جنبش سبز و دیالکتیک انتخابات
مرتضی ملک محمدی
•
موضوع انتخابات برای جمهوری اسلامی هم بیش از پیش با مشروعیت و حیثیت سیاسی آن گره خورده است.برای ائتلاف حاکم علاوه بررقابت های میان خودشان این موضوع از اهمیت در جه اول برخوردار است که انتخابات پیش رو بی رونق وکساد نباشد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۵ مرداد ۱٣۹۰ -
۱۶ اوت ۲۰۱۱
با وجود آنکه تا انتخابات مجلس هشتم هنوز خیلی وقت باقی است ولی ازهم اکنون یارگیری ها در بین بلوک قدرت وبحث و گمانه زنی در میان احزاب اپوزسیون درباره جایگاه این انتخابات شروع شده است . بنظر میرسد که این حساسیت بیش ازآنکه مربوط به اهمیت انتخابات مجلس آینده باشد بخاطر سایه سنگین انتخابات دهم ریاست جمهوری سال ٨٨ و پیامدهای گسترده آن است.هنوز در فضای سیاسی ایران تاثیر پس لرزه های تقلب بزرگ انتخاباتی و اعتراض میلیونی رای دهندگان و پیدایش جنبش سبزکاملا احساس می شود . نه فقط انتخابات پیش رو بلکه احتمالا هر نوبت انتخاباتی دیگر ,ازاین پس فرصتی است برای تصفیه حساب با انتخابات ۲۲ خرداد ٨٨ و دزدیده شدن رای میلیونها رای دهند و سرکوب اعتراض بحق آنها . به این اعتبار از نگاه آن رای دهنده ای که رای اش به یغما رفت و اعتراض اش سرکوب گردید و نامزد دلخواهش به زنجیر کشیده شده تمام کوشش ها از این پس در جهت نشان دادن ورشکستگی انتخابات و بی معنا بودن آن خواهد بود. ازنگاه این رای دهنده , منطقا پارادایگم انتخابات درجمهوری اسلامی که با دوم خرداد ۷۶ وارد دوران تازه ای شده بود دستخوش تحولی تازه شده و بنابراین باید سیا ست جدیدی در برابر آن اتخاذ شود.
موضوع انتخابات برای جمهوری اسلامی هم بیش از پیش با مشروعیت و حیثیت سیاسی آن گره خورده است.برای ائتلاف حاکم علاوه بررقابت های میان خودشان این موضوع از اهمیت در جه اول برخوردار است که انتخابات پیش رو بی رونق وکساد نباشد . زیرا در این صورت این بزرگ ترین علامت قانع شدن وسیع ترین اقشار مردم ورای دهندگان به بی اعتباری انتخابات ٨٨ تلقی خواهد شد. به علت همین نگرانی هاست که جناحهای ائتلاف حاکم از هم اکنون به تکاپو افتاده اند تا بساط رونق انتخابات را فراهم نمایند و سهم بیشتری را برای خود تصاحب نمایند. این چنین است که دیده می شود جناح احمدی نژاد مشایی سعی می کنند از ولایت فقیه و هژمونی روحانیت فاصله بگیرند, شعار های ایران دوستانه بدهند , به سلایق جوانان و زندگی عرفی مردم ابرازعلاقه کنند و حتا زبان جنبش سبز را بکار ببرند. و جناح های دیگرنیزازدر مصالحه وخوش بش با بقایای اصلاح طلبان وارد شده اند وبرای صحنه آرایی بخشا به درست کردن رهبری و سازمان اصلاح طلبان دست ساخت مشغول گشته اند ومی توان پیش بینی کرد که بازی های دیگری شروع شود. سوال این جاست که ائتلاف کودتا گران شانس خود را برای برگذاری یک انتخابات "آبرومند" در کجا می بینند و روی کدام نیروهای اجتماعی و جمیعت رای دهنده حساب باز کرده اند. براساس همین رفتارها و موضع گیری ها به نظر می رسد که آنها عمدتا روی جلب ارای طیفی از رای دهندگان میانه و همچنین بخشهای مردد رای دهندگان سبزحساب باز کرده اند . در واقع مساله عمده انتخابات پیش رو این است که کدام نیروی دو بلوک اصلی جامعه موفق خواهد شد حمایت این گروه بزرگ میانی را بسوی خود جلب کند. باید اذعان داشت که درمیان این دو بلوک عمده و رای دهندگان ثابت آنها , عرصه گسترده و خاکستری وجود دارد که چرخش آنها به هر کدام از این دو قطب نقش تعیین کننده ای در چرخش تحولات خواهد داشت . نباید فراموش کرد که بخش بزرگی از رای دهندگان به بلوک قدرت از نظر اجتماعی جز نیروی اجتماعی ائتلاف حاکم نیستند. مثلا همه آنهایی که به احمدی نژاد درانتخابات ٨٨ و انتخابات ریاست جمهوری هشتم به او رای دادند جزئ وابستگان جمهوری اسلامی و نان خور های دولت نیستند.ارای بیست و پنج میلیونی احمدی نژاد بی تردید یک دروغ بزرگ است ولی حتا اگرما جای تعداد ارای میر حسین موسوی و احمدی نژاد را عوض کنیم , با ز با یک رای ۱۴ میلیونی روبرویم که وزنه سیا سی مهم و انکار ناپذیری است. بنابراین وقتی در جبهه حاکمیت تلاشها و برنامه هایی برای خالی کردن زیر پای جنبش سبزدرجریان است سیا ست سبز در مقابله با آن چه باید باشد ؟ و اپوزسیون جمهوری خواه ,دموکرات و چپ با کدام برنامه وتاکتیک باید در این میدان ظاهر شوند؟ بدیهی است که از هم اکنون نمی توان در باره چگونگی برخورد با انتخابات تاکتیک روشنی اتخاذ کرد زیرا تغییرات محتمل بسیاری درکمین است که بر تاکتیک انتخاباتی تاثیر خواهند گذاشت. تجربیات تا کنونی نشان می دهد که رویداد های غیر قابل پیش بینی می تواند کل صحنه سیاسی و انتخاباتی را دگر گون کند , با این حال باید با در نظر داشت ثابت ترین عوامل و ازموضع یک نیروی مداخله گر بگونه ای وارد شد و شعارهایی را مطرح نمود که بتواند روند حوادث را به سود جنبش سبز و گذینه های مطلوب آن بگرداند.
اولین واقعیت عینی این است که بخش مهمی از رای دهندگان سبز و بخشهایی از اصلاح طلبان که تحت تاثیر جنبش سبز قرار دارند با شرایطی که تاکنون بر انتخابات حاکم بوده است درانتخابات شرکت نمی کنند . یا شرایطی برای شرکت دارند که در چهارچوب امکانات و تحمل ائتلاف حاکم نمی گنجد . شواهد نشان می دهد که این طیف عمدتا دارد حول شعار انتخابات ازاد منسجم می شوند . اگر چه در میان این طیف هنوز برداشت مشترک و یکسانی ازمقوله انتخابات آزاد و بویژه شرایط سیا سی متحقق شدن آن وجود ندارند ولی روند همگرایی و نزدیکی به آن رو به گسترش است و زمینه های مساعدی وجود دارد که جنبش سبز بتوان لااقل روی برخی از مهمترین نکات این شعار منسجم و متحد عمل کند. نه نویسنده این سطور و نه سازمان جمهوری خواهان ایران که شعارانتخابات ازاد را طرح کرده است براین توهم نیستند که تحقق این شعار در شرایط کنونی و تعادل قوای موجود در انتخابات پیش رو ممکن است .اصولا ازاین نگاه , طرح شعار, نه به معنای عملی شدن آن در هر لحظه بلکه اتخاذ شعارازموضع یک نیروی مداخله گر برای تغییر شرایط بسود جنبش , تدارک سیاسی و نظری آن , روشنگری اذهان مردم و رای دهندگان , بالا بردن قدرت انتخاب آنها و نشان دادن راه برون رفت از بحران اجتماعی از موضع یک بدیل جمهوری خواهی است . بدون طرح تهاجمی و پیگیرانه شعار انتخابات آزاد فرارسیدن لحظه تاریخی تحقق آن که تعادل قوا به سود مردم و به زیان حاکمیت بهم خورده باشد قابل تصور نیست. در شریط کنونی طرح این شعار اولا به انسجام جنبش سبز کمک می کند , ثانیا با ترویج این ایده در شرایط انتخابات که وسیع ترین مردم آماده شنیدن برنامه احزاب مختلف را دارند , بخش های میانه و خاکستری سیاست ایران تحت تاثیر ایده های جنبش سبز قرار خواهند گرفت. ثالثا این موثر ترین شعاری است مشروعیت نظام را به چالش می کشد و سخت ترین فشار سیاسی و اخلاقی را به او وارد می آورد. درست است که از لحاظ حقوقی درچارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ولی فقیه می تواند نتایج هر انتخاباتی را با طل و بی اعتباراعلام کند ولی انجام این امر از لحاظ ملاحظات سیاسی و اخلاقی کار چندان آسانی برای ولایت فقیه نیست وبرای این نهاد هزینه سنگینی ببار می آورد. بی علت نیست که ولی فقیه از شکل گیری چنین اراده ای و مواجه با آرای مردم می گریزد .زیرا هر رودررویی با رای مردم آزمونی است تجربی برای شناخت ماهیت طفیلی واستبدادی ولایت فقیه و کنده شدن بخشهایی از مردم از آن . هر چه این مواجهه بیشترو قاطع ترباشد وسیع ترین و متوهم ترین لایه های اجتماعی به تناقضات نظام موجود بیشتر پی می برند .سیرآگاهی مردم ایران درفرایند تجربه انتخابات تا کنون جزاین نشان نمی دهد. رواج یافتن شعا رهایی مانند مرگ بردیکتاتور, مرگ بر اصل ولایت فقیه بدون این پیشینه ومواجه دادن رای مردم با نهاد ولایت قابل تصورنمی بود. آن طیف ها و نیروهای سیاسی که از محدودیت های قانونی و موانع حقوقی نظام حاکم بی ثمری انتخابات را استنتاج می کنند به این دیالکتیک انتخابات بی توجه اند و شیپورراازسرگشادش می زنند. اینها به اهمیت دینامیسم آگاهی بخشی و فرایند خود سازمان یابی جنبش درمتن فعالیت های انتخاباتی بها نمی دهند و جنبش را به سطح قوانین و حقوق مجرد تنزل می دهند. در واقع منطق این طیف سیاسی به منطق اصلاح طلبانی که به انتخابات از چشم تغییرات تدریجی واصلاح ساختارموجود نظرمی کنند نزدیک می شود . به این معنا که هردوطیف به انتخابات از دریچه قدرت دولتی نظرمی کنند و نه از زاویه جنبش اجتماعی . برخلاف دیدگاه اصلاح طلبی, ازمقطع دوم خرداد ۷۶ تا انتخابات خرداد ٨٨ آنچه در ساختار سیاسی رویداد پیش روی تدریجی ضد اصلاحات بود و نه اصلاحات , در حالیکه در بستر دیالکتیک انتخابات آنچه در سطح جامعه و ذهنیت مردم و جنبش اجتماعی صورت پذیرفت آگاهی به ضرورت گذرازجمهوری اسلامی به سوی یک جمهوری واقعی بود . اکنون طرح شعار انتخابات آزاد ناظربر چنین آگاهی از محتوای نظام بدیل و راه عبوراز بحران موجود و استفاده صحیح و عملی ازپراتیک انتخابات درعرصه سیاست ملی برای گسترش هر چه بیشتر آن میان شهروندان است. شهروندانی که هنوز به تمامی با جناح های درونی جمهوری اسلامی تصفیه حساب نکرده اند و این جناحها برای گسترش نفوذ خود در میان آنها بکار افتاده اند.تضاد های جدید در حاکمیت و اردو کشی های سیاسی که با درگیری ها و چالش های تند و خشنی همراه است پدیده های تازه ای هستند که ممکن است به تغییرات وسیعی در صحنه سیاسی و عرصه انتخابات منجر شود و بنا براین باید با حساسیت نسبت به آنها نگریست.
جنبش سبز نیزباید از هم اکنون پا در این میدان بگذارد و امکانات خود را برای جذب نظر وسیع ترین اقشار مردم به انتخابات ازاد بکار بگیرد. یادمان باشد جنبش سبز به عنوان یک جنبش اعتراض خیابانی با همه تلاشی که در چند ماه بعد از انتخابات بخرج داد موفق نشد حمایت فعال اقشارو گروهای مختلف اجتماعی را به جنبش خیابانی جلب کند.این درحالی بود که دامنه این جنبش به عنوان یک جنبش انتخاباتی بسیار فراتر از جنبش خیابانی می رفت و حامیان گسترده تری داشت. این واقعیت این نکته را یاد آوری می کند که جنبش سبز هنوز باید از ظرفیت ها و امکانات و فضاهای دوره انتخا بات بهره گیرد . سیر تکامل تدریجی جنبش انتخاباتی تا ۲۲ خرداد ٨٨ نشان داده است که تنها ازمنظروسعت بخشیدن و انسجام دادن به جنبش باید به پدیده انتخابات نگریست و از آن بهره گرفت .پیدایش جنبش خیابانی را نباید به منزله پایان یافتن مبارزات انتخاباتی و استفاده از شرایط و فضاهای آن درک کرد. طرح تهاجمی و پیگیرانه شعار انتخابات ازاد می تواند هم به انسجام بلوک دموکراتیک سبز یاری رساند و صدای آن را بلند تر سازد و هم با استفاده ازشکافهای رو بگسترش میان پوپولیستها , ولاییها و نظامیان با تردیدهای بخشهای میانه و رای دهندگان بلوک قدرت مبارزه کند.
مرتضی ملک محمدی
|