زنده ام بیهوده با امید دیداری که نیست
یاغی
•
زنده ام بیهوده با امید دیداری که نیست
مانده ام در انتظار دیدن یاری که نیست
این بلا را بر سر خود من خودم آورده ام
تا ز تنها یی بکوبم سر به دیواری که نیست
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۹ مرداد ۱٣۹۰ -
۱۰ اوت ۲۰۱۱
زنده ام بیهوده با امید دیداری که نیست
مانده ام در انتظار دیدن یاری که نیست
این بلا را بر سر خود من خودم آورده ام
تا ز تنها یی بکوبم سر به دیواری که نیست
من که فردایی ندارم این همه گفتن چرا
از مرور خاطرات پار و پیراری که نیست
خلوتی میخواهم و هم صحبت دریا دلی
گریه ی مستانه ای با یاد دلداری که نیست
سیل روزی می برد این خلق دایم خفته را
در میان این هزاران چشم بیداری که نیست
با ترنم های شعرت حال یاغی را بساز
درد را فریاد کن با شعر گفتاری که نیست
|