روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱٨ مرداد ۱٣۹۰ -
۹ اوت ۲۰۱۱
«خودخوری تل آویو»عنوان یادداشت روزنامهی کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛تظاهرات صدها هزار نفری یهودی ها در سرزمین های اشغالی فلسطین علیه رژیم صهیونیستی در نوع خود بی سابقه بود و از این رو در محافل مختلف سیاسی مورد بحث واقع شد در این بین مهمترین سوالات این است که این ها چه کسانی اند؟ چه خواسته هایی دارند؟ از چه محرکه هایی تاثیر پذیرفته اند؟ و سرانجام این روند به کجا ختم می شود؟ پاسخ دقیق و علمی به این سوالات تا حدی دشوار است چرا که نیازمند اطلاع دقیق از ماوقع و تمیز دادن عوامل زمینه از محرکه های میدانی است و دست یافتن به همه این ها نیازمند گذشت زمان کافی است. با این وجود این قلم با غور و بررسی هر آنچه در دسترس است و با بهره گیری از دریافت های تاریخی و سیاسی سعی می کند راهی به تحلیل بالنسبه دقیق این موضوع باز کند. در این خصوص گفتنی هایی وجود دارد:
۱- این تظاهرات رو به گسترش در زمانی اتفاق افتاده که کشورهای عرب هم پیمان رژیم صهیونیستی با موج انقلاب مردمی فرو پاشیده و یا در معرض فروپاشی قرار دارند و علاوه بر آن موجی از اعتراض های مردمی رژیم های اروپایی هم پیمان تل آویو را در بر گرفته است. در این میان بسیاری از تحلیلگران سیاسی معتقدند آنچه در خیابانهای تل آویو، حیفا و بیت المقدس می گذرد جدا از آنچه در خیابان های قاهره، تونس، صنعا، منامه، طرابلس، مادرید، لندن و... می گذرد نیست و این ها نشانه مرگ یک بلوک سیاسی است که طی دوران پس از جنگ جهانی دوم حول محور سیطره سیاسی، امنیتی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تکنولوژیک غرب بر دنیا به وجود آمد.
این تحولات به معنای پایان یک دوره تاریخی و شروع دوره ای جدید است.
۲- تحولات در کشورهای عربی بر مبنای الغای ساختارهای برجا مانده از کودتاهای دهه های ۱٣٣۰ و ۱٣۴۰ به وجود آمده و نظام های با دو ویژگی «استبدادی» و «وابستگی» را در خود فرو می برد. اگر نگاهی به ساختار رژیم صهیونیستی بیاندازیم، می بینیم که همه آنچه درباره رژیم های سابق مصر و تونس صدق می کند درباره رژیم غاصب اسرائیل هم صدق می کند.
این رژیم غاصب هم ساختاری بشدت استبدادی دارد آمارها بیان گر آن است که از زمان پیدایی این رژیم در سال ۱٣۲۷ یک اقلیت اروپایی بر یک اکثریت آسیایی و آفریقایی حکومت کرده و مناصب مهم را به خود اختصاص داده است. شهروندان غاصب اسرائیل به دو گروه بزرگ «اشکنازی»- اروپایی تبارها- و «سیاردیون» یا سفاردین ها- آسیایی و آفریقایی تبارها- تقسیم شده اند و گروه دوم رسما بعنوان شهروند درجه ۲ خطاب شده و از موقعیت های مهم محروم می باشند.
از سوی دیگر رژیم صهیونیستی از نظر سیاسی، نظامی و اقتصادی شدیداً به کمک غرب و بخصوص آمریکا وابستگی دارد و می توان گفت اگر رژیم سابق مصر از نظر اقتصادی به غرب وابسته بود ولی این وابستگی جنبه «وجودی» نداشت که بدون آن مصر از بین برود در حالی که وابستگی تل آویو به اروپا و آمریکا جنبه وجودی دارد. با این وصف «بحران هویت» که مهمترین عامل وقوع انقلاب های عربی بود در مورد رژیم صهیونیستی شدیدتر است.
٣-براساس آمارهای موجود «روس تبارها» بیشترین میزان جمعیت شرکت کننده در تظاهرات عظیم دو روز پیش را به خود اختصاص داده اند. از این رو تحلیل این جمعیت حائز اهمیت می باشد. روس تبارها حدود ۲۵ درصد- ۲/۱میلیون نفر- از جمعیت یهودی های ساکن سرزمین های ۱۹۴٨ را شامل می شوند نزدیک به ۴۰۰ هزار نفر از آنان در فاصله سالهای ۱٣۲۷ تا ۱٣۶۹- زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی- به فلسطین عزیمت کرده اند و حدود ٨۰۰هزار نفر از آنان در فاصله سالهای ۱٣۶۹ تا ۱٣۷۱ به فلسطین رفته اند که هدف اصلی و اول آنها نجات یافتن از شرایط سخت زندگی در شوروی بوده است. این ها عمدتاً هیچ رویکرد و علاقه مذهبی نداشته و عناوینی نظیر «ارض موعود» و «دولت مقدس اسرائیل» برای آنان اهمیت نداشته است تا جایی که بسیاری از افراد این گروه از سوی صهیونیست ها متهم به «غیریهودی بودن» هستند و واقعاً هم بسیاری از آنان یهودی نیستند.
این گروه علیرغم آنکه حدود ۲۰ سال از سکونتشان در فلسطین - و عمدتاً در شهرهای ساحلی مدیترانه- می گذرد اما نتوانسته اند جایگاه لازم را در ساختار اداری رژیم صهیونیستی پیدا کرده و از جایگاه یک «یهودی وفادار» برخوردار شوند این در حالی است که این گروه همه سعی خود را برای پذیرش در حکومت و جامعه صهیونیستی انجام داده اند. یک گزارش بیانگر آن است که آنان زبان و خط روسی را ترک کرده و کاملاً به خط و زبان عبری تکلم کرده و با آن می نویسند. روس تبارها طی سالهای گذشته به تاسیس احزابی روی آورده اند که سرشناس ترین آن «اسرائیل بیتنا»- اسرائیل خانه ما- است و توانسته اند پست مهم وزارت خارجه را تصاحب نمایند.
این گروه در جریان بحث شهرک سازی ها افراطی ترین مواضع را داشته و دائماً بر تندروی های خود افزوده اند. با این وجود خوی نژادپرستی رژیم صهیونیستی مانع از پذیرش آنان در حد شهروندان درجه یک شده است سران اشکنازی تل آویو با اشاره به رشد جمعیتی ۴درصدی «سیاردیون»- در مقابل رشد ۷/۱درصدی اشکنازی ها- معتقدند به زودی- تا سال ۲۰۲۵- اسرائیل به سیطر ه یهودیان روس تبار در می آید و این ماهیت صهیونیسم را از ایدئولوژیک به سیاسی دگرگون می کند.
تظاهرات دو روز پیش سیاردیون اگر چه به بهانه وضع بد اقتصادی و مشکل تامین مسکن برای جوانان انجام شد ولی بیش از این ها جدالی برای پذیرش روس تبارها در ساختارهای کلان حکومت اسرائیل به حساب می آید در عین حال نمی توان گفت که همه آن هایی که در تظاهرات دو روز پیش به خیابان آمدند و عدد آنها به چند صد هزار نفر می رسید همه روس تبار و یا طرفداران اسرائیل بیتنا بوده اند اما می توان گفت این حزب و آن تیره یهودی متشکل ترین و شناخته شده ترین گروه شرکت کننده در تظاهرات تل آویو و... بوده اند.
۴- در این تظاهرات نقش دستگاه های اطلاعاتی و جاسوسی روسیه هم مورد سوال واقع شد. این البته درست است که از یک سو روسیه از بهبود شرایط زندگی و موقعیت سیاسی روس تبارها حمایت می کند و نیز تردیدی وجود ندارد که کرملین از به حاشیه رفتن در تحولات بین المللی و منطقه ای ناراضی است و این نارضایتی را هم به شکل های مختلف بروز داده است ولی نباید این نکته را نادیده گرفت که جریان شرکت کننده در تظاهرات عمدتاً یک جریان افراط گر است که بیش از آنکه با روسیه- و پوتین و مدودف- همگرا باشد با آمریکا همگرایی دارد با این وصف باید از کسانی که این را یک طراحی روسی به حساب می آورند، خواست که اسناد روشنی ارائه دهند البته می توان ردپایی از اتهام سازی علیه روس ها در تبلیغات دولت غاصب اسرائیل مشاهده کرد ولی این ادعا بدون ارائه سند ارزش نخواهد داشت.
۵- برخلاف آنچه وانمود شده، اقتصاد جایگاه اول را در این تظاهرات نداشته کما اینکه در تحولات منطقه عربی نداشته است اما رژیم اسرائیل تلاش زیادی کرده تا این اعتراضات اقتصادی دیده شوند. یک آمار بیان گر آن است که روس تبارها طی دهه گذشته از نظر اقتصادی وضع بهتری پیدا کرده و تعداد بیکاران آنها کاهش یافته است.
دولت نیز طی ماههای اخیر توجه ویژه ای به بهبود زندگی آنان کرده که یک قلم آن اختصاص ۰۰۰/۵۰ شیکل- ۱۲۵۰۰ دلار- به هر جوان برای ساخت مسکن بوده است با این وصف می توان گفت اگر چه بطور کلی شرایط اقتصادی رژیم غاصب طی دو سال اخیر- و با آغاز بحران مالی غرب- مناسب نیست ولی اعتراضات مخالفان فراتر از جنبه اقتصادی است.
دامنه این خواسته ها تا آنجاست که «گیلی کوهن» نویسنده سرشناس هاآرتص یک ماه پیش و زمانی که هنوز از این اعتراضات خبری نبود نوشت: «شک نکنید یهودیان روسیه به زودی قدرت را در اسرائیل از آن خود خواهند کرد.» مرکز مطالعات میان رشته ای هرتزلیا نیز ماه پیش نوشت ٨۴ درصد روس تبارها از زندگی در سرزمین- اشغال شده توسط- اسرائیل رضایت دارند. این نبرد از شکاف عمیق سیاسی و عقیدتی در درون رژیم صهیونیستی خبر می دهد و به احتمال بسیار زیاد طی ماه های آینده با خشونت بیشتر ادامه می یابد.
۶- یکی دیگر از جنبه های مبارزه کنونی در درون سرزمین های اشغالی، چالش بر سر نقش مذهب است. رژیم صهیونیستی در این باب به یک تناقض شدید دچار است. «رژیمی شدیدا سکولار با شعارهایی شدیدا مذهبی»! رژیم غاصب اسرائیل از زمانی که تاسیس شد تلاش کرد تا از دخالت مذهب در اداره حکومت جلوگیری کند و در عین حال سران صهیونیست همواره بنام این که بازگشت! یهودیان به اسرائیل یک وظیفه دینی است به گسیل یهودیان به فلسطین مبادرت ورزیده اند و این موضوعی است که امروزه به یک مسئله اساسی تبدیل شده است.
حکومت اسرائیل عمیقا بر بنیان های غیرمذهبی استوار است و نسل جدید این رژیم هم بشدت سکولار بوده و علاوه بر آن علاقه چندانی به موجودی با هویت ایدئولوژیک و نژادپرستانه بنام اسرائیل ندارد این در حالی است که نسل قدیمی اسرائیل طی سه دهه گذشته به مرور به سوی مذهب گرایش پیدا کرده و سعی کرده اند برای رفتارها- و شکست های- خود توجیه مذهبی بیاورند. یک آمار بیانگر آن است که بخصوص پس از جنگ ٣٣ روزه شمار کسانی که در ارتش، تلمود قرائت می کنند رو به فزونی گذاشته و نگرانی رهبران اسرائیل را در پی داشته است. نیروهای جوان تر و نیز روس تبارها روی زندگی رفاهی تاکید فراوانی دارند و از این نظر راست گرایند و در عین حال با دین خصومت می ورزند و از این نظر چپگرایند!
یکی از افراد این طیف- اتیست- می گوید: «همانند ٨۰درصد از اسرائیلیان، من معمولا خود را به عنوان یک ملحد در نظر می آورم و به ندرت به یاد می آورم که در کنیسه ای حاضر شده باشم. ما مذهبی نیستیم و در عین حال نمی دانیم از نظر سیاسی چه هستیم» در واقع مشکل عمده رژیم صهیونیستی اکنون این است که آرمان هایی که براساس آن در کنفرانس بال سوئیس- ۱٨۹۷ م- پروتکل های صهیونیسم بنا شد و رهبران این رژیم در فاصله آن کنفرانس تا همین سالهای اخیر روی آن ها تاکید کرده اند، ارزش خود را از دست داده اند و رژیمی که شدیدا به بنیان های- ساختگی- فلسفی خود متکی بوده را بی بنیان کرده است.
از این رو «اتیان هابر» پژوهشگر دانشگاه تل آویو با اشاره به تظاهرات دو روز گذشته در آحارانوت- سوم اوت ۲۰۱۱- نوشت: «این تظاهرات سبب می شود که دولت از پیگیری مسایل اصلی خود باز بماند و رقبای اسرائیل میدان را به دست بگیرند.» یکی دیگر از تحلیلگران صهیونیستی دو روز پیش گفته است اسرائیل باید میان دولت ایدئولوژیک- تاکید بر ارزش های صهیونیزم- و دولت رفاهی یکی را انتخاب کند و حال آن که انتخاب هر کدام به نابودی اسرائیل منجر می شود چرا که غلبه بر اسرائیل غیرایدئولوژیک بسیار آسان است و ایدئولوژی هم اینک در میان یهودیان طرفدار چندانی ندارد.
جمهوری اسلامی:دومین ضربه کاری به اعتبار جهانی دلار
«دومین ضربه کاری به اعتبار جهانی دلار»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در ا» میخوانید؛چین از موضع کشوری که بیشترین میزان اوراق قرضه دولتی آمریکا را در اختیار دارد، نسبت به کاهش رتبه اعتباری آمریکا در مقیاس جهانی واکنش نشان داد. طی روزهای اخیر رتبه اعتباری آمریکا از سوی موسسات ارزشیابی کاهش یافت که همین امر همانند یک زلزله عظیم، بر بازارهای بورس آمریکا اثرگذاشت و کاهش ارزش سهام و سقوط آزاد سطح مبادلات را به همراه داشت. با در نظر گرفتن اهمیت موضوع و پیامدهای اقتصادی و مالی آن و بویژه با توجه به تأثیرات روانی این شوک، احتمال میرود سایر اقتصادهای مطرح و نهادهای بینالمللی نیز در این زمینه واکنش نشان دهند. پس از هشدار جدی ولادیمیر پوتین نخستوزیر روسیه، این دومین ضربه کاری به اعتبار جهانی دلار محسوب میشود.
چین درحال حاضر حدود ۱۲۰۰ میلیارد دلار اوراق قرضه دولتی آمریکا را در اختیار دارد و گفته میشود بیشترین ذخایر دلاری در مقیاس جهانی را نیز به خود اختصاص داده است. اگرچه ممکن است هشدار اخیر چین از دیدگاه سیاسی نیز معنی و مفهوم خاصی را در برگیرد، ولی با بررسی شرایط بنظر میرسد که نگرانیهای اقتصادی - مالی چین هم کم نیست.
شین هوا، خبرگزاری رسمی چین در یک واکنش غیرمعمول، این موضوع را در چند محور، فصل بندی کرد:
- آمریکا باید بیاموزد که در محدوده امکانات خود فعالیت کند. در غیر اینصورت با کاهشهای ویرانگر بیشتری در رتبه اعتباری خود مواجه خواهد شد.
- آمریکا باید به این حقیقت تلخ برسد و به الزامات آن عمل کند که دوران حل مشکلات با تکیه بر وام گرفتن، سپری شده است.
- چین به عنوان بزرگترین وام دهنده خارجی به آمریکا حق دارد از واشنگتن بخواهد که مشکلات ساختاری خود را در عرصه بدهیها اصلاح و از ارزش دارائیهای دلاری چین محافظت کند.
- لازم است کشورها درصدد جایگزین کردن ارز معتبر و مناسبی به عنوان واحد پول جهانی به جای دلار باشند.
اگرچه هشدارهای چین به اندازه کافی گویا و رسا است و نیازی به تحلیل و تفسیر ندارد ولی بعید بنظر میرسد که مقامات واشنگتن در مقطع کنونی پاسخ روشن و قانع کنندهای برای آن داشته باشند و اساساً در فکر پاسخگوئی برآیند.
با وجود این، به مصلحت چین و سایر قدرتهای اقتصادی جهانی است که تا سرحد توان خود از سقوط بیش از پیش ارزش دلار و از سقوط برق آسای اقتصاد آمریکا جلوگیری کنند تا دستکم بتوانند مطالبات خود را از این "غول ورشکسته" دریافت نمایند. دقیقاً به همین دلیل بود که چین به درخواست رسمی آمریکا برای اعطای یک وام یک تریلیون دلاری به این کشور موافقت کرد و باعث شد هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا از سفر برای دریافت این وام، با دست پر باز گردد. اما واقعیت اینست که وامدار بودن به چین، تبعات و الزاماتی هم دارد. چین در مقطع کنونی بر ضرورت تجدیدنظر آمریکا در فهرست هزینههایش اصرار میورزد. پکن مشخصاً برروی هزینههای نظامی و هزینههای درمانی آمریکا متمرکز شده و از دولت اوباما خواسته است که به اندازه درآمدهایش هزینه کند تا دست گدائی نزد دیگران دراز نکند.
حتی اگر پیشنهاد چین برای کاهش هزینههای نظامی آمریکا را نوعی تهاجم سیاسی - تبلیغاتی بدانیم، با وجود این به نظر میرسد چین به نقطه مهمی در کارنامه دیپلماسی آمریکا هجوم برده و دقیقاً انگشت بر اصلیترین هزینهها در فهرست طولانی بودجه آمریکا گذاشته که به تنهائی به اندازه نیمی از کسری بودجه سالانه آمریکا را پوشش میدهد.
کاملاً بعید است که مقامات واشنگتن از علنی شدن خواستههای چین در مقطع کنونی خرسند شده باشند. چرا که این حمله دقیقاً به فاصله کمتر از یک هفته از حمله شدید و غیرمنتظره "ولادیمیر پوتین" نخستوزیر روسیه منتشر شد با جملات تقریباً مشابهی، همین محورها را فهرست میکرد و به آمریکا هشدار میداد که فراتر از امکاناتش زندگی میکند، انگل اقتصاد جهانی است، وزن مشکلاتش را به دیگر کشورها تحمیل میکند و مهمتر از همه آنکه سیطره دلار، تهدیدی برای بازارهای جهانی است.
صرفنظر از سایر محورهای مشترک بیانیه چین و روسیه، موضوع "تزلزل دلار" و آثار و تبعاتش برای اقتصاد جهانی، دیگر یک تهاجم سیاسی - تبلیغاتی محسوب نمیشود و نظر کشورها را بر این نکته متمرکز میکند که به منظور مصون ماندن از پیامدهای سقوط روزافزون ارزش دلار، به فکر جایگزین باشند. نباید از نظر دور داشت که واشنگتن در طول سالهای متمادی و بویژه در مقطع اخیر، به منظور کاهش میزان دیون خود و سایر اهداف مرتبط با منافع اقتصادی - مالی خود، مرتباً ارزش دلار در مقایسه با سایر ارزها و طلا را کاهش داده است. بدین ترتیب آمریکا حتی بدون پرداخت یک سنت هم میلیاردها دلار از دیون خود را مرتباً تسویه کرده و از جیب سایر ملتها و از رمق اقتصاد ملی آنها ارتزاق نموده است.
اگر قرار باشد روزی دلار از گردونه اقتصاد جهانی به عنوان "ارز بین المللی" و "پول مسلط" خارج شود، سقوط آزاد اقتصاد آمریکا و اعلام ورشکستگی آمریکا قطعی و محرز است. چرا که کشورها به سرعت برای تبدیل کردن دلارهای انباشته در بانکها به سایر ارزهای معتبر، وارد عمل خواهند شد و کاغذهای بیاعتبار و کم اعتبار مرسوم به "دلار" را سریعاً تبدیل خواهند کرد. البته همین امر قویاً به کاهش فوری ارزش دلار منجر میشود که خود معضل جدیدی خواهد بود که مطابق قانون دومینو، تاثیراتش متوجه اقتصاد جهانی میگردد و بازنده کسانی خواهند بود که دیرتر اقدام نمایند و تردید کنند. در این صورت چه بسا آمریکا هم چندان نگران عواقب این پدیده نباشد. چرا که به دست دیگران، ارزش واقعی دیون خود را کاهش میدهد! اما نه به قیمت دلخواه خود.
قدس:غروب غرب - تشعشع انقلاب
«غروب غرب - تشعشع انقلاب»عنوان سرمقالهی روزنامهی قدس به قلم غلامرضا قلندریان است که در آن میخوانید؛در روزهای اخیر، خبرهای زنجیره ای از بحران در غرب، در فضای رسانه ای شعاع گسترده ای یافته است. انعکاس این رویدادها، بیانگر وقوع اتفاقهای قابل انتظار در مورد مغرب زمین می باشد. سالهاست قدرتهای برخوردار تلاش می کنند با بهره گیری از ابزارهای سلطه، جهان را همچنان به دو بخش سفلی و علیا تقسیم کرده و همواره قسمت نابرخوردار را در انقیاد نظامهای ابرقدرت نگاه دارند، اکنون سیر وقایع به گونه ای پیش می رود که محاسبات دنیای غرب، بی نتیجه و نافرجام جلوه می کند.
بررسی ناکامیهای جهان غرب به سرکردگی آمریکا، بویژه در موضوع اقتصاد، هر روز ابعاد گسترده تری به خود می گیرد و نه تنها اقتصاد ایالات متحده آمریکا را با بحران سنگین بدهی مواجه نموده است، بلکه این تأثیر را بر اقتصادهای زنجیره ای نیز گذاشته است. غول سرمایه داری و نظام کاپیتالیسم در حالی روند نزولی و سقوط را تجربه می کند که در سال آتی، انتخابات ریاست جمهوری به عنوان مهمترین رخداد سیاسی در پیش است و حزب در قدرت تمامی تلاش خود را معطوف به راضی نگهد اشتن افکار عمومی نموده است تا از این منظر در رقابتهای انتخاباتی و در مقابل رقیب جمهوریخواه، دستاوردی داشته باشد.
اما نکته حایز اهمیت این است که آمریکا که در برخی موضوعهای سیاسی، نمایندگی بلوک غرب را برعهده دارد، در سالهای اخیر با فشارهای مضاعف به جمهوری اسلامی از طریق شرکای سیاسی خویش در اردوگاه غرب، تلاش نمود از طریق تحریمها جمهوری اسلامی را وادار به تمکین نماید.
در روزهای اخیر در اظهارات باراک اوباما تهدیدهای نیمه سخت دیگری نیز علیه جمهوری اسلامی مطرح گردید. واقعیتهای میدانی بیانگر این موضوع است که ایران تحریمها را دور زده است و یا حداقل تأثیرگذاری تلاشهای اقتصادی و تنگناهای تحریمی علیه تهران نتوانسته است انتظارهای غربیها را برآورده کند که این مهم، بارها در تصریحهای نخبگان آنها، انعکاس رسانه ای داشته است.
این وضعیت بحرانی، دولتمردان اروپایی را نیز درگیر نموده است، به نحوی که اعتراضها و تظاهرات مردم در برخی کشورهای اتحادیه اروپا، سران قاره سبز را وادار به اتخاذ تدابیری نمود که این دستورالعملها نتوانست پاسخگوی انتظارهای مردم باشد.
همین امر بر نگرانی مضاعف کشورهای شمال اروپا نیز افزوده است و تاکنون نتوانسته اند نمره قابل قبول فایق آمدن بر بحران را کسب کنند. تظاهرات گسترده و دامنه دار مردم یونان، حادثه خونین نروژ، تظاهرات مردم اسپانیا و آشوب روزهای اخیر انگلیس، نمونه های کوچکی برای اثبات این ادعاست. از سوی دیگر، اذعان به این نکته حایز اهمیت است که ناآرامیها د راروپا صرفاً رویکرد اقتصادی ندارد، بلکه آنچه در روزهای اخیر در انگلیس روی داد، رنگ و بوی غیراقتصادی داشت که این اتفاق را باید بر نابسامانی اقتصادی در انگلیس نیز افزود. رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با کارگزاران نظام در روز یکشنبه، در مورد وضعیت کنونی آمریکا و غرب فرمودند: «قدرتهای بین المللی قصد داشتند با تحریم اقتصادی، ایران را فلج کنند، اما اکنون خداوند به گونه ای مقدر کرده است که بحران اقتصادی گریبان خودشان را به شدت گرفته است. افزون بر کشورهای دو سوی آتلانتیک، رژیم صهیونیستی ولیده نامشروع آمریکا و انگلیس نیز از ناآرامیهای متروپل بی بهره نماند، به گونه ای که کابینه این رژیم در هفته های اخیر با تظاهرات سراسری روبه رو گردیده است و اکنون این وضعیت می تواند بر موج مهاجرت معکوس تأثیر گذاشته و ساکنان اصلی این سرزمین را در خصوص غلبه بر صهیونیستها بیش از پیش امیدوار نماید.» حضرت آیها... خامنه ای در فراز دیگری از سخنانشنان به این مهم پرداختند و تأکید نمودند: «شرایطی که اکنون در منطقه حاکم است، کاملاً برخلاف تصور و محاسبات آمریکا و صهیونیزم بین الملل پیش می رود.»
نفرت از آمریکا و همپیمانانش در جهان روبه فزونی است، به نحوی که وقوع انقلابهای عربی در پایگاه های آنها به مثابه شکست سختی برای نظام سلطه تلقی می گردد، زیرا مدتهاست با سرمایه گذاریهای کلان اقتصادی و سیاسی، از وجود یک دولت طرفدار غرب در کشورهای اسلامی اطمینان حاصل نمودند که اکنون بیداری اسلامی، محاسبات آنها را بر هم زده و در شرایط کنونی باید آمریکاییها شاهد در قفس بودن مبارکی باشند که حمایتهای ویژه ای را از وی به عمل آوردند تا همپیمان استراتژیک برای رژیم صهیونیستی دست و پا کنند، ولی اکنون با حضور مردم در صحنه، تمامی سرمایه ها هدر رفته تلقی می شود، مقام معظم رهبری در این زمینه فرمودند: «نفرت از آمریکا در منطقه و جهان، در حال افزایش است و آمریکا اکنون بی اعتبارترین و منفورترین کشور در منطقه و دنیای اسلام است.»
کشورهایی که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی با بهره گیری از انواع ابزارها برای انفعال و یا تسلیم جمهوری اسلامی تلاش کردند و اقدامهای آنها در فتنه ۱٣٨٨ به اوج رسید، اکنون باید بر نارسایی تئوریهای خویش در مقابل ریشه دار بودن ارزشهای دینی اذعان کنند. اظهارات برخی دولتمردان در کشورهای غربی و اقمار آنها حاکی از سقوط قریب الوقوع انقلاب اسلامی بود، لذا با حمایت از اپوزیسیون و سر مست از رخداد ٨٨ ، تلاشهای گذشته را به ثمر نشسته تلقی می کردند و براندازی نظام را انتظار می کشیدند؛ اما همه فعالیتهای آنان با مدیریت ولایت فقیه و هوشیاری مردم وفادار به ارزشهای نظام اسلامی ناکام ماند. از این رو، شکست را در بی عرضگی اپوزیسیون و رفتارهای آنها ارزیابی کردند تا به گمان باطل خود، در فرصتهای احتمالی آتی امکان تبلیغ و ورود به عرصه را داشته باشند. حضرت آیها.... خامنه ای اقدامهای آنها و وضعیت کنونی دنیای غرب را این گونه ارزیابی نمودند: «آنها فتنه سال ٨٨ را برای زمین زدن نظام جمهوری اسلامی، تقویت و یا تدارک کردند، اما شرایط به گونه ای رقم خورد که اکنون نظامها و دولتهای وابسته به آمریکا در منطقه، یک به یک در حال زمین خوردن و یا متزلزل شدن هستند.»
بنابراین، سربلندی و بالندگی انقلاب اسلامی در مقابل سیل تهاجمهای دنیای غرب در اشکال گوناگون آن اعم از اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی، از این واقعیت حکایت می کند که همان عوامل ارزشی که سبب استقرار نظام گشته است، علت استمرار آن نیز هست و دشمنان این نظام بدانند نتیجه انگیزه ها و هدفهای خصمانه آنها به خودشان بر می گردد: «و مکرو مکرا... وا... خیر الماکرین.»
سیاست روز:اصولگرایان و دوری از قبیلهگرایی
«اصولگرایان و دوری از قبیلهگرایی»عنوان سرمقالهی روزنامهی سیاست روز به قلم علی یوسف پور است که در آن میخوانید؛اولین وبزرگترین شاخصه مردان خدا نیت و عمل خالص برای خداوند متعال میباشد که در مسیر الیالله کاری بس مشکل میباشد اما...
۱ـ اولین وبزرگترین شاخصه مردان خدا نیت و عمل خالص برای خداوند متعال میباشد که در مسیر الیالله کاری بس مشکل میباشد اما بدون نیت خالص هم رسیدن به مقصد کاری غیر ممکن است. حضرت امام خمینی(ره) که بنیانگذار و رهبر انقلاب اسلامی بودند با نیت و عمل خالص خویش توانستند انقلابی با این عظمت را رهبری و به پیروزی برساند. حضرت امام خمینی(ره) در جملهای معروف میفرمایند اگر همه پیامبران الهی در جایی جمع شوند هیچگونه اختلافی با هم ندارند. از طرف دیگر خداوند متعال در قرآن بارها تاکید کردند که همه انسانها را مورد آزمایش قرار خواهد داد و تجربه نشان داده است که آزمایش پست و مقام آزمایشی بسیار سختی است و خیلی از انقلابیون با سابقه و مدعی از این وادی موفق بیرون نیامدند با نگاهی به دوران سیساله انقلاب لغزشها و سقوط شخصیتهای مدعی را مشاهده خواهیم کرد. بسیاری دولتمردان که در گذشته و حال مصدر کار بودند شاهد بودیم در ابتدای کارشان محور فعالیتشان در جهت خدمت به محرومین و مردم بوده است ولی با گذشت زمان وچشیدن طعم قدرت و مواهب آن رویکرد از خدمت محوری به قدرت محوری و حفظ جایگاه قدرت تغییر پیدا کرده است و همین تغییر رویکرد باعث سقوط آنان شده است.
بنابراین دوستانی که انتخاب شدهاند که در جایگاهی قرار بگیرند که برای کلیه اصولگرایان تصمیمگیری نمایند این جایگاه بسیار خطیر میباشد و با پناه بردن به خداوند متعال از وسوسههای شیطانی اعراض نمایند. گروهگرایی ـ باندبازی را حق مطلق دانستن و دیگران را صاحب انحراف و لغزش دانستن از آفات این جایگاه میباشد.
۲ـ شاخصههای اصولگرایی: اعتقاد به اسلام ـ جمهوری اسلامی ـ آرمانهای حضرت امام خمینی(ره) و رهبری حضرت آیتالله العظمی خامنهای به عنوان شاخصههای اصلی و کلی اصولگرایی مطرح میباشد که افراد در سی سال گذشته با به جا گذاشتن کارنامهای از خود ـ خود را در آزمونهای پیش آمده در جریان انقلاب آزمودهاند اظهارتنفر از گروههای الحادی و ملیگرا شرکت در جبهههای جنگ تحمیلی دوری از اشرافیگری و ثروتاندوزی حضور در صحنههای خدمت و پیگیری علمآموزی و طی مراحل علمی مورد نیاز کشور، اعلام موضع و حضور عملی و مرزبندی شده با جریانات فتنه و انحرافی، دوری از باندبازی، فامیلگرایی و قبیلهگرایی در بکارگیری نیروها، عدالتگرا بودن در تمام مراحل زندگی فردی و اجتماعی.
۳ـ ایجاد تشکیلات و رهبری سازماندهی شده نیروها. سازماندهی و رهبری نیروهای اصولگرا در دورههای گذشته بسیار مهم بوده است و زمانی که هدایت نیروها با اخلاص و درایت انجام گرفته است پیروزی را حتمی مینماید جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز طی سی سال گذشته نشان دادند که کمترین انحراف را از خط امام و رهبری داشتهاند و در تشکیلات ریشهداری هستند که مورد اعتماد مردم بخصوص اقشار مومن و متدین میباشند در راس این دو تشکیلات حضرات آقایان مهدویکنی و یزدی قرار دارند که از چهرههای انقلابی و شاگردان حضرت امام و از یاوران محکم و استوار مقام معظم رهبری میباشند اگر چه حضور آقایان بزرگوار روحانی دیگر در صحنه انتخابات بسیار اثرگذار و مایه مشارکت بیشتر مردم میگردد.
اما کلیه تشکلهایی که خود را اصولگرا مینامند ادعا دارند که در صحنههای اجرایی انتخاباتها کارآمدی آقایان مهدویکنی و یزدی اثربخشتر بوده ا ست و در نهایت فصلالخطاب کلیه تشکلها میبایستی حضرت آیتالله مهدوی کنی باشد که نشان دادند با تقوا و شجاعتی که دارند بدون ملاحظه افراد با گروههای نظر منطقی و حقی که به آن میرسند ابراز مینمایند و بر سر موضع حق خویش ایستادگی مینمایند که امید است با شرایط خوبی که در جهت وحدت تشکلها و جریانات اصولگرا پیش آمده است با اقدامات خداپسندانه و وحدتگرایانه کلیه افراد و شخصیتهای، اصولگرا، این وحدت به شرایط مطلوب خویش برسند و در طول انتخابات مجلس نهم و بعد از آن نیز ادامه پیدا نماید.
۴ـ عدل جزء اصول مذهب تشیع میباشد و حاکمان و کارگزاران نظام اسلامی در هر مرتبهای که هستند میبایستی عمل به عدالت در رفتار آنان موج بزند و جلوهگری نماید.
خطر بزرگی که نمایندگان تشکلهای اصولگرا عضو مجمع (۸+۷) را تهدید مینماید افتادن در دام قبیلهگرایی و گروهگرایی میباشد. اگر نگاهی به عملکرد تشکلهای اصولگرا در حوزه عملکردشان در مجلس یا دولت بیندازیم یا در انتخابات مجلس در دورههای هفتم وهشتم یا دوره سوم شوراها، کارکرد آنها را بررسی نماییم نمیتوانیم نمرات عالی در احراز از قبیلهگرایی به آنان بدهیم و در دو انتخابات هفتم و هشتم مجلس افراد شاخص اصولگرایی بودند که عضو تشکلی از تشکلها نبودند نتوانستند در فهرست اصولگرایان راه پیدا نمایند با وجود اینکه سوابق انقلابی، ایثارگری، علمی آنان از برخی از افرادی که جزء فهرستها قرار گرفتند بالاتر و برتر بود.
انتظاری که از نمایندگان تشکلها میرود اینست که میبایستی گوی سبقت را در معرفی افراد شایسته و کارآمد و دارای شاخصههای اصولگرایی در معرفی افراد خارج از تشکل خویش از سایرین بربایند و به جای اینکه تکیه خویش را بر افراد تشکل خویش یا گروه خویش قرار دهند. تلاش نمایند که سهمیه خویش را در فهرست اضافه نمایند تلاش خالصانه نمایند که افراد شایسته بیرون از تشکل خود را اگر دارای برجستگی انقلابی، علمی و اجرایی هستند مطرح نمایند و اگر خدای نکرده به نیروهای گروه و قبیله خویش در فهرست پافشاری نمایند علاوه بر اینکه به اعتماد کلیه اصولگرایان خیانت کردند در دنیا و آخرت باید جوابگوی عملکرد افرادی ضعیف و دارای شرایط کمتری که به آنان رای دادند باشند که انتصاب و انتخاب کسانی که شایستگی احراز پستی را ندارند خیانت محسوب میشود. خیانتی که ابعاد آن به ملت ایران و نسلهای آینده گسترش دارد.
حمایت:خبرنگاران و تقویت روند عدالت خواهی
«خبرنگاران و تقویت روند عدالت خواهی»عنوان یادداتش روز روزنامهی حمایت است که در آن میخوانید؛در تقویم ملی ایران هفدهم مرداد ماه همزمان با سالروز شهادت یکی از خبرنگاران شجاع کشورمان به عنوان روز خبرنگار تعیین شده است.
در این روز معمولاً اکثر نهادها و سازمانها یادشان میافتد که خبرنگاران عناصر مفیدی برای جامعه هستند و هر یک بنحوی خطاب به خبرنگاران یا جامعه تبریکی میگویند یا رهنمودی میدهند و یا برخی مسئولین و نهادها ممکن است هدیهای مختصر تقدیم خبرنگاران مرتبط یا طیف وسیعی از خبرنگاران نمایند. در این روز طبیعی است که مسئولین موسسات خبری و رسانهای نیز ممکن است تشویق یا محبتی را نثار خبرنگاران همکار خود نمایند.
در کشور ما بجز این روز در روز جهانی آزادی مطبوعات که در اردیبهشت ماه است نیز برخی به یاد رسانهها و عناصر اصلی گردش اخبار و اطلاعات یعنی خبرنگاران میافتند و جلسهای یا برنامهای یا بیانیهای در این خصوص سامان میدهند اما واقعیت این است که موضوع اهمیتی بسیار فراتر از یک چنین بزرگداشتهای چند ساعته دارد و نیازمند تأمل جدی تر است. از همین رو با لحاظ دغدغه های ستون به سوی عدالت نکاتی در این زمینه بشرح زیر تقدیم میشود با این امید که در بهبود امور مفید واقع شود.
در اندیشه اسلامی انتقال پیام های متعالی و ابلاغ معرفت و دانایی در بالاترین سطح آن توسط پیامبران انجام شده و می شود. در واقع پیامبران الهی برجستهترین خبرنگارن تاریخ بشری بوده اند که انسان را به خبرهای مهمی از ناحیه خالق هستی توجه دادهاند و تأکید کردهاند که مخاطبان آنها در قبال این خبردهی و آگاهی وظیفه دینی دارند که به سمت خوبیها و ارزشها گام بردارند.
انبیای الهی برای ابلاغ پیام حق از هیچ سختی و مشکلی نهراسیدند و انواع محنتها را به جان خریدهاند تا بشر رشد یابد و مبتنی بر آگاهی و دانایی خود در جهت اقامه قسط و عدل قیام کند. انبیای الهی به بشر آموختهاند که در ابلاغ پیام و خبر واقعی و ابدی، امانتدار باید بود و صداقت واخلاقی بودن را در عالی ترین وجه ممکن آن باید رعایت کرد. از زمان بعثت آخرین رسول الهی،پیامبر خاتم(ص)، قرن ها میگذرد.
جامعه بشری نسبت به آن زمان تغییرات زیادی پیدا کرده، ابزارهای اطلاع رسانی تحول شگرفی داشتهاند و موضوع رسانه و محتوای رسانه و چگونگی تأثیر گذاری بر مخاطب به علمی پیچیده تبدیل شده که هزاران کارشناس و صاحب نظر در این مقوله را در سراسر جهان به خود مشغول کرده است. در زمانه فعلی آزادی اطلاعات یا آزادی بیان از جمله بیان رسانهای و یا حق مشارکت در حیات فرهنگی عناوین حقوقی هستند که معمولاً در محافل حقوقی و یا رسانه ای برای تبیین ابعاد حقوق و تکالیف حوزه رسانه و فعالین اطلاعرسانی بکار گرفته می شوند و اتفاقاً بحث های ظریف و فنی دقیقی دارند.
با لحاظ معیار ها والگوهای ابدی و این تحولات عصری، بسیار مهم است که در مقام خبرنگار یا در مقام پاسخ دهنده به خبرنگار نقش و جایگاه خبرنگاری را در فرهنگ اسلامی مورد نظر قرار دهیم تا شان و شئونات این حرفه را بیشتر رعایت کنیم. آن که خبرنگار می شود و هر راست و دروغی را بهم می بافد تا مطرح باشد و یا هیجان ایجاد کند و یا آبرو و حیثیت انسانهای مختلف را براحتی بریزد، در اندیشه اسلامی در واقع این جایگاه را غصب کرده و در گسترش بدی ها ایفای نقش میکند و طیعتاً در گناه همه مخاطبین تاثیر پذیرفته خود شریک است.
متقابلاً ، مسوولان و صاحبان قدرت و اختیاری که جستجوگری خبرنگاران برای یافتن حقیقت را برنمیتابند و به اشکال مختلف فراروی فعالیت حرفهای و سالم خبری مانع تراشی میکنند و یا از ابزارهای قدرت برای محدودسازی جستجوگران حقیقت بهره میجویند، همانند غاصبان قبلی یادشده هستند که در واقع این جایگاه با پاسخگو نبودن و خلاف ها را پنهان کردن و نقدها را برنتابیدن جریان حق جویی را مسدود میکنند و در گناه گسترش بدیها و عدم توقف خلاف ها شریکند.
برای یافتن راه درست در هر دو سو باید وضع موجود را ارتقا بخشید، هم خبرنگاران به شان و منزلت خود و لوازم و اقتضائات آن از جمله سواد و تخصص علمی لازم و صداقت و امانتداری و سرعت عمل وحق جوئی پایبند باشند و هم صاحبان قدرت همواره به استقبال نظارت رسانهها و نقدهای کارشناسان و عموم مخاطبین خود در جامعه بیایند. برای رسیدن به وضع مناسب، جدای از قواعد حقوقی قطعاً تامل در اندیشه دینی و اخلاقی می تواند راهکارهای موثری برای هر دو طیف یاد شده ارایه دهد.
تردیدی در این نیست که در جهان امروز از جمله مهم ترین ابزارهای قدرت، رسانه های قوی و دیدهبانان موثر رسانهای هستند. این ابزارها در مواردی تاثیری فراتر از بمب و سلاح و ابزارهای نظامی دارند ودر مواردی مکمل آنها هستند ودر مواردی بی اثر کننده دهها قدرت نظامی می شوند. برای آنکه در این رقابت جهانی قدرتمندانه وارد شد هم امکانات و منابع مادی لازم دارد چنانچه امروزه کشورهای صنعتی از دهها و بلکه صدها ابزار رسانه ای در گستره جهانی بهرهمند هستند و هم اینکه نیروهای کارآزموده و مسلط از حیث،زبان،تخصص رسانه ای، تجربه حرفهای ودرک درست معیارهای واصول حق جوئی لازم دارد. در این عرصه اگر فقط تصور شود که با پول میشود سهم قابل توجهی از حیث تأثیرگذاری به دست آورد قطعاًاشتباه کرده ایم چرا که ممکن است دهها رسانه ایجاد شود ولی در نبود نیروهای کارآزموده و حرفهای نتیجه موثری به دست نمیرسد.
بالعکس همین امر نیز درست است یعنی اگر نیروهای حرفه ای رسانهای داشته باشیم ولی امکانات لازم فراهم نباشد صدایما به جایی نخواهد رسید. با تأکید بر این واقعیات بدیهی، به نکته اصلی مورد نظر میرسیم وآن اینکه ابتدا باید در سطح داخلی کشور تمرین اطلاع رسانی حرفهای و همهجانبه و شفاف را پشت سر گذاشته تا در مرحله بعد امکان رقابت فراملی و جهانی فراهم باشد. وقتی در سطح داخلی اکثر رسانه ها دولتی یا متکی بر بودجه عمومی باشند،وقتی در سطح رسانه های سمعی و بصری اصلاً بخش خصوصی یعنی قاطبه مردم حضوری نداشته باشند و همه چیز در انحصار اراده دولتی باشد،وقتی تشکلهای حرفه ای قوی با پشتوانه حضور فعال اعضا وجود نداشته باشدکه از حقوق خبرنگاران و رسانه ها دفاع کنند و در کنار آن نظارت صنفی جدی بر نیروهای رسانهای داشته تا هر کسی با حداقل سواد خواندن و نوشتن و تهیه یک ضبط و آشنایی مختصر با کامپیوتر و داشتن یک پارتی برای ورود به یک رسانه ادعای خبرنگاری نکند، معلوم است که خبرنگار با قابلیت های حرفهای رقابت جهانی و رسانه های تأثیرگذار در سطح جهانی و مبتنی بر معیارهای عدالت خواهانه شکل نمیگیرند و آرمانهای ما در این عرصه بر زمین می مانند و ناچار می شویم دائما از تاثیرگذاری رسانههای خارجی بنالیم و مرتب آمار دهیم که این میزان شبکه خارجی و چنین و چنان برنامه ها افکار جامعه را مغشوش میکنند و....
سخن آخر
روز خبرنگار را محدود به ۱۷ مرداد نباید دانست. خبرنگاران پر تلاش وحرفه ای روز و شب نمیشناسند. در هر ساعت و هر زمان و مکانی جستجوگر حقائق و واقعیات هستند و انتقال دهندگان صادق یافته های خود به مردم. اگر پیشرفت و توسعه میخواهیم باید به اهمیت گسترش آگاهیها و واقعیات و نظارت عمومی خصوصاً از طریق رسانهها اولویت اساسی بدهیم.
اگر دیانت و حاکمیت ارزشها را میخواهیم حفظ کرده وگسترش دهیم باز باید نقش رسانه و عناصر فعال آن یعنی خبرنگاران را در اولویت بدانیم. اگر در سطح جهانی میخواهیم به جنگ قدرت ها و آنچه این روزها به عنوان جنگ نرم خیلی بر زبان مسوولان ما جاری می شود، برویم باز باید خبرنگاران و رسانه ها را ارج نهیم تدارک نظام حقوقی پیشرفته در حیطه فعالیت رسانه ها و رفع موانع و مشکلات حقوقی موجود ونگرانی های متعدد اصحاب رسانه قطعاً یکی از راهکارهایی است که نباید در انجام آن تاخیر کرد.اگر اراده انجام این مهم در مسوولان محترم وجود داشته باشد حقوقدانان ومتخصصین علوم ارتباطات کشور فوری می توانند مشورتهای لازم را در این خصوص ارائه کنند.باآرزوی گسترش عدالت خواهی از طریق رسانه ها وخبرنگاران اخلاقی وحرفه ای ایرانی.
ملت ما:آیا طالبان به سلاح جدید دست یافته است
«آیا طالبان به سلاح جدید دست یافته است»عنوان سرمقالهی روزنامهی ملت ما به قلم پیر محمد ملازهی است که در ان میخوانید؛در روزهای اخیر وضع ناتو در افغانستان پیچیده شده است. بعد از آنکه یکی از هلی کوپترهای ناتو سقوط کرده و بیش از ٣۰ کشته بر جای گذاشت، یکی دیگر از هلی کوپترهای ناتو نیز مجبور به فرود اضطراری شد.مسوولیت حمله به هر دو هلیکوپتر را طالبان بر عهده گرفتهاند و در این میان درباره سقوط نخستین هلی کوپتر فرماندهان نظامی ناتو نیز پذیرفتند که این هلی کوپتر توسط آتشطالبان ساقط شده است.این اتفاقات شک و شبهههایی را درباره دستیابی طالبان به سلاح جدید به وجود آورده است.
اگر طالبان به سلاحهایی دست پیدا کرده باشد که بتواند با این سلاحها به نیروی هوایی ناتو حمله کند در آن صورت شکست دادن طالبان ساده نخواهد بود.در همین حال زمانی که مجاهدین افغان در مقابل شوروی، قدرت برتری پیدا کردند نیز زمانی بود که امریکا اسلحه استینگر در دسترس مجاهدین قرار داده بود. به نظر میرسد اگر طالبان به سلاح دست پیدا کرده باشد امریکا به همان سرنوشت شوروی درافغانستان دچار میشود.
در هر صورت این حملات طالبان نوعی غافلگیری برای ناتو بود. ناتو انتظار داشت که با افزایش نیرو و تشدید عملیات هوایی، طالبان را ضعیف کند اما این اتفاقات نشان میدهد که انتظارات ناتو محقق نشده است. طالبان اخیرا عملیاتهای انتحاری خود را نیز افزایش دادهاند و برادر حامد کرزای و همچنین رمضان محمد مشاور نزدیک وی را ترور کردند.
در مجموع با وجود اینکه امریکاییها فکر میکردند که با تشدید عملیاتها میتوانند به تدریج طالبان را منزوی کنند و جنگ را ببرند اما مسائل اخیر در رد این تفکر بوده است. طالبان در فصل بهار و تابستان برای جنگ چریکی از موقعیت بهتری برخوردار می شود. دو دلیل برای این افزایش حمله وجود دارد. اول آنکه آنها منطقه را میشناسند و به پناهگاههای درون کوههای منطقه کاملا آشنا هستند در حالی که نیروهای ناتو این آشنایی را ندارند. دومین دلیل ضعف نیروهای دولتی و پلیس افغانستان است.
افغانستان هنوز فاقد نیروی هوایی و سیستمهایی است که بتواند بطور مستقل امنیت این کشور را حفظ کند. از آن طرف راهحلی نیز وجود ندارد. یعنی نه طالبان در موقعیتی است که نیروهای ناتو را شکست دهد ونه ناتو در موقعیتی است که بتواند طالبان را از میدان به در کند. در این حالت بن بست نظامی شکل گرفته است و تنها راهحل مذاکرات سیاسی است که پیش از این نیز تحت عنوان مذاکرات ملی مطرح شده بود و در همین زمینه امریکا مذاکراتی را با طالبان ترتیب داد اما تشدید عملیات و درگیریهای اخیر نشان میدهد که آن طرح نیز به نتیجه نرسیده است. در این میان هر دو گروه سعی میکنند از موضع قدرت وارد مذاکره شوند.
یعنی طالبان با خود میگوید اگر قرار است وارد مذاکره شود باید از موضع قدرت وارد مذاکره شوند.با وجود بن بست به وجود آمده در افغانستان، امریکا و ناتو در این جنگ کوتاه نمیآیند. مساله افغانستان برای ناتو و امریکابه مسالهیی اعتباری و حیثیتی تبدیل شده است و با وجود فشار افکار عمومی و هزینههای بالای اقتصادی و جانی که برای مردم این کشورها غیرقابل تحمل شده است، امریکا و ناتو حاضر به پذیرفتن هزینه هستند و کوتاه نمیآیند. تصور کلی این است که نیروهای ناتو تغییر وضع خواهند داد وجنگ را به افغانها سپرده و خود در پایگاههایی مطمئن حضور خواهند داشت.
از سوی دیگر با توجه به اینکه اخیرا مسوولیت امنیت چند منطقه به نیروهای افغان واگذار شده است به نظر میرسد حوادث اخیر چالشهایی را پیش روی این مساله قرار خواهد داد. اما به هر حال تاکنون نیروهای افغان توانستهاند از پس امنیت این مناطق برآیند و این مناطق را کنترل کنند. وهمچنین با توجه به فصل مساعد انتظار نمیرود که حملات طالبان قطع شود و در شرایط موجود و با توجه به حضور نظامی ناتو هر دو طرف درگیر جنگی برابر هستند. لیکن اگر امریکا و ناتو خود را کنار بکشند توازن قدرت به نفع طالبان خواهد بود.
مردم سالاری:پیچ وال استریت و کمربند تهران
«پیچ وال استریت و کمربند تهران»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم علی ودایع است که در آن میخوانید؛در روزهایی که برخی مردم در ایران با حساسیت پیگیر ماجراهای جن وپری در سریال های تلویزیون و گمانه زنی درباره سرنوشت ارواح سرگردان آن هستند، مردم اروپا، آمریکا و حتی برخی کشورهای آسیایی بدون پلک زدن تحولا ت بورس های جهانی را دنبال می کنند.
حدود دو سال پیشتر وضع اقتصاد اروپا به هم ریخت و این کشور تا امروز هر روز شاهد اعتراض و تظاهرات بوده است. نگرانی از اپیدمی ورشکستگی و ریاضت اقتصادی لرزه بر اندام مردم کشورهای قاره سبز انداخته است; اسپانیا، پرتغال، ایرلند قربانیان بعدی ورشکستگی بودند. در آشفته بازار یورو و اقتصاد اروپا سنگ اندازی جمهوری خواهان مقابل دولت دموکرات اوباما باعث ایجاد سونامی رکود اقتصادی شده است.
در برخی کشورهای جهان بدهی دولت ها معادل هشتاد تا صددرصد تولید ناخالص داخلی است و در ایالا ت متحده بدهی های واشنگتن از صددرصد گذشته است. تمام این عوامل در کنار هم باعث کاهش قیمت سهام بورس های آمریکا شد.
اما گزارش موسسه استاندارد اندپورز شیب سقوط بورس جهانی را افزایش داد. عمق فاجعه ای که اقتصاد آمریکا با آن دست به گریبان است تا جایی بود که موسسه اس اند پی، رتبه اعتباری آمریکا را از سطح عالی AAA به AA تنزل داد.
شبح بحرانی همانند سال ۲۰۰٨ و ۲۰۰۹ اقتصاد جهانی را خراش می دهد; نکته جالب اینجاست که آشوب کنونی اقتصاد جهانی ریشه در هزینه های کلا ن بحران آن سال ها دارد. بحرانی که در آن سالهااقتصاد خصوصی به پا کرد اکنون دولت ها مسبب آن هستند. اگرچه میزان بحران اقتصادی در بازارهای بورس همانند ٣ سال پیش نیست اما دامنه آن گسترده تر است و احتمال عمق تخریب آن جدی تر است.
سهامداران در حال فروش سهام انرژی وبانک ها هستند و تقاضا برای خرید طلا به شدت افزایش یافته است. قیمت جهانی طلا آشکارترین تاثیر را بر معاملا ت ایران دارد تا طلا ضمن افزایش قیمت، خود را برای پرواز در بازار پرمشتری ایران آماده کند. قلب اقتصاد ایران، بورس همچنان در انتظار بازارهای جهانی است. اگرچه به دلیل بسته بودن اقتصاد و بورس ایران پس لرزه های سقوط بورس های جهانی کمرنگ بوده است اما در مجموع شرایط بورس تهران به شدت پیچیده است زیرا بورس تهران در نمادهای وابسته همچون سرب، مس و روی مستقیما دچار چالش خواهد شد. در همین حال بورس تهران به دلیل تجربه چند ما ه رکود نسبی از توان نقدینگی ضعیفی برای مقابله با شرایط حاد خارجی برخوردار است.
تاثیر کمرنگ سقوط بورس های جهان بر بورس تهران باعث خوش بینی و حتی مانور برخی در ایران شده است که ایران تافته جدابافته از زنجیره اقتصاد جهانی است; غافل از آن که سقوط اقتصادی جهان بر اقتصاد ایران تاثیر می گذارد. مخرب ترین پس لرزه سقوط بورس های اروپا و آمریکا، افت تقاضا برای انرژی و در نتیجه کاهش قیمت نفت به عنوان یک جز» از بازار بورس می شود. در همین حال ادامه استمرار آشوب در بورس به معنی رسیدن سریع بحران به بخش واقعی اقتصاد است که نفت را بی خریدار می گذارد که در نهایت کمر قیمت نفت را می شکند.
پیچ وال استریت به عنوان یک نماد بورس جهانی تندتر از آنی است که درباره آن گمانه زنی می شود و تهران باید کمربند خود را محکم تر ببندد، در غیر این صورت تخریب آشوب اقتصاد جهانی جدی تر می شود. کاهش قیمت نفت و در نتیجه افت درآمدهای ارزی با افزایش سهم تولیدکنندگانی نظیر عربستان، پیشی گرفتن نیجریه با کاهش استخراج نفت ایران در کنار شروط جالب مشتری های نفت ایران بحران جدی برای تهران در زمینه درآمد نفتی ترسیم می کند.
سقوط اقتصاد جهانی، کاهش تقاضا برای صادرات غیرنفتی و افت شاخص سهام هایی مانند صنایع پتروشیمی و معادن می شود. در این بین هجوم کالا های ارزان خارجی که به دنبال بازار و مشتری می گردد در کنار افزایش قیمت تولیدکننده داخلی ابعاد جدیدی برای بحرانی که می تواند ایجاد کند، ترسیم می کند.
تهران امروز:مدرکفروشی زیر گوش قانون
«مدرکفروشی زیر گوش قانون»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم مقداد محمودی است که در آن میخوانید؛مثل اینکه دوره فروش پایاننامهها، پایان یافته و حالا دیگر نیازی نیست که شخص پس از رد شدن از فیلتر کنکور چند سالی را به عنوان دانشجو سپری کند و سپس سفارش یک پایاننامه علمی بدهد و آن را با مبلغی که فروشنده تعیین میکند، بخرد.
اکنون شرکتهای بینام و نشان فروش مدرک وارد میدان شدهاند. مدارک دانشگاههای خارجی از دیپلم گرفته تا کارشناسی ارشد، ۲ تا ۶ میلیون تومان هم نرخ آنهاست. اینکه در آشفته بازار کنونی کدام مرجع و دستگاهی باید بر کار اینگونه شرکتهای بینام و نشان و تقلبی نظارت داشته و گردانندگان آنها را روانه دستگاه قضایی کنند، خود پرسشی است که هنوز بیپاسخ است.
آیا وزارت علوم یا وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی یا دستگاهها و سازمانهای دیگر دستکم در تداوم چنین وضعی مسئول نیستند؟ بهویژه آنکه مدرکفروشان به صراحت اعلام میکنند که تاییدیه وزارت علوم را هم دریافت خواهند کرد. پدیده مدرکفروشی صرفنظر از اینکه ضعفهای نظام آموزشی ایران را نشان میدهد، حاکی از مدرکسالاری در نظام دیوانسالاری کشور نیز هست.
مدرکگرایی، آسانترین و سادهترین راه برای رشد در راههای پیچدرپیچ دستگاه دیوان سالاری است. نظام آموزشی ایران از دبستان تا دانشگاه نیز بهطور دائم اندیشه مدرکگرایی را ترویج میکند. از کودکان دبستانی اگر بپرسید که میخواهند در آینده چکاره بشوند، بیشترشان خواهند گفت: دکتر یا مهندس! علت نیز در نوع برخورد خانواده به عنوان هسته بنیادی جامعه و نیز سایر نهادهای اجتماعی است که مدرکگرایی را تبدیل به یک ارزش فرهنگی ـ اجتماعی کردهاند.
هنگامی که در یکی از دانشکدههای شهرستانی دوره کارشناسی شیمی برگزار میشود اما آن دانشکده فاقد آزمایشگاه و کتابخانه است، باید فاتحه کارشناسی که از آن دانشکده مدرک کارشناسی شیمی میگیرد را خواند. در چنین وضعی شیادان و کلاهبرداران با عناوین پر آب و تاب پیدا میشوند و ادعا میکنند که میتوانند مدرک دانشگاهی از یکی از کشورهای اروپایی برای فرد متقاضی دست و پا کنند و حتی از وزارت علوم هم تاییدیه آن مدرک را دریافت کنند و متقاضی نیز مجبور نیست چهار سال برای دریافت مدرکش صبر کند. ضروری است وزارت علوم در این زمینه پاسخگو باشد. دستگاه قضایی نیز نباید از کنار اینگونه اعمال خلاف و شیادانه به سادگی بگذرد.
این حق مدعیالعموم (دادستان) است که چنین افرادی را تحت پیگرد قانونی قرار دهد. اکنون با آفات فرهنگی مدرکگرایی روبهرو هستیم، فردا که کارشناسان ارشد قلابی وارد دستگاه بوروکراسی کشور شدند، چه خواهیم کرد؟
ابتکار:پذیرش دانشجو هم زوج و فرد شده است!؟
«پذیرش دانشجو هم زوج و فرد شده است!؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی روزنامهی ابتکار به قلم سیدعلی محقق است که در آن میخوانید؛روزهای داغ و تابستانی ماه مرداد، در کنار همه مناسبتهای تقویمی و غیرتقویمیاش یک مشخصه و ویژگی متمایز و خاطرهانگیز برای مقطع ۱٨سالگی جوانهای دیروز و امروز ایران دارد. همهساله در ماه مرداد، نتایج نهایی آزمونهای سراسری و آزاد اعلام میشود و در روز سرنوشتساز انتخاب رشته، آینده بیش از ۷۰درصد از جوانان ایرانی براساس سیاستهای دولت و بهدست خودشان رقم میخورد.
امسال هم به مانند همه سالهایی که گذشت، ۱٨سالههای ایرانی به دنبال ماهها تلاش و برنامهریزی و پس از رویت کارنامه آزمون سراسری، دلواپس و امیدوار، سراغ دفترچههایی رفتند که آیندهشان را رقم میزد. کمااینکه سالهای ماضی نیز در چنین روزهایی این دفترچه، به درست یا به غلط، آینده نگارنده این سطور و دیگر جوانان دیروز و امروز را تعیین کرده بود.
یکی در همه روزهای تحصیل و تلاش شبانهروزیاش به کامپیوتر علموصنعت میاندیشید و دیگری به دندانپزشکی تهران. دخترکی در یزد به مهندسینساجی دانشگاه شهرش قانع بود و پسران و دختران جوانی در اصفهان، بیرجند، یاسوج و شاید در حوالی همین میدان انقلاب، دانشگاه علامهطباطبایی را قطب رشتههای علومانسانی میدانستند و به پشتوانه علاقه خود و تجربه دیگران و مشاوره معلمانشان، به چیزی غیر از پذیرفتهشدن در رشتههای حقوق، علومسیاسی، روانشناسی یا شاید روزنامهنگاری این دانشگاه فکر نمیکردند.
طی همه سالهایی که غول کنکور به اصلیترین دغدغههای جوانان ایرانی مبدل شد، هرساله مسئولان وزارت علوم و سازمان سنجش و کارنامهها و اعلام نتایج، بچهها را بهگونهای غافلگیر میکردند و یک سوژه خاص مطرح میشد. یک سال دومرحلهای شدن آن به کنکوریهای جوان شوک وارد کرد و سالی دیگر طرح بومیگزینی. در دهه۷۰ افزایش سهمیههای خاص سوژه بود و دهههای۶۰ و ٨۰ مباحث تکراری تفکیک جنسیتی. اما ظاهراً امسال مأموریت خطیر غافلگیرکردنِ! داوطلبان را دفترچهها و روسای دانشگاهها بر عهده گرفتهاند.
امسال دفترچه انتخاب رشته با بچههای علومانسانی نامهربان بود. امسال برای اولینبار در اقدامی مبهم و غیرمترقبه، در دفترچههای انتخاب رشته، روبهروی ۱٣رشته و بیش از ٣۰گرایش مختلف این رشتهها، در برخی دانشگاههای کشور خط تیره یا عنوان عدم پذیرش درج شده است. در رأس این نامهربانی با داوطلبان جوان نیز دانشگاه مادر علومانسانی، یعنی علامهطباطبایی قرار دارد. دانشگاهی که امسال فقط در ۶رشته غیرمهم و کممتقاضی پذیرش دارد و در مقابل مابقی رشتهها علامت ناامیدکننده عدم پذیرش (بخوانید حذف رشته) درج شده است. میتوان تصور کرد آن پسر و دختر اصفهانی، بیرجندی، یاسوجی، تهرانی و... در لحظهای که با ستونهای خالی رشتههای ایدهآل دانشگاه علامهطباطبایی و آینده مبهم و خیالی خود مواجه گردیدند، چه حالی شدند.
ماجرای حداقلیشدن پذیرش رشتههای علومانسانی برخی دانشگاهها در حالی در پروسه انتخاب رشته، خود را نشان داد که پیشازاین هیچگونه اطلاعرسانی دراینباره انجام نشده بود. از اواسط سال گذشته و پیرو بیانات رهبر انقلاب درخصوص ضرورت بازنگری در برخی رشتههای علومانسانی در دانشگاهها، وزارت علوم و پژوهشگاه علومانسانی طرحی را برای بازنگری در متون رشته علومانسانی و سرفصل درسی کلید زده بودند. اما هیچکس حتی فکرش را هم نمیکرد که نتیجه طرح بازنگری در رشتههای علومانسانی، راحتترین و درعینحال ناراحتکنندهترین کار ممکن، یعنی پاککردن موقتی صورتمسئله و اعلام غافلگیرانه عدم پذیرش دانشجو در این رشتهها باشد.
دراینبین درحالیکه همگان اقدام سوالبرانگیز دانشگاه علامه را بیهیچ تردیدی در راستای طرح بازنگری تفسیر میکردند، ناگهان اهالی وزارت علوم از بیارتباطبودن موضوع با بازنگری و بیخبری خود از اقدام مسئولان علامه سخن گفته و توپ را در زمین مسئولان دانشگاه انداختند. برخی روسای دانشکدههای مختلف دانشگاه نیز در بیخبری محض از این اتفاق تلخ بهسر میبردند که ناگهان رئیس دانشگاه ماجرا را به گردن گرفت و از طرحی خودساخته شبیه به زوج و فردشدن پذیرش دانشجوی این دانشگاه سخن گفت. براساس آنچه شریعتی، رئیس دانشگاه علامه گفته است، به علت کمبود ظرفیت، این دانشگاه امسال (سال زوج!) ظرفیت پذیرش کارشناسیارشد را اضافه کرده است و در سال آینده (سال فرد!) دوباره ظرفیت کارشناسی افزایش یافته و کارشناسیارشد کم میشود!
رئیس دانشگاه علامه در بیخبری روسای دانشکدهها، در حالی از نداشتن ظرفیت برای پذیرش دانشجوی کارشناسی سخن میگوید که با اطمینان کامل میتوان گفت که حتی اگر تمامی دانشگاههای کشور از کادر علمی مجرب و کاملی برای تدریس رشتههای علومانسانی برخوردار نباشند، حداقل دانشگاه علامه از این نظر کمترین کاستی و کمبودی ندارد و درحالحاضر و به اعتبار سالها فعالیت اختصاصی، این دانشگاه در حوزه علومانسانی بهترین صاحبنظران و دانشمندان مجرب و استادان عالم پیر و جوان علومانسانی را در اختیار دارد. با راهاندازی و تکمیل سایت مرکزی این دانشگاه در غرب تهران، در سالهای گذشته نیز بهطور قطع کمبود فضا و تجهیزات آموزشی این دانشگاه حل شده و از این نظر و دیگر ملزومات معمول برای پذیرش دانشجو، کمبودی وجود ندارد.
با کنار هم قراردادن همه آنچه مطرح شد، میتوان اینگونه نتیجه گرفت که چهبسا مسئول محترم این دانشگاه در نگاه اول، با تفاسیر و تعاریف خاص خود، حذف صورتمسئله را بهترین و دمدستیترین راه حل طرح بازنگری و اصلاح علومانسانی پنداشته است. برایناساس ادله بیانشده برای حذف پذیرش دانشجو در مقطع کارشناسی در این دانشگاه، برخلاف ادعای مطروحه، طرح برنامهریزیشدهای نبود و صرفاً عذری بدتر از گناه است که دود آن به چشم جوانانی رفته است که آینده خود را در این دانشگاه جستوجو میکردند.
آخر چگونه میشود که مسئولان دانشگاه مادر علومانسانی کشور، بنابر سیاست داخلی خود و بدون اطلاع از دیدگاه بالادستیها و بدون اطلاعرسانی به پاییندستیهای خود، یعنی کنکوریها و دانشجویان، رشته کارشناسی (بیش از ٣۰گرایش) را با استدلالی مبهم و کاملاً غیرکارشناسی حذف کرده و صرفاً براساس سلیقه فردی، هزاران داوطلب کنکور سراسری امیدوار به تحصیل در این دانشگاه و این رشتهها را سردرگم نماید.
آفرینش:عربستان در کمین نفت ایران
«عربستان در کمین نفت ایران»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛عربستان سعودی هم اکنون بزرگترین صادرکننده نفت خام جهان است. تولید نفت خام عربستان در ماه گذشته میلادی (ژوئن) به رقم ۹ میلیون و ٨۰۰ هزار بشکه در روز رسید و پیش بینی می شود در ماه آینده میلادی (آگوست) به رقم ۱۰ میلیون بشکه در روز برسد. تا پیش از این میزان تولید نفت این کشور معادل ۹ میلیون بشکه در روز بود . اما به سبب تحولات لیبی و افزایش احتمال اختلال در بازارهای جهانی نفت و نیازهای کشورهای غربی به این طلای سیاه عربستان عنوان کرده است که خود را موظف به حفظ ثبات و امنیت بازار نفت می داند و با افزایش تولید خود قصد دارد از ایجاد تحول در بازار نفت جلو گیری کند.
پس از آنکه در اجلاس اخیر اوپک پیشنهاد عربستان مبنی بر افزایش تولیدات نفت مورد قبول اعضا قرار نگرفت عربستان اعلام کرد که خارج از چارچوب اوپک به افزایش تولیدات نفت خود ادامه می دهد. اما مهمترین رویدادی که در این میان رخ داده و عربستان را به تولیدات بیشتر ترغیب می کند، بروز اختلال در صادرات نفت ایران به هند می باشد.
در حال حاضر هند بعد از چین بزرگ ترین خریدار نفت ایران می باشد. ایران روزانه ۴۰۰ هزار بشکه نفت خام به هند می فروشد اما به سبب تحریمهای غرب پرداخت پول نفت به ایران با مشکل رو به رو شده است و موجب بروز برخی گمانه زنی ها میان مقامات ایرانی و هندی شده است. در حال حاضر ۵ میلیارد دلار بدهی هند به ایران می باشد که موجب برخی اظهارات مبنی بر قطع صادرات نفت ایران به هند گردیده است. و از سویی دیگر در این بین مقامات هندی نیز مراوداتی با مقامات عربستانی واماراتی داشته اند که نفت مورد نیاز خود را از طریق این کشورها تامین کنند. عربستان سعودی دارای ظرفیت تولید نفت به میزان ۱۲ و نیم میلیون بشکه در روز است و با تولید ۱۰ میلیون بشکه در روز، حدود دو و نیم میلیون بشکه در روز ظرفیت تولید بلااستفاده خواهدداشت.
این رقم به طور تقریبی معادل میزان کل صادرات نفت ایران است. در صورت قطع صادرات نفت به هند، ایران یکی از استراتژیک ترین خریداران نفت خود را ازدست خواهد داد و با توجه به وابستگی اقتصاد کشور به درآمدهای نفتی مشکلات عدیده ای برای ایران ایجاد خواهد شد. از طرفی دیگر روند کاهش تولیدات نفت ایران که در چند وقت اخیر به عنوان خوره ای در صنعت نفت کشورمان مطرح شده می تواند جایگاه وقدرت ایران را در عرصه های بین المللی و چانه زنی ها کاهش دهد.
در طی سالیان گذشته ایران بعد از عربستان به عنوان دومین صادرکننده نفت در اوپک مطرح بوده است که همواره این امر باعث ایجاد وجهه و اهرم قدرتی برای کشوردر بین کشورهای منطقه و جهان بوده است. اما در حال حاضر با توجه به افزایش تولیدات نفت کشورهای عضو اوپک همچون نیجریه و عراق جایگاه دومی خود را ازدست داده ایم و در صورت قطع صادرات به هند هم مشخص نیست چه وضعیتی برای نفت کشور پیش خواهد آمد.
شرق:نفت و آتش
«نفت و آتش»عنوان سرمقالهی روزنامهی شرق به قم رضا زندی است که در آن میخوانید؛«بیکفایتی» در بخشهایی از «صنعت نفت» حالا دیگر نگرانکننده شده است. «نوزده» حادثه در «پانزده» ماه؟! آیا باید چشمانمان را بر آمار خیرهکننده حوادث نفتی ببندیم؟ از «تلفات جانی» و «پول ملت» که در حوادث «دود» میشود حرف نزنیم؟ از زحمات مهندسان و کارگرانی که در شرایط سخت برای احداث پروژههای نفتی عرق میریزند بگذریم؟ خدشهای که به آبرو و اعتبار بینالمللی صنعت نفت وارد میشود را نادیده بگیریم؟
از سستی، بیتدبیری و بیکفایتی برخی نگوییم که مبادا سیاهنمایی تلقی شود؟! حتما که دفاع از «منافع ملت» و «هویت صنعت نفت» اقتضا میکند که در عین تقویت قوتها، حجاب از روی ضعفها برداریم تا کارگشایی شود.
۱ – روز گذشته خبر پارگی یکی از مخازن آمونیاک پتروشیمی پردیس در عسلویه نگرانیهای زیادی بهوجود آورد تا آنجا که بخشی از سهامداران را به فروش سهامشان واداشت. هرچند اخبار ضدونقیضی در این باره منتشر شد اما تا تخلیه کامل آمونیاک این مخزن، نگرانیها بهطور کامل رفع نخواهد شد. آمونیاک، ماده خطرناکی است. اشاعه آن در منطقه استراتژیک عسلویه که کارگران و مهندسان بسیاری مشغول اجرای پروژه هستند علاوه بر تهدید انسانی، اجرای پروژههای بزرگ ملی کشور را در پارسجنوبی با تاخیر و وقفه مواجه خواهد کرد.
۲ – روزی که در حضور عالیترین مقام اجرایی کشور، واحد بنزینسازی پالایشگاه آبادان، اندکی پس از افتتاح آتش گرفت، انتظار این بود که با اتخاذ تدابیر پیشگیرانه و «برخورد مناسب» با مدیران مسوول «کمکفایت» بساط این حوادث برچیده شود. اگر امروز هم چارهای جدی نیندیشیم، فردا شاید خسارت بزرگتری تحمل کنیم.
٣ – در این شرایط دشوار اقتصادی، بروز حوادث در پروژههای بزرگ اقتصادی، هزینههای گزافی از جیب ملت خارج میکند. آیا این رواست؟! ضمن آنکه زحمت مهندسان و مجریان پروژه را کم ارج کرده و موجب دلسردیشان میشود.
۴ – عدم ثبات در مدیریت کلان نفت، تغییر پیدرپی وزیر و به تبع آن مدیریتهای میانی هم میتواند نظارت دقیق بر اجرای پروژههای نفتی و رعایت همه اصول و قواعد ایمنی را دچار نقصان کرده و یکی از عوامل بسترساز بروز حوادث نفتی تلقی میشود.
۵- حتی اگر فرضیه خرابکاری از برخی حوادث نفتی نظیر انفجار خط لوله انتقال گاز به ترکیه مطرح شود باز هم نمیتوان مسوولیت حفظ و حراست از پروژههای نفتی را از دوش سازمان حراست نفت نادیده گرفت.
۶- اگر روند فعلی دچار نقصانهایی است که باعث بروز حوادث پیدرپی نفتی میشود بهجاست پیش از آنکه دیر شده و وجهه نفت جریحهدار شود روند مدیریت و اجرای پروژههای را تغییر دهیم. علاج واقعه قبل از وقوع آسان است. نفت و آتش باید از هم دور شوند.
دنیای اقتصاد:درک نادرست ازبحران مالی
«درک نادرست ازبحران مالی»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است که در آن میخوانید؛کاهش رتبهبندی اعتباری اوراق قرضه ایالات متحده از سوی موسسه اس.اند.پی که در پی افزایش سقف بدهیهای دولت فدرال رخ داد، موجب تنش در بازارهای مالی دنیا شده است.
پیش از این نیز بسیاری با توجه به بحران مالی کشورهای پیرامون اروپا و سرعت کم بهبود اقتصادی، پیشبینی میکردند که این کاهش میتواند باعث خلل در بازارهای جهانی شود.
مساله اینجاست که اوراق ایالات متحده با بالاترین رتبه از نظر موسسات اعتبار سنجی، به این معنا بود که قرضدهندگان وجوه میتوانند با خیال راحت نسبت به دریافت اصل و فرع وجوه خویش، اوراق را پیش خود نگه دارند. کاهش این رتبه از سوی یکی از موسسات اعتبارسنجی، اگرچه آن چنان زیاد نیست، اما مفهومش این است که قرضدهندگان نمیتوانند دیگر به همان درجه سابق خیالشان از برگشت وجوهشان راحت باشد.
اوراق آمریکا به دلیل این اعتبار بالا و با وجود رکود اقتصادی، متقاضی قابلتوجهی داشت و در نتیجه بازارهای مالی جهان از این اوراق استقبال میکردند و طبیعی است که کاهش این اعتبار، بازارها را دچار نوسان کند. اما نکته قابل توجه، انتقاداتی است که از سوی جبهه مقابل سیاستهای بازار آزاد در حوادث اخیر مطرح میشود. جبههای که با آغاز دوره بهبود اقتصادی، سکوت کرده بود، این بار زمان را برای اظهار نقدها و اشکالگیریهای خود فراهم میبیند و مدعی است که نظام بازار با بحرانی چنان مخرب روبهرو است که آینده آن را دگرگون میکند! برای ارزیابی این گزاره باید به چند مساله اشاره کرد:
اول آنکه، کاهش رتبهبندی اعتباری اقتصاد آمریکا پیش از آنکه به علت انجام راهبردهای بازار آزاد باشد، ناشی از عملکرد سیاستهایی است که شباهت بیشتری به توصیههای سیاستهای کینزی دارد، به خصوص پس از وقوع رکود سال ۲۰۰٨. اصل برای سیاستهای بازار آزاد، کاهش کسری بودجه از طریق کاهش مخارج دولتی است، امری که دولت ایالاتمتحده بر خلاف آن عمل کرده است. بنابراین، این نوسان چه کوتاه مدت باشد یا بلندمدت، نمیتوان آن را تقصیر سیاستهای بازار آزاد گذارد.
دوم، این نوسان بیش از آنکه نشانه ضعف اقتصاد بزرگ جهان باشد، نشانه اهمیت و کارآمدی آن است، که با خللی در این کارآمدی، کل اقتصاد جهان زیان میبیند. برای فهم این مساله تصور کنید آن مغازه کوچکی از یک شهر را که چه باز باشد و چه بسته، فرقی به حال مردم نمیکند، اما اگر آن فروشگاه زنجیرهای که اغلب احتیاجات مردم شهر را برآورده میکند، چند صباحی دچار مشکل شود، آنگاه مصرف یک شهر دچار مشکل میشود. حال کدام بهینه هستند، مغازه کوچکی که تنشی در مردم ایجاد نمیکند یا فروشگاه زنجیرهای؟
سوم، جایگزین منتقدان چیست؟ اگر این بازارهای مالی با چنان افتی روبهرو شوند که منتقدان آرزویش را دارند، آیا میتوان تصور کرد پس از این نظم فعلی، آلترناتیو دیگری پیدا شود؟ آلترناتیوی که در آن، دورههای رکودی و رونقی نیست و بحرانی در آن جای ندارد؟ این تصور بیش از آنکه پایهای واقعگرایانه داشته باشد، تصوری است اتوپیاگونه. در واقع هر چند، آن چنانکه بیان شد، کاهش رتبه بندی اعتباری آمریکا، فارغ از سیاستهای بازار آزاد است، اما ادوار تجاری خصلت جدایی ناپذیر بازار است و تنها در صورتی میتوان از عدم وقوع هر چند کم عمق آن خبر داد که دیگر بازاری وجود نداشته باشد. آیا منتقدان به دنبال حذف کلی بازارند؟
جهان صنعت: اینترنت حلال پیشکش
«اینترنت حلال پیشکش»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم مرجان محمدی است که در آن میخوانید؛ سال ٨۴ نخستین سالی بود که عنوان اینترنت ملی تا حدی موجب اظهار نظرات متعدد حول آن شد اما بعد از فرو نشستن اظهارات متعدد کنار گذاشته شد. اگرچه هر از چندگاهی گریزی به آن زده میشد تا فعالان و مردم گمان نکنند این طرح کنار گذاشته شده است اما در عمل چندان به آن پرداخته نشد تا جایی که با گنجاندن مجدد آن در مواد قانون برنامه پنجم توسعه مجددا شاهدیم که توفان عقایدی در این حوزه شکل گرفت است.
در میان اظهاراتی که توامان با انتقادات فراوان بود، مشخص بود که هیچ تعریف واحد و مشخصی از اجرای چنین طرحی در ذهن مردم وجود ندارد و هر که با توجه به استدلال شخصیاش از لفظ اینترنت ملی دست به نظریهپردازی زده است.
جالب اینجاست که خود مسوولان نیز بدون توافق بر سر نامگذاری چنین طرحی آن را اعلام کردند و هیچ توجهی به عناوین انتخابی خود نکردند به همین منظور بعضا نامهای اینترنت ملی، شبکه ملی اطلاعات، شبکه ملی اینترنت و بعضا اینترنت داخلی و حتی اینترنت حلال نیز به آن اطلاق شد.
پس از آن از سوی وزیر و دیگر مسوولان در مراسمها، سمینارها، سمپوزیومها و نشستهای خبری سعی شد که با اشارهای به این طرح عنوان شبکه ملی اطلاعات جا بیفتد و پس از توافق بر سر نام این شبکه، این موضوع مطرح شد که اساسا این شبکه قرار است چه کاری انجام دهد؟
برخی گفتند قرار است سرعت اینترنت بیشتر شود، برخی دیگر معتقد بودند که قرار است از اینترنت جهانی جدا شویم و عده دیگری نیز گمان میکردند ما میخواهیم اینترنت جدیدی را تنها برای ایران به وجود آوریم که خوشبختانه اینبار مسوولان این طرح و صاحبنظران سریعتر اقدام کردند و گفتند که این شبکهای است داخلی متکی بر زیرساختهای داخلی کشور که براساس محتوای داخل ایفای نقش خواهد کرد و روی آن ارایه خدمات نوینی همچون تلویزیون اینترنتی محقق خواهد شد.
افزایش سرعت دسترسیها و کاهش قیمتها از جمله شعارهای اساسی این طرح تلقی میشود که اقبال عمومی را میتواند به دنبال داشته باشد اما در صورتی که مجددا شاهد محدودیت در دسترسیها و یا حتی استفاده از پهنای باند نباشیم که البته انتظار میرود با وجود چنین شبکهای دیگر نیاز به موضوعاتی همچون فیلترینگ نداشته باشیم زیرا نظارت بر این شبکه توسط سازمانهای داخلی صورت خواهد گرفت و بر مبنای آن سرعت ارتقا خواهد یافت.متولیانی که معتقد هستند با وجود چنین شبکهای سرویسهایی از قبیل موتور جستوجوی ملی، ایمیل ملی و دیتاسنترهای ملی به راحتی قابل راهاندازی هستند، درصددند که با استقرار و ساماندهی IP آدرسها، نظارتها را نیز گسترش دهند و مفهومی که به تازگی تحت عنوان اینترنت پاک مطرح شده است را نیز روی چنین شبکهای عملی کنند.
چراکه معتقدند اینترنت جهانی کثیف و آلوده است و لکههای سیاه باید از اینترنت حذف شود و کاربران ایرانی صاحب اینترنت پاک یا اینترنت حلال شوند.حال آنکه اینترنت در ایران نه تنها کاربران را راضی نمیکند بلکه به دلیل بسیاری از محدودیتها و البته محرومیتها به جای آنکه ابزاری برای پیشبرد اهداف در زمینه فناوری باشد، دلیلی برای اعصاب خردی کاربران شده است. از این رو باید گفت اینترنت حلال یا اینترنت پاک پیشکش، بهتر است فکری به حال سرعت پایین و قطعیهای پیدرپی کنید.
منبع: جام جم آنلاین
|