و ترور شخصیت روبرو شوند، طبعا بر همان مرکب سوارند که کیهان سوار آن است و اگر دو راهی دمکراسی یا انحصار و منافع حزبی را رد کردند و در همان راه پیشین تاختند، همچنان بر درازگوش اخلاقیات جمهوری اسلامی می تازند و به همانجا می روند که این نظام فردا یا پس فردا خواهد رفت: زباله دان تاریخ!
پانویس ها:
۱- حبیبی نیا، امید: توتالیتاریسم و سلطه فرهنگی، آدینه شماره ۱٣٨، آذر ۱٣۷۷
۲- در ده سال گذشته همواره سعی کردم بخشی از اطلاعات غلطی که در رسانه ها منتشر شده است را تصحیح کنم از انتشار عکس پورنو به جای سربازان متجاوز آمریکایی گرفته و یا تبلیغات صدا و سیما و کیهان تا اشتباهات مربوط به اطلاعات خیزش اخیر و ادعاهای جعلی فرصت طلبان داستانهای ملودرام پرداز.
٣- ح. ا: روزنامه نگاری ایرانی، گذار ۱٣٨۹
۴- جنگ روانی که تئوری مورد علاقه مدیران وزارت اطلاعات (اعم از اصلاح طلب یا محافظه کار) است مبتنی بر تبلیغات سیاه و ترور شخصیت مخالفان است، شیوه های چون: برعکس کردن، حقیر کردن، برچسب زدن، بمباران تبلیغاتی، مخدوش کردن اطلاعات، برجسته سازی، القاء، شرطی سازی و... از اصول کار دستگاه های تبلیغاتی توتالیتار است.
۵- صحیفه (امام) خمینی، جلد چهاردهم
|