یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

عملکرد رژیم در
کشتار نوجوانان هوادار سازمان مجاهدین خلق

نگاهی به مساله کودکان سرباز در ایران (بخش دو)


سهیلا وحدتی


• بخش یک از این مطلب با عنوان "بچه های بسیجی"(۱) به بررسی کوتاهی از عملکرد جمهوری اسلامی دررابطه با کودکان سرباز در بسیج مستضعفین اختصاص داده شده بود. در ادامه، برخورد جمهوری اسلامی با کودکان سرباز در سازمان های مسلح اپوزیسیون بررسی می گردد. بطور مشخص، در اینجا نگاهی گذرا به برخورد حکومت با کودکان هوادار سازمان مجاهدین خلق ارائه می شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۷ مرداد ۱٣۹۰ -  ٨ اوت ۲۰۱۱


کودکان سرباز، از "بچه های بسیجی" گرفته تا "بچه های مجاهدین" و کودکان هوادار پژاک قربانی سیاست های بیرحمانه حکومت جمهوری اسلامی در رابطه با کودکان بوده اند. بخش یک از این مطلب با عنوان "بچه های بسیجی"(1) به بررسی کوتاهی از عملکرد جمهوری اسلامی دررابطه با کودکان سرباز در بسیج مستضعفین اختصاص داده شده بود. در ادامه، برخورد جمهوری اسلامی با کودکان سرباز در سازمان های مسلح اپوزیسیون بررسی می گردد. بطور مشخص، در اینجا نگاهی گذرا به برخورد حکومت با کودکان هوادار سازمان مجاهدین خلق ارائه می شود. در ادامه، برخورد جمهوری اسلامی با کودکان سرباز در حزب حیات کردستان (پژاک) بطور گذرا بررسی خواهد شد. سپس در بخش های آینده این نوشتار، عملکرد سازمان مجاهدین خلق و پژاک در زمینه سربازگیری کودکان مورد توجه قرار خواهد گرفت.

برخورد با کودکانی که اسلحه به دست می گیرند

حکومت جمهوری اسلامی در مسائل امنیتی و سیاسی هرگز خط مرزی میان کودک و بزرگسال نکشیده است. با وجود تصویب «کنوانسیون حقوق کودک» و امضای «مقاوله نامه اختیاری میثاق حقوق کودک در مورد شرکت کودکان در درگیریهای مسلحانه» (2) به هیچ یک از استانداردهای بین المللی رعایت حقوق بشر کودکان پایبندی نشان نداده است. متاسفانه این شقاوت در عمل باعث شده کودکان بسیاری بیرحمانه اعدام شوند.

تاکید بر سن کودکان و اصرار بر برخورد انسانی با کودکان در اینجا بدان معنی نیست که اعدام افراد بالاتر از 18 سال اشکالی ندارد. بلکه فقط و فقط بدین معناست که لغو مجازات اعدام و شکنجه و برخوردهای خشن با کودکان از اولویت بیشتر برخوردار بوده و بایستی در صدر دستور کار تغییر قوانین قضائی کشور قرار گیرد.

"محارب"، "تروریست"، "برانداز" ... یا کودک سرباز

حکومت جمهوری اسلامی همه گونه توجیه مذهبی و سیاسی را در برخورد بشدت خشونت آمیز با گروه های مسلح اپوزیسیون به کار گرفته است. در اینجا بهیچوجه صحبت از درست یا نادرست بودن سیاست های حکومت جمهوری اسلامی و گروه های اپوزیسیونی که برعلیه آن اسلحه بدست گرفتند نیست. بلکه صحبت از این است که کودکان، در هر موقعیتی که قرار بگیرند و هر انتخاب سیاسی که داشته باشند، هنوز کودک هستند و نباید با آنها مثل بزرگسال رفتار کرد. حتی هنگامی که افراد پیش از سن 18 سالگی اسلحه به دست می گیرند، "کودک سرباز" بشمار می آیند.

یکبار دیگر، تعریف "کودک سرباز" مندرج در «اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون» را مرور کنیم:
" هر کسی است که سن او زیر 18 سال باشد و در هرگونه نیروی نظامی یا گروه مسلح در هر ظرفیتی شرکت کند."(3)

و نیز تعریف "سربازگیری" در همانجا بیان می دارد که:
" شامل سربازگیری اجباری، به زور و اختیاری در هرگونه گروه مسلح یا نیروی نظامی معمولی یا غیر معمولی می گردد."(3)

نباید از خاطر برد که همانطور که کودکانی که در بسیج و سپاه پاسداران اسلحه به دست گرفتند کودک سرباز هستند، اعضای زیر 18 سال عضو یا هوادار گروههای "برانداز" و "محارب" و "تروریست"، از سازمان مجاهدین خلق گرفته تا اتحادیه کمونیستها و کومله و پژاک، نیز "کودک سرباز" هستند و بایستی رفتاری متناسب با کودک با آنان داشت.

عصر برخورد انسانی با کودکان جنایتکار

برای آنکه میزان قساوت حکومت جمهوری اسلامی در برخورد با کودکان آشکار گردد، بیایید آن را با برخورد حکومتی دیگر با یک کودک واقعا جنایتکار مقایسه کنیم.

حکومت مکزیک در مبارزه با باندهای قاچاق در تابستان 2011 یک نوجوان قاتل را دستگیر و محاکمه نمود. این پسربچه 14 ساله خود اعتراف نمود که گلوی 4 نفر را با دست خود بریده و آنها را به قتل رسانده است. وی همچنین به سه مورد آدم ربایی اقرار نموده است. دستگاه قضائی مکزیک این نوجوان را به خاطر سن کم او فقط به سه سال زندان و پرداخت چهارصد هزار دلار جریمه نقدی محکوم کرد. (4)

برای مردم ایران که هر روز خبر قصاص و قتل کودکان را می شنوند و سابقه حکومت خود در اعدام کودکان مجاهد را می دانند، چنین برخورد قضائی با یک نوجوان قاتل شاید حتی زیادی آسان به نظر آید. ولی واقعیت این است که استانداردهای جهانی حقوق بشر بتدریج به پیش می رود و با عملکرد حکومت جمهوری اسلامی فاصله فراوانی یافته است. اکنون زمان آن فرا رسیده که در کشور ما نیز شیوه برخورد با کودکان سرباز و حتی مجرم مورد بازبینی قرار گرفته و با توجه به استانداردهای بین المللی حقوق کودک تعدیل گردد.

فعال بودن سازمان مجاهدین خلق و پژاک

متاسفانه آمار دقیقی از تعداد کودکانی که به دلایل سیاسی توسط حکومت جمهوری اسلامی شکنجه و اعدام شده اند در دست نیست. سازمان مجاهدین خلق ایران لیست اعدام شدگان این سازمان را منتشر کرده، اما تلاش من برای یافتن آماری از تعداد اعدام شدگان زیر 18 سال ناموفق ماند. از سوی دیگر، باید در نظر گرفت که برخی از این کودکان در سن زیر 18 سالگی دستگیر و زندانی شده و در سال 1367، هنگامی که سن آنها به 18 سال رسیده بود، اعدام شدند. همچنین، با توجه به منابع محدودی که در دسترس من است، آماری از شمار تلفات گروه های سیاسی دیگر که احتمال می رود کودکان زیر 18 سال را در درگیری های مسلحانه بکار گرفته باشند، از حزب دمکرات کردستان گرفته تا کومله، نیافتم. از این رو، میزان دقیق کشتار کودکان سرباز توسط حکومت جمهوری اسلامی روشن نیست. اما آنچه که مسلم است اینست که این جنایت ها رخ داده و بیشترین تعداد قربانیان از هواداران سازمان مجاهدین خلق بوده اند.

این نوشتار به بررسی مساله کودکان سرباز در سازمان مجاهدین خلق و حزب حیات کردستان، پژاک، می پردازد در حالیکه تلفات دیگر گروه های مسلح اپوزیسیون، مانند اتحادیه کمونیستها، کومله ، حزب دمکرات کردستان و سازمان چریک های فدائی خلق، نیز شامل کودکان می گردد.

این توجه ویژه در این بررسی از آن روست که نه تنها سازمان مجاهدین خلق بیشترین تعداد کودکان قربانی سیاست را داشته بلکه این سازمان به همراه پژاک اکنون تنها سازمان هایی هستند که هنوز به مبارزه مسلحانه بر علیه جمهوری اسلامی ایران باور دارند و در آن راستا گام بر می دارند و نیز هنوز بصورت فعال از کودکان در تشکیلات خود بهره می گیرند. افزون برآن، اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق بیشترین تعداد قربانیان را در این زمینه تشکیل می دهند و بیشترین منابع قابل دسترسی برای بررسی برخوردها با کودکان سرباز در این سازمان موجود است.

امید است که سربازگیری کودکان و استفاده از کودکان در درگیری های سیاسی مورد دقت و بررسی بیشتری قرار گیرد و آمارهای مربوطه در این زمینه در مورد همه سازمان ها جمع آوری و مستند گردد. بررسی وضعیت هر کودک سرباز گامی در راستای حفظ کرامت انسانی او و نیز گامی در جهت تضمین این است که در آینده چنین پدیده ای را نخواهیم داشت.

آ) اعدام نوجوانان

برخورد حکومت جمهوری اسلامی با گروه های اپوزیسیون کودک و بزرگسال نمی شناخت و همه را به یکسان مجازات می نمود. بطور معمول، مجازات برای همه کسانی که اسلحه به دست می گرفتند، اعدام بود. پس از آنکه سازمان مجاهدین خلق بطور جدی با حکومت جمهوری اسلامی رودررو قرار گرفت و وارد فاز نظامی شد، بسیاری از کسانی که با شرکت در تظاهرات و یا به شیوه های دیگر هواداری خود از سازمان مجاهدین خلق را نشان می دادند، بدون محاکمه و بسرعت اعدام می شدند. در برخی موارد، اگر فرد دستگیر شده یا زندانی در پاسخ به اینکه هوادار چه سازمان سیاسی است، به جای اینکه خود را "منافق" بخواند، خود را هوادار "سازمان مجاهدین خلق" اعلام می کرد، به احتمال زیاد اعدام می شد. بسیاری از این هوادارانی که به اصطلاح "بچه های مجاهدین" خوانده می شدند واقعا بچه بودند و سن زیر 18 سال داشتند.

سن اندک هواداران متاسفانه به چشم رژیم و سیستم قضائی و امنیتی کشور نمی آمد و برخورد بشدت خشونت آمیزی که همواره توام با شکنجه و در بسیاری مواقع اعدام بود، شامل حال کودکان نیز می گردید.

فاطمه مصباح دانش آموز 13 ساله ای بود که در تظاهرات بیست و پنج شهریور سال 60 دستگیر شد و یک روز بعد درتاریخ 26 شهریور سال 60 اعدام شد. (5)

آیا کسی سن این کودک 13 ساله را در نظر گرفت؟ آیا دادگاهی برای محاکمه او تشکیل شد؟ آیا به او فرصت آموزش و بازنگری سیاسی داده شد؟ به نظر می رسد بقدری در اعدام او عجله شد که حتی فرصت خداحافظی با خانواده اش را نیز نیافت...

فاطمه فقط به عنوان هوادار سازمان مجاهدین خلق در تظاهرات شرکت کرده بود. اگر عملیات نظامی انجام داده بود، سازمان مجاهدین خلق حتما با افتخار آن را بیان می داشت. اما هیچگونه عملیات نظامی در سابقه فاطمه مصباح وجود نداشت و این دختربچه خیلی سریع و شاید تنها پس از یک محاکمه نمایشی چند دقیقه ای اعدام شد.

این نکته دارای اهمیت است که جمهوری اسلامی ایران نه فقط کودکان سرباز – یعنی کودکانی را که به دستور سازمان اسلحه به دست گرفته بودند – را اعدام می کرد، بلکه هر کودکی را که احتمال می رفت در آینده به جمع کودکان سرباز بپیوندد، تیرباران می کرد و می کشت.

متاسفانه همانطور که اشاره شد، آمار دقیقی از میزان دستگیری و شکنجه و اعدام کودکان در دست نیست. اما همین آمار های ناقصی که وجود دارد نشان دهنده اوج بیرحمی و قساوت ضدانسانی حکومت جمهوری اسلامی در اعدام گسترده کودکان است. اگر چه سن همه کسانی که اعدام شده اند روشن نیست، اما بیایید برای نمونه در میان کسانی که نامشان تا کنون ثبت شده به لیست کودکانی که نام خانوادگی آنها با حرف اول الفبای فارسی شروع می شود نگاهی بیافکنیم. (6)

در این لیست، نام و نام خانوادگی، سن، تاریخ اعدام، شهر، نحوه اعدام، و گروه سیاسی برای کودکانی ذکر می شود که اگر برخورد انسانی با آنها صورت می گرفت امروز در میان ما بودند.

یوسف آتش جامه، 17 ساله، 7/5/1360 (شیراز) تیرباران، مجاهد
مهران آرامش، 15 ساله، 19/7/1360 (تهران) تیرباران، مجاهد
مازیار آرون، 17 ساله، 10/5/1360 (ساری) تیرباران، مجاهد
حمیدرضا آسخ، 16 ساله، 1/1361 ( دزفول) تیرباران، مجاهد
حمید آقاعلی سیچانی، 17 ساله، 15/7/60 ( اصفهان) تیرباران، مجاهد
نسرین آقاعلی سیچانی، 17 ساله،   7/2/62 ( شیراز) تیرباران، مجاهد
رمضانعلی آقا محمدی، 17 ساله، پائیز 60 ( اصفهان) تیرباران، مجاهد
مجتبی آقامیری، 17 ساله، 11/4/60 ( اهواز) تیرباران، مجاهد
نرگس (فرزانه) آل هاشم، 17 ساله، 17/12/61 (گرگان) تیرباران، مجاهد
مهران ابراری، 13 ساله، 30/4/1360 ( جهرم) تیرباران، مجاهد
بهمن ابراهیمی، 16 ساله، 11/6/1360 ( تهران) تیرباران، مجاهد
حامد ابراهیمی، 16 ساله، 29/5/1360 ( ایلام، تیرباران، مجاهد
رشید ابراهیمی، 13 ساله، 11/6/1360 ( تهران) تیرباران، مجاهد
محسن ابراهیمی زاده، 16 ساله، تابستان 60 ( تهران) تیرباران، مجاهد
امیر اجرامی، 17 ساله، 4/8/1360 ( بهبهان) تیرباران، مجاهد
غلامرضا احمدی، 17 ساله، 17/7/1360 ( تهران) تیرباران، مجاهد
زهرا احمدی زاده ترکمی اصل، 17 ساله، 7/7/136 ( تهران) تیرباران، مجاهد
زهرا اختیاری، 16 ساله، ( بوشهر) تیرباران، مجاهد
رحمان اخلاقی، 17 ساله،   ( برازجان) تیرباران، مجاهد
امیر ادیب، 17 ساله،    12/7/1360 ( اصفهان) تیرباران، مجاهد
حسین اربابی، 16 ساله، 26/6/1360 ( قم) تیرباران، مجاهد
محمد اردانچی، زیر 18 سال، تابستان 60، مجاهد
رامین ارسطافر، 17 ساله ( تهران) تیرباران، مجاهد
حبیب ارکانی، 17 ساله، 29/6/1360 ( هشتپرطوالش) تیرباران، مجاهد
فرزانه ازانی، 17 ساله، سال 62 ( تهران) تیرباران، مجاهد
فرشته ازلی، 16 ساله، سال 61 ( آمل) تیرباران، اتحادیه کمونیستها
مسعود اسد، 15 ساله، سال 60 ( شهرکرد) زیر شکنجه، مجاهد
مهناز اسدی، 16 ساله، بهار 61 ( تهران) تیرباران، مجاهد
جمشید اسفندیاری، 17 ساله، 26/4/1362 ( شیراز) تیرباران، مجاهد
فهیمه اسفندیاری، 16 ساله، تابستان 60 ( تهران) تیرباران، مجاهد
فرشته اسکندرپور، 17 ساله، 11/6/1361 ( ایلام) تیرباران، مجاهد
محمد اسکندری، 17 ساله، 8/9/1360 ( تهران) تیرباران، مجاهد
مهریار اسلامی، 17 ساله، 16/5/1360 ( تهران) تیرباران، مجاهد
اسماعیل اسماعیل زاده، 16 ساله، 11/9/1360 (قوچان) تیرباران، مجاهد
کامران اسماعیل زاده، 16 ساله، 7/5/1360 ( بندرعباس) تیرباران، چریک فدایی
فرهاد اسماعیلیان، 16 ساله،    6/1360 ( بندرگز) تیرباران، مجاهد
علی اسمی زاده، 17 ساله ( شادگان) تیرباران، مجاهد
اصغر اشتری، 17 ساله، 28/6/1360 ( تهران) تیرباران، مجاهد
حسین اشتهاردی، 16 ساله، 8/6/1360 ( تهران) تیرباران، مجاهد
محمدرضا اشراق، 15 ساله، 7/7/1360 ( تهران) تیرباران، مجاهد
سعید اصغریان، 17 ساله، 15/8/1360 ( تبریز) تیرباران، مجاهد
کریم اکبری، 17 ساله، 18/5/1360 ( کرج) تیرباران، مجاهد
محترم اکبری، 17 ساله، 3/10/1360 ( مشهد) تیرباران، مجاهد
نوشین امامی، 17 ساله، 9/8/1360 ( اصفهان) تیرباران، مجاهد
بهزاد امیدی، 16 ساله، تابستان 1360 (تهران) - ، مجاهد
حسن امیری، پائیز 62 ( شیراز) زیر شکنجه، مجاهد
فتح الله امیری، 17 ساله، 18/10/1360 ( اراک) تیرباران، مجاهد
فاطمه (ماندانا) امیری دودران، 17 ساله،   22/7/1360 (تهران) تیرباران، مجاهد
شهلا انبوزاده، 17 ساله، 2/1363 ( شیراز) حلق آویز، مجاهد
گیلان اندیشه، 15 ساله، 20/1/2/1360 ( تهران) تیرباران، مجاهد
فریبا انصاری، 16 ساله، 7/1360 ( تهران) تیرباران، مجاهد
محمد انگالی، 17 ساله، 31/5/1360 ( اصطهبانات) تیرباران، مجاهد
جواد اولادی، 17 ساله، 7/6/1361 ( بابل) حلق آویز، مجاهد
زهرا (بهناز) ایران منش، 17 ساله، سال 61 ( تهران) تیرباران، مجاهد
اکبر ایزدی، 17 ساله، 28/5/1363 ( شیراز) تیرباران، مجاهد
مجتبی ایگه ای، 17 ساله، سال 60 ( تهران) تیرباران، مجاهد
فرشید اینان لو، 17 ساله، 13/9/1360 ( -) تیرباران، -

بیشتر این کودکان تیرباران شده اند. اما برخی از آنان زیر شکنجه جان باخته اند، و برخی نیز به دار آویخته شده اند. اگرچه اکثر این دانش آموزان هوادار سازمان مجاهدین بوده اند، در میان آنها هوادار اتحادیه کمونیستها و فدائی خلق نیز به چشم می خورد.

اجازه دهید یادآوری کنم که این فقط اسامی کودکانی است که نام خانوادگی آنها با حرف الف شروع می شود. افزون بر آن، این لیست کامل نیست. بطور نمونه، از خانواده فاطمه مصباح، دانش آموز 13 ساله ای که دستگیر و روز بعد اعدام شد، دیگر خواهر و برادران وی، عزت مصباح ( 15 ساله )، اصغر مصباح ( 17 ساله ) و محمود مصباح (19 ساله) نیز به گفته سازمان مجاهدین خلق "درتابستان سال 60 توسط دژخیمان خمینی به‌شهادت رسیدند." (5) اما نام اصغر مصباح (17 ساله) در این لیست موجود نیست. روشن نیست که آیا اصغر مصباح در درگیری با نیروهای نظامی حکومت کشته شده و یا اینکه اعدام شده ولی نام او در این لیست نیامده است. روشن است که این آمار اعدام شدگان نام آن دسته از کودکان سرباز را که در درگیری های مسلحانه کشته شده اند نیاورده است. من نتوانستم آماری از کودکانی که در درگیری های مسلحانه کشته شده اند پیدا کنم و مطمئن نیستم که اصولا چنین لیستی در جایی وجود داشته باشد. ولی در بررسی مساله کودکان سرباز، این دسته نیز حتما باید در نظر گرفته شوند و از چشم دور نمانند.

نکته دیگر اینکه در این لیست سن بسیاری از افراد مشخص نشده و ممکن است تعداد افراد زیر 18 سال در همین لیست بسیار بیشتر از این باشد.

این کودکان، از 13 ساله گرفته تا 17 ساله، در سرتاسر ایران و در همه شهرها و شهرستانهای ایران اعدام شده اند. سیاست اعدام کودکان بطور جدی از سوی حکومت در سرتاسر کشور به اجرا گذارده می شد.

ب) اهانت پس از مرگ

حکومت جمهوری اسلامی جسد خیلی از قربانیان اعدام را در ازای گرفتن پول گلوله هایی که بدانها شلیک کرده بود، به خانواده هایشان پس می داد. بدین معنا که حکومت جمهوری اسلامی بقدری آنها را بی ارزش می شمارده که حاضر نبوده حتی برای به قتل رساندن آنها گلوله مصرف کند و خانواده ها موظف بودند که پول گلوله ها را بپردازند.

جسد برخی از کودکانی که در سن زیر 18 سال دستگیر شدند و پس از طی چند سال زندان در سال 67 اعدام شدند، هرگز به خانواده هایشان باز پس داده نشد و محل دفن آنها نیز روشن نگردید. از این کودکان هیچ اثر و حتی وصیت نامه ای نیز باقی نمانده است.

پ ) رفتار با دختران

در «اصول و بهترین راهکاری کیپ تاون» آمده است که در برخورد با کودکان سرباز، باید به وضعیت درمان آنها توجه شود و " اقدامات مناسب برای پاسخگوئی به نیازهای ویژه دختران باید آماده اجرا باشد؛" (3) اما من خود شاهد بودم که برخی از دخترانی که تجربه دستگیری و زندان را داشتند از کمبود نواربهداشتی بشدت گله داشتند و حتی به بیماری های عفونی رحم و مجاری تناسلی مبتلا می شدند.

ت ) تجاوز پیش از مرگ

در فضای خفقان کنونی بسیاری از واقعیت ها درباره شیوه رفتار با افراد دستگیر شده پیش از اعدام روشن نیست. افرادی که اعدام شده اند قادر به بیان حقیقت نیستند. تماس آنها در شب پیش از اعدام معمولا با دیگران قطع می شد و آنها دوران انتظار پیش از اعدام را در تنهایی بسر می بردند. از این رو، هم بندی های آنها در زندان نیز از رفتار با زندانیان پیش از اعدام آگاهی نیافته اند. هنوز هیچ یک از پاسداران و زندانبان هایی که با آنها در تماس بوده اند به بیان واقعیت های آن دوره نپرداخته اند. شایعه های پراکنده ای درباره تجاوز به دختران پیش از اعدام به گوش می رسد که میزان موثق بودن آنها روشن نشده است. از جمله، من از پدرم شنیدم که بیان می داشت دختر یکی از دوستانش به جرم هواداری از مجاهدین اعدام شده است. چند روز پس از اعدام او، جوان پاسداری در خانه آنها را می کوبد و مقدار اندکی پول نقد بدانها می پردازد و می گوید "من داماد شما هستم. دختر شما را عقد کرده بودم، و این مهریه دختر شما است که آمده ام بپردازم."

گفته می شود از آنجایی که مسلمان ها اعتقاد دارند که دختران باکره پس از مرگ به بهشت می روند، حکومت از مردان پاسدار می خواست که به بهانه ی عقد ازدواج بکارت آنها را از بین ببرند تا این دختران پس از اعدام در بهشت جایی نداشته باشند.

باید تاکید کنم که من تاکنون به هیچ منبع دست اول و موثقی که بتواند این شیوه رفتار با دختران مجاهد را تایید کند، برخورد نکرده ام. اما گستردگی شایعه ها به حدی است که بسادگی نمی توان از کنار آن گذشت.

ث) شکنجه

در زندان های جمهوری اسلامی شکنجه برای گرفتن اطلاعات اززندانی امری رایج بود. حکومت تلاش می کرد تا حد امکان اطلاعات بیشتری از دستگیرشدگان در مورد کسانی که هنوز دستگیر نشده بودند و خانه های امن آنها پیدا کند. از این رو، شکنجه با ضربات کابل به کف پاهای زندانی بشدت رواج داشت. حدی برای شکنجه، حتی در مورد کودکان، وجود نداشت. شکنجه و ضربات شلاق آنقدر ادامه می یافت تا بازجو مطمئن شود که فرد دستگیر شده همه اطلاعات خود را داده است. شدت شکنجه به حدی بود که گاهی فرد براثر پیامدهای آن جان می باخت.

افزون بر شکنجه جسمانی، از شکنجه روانی، تهدید و اعدام ساختگی نیز در مورد کودکان استفاده می شد. اعدام ساختگی چنین بود که به فرد گفته می شد که محکوم به اعدام شده و برای مرگ آماده شود. به او کاغذ و قلم داده می شد که وصیت نامه خویش را بنویسد. سپس چشم بسته به محلی که قرار بود در آنجا اعدام شود، برده می شد. گاه صدای گلنگدن تفنگ در محل به گوش می رسید. اما پس از مدتی به سلول یا بند باز گردانده می شد.

یکی از شکنجه های فجیعی که باعث درهم شکستن شخصیت و "تواب" شدن برخی از نوجوانان دستگیر شده می شد، این بود که آنها را به همراه تعدادی دیگر از متهمین محکوم به اعدام به محل اعدام برده و در صف تیرباران قرار می دادند. این اعدام ها دیگر ساختگی نبود بلکه تعداد قابل توجهی از کسانی که در صف تیرباران قرار داشتند واقعا تیرباران شده و جان می باختند، ولی برخی افرادی که قرار بود شخصیت شان در هم شکسته شود، هدف تیر قرار نمی گرفتند ولی در طول تیرباران در میان اعدامی ها قرار داشتند و از نزدیک شاهد تیرباران و مرگ دیگران در کنار خود بودند.

این شکنجه باعث شوک روحی بسیار شدید شده و اعصاب فرد را به شدیدترین وجه به هم می ریزد زیرا فرد تصور می کند که گلوله ها به سوی او شلیک می شود و حتی تا دقایقی پس از پایان تیرباران متوجه نمی شود که این فقط شکنجه بوده و او هدف تیر نبوده است.

محمد کودک سیزده ساله ای از هواداران سازمان مجاهدین خلق بود که در سال 1360 دستگیر شده بود. محمد دوبار به میدان تیرباران در پشت منبع آب قاسم آباد در نزدیکی مشهد که محل اجرای حکم اعدام به شیوه تیرباران بود، برده شده و در صف تیرباران قرار گرفته بود. (7)

ج) تواب سازی

جمهوری اسلامی با استفاده از آسیب پذیری کودکان بیشترین فشار برای "تواب سازی" را روی آنها وارد می آورد. "تواب" در زندان جمهوری اسلامی به کسی گفته می شد که باصطلاح از اشتباهات سیاسی و گناهان خود در مخالفت با جمهوری اسلامی "توبه" کرده و به همکاری فعال با مقامات زندان می پرداخت تا حدی که به گزارش دادن بر علیه دیگر زندانیان می پرداخت. بسیاری از کسانی که دستگیر می شدند و حاضر بودند که برای نجات جان و زندگی خود دست از هواداری از سازمان سیاسی خود بردارند مجبور می شدند که به همراه پاسداران سوار اتومبیل شده و در گشت های خیابانی به شیوه فعال به لو دادن دوستان مجاهد خویش بپردازند. در برخی موارد گفته شده که برخی کودکان مجبور شده اند که برای اثبات "تواب" بودن خود، تیرخلاص به تیرباران شدگان شلیک کنند که یکی از فجیع ترین شیوه های شکنجه است.

باید تاکید کنم که من سندی در رابطه با اجبار کودکان به شلیک تیرخلاص به اعدام شدگان ندارم ولی از آنجایی که گفته های زیادی از قول زندانیان سیاسی سابق در این مورد وجود دارد احتمال می رود که این شیوه شکنجه در مورد برخی کودکان نیز بکار گرفته شده باشد.

چ ) پایان خدمت و بازپذیری اجتماعی

در سند «اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون» (3) به سه بخش عمده مسئولیت ها اشاره شده است. یک: پیشگیری از سربازگیری کودکان، دو: پایان خدمت کودکان سرباز، سه: بازپذیری در خانواده و زندگی اجتماعی.

در مورد بخش اول یک سری مسئولیت هایی برای حکومت در پیشگیری از سربازگیری کودکان بیان می گردد. اکنون که به گذشته نگاه می کنیم شاید کمتر اقدامی را بتوان تصور کرد که انجام آن از سوی حکومت در اوایل سال شصت مانع از سربازگیری کودکان در سازمان مجاهدین خلق می شد. التهاب و هیجان سیاسی بقدری شدت گرفته و بالا بود که حتی التماس پدرومادر و خانواده هم تاثیری روی کودکان نداشت و آنها براحتی جان به کف گرفته و به خیابان می رفتند.

در بخش دو اصول و راهکارها در رابطه با پایان خدمت کودکان سرباز، یعنی هنگامی که کودک مثلا دستگیر می شود یا درگیری خاتمه می یابد یا بهردلیل اسلحه را زمین می گذارد، صحبت از راز نگهداری، حفظ کرامت کودک، و توجه به سلامت و منافع اوست و نیز اینکه شرایط برای بازگشت او به دامان خانواده و جامعه و بازپذیری اجتماعی او فراهم گردد.

آیا حکومت جمهوری اسلامی به کرامت کودکان و بازگشت آنها به دامان خانواده اهمیت می داد؟

در بیشتر مواقع پایان خدمت این کودکان سرباز مصادف می شد با پایان زندگی آنها، زیرا که این کودکان بسرعت اعدام می شدند. حتی اگر خود اسلحه را پیش از دستگیری زمین می گذاشتند، پشیمانی سودی نداشت و فرصت ترک یا تغییر موضع سیاسی به آنها داده نمی شد. سابقه همکاری با مجاهدین برای آنها کافی بود تا مجازات بشدت سنگینی در انتظارشان باشد.

بطور نمونه، به خاطر دارم که یکی از روزهای سال شصت تصویر پسر نوجوانی روی صفحه تلویزیون مرا در جایم میخکوب کرد. یکی از دانش آموزان هوادار مجاهدین در مصاحبه تلویزیونی با دلیل و منطق توضیح می داد که چرا سیاست نظامی سازمان مجاهدین اشتباه بوده است. به نظر می رسید که از ته دل و صمیمانه حرف می زند. حتی گفت که می داند پس از مصاحبه اعدام خواهد شد اما به حرفهایی که می زند ایمان دارد و می خواهد اشتباه او تجربه ای برای دیگران باشد. من در مقابل تصویر او خشکم زده بود و مطمئن بودم که دلیلی برای اعدام کسی که از مواضع سابق خود برگشته و به دیگران نصیحت می کند که دست از مبارزه مسلحانه بردارند، وجود ندارد و از همین رو مقامات مسئول زندان "توبه" او را پذیرفته و او را اعدام نخواهند کرد. اما پس از پخش مصاحبه وی، اعلام شد که او دقایقی پس از ضبط آن مصاحبه اعدام شده بود. متاسفانه در مورد بسیاری از بچه های مجاهدین پایان خدمت آنها نه تنها مصادف با فراهم کردن زمینه بازپذیری اجتماعی آنها نمی شد بلکه پایان زندگی آنها بود.

کودکان هوادارسازمان مجاهدین اگر اعدام نمی شدند، باز هم به دامان خانواده راهی نداشتند. بلکه جمهوری اسلامی آنها را در زندان تحت فشار شدید برای تواب شدن قرار می داد و به روابط عاطفی و دوستانه آنها با همان گروه محدود اطرافیان خویش بشدت آسیب می زد و زمینه بازپذیری اجتماعی آنها را به مراتب دشوارتر می ساخت.

بخش سه اصول و راهکارها به فراهم سازی شرایط بازپذیری اجتماعی کودکان اشاره دارد تا کودکان دوباره اسلحه بدست نگیرند. متاسفانه رفتار جنایت بار جمهوری اسلامی در زندان ها چنان بوده که بسیاری از بچه های مجاهدین پس از آزادی از زندان به خارج کشور گریخته و برخی از آنان به کمپ اشرف، پایگاه نظامی مجاهدین خلق در عراق، پناه بردند.

ح ) تاثیر "پایان خدمت" بر دیگران

«اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون» با نگاه انسانی به کودکان و احترام به حق زندگی و کرامت انسانی آنها تهیه شده و بیان می دارد که باید با کودکانی که اسلحه را زمین می گذارند چنان رفتاری شود که کودکان سرباز دیگر به امید چنین رفتاری اسلحه را زمین گذاشته و از مزایای پایان خدمت بهره مند شوند.
"تلاش برای تضمین اینکه کودکان دوباره سربازگیری نشوند باید انجام شود. احتمال سربازگیری دوباره می تواند کاهش یابد اگر که]...[ و (پ) کودکانی که در درگیری های مسلحانه شرکت دارند از پایان خدمت رسمی دیگر کودکان سرباز آگاه شوند."(3)
" مزایای پایان خدمت باید دربرگیرنده کمک درازمدت با ماهیت پایدار باشد، و نه یک "پاداش" فوری، و تاثیر ارائه مزایای پایان خدمت به کودکان روی سربازگیری های آینده درنظر گرفته شود."(3)

متاسفانه برخورد حکومت جمهوری اسلامی در پایان خدمت کودکان سرباز بقدری غیرانسانی و بیرحمانه بود که هیچکس جرات نمی کرد داوطلبانه سلاح را بر زمین بگذارد و درخواست امان نامه داشته باشد. هر کسی که عضو سازمان مجاهدین بود آنقدر شکنجه می شد تا همه اطلاعات مربوط به دیگر اعضا را به مقامات بدهد. از این رو، راهی برای نجات فردی وجود نداشت.

وحشت و ترور حکومتی باعث نفرت بیشتر از دستگاه امنیتی و قضائی شده و گاه باعث می گردید که برخی افراد به خونخواهی اعضای خانواده که اعدام شده بودند فعال تر شوند و این چرخه ی خشونت شدیدتر می شد.

حکومت جمهوری اسلامی در برخورد با کودکان سرباز در گروه های اپوزیسیون هرگز از سیاست تشویق برای زمین گذاشتن اسلحه استفاده نکرد. بلکه به عکس، همواره تلاش می کرد که با خشن ترین شیوه سرکوب و افزایش تعداد اعدام ها به رعب و وحشت عمومی در جامعه بیافزاید. حکومت از انتشار اسامی اعدام شدگان ابایی نداشت و با منتشرنمودن روزانه لیست اعدام شدگان تلاش می کرد که به خانواده ها بفهماند که اعدام در انتظار فرزندان آنهاست تا شاید خانواده ها نقش عامل بازدارنده را در رفتار کودکان به عهده بگیرند.

شرایط ویژه در فاز نظامی سازمان مجاهدین خلق ایران

باید در نظر گرفت که شرایط سیاسی و اجتماعی در درگیری های مسلحانه در افریقا که مد نظر کارشناسانی قرار گرفت که «اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون» را نوشته اند با شرایط سیاسی و اجتماعی ایران در دورانی که سازمان مجاهدین خلق وارد فاز نظامی علیه حکومت ایران شد تفاوت بسیار دارد. درگیری مسلحانه سازمان مجاهدین خلق و حکومت بصورت آشکار در یک منطقه خاص جغرافیایی وجود نداشت، بلکه به شکل پنهان و در سطح گسترده همه کشور جریان داشت. کودکان سربازی که به سازمان مجاهدین خلق پیوستند اکثرا از قشر متوسط و گاه مرفه جامعه بودند و به خاطر گرفتن دستمزد و یا دوربودن از خانواده به سازمان نپیوسته بودند.

در همین حال، نکته اساسی «اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون» که در همه درگیری های مسلحانه از جمله فاز نظامی مجاهدین علیه حکومت صدق دارد، شرکت کودکانی است که اسلحه به دست می گیرند و از این روست که راهنمای عمومی عملکرد در برخورد با کودکان می تواند باشد.

در بررسی وضعیت کودکان سرباز در حزب حیات کردستان، پژاک، خواهیم دید که شرایط سربازگیری بیشتر با وضعیت موجود در افریقا و زمینه نگارش «اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون» همخوانی دارد.

(ادامه دارد)


1- بچه های بسیجی، نگاهی به کودکان سرباز در ایران (بخش یک) – سهیلا وحدتی
akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=39598

2- «مقاوله نامه اختیاری میثاق حقوق کودک در مورد شرکت کودکان در درگیری مسلحانه» ترجمه ن. نوریزاده
hoghoogh.online.fr/article.php3?id_article=127
نکته توضیحی: عنوان این مقاوله نامه در اصل به زبان انگلیسی چنین است:
Optional Protocol to the Convention on the Rights of the Child on the involvement of children in armed conflict
در ترجمه ن. نوریزاده از اصطلاح "جنگ" استفاده شده و من با پوزش از ن. نوریزاده آن را به "درگیری مسلحانه" تغییر دادم.


3- «اصول و بهترین راهکارهای کیپ تاون» - ترجمه سهیلا وحدتی
akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=39531

4- خبرگزاری سی ان ان
www.cnn.com/2011/WORLD/americas/07/26/mexico.teen.hit.man/index.html?iref=allsearch

5- تارنمای سازمان مجاهدین خلق ایران
www.mojahedin.org/pages/decorumDetails.aspx?DecorumCode=M-14437

6- تارنمای کمیته دفاع از حقوق بشر در ایران - سوئد
www.komitedefa.org/text/edamha.pdf

7- به نقل از شاهد عینی، رضا فانی یزدی، زندانی سیاسی در زندان وکیل آباد مشهد در دهه 1360.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست