تکثیر میدان خورشید در محله های اسپانیا
هژیر پلاسچی
•
از زمان تسخیر میدان خورشید تاکنون جنبش اسپانیا حوادث گوناگونی را پشت سر گذاشته است. از تلاش برای تاسیس مجامع محلی تا برپایی کیوسک برآشفته گان در میدان خورشید و هجوم پلیس برای برچیدن همین کیوسک و تسخیر دوباره ی میدان
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۰ مرداد ۱٣۹۰ -
۱۱ اوت ۲۰۱۱
در آخرین گزارشی که به تاریخ 31 می 2011، در مورد اسپانیا و جنبش برآشفته گان منتشر کردم، نوشته بودم: «با پیشبینی امکان ناپذیر بودن تصرف طولانی مدت میدان خورشید، از همان روزهای اول برخی از فعالان کمپ میدان سُل بر تشکیل مجامع مردمی در سطح محله های مادرید برای تداوم مبارزه پافشاری میکردند. اولین جلسه برای تشکیل مجامع محلی روز شنبه، 28 می در کمپ میدان خورشید برگزار شد. بر اساس تصمیمات این جلسه کمپ میدان خورشید لااقل تا روز چهارشنبه ادامه خواهد داشت تا وضعیت مجامع محلی روشن شود». از آن تاریخ تاکنون جنبش اسپانیا حوادث گوناگونی را پشت سر گذاشته است. از تلاش برای تاسیس مجامع محلی تا برپایی کیوسک برآشفتهگان در میدان خورشید و هجوم پلیس برای برچیدن همین کیوسک و تسخیر دوباره ی میدان.
در مورد اتفاقات این مدت و وضعیت فعلی جنبش در اسپانیا، گفت و گویی کرده ام با ایگناسیو گارسیا، از رفقای اسپانیایی که پیش از این نیز در «از میدان التحریر تا میدان سُل» با او گفت و گو کرده بودم.
ایگناسیو چرا برآشفته گان مادریدی کمپ میدان خورشید را پایان دادند و بعد از آن چه کردند؟
از همان اول خیلی ها موافق نبودند که در سُل یک پایگاه دائمی تشکیل شود، چون فکر میکردند انرژی زیادی میگیرد و اصلن هدف جنبش این نیست. جنبش در اصل با یک تظاهرات آغاز شد و مطالباتی داشت در راستای مبارزه با قدرت اقتصادی بانکها و افزایش کنترل سیاستمداران توسط مردم. اینکه در سُل کمپی ایجاد شود همان شب تظاهرات از جانب یک جمع سی _ چهل نفره پیشنهاد شد که گفتند اینجا بمانیم و هدف خیلی مشخصی هم نداشت. بیشتر در واکنش به این بود که یک عده بازداشت شده بودند. منتها کانونهای خودگردان و آنارشیستی که تعداد زیادی از آنها در مادرید فعال هستند، خیلی سریع به این حرکت پیوستند یا از ابتدا بخشی از آن بودند و کار مجمعی را شروع کردند. این روش کار خیلی زود همه گیر شد و سرکوب پلیس هم آن را همه گیرتر کرد. در واقع اینها تنها بخشی از این ماجرا بودند ولی با توجه به اینکه تسخیر مرکز شهر بدون اطلاع به نهادهای قانونی و دولتی خیلی اهمیت داشت، رسانه یی شد اما کمپ سُل مساوی همه ی جنبش نیست. البته الان خیلی بحث میشود که اصلن جنبش چیست و مطالبات آن چه میتواند باشد. جریانهای مختلفی در این جنبش فعال شده اند. مثلن در 19 جولای که فراخوان تظاهرات داده شد، جمعیت خیلی زیادی در آن شرکت کردند و جریانهای مختلف جنبش 15 می هم به آن پیوستند از جمله همین مجمعهای کمپ میدان سُل. ولی خیلیها با این روند مجمعها و روش تصمیم گیری اجماعی آنها موافق نبودند. این بحث هم مطرح بود که اگر میگوییم سیاستمداران نماینده ی ما نیستند؛ مگر این مجمعها نماینده ی ما هستند؟ چون هرچند روش تصمیم گیری در آنها اجماعی است اما افراد عضو آن همیشه یکی نیستند، آدمها میآیند و میروند و چیزهایی که تصویب میشود به طور دائم زیر سوال میرود و همین پیشرفت کار را سخت میکند چون همه چیز دائم مورد تردید قرار میگیرد. در ضمن طبیعی بود که فقط افراد خاصی میتوانند همه چیز را رها کنند و در میدان بمانند، همه ی کسانی که در تظاهرات اولیه یا تظاهرات بعدی شرکت کردند وقت نداشتند که تمام وقت در میدان بمانند و تنها کسانی که کار نداشتند یا شرایط کاریشان اجازه میداد، میتوانستند به طور دائم در مجمعها مشارکت داشته باشند. بنابراین اکثریت کسانی که در مجامع سُل شرکت میکردند، میخواستند که اردوی سُل برچیده شود و مطالبات به روش دیگری پیگیری شود. یعنی بیشتر روی مطالبات خاص متمرکز شوند ولی چون روش تصمیم گیری در مجمع، اجماعی بود خیلی طبیعی بود همیشه کسانی باشند که بخواهند کمپ را حفظ کنند و کسی هم نتواند آنها را قانع کند که کمپ برچیده شود. بالاخره بعد از بحثهای فراوان، کسانی که معتقد به ترک میدان بودند توانستند کسانی را که میخواستند بمانند قانع کنند، که به نام خودشان در میدان باقی بمانند. این افراد با اینکه دولت گفته بود هر چیزی که ساخته شود را خراب خواهد کرد، در یک گوشه ی میدان کیوسکی چوبی درست کردند برای اینکه فعالیت مجمعهای محلات را هماهنگ کند و کسی اگر اطلاعاتی میخواهد بتواند از آنها بگیرد. یک عده هم آنجا ماندند ولی خیلی تعداد کمی بودند.
آنهایی که رفتند چه کردند؟
یک سری مجمع در سرتاسر اسپانیا و در بسیاری از شهرها و روستاها تشکیل شد. در مادرید، در محلات مختلف این مجمعها تشکیل شد. برخی از این مجمعها خیلی فعالند و برخی کمتر. هر کدام از این مجمعها روند خودش را دارد و هر کدام بر روی شکلی از فعالیت متمرکز شده اند. مثلن یک مشکلی که در اسپانیا وجود دارد این است که اقتصاد اسپانیا در سالهای آخر بر ساخت و ساز لجام گسیخته متمرکز شده بود که دولت دست راستی آزنار آن را از سال 1996 برنامه ریزی کرده بود. بانکها خیلی راحت به مردم وام میدادند و مردم وامهای گزافی برای خرید خانه میگرفتند. در نتیجه ی این سیاست قیمت مسکن خیلی افزایش یافت در حالی که میانگین حقوق دریافتی مردم خیلی پایین بود. در اسپانیا کمتر کسی بیشتر از هزار و دویست یورو درآمد ماهانه دارد و اگر میانگین بگیریم، هشتاد درصد اسپانیاییها در ماه کمتر از هزار یورو حقوق میگیرند. وقتی ساخت و ساز دیگر نتوانست آن چرخه ی افزایش دائم را ادامه دهد، بیکاری گسترده یی به وجود آمد و تعداد کسانی که قادر به بازپرداخت وام خود نیستند خیلی زیاد است. تعداد زیادی از خانواده های اسپانیایی وجود دارند که هیچ یک از اعضای آنها کار ندارد و نمیتوانند قسط وام خرید خانه را پرداخت کنند. بنابراین بانک خانه را مصادره میکند و علاوه بر آن بخشی از بدهی آنها به بانک باقی میماند در حالی که کار ندارند. یکی از حرکتهایی که برخی مجامع انجام میدهند این است که وقتی پلیس برای تخلیه ی یک خانه و مصادره ی آن به نفع بانک میآید، در مقابل پلیس مقاومت میکنند و پلیس معمولن بدون موفقیت میرود و مصادره ی خانه تا تاریخ بعدی به تعویق میافتد. یا اینکه پلیس در اسپانیا مردم را از روی ظاهر آنها کنترل میکند و دنبال آدم سیاهپوست میگردند یا کسانی که شبیه آمریکای جنوبیها باشند و در واقع از روی ظاهر آدمها مدرک شناسایی میخواهند تا کنترل کنند که طرف اجازه ی اقامت قانونی در اسپانیا را دارد یا نه. در منطقه ی «لاواپیئس» مثلن تصمیم گرفته اند با این گشتهای ضدخارجی مقابله کنند. کسانی هستند که جلیقه های شبرنگ میپوشند و وقتی پلیس جلوی کسی را میگیرد، او را دوره و کار پلیس را مختل میکنند. یک سیستم اس. ام. اسی و توییتری هم درست کرده اند که بلافاصله خبر میدهند الان پلیس در این مکان دارد این کار را میکند و از مردم میخواهند خودشان را به آن مکان برسانند. تا امروز لااقل دو بار پیش آمده که در «لاواپیئس» که منطقه ی مرکزی مادرید است و در آن مهاجرهای زیادی زندگی میکنند، مردم جمع شده اند و پلیس را از محله بیرون کرده اند. این هم کنشی است که به مجمعهایی که به این جنبش وصل شده اند مربوط است.
کمپهای شهرهای دیگر اسپانیا چه شده اند؟ آیا آنها هم به مجمعهای محلی تبدیل شده اند؟
آنها هم مجمع تشکیل داده اند. مهمتر از همه اینکه ماه گذشته عده یی از اعضای کمپهای شهرهای دیگر یک راهپیمایی سراسری را سازمان دادند که در روز 27 جولای به مادرید رسیدند و تظاهرات بزرگی در مادرید برگزار کردند. از کم و کیف فعالیت در شهرهای دیگر خیلی خبر ندارم ولی کشمکشهایی نظیر آنچه که در مادرید وجود دارد، در شهرهای دیگر هم اتفاق میافتد.
چقدر مردم از این مجمعهای محلی استقبال میکنند؟
من نمیدانم چطور میشود این را سنجید اما همدلی با این مجمعهای محلی زیاد است. میبینی که وقتی فراخوان خاصی داده میشود جمعیت زیادی در آن شرکت میکنند. چند روز پیش از یک راننده تاکسی پرسیدم نظر مردم چیست؟ و او فقط از واکنشهای مثبت مردم تعریف میکرد، خودش هم طرفدار این جنبش بود و بعضی وقتها در مجمعهای محلی شرکت میکرد.
یعنی مردم عادی در مجمعها فعال شده اند؟
در مجمعها بیشتر نیروهای سیاسی و به ویژه چپهای رادیکال فعالند. بخش بزرگی از مردم در تظاهرات مقطعی به جنبش ملحق میشوند. اگر بشود جنبش موجود را به نوعی دسته بندی کرد درون آن جریانهایی را میبینی که بیشتر یک برنامه ی اقتصادی دارند و بیشتر چپهای دولتگرا هستند که میخواهند جلوی تحدید خدمات دولتی به مردم را با اتکا به فشار خیابانی بگیرند، یکی جریان نیروهای خودگردان است که در واقع قلب مجمعها محسوب میشوند و بیشتر درگیر حفظ مجامع میدان سُل هستند و به نظر نمیرسد استراتژی خیلی منسجم و برنامه داری داشته باشند و یک گرایش هم بیشتر دنبال تغییر ساختار حقوقی سیاسی هستند، یعنی اینکه انتخابات با چه مکانیزمی برگزار میشود یا تفکیک قوا _ چون در اسپانیا چنین چیزی وجود ندارد _ و مسائل اینچنینی. خب تظاهرات هنوز خیلی بزرگ است اما تعداد افرادی که در مجمعها فعالند یا در میدان مانده اند به مرور کم شده اند. با فروکش هیجانات اولیه یک مقدار به دلیل نفوذ از بیرون برای ایجاد تفرقه و یک مقدار هم به دلیل تفاوت ایدئولوژیک واقعی، بعضیها دنبال مقصر این میگردند که چرا مجمعها شلوغتر نیست یا مردم بیشتر نمیآیند و همدیگر را متهم میکنند.
آیا مردم در فعالیتهایی مانند همین مقاومت در برابر تخلیه ی خانه ها شرکت میکنند؟ یا این کارها موجب تغییری در زندگی مردم شده است؟
نه! بیشتر فعالان مجمعها هستند که در این فعالیتها شرکت میکنند و باید توجه کنی که من دقیق نمیدانم روزانه چند خانه در مادرید توسط بانکها مصادره میشود اما خیلی بیشتر از آن است که اکیپهای مجامع محلی بتوانند جلوی همه ی آنها را بگیرند. تعداد کسانی که دارند خانه هایشان را از دست میدهند خیلی بیشتر از آن است که در دسترس این جنبش باشند. در ضمن تاثیر این جنبش در انتخابات هم خیلی جزئی بود. یعنی مردمی که در انتخابات شرکت میکردند، شرکت کردند و باز به حزب مردمی و حزب سوسیالیست، یعنی همان دو حزبی که به طور سنتی قدرت را در اسپانیا در دست دارند رای دادند. در واقع این جنبش الان یک اهمیت نمادین دارد. فضای رسانه یی خوبی را تسخیر کرده است اما تاثیر آن روی عموم مردم خیلی زیاد نیست. مثلن در میدان سُل یا تظاهرات، بیشتر شعارها این بود که به این دو حزب نباید رای داد ولی کسانی که در انتخابات شرکت کردند باز به این دو حزب رای دادند.
فکر میکنی چرا عدم شرکت در انتخابات به یک خواسته ی توده یی تبدیل نشد؟
به نظر من تمرکز بر تغییر ساختار حقوقی دولت خیلی مهم بود. ولی این فقط یک نظر است و بستگی به این دارد که مردم واقعن چه چیزی را بخواهند و چه چیزی را نخواهند. انقلاب چیزی نیست که کسی بتواند روند آن را پیشبینی کند. شاید یک ایده هایی قدرت بالقوه دارند که آدمهایی از جاهای مختلف را جمع کنند و تفکیک هایی را که نظام سیاسی بین آدمها برقرار میکند و با سرمایه گذاری روی ساختن نشانه های ظاهری که تو چپی یا راستی، چیزهایی میسازد که مردم را سرگرم کند، درهم بشکند. یا چیزهایی در مورد زبان و چیزهای ظاهری و جانبی، خطهایی است که خود نظام ساخته برای اینکه آنها را دو جبهه بکند و یک تعادلی بسازد بین دو کفه ی ترازو تا وقتی مردم از کسی که دارد تصمیمها را میگیرد خسته شدند، نظام سقوط نکند. خیلی سخت است که این خطها کمرنگ شوند. شاید ایده یی وجود دارد که میتواند ولی باز با وجود دوگانه گی بین مردم و هویت سازی بر روی چیزهایی که شاید کارآیی اش را از دست داده یا نداده است، کار آسانی نیست. به نظر من وقتی شعار «آنها نماینده ی ما نیستند» داده میشد کار باید طوری پیش میرفت که آشکار میکرد اینها نماینده ی هیچکس نیستند. چون در واقع کسانی بیشتر با این شعار همراه میشوند که مخالف این دو حزب هستند، کسانی که بیشتر مطالبات اقتصادی داشتند و عمدتن اعضا و هواداران حزب چپ متحد متشکل از حزب کمونیست و چند حزب کوچکتر کمونیستی بودند. اینها موقعی که فرانکو مرد قدرت خیلی بیشتری داشتند ولی حزب کمونیست برای شرکت در نظام جدید بر قانون اساسی و قانون انتخاباتی فعلی صحه گذاشت و در تصویب آن سهیم بود. اعضا و هواداران حزب کمونیست و چپ های غیر سوسیال دموکرات در کل کشور پخشند ولی قانون انتخاباتی طوری تنظیم شده است که حزب سوسیالیست و حزب مردمی همیشه یک مقدار بیشتری از کرسیهای مجلس را به دست میآورد و احزاب ناسیونالیست مناطق مختلف در کاتالان یا باسک چه به ظاهر چپ باشند یا راست، مثلن حزب ناسیونالیست باسک که یک حزب دست راستی است بیشتر از آن که قاعدتن باید سهم میداشت کرسی به دست میآورد، چون متمرکزند. ولی کمونیستها و چپها کمتر از مقداری که باید کرسی به دست میآورند و کسانی که رای میدهند از این وضعیت شاکی هستند. چنین است که شعار اینها نماینده ی ما نیستند به جای اینکه تبدیل به این شعار شود که اینها نماینده ی هیچکس نیستند انگار شده است اینها نماینده ی این قسمت از جامعه نیستند که بیشتر هم در تظاهرات شرکت میکنند. در حالی که مشکل عدم نماینده گی سیاسی، یک مشکل همگانی است و کسی هم که به حزب دست راستی رای میدهد، همین مشکل را دارد چون آن کسی که به مجلس میرود در واقع نماینده ی او نیست. وقتی آزنار در راه اندازی جنگ عراق در کنار آمریکا شرکت کرد، ده درصد اسپانیاییها هم موافق نبودند ولی باز این کار را کردند. پس مسئله فقط مسئله ی چپها نیست و یک مسئله ی عمومی است که سیاستمدارهای برآمده از ماشین رای گیری نماینده ی کسی نیستند.
ماجرای درگیری چند روز اخیر در میدان سُل چه بود؟
الان که تابستان است، مادرید خلوت میشود و طبعن تعداد کسانی که در میدان سُل باقی مانده بودند خیلی کمتر شده بود. در تاریخ 3 آگوست پلیس به میدان سُل حمله کرد و کیوسک اطلاع رسانی میدان را جمع کرد، نیروهای پلیس کل میدان را اشغال کردند و چیزی شبیه حکومت نظامی در میدان برقرار شد. روز اول هم هیچکس حق نداشت از میدان عبور کند و میدان خورشید به طور کامل در تصرف نیروهای پلیس بود. روز دوم هم به تعداد اندکی بعد از بازدید مدارک شناسایی و روشن شدن مقصد، اجازه ی عبور میدادند. هلیکوپتر پلیس هم دائم روی شهر پرواز میکرد و از بالا مردم را کنترل میکردند. کسانی که قبلن در سُل بودند جمع شدند و تلاش کردند که میدان را پس بگیرند. سه روز نتوانستند. در 5 آگوست درگیری شدیدی اتفاق افتاد و پلیس به مردم حمله کرد و سیزده نفر زخمی شدند. پلیس اعلام کرده است شش پلیس هم زخمی شده اند اما هیچ تصویری از خشونت مردم وجود ندارد و معلوم نیست این پلیسها چگونه و در کجا زخمی شده اند. بیشتر گمان میرود پلیس در این مورد دروغ میگوید. به نظر میرسید با این کار مردم را بیشتر تحریک میکنند و اعتراض همگانی تر میشود طوری که حتا یکی از سندیکاهای پلیس چند بیانیه ی همدلانه با معترضان صادر کرد. چنین هم شد و شب 6 آگوست تظاهرات بزرگی از مردم شکل گرفت و توانستند سُل را دوباره تسخیر کنند. البته پلیس بعدازظهر اعلام کرده بود که از میدان میرود. کمی هم میشود شک کرد که آیا واقعن ایجاد این درگیریها به این دلیل است که دولت سوسیالیست میخواهد از این وضعیت سواستفاده کند یا نه. چون پلیس همیشه طوری عمل کرده است که تحرک بیشتری در مردم ایجاد کرده و انگیزه ی بیشتری به مردم داده است برای ایستادگی در مقابل پلیس و حضور بیشتر در میدان. به این دلیل شک برانگیز است که پیش بینی میشود حزب سوسیالیست شکست سنگینی را در انتخابات متحمل شود. ده روز پیش هم زاپاته رو، نخست وزیر سوسیالیست اسپانیا اعلام کرد که در 20 نوامبر و در سالگرد مرگ فرانکو انتخابات سراسری اسپانیا که در آن دولت، پارلمان و سران دستگاه قضایی انتخاب میشوند، برگزار خواهد شد. پیشبینی میشود که در این انتخابات حزب سوسیالیست شکست خیلی سختی بخورد و حتا صحبتها بیشتر از این است که رییس دولت راستی بعدی چه کسی میتواند باشد. و کشمکش اصلی بین رییس فعلی حزب مردمی که خیلی برای رسانه های دست راستی محبوب نیست و بیشتر مخالف دارد و رییس حکومت استانی مادرید که او هم دست راستی است، صورت میگیرد. حزب سوسیالیست در انتخابات اخیر بیشتر حکومتهای استانی و شهرداری ها را از دست داد و شکست در انتخابات سراسری موجب خواهد شد که بخش بزرگی از قدرت اقتصادی خودش را از دست بدهد و به همین دلیل ادامه ی کار برای این حزب خیلی دشوار خواهد بود. بنابراین معلوم نیست این تحریکات از جانب پلیس که تحت کنترل حزب سوسیالیست است، برای این نباشد که به نیروهای چپ تحرک بدهند تا بعد بتوانند از این فضا به نفع خودشان در انتخابات استفاده کنند. حتا سوسیالیست ها پیشنهاد اصلاح برخی مواد قانون انتخاباتی را داده اند که به نفع حزب چپ متحد است یا مثلن گفته اند باید بقیه ی بدهی کسانی که خانه شان توسط بانکها مصادره میشود، بخشوده شود.
پس از 6 آگوست مردم دوباره به میدان خورشید بازگشتند؟
بازگشتند و یک مجمع عمومی در سُل برگزار شد اما تصمیم گرفتند که دیگر در میدان سُل کمپ نزنند. چون بیشتر فعالین مجامع محلی مخالف کمپ بودند و تشکیل کمپ فقط موجب درگیری بیشتر میشد. بنابراین تصمیم گرفتند هر وقت خواستند فراخوان بدهند و مجمع عمومی در میدان برگزار کنند اما دیگر کمپ میدان خورشید را ادامه ندهند و انرژیشان را صرف گسترش و ادامه کاری مجامع محلی کنند.
لینک فیلم:
1 _ فیلمی از راهپیمایی مردم معترض از میدان سُل به سمت مجلس و بعد ادامهی تظاهرات تا میدان سیبِلس و مسدود کردن میدان برای چند ساعت در تاریخ 7 ژوئن:
www.youtube.com
2 _ در تاریخ 8 ژوئن وقتی شهردارها و استاندارهای برنده در انتخابات تنفیذ میشدند اعتراضهای همگانی در بسیاری از مناطق اسپانیا شکل گرفت. فیلمی از تعقیب و هو شدن چند نفر از سیاستمداران شهر والنسیا توسط مردم، در همین روز پلیس به مردم والنسیا حمله کرد و حداقل 12 نفر زخمی شدند:
www.youtube.com
3 _ بیرون کردن پلیس گشتهای ضدخارجی از محله ی لاواپیئس توسط مردم:
www.youtube.com
4 _ فیلم حمله ی پلیس به مردم در تاریخ 5 آگوست:
www.youtube.com
www.youtube.com
www.youtube.com
5 _ در جریان درگیریهای 5 آگوست یک روزنامه نگار به نام «گورکا راموس» که از فرمان پلیس مبنی بر ترک محل اطاعت نکرده بود به شکل خشونت آمیزی توسط پلیس بازداشت شد و تا فردای آن روز هیچکس از وضعیت و محل نگهداری او خبر نداشت. فیلم لحظه ی بازداشت این روزنامه نگار:
www.youtube.com
6 _ بازگشت مردم به میدان خورشید:
www.youtube.com
www.youtube.com
|