فداییان اکثریت: فاجعه آفرینی های جمهوری اسلامی در عرصه میراث فرهنگی، رسانه ها، فرهنگ و هنر
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۴ مرداد ۱٣۹۰ -
۱۵ اوت ۲۰۱۱
بیانیه هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
فاجعه آفرینی های جمهوری اسلامی
در عرصه میراث فرهنگی، رسانه ها، فرهنگ و هنر
اخبار نگران کننده ای از ابعاد فجایعی که حکومت اسلامی به میراث فرهنگی و حیات رسانه ای، فرهنگی و هنری در ایران تحمیل کرده است، انتشار یافته اند. خبرهای دریافتی حاکی است که آثار تاریخی شهر تهران به دست مالکان و به حکم قضات حکومت به طور گسترده تخریب می شوند. خانه "صداقت" در تهران که مربوط به دوره قاجاریه بود، فرو ریخته و الان "خانه دائی جان ناپلئون" در خیابان لاله زار ـ همان خانه ای که ناصر تقوایی سریال به یاد ماندنی خود به همین نام را در آن ساخت ـ و "خانه پدری پروین اعتصامی" در محله عودلاجان تهران و "سرای میخچی رشت" که همگی در زمره آثار فرهنگی به ثبت رسیده هستند، در نوبت تخریب قرار دارند.
مدتی قبل در جریان کشمکش جریان های حکومتی بر سر ماندن یا برکناری حمید بقایی معاون احمدی نژاد، رقبای "اصول گرا"ی احمدی نژاد، فهرستی بلند از موارد تخریب میراث فرهنگی که از حوزه های متعدد مسئولیت بقایی بوده است، منتشر کردند. هر چند همه جریان های حکومتی در سی سال اخیر، شریک جرم غارت و بر باد دادن آثار باستانی و ثروت های فرهنگی ایران بوده اند، اما درگیری اخیر این جریان ها باعث شده است گوشه ای از این فاجعه فرهنگی انتشار یابد، گزارش هائی که باید زنگ خطر را برای هر ایرانی دلسوز میراث فرهنگی کشور به صدا در آورد. برخی از این فجایع، توسط سایت "خبر آن لاین" که از منتقدان احمدی نژاد است بر ملا شد ه اند: "اخراج گسترده متخصصان و کارشناسان حوزه میراث فرهنگی، تخریب سقف آرامگاه کوروش به بهانه مرمت آن، تخریب سنگ فرش های مسجد وکیل شیراز به بهانه مرمت آن، ماجرای سی و سه پل اصفهان و تونل مترو، آبگیری سد سیوند، عبور مترو از میدان نقش جهان اصفهان و حفر تونل آن زیر چهارباغ عباسی، ماجرای تخریب کتیبه هخامنشی در جزیره خارک، تخریب خانه شیخ بهائی در اصفهان، تخریب سازه های آبی شوشتر، بی سرانجامی ده ها هزار لوح گلین هخامنشی که همچنان در آمریکا بلاتکلیف مانده اند، نابودی آب انبار سپهداری اراک، سرقت کتیبه تاریخی عهد قاجار در حمام پاگرد چهارمحال و بختیاری، تخریب کاخ شهرستانک، تخریب مدرسه تاریخی گلشن نیشابور، تخریب تپه های باستانی مراونه اهواز، تخریب مدرسه مروی و واگذاری آن، ناتمام ماندن پروژه مرمت مدرسه دارالفنون، تخریب ارگ بهارستان، تخریب مقبره ۵٨۰ ساله شهشهان، تخریب کتیبه تاریخی چشمه علی، احداث پل بر سازه های آبی شوشتر، تخریب خانه آیت الله بهبهانی از رهبران مشروطه، تخریب کامل خانه مدرس، تخریب کتیبه های نقش رستم، آسفالت کانال آبی تخت جمشید و شهر استخر، تخریب پل خواجوی اصفهان در حین مرمت، ریزش پل تاریخی گرگر از مجموعه سازه های آبی شوشتر، تخریب منزل کمال الملک، فرو ریختن ساباط حاجی وند در حین مرمت، تخریب شهر تاریخی "ازم" اهواز، مرگ سروهای ۴۰۰ ساله فین کاشان، تخریب محوطه باستانی اشکانیان در اهواز، تخریب بقایای کاخ داریوش در برازجان، تخریب سنگ جان پناه پلکان شمالی کاخ شورای تخت جمشید و..."
کارنامه سیاه جمهوری اسلامی علیه میراث فرهنگی ایران، بخشی از کارزار ویرانگر حکومت فقها در عرصه رسانه ها، فرهنگ و هنر است. کودتای خرداد ١٣٨٨ بر ابعاد این کارزار که در طول سی سال پیش از آن نیز هرگز متوقف نشده بود، افزوده است. طبق بیلان های متعددی که سازمان گزارش گران بدون مرز در سالهای اخیر در مورد ایران ارائه داده است، حکومت ایران از لحاظ شمار روزنامه نگاران زندانی، در زمره بدترین دشمنان آزادی مطبوعات است. تحمیل سانسور و خفقان بر پهنه مجازی، در کمتر کشوری به ابعادی است که در ایران می شناسیم. حکومت ایران عملا دسترسی ده ها میلیون شهروند ایرانی به تبادل آزاد اطلاعات و نظرات از طریق اینترنت را قطع کرده است. هزینه ای که حکومت به فیلترینگ اختصاص می دهد در کمتر کشوری به اندازه ایران است. علاوه بر فیلترینگ، پایین نگه داشتن مصنوعی سرعت خطوط اینترنتی از دیگر شگردهای حکومت ایران برای اعمال کنترل بر جریان تبادل اطلاعات از طریق اینترنت است. کاربران در ایران حتی اگر به فیلترشکن نیز مجهز باشند، به علت عدم کفاف سرعت خطوط، نمی توانند به بسیاری از سایت ها دسترسی پیدا کنند. علاوه بر این، شبکه گسترده ای که حکومت ایران برای جنگ اطلاعاتی ایجاد کرده است، در عرصه ربودن اطلاعات خصوصی کاربران، هک کردن سایت ها، انتشار اخبار دروغ و کارزار روانی علیه منتقدان حکومت بسیار فعال است. در یک کلام، پهنه مجازی ایران آیینه ای تمام نما از پهنه واقعی در کشور است، پهنه ای که در آن، هیچ حیات و فعالیتی که تحت کنترل و باب طبع حکام نباشد، تحمل نمی شود.
عرصه نشر نیز از این قاعده مستثنی نیست. از هنگام روی کار آمدن احمدی نژاد، وزارت ارشاد در سرکوب با قوه قضاییه رقابت می کند. کار اصلی معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد چه در دوره مسئولیت محمد علی رامین که در تندخویی و اعمال غیرمتعارف طبق معیارهای حکومت اسلامی نیز افراطی محسوب می شد، و چه پس از برکناری او، ایجاد محدودیت برای مطبوعات و روزنامه نگاران است. تولیدات عده زیادی از نویسندگان، هنرمندان و صاحب نظران در وزارت ارشاد خاک می خورد و اجاز انتشار پیدا نمی کند. تعداد زیادی از کتاب هائی که قبل از دوره احمدی نژاد اجازه نشر یافته اند، در این دوره دیگر مجاز به تجدید چاپ نیستند. صدها و بلکه هزاران عنوان کتاب در دستگاه ممیزی وزارت ارشاد یا ممنوع شده اند یا بلا تکلیف اند. حکومت ایران آنچنان فضای خفقان بر عرصه نشر در ایران تحمیل کرده است که آمار کتاب خوانی در ایران از پایین ترین ارقام در مقایسه با کشورهای دارای سطح مشابه سواد و فرهنگ است و ناشران بسیاری یا مجبور به ترک کامل فعالیت انتشاراتی شده اند یا با مشکلات اقتصادی حاد مواجهند.
بسیاری از زندانیان سیاسی ایران، که برخی از آنها در سخت ترین شرایط حبس، توأم با شکنجه جسمی و روحی و نیز نگهداری در بدترین شرایط بهداشتی به سر می برند، گناهی جز فعالیت در عرصه خبررسانی و تبادل آرا نداشته اند. صدور احکام زندان چندین ساله و نیز احکام بی سابقه ای مانند منع فعالیت رسانه ای و فرهنگی، تنها برای به اصطلاح جرائمی که صرفا به فعالیت در همین عرصه های مربوط می شوند، به رویه معمول دستگاه قضایی رژیم برای سرکوب روزنامه نگاران و هنرمندان تبدیل شده است. برخی از سرشناس ترین سینماگران ایران مانند جعفر پناهی نیز در شمار قربانیان چنین احکامند.
اعمال سانسور شدید بر عرصه سینما و تئاتر، اخیرا حتی به اعتراض کسانی انجامیده است که خود عامل و همراه محدودیت های تحمیل شده به تئاتر و سینمای ایران در سه دهه اخیر بوده اند. آش در این عرصه آن قدر شور است که به مذاق برخی از طرفداران جمهوری اسلامی نیز خوش نمی آید. سانسور و فشارها موجب شده است که عده از کارگردانان سرشناس سینما و تئاتر همانند بهرام بیضائی، بهمن قبادی، کیا رستمی و ... ایران را ترک کنند و به فعالیت های خود در کشورهای اروپا و امریکا ادامه دهند. اخیرا سپاه پاسداران که سال هاست علاوه بر عرصه اقتصادی، به فعالیت در عرصه فرهنگی نیز مشغول است، به فکر افتاده است که به حضور خود در عرصه سینما با ایجاد نهادی در دستگاه فرماندهی خود، رسمیت و وسعت ببخشد. این نیروی نظامی که از طریق تشکیلاتی که با نام بسیج در بسیاری از عرصه ها فعال است، می خواهد سینمای ایران را نیز تحت کنترل کامل خود در آورد. ظاهرا فرماندهان سپاه، اعمال کنترل و سانسور توسط سایر نهادهای دولتی را کافی نمی دانند و می خواهند نه تنها از طریق منع فعالیت مستقل سینمایی، بلکه با ارائه محصولات سینمایی خود سپاه، تسلط خود را به یک عرصه دیگر فرهنگی گسترش دهند.
جمهوری اسلامی از بدو روی کار آمدن، عرصه را بر موسیقی به شدت تنگ کرد. سال ها حتی داشتن ساز نیز جرم بود و اگر مامورین رژیم در جستجوی خانه ای، ساز موسیقی پیدا می کردند، این کشف تحت عنوان به دست آمدن "آلات لهو و لعب" بر سنگینی پرونده صاحب خانه می افزود. بعدا زمامداران تصمیم گرفتند به نوع معینی از موسیقی، مجال فعالیت دهند. اما اکنون بسیاری از فعالان عرصه موسیقی که سال ها کار آنها تحمل می شد، اجازه فعالیت ندارند؛ نه به آن ها مجوز برگزاری کنسرت داده می شود و نه پروانه انتشار آلبوم.
وضعیت در زمینه عکاسی، نقاشی و مجسمه سازی نیز مشابه سایر حوزه های هنری است. در موارد زیادی از برگزاری نمایشگاه هنرمندان غیرخودی جلوگیری می شود. در مدارس و دانشکده های هنر در رشته های سینما، مجسمه سازی و عکاسی محدویت های زیادی برای تولیدات هنری دانشجویان اعمال می شود.
ارگان های امنیتی نمی گذارند نویسندگان، هنرمندان و روزنامه نگاران تشکل مستقل خود را ایجاد کنند و از منافع صنفی و آزادی بیان دفاع نمایند. اعتراض جمعی آن ها به شدت سرکوب می شود. کانون نویسندگان تحت فشار شدید قرار دارد. وزارت ارشاد و اطلاعات نقش فوق العاده مخربی در اعمال سانسور و سرکوب نویسندگان، هنرمندان و روزنامه نگاران دارند. نگاه آن ها به تولیدات ادبی، فرهنگی و هنری، امنیتی است. بر اثر برخورد آن ها در دو سال گذشته، صدها روزنامه نگار، نویسنده و هنرمند کشور را ترک کرده و به جرگه مهاجرین پیوسته اند.
کارنامه فاجعه بار حکومت ایران در عرصه فرهنگ و هنر و رسانه ها، در کنار کارنامه اقتصادی و سیاسی آن، کارنامه سیاه این رژیم را کامل می کند. شاید بتوان تخریب ها در عرصه اقتصاد و سیاست را جبران کرد، اما برخی مصیبت هایی که رژیم جمهوری اسلامی به فرهنگ ایران تحمیل کرده است، دیگر قابل جبران نیست. این روند باید متوقف شود. باید به سلطه باندهائی پایان داد که به فرهنگ ایران مانند طعمه و غنیمتی برای غارت می نگرند. به ویژه فعالیت و روشنگری کنشگران فرهنگی در این زمینه ضروری است. هر چه عملکرد فاجعه بار حکومت در عرصه فرهنگ، هنر و رسانه ها ادامه یابد، جبران شمار هرچه بیشتری از صدمات غیرممکن خواهد بود. به نجات فرهنگ کشورمان برخیزیم.
هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
٢٤ مرداد ١٣٩٠ (١٥ اوت ٢٠١١)
|